رستم شامحمدی

رستم شامحمدی

مدرک تحصیلی: استادیار گروه ادیان و عرفان دانشگاه سمنان

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۱۳ مورد از کل ۱۳ مورد.
۱.

نقد ادبی تکاملی و کاربرد آن در تحلیل داستان؛ مطالعه موردی: رمان بامدادخمار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: داروینیسم ادبی نقد تکاملی ادبیات داستانی معاصر فارسی بامداد خمار طبیعت آدمی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۴ تعداد دانلود : ۱۲۸
نظریه«تکامل بر اساس انتخاب طبیعی» که در نیمه دوم قرن نوزدهم توسط چارلز داروین ارائه شد، صرفاً در حیطه زیست شناسی باقی نماند و بر درک عالمان علوم انسانی و اجتماعی از موضوعات مورد مطالعه خود، تأثیر ژرفی نهاد. روان شناسی و نقد ادبی، از جمله معارفی بودند که به لحاظ بینش و روش، تحت تأثیر این نظریه قرار گرفتند و داروینیسم ادبی را بنیان نهادند. داروینیسم ادبی مدعی است رفتارهای ادبی در طبیعتِ فرگشت یافته بشر ریشه دارد. البته گاه اصطلاح «نقد فرگشتی» جایگزین «داروینیسم ادبی» شده و به جای آن به کاررفته است.در این مقاله کوشیده ایم گزارشی از سیر تأثیرپذیری ادبیات و نقد ادبی از نظریه تکامل(فرگشت) ارائه نماییم و نشان دهیم که نقد ادبی تکاملی(فرگشتی)، با شناسایی نیازهای اساسی و مشترک انسان از قبیل جذابیت جنسی، فرزند آوری، موقعیت اجتماعی، بر پایه روانشناسی و زیست شناسی تکاملی ضمن ارائه خوانشی جدید از متون ادبی به کاوش در شخصیت های انسانی که در ادبیات بازنمایی شده، می پردازد. پس از معرفی این رهیافت به متون ادبی، با روشی توصیفی-تحلیلی، یکی از رمان های عامه پسند معاصر ایران (بامداد خمار) نوشته فتانه حاج سید جوادی را مورد نقد فرگشتی قرارداده، به این نتیجه رسیده ایم که نقدفرگشتی ادبی، ظرفیت بازنمایی محتوای زیستی متون داستانی را دارا است و طبیعت انسانی را به خوبی از طریق تحلیل این نوع متون به تصویر می کشد.
۲.

زمان به مثابه دالّ مرکزی در اندیشه داریوش شایگان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: داریوش شایگان فرهنگ زمان زمان اسطوره ای محاق زمان اسطوره ای انقلاب الکترونیک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۹ تعداد دانلود : ۱۲۲
نوشتار حاضر بر مبنای روش تحقیق توصیفی- تحلیلی می کوشد جایگاه زمان را در نظام فکری داریوش شایگان به خصوص ظهور و بروز آن در قلمرو فرهنگ سنتی و مدرن، شعر، نقاشی و رمان مورد ارزیابی قرار دهد. نتایج به دست آمده حاکی از این است که او دالّ مرکزی یا هسته مرکزی فرهنگ را زمان می داند. این هسته مرکزی در فرهنگ های سنتی مشرق زمین، زمان اسطوره ای و در فرهنگ مدرن غرب، زمان خطی است. او با تعلق خاطری عمیق که به زمان اسطوره ای و تجلیات آن دارد می-کوشد با نقب زدن به اندیشه های گوناگون آن را بیابد. از نظر شایگان، هرچند با ظهور مدرنیته در فرهنگ غرب، زمان اسطوره ای به محاق رفت و زمان خطی به جای آن قرار گرفت، اما در پایان قرن بیستم در پی انقلاب الکترونیک، زمان خطی جای خود را به زمانِ حالی جهانی داد که قرابت زیادی با زمان اسطوره ای دارد. البته که نباید از اختلاف هستی شناسانه آنها غافل بود. سرانجام، این سعی و تلاش شایگان او را به سوی رمان سوق می دهد و زمان اسطوره ای آغازین را در رمان « در جستجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست می یابد.
۳.

