پژوهشنامه فلسفه دین (نامه حکمت سابق)
پژوهشنامه فلسفه دین سال هفدهم بهار و تابستان 1398 شماره 1 (پیاپی 33) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از نظریات بسیار مهم و چالش برانگیز خداباوری گشوده، دیدگاه خاص آن درباره صفت علم مطلق الهی است. خداباوری گشوده اذعان دارد که خدا عالم مطلق است، اما با این قید که علم خدا به افعال اختیاری که انسان در آینده انجام می دهد تعلق نمی گیرد. پذیرش اختیار مطلق برای انسان توسط خداباوران گشوده و پذیرش تعارض میان «افعال اختیاری انسان در آینده» با «علم پیشینی خداوند» سبب شده است که آنها علم پیشینی خدا به این افعال را انکار کنند. در عین حال، از نظر آنان عدم علم پیشینی خداوند به این نوع افعال، خدشه ای به علم مطلق او وارد نمی کند. خداباوران گشوده با ذکر انواع دیدگاه ها درباره علم خدا و بیان اشکالاتی که در این نظریات وجود دارد، دیدگاه خاص خودشان را اثبات می کنند و این دیدگاه را هم به لحاظ منطقی-فلسفی سازوارتر و هم به لحاظ مبتنی بودن بر کتاب مقدس سازگارتر می دانند. آنها، در یک تقسیم رایج و کلی، سه دیدگاه را قسیم دیدگاه خودشان می دانند که عبارت اند از «علم بسیط یا صرف»، «علم میانی» و «دیدگاه آگوستینی-کالونی». مدافعان خداباوری گشوده بعد از بیان اشکالات وارد بر هر کدام از این نظریات، که غالباً بر محدود شدن اختیار انسان، یا تعارض با کتاب مقدس تکیه دارند، نظریه خاص خودشان را تثبیت می کنند.
دین در کانون اندیشه فلسفی مکتب کیوتو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی داریم نشان دهیم که فلسفه مکتب کیوتو ماهیتاً نوعی «فلسفه دین» است. هرچند فیلسوفان این مکتب از جمله نیشیدا کیتارو و دیگران سعی کرده اند تفکر فلسفی مغرب زمین را با تفکر ذن بودیستی ژاپنی ترکیب کنند و طرحی نو دراندازند، حاصل کار آنها جدا از ایجاد فضایی برای ظهور فلسفه های تطبیقی و مطالعات بین فرهنگی چیزی جز بیان فلسفه دینی این مکتب نیست. بدون شک همه فیلسوفان مکتب کیوتو از دین و خدا در نوشته های خود بحث کرده اند. در این مقاله سعی کرده ایم ماهیت دینی فلسفه مکتب کیوتو را با استناد به نظریه ها و مفاهیم فیلسوفان این مکتب از جمله نیشیدا کیتارو، بنیان گذار این مکتب، تانابه هاجیمه، نیشتانی و دیگران نشان دهیم. لذا در این مقاله، پس از طرح مسئله دین در این مکتب در بخش مقدمه، به ترتیب به فلسفه دین و نقش دین در اندیشه نیشیدا کیتارو، تانابه هاجیمه و نیشیتانی کِیجی می پردازیم. برای فهم دین و خدا در مکتب کیوتو باید مفهوم نیستی مطلق در اندیشه ذن بودیستی فیلسوفان این مکتب فهمیده شود. در نهایت در این نوشته به این نتیجه رسیده ایم که مکتب کیوتو، به عنوان فلسفه ای جهانی، در عین حال که در تفکر ذن بودیستی شرقی و تفکر عقلانی غربی ریشه دارد، ماهیت اندیشه متفکران آن دینی است، اگرچه دین مورد نظر با دین مسیحیت و اسلام یا یهودیت تفاوت دارد. برای اثبات این امر تلاش کرده ایم تا جایی که ممکن است از کتاب ها و مقالات این فیلسوفان و تفسیرهای مفسران فلسفه مکتب کیوتو بهره ببریم.
