مقالات
حوزه های تخصصی:
استان لرستان در غرب ایران با دارا بودن رودهای پرآب و به دلیل قرار داشتن در مسیرهای باستانی بین پایتختهای دوران مختلف، ارتباطات دائمی بین این مناطق را از طریق احداث پلهایی عظیم برقرار میکرده است. ناشناخته ماندن هویت و ارزش والای این آثار برای جامعه بومی، کشور و جامعه بینالملل، تخریب این آثار و محیط طبیعی وابسته به آن توسط مردم بومی و گردشگران[1]، نبود برنامه مطلوب و بودجه لازمِ حفاظت و نادیده انگاشتن بستر طبیعی پلها[2]در امر حفاظت، همگی باعث شده که این آثار ارزشمند در معرض تخریب قرار گیرند. بر این اساس هدف پژوهش مذکور شناسایی منظرفرهنگی پل تاریخی کشکان و چالشهای حفاظت از آن بوده تا بتواند در راستای فهم حفاظت از این اثر قدمی موثر بردارد. در پژوهش پیشرو گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانهای و میدانی (در مسیر رودخانه کشکان[3]) انجام گرفت.پل کشکان به دلیل قرار گرفتن بر مسیر راههای متعدد باستانی، دارا بودن ریشههای معماری ساسانی و معماری منحصر به فرد به عنوان نمونه مطالعاتی انتخابو چالشهای حفاظت از منظرفرهنگی آن از طریق روش تحقیق کیفی، تحلیل دادهها و کدگذاری به دست آمدند.
تحوّلات ساختاری خطّ نستعلیق با ورود صنعت چاپ سنگی در دوره قاجار (با تأکید بر دو اثر شاخص از محمدرضا کلهر و محمدحسین شیرازی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روند تحوّلات سبکی و شکلی قلم نستعلیق از آغاز شکل گیری تا اواسط دوره قاجار با فراز و فرودهایی تدریجی تداوم داشت، امّا هم زمان با ورود و رواج چاپ سنگی در شهرهای مختلف ایران و قابلیت ها و محدودیت های این صنعت نوظهور برای نگارش متون فارسی، تغییراتی در فرم حروف ایجاد شد. بسیاری از خوشنویسان در این دوره به استنساخ و کتابت سنّتی ادامه دادند و معدود هنرمندانی نیز نظیر محمدرضا کلهر با تغییر در شیوه کتابت خود به جهت همگامی با فنّاوری جدید، زمینه شکل گیری سبک دوره سوم قاجار را فراهم نمودند. این پژوهش بنیادی با منطق اجرایی تطبیقی- تحلیلی و جمع آوری داده ها به روش کتابخانه ای- میدانی در صدد مقایسه ساختار حروف و کلمات قلم نستعلیق در نسخه چاپ سنگی"سفرنامه خراسان" با نسخه مرکّب نویس"سفرنامه قم" و هم چنین تأثیر صنعت چاپ بر شیوه خوشنویسی دوره قاجار است. نتیجه بررسی ها نشان داد، کلهر نسخه "سفرنامه خراسان" را با زاویه قلم گذاری 64 درجه، تعداد سطرهای بیشتر در هر صفحه، توجّه به کل گرایی، سهولت در خوانش متن و هم چنین علامت گذاری در شروع جملات و روی اسامی خاص، کتابت کرده است. ویژگی های سبک دوره سوم از جمله ضخیم نویسی حروف و کلمات، اجرای قوی تر دندانه ها و مواصلات در این نسخه دیده شد امّا جمع نویسی شاکله حروف و کلمات که از ابداعات کلهر و تأثیرات چاپ سنگی به شمار می رود، در نسخه "سفرنامه قم" نیز مشاهده شد. به نظر می رسد اصلاحات منتسب به کلهر که در آثار سایر خوشنویسان هم عصر با او نیز دیده می شوند، در واقع مقدمه و پیش درآمدی بر سبک دوره سوم بوده اند.