تحلیل و بررسی خلاقیت به مثابه اصل غایی در فلسفه وایتهد(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: خلاقیت امر غایی فلسفه وایتهد خدا جهان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۹ تعداد دانلود : ۹۲
آلفرد نورث وایتهد (1861-1947) بر این باور است که در هر نظام فلسفی یک امر غایی وجود دارد که اساس آن به شمار می آید. در فلسفه ارگانیسم او، که اصالت را به صیرورت و پویش می دهد، این امر غایی عبارت است از خلاقیت. اما وقتی در این زمینه به سراغ آثارش می رویم درمی یابیم که به رغم اهمیت این موضوع، او مقصود خویش را به روشنی بیان نکرده است. نوشتار حاضر با نظر به اهمیت این موضوع، تلاشی است در جهت: یکم، توصیف و تحلیل خلاقیت به مثابه اصل غایی و روشن ساختن عمده مشخصه های آن. دوم، نقد تفسیرهای کثرت گرایانه و وحدت گرایانه از خلاقیت و ارائه تفسیری دیگر از خلاقیت که مبتنی بر وحدت در عین کثرت باشد. سوم، بررسی رابطه خلاقیت با خدا در آثار وایتهد و نشان دادن اینکه قرائت وایتهد از وجود خدا در چهارچوب نظام پویشی اش (به خصوص در پویش و واقعیت)، ایجاب می کند خدا و خلاقیت متمایز از هم باشند اما در عین حال به هم وابسته. چهارم، استخراج پاره ای از پیامدهای مهم الهیاتی خلاقیت به مثابه امر غایی و نقد دیدگاه وایتهد بر اساس تمایز بین خلاقیت جهان شناسانه و خلاقیت هستی شناسانه که حاکی از این است که خلاقیت مورد نظر وایتهد عمدتاً از سنخ خلاقیت جهان شناسانه است و قابلیت تبیین آن در محدوده طبیعت می گنجد.
۴.

تحلیل و بررسی همه درخداانگاری به روایت چارلز هارتسهورن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هارتسهورن همه درخداانگاری خداباوری دوقطبی تعالی و حضور مطلق خداباوری سنتی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۷ تعداد دانلود : ۱۲۶
چارلز هارتسهورن (1897-2000 م) سرشناس ترین فیلسوف و الهیدان پویشی، پس از وایتهد (1861-1947 م)، است. وی در پیِ نقد این وجه از خداباوری سنتی، که به واسطه تعالی گرایی، مانع ارتباط دوسویه میان خدا و جهان است، بدیل متفاوتی را مطرح می کند، که مطابق آن، خدا واجد دو قطب انتزاعی و غیرانتزاعی (بالفعل)، فرض می شود. به زعم او، قطب انتزاعی خداوند مطلق و تغییر ناپذیر است و قطب بالفعل او نسبی و تغییر پذیر؛ و به واسطه همین قطب تغییرپذیر است که خداوند، جهان را در خود جای می دهد. به نظر می رسد، همین نگرش دوقطبی هارتسهورن به ساحت الهی است که به نظریه «همه درخداانگاری» انجامیده است. پژوهش حاضر، با روش تحلیلی-انتقادی، ضمن تحلیل نظریه «همه درخداانگاری» و استخراج مشخصه های آن از آثار هارتسهورن، به بررسی خداباوری دوقطبی به عنوان بن مایه اصلی «همه در خداانگاری» می پردازد. یافته های پژوهش پیش رو حکایت از این دارند که «همه درخداانگاری»، متضمّن پیامدهایی، چون زمانمند شدن خدا و علم او، تغییرپذیری کمال الهی، تأثیرپذیری خدا از مخلوقات، حلول خدا در جهان و محدودیت قدرت الهی است. دیدگاه های هارتسهورن، همچنین به خاطر تأکید بر پویش و تغییرپذیری خداوند، نمی تواند به عنوان جایگزین مناسبی برای خداباوری سنتی پذیرفته شود. با وجود این، در جهان شناسی هارتسهورن، چون خدا و مخلوقات به عنوان هویّاتِ متمایز از یکدیگر، به رسمیت شناخته شده اند، نظام فکری او متمایز از اندیشه «همه خداانگاری» است که یکسانی و همسانی خدا و جهان را مسلم فرض می کند.
۵.

