جغرافیا و برنامه ریزی محیطی
جغرافیا و برنامه ریزی محیطی دوره 27 تابستان 1395 شماره 2 (پیاپی 62) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در بررسی تغییرات مکانی پارامتر های کیفی آب های زیرزمینی برای شناخت وضعیت کیفی آبخوان، منابع آلوده کننده و تعیین مناسب ترین راهکارهای مدیریتی، روش های زمین آماری و GIS ابزار مفیدی هستند. در این پژوهش، توزیع پارامتر هایی نظیرEC ،TDS ، TH و pH در منابع آب زیرزمینی دشت زنجان با استفاده از روش های زمین آماری عکس فاصله (IDW)، توابع شعاعی(RBF)، تخمین گر موضعی (GPI)، تخمین گر عام (LPI) و روش کریجینگ معمولی (OK) در نرم افزار ArcGIS بر اساس نمونه های آب زیرزمینی 34 حلقه چاه ارزیابی و نقشه های پراکنش مکانی هر کدام تهیه شد. پس از بررسی واریوگرام و مشخص شدن مکانی بودن تغییرات پارامتر ها، اقدام به میان یابی پارامتر ها شد و با استفاده از روش اعتبارسنجی متقابل (CV) و ریشه دوم میانگین مربعات خطا (RMSE)، بهترین مدل ارزیابی با کمترین مقدار RMSE انتخاب شد. نتایج نشان داد، پارامترهای EC و pH با استفاده از روش عکس فاصله و پارامترهای TH و TDS با استفاده از روش تخمین گر توابع شعاعی کمترین مقدار RMSE را داشته اند و برای تهیه نقشه توزیع مکانی پارامترهای کیفیت آب زیرزمینی از این روش ها استفاده شد. با توجه به استاندارد آب آشامیدنی سازمان بهداشت جهانی و نقشه های به دست آمده از زمین آمار، پارامتر pH در کل دشت برای شرب بدون محدودیت است و مقدار پارامتر EC در چهار چاه والایش، دیزج آباد، زنجان و مهتر در جنوب شرقی، مرکز و شمال غربی دشت محدودیت دارد که ناشی از فعالیت های کشاورزی در این منطقه است. مقدار پارامتر TDS بجز شمال شرقی در کل دشت دارای محدودیت زیاد از نظر مصرف شرب است. در تعداد کمی از چاه های دشت مقدار TH بدون محدودیت است و مقادیر این پارامتر در دشت زنجان از نظر شرب محدودیت ایجاد می کند و از نظر سختی، آب کلیه چاه ها در طبقه سخت و خیلی سخت طبقه بندی می شوند. به نظر می رسد، دلیل روند کاهش کیفیت آب زیرزمینی برداشت بی رویه از منابع آب زیرزمینی و حفر چاه های غیرمجاز و گسترش فعالیت های صنعتی است.
ارزیابی شاخص های تعلق مکانی ساکنان بافت قدیم شهر کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دلبستگی به مکان و احساس تعلق به آن، این انگیزه را در فرد ایجاد می کند که به احیا و نوسازی همه جانبه محیط های خانگی و محلی بپردازد و اجرای برنامه های مختلف اقتصادی و اجتماعی را در اجتماع محلی با توفیق چشمگیر همراه کند و کیفیت زندگی را بهبود بخشد. هدف اصلی این مقاله، سنجش عوامل مؤثر در احساس تعلق خاطر ساکنان بافت قدیم شهر کاشان است. روش پژوهش به کار رفته در این پژوهش، توصیفی– تحلیلی و پیمایشی با ابزار پرسشنامه خودساخته است. جمعیت بافت قدیم شهر کاشان، 44548 نفر بوده است و حجم نمونه بر طبق فرمول نمونه گیری کوکران، 384 نفر محاسبه شد. برای تحلیل پرسشنامه ها از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری تی و پیرسون استفاده شده است. نتایج به دست آمده، بیانگر آن است که بافت قدیم شهر کاشان در حال حاضر بیانگر هویتی نیست که از ابتدا برای آن تعریف شده و تصویر ذهنی و سیمایی که از این بافت در ذهن ساکنان این بافت ها نقش بسته است، به دلیل وضعیت نابسامان و برنامه ریزی نشده، بسیار آشفته است و خوانایی، ابعاد زیباشناختی، بافت، مقیاس، شکل بافت، ردیف پنجره ها، مصالح و غیره که از مشخصه های اصلی سازنده هویت است، در این بافت رعایت نشده است. بافت نه در عمل و نه در ذهن افراد، هویت شایسته ای ندارد و نتوانسته است حس تعلق خاطر و این همانی را با افراد برقرار کند.
