پژوهش ادبیات معاصر جهان(پژوهش زبان های خارجی)
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره 22 بهار و تابستان 1396 شماره 1 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر مفهوم فضا در حوزه های تطبیقی بیش از پیش اهمیت یافته و ادبیات تطبیقی نیز از رویکردهای مکان محور بی بهره نمانده است. از سوی دیگر با وجود حجم گسترده مطالعات تطبیقی مکانی که تاکنون در حوزه ادبیات انجام شده – که از آن جمله می توان به اسطوره تهران (1385) اشاره کرد- جای خالی یک مطالعه همه جانبه درباره شهر تهران احساس می شود. یکی از جدیدترین رویکرد های ادبیات تطبیقی، نقد جغر افیایی است. ویژگی های خاص این نقد موجب شده استکه آن را در مطالعه حاضر به عنوان رویکرد پژوهشی انتخاب کنیم. در این مقاله دید یک خارجی نسبت به شهر تهران مورد بررسی قرار خواهد گرفت. اثر انتخابی ما، دستار و گل سرخ، شبیه به سفرنامه است و با توجه به معاصر بودن آن و ارائه تصویر جدیدی از شهر تهران، به عنوان موضوع پژوهش انتخاب شده است. در سایه روش تحقیقاتی وستفال، تلاش خواهیم کرد به جنبه های جدیدی از مکان شهری بازنمایی شده در این اثر دست یابیم.
کاربست الگوی نشانه شناختی ریفاتر در خوانش شعر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از پژوهش های بنیادی در حوزه نشانه شناسی شعر به مایکل ریفاتر (1924-2006) تعلق دارد. ریفاتر در مکتبِ ساختارگرایی پرورش یافته و در نهایت به نظریه دریافت گرایش پیدا کرده است. به همین دلیل، وی در زمره ساختارگرایانِ هرمنوتیک قرار می گیرد. به کار گیری الگوی نشانه شناختی ریفاتر در بازخوانی آثار ادبی، به ویژه شعر، نکات مهمی را درباره آفرینشِ اثر و همچنین بازآفرینیِ آن از سوی خواننده روشن می کند. بنابراین، در پژوهش حاضر، به طورِ موردی، شعرِ «در آستانه» احمد شاملو بر اساس این الگو بررسی است. تحلیل این شعر نشان می دهد «در آستانه» محصولِ بسطِ ماتریس واحدی است که دلالتمندی شعر بدآن وابسته است. این ماتریس که حاکی از «انتقال از این جهان به جهانی دیگر» است، نخست به سه موضوع مستقل، یعنی انتقال، جهانِ هستی و جهانِ دیگر تفکیک شده است. هر یک از این موضوع ها، خود، از طریق تکنیک هایی چون انباشت، منظومه توصیفی، یا فضای متنی بسط یافته اند. این پژوهش همچنین نشان می دهد که شعر در روندِ خوانش از سطحِ محاکاتی بر می گذرد و به سطحی بالاتر، یعنی سطحِ نشانه شناختی، می رود؛ تنها در این سطح است که می توان وحدتِ شعر و دلالتمندی آن را بازجست.
خوانشی روان شناسانه از درون مایه داستان تابستان زاغچه بر اساس فرایند فردیت یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تابستان زاغچه اثر دیوید آلموند از جمله داستان هایی است که در دوران اوج گیری ترجمه ادبیات کودک و نوجوان در دهه 80 به فارسی برگردانده شد، داستانی که درباره خشونت نوجوانان و اثرپذیری آنان از محیط است. نویسنده با استفاده از نمادهای مختلف، بحران های بلوغ در دوران نوجوانی را به تصویر کشید و با نمایش تقابل ها و تضادها، بستری را فراهم آورد تا شخصیت های داستان با ایجاد تعادل به بلوغ شناختی نایل آیند. این پژوهش بر آن است تا نشان دهد که چگونه می توان با بهره گیری از الگوی فرایند فردیت یونگ و با تکیه بر تأکیدهای نمادین، برخورد خودآگاهِ شخصیت اصلی داستان با عناصر فراموش شده ضمیر ناخودآگاه او را در راستای بازشناسی هویت نوجوانان به نمایش در آورد. از این رو با واکاوی کهن الگوهایی مانند سایه، پیر خردمند و آنیما و نمادهای استفاده شده درداستان مثل چاقو، مار، زاغچه و عدد شش و... به تحلیل روان شناسانه این داستان پرداخته شده است تا زمینه و الگوی مناسبی برای رسیدن به تولدی دوباره و خودشناسی ارائه گردد.
