جغرافیا و برنامه ریزی محیطی
جغرافیا و برنامه ریزی محیطی دوره 32 پاییز 1400 شماره 3 (پیاپی 83) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
مفهوم «ارزش» در برنامه ریزی مسکن شهری ازجمله مفاهیم اعتباری و برساختی است که در صورت هماهنگی با روح حاکم بر جامعه، زمینه ساز تعامل منافع حاصل از الگوی توسعه مسکن شهری با منافع بهره وران آنهاست. پژوهش حاضر با هدف ارزشیابی مسکن شهری برنامه ریزی شده از نگاه ساکنان، در پی تبیین مفهوم ارزش در برنامه ریزی مسکن شهر تبریز مطابق با فرهنگ و اندیشه اسلامی حاکم بر جامعه با رهیافت واقع گرایی اسلامی مبتنی بر دیدگاه ارزش شناسی علامه طباطبایی و با تأکید بر نظریه اعتباریات وی و با استفاده از راهبرد پژوهش پس کاوی انجام شده است. از آنجا که بسیاری از ویژگی های تبیین کننده ارزش مسکن شهری در بازار به طور مستقیم دادوستد نمی شوند، به منظور کمی سازی ارزش ها از مبانی اولیه مدل هدانیک بهره گرفته شده است. شاخص های ارزش مسکن شهری و مدل تبیینی در شهر تبریز (در قالب سه نمونه شهرک رشدیه، کوی اشکان و مجتمع چمران) مورد آزمون و تحلیل همبستگی و رگرسیونی (به شیوه خطی و شبه لگاریتمی) قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان می دهد مقوله «ساختاری- فیزیکی» بنا در کنار مقوله «محیطی» مربوط به دسترسی به کاربری ها، بیشترین قدرت تبیین کنندگی متغیر ارزش مسکن شهری تبریز را دارند؛ حتی در نمونه های کاملاً برنامه ریزی شده در شهر تبریز (شهرک رشدیه) نیز، همه مقولات مؤثر ارزش بخش مسکن شهری پوشش داده نمی شوند. با عنایت به اینکه بومی بودن الگوی توسعه مسکن در محور ارزش های حاکم بر جامعه تحقق خواهد یافت و ارزش، یک مقوله فرهنگی است، ضرورت دارد شناسایی ارزش ها در هر جامعه روی دهد و برنامه ریزی مسکن شهری براساس آن هدایت شود؛ در این صورت شهرها در بازنمایی فرهنگ اسلامی موفق خواهند شد.
تحلیل محتوای مقاله های علمی پژوهشی حوزه کیفیت زندگی روستایی در ایران (بازه زمانی 1398-1390)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم کیفیت زندگی، عنصری کلیدی در سیاست گذاری و بررسی سیاست های حوزه عمومی است و شاخص توسعه اجتماعی در نظر گرفته می شود؛ از این رو هدف پژوهش حاضر، بررسی مقاله های علمی پژوهشی منتشرشده در ارتباط با کیفیت زندگی روستایی ایران طی سال های 1390 تا 1398 است. بدین منظور تمامی مقاله های منتشرشده طی این سال ها ازنظر جنسیت و تعداد نویسندگان، تخصص نویسندگان، گرایش های موضوعی، محدوده های مطالعه شده، سهم استان ها و فصلنامه ها بررسی شده است. جامعه آماری پژوهش، تمامی مقاله های منتشرشده طی سال های 1390 تا 1398 شامل 95 مقاله بوده است. روش پژوهش، تحلیل محتواست و اطلاعات به صورت کتابخانه ای گردآوری شده است. داده ها با نرم افزار Excel و spss محاسبه و نتایج به شکل شماتیک نمایش داده شده است. نتایج نشان می دهد از 95 مقاله منتشرشده، حدود چهارپنجم را مردان نوشته اند که حاکی از نیاز به مشارکت بیشتر زنان درزمینه تولید محتوای علمی درباره کیفیت زندگی روستایی است؛ همچنین درزمینه تخصص نویسندگان، بیشترین تخصص به رشته برنامه ریزی روستایی و درزمینه وابستگی سازمانی نویسندگان، بیشترین وابستگی به دانشگاههای دولتی مربوط است که از این بین، دانشگاه تهران سرآمد دیگر دانشگاههاست. از میان موضوعات مدنظر نویسندگان، بیشترین تعداد مقاله ها به ارزیابی کیفیت زندگی اختصاص دارد؛ همچنین دو فصلنامه پژوهش های روستایی و پژوهش های برنامه ریزی روستایی توجه بیشتری به مقوله کیفیت زندگی داشته اند.
