پژوهشنامه فلسفه دین (نامه حکمت سابق)
پژوهشنامه فلسفه دین (نامه حکمت) سال نهم بهار و تابستان 1390 شماره 1 (پیاپی 17) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در فلسفة افلوطین و ملاصدرا، أحد و واجبالوجود ویژگی هایی دارند که در سایر موجودات یافت نمی شود؛ و اگر صفات مشابهی در سایر موجودات وجود دارد، منشأ آن همین مرتبه است. به همین ترتیب، صفاتی که در موجودات مادون أحد و واجبالوجود یافت می شوند، چنانچه بر ضعف و نقص دلالت کنند، از این مرتبه سلب می شوند. علیرغم تفاوت های مبنایی میان این دو فیلسوف، که به بنیان های فلسفی و مذهبی آنها مربوط است، مشابهت هایی نیز میان آن دو مشاهده می شود که با توجّه به تأثیر سنّت نوافلاطونی بر فلسفة اسلامی و بهویژه ملاصدرا، مقایسه میان این دو فیلسوف خالی از فایده نیست. توصیف وحدت حقیقی، نفی وجود محدود در أحد و واجبالوجود، عدم اتکای فعل أحد و واجبالوجود به اراده و علم زائد بر ذات و تناظر مرتبة عقل در فلسفة افلوطین با وجود منبسط و حقیقت وجود در فلسفة ملاصدرا، از نکات قابل بررسی در این مقایسه است.
بررسی جاودانگی عذاب کفّار در جهنم از منظر صفت رحمت الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از منظر تجربة دینی، ذاتِ خدا به وصف اخلاقی رحمت متّصف می شود و نظریة معلولی معنا ـ که در حوزة معناشناسی فلسفی مطرح است ـ این امکان را به وجود می آورد که وصف اخلاقی رحمت، به همان معنای انسان انگارانة آن، یعنی دلسوزی و مهربانی، دربارة ذاتِ خدا به کار رود. با توجّه به مفاد نظریة معلولی معنا، می توان ادعا کرد که مهربان و دلسوز بودن خداوند منافی با تنزّه و بساطتِ ذات او نیست. معناشناسی کفر در قرآن کریم نشان می دهد که کفّار همان ظالمان پایمال کنندة اخلاق هستند که تا حدّ ممکن و تا زمانی که مایلاند بر مظلومان ظلم روا می دارند. رحمت خدا یا همان دلسوزی او برای مظلومان اقتضا می کند که دادِ آنها را از کفار بازستانده و آنها را تا زمانی که مایل است در جهنم عذاب کند. این شیوه از عذاب، دقیقاً بسان روش کفّار در ظلم به مظلومان است. وسعت فراگیر رحمت خداوند به دار دنیا اختصاص دارد اما در دنیای دیگر، رحمت خداوند به مؤمنان محدود است و مانع عذاب جاودانة کفّار در جهنّم نیست.
بررسی اشکال¬های فخر رازی بر دیدگاه¬های ابن¬سینا در اراده و فاعلیّت الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیدگاه فلاسفة مسلمان دربارة اتّحاد مصداقی صفات باری تعالی و بازگشت اراده به علم ازلی، در نظر متکلّمان مقبول نیفتاده است. همچنین طرح فاعلیّت بالعنایه از سوی ابنسینا به عنوان فاعلیّت وجودی الهی و استفاده از آن در فائق آمدن بر برخی دشواریهای الاهیاتی، نظیر مسئلة شرور، زمینهای مناسب را برای نقض و ابرام آنان فراهم آورده است. در این میان، فخر رازی با تأکید بر مبانی کلامی اشعری و به این دلیل که اراده را به معنای عزم و قصدی زائد بر ذات که به ترجیح و تخصیص میانجامد، در نظر میگیرد، فلاسفه را در دستیابی به معنایی روشن برای ارادة ذاتی موفّق نمیبیند و آنان را به انکار اراده در خداوند متّهم میکند. در این نوشتار، ضمن پاسخ به اشکالهای فخر رازی، نشان داده شده که نتیجة گفتار ابنسینا در نفی غایت و غرض از فعل خداوند، سلب اراده و حکمت از او نیست؛ بلکه نتیجه این است که غایت در فعل واجب، چیزی جز ذات او نیست؛ و ارادة او، ابتدا به ذات او تعلّق گرفته، و همة موجودات به تبع ذات او مراد هستند.