چندگونگی سازه های فاصله ای راوی از روایت در ادبیات داستانی (با تکیه بر نظریه شلومیث ریمون کنان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
راوی در یک متن (داستانی یا غیرداستانی) ممکن است از رویدادهای روایت شده، شخصیت های ارائه شده و روایت شنو، کم و بیش فاصله داشته باشد. اگر چه انتظار ما از ادبیات داستانی این است که گونه روایت آن از نوع متعاقب (روایت رخداد ها بعد از حدوث) باشد، اما تفحص در سازه های روایتی برخی داستان ها با تکیه بر نظریه فواصل روایی شلومیث ریمون کنان نشان می دهد که همیشه این گونه نیست. در رمان آرزوهای بزرگ به قلم چارلز دیکنز، راوی در ابتدای داستان فاصله بسیار زیادی با حوادث دارد، در حالی که در انتهای داستان دقیقاً در بطن حوادث است، همچنین بالزاک در رمان باباگوریو در وصف خانم واکور می گوید: «خانم واکور با نام خانوادگی پدری دوکن فلان پیرزن عجیبی است که سالهاست در پاریس پانسیون دارد». مگر داستان قبلاً اتفاق نیفتاده؟ پس چرا راوی می گوید خانم واکور الآن که روایت شنو مشغول خواندن متن است، هنوز هم در پاریس پانسیون دارد؟ پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای با تکیه بر نظریه فواصل روایی شلومیث ریمون کنان در صدد است تا به بررسی سازه های فاصله ای راوی از روایت در ادبیات داستانی بپردازد و با شاهد مثال هایی محدود (اما دقیق) و با تکیه بر اصول علمی سازه های فاصله ای بین راوی و روایت را کشف کند.
خوانشی دلوزی-آدورنویی از دگرگونی ادبیات پسااستعماری: تقابل نظام حریم ساز نواستعماری و هویت ضداستعماری در رمان مدرن ایرلندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی دگرگونی درونی در ساختار تفکر پسااستعماری، و تجلی آن در قالب تقابل ملی گرایی و فردیت ضداستعماری در رمان مدرن ایرلندی می باشد. این مقاله بر آن است تا با نگاهی درونی دیدگاه بظاهر پسااستعماری دولت ایرلند را بعنوان مخلوطی از تفکر نو استعماری و نظامات محدود کننده معرفی نموده و سپس به واکاوی نمود این تفکر در رمان ایرلندی بپردازد. این مقاله برآن است تا این تغییرات بنیادین در شخصیت پردازی و روایت متاثر از تقابل دولت نو استعمار وملی ضد استعمار را با خوانشی منطبق بر تعاریف ژیل دلوز و فلیکس گوتاری، و تئودور آدورنو را به بوته نقد قرار دهد. ازاین رو این مقاله رمانهای لیست سیاه، بخش ایچ نوشته فرانسیس استوارت، پسر بچه قصاب اثر پاتریک مک کیب را بعنوان متون اصلی و شب زنده داری فینیگن ها، اولیس و تصویر هنرمند جوان نوشته جیمز جویس را بعنوان زیرساخت اصلی انتقادی رمان مدرن ایرلندی مورد بررسی قراردهد.
