تابستان زاغچه اثر دیوید آلموند از جمله داستان هایی است که در دوران اوج گیری ترجمه ادبیات کودک و نوجوان در دهه 80 به فارسی برگردانده شد، داستانی که درباره خشونت نوجوانان و اثرپذیری آنان از محیط است. نویسنده با استفاده از نمادهای مختلف، بحران های بلوغ در دوران نوجوانی را به تصویر کشید و با نمایش تقابل ها و تضادها، بستری را فراهم آورد تا شخصیت های داستان با ایجاد تعادل به بلوغ شناختی نایل آیند. این پژوهش بر آن است تا نشان دهد که چگونه می توان با بهره گیری از الگوی فرایند فردیت یونگ و با تکیه بر تأکیدهای نمادین، برخورد خودآگاهِ شخصیت اصلی داستان با عناصر فراموش شده ضمیر ناخودآگاه او را در راستای بازشناسی هویت نوجوانان به نمایش در آورد. از این رو با واکاوی کهن الگوهایی مانند سایه، پیر خردمند و آنیما و نمادهای استفاده شده درداستان مثل چاقو، مار، زاغچه و عدد شش و... به تحلیل روان شناسانه این داستان پرداخته شده است تا زمینه و الگوی مناسبی برای رسیدن به تولدی دوباره و خودشناسی ارائه گردد.