مقالات
حوزه های تخصصی:
مسأله ضرورت از مهم ترین مباحث منطق و فلسفه است که تبیین صحیح مفهوم آن نقش بسزایی در حل بسیاری از مسائل فلسفی دارد. در فلسفه تحلیلی و پس از انقلاب کپرنیکی کانت، ضرورت عمدتاً به مفهومی زبان شناختی مرتبط با گزاره ها تحویل می شد که ورای زبان، جایگاهی برای آن وجود نداشت. کریپکی با نقد نظریات سنتی در باب مفهوم ضرورت، و ارائه نظریات جدید در این خصوص معتقد شد که برخی از انحاء ضرورت (مانند ضرورت متافیزیکی) اموری فرازبانی و فراذهنی هستند. در این مقاله مفهوم ضرورت از دیدگاه کریپکی با آرای علامه طباطبایی در این خصوص مقایسه و تطبیق داده خواهد شد. کریپکی و علامه طباطبایی هر دو، مفهوم ضرورت را مفهومی متافیزیکی و فلسفی می دانند و معتقد به بدیهی بودن مفهوم ضرورت می باشند، اما در تعیین مصادیق و انواع ضرورت متافیزیکی آرای متفاوتی دارند. کریپکی ضرورت متافیزیکی را تنها در موارد محدودی مانند ضرورت موجود در گزاره های این همان و گزاره های مشتمل بر اوصاف ذاتی صادق می داند، اما دایره شمول ضرورت متافیزیکی در آرای جناب علامه طباطبایی تمام موجودات عالم را در بر می گیرد.
کاربست «فصل» به عنوان «حد تام» در فلسفه ی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تغییر در بنیان های فلسفی منطق مستلزم تغییر در رویکرد مواجهه با مسایل آن و گاه نیز مستلزم تغییر در خود آن مسایل است. یکی از مباحث مهم منطق، ساختار تعریف اشیا و نقش اجناس و فصول متعدد در تعریف حدی و چگونگی چینش و ترتیب آنها است. این مقاله با توجه به نظریه اصالت وجود، دیدگاه ملاصدرا درباره تعریف حدی اشیا را بازخوانی و تبیین کرده و نحوه مواجهه او با دیدگاه جمهور حکما را تحلیل کرده است. بررسی تحلیلی این موضوع به این نتیجه منتهی شد که نظریه اصالت وجود و فروع برآمده از آن، در فلسفه ملاصدرا به رویکرد متفاوتی انجامیده است که در آن فصل اخیر تأمین کننده وحدت حقیقی ماهیت مرکب است و مواد و اجناس پیشین را به نحو بساطت و اجمال در خود گنجانده است؛ بر همین اساس، صدرالمتألهین به صراحت اظهار داشته است که در حد تام رعایت ترتیب میان مقومات ماهیت ضروری نیست، بلکه امری استحسانی است. در این رویکرد ابداعی، حد حقیقی ماهیت صرفاً فصل اخیر آن است و هر یک از اجناس و فصول پیشین به نحو تفصیلی با فعلیت های متعدد آن گونه که جمهور حکما در ترکیب انضمامی ترسیم کرده اند مقوم شیء نیستند و خارج از حقیقت آن قرار دارند؛ در نتیجه، ذکر اجناس و فصول پیشین در تعریف حدی از باب زیادی حد بر محدود است.
مقایسه ی رابطه ی عقل جزوی و کلّی از دیدگاه مولانا با تفکّر اوّلیه و ثانویه از دیدگاه گابریل مارسل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجه به انواع و مراتب عقل، به عنوان ابزار شناخت در فلسفه و عرفان از قرن ها پیش مطرح بوده است. در این میان مولانا نیز بر جایگاه و اهمّیت عقل و تمایز انواع آن تأکید داشته است. با دقت در مثنوی می توان دریافت که عقل جزوی و کلّی، شباهت های قابل تأمّلی با تفکّر اوّلیه و ثانویه ،که گابریل مارسل، فیلسوف فرانسوی مطرح کرده است، دارند. مارسل دو سنخ تفکّر را از هم متمایز می کند؛ یکی تفکّر اوّلیه که ناظر به مسائل است و دیگری تفکّر ثانویه که ناظر به رازهاست. پژوهش حاضر به شیوه تحلیلی-مقایسه ای انجام شده و نتایج به دست آمده حاکی از آن است که مولانا و مارسل از دو دریچه متفاوت یعنی اولی عرفانی و دومی فلسفی، دریافته اند که حقایق ماورائی را از طریق تجربه و شهود واز طریق مواجهه می توان دریافت که در نهایت با معرفتی حیرت زا کشف می شوند. همچنین تقسیمات دو سنخی برای معرفت، آثار و نتایج اخلاقی دارد که البته هدف مارسل،کارکردهای اخلاقی و معنوی آنها مورد نظر بوده، ولی هدف مولانا رسیدن و پیوستن به حقیقت و اصل وجود است و عمل اخلاقی در مسیر معرفت به امور ماورائی، وسیله ای برای نیل به این حقیقت است. مولانا و مارسل در این تقسیم بندی ها، فلاسفه را به جهت استفاده از ابزار مادی درفهم امور ماورائی، مورد نقد قرار داده اند؛ با این حال در مورد امور ماورائی مولانا معتقد است، مسیر طریقت باید به مدد یک پیر واصل طی شود اما چنین مسئله ای در تفکر مارسل که فیلسوف است، مشاهده نمی شود.