از پیرامتن به متن، بررسیِ شکافی گونه شناختی در سه گانه داستانی کزازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان های زیست نگارانه (زندگی نامه ای)، یکی از رایج ترین گونه های نوشتاری در ادبیات معاصر اروپا به شمار می روند. نوشته هایی که با محور قراردادن زندگی شخصیتی حقیقی، سعی در بازآفرینی آن به شیوه های گوناگون دارند. هر چند شمار این نوشته ها هنوز در ایران انگشت شمارند، اما هستند در این میان آثاری که مطالعه آنها ما را در فهم ظرایف خاص این گونه ادبی و آشنایی با ظرفیتهای آن یاری می کنند. از جمله سه گانه داستانی جلال الدین کزازی، فرزند ایران (۱۳۹۱)، پدر ایران (۱۳۹۲) و وَخشور ایران (۱۳۹۳) که به ترتیب با الهام از زندگی و سرگذشت فردوسی، کوروش و زرتشت به رشته تحریر درآمده اند. مجموعه ای که بررسی آن می تواند ما را با برخی از ویژگی های داستان زیست نگارانه و تفاوت های آن با زندگی نامه تاریخی آشنا کند. به همین منظور و برای شناخت بهترِ این گونه ادبی، مقاله حاضر با تکیه بر مطالعات گونه شناختیِ صورت گرفته در فرانسه سعی در دسته بندیِ برخی از ویژگی های شناخته شده این گونه ادبی خواهد داشت.
خشونت علیه زنان در رمان جای خالی سلوچ و رمان گودان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان پردازی و قصه گویی در سرزمین هند سابقه ای طولانی دارد. آثاری چون «پنج تنترا» که از داستان های مهم در تاریخ کهن هند به شمار می ر وند و شهرت جهانی دارند، از این دسته اند و نثر فارسی اگرچه پس از شعر در ادبیات فارسی پدید آمد، اما تا دوران معاصر به دلایل مختلف، شعر از نثر پیشی گرفت. نخستین دلیل این که چرا در ایران نثر از نظرگاه ادبی کمتر به پای شعر می رسد شایداین امر باشد که آن چه در ادبیات اقوام دیگر غالباً اختصاص به نثر دارد و عقاید حکمی و تعالیم اخلاقی و قصه و داستان از آن جمله است، در ایران در شعر تجلی یافته است و آثاری چون بوستان و مثنوی لیلی و مجنون و خسرو و شیرین، نشانه هایی از انجام وظیفه نثر به وسیله ی شعر است و از آنجا که این آثار منظوم از زیبایی و روانی قابل ملاحظه ای برخودار بوده اند، نثر فارسی از توجه به این گونه آثار بازمانده است و لاجرم در مقایسه با شعر قلمرو محدودی یافته است. با این وجود ادبیات نثر معاصر فارسی در حوزه ی ادبیات جهانی و بالاخص ادبیات تطبیقی- چه درون مرزی و چه برون مرزی- دارای جایگاه خاصی است. دولت آبادی و پرم چند از داستان نویسان واقع گرا (realist) در دوره ی معاصر ادبیات ایران و هند هستند که در زمینه ی داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه و غیره آثار برجسته ای از خود به جا گذاشته اند. این مقاله کوشش دارد با بررسی و تحلیل آثار و دامنه ی نفوذ و تأثیر دو نویسنده، جایگاه شان را در ادبیات داستانی معاصر دو کشور مشخص کند. روش پژوهش در این مقاله توصیفی- تحلیلی است که از استقصاء در متن های داستانی دو نویسنده، به ویژه «جای خالی سلوچ» و «گودان» و با استناد به آراء و نظریات منتقدان درباره اثرگذاری آنان در دیگران و تحلیل این اظهارات، نقش و جایگاه این نویسندگان را ترسیم می کند. مقاله حاضر نشان می دهد که هر دو نویسنده رویکرد مشابهی به مقاومت در برابر ظلم داشته اند.