مقایسه ی رابطه ی عقل جزوی و کلّی از دیدگاه مولانا با تفکّر اوّلیه و ثانویه از دیدگاه گابریل مارسل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: عقل جزوی عقل کلی تفکّر اوّلیه تفکّر ثانویه مولانا گابریل مارسل

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۸۲ تعداد دانلود : ۱۷۶
توجه به انواع و مراتب عقل، به عنوان ابزار شناخت در فلسفه و عرفان از قرن ها پیش مطرح بوده است. در این میان مولانا نیز بر جایگاه و اهمّیت عقل و تمایز انواع آن تأکید داشته است. با دقت در مثنوی می توان دریافت که عقل جزوی و کلّی، شباهت های قابل تأمّلی با تفکّر اوّلیه و ثانویه ،که گابریل مارسل، فیلسوف فرانسوی مطرح کرده است، دارند. مارسل دو سنخ تفکّر را از هم متمایز می کند؛ یکی تفکّر اوّلیه که ناظر به مسائل است و دیگری تفکّر ثانویه که ناظر به رازهاست. پژوهش حاضر به شیوه تحلیلی-مقایسه ای انجام شده و نتایج به دست آمده حاکی از آن است که مولانا و مارسل از دو دریچه متفاوت یعنی اولی عرفانی و دومی فلسفی، دریافته اند که حقایق ماورائی را از طریق تجربه و شهود واز طریق مواجهه می توان دریافت که در نهایت با معرفتی حیرت زا کشف می شوند. همچنین تقسیمات دو سنخی برای معرفت، آثار و نتایج اخلاقی دارد که البته هدف مارسل،کارکردهای اخلاقی و معنوی آنها مورد نظر بوده، ولی هدف مولانا رسیدن و پیوستن به حقیقت و اصل وجود است و عمل اخلاقی در مسیر معرفت به امور ماورائی، وسیله ای برای نیل به این حقیقت است. مولانا و مارسل در این تقسیم بندی ها، فلاسفه را به جهت استفاده از ابزار مادی درفهم امور ماورائی، مورد نقد قرار داده اند؛ با این حال در مورد امور ماورائی مولانا معتقد است، مسیر طریقت باید به مدد یک پیر واصل طی شود اما چنین مسئله ای در تفکر مارسل که فیلسوف است، مشاهده نمی شود.
۶.

تحلیل و بررسی طبیعت گرایی دینی مبتنی بر الهیات پویشی (با تأکید بر اندیشه های گریفین)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۳۴ تعداد دانلود : ۹۷
امروزه طبیعت گرایی دینی یکی از رویکردهای بارز در الهیات فلسفی معاصر به شمار می آید که از آن قرائت های مختلفی ارائه شده است. در این میان طبیعت گرایی دینی مبتنی بر الهیات پویشی که ریشه در فلسفه پویشی وایتهد دارد و نماینده بارز آن گریفین است، از جایگاه بس مهمی برخوردار است؛ چراکه تلاش می کند با عبور از طبیعت گرایی حداکثری از یک سو و عبور از فراطبیعت گرایی دینی از دیگر سو، طرحی نو را دراندازد که با شرایط جهان پسامدرن سازگاری داشته باشد. مقاله حاضر بر آن است اولاً نشان دهد چگونه گریفین به این طرح یا الگوی الهیاتی رسیده است. ثانیاً مهم ترین مشخصه های این رویکرد الهیاتی را در مقایسه با فراطبیعت گرایی دینی و طبیعت گرایی حداکثری معلوم سازد. ثالثاً با نگاهی نقادانه نشان دهد این رویکرد هرچند از حیث سازگاری با علم پسامدرن توفیقاتی داشته است، با چالش هایی روبه روست از قبیل بی توجهی به داده های ذاتاً دینی به ویژه وحی و متون مقدس، ناسازگاری در درک وجود خدا از حیث حضور عناصری فراطبیعت گرایانه و تعارض با عقلانیت معتدل یا انتقادی. افزون بر اینها در مقایسه با الگوی برگرفته از حکمت صدرایی، نمی تواند تبیین قانع کننده ای از رابطه خدا و جهان و فاعلیت خداوند به دست دهد که مقبولیت عام پیدا کند.
۷.