ارتباط سنجی فعالیت لکه های خورشیدی و دمای حداقل استان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خورشید منبع بنیادی انرژی در سامانه اقلیمی زمین است و تغییرات آن نوساناتی را در جوّ زمین ایجاد می کند. شرایط آب و هوایی مناطق مختلف در ارتباط با فعالیت های خورشیدی است و این فعالیت ها یکی از دلایل رخدادهایی مانند خشکسالی ها و سیلاب هاست. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر فعالیت لکه های خورشیدی بر دمای حداقل ماهانه استان اصفهان و به شیوه پیکسلی صورت پذیرفته است. در این راستا از آمار دمای حداقل 21 ایستگاه همدید و آب و هواشناسی در داخل و خارج استان طی مقطع زمانی 2010-1961 و همچنین آمار تعداد لکه های خورشیدی طی همان دوره بهره گرفته شد. پس از اطمینان از همگن بودن داده های مورد مطالعه با آزمون Runs Test ، داده های ایستگاهی با میان یابی به داده های پیکسلی با ابعاد 5×5 کیلومتر مربع تبدیل شد. سپس ارتباط سنجی عناصر مورد مطالعه با روش تحلیل موجک پیوسته مورلت و تحلیل موجک متقاطع انجام گرفت. نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر آن است که دمای حداقل استان اصفهان از چرخه های زمانی 4-1 و 11-8 ساله برخوردار بوده است که همزمان با فعالیت لکه های خورشیدی است. به خصوص در ماه دسامبر که چرخه های زمانی 11-8 ساله رخ داده و از نمود بیشتری برخوردار است. همچنین بجز ماه فوریه که ارتباط و همبستگی عناصر مورد مطالعه از نوع منفی است، در سایر ماه ها همبستگی مشاهده شده از نوع هم فاز و مثبت معنا دار بوده است.
بررسی نقش ژئومورفولوژی تکتونیک بر اکتشاف مخازن هیدروکربنی زاگرس فارس (مطالعه موردی: طاقدیس های خشت و نورا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مخازن هیدروکربنی از منابع انرژی تمام شدنی و تجدیدناپذیر است که به ازای برداشت و استفاده از ذخایر زیرزمینی به تدریج از میزان ذخیره آنها کاسته می شود و دیگر ترمیم نخواهند شد؛ بنابراین برای جبران هیدروکربن های مصرف شده فقط باید به اکتشاف منابع و ذخایر جدید اقدام کرد.در این پژوهش ، نقش ژئومورفولوژی تکتونیک بر سهولت اکتشاف مخازن هیدروکربنی زاگرس فارس با استفاده از شاخص های ژئومورفیک بررسی شده است. شاخص های سینوسیته جبهه کوهستان، تقارن چین خوردگی، نسبت جهت، نسبت انشعاب، فرکانس رودخانه، تراکم زهکشی، طول خط الرأس، ارتفاع طاقدیس، الگوی زهکشی و فرم طاقدیس ها در طاقدیس دارای مخزن هیدروکربنی خشت و طاقدیس فاقد مخزن هیدروکربنی نورا، محاسبه شده است. این شاخص ها، برای تفکیک طاقدیس های فعال و غیر فعال از نظر تکتونیکی، بعد از ورود داده های مورد نیاز به نرم افزار Arc GIS، مقایسه شده اند. علاوه بر آن، مطالعه شواهد ژئومورفیک بالاآمدگی و فعالیت های تکتونیکی، بررسی نقش تکتونیک در فرسایش، همچنین فرود محوری و الگوی آبراهه ها و ویژگی های ژئومورفولوژیکی طاقدیس دارای مخزن هیدروکربنی، مشخص و روابط بین ژئومورفولوژی و تشکیل مخازن هیدروکربنی تبیین شد. به طور کلی، ارتباط نزدیکی بین مخازن هیدروکربنی و ژئومورفولوژی طاقدیس های مطالعه شده وجود دارد؛ به طوری که در طاقدیس فاقد مخزن هیدروکربنی، مورفولوژی فشرده تر و فرسایش یافته تر است، در مقابل، طاقدیس دارای مخزن هیدروکربنی، جوان تر، عریض تر و کمتر فرسایش یافته است. پژوهش های مشابه می توانند به وزارت نفت، سازمان زمین شناسی کشور و سازمان بهره برداری نفت و گاز، کمک شایانی کند.