تحلیلی از هم سویی خط فکری سید مرتضی با معتزلیان بصری در تبیین ماهیت اراده خداوند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سید مرتضی، در کنار شیخ مفید، راهبری دو خط فکری در مدرسه کلامی بغداد را به عهده دارند. زمانه و زمینه علمی و فرهنگی آن دوران با حضور پررنگ و پرقدرت جریان کلامی اعتزال همراه و همزمان است، دورانی که امامیه تازه دوران خمود و خموشی کلام را پشت سر نهاده و با جریانی کلامی مواجه است که تمام میدان روش و ادبیات کلامی را از آن خود ساخته است. سید مرتضی و شاگردانش در چنین محیطی نسبت به ماهیت اراده خداوند نظریه پردازی می کنند و با گذشت و عبور از آنچه پیشینیان امامیه در مدرسه کوفه بدان اعتقاد دارند، تا اندازه ای به تبیین اعتزالی اراده الهی نزدیک می شوند. اراده خداوند اگر پیش تر در مدرسه کوفه امری حادث بود، که نه در ذات جای داشت و نه از ذات بریده بود، و اگر در نظر شیخ مفید به نفس الفعل و شی ء مکوّن خارجی شناسانده می شد، در دوران سید مرتضی و پس از او، اگرچه همچنان حدوث خویش را حفظ می کرد و به داعی و علم تحویل برده نمی شد، اما به لحاظ وجودشناختی چونان تلقی رایج معتزله بصری، در قالب حادث لافی المحل تبیین شد. خط فکری سید مرتضی در بغداد این ایده را تقویت می کرد و پوشش می داد.
مناسبات ملت نبوی و حکمت عملی در اندیشه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه روابط دین و فلسفه سابقه ای دیرین در آثار حکمای مسلمان دارد. شاید بتوان فارابی را پیشگام فیلسوفان مسلمان در ارائه یک نظریه هماهنگ و فراگیر در باب مناسبات دین و فلسفه قلمداد کرد. وی ضمن باور به یگانگی آموزه های این دو منظومه فکری، دین را تجلی تعلیمی و تأدیبی حکمت می داند. حکمت عملی به عنوان بخشی از حکمت مطلق که با زبان حقیقت و برهان سخن می گوید، از این قاعده مستثنی نیست. از همین رهگذر تعالیم دینی ناظر به افعال ارادی انسان را همان آموزه های حکمت عملی می داند که به زبان تمثیل و با روش اقناعی القاء شده است و وجه عملی دین، یعنی شریعت را آموزه های حکمی مقدر به اعراض و احوال زمانی-مکانی معرفی می کند و با پیش کشیدن عناصر فراتاریخی-ماوراء طبیعی می کوشد تا اعتبار، شمول و دوام آموزه های شریعت تبیین نماید. از این رو از طریق اتصال وحیانی اعتبار و شمول آموزه های عملی دین را تأمین کرده و با طرح فقاهت به عنوان تکمله ای بر ختم نبوت دوام شریعت را تضمین می نماید.
ارزیابی انتقادی استدلال انتفاء بر حسن و قبح عقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنچه ما «استدلال انتفاء» می خوانیم دومین استدلال از سه استدلالی است که خواجه نصیرالدین طوسی، در کتاب تأثیرگذار تجرید الاعتقاد ، بر حسن و قبح عقلی اقامه کرده است. بر پایه این استدلال، نفی حسن و قبح عقلی مستلزم نفی حسن و قبح شرعی است. نتیجه مورد نظر خواجه و مقدمات استدلال، به دلیل وجود جهات متفاوت معناشناختی، هستی شناختی و معرفت شناختی، قابلیت تفسیرهای متعدد دارد. صورت بندی منطقی معقول ترین خوانش استدلال، که آن را خوانش شکاکانه نامیده ایم، نشان می دهد که نتیجه آن انکار حسن و قبحِ شرعیِ معرفت شناختی است، که البته مشکلات همین تقریر نیز آن را در ردّ نظریه حسن و قبح شرعی معرفت شناختی ناتوان ساخته است. از جمله اشکالات می توان به این موارد اشاره کرد: ابهام در مفهوم امکان به کاررفته در استدلال، استفاده از مقدمات غیربدیهی غیرمستدل، و خلط میان وقوع دروغ گویی و امکان دروغ گویی در غیر قابل اعتماد دانستن دیگری در اِخبار خود. روشن است که این مقاله در پی دفاع از حسن و قبح شرعی یا ردّ حسن و قبح عقلی نیست و ادعای آن صرفاً ناتمام بودن استدلال انتفاء بر حسن و قبح عقلی است.
