مقالات
حوزه های تخصصی:
شناخت انسان و درک حقیقت او از موضوعات مهم نظام حکمت اشراقی محسوب می شود و به همین دلیل سهروردی آثارش و ازجمله داستان های رمزی اش را عمدتاً زمینه ای برای فهم حقیقت و جایگاه انسان و راه رسیدن وی به کمال حقیقی قرار داده است. به عقیده ی وی، نفس نوری از انوار الهی و جوهری مجرد و روحانی، هم هویت با انوار قاهره و دارای ماهیتی یکسان با نورالأنوار است که در جهان ظلمانی ماده و زندان تن گرفتار شده است . هدف حکمت، چه در قالب نظام فلسفی و چه به صورت داستان یا هر شکل دیگری باید نجات نفس و کمال آن باشد. گرچه رمزهای به کاررفته در داستان های رمزی-عرفانی شیخ اشراق را می توان در سه دسته ی کلی جهان شناسی، انسان شناسی و خداشناسی گنجاند، لیکن حجم اصلی رمزها و محوریت محتوا مربوط به انسان شناسی است. بخشی از رمزها هرچند به لحاظ شکلی با نظام فلسفه ی مشائی سازگارترند، اما معنا و مقصودی که نهایتاً القا می کنند، اشراقی است. محتوای بخش دیگری از رمزها حتی با اصول فلسفی حکمه الاشراق نیز ظاهراً سازگاری ندارند. به نظر می رسد که پیش تازی روح مکاشفه گر و تخیل رمزپرداز شیخ اشراق نسبت به عقل نظام سازش، باعث شده است تا گاهی داستان های رمزی، از آثار فلسفی اش اشراقی تر باشند.
امکان خوانش توحیدی از نظریه های علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقصود از خوانش توحیدی از یک نظریه ی علمی این است که آن نظریه را در بستر یک متافیزیک توحیدی تفسیر کنیم. براین اساس لازم است نشان دهیم که نظریه های علمی واجد نوعی متافیزیک هستند که در پرتوی آن متافیزیک، امکان تفسیرهای مختلف از آن نظریه فراهم می شود. به علاوه باید نشان دهیم که متافیزیک مذکور می تواند متافیزیکی مبتنی بر یک هستی شناسی توحیدی باشد. برخی از فلاسفه چنین خوانشی از نظریه های علمی را ناممکن می دانند، چراکه ازنظر آن ها چنین تلاشی با چهار چالش اساسی مواجه است: چالش تبیینی، منطقی، روشی و علمی. هدف ما در این مقاله آن است که نشان دهیم هیچ یک از چالش های یادشده نمی توانند نشان دهند که خوانش توحیدی از نظریه های علمی ناممکن است. براین اساس می توان متافیزیک علم را مبتنی بر یک هستی شناسی توحیدی شکل داد و نظریه های علمی را در بستر چنین متافیزیکی تفسیر کرد.
بررسی امکان استقلال مسئولیت اخلاقی از اراده آزاد در رویکرد «نگرش های واکنشی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئولیت اخلاقی یکی از حوزه های فلسفی با بیشترین اهمیت عملی در زندگی فردی و اجتماعی ماست. پی. اف. استراسون با تکیه بر همین وجه عملی استدلال کرد که نظریه ی فلسفی مسئولیت اخلاقی، از منازعات مربوط به اراده ی آزاد و تعین گرایی مستقل است و صرفاً براساس شرایط توجیه پذیری نگرش های واکنشی مانند نکوهش و ستایش است که بناشدنی است. این مقاله میزان موفقیت رویکردهای استراسونی را که به رویکرد نگرش های واکنشی معروف اند، بررسی می کند. به این منظور، با معرفی چالش های ناظر به پیشینه نشان خواهیم داد موفقیت این رویکرد در برابر این چالش ها، تنها با محدودکردن تصویر شهودی ما از نگرش های واکنشی ممکن است. برای اثبات این ادعا ابتدا نظریه ی اسکنلن را که خودسازگارترین نماینده ی رویکرد استراسونی محسوب می شود، معرفی می کنیم و سپس ابتنای نظریه ی او به محدودیتی غیرشهودی از نگرش های واکنشی را نشان خواهیم داد و از این طریق، حدود کمینه و بیشینه ی موفقیت رویکرد استراسونی را نتیجه خواهیم گرفت.
بررسی استدلال تکاملی پلنتینگا علیه طبیعت باوری و نقد سوسا و پاسخ پلنتینگا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ا لوین پلنتینگا درباره ی رابطه ی علم و دین دو رویکرد کلی دارد: تدافعی و تهاجمی. در رویکرد اول سعی می کند نشان دهد تعارض عمیق و جدی ای میان علم و دین وجود ندارد. اما در رویکرد دوم می کوشد که نشان دهد برخلاف نظر مشهور، میان علم و طبیعت باوری تعارض عمیقی وجود دارد. او استدلالی را با عنوان «استدلال تکاملی علیه طبیعت باوری» مطرح می کند. ایده ی اصلی استدلال او این است که احتمال اعتمادپذیربودن قوای شناختی انسان، با پذیرش توأمان طبیعت باوری و نظریه ی تکامل، اندک است و این شامل همه ی باورهایی می شود که قوای شناختی انسان تولید می کند، ازجمله باور به طبیعت باوری؛ لذا پذیرش هم زمان طبیعت باوری و نظریه ی تکامل معقول نیست، درحالی که این مشکل در پذیرش هم زمان خداباوری و نظریه ی تکامل وجود ندارد. استدلال پلنتینگا با واکنش ها و انتقادهای فراوانی مواجه شده است. ارنست سوسا با نوشتن دو نقد، از جمله ی این منتقدان است. او با ارجاع به دکارت و تمایزگذاشتن میان معرفت تأملی و غیرتأملی، اشکال پلنتینگا را اساساً ناظر به حوزه ی معرفت تأملی و نه غیرتأملی می داند و آن را نادرست تلقی می کند. ازنظر سوسا، از این جهت وضعیت خداباوری و طبیعت باوری یکسان است. در مقابل، پلنتینگا مشکل اصلی را در معرفت تأملی می داند و معتقد است خداباوری از این جهت بر طبیعت باوری ترجیح دارد؛ چراکه طبیعت باوری برخلاف خداباوری، با ناقض مواجه است.