«موقعیت پذیری مجازی داستانی/حقیقی»: نگرشی نوین به خوانش ابعاد گفتمانی خود؛ بررسی رمان مردی در تاریکی اثر پال آستر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تحقیق پیش رو مفهوم بدیعی با عنوان موقعیت پذیری مجازی داستانی/حقیقی (VFP) در رابطه گفتمانی مؤلف (خالق اثر) و قهرمان به عنوان نگرشی نوین بر تحلیل روایت های ادبی معرفی شده است. VFP ریشه در «تئوری خودِ گفتمانی» هوبرت هرمنز در مطالعات روان شناسی و دیدگاه گفتمانی رابطه مؤلف و قهرمان در مطالعات ادبی و زیبایی شناختی باختین دارد. با توجه به ویژگی های میان رشته ای پژوهش های متنی، VFP به ارزیابی روایت های خود از دیدگاه روان شناختی و ادبی می پردازد و امکان مشارکت و کنش گفت و گویی موقعیت های شخصیتی قهرمان اول داستان به عنوان من ِ هنرمند/داستانسرا و من ِ قهرمان داستان را در میان دیگر موقعیت های درونی و بیرونی او بررسی می کند. برای تبیین شیوه کاربست تئوری VFP، این جستار به عنوان نمونه، تحلیلی از رمان مردی در تاریکی (۲۰۰۸) اثر پال آستر را ارائه می دهد. این بررسی نشان می دهد که موقعیت های درونی و بیرونی مشابه در دنیای واقعی مؤلف و دنیای داستانی قهرمان به صورت گفتمانی در ارتباط تنگاتنگ بوده و سرانجام تحت تأثیر این روند پویای موقعیت پذیری، خودِ پسا مدرن در جایگاه من ِ هنرمند می تواند تا حدود زیادی خصوصیات شخص گفتمانی را به معرض بروز بگذارد و با رها کردن گذشته و پذیرش وضعیت کنونی و ایجاد دیدگاه های مثبت برای آینده به موقعیت بحرانی و کشمکش درونی خود به صورت کاملاً نوینی پاسخ دهد.
نقد تطبیقی «فضای تعلیق» در آثار آنتونن آرتو و سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این تصوّر که مضامین « خلأ» نزد آنتونن آرتو و «هیچستان» نزد سهراب سپهری به معنای نیستی باشند بیش از حد ساده انگارانه و کاملاً خلاف واقع است. در حقیقت خلأ مورد نظر آنها لامکان و لازمانی است پر از امکان هستی، فضایی که در آن «قطعیتِ موجود» جای خود را به «امکانِ وجود» می دهد. همان فضایی که در فلسفه پدیده شناسی پس از عمل اپوخه به دست می آید و مطلقاً هر قضاوتی درباره وجود زمانی- مکانی را به حالت تعلیق درمی آورد تا امکان رویارویی اصیل ذهن با ماهیت پدیده ها فراهم آید. اما آرتو دچار روان نژندی است، دال بنیادین «نامِ پدر» که به اعتقاد لکان ساختار ذهنی هر سوژه بر آن استوار است در ذهن او به وجود نیامده و جای خود را به خلائی پر رمز و راز داده است. پس آرتو محکوم به تجربه ناگزیرِ خلأ است درحالیکه سپهری هیچستان را اختیار می کند.
تلفیق ادبیات با نقاشی به شیوه مارسل پروست مطالعه پیوند ادبیات با نقاشی در رمان در جستجوی زمان از دست رفته اثر مارسل پروست با تأکید بر مجلد طرف خانه سوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرگاه صحبت از تلفیق ادبیات با نقاشی است، حضور ادبیات و نقاشی را در کنار یکدیگر شاهد بوده ایم. مثل تلفیق ادبیات با نقاشی در تصویرسازی یک کتاب ادبی یا در نگارگری. اما تلفیقی که مارسل پروست از این دو ارائه می دهد، متفاوت است. سراسر رمان در جستجوی زمان از دست رفته پر از نقاشی است، بی آن که حتی یک تصویر در کل کتاب چاپ شود. او بدون آن که تصویری فیزیکی در رمانش ارائه دهد، ادبیات را با نقاشی های شناخته شده ای تلفیق می کند و متن را به آن ها ارجاع می دهد و رابطه ای بینامتنی میان آن ها برقرار می سازد تا قوه تصویرساز مخاطب را در کنترل خویش درآورد. پروست با این رویکرد قصد دارد هنگامی که رمانش خوانده می شود، راه "خیال آزاد" بر مخاطب بسته باشد و مخاطب تقریباً همان چیزی را در ذهنش تصویر کند که پروست آن را می خواهد. این مقاله از نظر ماهیت و روش، توصیفی- تحلیلی بوده و بر پایه آراء «لوران ژنی» در باب بینامتنیت و به ویژه «کلاژ بینامتنی» بنا گردیده است.