نظریه علم مطلق پویا: نقد و بررسی دیدگاه جان سندرز در خصوص علم مطلق الهی و اختیار آدمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جان سندرز، در کتاب خدایی که ریسک می کند ، در پی پاسخی مناسب و کارآمد به مسئله علم پیشین الهی و اختیار انسان است. ضمن تأیید علم مطلق الهی، او علم پیشین فراگیر و حتمی خداوند به رویدادهای آینده را انکار می کند. او دیدگاهش را «علم مطلق پویا» می نامد. مطابق این دیدگاه، آینده به لحاظ معرفتی گشوده است، و حقایق مربوط به آینده قابل دانستن نیستند؛ در نتیجه علم پیشین الهی منطقاً امکان پذیر نیست. خداوند البته هر چیز دانستنی را می داند، ولی علم مطلق مستلزم علم پیشین نیست. خداوند حتی می تواند بر اساس علم جامع خود به رویدادهای زمان حال و گذشته آینده را پیش بینی کند، ولی این پیش بینی همواره در معرض خطا و اشتباه است. همان طور که قدرت مطلق خداوند با ناتوانی او در انجام محالات منطقی نقض نمی شود، علم مطلق او نیز با ندانستن نادانستنی ها انکار نمی شود. در پژوهش حاضر، ضمن تبیین و توضیح دیدگاه جان سندرز، به نقد و بررسی آن پرداخته ایم.
کارکردگرایی تحققگر و زندگی پس از مرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفه ذهن معاصر، برخی با ارائه مدلی تلفیقی از کارکردگرایی و نظریه این همانی، به دنبال تحویل حالات نفسانی به حالات بدنی و فیزیکی و به این ترتیب تحویل شخصیت آدمی به بدن و دستگاه عصبی او هستند. از آنجا که این رویکرد از یک سو می تواند به عنوان مدل تکامل یافته و جرح وتعدیل شده نظریه این همانی به شمار آید، گاهی مدل «کارکردی تحویل» یا «این همانی کارکردی» خوانده می شود. از دیگر سو، همین رویکرد، از آنجا که نسخه ای از کارکردگرایی نیز به شمار می آید، گاهی با عنوان «کارکردگرایی تحققگر» نیز خوانده می شود. در این مقاله استدلال شده است که دفاع از امکان زندگی پس از مرگ بر اساس این رویکرد تقریباً هیچ مزیتی در مقایسه با سایر صورت بندی های فیزیکالیستی امکان زندگی پس از مرگ نخواهد داشت؛ چرا که این ایده عملاً، برای دور ماندن از مشکل ناسازگاری درونی، به نسخه ای از نظریه این همانی نوعی و یا این همانی نمونه ایِ شخص و بدن تبدیل می شود. به این ترتیب در به کارگیری مفاهیمی چون «تحقق» به منظور تبیین رابطه شخص و بدن و همچنین دفاع از تحقق پذیری چندگانه شخص ناکام خواهد بود.