مطالعه تطبیقی ارتباط امر والای کانت با نقاشی های مرتبط با تصاویر حضرت مریم و مسیح در دوران بیزانس و گوتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث ارزنده ای که در فلسفه کانت به آن پرداخته شده، امر «والا در نقد قوه حکم» است. به زعم کانت والا بر تصورات نامحدود و نامتناهی چون زمان، مرگ، فضا و عالم روحانی اشاره دارد، والا اشاره بر عظمتی داردکه برتر از هر مقایسه ای و ماورای هر قیاسی است. این عظمت شگفت انگیز می تواند قابل اطلاق بر عملی اخلاقی، عظمت اندیشه ای ناب و یا اشاره بر عظمت اعیان طبیعی مانند طوفانی سهمگین یا اقیانوسی بی کران و حتی عظمت اثری هنری باشد. پژوهش مبتنی بر روش توصیفی _ تحلیلی با استدلال استقرایی بوده و شیوه جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای است. نتایج تحقیق نشان می دهد که بهترین نمونه امروالا را می توان هنر مذهبی کلیسا دانست که والایی را به بهترین شکل به ظهور می رساند و نقاشی دوره گوتیک در مقایسه با نقاشی دوران بیزانس، نمونه ای از این هنر است که جایگاه ذهنی امر والای کانت به وضوح در آن دیده می شود.
تداعی های ذهنی در شناخت شاخصه های معماری اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معماری اسلامی ایران به عنوان بخش عظیمی از هویت، تاریخ و فرهنگ این سرزمین، همواره الهام بخش بسیاری از هنرمندان و معماران این مرز و بوم بوده است. بنابراین، احیاء ارزش های این معماری در فضای امروز و زنده نگاه داشتن این میراث ارزشمند مستلزم شناخت ویژگی ها و مؤلفه های شاخص آن است. مطالعات صورت گرفته در این حوزه نشان می دهد معماری اسلامی از سه جنبه عناصر معنایی، اصول مشترک طراحی در سرزمین های مختلف و نیز عناصر و مؤلفه های کالبدی آن قابل بررسی است. این در حالی ست که مخاطبین این هنر عمدتاً به عنصر کالبد این معماری توجه دارند و بنابراین با بهره گیری از این عناصر کالبدی که ریشه در تصاویر ذهنی آن ها دارد می توان فضاها و بناهایی خلق نمود که با تداعی این معماری محملی برای انتقال معانی ارزشمند آن به نسل های آینده باشد. با این هدف، در این تحقیق سعی گردیده از طریق پیمایش تداعی های ذهنی و دستیابی تصاویر ذهنی مخاطبین معماری اسلامی به شناخت مؤلفه های آن دست یابد. مقاله حاضر از طریق مصاحبه با 137 نفر از فارغ التحصیلان رشته معماری که با این فضاها آشنایی دارند اجرا گردید و ضمن استخراج تداعی های ذهنی و دریافت اولین تصاویر ذهنی آن ها به بررسی عوامل متمایزکننده این معماری پرداخته است. نتایج حاکی از آن است که نحوه طراحی، عنصر فضا و نور، تزئینات، عناصر کالبدی، یادمان ها و مقابر و عامل معنویت از جمله عواملی هستند که به عنوان اولین عنصر تداعی کننده مورد توجه قرارگرفته اند که در این میان بیشترین تداعی ها به عنصر تزئینات اشاره دارد. علاوه براین، بیشترین تصاویر ارائه شده توسط مشارکت کنندگان مربوط به مساجد و بناهای مذهبی است.