مطالعه تطبیقی شیوه تولید و بهره برداری کشاورزان ساکن و غیر ساکن از منابع روستا (مطالعه موردی: دهستان حومه، شهرستان هرسین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه روستاها در سایه پیشرفت ارتباطات و گسترش تبادلات گوناگون، فضایی بسیار پویاتر از گذشته دارند. در چنین بستری، خانوارهای چندفضایی نظیر کشاورزان غایب شکل گرفته اند. هدف پژوهش حاضر، شناسایی ویژگی های این گروه از بعد نحوه سازماندهی تولید و بهره برداری از منابع تولیدی روستاست. در این راستا، 6 روستای نمونه از دهستان حومه شهرستان هرسین انتخاب شدند. از 196 خانوار ساکن این روستاها طبق فرمول کوکران، نمونه ای برابر 140 خانوار محاسبه شد و 90 نفر کشاورز شهرنشین نیز تمام شماری شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه بود که روایی آن را متخصصان موضوعی تأیید کردند و پایاییآن با آزمون آلفای کرونباخ تأیید شد (0.838= α). یافته ها نشان داد، فعالیت های باغداری و دامداری در کشاورزان غایب به شدت کمتر از همگنان ساکن روستاست. اراضی آبی و باغی آنها نیز کمتر است و به طور عمده در روستا خانه ندارند و در مقابل، وسایل نقلیه شخصی بیشتری دارند. مالکیت ماشین آلات کشاورزی در بین آنها ناچیز است و اغلب اجاره می کنند. از نظر رعایت تناوب زراعی و کشت دوم از کشاورزان مقیم عملکرد ضعیف تری دارند. اتکای بیشتری به نیروی کار دستمزدی دارند و میزان بیمه پذیری در آنها بسیار کم است. علاوه بر اینکه درآمد خود را کمتر از کشاورزان ساکن ارزیابی می کنند، عمده مازاد اقتصادی خود را در شهر سرمایه گذاری می کنند. در قیاس با کشاورزان ساکن، عملکرد خود در کلیه مراحل تولید را ضعیف تر ارزیابی کرده اند و آزمون همبستگی نشان داد، این ضعف عملکرد تا حد زیادی با عامل فاصله از روستا، سال های سکونت در شهر، مدت سکونت فصلی در روستا و میزان اراضی زراعی در ارتباط است؛ بنابراین پیش از هرگونه سیاستگذاری و اقدام در ارتباط با توسعه روستاها و کشاورزی کشور، گونه شناسی کشاورزان و راهبردهای معیشت ایشان و نیز آسیب شناسی روندهای جاری تولید و بهره برداری از منابع روستا در ارائه الگوی مدیریت بهینه این منابع راهگشاست.
ارزیابی شدت بیابان زایی منطقه سراوان با استفاده از مدل IMDPA(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش با استفاده از روش ایرانی IMDPA، حساسیت اراضی منطقه سراوان به بیابان زایی ارزیابی و بررسی شده است. برای این منظور، پس از بررسی و ارزیابی های اولیه، چهار معیار اقلیم، پوشش گیاهی، خاک و فرسایش بادی به عنوان مهم ترین معیارهای مؤثر در بیابان زایی منطقه با شاخص های متفاوت در نظر گرفته شد. با استفاده از روش فوق، امتیازات هر شاخص در معیار مربوطه مشخص و ارزش هر معیار با محاسبه میانگین هندسی امتیاز شاخص های آن مشخص شد. پس از آن هر یک از معیارها به صورت لایه های اطلاعاتی وارد محیط GIS شدند. با روی همگذاری و تلفیق لایه های رستری معیارهای مذکور و محاسبه میانگین هندسی معیارها به کمک فرمول DM=(SI×WEI×VI×CLI) 1/4و تجزیه و تحلیل آن با استفاده از مدل IMDPA نقشه شدت بیابان زایی منطقه به دست آمد. نتایج حاصل از این ارزیابی نشان می دهد، 24/45 درصد منطقه از نظر درجه بیابان زایی در کلاس متوسط و 39/54 درصد آن در کلاس شدید قرار دارد و 37/0 درصد منطقه که شامل مناطق مسکونی بود، در هیچ کلاسی قرار نگرفت. معیار اقلیم با ارزش عددی 1/3، بیشترین تأثیر و معیار خاک با ارزش عددی 35/2، کمترین تأثیر را در بیابان زایی منطقه دارد. همچنین معیارهای پوشش گیاهی و فرسایش بادی به ترتیب با ارزش های عددی 62/2 و 87/2 شدت بیابان زایی شدید را نشان می دهد.