اهمیت فزاینده تاریخ فلسفه دین برای فلسفه دین: نمونه نگاه هگل به رابطه ایمان و عقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توماس لویس تلاش می کند نشان دهد که چرا تاریخ برای فلسفه دین اهمیت دارد. وی استدلال می کند که فهم اینکه چهره های اثرگذار در تاریخ مدرن فلسفه دین چگونه تلاش می کرده اند مفهوم دین را متحول کنند، هم اهمیت مطالعات تاریخی برای فلسفه دین را نشان می دهد و هم محوریت فلسفه دین را در مجموعه مطالعات دینی نمایان می سازد. وی تلاش می کند نمایان سازد که چگونه نشان داده شدن مسیرهای پیموده (ن )شده در فلسفه دین با مطالعه تاریخ فلسفه می تواند به پیشبرد فلسفه دین کمک کند. در این نوشته، نشان خواهیم داد که چگونه می توان استدلال لویس را به اهمیت مطالعه سنت های مختلف فکری در فلسفه دین نیز گسترش داد. با استفاده از صورت بندی ای که رابرت نویل از «فلسفه مقایسه ای هنجاری» می کند، از سویی، و پیاده سازی آن از باب نمونه بر نگاه هگل به رابطه ایمان و عقل، از سوی دیگر، تلاش خواهیم کرد نشان دهیم که نه تنها مطالعه تاریخ فلسفه دین در یک سنت می تواند به پیشبرد فلسفه دین در آن سنت کمک کند، بلکه مطالعه تاریخ فلسفه دین در سنت های مختلف فلسفی نیز می تواند برای پیشرفت در مواجهه با مسائل فلسفه دین الهام بخش باشد.
تحلیل پیشانگارههای معرفتی و غیرمعرفتی رفتار در اندیشه فخر رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این جستار، تحلیل فخر رازی از فرآیند صدور رفتار (فعل) بررسی می شود. رازی رفتار انسان را نه به صورت تک عاملی، بلکه در بافتاری ترکیب یافته از مؤلفه های مختلف تحلیل می کند. بر پایه نظر رازی، رفتار برآیندی است از پیش انگاره هایی معرفتی و غیرمعرفتی؛ آگاهی مهم ترین ایده ای است که او در پیش انگاره های معرفتی تحلیل می کند. رازی آگاهی را به مثابه داعی فعل بررسی می کند و بسیاری از مؤثرات همچون اراده و مصلحت و مفسدت را بدان ارجاع می دهد. در تعریف رازی، داعی به عنوان آگاهی انسان به وجود لذت، خیر، کمال و سرور در فعل صورت بندی می شود. در این مقاله گذشته از تحلیل این تعریف، جایگاه عقل عملی در این آگاهی و چگونگی بهره وری آن از عقل نظری ترسیم شده است. بازشناسایی تلقی رازی از جایگاه پیش انگاره های غیرمعرفتی در صدور فعل در دو سطح کلامی و فراکلامی صورت بندی شده است. در سطح کلامی، خداباوری و خواست خدا، و در سطح فراکلامی، اختلاف ماهوی نفوس انسانی، مؤثرات معرفت شناختی، بافتار اجتماعی، فضای فرهنگی و گروه های همسالان و همکاران، ساختار بدنی و مزاجی، تغذیه، محیط و نیز مسئله درونی سازی به عنوان زمینه های مهم در ایجاد و شکل دهی آگاهی و صدور رفتار تحلیل شده اند. نظریه رازی آگاهی را همواره در صدور فعل حفظ می کند و بر آن است که مؤلفه های غیرمعرفتی در آگاهی به عنوان مهم ترین مؤلفه نزدیک بر صدور فعل تاثیر گذارند و بنابراین حیثیت جانشین پذیری طردکننده نسبت به یکدیگر ندارند.
نسبت مفهوم واجب الوجود در فلسفه اسلامی با خدای متشخص و غیرمتشخص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجود اصولی همچون «تقسیم موجودات به واجب و ممکن در عین پذیرش اشتراک معنوی وجود»، «نیازمندی واجب الوجود به اثبات»، «اشتراک معنوی صفات واجب الوجود با صفات ممکن الوجودها»، «کاربرد محمول های مربوط به موجودات متشخص برای واجب الوجود»، «تلقی گفتاری از وحی»، و «تلقی شخص داشتن از خداوند در هنگام عبادت» از جمله شواهدی هستند که در آثار فلاسفه مسلمان بر متشخص بودن واجب الوجود دلالت می کنند. در کنار این شواهد، می توان مواردی را یافت که بر غیرمتشخص بودن واجب الوجود دلالت دارند. از جمله می توان به «نظریه فیض»، «بساطت محض واجب الوجود»، «غیرمتناهی بودن واجب الوجود»، «تنزیهی بودن سخن گفتن از خداوند» و «نفی وجود مستقل از معلول» اشاره کرد. کارکرد حداقلی شواهد دسته دوم در کنار شواهد متشخص بودن واجب الوجود آن است که نشان می دهند مفهوم واجب الوجود در فلسفه اسلامی از حیث دلالت بر خدای متشخص یا غیرمتشخص گرفتار ابهام است و نمی توان قاطعانه از تطابق واجب الوجود در فلسفه اسلامی با خدای متشخص دفاع کرد. شواهد دسته دوم در کارکرد حداکثری خود می توانند نشان دهند که واجب الوجود در فلسفه اسلامی با خدای غیرمتشخص تطابق دارد. در این مقاله کارکرد حداقلی شواهد غیرمتشخص بودن خداوند مد نظر است، هرچند که در خصوص کارکرد حداکثری این شواهد نیز توضیحاتی ارائه می شود.
