مقالات
حوزه های تخصصی:
نظریه تحول عام معرفت دینی که موجب شک گرایی و نسبیت گرای در معرفت دینی گشته مبتنی بر مبانی است از جمله 1. جدای دین از معرفت دینی 2. تحول عام در علوم 3. ترابط عمومی تمام معارف 3. تاثیری پذیری معارف دینی از معارف بشری 4. صامت بودن شریعت 5. تاثیر پیش فرض های مفسر بر متن. که بر اساس این مبانی نمی توان به هیچ فهم ثابت و ماندگاری از دین دست یافت، حال در این مقاله به روش عقلی و تحلیلی مبتنی بر نظریات آیت الله جوادی آملی به نقد این نظریه و مبانی آن پرداخته ایم، عدم تحول در برخی علوم همچون گزاره های یقینی، ضروریات عقلی و صدق و کذب گزاره های علوم، وجود تحول تنزلی در کنار تکاملی، عدم تاثیر بالجمله علوم بر معارف دینی، بی دلیل بودن ترابط و تحول عام معارف بشری و به تبع معارف دینی و تناقض درونی موجود در آن، و پذیرش قواعد حاکم بر روش شناختی زبان از عوامل مهم عدم پذیرش تحول عام در معرفت دینی از منظر آیت الله جوادی آملی می باشد و در واقع این نظریه به «تبدل معرفت» می انجامد. همچنین تمایز انگاره بین اصل دین و معرفت شناسی دین و عدم وصول به درک حقیقت دین از نشانه های دیگر مردود بودن این نظریه می باشد.
خوانشی اجتماعی از الاهیات خلافت اسلامی عراق و شام (داعش) (جستاری در الاهیات اجتماعی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داعشی ها از آن جمله تندروهای مذهبی هستند که برخورد عملی آن ها با دیگران حاصل تحقق دو رویکرد نظری در اندیشه ی آن هاست: نخست اینکه دریچه ی اندیشه و ذهن خود را به روی دیگر اندیشه ها بسته اند، ازاین رو توجهی به دیگر دیدگاه ها و رویکردها نمی کنند؛ دوم اینکه بر همین پایه، هر دیدگاه و جریانی را که با دیدگاه های دینی آن ها همخوانی نداشته باشد، تکفیر می کنند. اگر این دو امر در هر جریان فکری دینی تحقق پیدا کند، در حوزه ی عمل و ارتباط با دیگران، به رفتارهای خشونت آمیز منجر می شود. این مقاله تأملی نظری در زمینه ی الاهیات اجتماعی است که یک گرایش بین رشته ای برای برقراری تأملی سازنده بین جامعه شناسی و الاهیات محسوب می شود. با مطالعه ی داعش که یکی از چالش های فکری معاصر جهان اسلام به شمار می آید و با استفاده از تحلیل جهان بینی نظام دانایی بر روی این پدیده فکری و اجتماعی، توانستیم این شکل از افراط گرایی اسلامی را از آن نظر که یک فکر است، تحلیل کنیم و سه جهان بینی متفاوت را که الاهیات اجتماعی محسوب می شوند، از دل این جنبش بیرون آوریم؛ این جهان بینی ها، حس در اقلیت بودن، دوگانه انگاری خودحق پنداری و همچنین جهان بینی آخرالزمانی را شامل می شود و با بررسی بستر اجتماعی ظهور داعش، زمینه ی ظهور این جهان بینی ها را نشان داده ایم. همچنین در نتیجه گیری، به ارتباط این جهان بینی ها و ظهور آن ها در عرصه ی عمل پرداخته ایم.
