مقالات
حوزه های تخصصی:
اگر یک جسم تغییر کند، ازیک سو پس از تغییر ممکن نیست درست همان جسمِ پیش از تغییر باشد؛ ازسوی دیگر، اگر یک جسم پس از تغییر درست همان جسمِ پیش از تغییر نباشد، موضوع دقیقی برای تغییر نیست، پس گویی هیچ چیز به راستی تغییر ن کرده است. یک راه فیلسوفان برای حل این چیستان که دراصل، مسأله ی پایایی هویت در زمان است، این است که زمان را به درون ا جسام راه دهند، نه درون ویژگی های آن ها. در این صورت می توان گفت که اجسام، اجزای زمانی دارند، همچنان که اجزای مکانی دارند. به این اعتبار، کل یک جسم در یک زمان خاص وجود ندارد. درعوض، در یک زمان، تنها یک جزء زمانی (یا یک مرحله ی زمانی) آن وجود دارد؛ از این دیدگاه، با نام چهاربُعدی انگاری یا نظریه ی اجزاء زمانی یاد می کنیم. در ا ین مقاله، نخست نشان می دهیم که چهاربُعدی انگاری چگونه در حل چیستان های پایایی هویت در زمان، مانند «تغییر ذاتی» و «ترکیب مادی» به کار می آید. سپس اثبات می کنیم که ملاصدرا نیز با پشتیبانی از مفاهیمی مانند «حرکت به معنای قطع» و «حرکت جوهری»، چهاربُعدی انگار است. بحث دیگر این مقاله درباره ی نسبت چهاربعدی انگاری با هستی شناسی زمان است؛ این مبحث چگونگی اتصال اجزای زمانی یک چیز را روشن می سازد. در این راستا، همچنین تحلیل صدرا را برای مسأله ی اتصال این اجزا واکاوی می کنیم.
نقد و بررسی انسان شناسی داروین براساس حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین چگونگی هستی و ظهور انسان نقشی راهبردی در عملکرد انسان و اعتقاد او به غایت و هدف نهایی از زندگی و زیستن دارد. امروزه شاهد پیامدهای کلامی بسیاری در حوزه ی هستی شناسی و غایت شناسی انسان براساس دو رویکرد مشهور در مسأله ی ایجاد انسان – ثبات انواع و تبدّل انواع – هستیم؛ و ازآنجاکه تمام استنتاج های علوم به مدد عقل صورت می پذیرد، در این مقاله عوامل مؤثر بر تبدّل تا ظهور انسان از دیدگاه داروین، به مکتب عقلی ملاصدرا عرضه می شود تا امکان و حدود این تبدّل ها با نظام دقیق عقلی او روشن شود. داروین نظریه ی تکاملی اش را براساس مستندات تجربی خود که از طریق مشاهداتش در سفرها، فسیل ها و برخی آزمایش ها بر روی حیوانات اهلی به دست آمده و با استفاده از پیش فرض های عقلی، بنا نهاده و سپس آن را به انسان نیز تعمیم می دهد. به نظر وی، ایجاد انسان از نیای حیوانی و به یاری انتخاب طبیعی، در تنازع بقا صورت گرفته است؛ ایجاد انسان از سر تصادف بوده و سرانجامِ انسان نامعلوم است. وجودشناسی حکمت متعالیه با تبیین تشکیک در وجود و حرکت جوهری، حلقه های مفقوده ی داروین را روشن نموده، چگونگی تبدّل موجود تا ظهور انسان و حدود آن را مشخص می نماید؛ براساس حکمت متعالیه، گرچه انسان محصول فرایند تکامل است، این فرایند تابع برنامه ای ازپیش تعیین شده است و عوامل زیست محیطی، علل زمینه ای تکامل انسان هستند، حکمت متعالیه ساحت دومی نیز برای انسان قائل است که منشعب از جسم اوست و استعداد تبدّل و تکامل تا بالاترین مراتب وجودی را داراست. درنتیجه، انسان نه تنها هدفمند ایجاد شده، بلکه جاودانه است و در مراتب متفاوتی از وجود، زندگی خود را ادامه خواهد داد. روش پژوهش در این مقاله، توصیفی – تحلیلی است که با استفاده از منابع اصلی انجام پذیرفته است.
بررسی دیدگاه کیث وارد پیرامون زمانمندی خدا با تکیه بر آرای ملاصدرا1(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث برجسته ی الهیاتی پرداختن به صفت ازلیت خداوند است. درباره ی مبحث ازلیت دو دیدگاه وجود دارد: فرازمانی و زمانمندی. غالب فیلسوفان قرون وسطی و نیز فلاسفه ی جهان اسلام درباره ی ازلیت خداوند دیدگاه فرازمانی داشتند که براساس آن، خداوند موجودی غیر زمانمند فرض می شود که برای او درنظرگرفتن آغاز و انجام زمانی بی معناست. در دیدگاه زمانمندی که توسط برخی از فیلسوفان دین معاصر مطرح شده است، ازلیت خداوند رنگ وبویی زمانی می یابد و به این معناست که خدا در همه ی زمان ها بوده، هست و خواهد بود. این مقاله می کوشد با واکاوی آثار کیث وارد که در زمره ی فیلسوفان متأله معاصر قرار دارد، استدلال های او را در مقام توجیه زمانمندی خدا تحلیل نماید و بدین وسیله، تقریری روشن از دیدگاه او درخصوص ارتباط خدا با موجودات زمانمند ارائه کند. همچنین می کوشد با عرضه ی دیدگاه کیث وارد به نظام فلسفی ملاصدرا، به ارزیابی آرای وی بپردازد و درنهایت نشان دهد که براساس شیوه ی خاص حکمت صدرایی، چگونه می توان ضمن حفظ دیدگاه فرازمانی درباب ازلیت خداوند، تفسیر معقولی از ارتباط خدا با موجودات مادی ارائه داد.