تقریر هگل از معضل صورت گرایی اخلاق کانت و بررسی انسان شناسی دینی کانت به مثابه راه حل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هگل از جمله فیلسوفانی است که اخلاق کانت را به صورت گرایی متهم کرده و در آثار مختلفش، به ویژه در فلسفه حق و پدیدارشناسی روح ، تلاش کرده نقد خود را صورت بندی کند و از ابعاد مختلف آن را توضیح دهد. مقصود هگل از صورت گرایی به عنوان نقدی بر اخلاق کانت آن است که از صورت قانون اخلاقی کانت نمی توان ماده ای اخلاقی استنتاج کرد. او در نقد خود از مفاهیمی همچون استعلایی بودن مفهوم آزادی، سلب و ایجاب های کاذب و یهودیت وارگی اخلاق کانتی استفاده کرده و نشان می دهد که این نقصان ها به ناکارآمدی و تهی بودگی اخلاق کانت می انجامد. شاید بتوان بر پایه تفسیر برخی مفسران کانت همچون کاسیرر، جان هر و جیوانی، از طریق تأکید بر مضامینی که کانت در کتاب دین در چهارچوب عقل صرف به آنها پرداخته، پاسخی برای نقد هگل مهیا ساخت. این پاسخ مدعی است که انسان شناسی دینی و دیگر مؤلفه های دینی اندیشه کانت، با شاکله سازی برای اخلاق، موجب می شوند تا اخلاق کانت از صورتِ عقلیِ محض خارج شود و بتواند فاعل و فعل اخلاقی را در مسیری انضمامی تر شناسایی و صورت بندی کند. به نظر می رسد که این پاسخ ضمن حل مشکلاتی همچون عقلانیت باوری صرف در خصوص اخلاق و انتزاعی کردن بیش از حد سوژه اخلاق، همچنان از پاسخ به معضلاتی همچون سلب و ایجاب های کاذب و تأکید بر مفهوم اراده نیک ناتوان است.
مرگ حرارتی و پیامدهای الهیاتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبق قانون دوم ترمودینامیک، در یک سیستم ایزوله، فرآیندهای برگشت ناپذیر در جهتی پیش می روند که آنتروپی سیستم افزایش می یابد، و غایت این سیر افزایشی آنتروپی ماکزیمم خواهد بود. در این حالت کار مکانیکی تبدیل به انرژی گرمایی می شود و در این وضعیت تعادل ترمودینامیکی رخ می دهد که مجموعه ای از تعادلات دمایی و فشاری و... است. با این فرض که جهان یک سیستم ایزوله است، طبق قانون دوم ترمودینامیک، سرانجامِ جهان تعادلی ترمودینامیکی خواهد بود که در آن حالتِ به خصوص تمام انرژی های مکانیکی تبدیل به انرژی گرمایی می شوند و این گرما در جهان پراکنده می گردد. در این حالت، دیگر حرکتی وجود نخواهد داشت، و نهایتاً جهان در مرگی فروخواهد رفت که از آن تعبیر به مرگ حرارتی می شود. این نظریه دارای پیامدهای الهیاتی است، به گونه ای که می توان آن را اثبات کننده زوال عالم مادی و فسادپذیری آن دانست و چون هر فسادی بر کون و ایجادی دلالت می کند، نظریه مرگ حرارتی می تواند برهانی به نفع حدوث عالم مادی قلمداد شود.