کاربرد ابزار مدرن در منبت نقوش سنتی ایران با تکیه بر آثار هنرمندان تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه با تکامل ابزار سنتی و به کارگیری ابزارهای جدید در منبت، هنرمندان توانسته اند علاوه بر حفظ ارزش های سنتی و بومی نهفته در هنر منبت، موجبات افزایش دقت و ظرافت در آفرینش تولیدات خویش را فراهم آورند؛ شناخت و معرفت نسبت به اهمیت ذاتی ابزار و مواد در هنرهای سنتی و لزوم پایبندی و تخلق به آداب هنرمندی موجب شده تا گام مهمی در تربیت و پرورش هنرمندان و خلق آثار بدیع و بازیابی هویت فرهنگی و ملی جامعه ایران برداشته شود. پژوهش حاضر با تکیه بر نقش ابزار در توسعه و تحول هنر منبت معاصر با حفظ ارزش های بومی انجام گرفته است؛ این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی به تأثیر ابزار در تحولات منبت معاصر می پردازد و جامعه آماری بر اساس آثار شاخص منبت در ایران با تکیه بر هنرمندان معاصر تهران انتخاب گردیده اند. نقش ابزار در این تحولات به گونه ای است که می توان به ظرافت در برش آثار مشبک منبت، سهولت و تنوع دسترسی به انواع بافت، رنگ و کیفیت چوب، یکنواختی و ظرافت در تهیه چوب با ابعاد مختلف، تحول در به کارگیری اتصالات دقیق، تحول در ساختار تولیدات به ویژه آثار ظریف، به کارگیری ابزار دقیق در اجرای منبت متناسب با فرم و ظرافت اثر و نقش ابزار بر تغییر بستر و به طور خاص اوج گیری منبت معاصر اشاره کرد. همچنین مقایسه جسورانه آن ها با آثار شاخص تاریخ منبت ایران در این پژوهش مورد توجه قرار گرفته است.
تطبیق تصویر استعاره ای زنان در اشعار دو بانو (فروغ فرخزاد و جمانه حداد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات معاصر یک منبع بسیار غنی درباره ی موضوع زن به حساب می آید و طبیعی است اشعاری که زنان در این حوزه سروده اند مستلزم توجه و تعمق بیشتری است. این مقاله در نظر دارد به روش تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و ترجمه ی متون به موضوع تصویر استعاره ای زنان در شعر دو نویسنده و شاعر برجسته ایرانی و عرب؛ فروغ فرخزاد و جمانه حداد را مورد مطالعه قرار دهد و ذهنیت شاعران مذکور را در این باب تبیین نماید. فروغ فرخزاد یکی از بهترین شاعران زن در ایران است که به جرأت می توان گفت تا کنون هیچ شاعری در شعر نو با او برابری نکرده است. اشعار او به طرز خارق العاده ای تمامی مفاهیم مربوط به زن در شعر معاصر را در خود جای داده است. او عشق و اندوه و شادی و یأس را به زیبایی از دیدگاه خود در شعر منتقل کرده است. جمانه حداد نیز شاعر عربی است که؛ زبان درونمایه ی اشعارش به اشعار فروغ فرخزاد شباهت دارد. این شباهت به دلیل حس زنانه و انتقادهایی که از وضعیت زنان در جامعه است که در شعر هر دو شاعر دیده می شود. زبان بی پرده ی زنانه ی هر دو شاعر، شعرشان را منحصر به فرد و خاص کرده است که هر کدام به نوعی از آن بهره گرفته اند.