دسته بندی مناطق همگن خشکی به کمک روش های گشتاور خطی و تحلیل خوشه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مناطق خشک از نظر شکل اراضی، خاک، جامعه گیاهی و جانوری و منابع آب و اقلیم بسیار متنوع هستند. یکی از مؤلفه های معرف اقلیم، تعیین شاخص های خشکی در هر منطقه است. اطلاع از دامنه و شدت خشکی، در مدیریت و برنامه ریزی مناسب منابع طبیعی و پایداری زیست بوم (اکوسیستم) هر منطقه، به ویژه مناطق خشک مفید است. استفاده از روش های گشتاور های خطی و تحلیل خوشه ای در تعیین مناطق همگن اقلیمی نقش مؤثری دارد. هدف اصلی این پژوهش، استفاده از روش های گشتاورهای خطی و تحلیل خوشه ای در تعیین مناطق همگن اقلیمی با استفاده از شاخص خشکی یونپ در نیمه شرقی ایران است. به این منظور، داده های اقلیمی 20 ایستگاه هواشناسی همدیدی در نیمه شرقی کشور جمع آوری و برای محاسبه تبخیر- تعرق مرجع با استفاده از مدل فائو- پنمن- مانتیث استفاده شد. سپس شاخص خشکی یونپ [1]برای هر20 ایستگاه محاسبه شد. در مرحله بعد، با استفاده از روش تحلیل خوشه ای، منطقه مورد مطالعه به پنج منطقه همگن تقسیم و با بهره گیری از تحلیل عاملی مهم ترین مؤلفه های مؤثر بر شاخص خشکی یونپ در هر منطقه همگن تعیین شد. براساس نتایج، تخمین منطقه ای گشتاور خطی، بهترین تابع توزیع منطقه ای برای هر منطقه همگن تعیین شد. نتایج این پژوهش کارآیی مناسب ترکیب روش های گشتاور خطی و تحلیل خوشه ای را برای تعیین مناطق همگن نشان می دهد. بر اساس نتایج به دست آمده، بهتر است در ابتدا مناطق همگن با روش تحلیل خوشه ای تعیین و سپس به کمک روش گشتاورهای خطی بررسی و تأیید شود. [1] UNEP
تحولات شکل زایی چاله لوت در کواترنر ( با تأکید بر بازسازی پادگانه های دریاچه ای)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دشت لوت با وسعتی حدود 54000 کیلومتر مربع به صورت چاله ای بیضی شکل با امتداد شمالی– جنوبی یکی از پدیده های ژئومرفیک منحصر به فرد در جهان است و با تأثیر از تحولات اقلیمی و تکتونیکی دوران چهارم ، تغییرات زیادی را تجربه کرده است. این پدیده ها در منطقه همواره این پرسش را مطرح می کند که علت تفاوت در فرم سازی در این بخش از ایران چیست. پاسخ به این پرسش با اتکا به شواهد عینی و تحلیل های دیداری و رقومی و نقشه های منطقه بر ما روشن می کند که اولاً این منطقه با شرایط متفاوت اقلیمی و تحولات متعددی در دوران کواترنر رو به رو بوده است و ثانیاً شرایط اقلیمی حاکم بر این منطقه بر خلاف مناطق دیگر ایران که اغلب با برودت و فعالیت های یخچالی همراه بوده است، بیشتر متأثر از اقلیم مرطوب و گرم مشابه با اقلیم های موسمی امروز است و از این رو سیستم های شکلزا درآن، نسبت به دیگر مناطق ایران تفاوت های چشمگیر داشته است؛ به طوری که شواهد ژئومرفیک بررسی شده در منطقه شاهدی برحاکمیت دوره های مرطوب است. نتیجه حاکمیت اقلیم موسمی در این بخش از ایران که به مراتب قوی تر و گسترده تر از اقلیم موسمی فعلی حاکم در جنوب شرق ایران بوده است، تشکیل دریاچه بزرگ لوت به عنوان شاهد دریاچه های بارانی در دوران چهارم را توجیه می کند. نتایج بررسی های ژئومرفیک درحاشیه این دریاچه خشک شده که بیشتر متکی به ممیزه های دیداری و تحلیل های تصاویر ماهواره