اصل سنخیّت از دیدگاه فخر رازی و خواجة طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فخر رازی سنخیّت میان خدای متعال و مخلوقات را به دلیل اشتراک میان واجبالوجود و ممکنالوجود و محدود شدن قدرت الهی انکار می کند و آن را با مقام تنزیه خدای متعال در تعارض میداند؛ ولی خواجة طوسی در آثار فلسفی خود، به دفاع از قاعدة «الواحد» بر مبنای اصل سنخیّت پرداخته و اعتقاد به اصل سنخیّت، به خوبی از عبارات وی برداشت میشود. اما او در نگاه عرفانی خود، به گونة دیگری دربارة قاعدة «الواحد» سخن میگوید و معتقد است تبیین کثرتهای جهان و ارتباط آنها با خدای متعال و پرسش از سنخیّت میان آنها، فرع بر صدور حقیقی کثرتها از خداوند است؛ و در این باره، هر کسی از ظنّ خود آن میگوید که شایستة خود اوست، نه شایستة خدای متعال.
قلمرو دین در آرای غزالی و ابن¬سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر چه پرسش از قلمرو دین و انتظار بشر از آن متعلّق به دوران معاصر است اما ریشههای آن را میتوان در آرای متفکّران مسلمان متقدّم واکاوی نمود. با نگاهی به آرای دو متفکّر جریانساز در جهان اسلام، یعنی ابنسینا و غزالی، رویکردهایی متفاوت در تبیین وجه نیاز آدمی به دین آشکار میگردد. در حالی که ابنسینا در تحلیل فلسفی خود بیشتر بر جنبههای حقوقی و کارکردهای اجتماعی دین تأکید میکند، تمرکز غزالی بر ابعاد معنوی و اخلاقی دین بیشتر است. البته این سخن به معنای نادیده گرفتن وجه معنوی دین از سوی ابنسینا و نیز حذف وجه اجتماعی دین نزد غزالی نیست؛ اما در یک نگاه کلانتر میتوان تحلیل ابنسینا از دین را به مدل جمع گرایانه دنیانگر، و تحلیل غزالی از دین را به مدل فرد گرایانه آخرتنگر نزدیکتر دانست.
مقایسة شرطیة پاسکال و اصل برائت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر در صدق اعتقادات دینی دچار شکّ شویم، در عمل بین دینداری و بیدینی، باید کدام یک را انتخاب کنیم؟ پاسکال، با توجّه به منافع احتمالی بیشماری که در دینداری وجود دارد، به لزوم دینداری رأی میدهد. در نقطة مقابل، طبق مبنای قائلان به اصل برائت و تعمیم متعلّق شکّ آن که شامل شکّ در اعتقادات هم بشود، دینداری الزامی نیست. به نظر میرسد با توجّه به تنوع ادیان و تعارض احکام و عقاید آنان که هر یک دیگری را بر باطل میداند، به هنگام شکّ در حقانیّت یک دین از بین ادیان، نه تنها عقل به برائت حکم میکند بلکه احتیاط در بیطرف ایستادن است. تنها راه درست، تأکید بر عقل نظری و اثبات عقلی متعلّقات ایمان است.
تبیین نسبت اندیشه¬های دینی کرکگور با دیدگاه¬های دینی هگل (با استناد به مفهوم « رفع »)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنچه غالباً در تبیین نسبت اندیشة کرکگور با آراء هگل مشاهده میشود این است که بیشتر به تمایزهای او نسبت به هگل بسنده شده و کمتر به مؤلفههایی توجه شده است که میتواند دلیلی بر تأثیر پذیری او از هگل نیز باشد. نگارنده بر این باور است که میتوان با تحلیل نحوة تحقّق همین تمایزها، تأثیر پذیری کرکگور از هگل را نیز نمایان ساخت و از این طریق، تبیین بهتری برای نسبت میان این دو ارائه داد. در تحلیل تمایزها، از دو حیثیّت «حفظ و حذف شدن»، مندرج در مفهوم «رفع» که یکی از مهمترین مفاهیم فلسفة هگل است، استفاده شده و سعی بر آن بوده است تا در بستر این تحلیل، به بررسی تطبیقی آرای دینی این دو فیلسوف پرداخته شود.