مؤلفه های زیبایی شناسی رئالیسم و بازتاب آن در چند تابلو از «گوستاو کوربه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رئالیسم به مثابه جریانی در هنر نقاشی حضور خود را در دهه های اول و دوم قرن نوزدهم اعلام کرد. بنیانگذار این نحله هنری، نقاش سنت شکن فرانسوی «گوستاو کوربه» بود. هنرمندان رئالیسم با گسست از قواعد معهود هنرمندان زمانه خود و عطف توجه به موضوعات روزمره مردم، بروز شور اجتماعی، نگاه نقادانه به طبقات بالای جامعه و نهایتاً انعکاس زندگی واقعی مردم به دور از رؤیاپردازی ها و اغراق های رمانتیک، مؤلفه های زیبایی شناسانه خود را بنا نهادند و به سبب همین گرایش جامعه محور، با اقبال عامه مخاطبین روبرو شدند. به تعبیری ماهیت عینیت گرایانه و اجتماع محور رئالیسم، زمینه های حضور زنده و پایدار آن را تا زمانه معاصر نیز تداوم بخشیده است. از این منظر بررسی مؤلفه های زیباشناسی یاد شده خاصه در هنر نقاشی و بیان بازتاب آن در آثار «گوستاو کوربه» از آن حیث واجد موضوعیت است که خصایص زیباشناختی رئالیسم بیش از عناصر زیباشناسی نقاشی های آبستره و معاصر مورد توجه مخاطبین عام جامعه ما قرار گرفته است. نوشته هایی از این دست می تواند بستر و زمینه ای مناسب جهت ورود علاقمندان هنر به آثار مدرن تر را فراهم آورد. در پژوهش حاضر ضمن معرفی تاریخچه ای از رئالیسم و بیان مختصات زیبایی شناختی آن، تلاش می شود شماری از برجسته ترین تابلوهای «گوستاو کوربه» از جمله «سنگ شکنان»، «تدفین در اورنان» و «خانم های دهکده» از روزنه مؤلفه های زیبایی شناسی رئالیسم مورد بررسی قرار گیرد.
بررسی مولفه های زیبایی شناسی آثار هنر اسلامی بر اساس نظرات عرفانی ملا محسن فیض کاشانی و آبراهام مَزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از تغییرات بنیادین که در دو دهه اخیر در بررسی و تحلیل آثار هنری به ویژه شعر به وجود آمده، بهره گیری از دستاوردهای دانش روان شناسی است. در میان نحله های متعدد این دانش، مکتب روانشناسی انسان گرایانه اهمیت ویژه ای دارد؛ زیرا به توصیف مؤلفه های مثبت انسانی می پردازد و الگویی برتر از نوع بشر و توانایی های او ارائه می دهد. در واقع، انسان گرایی، انسان و خودآگاهی را در مرکز توجه می داند و باور دارد که اشخاص حق آزادی، خودشکوفایی و رفتار اخلاقی دارند. در این میان، آبراهام مزلو که سرشناس ترین شخصیت مکتب انسان گرایی است، با نظریه خودشکوفایی تحولی ژرف در این گرایش به وجود آورد. تجربه اوج یا عرفانی، یکی از مؤلفه های پانزده گانه نظریه اوست که نمود آن در آثار ادبی ایی که بن مایه ای عرفانی دارند، به روشنی دیده می شود. خوانش متون ادبی با عنایت به مؤلفه تجربه اوج، بخش های پنهان سطح فکری مؤلفان آثار را آشکار می کند و به جنبه های مغفول مانده آن می پردازد. ملامحسن فیض کاشانی یکی از شخصیت های ادبی-عرفانی برجسته در گستره ادب فارسی است که در آثار خود به ویژه دیوان اشعار به انسان و نیازهای او توجه شایانی نشان داده است. بازخوانی دیدگاه های او بر اساس نظریه مزلو، در پی بردن به الگوی انسانی مورد نظر فیض کاشانی مؤثر است. نتایج تحقیق حاضر که با روش توصیفی-تحلیلی نگارش شده است، نشان می دهد که شاخصه هایی چون: «گشوده شدن افق نامحدود در برابر دیدگان»، «وجد و حیرت شدید و احساسی فرامکانی و فرازمانی»، «احساس یکپارچگی و بی خویشتنی» و «گرایش به شعر، عرفان و مذهب»، در آزمودنی های مزلو و تجربه های تبیین شده از سوی فیض کاشانی مشابه بوده است. همچنین، تجلی این شاخصه ها در هنر اسلامی نمود بارزی یافته است.