تحلیل عشق و پیامدهای معرفت شناسانه آن در اندیشه گابریل مارسل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: معرفا شناسی عشق راز دیگری سوژه ابژه گابریل مارسل

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۱ تعداد دانلود : ۱۷۵
عشق یکی از واژه های مهمی است که در اخلاق، فلسفه و عرفان و مکاتب مختلف فلسفی از جمله اگزیستانسیالیسم، مورد بحث قرار گرفته است. گابریل مارسل (1889-1973م)، فیلسوف فرانسوی قرن بیستم در تاملات فلسفی خویش با تفکیک «مساله» از «راز»، عشق را از مصادیق راز به شمار آورده است. از نظر وی «راز» امری است که نمی توان آن را از راه روش های رایج در علوم و در قلمرو تفکر اولیه حل و فصل کرد، بلکه باید اذعان کرد که آن را باید در حوزه تفکر ثانویه مورد تامل قرار داد. همچنین از دیدگاه مارسل راز عشق به ساحت «بودن» متعلق است، نه به قلمرو «داشتن». در این مقاله به روشی توصیفی- تحلیلی، سعی کرده ایم خطوط کلی اندیشه او را در این باب بیان کرده و لوازم معرفت شناختی آن را از منظر روابط انسانی و پذیرش وجود دیگران در شبکه عاشقانه میان انسان ها و پذیرش وجود موجودی متعالی در عشق به ماوراءالطبیعه، نفی شکاکیت، اثبات وجود جهان، کنار نهادن ذهنیت باوری و سوبژکتیویسم دکارتی مورد بحث قرار دهیم.
۸.

تحلیل و بررسی رابطه علم و دین از منظر اندیشه پویشی وایتهد(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: دین علم رابطه علم و دین فلسفه پویشی وایتهد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۶۸ تعداد دانلود : ۳۷۵
در این مقاله تلاش می شود رابطه علم و دین از منظر اندیشه پویشی وایتهد بررسی و تحلیل شود. برای این امر ابتدا الگوهای چهارگانه رابطه علم و دین (تضاد، تمایز، گفت وگو و تلفیق) توضیح داده می شود. سپس، درباره نظام مابعدالطبیعی پویشی بحث می شود تا نشان داده شود که علم و دین چگونه در چهارچوب این نظام فراگیر هماهنگی یا تلفیق پیدا می کنند. و در آخر، اصول حاکم بر رابطه این دو قلمرو استخراج می شود که تحلیل آن ها از پویایی و تحول علم و دین، ناظربودن هر دو بر واقعیتی واحد و سروکار داشتن با وجوهی از واقعیت، طبیعی بودن تضاد بین این دو، به رغم اغراق در آن، و تحول معرفت دینی در پرتو معرفت علمی حکایت می کند.
۹.