ای بوده است، حکایت از شناسایی هفت سطح فرسایشی و یا به عبارتی پادگانه های دریاچه ای در بخش شرقی و شمالی آن است و بر اساس اصل انطباق [1]این سطوح به خوبی از وقوع دوره های مرطوب با شدت و ضعف های متعدد پرده بر می دارد. نکته قابل ذکر دیگر، فعالیت های تکتونیکی بسیار جدیدی است که بخش غربی این دریاچه را متحول می کند و سبب جا به جایی و از میان رفتن تراس ها شده است. این شواهد خود دالّ بر جوان تر بودن فعالیت های تکتونیکی از دوره های مرطوب قابل ردیابی در لوت است و وجود شکستگی های متعدد در دامنه مخروطه افکنه ها و تغییر کانون های همگرای آنها به خوبی حکایت از تعدد فاز های تکتونیکی در خلال تحولات و تغییرات اقلیمی در این ناحیه دارد. حکایت باد (جهت و سرعت) نیز مسئله مهم و قابل توجهی بوده است و قسمت دشت لوت در قلمرو وزش بادهایی از جهت شمال، جنوب، شرق و غرب مانند امروز قرار داشته با این تفاوت که شدت آن بسیار بیشتر بوده و تأثیر بسیاری بر فرم های منطقه داشته است .
اولویت بندی پارکینگ های مکانیزه با تلفیق شیوه طراحی آزمایشات تاگوچی و تحلیل سلسله مراتبی فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افزایش روزافزون تعداد اتومبیل باعث اختصاص سهم عمده ای از مساحت خیابان ها، معابر، فضاهای باز و مسکونی به اتومبیل می شود. از این رو شهرهای بزرگ، امروزه با کسری پارکینگ در سطح شهر و محدودیت فضای پارک حاشیه ای روبه رو هستند. استفاده از پارکینگ های مکانیزه در پاسخ به افزایش تقاضا برای پارکینگ مطرح می شود. یکی از حوزه های تصمیم گیری در سازمان ها که از اهمیت زیادی برخوردار است، تصمیمات مرتبط با اولویت بندی و انتخاب محصولات است. در این پژوهش از تلفیق دو روش تاگوچی و فرایند تحلیل سلسله مراتبی فازی (FAHP) به منظور اولویت بندی محصولات مربوط به پارکینگ های مکانیزه، استفاده شده است. بنابراین مدیریت شرکت ها در این زمینه قادر خواهند بود با داشتن منابع محدود سازمان خود و افزایش تقاضا برای نصب این پارکینگ ها نیاز مشتری خود را برآورده سازند. بدین منظور ابتدا عوامل مؤثر بر اولویت بندی پارکینگ های مکانیزه با مرور متون پژوهش و نظر خبرگان شناسایی شد. در این پژوهش از دو پرسشنامه یکی به منظور تعیین اهمیت هر یک از معیارهای مؤثر بر اولویت بندی پارکینگ های مکانیزه به روش تاگوچی فازی و دیگری پرسشنامه مقایسات زوجی محصولات با توجه به معیارها به روش AHP فازی استفاده شد. پرسشنامه روش تاگوچی و AHP فازی به ترتیب براساس طیف پنج تایی و شش تایی فازی است. سپس میزان تأثیر این معیارها با استفاده از روش تاگوچی فازی تعیین شد و در نهایت با استفاده از وزن های به دست آمده از روش تاگوچی فازی با به کارگیری فرایند تحلیل سلسله مراتبی فازی، محصولات اولویت بندی شدند. نتایج روش تاگوچی نشان داد معیار کیفیت، خدمات پس از فروش و هزینه سرمایه گذاری به میزان 173/0، 155/0 و 118/0 اهمیت وزنی بیشتری نسبت به سایر معیارهای مؤثر بر پارکینگ های مکانیزه دارند. نتایج روش AHP فازی نشان داد از بین 5 نوع پارکینگ مورد بررسی شامل برجی 40 تایی، برجی 30 تایی، آسانسوری دوتایی، چرخ و فلک 16 تایی و چرخ و فلک 12 تایی به میزان 254/0، 231/0، 194/0، 165/0 و 114/0 حایز رتبه اول تا پنجم شده اند.