تطبیق ساختار بصری آثار نقاشان مکتب هرات (میر خلیل مصور و مولانا علی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرات در دوره ی شاهرخ تیموری یکی از پر رونق ترین دوره های هنری ایران را در خود ثبت کرده است. شناخت دلایل شکوفایی نقاشی در این دوره، ضرورت این پژوهش را ایجاب می کند. موفقیت نقاشی در هر دوره ای برآیندی از دو عامل مهم است. اول عوامل بیرونی همچون حمایت های حکومتی و رونق اقتصادی، دوم عوامل درونی که روابط میان عناصر سازنده ی نقاشی را دربر می گیرد. این نوشتار که پژوهشی تحلیلی و توصیفی است، ناظر بر عوامل درونی، یعنی عملکرد ساختاری آثار دو تن از نقاشان مکتب هرات خواهد بود. به نظر می رسد نقاشی هرات، شکوفایی و درخشندگی خود را مرهون آثار نقاشانی است که ساختار بصری در آن ها از نقاط مهم پایداری و تاثیرگذاری آثارشان است. ریتم، تعادل، هندسه و حرکت، چهار عنصر مهم ساختار بصری هستند که کیفیت عملکرد آن ها فضای خاص هر نقاشی را شکل می دهد. بدیهی است که این چهار عنصر، عملکردی یکسان در آثار نقاشی نداشته و بعضی از آثار بیشترین تاثیر تصویری خود را بر مخاطب از طریق ریتم و تعادل به دست می آورند. کما اینکه برخی دیگر از آثار از طریق هندسه و حرکت این امر مهم را به انجام می رسانند. نتیجه ی حاصل از این پژوهش نشان می دهد که ساختار بصری از مهم ترین عوامل موثر در شکوفایی آثار میرخلیل مصور و مولانا علی بوده و کارکردی متفاوت در آثار این دو نقاش ارائه می دهد. هدف این مقاله که با تکیه بر نظریات جیورجیو کپش در حوزه ی ساختارهای بصری و به روش کتابخانه ای صورت خواهد گرفت، تحلیل و تبیین ساختارهای بنیادی سه اثر از دو تن از نقاشان دوره ی هرات است، تا از این طریق بر اهمیت کارکرد ساختار نقاشی در شکوفایی نقاشی دوره ی هرات که امروزه در حوزه ی نقاشی کم تر به آن پرداخته می شود، تاکید شود.
تحلیل، گونه شناسی و تاریخ گذاری گچ بُری های کاخ کوه خواجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«کوه اوشیدا» (کوه خواجه) در دشت سیستان، به دلیل موقعیت استراتژیک و منحصر به فردی که دارد، از دیرباز تا به امروز، به صورت متناوب مورد استفاده قرار گرفته است. در دامنه جنوب شرقی این کوه، آثارِ قلعه ای مشاهده می شود که پس از ورود و استیلای مسلمانان بر منطقه، به «قلعه کافران» شهرت پیدا کرده است. بر اساس کرونولوژی نسبی انجام شده بر روی نمونه های سفالین دو دوره استقراری در این قلعه مشخص شد، دوره نخست از سده سوم قبل میلاد تا پایان دوره ساسانی را در بر می گیرد و دوره دوم مربوط به سده ششم تا هشتم هجری قمری است. در پژوهش پیشِ رو که از نوع تحقیقات توصیفی-تحلیلی است، وضعیت گچ بُری های کاخ کوه خواجه، که از لحاظ شکل به سه گروه مدوّر، مربع و کنگره دار تقسیم می شوند. بر اساس گزارش های باستان شناسی مورد بررسی قرار گرفتند. یک تاریخ متقّن و مورد قبول، برای این گچ بُری ها وجود ندارد و از سوی دیگر مطالعه تطبیقی جامعی نیز پیرامون آن ها صورت نگرفته است؛ علاوه بر مطالعه معماری، بیش از صدها گچ بُری از محوطه های مختلفِ دوران تاریخی، مورد مشاهده، بررسی و مقایسه گونه شناختی قرار گرفتند و مشخص شد که این گچ بُری ها شباهت بسیار زیادی به گچ بُری های محوطه های ساسانی بیشاپور، حاجی آباد و کیش دارند. نکته دیگری که باید بدان توجه شود، الحاقی بودن رواق های بخش شمالی حیاط است که گچ بُری های کاخ کوه خواجه بر روی آن ها قرار گرفته که مطمئناً در دوره دوم ساخت و ساز در کاخ کوه خواجه، به بنا اضافه شده اند؛ این موضوع گواه و شاهدی محکم بر ساسانی بودن این گچ بُری هاست.
