۱.
از مدیریت راهبردی برای کمک به سازمان های نظامی و صنعتی استفاده فراوانی شده و سابقه استفاده از این فن در سازمان های فرهنگی سهم محدودتری داشته است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ج.ا. ایران جامعه علمی و مدیریتی ضرورت شدیدی را برای تسری نگاه راهبردی به حوزه فرهنگ احساس کرد اما آن چنان که شایسته بود نتوانست به این مهم دست یابد. فقدان یک رویکرد جامع برای راهبری فرهنگ و نیز عدم تفکر راهبردی برنامه ریزان کلان فرهنگی توسعه نایافتگی فرهنگی را که خسارت آن متوجه مسائل اقتصادی و سیاسی نیز می شود، موجب شد. مدیریت سنتی فرهنگ گرچه ممکن است در کوتاه مدت پاسخگو باشد اما قطعا نمی تواند نیازهای جدید جامعه تحول گرا را پاسخ دهد. این مقاله با تأکید بر مدیریت راهبردی، به دنبال شناسایی راهبرد مطلوب به منظور جهت دهی سازمان های فرهنگی است؛ تحلیل و بررسی راهبردهای رایج سازمانی، از رهگذر بررسی مقایسه ای سازمان ها به عنوان مطالعه های موردی صورت گرفته است؛ به عبارت دیگر نگارندگان با روش مطالعه موردی به واکاوی راهبردهای سازمانی پرداخته اند. نگارندگان با تحلیل دقیق وضعیت موجود مهم ترین سازمان های فرهنگی کشور به این نتیجه رسیدند که در میان راهبردهای رایجی چون ساختارمحوری، جغرافیامحوری و تکنولوژی محوری راهبرد سیستماتیک و یادگیرنده مسأله محوری تنها راهبردی است که پیاده سازی آن در دفتر تبلیغات اسلامی نشان داد می تواند جهت گیری سازمان های فرهنگی را به درستی هدایت کرده و کارآمدی قابل قبولی را برای سازمان های فرهنگی کشور به ارمغان آورد.
۲.
جایگاه مهم باورداشت مهدویت در نظام معارف دین مبین اسلام و رابطه مستقیم و دو طرفه آن با انقلاب اسلامی، نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را بر آن می دارد تا در راستای مدیریت فرهنگ انتظار، راهبردهای درخوری اتخاذ کند. این راهبردها اگرچه به رشته تدوین در نیامده اند اما از رهگذر بررسی منویات بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) قابل شناسایی و تحلیل هستند. برای این منظور در پژوهش حاضر، با استفاده از روش تحلیل مضمون، متن اندیشه های آن امام راحل طی سه مرحله کدگذاری، ترکیب و تلخیص شده اند که منتج به شکل گیری هشت مضمون فراگیر گردید که در واقع راهبردهای مورد نظر این پژوهش را تشکیل می دهند. راهبردهای شناسایی شده، سپس مورد تحلیل های مقایسه ای قرار گرفتند. این راهبردها به ترتیب اهمیت عبارتند از: تأکید بر ترابط مهدویت و انقلاب اسلامی، ترسیم تصویر شوق آفرین و برانگیزاننده از آرمان مهدویت، نهادینه سازی فرهنگ انتظار در اقشار خاص و گروه های مرجع، تبیین معنای صحیح فرهنگ انتظار و آسیب شناسی آن، تأکید بر فراشیعی، فرادینی و جهانی بودن موعودگرایی، بهره گیری از فرصت و مزیت اماکن و مناسبت های مهدوی، بسط مبانی معرفتی مهدویت، تأکید بر عدالت خواهی به عنوان ویژگی مهم دولت زمینه ساز ظهور و جامعه منتظر.
۳.