تحلیل آثار محیطی توسعه گردشگری در نواحی روستایی و عوامل مؤثر بر آن (مطالعه موردی: ناحیه آق سو- کلاله/ استان گلستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه گردشگری یکی از بخش های بزرگ اقتصاد است که با رشدی سریع قابلیت حمایت از جامعه محلی را در ایجاد تنوع اقتصادی دارا ست؛ در حالی که، توسعه گردشگری در نواحی روستایی پیامدهای مختلف مثبت و منفی زیست محیطی را در پی دارد. برنامه ریزی برای ایجاد تعادل بهینه بین منافع و هزینه های زیست محیطی توسعه گردشگری، نیازمند شناخت نگرش جامعه میزبان نسبت به پیامدهای محیط زیستی گردشگری است. ناحیه آق سو در شهرستان کلاله استان گلستان نیز جاذبه های طبیعی فراوانی دارد که در فصول مختلف سال همواره مورد توجه گردشگران زیادی است. این مطالعه با هدف بررسی نگرش جامعه روستایی نسبت به تأثیرات زیست محیطی گردشگری در ناحیه آق سو در استان گلستان اجرا شده است. به این منظور، از روش پژوهش توصیفی- تحلیلی مبتنی بر پیمایش پرسشنامه ای استفاده شد. از ابزار پرسشنامه برای گردآوری داده ها استفاده شد. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه بر اساس نظرات خبرگان محلی و برخی از استادان دانشگاه و پایایی پرسشنامه از طریق محاسبه ضریب آلفای کرونباخ برای بخش های پرسشنامه در دامنه 687/0=α تا 888/0=α تأیید شد. از داده های 130 نفر از سرپرستان خانوار که به صورت تصادفی از 5 روستای دهستان آق سو انتخاب شدند، برای تحلیل استفاده شد. در این پژوهش دو متغیر وابسته تأثیرات مثبت و منفی محیط زیستی بود که اثر متغیرهای مستقل شامل تعلق اجتماعی، وابستگی اقتصادی به گردشگری، نگرش محیط زیستی، استفاده از جاذبه های گردشگری، دغدغه اجتماعی و ادراک از وضعیت اقتصادی بر آنها از طریق رگرسیون چندگانه توأم بررسی شد. همچنین، وضعیت این دو متغیر در بین گروه های مختلف پاسخگویان از طریق آزمون های مقایسه ای t و F برای نمونه های مستقل نیز ارزیابی شد. نتایج نشان داد، مواردی مانند «افزایش همکاری مردم روستا برای حفظ محیط زیست» و «توجه بیشتر به اصول بهداشتی و جلوگیری از مصرف بی رویه» از جمله مهم ترین تأثیرات مثبت و «افزایش زباله، فاضلاب و آشغال» و «ازدحام جمعیت در مسیر و محدوده جنگل» نیز از جمله مهم ترین تأثیرات منفی بوده است. همچنین، متغیرهای جنسیت، تأهل، بومی بودن، تحصیلات، سن، درآمد و فاصله مکانی تا جاذبه گردشگری تأثیری بر ادراک از پیامدهای مثبت و منفی محیط زیستی نداشتند. در حالی که، افراد عضو نهادهای روستایی تأثیرات منفی محیط زیستی را بیشتر از افراد غیرعضو ارزیابی کردند، افراد با سابقه اقامتی بیشتر در روستا تأثیرات مثبت را کمتر ارزیابی کردند. نتایج آزمون ویلکاکسون نشان داد پاسخگویان تأثیرات منفی محیط زیستی توسعه گردشگری در روستاهای محل سکونت خود را بسیار بیشتر از تأثیرات مثبت آن ارزیابی کرده اند. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد متغیرهای تعلق اجتماعی، نگرش زیست محیطی و دغدغه اجتماعی تأثیر معنا دار مستقیمی بر ادراک از هزینه های منفی زیست محیطی دارند. همچنین، متغیرهای تعلق اجتماعی، وابستگی اقتصادی به گردشگری و ادراک از وضعیت اقتصادی نیز تأثیر معنادار مستقیمی بر ادراک از تأثیرات مثبت دارند.