عوامل پایداری هویتی مرکز شهر خرم آباد با تاکید بر قلعه فلک الافلاک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهر مفهومی جامع و متشکل از جنبه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، تاریخی و محیطی است. این ابعاد در ارتباط متقابل با یکدیگر، ویژگی ها و هویت خاصی را به شهرها می دهند که عاملی برای شناسایی شهر محسوب می شود. شهر خرم آباد، مرکز استان لرستان، با پیشینه با ارزش تاریخی و فرهنگی و قرارگیری بر بستری از عوامل و شرایط محیطی مساعد، دارای هویت منحصر به فردی است. قرارگیری این شهر در دره ای قیفی شکل با جهت شمالی – جنوبی در قلب رشته کوه های زاگرس (محاط میان رشته کوه ها) و در میان منابع آبی غنی ( رودخانه و چشمه )، ویژگی های خاصی را به این شهر و به ویژه محدوده مرکزی آن داده است. نگاهی به جغرافیای طبیعی شهر خرم آباد نشان گر این نکته است که عامل امنیتی در شکل گیری آن دارای نقش مهمی بوده و هسته اولیه این شهر به صورت ارگانیک و در مجاورت قلعه فلک الافلاک شکل گرفته است . این ویژگی ها به همراه موقعیت ارتباطی این شهر (واقع شدن در مسیر ارتباطی شمال به جنوب کشور) تاثیر به سزایی در جهت گیری توسعه کالبدی آن داشته است. بنابراین پیدایش و تکوین این شهر به طور عمده متاثر از ویژگی های طبیعی ، تاریخی و نیز موقعیت استراتژیک این شهر بوده است.
انعکاس تفکرات و زیبایی شناسی فمینیستی در خلق آثار هنری و ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنبش فمینیسم با داعیه دفاع از حقوق زنان یکی از مباحث بحث برانگیز عصر حاضر است که در دهه های اخیر تحولات گسترده ایی را در مفاهیم گوناگون ایجاد کرده است. امروزه، نظریه فمینیسمی مجموعه ای از نحله های فکری، احزاب سیاسی و انواع و اقسام گرایش های ذهنی و رفتاری زنان است که در حوزه های مختلفی از جمله آثار هنری و ادبی نیز ورود یافته است. این چالش همواره در ذهنیت تاریخ هنر و زیباشناسی وجود داشته است که باید هن ر زنان را در خلق آثار هنری و ادبی به رسمیت شناخت و بر این نکته تاکیید دارد که خلاقی ت هنری زنان در طول تاریخ نادیده گرفته شده است. بنابراین، این جنبش راهکاره ای مختلف ی را در خلق این آثار به کار بسته است و با ورود تفکرات و ایدئولوژی های فمنیستی سعی در بروز و ظهور این امر داشته است. از جمله گرایش های فمنیستی که در هنر هنرمندان معاصر ایران تاثیر شگرفی بر جای گذاشته، جریان فکری پست مدرنیسم است. که دریچه ایی تازه برای انعکاس تفکر فمینیستی در هنر و ادبیات ایران گشوده است. از این منظر، این جستار به شیوه توصیفی مبتنی و مطالعات کتابخانه ایی بر رویکردهای فمینیستی و عطف توجه به زیبایی شناسی آثار هنری و ادبی زنان، به تحلیل انعکاس تفکرات و زیبایی شناسی فمینیستی می پردازد. نتایج این تحقیق نشان دهنده تاثیرات عمیق تفکرات فمنیستی با رویکرد پست مدرنیسم در جریان پدیدار شناسی آثار هنری و ادبی است، که در آثار هنرمندان معاصر مشهود است.