تمایل زنان مسلمان به داشتن حجاب به یکی از پدیده های فرهنگی رایج در جوامع غربی تبدیل شده است. اما این گرایش با واکنش های منفی زیادی همراه بوده است. از یک طرف، واکنش منفی گروه های پرنفوذ و افراطی به حجاب و از طرف دیگر، مقاومت فزاینده بانوان محجبه در برابر سیاستهای فرهنگی ضدحجاب، سیاستگذاران فرهنگی کشورهای غربی را با وضعیتی شبه بحرانی روبرو ساخته است. این مقاله به بررسی مقایسه ای سیاستهای فرهنگی کشورهای بریتانیا، فرانسه و آمریکا در رابطه با حجاب پرداخته است. روش بکار رفته در این مطالعه تحلیل محتوی است. بدین منظور گزارش های مرتبط با حجاب در رسانه های غربی (شامل گفتارهای سیاستی، اسناد سیاستی، رویدادها و نتایج نظرسنجی ها) بر اساس مرجعیت مولفه های دموکراسی فرهنگی (چندفرهنگ گرایی، آزادی بیان فرهنگی، مشارکت گرایی و رفع تبعیض فرهنگی) تحلیل شدند. یافته ها نشان می دهند که اغلب سیاستهای فرهنگی کشورهای مذکور نه تنها با مولفه های دموکراسی فرهنگی همخوانی ندارند، بلکه در جهت خلاف آنها نیز عمل می کنند. این وضعیت مانع مشارکت فعالانه زنان محجبه در جامعه شده و به مشکلاتی مثل تبعیض، توهین، کلیشه های منفی و حتی خشونت علیه ایشان منجر شده است. این مشکل ریشه در گفتمانی دارد؛ که در درک زن مسلمان محجبه به عنوان یک سوژه آزاد ناتوان بوده و نمی تواند وابستگی های هویتی وی به یک زمینه فرهنگی-دینی مشخص را بفهمد. گفتمان مزبور بجای دموکراسی فرهنگی مبنای سیاستگذاری فرهنگی کشورهای غربی برای حجاب قرار گرفته است.
۴.
میان صورت بندی آرمانی هر دین و حضور عینی آن در میان مومنان و جامعه همیشه فاصله وجود داشته است. متولیان و مبلغان و نهادهای رسمی ادیان، رسالت خود را کاستن این فاصله و تقریب مومنان به تصویر آرمانی دین و سلوک ذیل آن معرفی می کنند. صرف نظر از مناقشات کلامی بر روی امکان های متصور برای دینداری یا هر نسبت دیگری که می توان میان دین و فرد در نظر گرفت، مطالعه ی دین از نظرگاه مومنان و شیوه هایی که پای دین به زندگی ایشان باز شده و حیات آن ها را تحت تاثیر قرار می دهد، در شناسایی و آسیب شناسی مکانیزم ها و عوامل جامعه پذیری دینی یا دین گریزی از اهمیت بسیاری برخوردار است. در این پژوهش سعی شده است با استفاده از داده های حاصل از مصاحبه های عمیق با 19 نفر از دانشجویان دانشگاه های تهران و شریف، تجارب زیسته ی دینی ایشان موردبررسی قرار گیرد. به منظور دستیابی به دیدگاه های افراد، از روش های روایت پژوهی و پدیدارشناسی استفاده شده است. نتایج حاکی از آن اند که در میان دانشجویان موردمطالعه، چهار نوع کلی از ارتباط افراد با دین را می توان تشخیص داد. این روابط، ذیل چهار عنوان کلی منکران و لاادری ها و معترفان و کل گرایان مقید صورت بندی شده اند. افراد در هر کدام از این دسته ها، بسته به زمینه ی شکل گیری تجاربشان، استراتژی های متفاوتی را برای سامان دادن به زندگی عملی خویش اتخاذ می کنند. در نهایت، استراتژی های مختلف افراد ذیل عناوین «کناره گیری و خودآیینی» و «بی اعتنایی و التزام گزینشی» و «تحکیم و تقویت» و «خودآیینی مسئولیت گریز» و «بازتعریف دین در چارچوب عرف» و «بازتعریف دین در چارچوب تامین آرامش» صورت بندی و معرفی شده اند.
۵.
