آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۲

چکیده

یکی از تغییرات بنیادین که در دو دهه اخیر در بررسی و تحلیل آثار هنری به ویژه شعر به وجود آمده، بهره گیری از دستاوردهای دانش روان شناسی است. در میان نحله های متعدد این دانش، مکتب روانشناسی انسان گرایانه اهمیت ویژه ای دارد؛ زیرا به توصیف مؤلفه های مثبت انسانی می پردازد و الگویی برتر از نوع بشر و توانایی های او ارائه می دهد. در واقع، انسان گرایی، انسان و خودآگاهی را در مرکز توجه می داند و باور دارد که اشخاص حق آزادی، خودشکوفایی و رفتار اخلاقی دارند. در این میان، آبراهام مزلو که سرشناس ترین شخصیت مکتب انسان گرایی است، با نظریه خودشکوفایی تحولی ژرف در این گرایش به وجود آورد. تجربه اوج یا عرفانی، یکی از مؤلفه های پانزده گانه نظریه اوست که نمود آن در آثار ادبی ایی که بن مایه ای عرفانی دارند، به روشنی دیده می شود. خوانش متون ادبی با عنایت به مؤلفه تجربه اوج، بخش های پنهان سطح فکری مؤلفان آثار را آشکار می کند و به جنبه های مغفول مانده آن می پردازد. ملامحسن فیض کاشانی یکی از شخصیت های ادبی-عرفانی برجسته در گستره ادب فارسی است که در آثار خود به ویژه دیوان اشعار به انسان و نیازهای او توجه شایانی نشان داده است. بازخوانی دیدگاه های او بر اساس نظریه مزلو، در پی بردن به الگوی انسانی مورد نظر فیض کاشانی مؤثر است. نتایج تحقیق حاضر که با روش توصیفی-تحلیلی نگارش شده است، نشان می دهد که شاخصه هایی چون: «گشوده شدن افق نامحدود در برابر دیدگان»، «وجد و حیرت شدید و احساسی فرامکانی و فرازمانی»، «احساس یکپارچگی و بی خویشتنی» و «گرایش به شعر، عرفان و مذهب»، در آزمودنی های مزلو و تجربه های تبیین شده از سوی فیض کاشانی مشابه بوده است. همچنین، تجلی این شاخصه ها در هنر اسلامی نمود بارزی یافته است.

تبلیغات