نمودهای تشیع در قزوین با تاکید بر منابع تاریخی مصور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی است و اطلاعات و تصاویر آن به روش کتابخانه ای و مجازی جمع آوری شده، تعدادی از نگاره های نسخ خطی مکتب قزوین با مضمون شیعی مربوط به دوره ی صفوی معرفی شده اند. نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر این است که قصه های برگرفته از قرآن، وقایع و آموزه های اسلام و تشیع، که به شکلی صریح یا نمادین بیانگر حقیقت و حقانیت تشیع هستند، شاکله ی اصلی این نگاره ها را می سازند و مضامین و مفاهیم کانونی و مهم تشیع مانند حق جانشینی و امامت حضرت علی (ع) به انتخاب خداوند، عصمت امامان شیعه، باور به کرامات و معجزات امامان، باور به شفاعت امامان و بیان شأن و جایگاه قدسی ائمه، در نگاره های این نسخه ها بازنمایی شده اند.هنرمندان به وجود آورنده، این آثار با اجتناب از روش واقع گرایانه و با به کارگیری نشانه ها، نمادها و تمهیدات تجسمی و تصویری، توانسته اند باورها، روایت ها و مفاهیم رمزی و معنوی را در قالب تصویر به تجسم درآورند و نگاره های شیعی را از نگاره های مذهبی متمایز سازند. همچنین شمایل و چهره ی شخصیت های مقدس شیعه را به شکلی نمادین و با عناصر تزیینی خاص به تصویر کشیده و بر جایگاه بی بدیل و قدسی ایشان تأکید نمایند و مخاطب را به شناخت وجه معنوی و کمال باطنی ایشان هدایت کنند.
تصویر سازی و تصویر آرایی فریب کاری در شاهنامه فردوسی و کلیله دمنه نصرالله منشی (مغول و تیموری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فریب و نحوه رفتاری فریبکاران در دو کتاب شاهنامه و تاریخ بیهقی که از آثار وزین ادب و هنر فارسی هستند، به وضوح نمایان است. نیرنگ در بخشهای حماسی اسطورهای و تاریخی شاهنامه به کار رفته است که به نظر می رسد در بخش حماسی آن با انگیزه واهداف شخصی و انسانی و ملی ، بیشترین کاربرد را دارد. برخلاف معنای متعارف نیرنگ که مفهومی منفی دارد؛ در شاهنامه جنبه ها و مفاهیم مثبت آن را می توان مشاهده کرد. آیا فریب بر اثر رفتار شخصیّت های بانفوذ سیاسی چون: محمود، مسعود و بوسهل ... است که در دوره ای بر اریکه ی قدرت و هدایت جامعه تکیه زده، به حکمرانی پرداخته، به فریب روی آورده و توانسته اند از بروز آشوب جلوگیری کنند یا اینکه محمودیان با تضریب و فریب سبب عزل طرفداران مسعود شده و نوعی بی ثباتی و اضطراب را گسترش داده اند. در این دو اثر ادبی گاهی فریبکاری ها موجب هلاک عامل آن شده و در مواقعی نیرنگ های افراد به حالت خنثی درآمده و زیانی نداشته است. وقتی به درستی و حق بینانه به حقایق می نگریم، درمی یابیم که انسان هایی بوده اند که به انجام اعمال و غدرشان توجه نکرده و اگر اندیشیده اند، به ضرورت و بی تاثیر بوده است. در این نوشتار سعی می شود به نوع فریب و حیله و هدف نیرنگ بازان پرداخته شود. نگارنده بنا به اقتضای هر خدعه ای نکات اخلاقی، معرفتی، سیاسی و اجتماعی را برای حظّ و تنبّه درج کرده تا چراغ راه هدایت رهروان حقیقت باشد.