معقولات فلسفی از منظر صدر الدین دشتکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیش از ملاصدرا معقولات به اولی و ثانوی تقسیم می شد. هرچند در سخنان فارابی و ابن سینا به تمایز میان معقولات ثانی منطقی و فلسفی توجه شده بود، ولی اصطلاح «معقول ثانی فلسفی» جعل نشده بود. ملاصدرا علاوه بر جعل این اصطلاح، این بحث را توسعه داد و آن را تکامل بخشید. صدرالدین محمد دشتکی که از بزرگان مکتب فلسفی شیراز است، نظر منحصربه فردی در این بحث اختیار کرده است. این نوشتار برای اولین بار، به صورت تفصیلی دیدگاه ایشان درخصوص معقولات ثانیه را با تکیه بر نسخ خطی حاشیه ی قدیم وی بر شرح تجرید قوشچی بررسی کرده است. معناشناسی معقولات ثانیه، انقسام معقولات به اشتقاقی و غیراشتقاقی، اتحاد خارجی قسمی از معقولات با موضوعات خود، نحوه ی عروض و اتصاف خارجی و ذهنی، ازجمله ی این بررسی هاست. علاوه بر این، گزارشی که ملاصدرا از دیدگاه دشتکی ارائه کرده است، با استناد به سخنان خود دشتکی تأیید شده است. شاخصه ی اصلی تفکر ایشان در این بحث آن است که مصادیق مفاهیم فلسفی را به مفاهیم مشتق و غیرمشتق تقسیم کرده و قائل به خارجیت معقولاتی اشتقاقی چون موجود و ممکن، به نحو اتحاد با موضوعاتشان شده است، درحالی که معقولاتی غیراشتقاقی چون وجود و امکان را اعتباری قلمداد کرده است.
بررسی تأثیر مبانی و اندیشه های ملاصدرا بر معنای متن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله تبیین و تحلیل تأثیر اصول تأسیسی ملاصدرا بر معنای متن است. در حکمت صدرایی، معنای متن و تأویلات آن، به گونه ای از مبانی و اندیشه های صدرا متأثر است که معانی تأویلی در آن، صرفاً بر این اساس، منطقی و توجیه پذیر است؛ در مکتب صدرا، معنا که از مواجهه ی انسان با هستی شکل می گیرد، نفس الامری دارد که انسان مؤید به کشف وحیانی، آن را بیان و نام گذاری می کند و از قابلیت های آن برای معرفی حقایق عوالم مختلف استفاده می کند. مبانی و اندیشه های صدرا، ازجمله اصالت وجود، تشکیک وجود، قاعده ی بسیط الحقیقه، اندیشه های صدرا درباره ی علم النفس، حرکت جوهری و اعیان ثابته، هریک به نحوی بر منطق معنی از عالم حس یا عالم خیال و عقل مؤثر است و پشتوانه های هستی شناختی تأویل متن را به خوبی تبیین می کند. در این مقاله، تأثیر مبانی و آرای صدرا بر معنای متن استنباط شده و همراه با نمونه هایی از متونی آمده است که صدرا از آن ها معانی خاصی را استخراج کرده یا تطبیق صورت داده است. این مقاله که با روش توصیفی – تحلیلی همراه با تطبیق بر تفاسیر (تأویل های) صدرا تألیف شده است، قابلیت فلسفه ی صدرایی در توسعه ی معانی حاصل از متن را نشان می دهد و منطق تأویلات او را از زاویه ی یادشده بیان می کند.
آگاهی و خود آگاهی از منظر کانت و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم در حکمت صدرا چیزی جز حضور چیزی نزد موجود درک کننده نیست. کامل ترین مصداق حضور ازنظر این مکتب، علم حضوری انسان به خود است که در آن، عالم و معلوم وحدت دارند. بنابراین ازنظر حکمت صدرا، معرفت به خود، در فلسفه جایگاه رفیعی دارد، اما آنچه در حکمت متعالیه، علم حضوری به نفس خوانده می شود، ازنظر کانت علم حضوری نیست، بلکه این علم گونه ای از علم تجربی ماست که با واسطه ی صورت ذهنی که کانت به آن پدیدار می گوید، حاصل آمده است، اما کانت غیر از این من تجربی، به من استعلایی ای قائل است که این من نمی تواند شیء فی نفسه ای محسوب شود که در کانون دید تجربی انسان قرار می گیرد؛ بنابراین وی شناخت از خود را نه حصولی می داند و نه حضوری. در این مقاله بررسی می شود که چرا ملاصدرا خود استعلایی را متعلق معرفت می داند و کانت نمی داند. این مسأله، ذیل این مسأله ی عام تر واقع است که آیا منِ درک کننده ، خود، متعلق معرفت است یا نه؟ در این نوشتار نشان خواهیم داد که علم به خود، برخلاف تلقی کانت، جز با نگرش وجودی تبیین پذیر نیست؛ چراکه ادراک حضوری، نحوه ای از حضور در وجود و برای وجود است.