اثر استخراج سولفات سدیم بر رفتار فرایند بادی نمونه پژوهش: جنوب بخش ایوانکی شهرستان گرمسار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پوسته های تبخیری خاک که از انواع فرایندهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی تشکیل شده اند، در تثبیت خاک در مناطق نیمه خشک و خشک نقش مهمی دارند. پایداری و یکپارچگی این پوسته ها با فعالیت های انسانی مانند تردد دام یا ماشین یا استخراج مواد معدنی به خطر می افتد. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر استخراج سولفات سدیم و تخریب پوسته تبخیری بر رفتار حفاظتی سطح زمین است. این پژوهش در منطقه ایوانکی انجام شد. در این راستا چهار نمونه از خاک (دو نمونه شاهد به عنوان اراضی طبیعی با پوسته های دست نخورده و دو نمونه از محل استخراج و برداشت سولفات سدیم به عنوان پوسته های تخریب شده در سه افق) بررسی و آزمایش دانه بندی شد. نتایج این پژوهش نشان داد پوسته های دست نخورده حاوی بیش از 60 درصد ذرات بزرگ تر از 2000 میکرون هستند. درنتیجه این خاک ها دربرابر فرسایش بادی آسیب پذیر نیستند؛ در حالی که درصد این ذرات در پوسته های به هم ریخته به کمتر از 40 می رسد که به طور چشمگیری مقاومت برشی آنها را کاهش می دهد؛ از طرفی ازدست دادن این پوسته ضمن کاهش عمل حفاظت کنندگی پوسته، رسوبات ریزدانه زیر سطحی را در معرض فرسایش بادی قرار می دهد که حاوی بیش از 70 درصد ذرات آسیب پذیرند. نتایج نشان داد برداشت و استخراج سولفات سدیم در منطقه باعث فرسایش باد حدود 5 برابر بیشتر از زمان حفظ خاک با پوسته می شود.
چگونگی عملکرد گیاهان در تعدیل پارامترهای مؤثر بر آسایش حرارتی در فضای شهری نمونه پژوهش: دیوار سبز شهری در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتباط انسان و طبیعت و اهمیت بهره گیری از این ارتباط در محیط شهری، یکی از مسائلی است که همواره توجه برنامه ریزان حوزه فضای شهری را جلب کرده است؛ اما چندی است که انسان با ایجاد تغییرات در شهرها این تعامل حیاتی را به خطر انداخته است. یکی از عوامل مؤثر در این زمینه، احساس رضایتمندی انسان از شرایط حرارتی است. آسایش حرارتی در فضای باز علاوه بر شرایط اقلیمی، متأثر از محیط مصنوع پیرامون، پوشش های به کاررفته در زمین، تبخیر گیاهان و سایر عوامل موجود در سایت است. در این پژوهش از میان راههایی که برای ارتقای آسایش حرارتی شهری وجود دارد، بر بهره گیری از گیاهان از طریق تعدیل دما و رطوبت تأکید می شود. در این پژوهش نخست تأثیر حضور گیاهان در قالب یک نمونه دیوار سبز به صورت میدانی ازنظر تأثیر بر دما و رطوبت نسبی تحلیل شد؛ سپس با استفاده از نرم افزار Envi-met یک بلوک شهری موجود با استقرار درختان فرضی و یک بلوک فرضی با اضافه کردن پوشش گیاهی شبیه سازی شد. براساس نتایج، دمای هوا در نقاط نزدیک به فضای استقرار گیاهان و در فاصله کمتر از 0.5 متر، حدود 0.5 درجه کمتر از سایر نقاط است؛ علاوه بر دما، رطوبت نسبی نیز در این محدوده بیشتر است که از برآیند تأثیر این دو عامل، آسایش حرارتی در میکرواقلیم های شهری اطراف گیاهان به ویژه در فصول گرم ارتقا خواهد یافت. بررسی انواع گیاهان نیز نشان داد تعدیل دما فارغ از نوع گیاه صورت خواهد گرفت.