بررسی رتوریک و زیباشناسی آوایی در غزلی از مولانا و انعکاس آن در قالی صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رتوریک را مترجمان اغلب به بلاغت، معانی و بیان، خطابه و سخنوری ترجمه کرده اند. یونانیان فن خطابه را «رتوریکا» و خطیب را «Rhetor»، می نامیدند. همان گونه که زیباییِ حاصل از یک معماری، مجموعه زیبایی بخش های گوناگون آن است، زیبایی و رتوریک شعر هم حاصل زیبایی واحدهای ساختاری آن از جمله توجه به ساختار آوایی و استفاده از فنون و روش هایی است که تأثیرات زیبایی شناختی آوای کلام را برجسته تر و بیشتر می سازد. در غزلیّات مولانا چنان آفرینش های شاعرانه و پردازش های هنرمندانه و ظرایف گوناگون هنری دیده می شود که چیرگی مولانا را هم در بیان مفاهیم و هم در به کارگیری زبان به خوبی نشان می دهد؛ تسلط مولانا بر زبان سهم به سزایی در هنرمندی و خلاقیت ادبی او دارد. مولانا به عنوان یکی از برجسته ترین شاعران و عارفان ایرانی از عوامل و عناصر آوایی زبان در جهت موسیقایی ساختن کلام خود و در نتیجه تأثیر بیشتر آن بر مخاطب، بسیار هنرمندانه بهره برده است، وی با شناخت ظرفیت های زبانی به ویژه در حوزه آواشناسی ضمن خلق تصاویر و تناسب موسیقیایی به انتقال مفاهیم به خوبی توجه کرده است. تا جایی که می توان مشخصه بارز شعر او را، گزینش و انتخاب عناصر صوری مناسب در جهت القای معنای شعری، دانست؛ به گونه ای که غزل او نه تنها ابزاری مناسب و کارآمد برای انتقال مفاهیم والا در اندیشه عرفانی اوست، بلکه محملی زیبا و موسیقیایی برای تحت تأثیر قرار دادن احساسات و عواطف زیبایی پسند مخاطب است. نتایج این پژوهش که به شیوه کتابخانه ای و براساس روش توصیفی- تحلیلی صورت پذیرفته است، حاکی از آن است که مولانا خوشه های آوایی را در تمام سطوح واجی، واژگانی و نحوی به صورت مناسب و به جا به کار گرفته است.
استعاره های توصیفی و بصری در اشعار نیما یوشیج و مهدی اخوان ثالث (با رویکرد گفتمان انتقادی فرکلاف)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از روش های فن بیان، کاربرد استعاره به معنای کلی آن؛ به کار بردن یک واژه یا عبارت به جای عبارت دیگر بر اساس شباهت بین آن ها است. کاربرد استعاره به عنوان پدیده ایی زبانی ب ه ط ور ع ام و در زب ان ادبی به طور خاص نیست، بلکه پدیده ایی شناختی و ذهنی است و آنچه در زبان ظ اهر م ی ش ود، ص رفا نم ودی از ای ن پدیده ذهنی است. از طرف دیگر، این بیان شناختی و ذهنی از افکار را می توان در چارچوب گفتمان انتقادی و نقد زبانشناختی تحلیل و تفسیر کرد. کاربرد استعاره های توصیفی و بصری در اشعار نیما یوشیج و مهدی اخوان ثالث می تواند یکی از نمونه های رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی از دیدگاه فرکلاف باشد. بر این اساس، اگرچه که رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی رابطه زبان، قدرت، ایدئولوژی و گفتمان را در اولویت قرار می دهد، اما ادبیات ملت ها را نیز می توان در چارچوب گفتمان انتقادی و نقد زبان شناختی تحلیل و تفسیر کرد. در این پژوهش ک ه به روش توصیفی- تحلیلی و مطالعات کتابخانه ایی انجام شده، پس از مطالعه غزلی ات این دو شاعر، م وارد اس تعاره ه ای توصیفی و بصری اشعار مشخص شده و از نظر کمی و کیفی مورد مطالعه قرار گرفته شده است. در نهایت، از تطبیق اشعار نیما و اخوان می توان چنین نتیجه گیری کرد که کاربرد استعاری از وضعیت و شرایط سیاسی و اجتماعی غالب در اشعار اخوان ملموس تر است. با توجه به تحلیل بینامتنی ذکر شده، هر دو شاعر متاثر از شرایط حاکم بر فضای اجتماعی و سیاسی بوده اند. اما، در اشعار اخوان این نگاه آشکارتر است.