نقش عناصر پیرامتنی در توسعه دریافت و فهم متن مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیرامتن ها آستانه های ورود به جهان متن اند و از این رو در زمره شاخص های کلیدی فهم و دریافت متن به شمار می روند.به عقیده ما، عناصر پیرامتنی کتاب مثنوی معنوی دربرگیرنده، تداوم بخش و تکمیل کننده متن کانونی مثنوی محسوب می شوند. این عناصر به خوبی از عهده ایفای مسلّم ترین نقش پیرامتن یعنی تحقّق و تکمیل معنای متن اصلی برآمده اند. عناصر پیرامتنی مثنوی معنوی ، آشکارا در جهت سامان دادن به ساختار و کلیّت روایت و ایجاد همپیوندی و تناسب بین دیگر اجزای متن پریشان نمای آن به کار گرفته شده اند. در واقع حضور پیرامتن ها در کتاب مثنوی ، نوعی مکانیسم جبران برای گسسته واری روساختی متن آن به شمار می رود. از سوی دیگر این عناصر پیرامتنی عرصه تحقق گفت و گویی راستین میان مؤلف و مخاطب و نشانه روشنی از عنایت مولانا به نقش چشمگیر مخاطب در معناآفرینی متن است. بنابراین مجموعه این عناصر پیرامتنی نه تنها در دریافت و فهم متن مثنوی تأثیر قابل اعتنایی دارند، بلکه عموماً در فرایند معناسازی و مشارکت فعال خواننده، نقش برجسته ای پیدا می کنند. مقاله حاضر در پرتو بررسی عناصر پیرامتنی این کتابنظیر دیباچه ها، عناوین منثور و پیش گویه مثنوی ، کارکردهای متصوّر برای به کارگیری پیرامتن توسط مولانا را مورد مطالعه قرار می دهد.
مطالعه پروتزسازی گفتمانی : چرا دروغ روایتی پروتزی است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای تبیین چگونگی عملکرد دروغ به عنوان پروتز ابتدا به تعریف پروتز و کارکرد آن در حوزه گفتمان می پردازیم. با استفاده از نظریه امبرتو اکو از پروتز و نقش آن در گفتمان، نشان خواهیم داد که دروغ به عنوان یک نظام گفتمانی، ویژگی های مشترکی با پروتز دارد. مسئله این مقاله این است که ببینیم چگونه گفتمان وجه پروتزی می یابد و به دنبال آن دروغ نیز به عنوان یک پروتز سبب خروج گفتمان از مسیر اصلی خود و ایجاد فضایی رخدادی و تخیلی که فراکنشی است، می گردد. با توجه به توضیحات فوق به بررسی این دو فرضیه می پردازیم ؛ گفتمان با استفاده از دروغ سبب تغییر نظام افقی روایت به نظام عمودی گشته و به این ترتیب برنامه کنشی به جریانی فراکنشی تغییر می یابد. این مهم در سه داستان کوتاه زاغ و روباه ، چوپان دروغگو و دختر شیر فروش و کوزه شیر بررسی می گردد. هدف این مقاله بررسی جایگاه پروتز در گفتمان روایی و همچنین تحلیل کارکرد پروتزی دروغ است.
روایت حلاج در آثار زرین کوب و ماسینیون: عینیت گرایی یا تخیل گرایی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زندگینامه ژانری است که در حد فاصل بین امر واقع و امر مخیل، بین تاریخ و ادبیات، در نوسان مداوم است و بنابر دلمشغولی های نویسندگانش به این سو یا آن سو متمایل می شود. در دو زندگینامه از منصور حلاج، یکی زندگی حلاج (جلد اول مجموعه مصائب حلاج ) نوشته لویی ماسسینون و دیگری شعله طور نوشته عبدالحسین زرین کوب، می بینیم که نویسنده فرانسوی خود را مقید به نگارش عینیت گرا و علمی کرده است و در مقابل نویسنده ایرانی در اثر خود رویکردی تخیل گرا و ادبی دارد، اما به نظر می رسد که برای آن ها خلق زندگینامه علمی مطلق یا ادبی ناب ناممکن است. مطالعه حاضر نشان می دهد که هر دو نویسنده، برای خلق حقیقت، ناگزیر از به کارگیری عناصری هستند که در ظاهر از آن ها روی گردانده اند. عنوان روی جلد، شیوه فصل بندی، روایت پردازی و نیز ارجاع به متون پیشین از مواردی هستند که پای عناصر ناهمگون با اهداف اولیه نویسنده را به متن می گشایند.