۱.
دانش خط مشی گذاری فرهنگ هم چون سایر علوم، در پاسخ به مسایل پیش روی خود متکی به اصول موضوعه ای است که در این دانش مفروض الصحه دانسته شده اند. مطابق نظر فلاسفه مسلمان، گزاره های مذکور فرض هایی بدون پشتوانه معرفتی نیستند که به دلایل فرهنگی- تاریخی در اندیشه دانشمندان این علم نهادینه شده باشند بلکه صحت آن ها باید در دانش های بنیادی تری هم چون فلسفه، نظریه فرهنگ، خط مشی گذاری عمومی و... به اثبات رسیده باشد. از این رو خط مشی گذاری فرهنگ، ربط و نسبت وثیقی با دانش های فوق برقرار می کند به گونه ای که تغییر مبنا در دانش های فوق موجبات تغییر و تحول در نظریه های خط مشی گذاری فرهنگ را فراهم می سازد. مبادی تصوری و تصدیقی برآمده از حکمت متعالیه، این ظرفیت را دارند تا وجود حقیقی فرهنگ و برخی از احکام آن (از قبیل شیوه ی تکون، تغییر و تحول) را تبیین نمایند. مطابق این نظام فلسفی، فرهنگ، در حقیقت صورت تنزل یافته معنا به عرصه فهم عمومی و رفتارهای مشترک و کنش های اجتماعی است. در مقاله جاری، تلاش شده است با بهره گیری از «روش شناسی بنیادین» پیامدهای منطقی ای که پذیرش نظریه فرهنگ صدرایی در عرصه خط مشی گذاری فرهنگ در پی دارد، بیان گردند.
۲.
طی سالهای 1390 تا 1395 حدود 8 طرح پژوهشی پیوست فرهنگی در حوزه پروژههای بزرگ و ملی فناوری اطلاعات و ارتباطات، بخصوص شبکه ملی اطلاعات و همچنین ارتباطات باندپهن اجرا شد که این مقاله با رویکرد «فراارزشیابی بررسیکننده روششناسی» میکوشد به این سؤال پاسخ دهد که مطالعات پیوستنگاری فرهنگی مذکور، از منظر روششناختی تا چه حد از کیفیت علمی لازم برخوردار بوده است و ضعف آنها با چه رویکردی قابل جبران میباشد. مقاله به ارزشیابی آن پژوهشها برمبنای الگوی تیپ پیوستنگاری فرهنگی دبیرخانه شورایعالی انقلاب فرهنگی با استفاده از روش آمیخته به شیوهتحلیل محتوای کیفی جهتدار اسناد پژوهشهای مذکور پرداخته است. براساس نتایج به دست آمده در اغلب موارد الگوی تیپ پیوستنگاری به طور کامل پیروی نشده است، بلکه روش تحقیق آنها عمدتا متکی بر مطالعات کتابخانه-ای و اخذ نظرات خبرگی اشخاص غیرذینفع بوده است که میتوان آن را روش «گردآوری ارتکازی آرای صاحبنظران» نامید. در نهایت، این مقاله پس از ارزشیابی علل ضعفهای کلی حاکم بر این مطالعات و الگوی تیپ پیوستنگاری فرهنگی، روششناسی اصلاح شدهای را پیشنهاد میدهد که مبتنی بر تلقی فرهنگ به عنوان عامل مؤثر نه متأثر در طراحی فناوری، رابطه سیستمی به جای رابطه مکانیستی بین ابعاد مختلف پدیده و بهرهگیری از سازه مفهومی «سیستم اجتماعی-فنی» میباشد. بر این اساس استفاده همزمان از دو روششناسی که عبارتند از «مدل شبکه کارآمدی سیستم»، «چشماندازهای چندگانه» پیشنهاد میشود و علاوه بر آن دو روششناسی و «برنامهریزی تعاملی» و «روششناسی سیستمهای نرم» برای تحلیل و برنامهریزی برای پیوستنگاری فرهنگی سیستمهای اجتماعی پیچیده پیشنهاد میشود.