تحلیل و بررسی مراتب خداشناسی توحیدی در آیین زرتشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث توحید یا ثنویت زرتشتیان از مباحث پرچالش در آیین زرتشت است. توحید به معنای یگانه دانستن یا یکتاشمردن خداوند، مراتب و مظاهری مانند توحید در وجوب وجود، خالقیت، عبادت، ربوبیت و... دارد. ذکر مراتب و مظاهر توحید اهمیت بسزایی در بحث حاضر دارد؛ زیرا بیشتر نویسندگانی که پژوهشی درباره ی موضوع توحید در دین زرتشت داشتند ، روشن نکرده اند که کدام یک از مراتب توحید را م عیار در ن ظر گرفته اند. این امر ازیک سو به دیدگاه های گوناگون و حتی متناقض منجر شده و ازسوی دیگر، انکار نویسندگان زرتشتی را به دنبال داشته است. مقاله ی پیش رو با روش تحلیلی انتقادی به بحث از سه مرتبه از مراتب توحید، یعنی توحید در وجوب وجود، خالقیت و عبادت اختصاص یافته و با تکیه بر متون دینی زرتشتیان، به ویژه گاهان منسوب به زرتشت، نشان داده است که پذیرش ادعای توحید با تمام مراتب آن، در آیین زرتشت دشوار است؛ نمونه ای که می توان به آن اشاره کرد، مرتبه ی توحید در خالقیت است که در آیین زرتشت نفی شده است. ذکر مراتب خداشناسی زرتشتی به صورت مجزا و تحلیل و بررسی هریک از مراتب، نوآوری تحقیق حاضر است.
بررسی معانی و مصادیق دهر و سرمد از منظر ابن سینا، میرداماد و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با بررسی تفسیر ابن سینا و میرداماد از بیان معانی و مصادیق اصطلاح دهر و سرمد، دانسته می شود که ابن سینا برای اصطلاح دهر، پنج معنا و چهار مصداق، و برای اصطلاح سرمد، دو معنا و چهار مصداق بیان کرده است که این معانی گاه با یکدیگر مخالف اند. البته این اختلاف در تعابیر می تواند نشانی باشد از توسعه و تعمیم در این دو اصطلاح. ابن سینا برای عالم دهر، دو ویژگی اختصاصی و برای عالم سرمد، دو ویژگی مخصوص به آن عالم بیان کرده و درنهایت، دو ویژگی مشترک میان این دو عالم را نیز ذکر کرده است. میرداماد درخصوص عالم دهر، دو تعبیر بدیع به کار برده است و دو مصداق و سه ویژگی اختصاصی برای عالم دهر معرفی کرده است. وی در پی این تحلیل نیز یک مصداق و یک صفت ویژه برای عالم سرمد بیان کرده است. صدرالمتألهین سه معنا برای دهر، هفت مصداق برای آن و چهار مصداق برای سرمد بیان کرده است. این مقاله ضمن نگاه تاریخی به این مسأله، با روش تحلیلی- تطبیقی، ابتدا به تبیین دیدگاه ابن سینا پرداخته و سپس به تقریر رویکرد میرداماد و ملاصدرا همت گمارده است و درنهایت، با بررسی و مطالعه ی تطبیقی دیدگاه این فیلسوفان، نشان داده است که این تفاوت در تفسیر می تواند از اهتمام این سه حکیم به ارائه ی تفسیری مطابق با واقع از این دو اصطلاح، در مقام مقایسه با مراتب مختلف نظام هستی حکایت کند و بیان کننده ی نوع نگرش آن ها به جهان هستی باشد. هدف این مقاله، تبیین و تحلیل چگونگی وقوع تحوّل در این مفاهیم است. این مهم می تواند در فهم مبانی هر فلیسوف کمک شایانی کند.