تحلیل و بررسی راه حل الهیات پویشی در برون رفت از تعارض بین علم و دین (با تأکید بر اندیشه های گریفین)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: الهیات پویشی تعارض علم و دین حکمت متعالیه صدرایی طبیعت گرایی حداکثری طبیعت گرایی حداقلی علم و دین و ماوراء الطبیعه گرایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۹۹ تعداد دانلود : ۴۵۲
مقاله حاضر بر آن است تا راهکار الهیات پویشی را برای رفع تعارض موجود میان علم و دین که عبارت است از طبیعت گرایی حداقلی و بر سه مؤلفه همه در خدا انگاری، نظریه دریافت و اصالت تجربه فراگیر تکیه دارد، ارائه نماید؛ راهکاری که به رغم مزایایش، با پاره ای از اشکالات روبه روست که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود: پیچیده تر کردن رابطه خدا و جهان، علم و دین را در عرض هم قرار دادن، نفی هر گونه ماوراء الطبیعه گرایی و حداقلی شدن نقش خدا در جهان و ... . چنین اشکالاتی حاکی از این است که مقبولیت چنین راهکاری به ویژه از سوی پیروان ادیان توحیدی با تردید روبه رو می شود. حال پرسش این است که آیا می توان مدلی یافت که به جمع بین طبیعت گرایی حداقلی (با تأکید بر جهان طبیعت به مثابه پویش و تحول) و ماوراء الطبیعه گرایی معتدل (با تأکید بر نقش و حضور فراگیر خدا در جهان) بینجامد که هم دغدغه اهل علم را تأمین کند و هم دغدغه اهل دین؟ مقاله حاضر تلاش می کند تا نشان دهد که چنین مدلی را می توان در چارچوب نظام جهان شناسانه (به ویژه آموزه حرکت جوهری)، خداشناسانه (به ویژه آموزه بسیطه الحقیقه) و معرفت شناسانه (به ویژه نفی اصالت حس) مبتنی بر حکمت متعالیه صدرایی یافت.
۱۰.

بررسی و تحلیل نظریه عدل الهی پویشی گریفین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: خدا شر عدل الهی گریفین الهیات پویشی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی اندیشه سیاسی اسلام فلسفه سیاسی
تعداد بازدید : ۱۰۹۶ تعداد دانلود : ۶۳۱
در میان نظریات عدل الهی، به مثابه تلاشی برای ارا ئ ه دلایل موجه بر معقول بودن باور به خدا در عین اذعان به وجود شر، نظریه عدل الهی پویشی گریفین از جایگاه برجسته ای برخوردار است. در این نوشته در ابتدا به جهان بینی پویشی، اقسام شر و مبانی نظریه عدل الهی پویشی گریفین، به ویژه خلاقیت، قدرت ترغیبی خداوند، نفی خلق از عدم و قاعده همبستگی میان قدرت و ارزش اشاره می شود، سپس به تبیین و تحلیل نسبت خداوند و شرور در نظریه مذکور پرداخته می شود که به مهم ترین مشخصه های عدل الهی پویشی منجر می گردد از قبیل اذعان به شر حقیقی یا گزاف، ترغیبی دانستن قدرت خدا و اینکه خداوند نمی تواند به طور یک جانبه بر شرور غلبه کند. در پایان به نقد نظریه مذکور پرداخته شده و نتیجه گرفته می شود چنین رویکردی شاید بتواند پاسخی باشد به ملحدانی که شر را دستاویز انکار خدا قرار داده اند؛ اما این رویکرد دچار اشکال هایی جدی است مانند چاره ناپذیردانستن وقوع شرور، مفروض گرفتن تلازم منطقی میان برخورداری خداوند از قدرت قاهرانه و اِعمال آن در جهان، گرفتار تحویل گرایی شدن و سرانجام برداشتی از خداوند ارائه کردن که پیروان ادیان توحیدی یا خداباوران آن را شایسته پرستش نمی دانند.
۱۱.

تحلیل انتقادی نظریه لین رادر بیکر در تبیین رستاخیز با رویکرد اجمالی به حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مسیحیت ملاصدرا رستاخیز بدن مثالی نظریة تقوّم لین رادر بیکر