۳.
مقاله حاضر به نشان دادن تناسب رویکردهایی گوناگون مفهوم «فرهنگ» با گفتمان های سیاستگذاری فرهنگی پرداخته و از این رو امکان شناخت و نقد بنیادین این گفتمان ها را فراهم می کند. بدین منظور از روش کتابخانه ای برای جمع آوری داده ها و روش گونه شناسی برای دسته بندی و تحلیل داده ها استفاده شده است. بر اساس مطالعه ادبیات سیاستگذاری، چهار گفتمان برجسته کنترل فرهنگی، تصدی فرهنگی، راهیری فرهنگی و خدمت فرهنگی به عنوان چهارکلان رویکرد سیاستگذاری فرهنگی معرفی شده است. از این سو بررسی تعاریف گوناگون «فرهنگ»، نشان از دو کلان رویکرد «بخشی» و «فراگیر» در فرهنگ دارد که هر کدام از آن ها اقسام گوناگونی را شامل می شوند. در میان گفتمان های سیاستگذاری فرهنگی، سه گفتمان اول(کنترل فرهنگی، تصدی گری فرهنگی، راهبری فرهنگی) رویکرد «بخشی» به فرهنگ دارند. در این میان گفتمان کنترل فرهنگی، فرهنگ را امری مضرّ توصیف کرده و با رویکرد «فرهنگ به مثابه زندان ذهن» بیشترین تناسب را دارد، در مقابل، گفتمان تصدی گری(دولت) و راهبری(بازار)، به کارآمدی فرهنگ توجه دارند. نهایتا گفتمان پست مدرن به تعاریف ذره ای و سیال از فرهنگ نزدیک شده و از رویکرد «فراگیر» به «فرهنگ روزمره» سخن می گوید.
۴.
این پژوهه به تحلیل یکی از ساحت های بسیار مهم در علوم انسانی اسلامی که ظرفیت زیاد ومنحصر به فردی در به کار انداختن منابع اسلامی برای تولید علوم انسانی دارد یعنی نظریه هنجاری پرداخته است. تحقیق فرارو با روش اسنادی ابتدا نظریه هنجاری را در اصطلاح وتاریخچه وساختار کاویده است وسپس فرایند تولید نظریه هنجاری اسلامی در علوم انسانی را در هفت مرحله تحلیل کرده است: اول، شناخت مشکل اجتماعی؛ دوم، تولید یک پرسش هنجاری؛ سوم، عرضه کردن پرسش هنجاری به مبانی مفهومی علوم انسانی وتحلیل های عقلی و پاسخ خواهی از ایشان؛ چهارم، تولید پرسش های تفصیلی صورت بندی شده بر اساس مدل مفهومی؛ پنجم، عرضه کردن پرسش هنجاری تفصیلی به متون اسلامی؛ ششم، تولید نظریه هنجاری بر اساس مبانی پاردایمی اسلامی در شش بعد یعنی بیان الگوهای کنشی، الگوهای ترغیبی، الگوهای تحذیری، بیان هنجارها، بیان آثار و بیان محتوا؛ هفتم، عرضه دوسویه نظریه هنجاری و واقعیت عینی بر یکدیگر. تولید سازه های مفهومی و بالاخره ارائه مدلی از تولید نظریه هنجاری بر مبنای روش اجتهاد ونقش روش اجتهاد در چرخه تولید علم واتصال نظریه هنجاری به دست آمده به نظریه اثباتی وتفسیری، نوآوری این تحقیق است؛ همچنین ابعاد تعامل فقه واخلاق (به عنوان دانش های هنجاری اسلامی) با نظریه هنجاری در علوم انسانی اسلامی در چهار محور تحلیل شده ودر نهایت، نوآوری های تحقیق را در مقایسه با نظریه های موسوم به نظریه هنجاری ارائه شده است.
۵.
