آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹

چکیده

ساختار داستانی ماهیتی دارد که با تأثیر از عناصر خود، شکلی کُنشی و روایی می پذیرد. نویسنده در پرتو این خصوصیات و عناصر ساختاری مانند: طرح و نقشه، زاویه ی دید، کشمکش، بحران، نقطه ی اوج و گره گشایی، ساختاری داستانی را پی می ریزد. نگریستن به آثار ادبی گذشته از زاویه نظریات معاصر راهی است برای کم کردن فاصله ها با چنین آثاری تا ارزش و راز ماندگاری آن ها بیش از پیش آشکار شود. هم از این رو در این جستار پس از طرح مباحث نظری در باب ادبیات داستانی و هر یک از عناصر سازنده داستان، به تحلیل این عناصر در ماجرای جنگ هفت گردان در شاهنامه پرداخته می شود؛ و پس از تحلیل داده ها به این نتیجه می رسد که، - بدون در نظر گرفتن پاره ای سستی ها- فردوسی در پردازش این داستان توانسته است، به خوبی عناصر داستان را در پیشبرد حوادث به کار بگیرد و طرحی منسجم و استوار مبتی بر روابط عِلّی و معلولی را پی ریزی کند. کنِش-ها و گفت گوهای شخصیت ها در این داستان نتیجه ی طیعی حوادث است و متن داستان، با ساختاری تقریباً پیوسته، مبنی بر شروع از وضعیت پایدار و تغییر وضعیت به سوی موقعیت پایداری متفاوت با وضعیت اول پیروی می کند.

تبلیغات