بررسی انتقادی نسبت معرفت و رؤیابینی در اندیشه ی کارلوس کاستاندا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نسبت معرفت و رؤیابینی یکی از دیدگاه های مهم کارلوس کاستاندا به حساب می آید. او تحت این نظریه مدعی است که معرفت را می توان به دو گونه تصور کرد: نخست، معرفتی که متعلق آن، امور مادی و این جهانی است و دیگری، معرفتی اصیل که در حالت غیرطبیعی به دست آمده و ماهیت غیرتجربی دارد. در این میان، رؤیابینی حالتی برای تحصیل معرفت اصیل است و گیاهان روان گردان نیز ازجمله طریقی برای کسب این آگاهی به حساب می آیند. در مقام تحلیل انتقادی این دیدگاه به نظر می رسد که دیدگاه کاستاندا انسجام کافی ندارد؛ زیرا اگر معرفتِ متعالی با التفات به ساحت های دوگانه ی وجود آدمی فراهم شده و سعادت نیز در شکوفایى استعدادهای مادی روحی و پاسخ مناسب به نیازهاى روحى و جسمى قوام یابد، ناگزیر، کاستاندا تبیین دقیقی از چیستی معرفتِ سعادت بخش یا متعالی به دست نمی دهد. او تنها به همین ادعا بسنده می کند که معرفت غیرحسی یا معرفت برآمده از غیرمحسوسات، مؤید تعالی است. ازسوی دیگر، در اندیشه ی کاستاندا، معرفت اصیل نوعی آگاهیِ برآمده در حالت غیرطبیعی است. این معرفت که نحوه ای از شهود معنوی تلقی می شود، مبتنی بر تقویت قوای نفسانی لحاظ نشده است. درواقع، اهمیت استفاده ی از گیاهان روان گردان برای تحصیل این معرفت نیز مؤید این مدعاست.
پارادوکس مک تاگرت: تقریری از چیستی و دلالت آن بر نفی واقعی بودن زمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هستی و چیستی زمان از مسائل چالش برانگیز فلسفه است. مک تاگرت، فیلسوف انگلیسیِ فعال در ابتدای سده ی بیستم میلادی، زمان را غیرواقعی دانسته است. وی دو چارچوب مفهومی را برساخته: سلسله ی آ (با مفاهیم محوری «گذشته»، «حال» و «آینده») و سلسله ی ب (با مفاهیم محوری «پیش»، «مقارن» و «پس») و بیان داشته که واقعی بودن زمان، متوقف بر تحقق سلسله ی آ میان وقایع است. مک تاگرت سپس استدلال کرده است که تحقق سلسله ی آ مستلزم دور یا تسلسل باطل است. قلب پارادوکس مک تاگرت عبارت است از تناقضی که در هریک از مراحل تسلسل یادشده رخ می دهد، و چگونگی فهم آن، خودْ محل نزاع است. این مقاله با استفاده از ابزارهای صوری منطق جدید و عملگرهای زمانی، تقریر جدیدی از پارادوکس مک تاگرت ارائه می کند؛ بدین قرار که فرض واقعی بودن سلسله ی آ مستلزم وقوع تناقض میان توصیف های زمانی متفاوت از واقعه ای واحد است. آنگاه تلاش برای رفع آن، به شکل گیری تناقض در گزاره های موجه با زمان های مرکب می انجامد، گزاره هایی که می توان صورت نمادین آن ها را با ترکیب چندسطحی از عملگرهای زمانی نشان داد. ترکیب زمانیِ یادشده و نمایش صوری آن را می توان تا هر سطح دل خواهی ادامه داد. بدین ترتیب، سلسله ای از تناقض ها در صورت بندی پارادوکس مک تاگرت شکل می گیرد که بی پایان است. پارادوکس مک تاگرت محور بسیاری از مباحث فلسفه ی زمان قرار گرفته و حتی محرّک تدوین منطق زمان بوده است. واکنش ها به پارادوکس مک تاگرت را می توان چنین دسته بندی کرد: برخی از باورمندان به واقعی بودن زمان، شکل گیری دور یا تسلسل ادعایی مک تاگرت در سلسله ی آ را انکار کرده اند؛ برخی دیگر از آنان پارادوکس مک تاگرت را پذیرفته اند، اما تبیینی از زمان را با توسل به سلسله ی ب (به جای سلسله آ) ارائه کرده اند؛ دسته ای دیگر نیز تمامی اجزای استدلال مک تاگرت را پذیرفته اند و زمان را غیرواقعی دانسته اند. حضور فیلسوفانی شاخص در هریک از سه دسته چشمگیر است و مباحث میان آنان حول پارادوکس مک تاگرت همچنان ادامه دارد.