فرماندهی و مدیریت در دوران دفاع مقدس، گنجینه ای ارزشمند و مملو از دانش ها، تجربه ها و نوآوری ها بوده که حفظ، نگهداری و اشاعه آن، امری مهم و ضروری است. از جمله بخش های مهم این گنجینه ی گران بها، تجربه های حاصل از مدیریت موفق و اثربخش فرماندهان شهید دفاع مقدس است که در صورت استخراج و بهره برداری صحیح از آن ها، می توان به الگوهای ارزش محور و بومی برای اداره سطح خرد و کلان کشور دست یافت. به منظور مستند سازی تجربه ها و کشف اصول مدیریتی حاکم، مشکلاتی همچون نبود روش های شناخته شده مستند سازی، تجربه نگاری ناقص، عدم شناخت از فرآیند تبدیل دانش ضمنی به دانش آشکار و حتی عدم اطلاع از نحوه مستند سازی وجود دارد؛ مسئله اصلی این پژوهش، عدم وجود الگوی روش شناختی برای مستند سازی دانش و تجربه فرماندهی و مدیریت شهدای دفاع مقدس است. پژوهش حاضر از حیث هدفِ کلان بنیادی، از نظر منطق استقرایی، از نظر رویکرد کیفی و از نظر گردآوری داده ها به صورت چند روشی انجام شد. به منظور طراحی الگوی روش شناختیِ مستند سازی، 20 مصاحبه کیفی و 25 گروه کانونی با اعضای 5 تا 8 نفر انجام شد. نمونه گیری این پژوهش به صورت هدفمند بوده و تحلیل داده ها با روش تحلیل مضمون صورت می گیرد. سرانجام، با تجزیه وتحلیل یافته های حاصل از پژوهش، ابعاد الگوی روش شناختی برای مستند سازی دانش و تجربه های مدیریت و فرماندهی شهیدان دفاع مقدس شناسایی شد؛ این ابعاد شامل بعد فرآیندی، بعد اجرایی، بعد نظارتی و بعد زمینه ای ( محیطی) است.
۶.
سیاستگذاری فرهنگی در ترویج مسائل اخلاقی در امتداد اندیشه های بنیادین فلسفی امری ضروری است این مقاله ضمن ارائه تبیینی از این مدعی درمطالعه موردی مسئله توبه نشان می دهد که چگونه مباحث انتزاعی فلسفه صدرایی از طریق حکمت مدنی می تواند کاربردی شده و به پیشنهاد هایی در زمینه خط مشی گذاری در فرهنگ توبه بر اساس دیدگاه های علم النفسی و معرفت شناسی صدرایی با روش توصیفی- تحلیلی- استنباطی دست یابد .توبه از دیدگاه صدرا دارای سه مؤلفه معرفت، ندامت و اراده است. پس از تبیین فلسفی این موارد ثابت شده معرفت به ضرر گناه و نفع توبه که از آن تعبیر به انگاره می شود به عنوان اصلی ترین مؤلفه توبه تلقی می شود. تحلیل های فلسفی صدرایی می تواند نشان دهد که مراتب ندامت و اراده در توبه تابعی از مراتب معرفت است و معرفت شهودی مبتنی بر فطرت می تواند در سطح کمی و کیفی بیشترین تأثیر را در انگیزش افراد به سوی توبه داشته باشد و از این جهت در راستای شکوفایی معرفت شهودی برنامه ریزی های فرهنگی باید منعطف بر تکوین و تکامل معرفت شهودی باشد.با توجه به اهمیت انگاره هایی که افراد در جوامع نسبت به ضررهای گناهان و منفعت توبه دارند باید علاوه بر راه های ایجاد "معرفت یقینی" و علاوه بر در نظر گرفتن مسئله "احتمال معرفت شناختی" باید به انگاره های مربوط به صور خیال توجه ویژه ای نمود و برای گسترش و تعمیق معرفت شهودی فطری تلاش کرد
۷.