برپایی تمدن نوین اسلامی در دوران معاصر با توجه به جهانی شدن فرهنگ غربی، نیاز به عناصر نرم با قدرت اشاعه جهانی دارد. یکی از ساز و کارهای تحقق این مهم، با توجه به عناصر نرم و تمدن ساز نهاد زیارت، همگرایی تمدنی در طریق زیارت می باشد. این پژوهش سعی در بررسی مهمترین الزامات این همگرایی در سطح تمدنی آن دارد. روش گردآوری داده ها، کتابخانه ای و تحلیل آن ها بر اساس روش تحلیل مضمون صورت پذیرفته است. بر اساس نتایج این پژوهش چهار مضمون اصلی و فراگیری که از تحلیل مضمون منابع کتبی همگرایی تمدنی در طریق زیارت به دست آمده عبارتند از: «زیارت»، «ارتباطات میان فرهنگی»، «تمدن» و «همگرایی». همگرایی از مفاهیمی است که خصوصا در روابط بین الملل به آن توجه زیادی شده است، اما این نوشتار نگاهی فرهنگی و تمدنی به این مفهوم دارد و آن را نوعی همسویی و همنوایی در گرایش ها، بینش ها و رفتار، در اجتماعی از مردم تلقی می کند. مساله همگرایی در طریق زیارت را می توان در سه سطح سازمانی، میان فرهنگی و تمدنی تحلیل کرد. آموزش اخوت و ولایت بین مسلمین، توجه به اسلامی و جهانی بودن منسک زیارت به عنوان یک الگوی همگراکننده دینی و انسانی و نه یک عنصر واگراکننده فرقه ای، افزایش سرمایه گذاری در حوزه تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات و تاکید بر تعارف، تعامل، تعاون، همدلی، درک و گفت و گو بین زائر و میزبان در جریان زیارت از مهم ترین الزامات در سطح تمدنی همگرایی در طریق زیارت محسوب می گردد.
۶.
چکیده در حوزه نظری شبکه های ماهواره ای به دلیل دارا بودن دو مؤلفه «تولید محتوا به شکل فراملی» و نیز «دسترسی مخاطب به آن بدون نیاز به سازمان های متولی ملی» در گونه «رسانه های جایگزین» و به دلیل « تعاملی نبودن» در طیف رسانه های اصلی قرار می گیرند. ویژگی های مذکور در حوزه های مختلفی تأثیرات متفاوتی داشته است. در سیاست، «مخاطب محوری» اساس تأثیرگذاری این رسانه ها و تقابل با «دولت گرایی» با هویت مداخله گرایانه-هنجاری حکمرانی در ایران می باشد. در عرصه اجتماعی و فرهنگی با رشد «فردیت گرایی» و «سوژه محوری»، به دلیل «مسکوت ماندن و پاسخگو نبودن فرهنگ ایرانی نسبت به نیازهای مدرن جامعه»، «اقتصادسیاسی مالکیت رسانه ها و تسلط کشورهای استعمارگر بر آن ها»، «توازن منفی در جریان اطلاعاتی»، «غلبه ذهنیات بر عینیات در حیطه شناخت» و «ایدئال سازی پیشرفت و توسعه گرایی برآمده از شاخص های غیربومی»، «دیگری» فرد را «وضعیت موجود و واقعی جامعه»، «ارزش های سنتی و جمع گرایانه» تعریف و «تغییرات اجتماعی» بر اساس آن «کانالیزه» شده است. بر اساس مطالبی که بیان شد می توان این گونه استنتاج نمود که شبکه های ماهواره ای به عنوان متغیر مستقل نمی توانند مرکزیت در تأثیرگذاری داشته باشند و زمینه های اجتماعی و فرهنگی عامل اصلی در تأثیرپذیری از این وسایل ارتباطی می باشند. مطالب بیان شده خلاصه ای از نتایج به دست آمده از رویکرد تمام صاحب نظران با استخراج گزاره ها از 60 روزنامه و 6 مجله در سال های 1362 تا 1393 و با تکیه بر کدگذاری معکوس برآمده از روش تحلیل محتوای کیفی برای ارائه مدل فکری و تحلیلی سیاست گذاران جمهوری اسلامی ایران می باشند که تفصیل آن را در مقاله پیش رو ملاحظه خواهید نمود.