چرا بارش ها در جنوب و جنوب غرب ایران در ماه فوریه نسبت به سایر ماه های زمستان کاهش می یابد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بارش های زمستانه بخش جنوبی ایران به دلیل همزمانی با دوره کشت و تأمین بخشی از آب مورد نیاز زراعت اهمیت ویژه ای دارد. بررسی بارش ماهانه 30ساله ایستگاههای جنوبی ایران در این پژوهش و سایر پژوهش های انجام شده نشان داد مقادیر بارش و تعداد سامانه های ورودی به این منطقه در ماه فوریه نسبت به ماههای قبل و بعد کاهش محسوسی دارد. برای علت یابی این پدیده پیش فرض های مختلفی بررسی شد. شارش رطوبتی از دریاهای گرم اطراف و رطوبت شارش شده روی منطقه، موقعیت مکانی واچرخند عربستان و موقعیت محور ناوه مدیترانه ای در کل دوره آماری (1986- 2017) و در سال های نمونه و موقعیت محور جت جنب حاره ا ی فقط در سال های نمونه، از گزینه های پیش فرض مؤثر بر تغییرات بارشی سه ماه بودند. نتایج این پژوهش نشان داد جابه جایی مکانی واچرخند عربستان به ویژه در لایه زیرین وردسپهر و جابه جایی نصف النهاری جت جنب حاره ای، از مهم ترین عوامل در کاهش یا افزایش بارش های سه ماه نسبت به همدیگر در جنوب و جنوب غرب ایران بوده است. جت جنب حاره ای که مؤثرترین جت در تشدید ناپایداری های همرفتی بخش جنوبی ایران است، در ماه فوریه از منطقه دور است و جابه جایی شمال سوی کاملاً بارزی را نشان می دهد. همچنین سامانه های بارشی که از جنوب به منطقه وارد می شوند با جابه جایی شمالی تر و غرب سوتر، عموماً به صورت سامانه های ادغامی از غرب به ایران وارد می شوند. پدیده دیگر، جابه جایی غرب سوتر و گسترش مداری تر واچرخند عربستان در ماه فوریه نسبت به دو ماه دیگر است. این الگوی گسترش واچرخند مانع جدی فرارفت رطوبت و گسترش سامانه سودانی روی منطقه است.