خداباوری و شر گزاف: بررسی پاسخ ویلیام هسکر به مسأله ی شر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شر گزاف شری است که موجود عالم و قادر مطلق بتواند مانع آن شود بی آن که به سبب این ممانعت، خیری برتر از دست رود، و یا شری بدتر یا برابر با آن ایجاد شود. ویلیام رو معتقد است وجود شر گزاف تهدیدی جدی برای خداباوری است. پترسون با توسل به اراده آزاد، آن دو را سازگار می داند. به نظر هسکر استراتژی پترسون در خصوص شر صرف موفقیت آمیز است ولی در خصوص شر گزاف کارآمد نیست. پاسخ هسکر در دسته پاسخ های همسازگرایانه قرار می گیرد با این تفاوت مهم که به نظر او، خداباوری و وجود شر گزاف نه تنها سازوار هستند بلکه وجود شر گزاف برای باورمند بودن به خداوند با اوصاف اصلی الهی، ضروری تلقی می شود. هسکر به مفهوم "اخلاق ژرف" متوسل می شود. به نظر او، برای آنکه انسان ها انتخاب های اخلاقی مهم داشته باشند، اخلاق نباید تضعیف شود. به نظر هسکر این پاسخ، برخلاف پاسخ اختیارگرایانه، حتی در مواجهه با شر طبیعی گزاف نیز کارگر است زیرا فضایل اخلاقی زیادی هستند که در مواجه آدمی با بلایای طبیعی امکان تحقق دارند؛ خیرهایی همچون آگاهی، دوراندیشی، شجاعت، احتیاط، هم کاری و... . در این مقاله، استدلال هسکر و برخی از انتقادهای وارد بر این استدلال را مورد بررسی قرار داده ایم.
أحد و أحدیت؛ بررسی تطبیقی دیدگاه فلوطین و مکتب ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر چند فلوطین و ابن عربی از دو مکتب فکری جداگانه و مستقل هستند، اندیشه های آنها در مورد خداوند شباهت بسیاری دارد. به گونه ای که برخی از وجوه شباهت أحد فلوطینی ناظر به احدیت وصفی و برخی دیگر به أحدیت ذاتی است. از این جهت، از نظر هر دو آنها ذات خداوند قابل شناخت نیست و معلوم انسان یا موجود دیگری نمی گردد؛ همچنین ذات خداوند دارای وحدت حقیقی است و سایر موجودات وحدت غیر حقیقی دارند، چگونگی صدور موجودات در تشکیک طولی و عقل بودن نخستین صادر و وحدت وجود، نیازمندی و فقر همه موجودات به خداوند، از جمله مشابهت ها می باشد. با وجود این مشابهت ها، تفاوت هایی نیز میان مبانی و اندیشه های این دو متفکر هست. فلوطین شناخت أحد را صرفا سلبی می داند و ادراک ایجابی از نظر او به طور کلی منتفی است. در مقابل ابن عربی با تفاوت گذاری میان أحدیت وصفی و واحدیت، شناخت ایجابی را در مقام واحدیت اثبات می نماید. این مقاله از جهت بررسی و تحلیل تفاوت ها و شباهت های بیان شده میان فلوطین و مکتب ابن عربی دارای نوآوری می باشد.
بررسی نقدهایی بر نظریه ی نیستی گرایی شرور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شر از مسائلی است که در نفی خدا از آن استفاده شده است. نظریه نیستی گرایی شرور از جمله پاسخ-هایی است که فیلسوفان اسلامی برای حل این مسئله، مطرح کرده اند. در برابر، برخی این نظریه را نپذیرفته و آن را نقد کرده اند؛ از جمله استناد به خلقت مرگ، عدم ملاک تفکیک بین امور عدمی و وجودی، بطلان استدلال های پیشینی و پسینی نظریه، بی ثمر بودن نظریه، بازگشت شرور به درد. مسئله تحقیق این است که آیا این نقدها قابل قبول هستند یا خیر؟ یافته های تحقیق با روش توصیفی-تحلیلی و انتقادی، حاکی از آن است که این نقدها ناتمام اند؛ چراکه مرگ شر بالذات نیست. در استدلال پسینی، تحلیل عقلی از مفهوم شر بیان شده-است. در استدلال پیشینی، با نظر به قطعی بودن وجود و صفات خداوند، احتمال وجودی بودن شر از بین می-رود. نقد بی ثمر بودن با توانایی این نظریه در حل مسئله منطقی شر، رد می شود و درد محوربودن ماهیّت شرور نیز پذیرفتنی نیست؛ زیرا درد، شرّ بالذات نیست.