مقاله حاضر به بررسی دو مفهوم سرمایه فرهنگی بوردیو و رشد در تعالیم دینی و رابطه میان آن دو می پردازد. ازاین رو چیستی مفاهیم مذکور، باهدف درک ارتباط معانی دو اصطلاح سرمایه فرهنگی و رشد در پژوهش حاضر مدنظر می باشد.لذا در یک مطالعه اسنادی پس از مرور و تفکیک رویکردهای مختلف مفهومی در بسط نظری سرمایه فرهنگی و دسته بندی و تشریح آن ها، اصطلاح سرمایه فرهنگی و ابعاد آن در آثار بوردیو تبیین، و سپس به تبیین مفهوم رشد و تحلیل آن مبتنی بر سیاق مفهوم، و مفهوم متضاد از نگاه آموزه های دینی، و درنهایت درک رابطه معنایی آن ها پرداخته می شود. مرور پژوهش های خارجی نشان داده که مفهوم سرمایه فرهنگی در هر دوره ای، با توجه به شرایط زمانی و مکانی هر جامعه، توسط محققان بازنگری شده، درحالی که در پژوهش های داخلی، مفهوم سرمایه فرهنگی در قالبی مشابه با تقسیم بندی بوردیویی به طور یکسان( بدون بازنگری) وبی توجه به معرفت فرهنگی مورداستفاده قرارگرفته است. درواقع، سرمایه یا رشد فرهنگی(در یک نگاه ترجمه ای) دارا بودن سرمایه انسانی الهی است؛ مسئله ای که در ادبیات بوردیو وجود نداشته، بلکه نگاه انتقادی بدان است. اما در تعالیم دینی، سرمایه فرهنگی دارایی و ظرفیت وجودی و کشش درونی به سوی رشد با دو شاخصه عام معرفت و شریعت(دین) مدنظر است.
۸.
مدیریت و هدایت تغییرات فرهنگی یکی از مسائل مهمی است که همواره جنبه ای پروبلماتیک برای اندیشمندان دانش اجتماعی داشته است. علاوه بر اندیشمندان دانش اجتماعی، فعالین و دغدغه مندان سیاست گذاری فرهنگی در انقلاب اسلامی به مسئله مدل اسلامی راهبری تغییرات اجتماعی به عنوان یک مسئله اساسی نگریسته اند. از همین رو، اندیشمندان همواره در پی مدلی در جهت هدایت تغییرات فرهنگی بوده اند اما به نظر می رسد سیره ائمه معصومین به عنوان برجسته ترین رهبران اجتماعی تاریخ بشریت ظرف بسیار مناسبی برای استخراج مؤلفه های و محورهای هدایت تغییرات فرهنگی بر مدار ارزش ها و بنیان های نظری و عملی اسلامی باشد. در میان ائمه با توجه به اهمیت مقطع تاریخی زندگان حضرت جعفربن محمد(ع) و خاصتا اقداماتی که ایشان در ترسیم و تصویر حقیقت قیام عاشورا در فضای افکار عمومی جامعه داشته اند، از حیث تأثیری که بر فضای اجتماعی آن روزگار تا زمان حال گذاشته است می تواند به عنوان موردی خاص مورد واکاوی موشکافانه قرار بگیرد. این مقاله با بررسی سیره امام صادق(ع) ضمن بررسی احادیث وارده از امام صادق پیرامون اباعبدلله الحسین(ع) و قیام ایشان گرداوری از کتاب کامل الزیارات به استخراج مضامین مرتبط با مسئله پرداخته است.پس از تحلیل مضامین مستخرج از روایات، پنج مؤلفه اساسیِ «بازسازی شخصیت امام حسین(ع) در جامعه»، «تغییر نگرش عمومی نسبت به زیارت و اجتماع حول سید الشهدا»، «اشاعه فرهنگ عزداری برای امام حسین»، «صورتبندی غیریت از طریق دشمن شناسی امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) »، «یگانگی، تداوم و تکامل قیام بر حق از امام حسین(ع) تا حضرت قائم» برای مدل راهبری تغییرات فرهنگی استخراج نموده است.