تدوین الگویی برای مدیریت مخاطرات طبیعی و پایداری نواحی شهری و روستایی نمونه: زمین لغزش در منطقه رودبار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدیریت مخاطرات محیطی ازجمله موضوعات محوری در دانش مخاطرات است و بر اقداماتی نظیر شناسایی، پهنه بندی و تفسیر نواحی مخاطره آمیز با هدف کاهش مخاطرات مبتنی است. تحقق اهداف و چشم اندازهای این دانش، نیازمند مجموعه اقدامات و مطالعات پیوسته ای در چهارچوب یک الگوی مدیریتی است که از گام های متعددی تشکیل شده است. به همین منظور نوشتار حاضر می کوشد با تدوین الگوی مدیریتی، مخاطرات طبیعی مسلط در منطقه رودبار را در هشت گام اصلی بررسی کند. در این زمینه در گام های نخستین، تعیین مبانی نظری مخاطرات و مخاطرات مسلط در منطقه مدنظر و طبقه بندی مخاطرات طبیعی انجام شد تا شرایط ارزیابی مخاطرات فراهم شود. در این مرحله به کمک روش تحلیل شبکه و تعیین معیارهای پیشنهادی در زمین لغزش، مسیر الگوی مدیریتی مخاطرات ادامه یافت. این معیارها در دو خوشه اصلی مخاطرات طبیعی و زیست محیطی طبقه بندی شد. در مرحله بعد با تهیه لایه های اطلاعاتی از عناصر مزبور و ارزش گذاری آنها، این لایه ها در محیط ARCGIS تحلیل و نقشه نهایی پهنه بندی زمین لغزش در محدوده شهری و روستایی رودبار با درجات خطر کم (4 درصد)، متوسط ( 71 درصد) و زیاد ( 25 درصد) تعیین شد. نتایج به دست آمده در گام بعدی با وضعیت نواحی شهری و روستایی ارزیابی شد تا زمینه های مؤلفه های ظرفیت جغرافیای طبیعی و انسانی کاهش مخاطرات مشخص شود. در انتها ضمن مطالعه تمهیدات سخت افزاری و نرم افزاری مورد نیاز دولت مرکزی، شیوه های بازنگری در خدمات رسانی، آستانه های خطر و شیوه های مقاوم سازی و آموزش ساکنان مطالعه شد.
تغییرپذیری نقش عوامل مکانی مؤثر بر بارش در ارتباط با تحولات دهه ای بارش سالانه ایران زمین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تنوع عوامل مکانی (نظیر موقعیت جغرافیایی و ویژگی های توپوگرافیک) موجبات تنوع مکانی عناصر اقلیمی ازجمله بارش را فراهم کرده است. همراه با تغییرات زمانی بارش، عوامل مکانی نقش های مختلفی ایفا می کنند؛ از این رو برخلاف ثبات نسبی عوامل مکانی، می توان استنباط کرد که این عوامل در بستر تغییرات بارش نقش های مختلف ایفا می کنند. به منظور ردیابی نقش عوامل مکانی نظیر موقعیت (مختصات جغرافیایی) و عوامل توپوگرافیک (ارتفاع، شیب و جهت شیب) در بارش، از مدل شبکه عصبی مصنوعی استفاده شد. یافته های پژوهش حاضر نشان داد از دهه اول (1355- 1364) به سمت دهه چهارم (1385- 1394) میانگین بارش کشور کاهش زیادی داشته است. در این میان دهه دوم (1365- 1374) افزایش نسبتاً زیادی را تجربه و روند عمومی کاهشی را مختل کرده است. میزان بارش حاصل از مدل های برازش یافته در هریک از دهه ها، الگوی تغییرات زمانی مکانی بارش واقعی را به خوبی بازتاب می دهد و توجیه می کند. براساس یافته های الگوی برازش یافته مشخص شد نقش بعضی از متغیرهای موقعیت جغرافیایی و عوامل توپوگرافیک از دهه ای به دهه دیگر بسیار تغییرپذیر بوده است و بعضی از متغیرها نقش های نسبتاً ثابتی داشته اند. این امر گواهی بر این واقعیت است که تغییر کاهنده اثر یک متغیر با تغییر فزاینده اثر متغیرهای دیگر جبران می شود و نیز متناسب با تغییرات دهه ای بارش شکل می گیرد. در این میان نقش عرض جغرافیایی تغییرات زیادی داشته است. بیشترین و کمترین نقش این متغیر به ترتیب در دهه اول و دوم بوده است. در دو دهه انتهایی، تغییر همزمان نقش عرض جغرافیایی با تغییر میزان میانگین دهه ای بارش بسیار چشمگیرتر از دو دهه دیگر است. این واقعیت را می توان به تغییراتی نسبت داد که در مسیر چرخندها رخ داده است. این تغییر مسیر چرخندها در مطالعات پیشین بررسی و تأیید شده است؛ علاوه بر این افزایش بارندگی در دهه دوم با ضریب های متفاوت از دهه های دیگر، نقش منحصربه فرد عوامل مکانی- توپوگرافیک را در دوره های پربارش و کم بارش نشان می دهد.