رابطه ی نظام علمی حق تعالی با نظام عینی موجودات از دیدگاه ابن سینا و اسپینوزا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه ی نظام علمی حق تعالی با نظام عینی موجودات یکی از مسائل بسیار مهم در الهیات فلسفی است. ابن سینا واسپینوزا به منزله ی دو تن از بزرگ ترین فیلسوفان خردگرای اسلامی و غربی، با تبیین نظام علمی باری تعالی، نسبت بین این نظام را با نظام عینی موجودات مورد بررسی قرار داده اند . به رغم تفاوت های بنیادین در اندیشه ی این دو فیلسوف، شباهت های شایان توجهی در پاسخ آن ها به این مسأله وجود دارد. هر دو فیلسوف علت صدور معالیل مختلف را علم موجود در ذات باری تعالی می دانند. .به نظر هر دو فیلسوف، بین اعیان موجودات و وجود علمی آن ها تطابق کاملی وجود دارد. از نظر اسپینوزا، این تطابق را باید فقط نوعی توازی بین حالات بُعد و فکر دانست، درحالی که در نظر ابن سینا، این تطابق و هماهنگی ناشی از این است که نظام عینی موجودات معلول نظام علمی آن ها است.
بررسی دو رویارویی با عیسی مسیح در اندیشه ی آلبرت شوایتسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آلبرت شوایتسر، متأله لوتری مذهب مسیحی سده ی بیستم، به واسطه ی تحقیقاتش درباره ی عیسای تاریخی، نامی شناخته شده است. در این تحقیقات، عیسی فردی است متأثر از نگاه فرجام شناختی یهودیتِ متأخر که به اشتباه برای خود نقشی در تحولات آخر الزمانی قائل می شود. به نظر می رسد این نتیجه نقطه ی ختم اهمیت عیسی مسیح در اندیشه های شوایتسر باشد، اما وجه دیگری از رویارویی او با مسیح را باید در تأملات اخلاقی و معنوی او جست وجو کرد. شوایتسر که به جایگاه اراده در وجود بشری اهمیت می دهد، عیسی را به سبب یکی کردن اراده اش با اراده ی خداوند می ستاید و اهمیت او را برای دین داران مسیحی در پیروی از او در این راه می داند. اشارات شوایتسر در نامه ها و برخی مواعظش نشان دهنده ی دلالت های الهیاتی بعضی از بن مایه های مهم غیرالهیاتی اوست؛ بین مفاهیم اخلاقی اراده ی معطوف به حیات، اراده ی معطوف به محبت و حرمت حیات و مفاهیم دینی محبت و ملکوت که از تعالیم عیسی مسیح اند قرابت جالب توجهی وجود دارد.
مقایسه ی جوهر از دیدگاه ابن سینا و بارکلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مسائل و مباحث مهم فلسفی که قدمتی بیش از دوهزار سال دارد و از آغاز پیدایش حکمت در یونان باستان مورد بحث بوده است مسأله ی جوهر است، اما سرنوشت جوهر در حکمت سینوی به برکت تمایز وجود و ماهیت دگرگون شده و یک باره راه خود را از وجود جدا کرده است. ابن سینا مقسم جوهر و عرض را ماهیت اشیاء دانسته و مقولات ارسطویی را بر ماهیت اشیای موجود تطبیق داده است. نوشتار حاضر باتوجه به جایگاه و اهمیت بحث جوهر در تفکر ابن سینا و بارکلی با رویکردی مسأله محور، به بررسی ابعاد و زوایای مختلف این مقوله در حکمت سینوی و بار کلی می پردازد.بدین ترتیب کاوش از چیستی و تطوّر معرفتی جوهر، مقسم جوهر و اعراض، چگونگی حصر تقسیمات جوهر و موضع ابن سینا و بار کلی در باب جوهریت واجب تعالی، مهمترین مسائلی است که در این نوشتار مورد پژوهش قرار می گیرد.
پدیدارشناسی دین و هرمنوتیک نزد میرچا الیاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میرچا الیاده به عنوان یک متفکر اثرگذار در حوزه ی مطالعات ادیان شناخته می شود. او در مواجهه با ادیان می کوشد روش متفاوتی را پی افکند. در این مقاله درپی آنیم که رویکرد الیاده به دین را بررسی نموده، اشکالات او به روش های دیگر مطالعه ی ادیان را تحلیل کنیم. ازنظر الیاده، توجه به تاریخ ادیان، در کنار بهره گیری از پدیدارشناسی دین و هرمنوتیک، نگاهی دگرگونه به مناسک و آموزه های دینی را موجب می شود. لذا او روش تکاملی و تجربی و به عبارتی، فارغ دلانه را موردنقد قرار می دهد. در این رویکرد، اسطوره و نماد در مطالعه ی ادیان جایگاه ویژه ای پیدا می کنند. به عقیده ی او، انسان دین ورز، زمان و مکان و کل جهان را در ارتباط با امر مقدس درک می کند. جهان برای این انسان در صورتی معنادار است که محل تجلی امر مقدس باشد. مناسک نیز تکرار شرایط اولیه ی قدسی است.