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی عبور از پوزیتیویسم منطقی
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه ذهن
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
  4. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
  5. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
  6. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
تعداد بازدید : ۲۱۲۰ تعداد دانلود : ۱۱۴۰
لین رادر بیکر درصدد است که آموزهرستاخیز در مسیحیت را با ماده گرایی سازگار کند. او مدعی است که با تکیه بر نظریه تقوّم به عنوان یک نظریة مادی انگارانه، می توان تبیین کلامی و فلسفی شایسته ای از کیفیت زندگی پس از مرگ ارائه کرد. بیکر، به جای ارائه تبیین فلسفی از نسبت حیات ذهنی با بدن اخروی، به شیوه ای متکلّمانه، رستاخیز را فعل اعجازی خدا می داند. یکی از لوازم نظریه تقوّم، عدم اهمیت این همانی عددی بدن دنیوی و اخروی است. در حالی که به نظر می رسد بدون در نظر گرفتن این همانی بدن دنیوی و اخروی، نمی توان تبیین معقولی از امکان حیات پس از مرگ ارائه کرد؛ زیرا علاوه بر این که انسان یک حقیقت نفسانی جسمانی است، بین نفس و بدن هر شخص، رابطه ضروری، و نه امکانی، برقرار است. در مقام مقایسه، ملاصدرا استمرار وجودی شخص دنیوی و اخروی را با توسّل به وحدانیّت نفس (در عین پذیرفتن بدن های مختلف) توضیح می دهد؛ به طوری که نفس ناطقه، در هر مرتبه به نوعی ماده تعیّن می بخشد و با توجه به حرکت جوهری، بدن دنیوی و اخروی، دو جنبه از یک واقعیت واحد اما ذومراتب هستند.
۱۲.

جمع میان حلول و تعالی در فلسفه پویشی وایتهد(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: تعالی خدا جهان حلول فلسفه پویشی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۰۳ تعداد دانلود : ۶۶۳
نوشتار حاضر در جهت تحلیل جمع حلول و تعالی در فلسفه پویشی وایتهد، میکوشد در گام نخست نشان دهد که درهم تنیدگی و پیوند اندام وار هستیها در این نظام پویشی، آن هم در چارچوب مقولاتی عام و فراگیر، ایجاب میکند تا جهان به شبکه ای تبدیل شود که همه هستیهای بالفعل در کنش و واکنش دائمی باشند. این کنش و واکنش پیوسته و دائمی ایجاب مینماید که رابطه خدا و جهان از حالت یکسویه (تأثیر خدا بر جهان) خارج شده، به تعامل دوجانبه (تأثیر متقابل خدا و جهان بر یکدیگر) تبدیل شود. در گام دوم با توجه به تعامل دو جانبه خدا و جهان، مبانی مابعدالطبیعی سازگاری میان حلول و تعالی در فلسفه پویشی استخراج میگردد. در گام سوم به چگونگی جمع میان حلول و تعالی در خدا و جهان میپردازم؛ به این معنا که چگونه خدا و جهان از یکسو موجب تعالی یکدیگر شده و از دیگر سو در یکدیگر ...
۱۳.

تحلیل و نقد درون سیستمی جایگاه خدا در جهان شناسی پویشی وایتهد

کلید واژه ها: خدا ارگانیسم پویش دریافت جهان شناسی پویشی هستی های بالفعل

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای فلسفه های زندگی
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
تعداد بازدید : ۳۳۱۵ تعداد دانلود : ۱۵۴۶
نوشتار حاضر تلاشی است که طی آن، در گام اول، با توجه به ارکان اساسی جهان شناسی پویشی وایتهد – اصولی چون: نگرش ارگانیستی، پویشی دیدن عالم، در هم تنیدگی تمام موجودات، دو قطبی بودن موجودات، نظریه دریافت و تعامل همه جانبه موجودات- به ضرورت حضور خداوند در این جهان شناسی اشاره می شود. در گام دوم، به تحلیل تفسیری پرداخته می شود که طی آن، وایتهد خداوند را هستی بالفعلی معرفی می کند که تابع مقولات حاکم بر این جهان پویشی است. در گام سوم، به اقتضای نگرش ارگانیستی یا اندام وار وایتهد، تعامل دو جانبه خدا و جهان، تاثیرگذاری متقابل این دو و نتایج آن تحلیل می شود. در گام آخر، با نظر به نقد درون سیستمی، این ادعای بنیادی وایتهد که «خداوند به عنوان یک هستی بالفعل، استثنایی بر سایر هستی ها نبوده و تابع مقولات و اصول حاکم بر جهان شناسی پویشی است» مورد ارزیابی قرار می گیرد، و به پاره ای از انتقادات و چالش های فراروی آن اشاره می شود.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان