مقالات
حوزه های تخصصی:
تحولات موسوم به بیداری اسلامی در هزاره جدید از پردامنه ترین و ژرف ترین تحولات در ساختار سیاسی کشورهای منطقه به شمار می رود. این تحولات با اعتراض های مردمی علیه حکومت های خودکامه، به منظور دست یابی به دموکراسی و نفی سلطه و حاکمیت قانون و استبدادستیزی، از تونس آغاز گردید و سپس به کشورهای دیگر، ازجمله مصر و لیبی و یمن و بحرین، و سوریه رسید. این وضیعت در کشورهای تونس و مصر به سرنگونی حکومتِ بِن علی و حُسنی مبارک انجامید. در بحبوحه این تحولات قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای هر یک به فراخور حال خود تلاش کردند تا منافع خویش را تأمین کنند. از جمله این کشورها ترکیه، تحت رهبری حزب عدالت و توسعه، در جایگاه متحد غرب و الگوی این کشورها به زعم غربی هاست. هدف این مقاله بررسی و ارزیابی مواضع سیاست خارجی ترکیه با تأکید بر تحولات داخلی مصر و تونس است و برای تحقق این هدف، در این تحقیق، با استفاده از رویکرد نظری رئالیسم تهاجمی، سعی در اثبات این فرضیه داریم که سیاست خارجی فعال ترکیه، در تحولات اخیرِ مصر و تونس، به دنبال افزایش قدرت و نفوذ خود در منطقه، به منظور افزایش ضریب امنیتی و کاهش تهدیدات از سوی رقبای منطقه ای و بین المللی و کنترل بازیگرانی چون جمهوری اسلامی ایران و عربستان و کسب منافع سیاسی و اقتصادی بیش تر و پیشی گرفتن از رقبای منطقه ای است.
ارتش و دولت سازی در ایران و اروپا مطالعه ای تطبیقی در کارکردها و بسترها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی اولیه ادبیات دولت سازی در ایران و اروپا نشان می دهد که در هر دو دولت سازی ارتش نقش برجسته ای داشته است. با وجود این، ادبیات دولت سازی در ایران این سؤال عمده را بی پاسخ گذاشته است که آیا ارتش در ایران این نقش برجسته را به شیوه ای مشابه یا به شیوه ای متمایز از ارتش های اروپایی ایفا کرده است؟ این مقاله با بهره گیری از روش مقایسه ای نشان می دهد که نقش ارتش در دولت سازی های ایران و اروپا برجسته و از این حیث مشابه بوده است، اما بررسی شیوه هایی که از طریق آن ارتش های مزبور این نقش برجسته محقق ساخته اند نشان می دهد که کارکردهای صرفاً داخلی ارتش در دولت سازی ایران در برابر ترکیبی از کارکردهای بیرونی و داخلی ارتش در دولت سازی های اروپا آن دو را تا حد زیادی از هم متمایز ساخته است. استدلال شد که دلیل تمایز در کارکرد ارتش های مزبور تمایز در بسترهای داخلی و بیرونی بوده است که در آن ارتش ها در فرایند دولت سازی های درگیر شده اند. بدین سان، در این جا تمایز در بستر دولت سازی تمایز در کارکرد ارتش در دولت سازی را ایجاب کرده است و موجد راه های متعدد و متکثر دولت سازی از سوی ارتش در ایران و اروپا شده است. همین تکثرگرایی در سطوح کلی تر اولاً نشان می دهد که پیدایش دولت مدرن تا چه اندازه تحت تأثیر الزامات جامعه ای قرار داشته است که از متن آن سر برآورده است. ثانیاً چشم اندازی جدید در مورد نسبت دولت سازی اروپا و ایران در ادبیات مربوطه فراهم می آورد و مشخص می سازد که نباید به شیوه ای تعمیمی مسیر تحولات سیاسی حال و آینده یک کشور را سراسر از طریق مسیر تحولات گذشته کشورهای دیگر تعیین کرد.
تحلیل گفتمان به مثابه روش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل گفتمان از جمله روش هایی است که برای دست یابی به سطحی از داده ها و اطلاعات می تواند استفاده شود. این روش تفسیری است و انجام آن تابع ویژگی ها و مشخصه هایی است. تحلیل گفتمان به نوعی جزو روش های کیفی محسوب می شود که درک و استنباط استفاده کننده آن در میزان ارائه و نوع داده ها و اطلاعات مرتبط با موضوع مورد مطالعه اهمیت دارد. در این مقاله، ابعاد و مشخصه های تحلیل گفتمانی، به منزله روش، در یک رویکرد مفهومی، از قبیل محورهایی چون سطحِ سطح و عمقِ سطح و عمقِ سطح و عمقِ عمق، بررسی می شود.
ناسیونالیسم از منظر شهروندی در عصر پهلوی اول با تأکید بر قومیت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ناسیونالیسم و شهروندی در زمره مقولاتی هستند که در عصر جدید وارد عرصه های انضمامی و ذهنی ساخت های اجتماعی و سیاسی شده و بر یک دیگر مؤثر بوده اند؛ به گونه ای که اگر شهروندی محقق نگردد، ناسیونالیسم نیز با مشکل جدی مواجه می شود. رابطه این دو به گونه ای است که هر نوع تعریف ما از ناسیونالیسم و هر نوع نگرش ما به آن مستقیماً در فرایند ملت سازی تأثیر می گذارد. اگر این تعریف از نوع جوهرگرا و فرهنگی باشد، به بسته و محدود شدن مفاهیم ذهنی و انضمامیِ معطوف به ملت و فرایند ملت سازی منجر می گردد؛ و برعکس، اگر تعریف ما مبتنی بر سیاسی و تاریخی بودن ناسیونالیسم باشد، آن گاه ابعاد ملت و ملت سازی گسترش می یابد و زمینه های تحول دموکراتیکِ مبتنی بر اثرگذاری متقابل ساخت اجتماعی و ساخت سیاسی حادث می شود. این امر در عصر پهلوی اول به خوبی نمایان شد و با اجرای سیاست ناسیونالیسم فرهنگی، ارائه قدرتی برهنه با عملکرد معلق و تقریباً یک سویه، تقابل صرفاً نظامی با ایلات و قومیت ها و طرد آن ها و تلاش در جهت حذف خرده فرهنگ ها و زبان آنان در روند ملت سازی از تحقق مفهوم ناسیونالیسم در بین نیروهای اجتماعی و سیاسی جلوگیری شد. این مبحثی است که ما در این تحقیق به دنبال بررسی و تحلیل آن هستیم
موانع داخلی دموکراتیزه شدن عراق پس از سقوط صدام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کشور عراق یکی از مهم ترین کشور های منطقه حساس خاورمیانه محسوب می شود و همواره تحولات آن در سایر کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای تأثیرگذار بوده است. عراق جدید نیز، که پس از حمله نیرو های ائتلافی، به رهبری امریکا، در سال 2003 و در پی سقوط رژیم دیکتاتور بعثی شکل گرفت، بسیار حائز اهمیت است و روند تحولات آن از سوی قدرت های منطقه ای و بین المللی با حساسیت فراوان دنبال می گردد. عراق جدید به سمت و سوی دموکراسی در حرکت است، اما این حرکت با کندی صورت می گیرد، به طوری که با گذشت بیش از یک دهه از عمر عراق جدید دموکراسی در آن بسیار کم رنگ است. موانعی که بر سر راه دموکراسی در عراق جدید وجود دارند می توانند داخلی و یا خارجی باشند. این مقاله، بر اساس فرضیه خود، موانع داخلی را به دو قسمت کلی تقسیم کرده است؛ نخست، ساختار های چندوجهی جامعه عراق و عدم پای بندی و تفسیر به رأی هریک از گروه ها و جریانات داخلی عراق به قانون اساسی، و دوم سعی بر پاسخ گویی به پرسش اصلی این نوشتار که موانع داخلی دموکراتیزه شدن عراق پس از سقوط صدام کدام اند.
مؤلفه های دیپلماسی فرهنگی ایالات متحده در عراق جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اِعمال قدرت سخت و قدرت نرم از ابتدای اشغال نظامی عراق به شکل هم زمان در دستور کار نیروهای امریکا قرار داشت. به کارگیری و استفاده از شیوه ها و ابزارهای فرهنگی، به مثابه یکی از مهم ترین تاکتیک های قدرت نرم مریکا در عراق با توافق نامه استراتژیکی که در سال 2008 م به امضای طرفین رسید، حالتی رسمی و قانونی به خود گرفت. مقاله حاضر تلاشی است در پاسخ به این سؤال که برنامه های امریکا در زمینه دیپلماسی فرهنگی، به منزله یکی از مهم ترین اشکال قدرت نرم در عراق، چه بوده و با چه هدفی صورت می پذیرد. بررسی برنامه های مذکور، با توجه به تغییر رویکرد ایالات متحده در به کارگیری قدرت نرم در کنار قدرت سخت در قبال عراق، هدف این کشور را از انجام دادن چنین اقداماتی به وضوح مشخص می سازد. نگارندگان با استفاده از روش تحلیلی توصیفی در این نوشتار، در پایان، با مطالعه برنامه های مربوط به دیپلماسی فرهنگی امریکا در عراق به این نتیجه می رسند که هدف ایالات متحده، از اجرای چنین برنامه هایی، تأثیرگذاری در اذهان و افکار مردم عراق و ارائه تصویری مناسب و مطلوب از خود به آن ها و جایگزینی فرهنگ غربی، مبتنی بر آموزه های لیبرالی، به جای فرهنگ اسلامی مردمان این کشور است.
سازه انگاری کلی گرا: رهیافتی جامع برای توضیح رفتارهای سیاست خارجی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از چهارچوب های تحلیلی مناسب برای توضیح سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، بعد از انقلاب اسلامی، چهارچوب تحلیلی «سازه انگاری کلی گرا» است. بر خلاف سازه انگاری سیستمی و داخلی، سازه انگاری کلی گرا به بررسی تأثیرات هر دو محیط هنجاری «داخلی» و «بین المللی» بر شکل گیری سیاست خارجی دولت ها می پردازد. این مقاله بر آن است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، از یک سو، در سطح داخلی تحت تأثیر گفتمان های انقلاب و، از سوی دیگر، در سطح بین المللی تحت تأثیر فضای هنجاری صلح آمیز یا تهاجمی حاکم بر نظام بین الملل بوده است. از این رو، فهم ساختارهای گفتمانی و هنجاری جمهوری اسلامی ایران، از یک طرف، و فهم ماهیت محیط هنجاری نظام بین الملل، از طرف دیگر، لازمه تحلیلی مناسب از رفتار های سیاست خارجی ایرانِ بعد از انقلاب اسلامی است. به عبارتی، رفتارهای سیاست خارجی ایران برایندی از تعامل دو محیط هنجاری داخلی و بین المللی است. بر اساس سازه انگاری کلی گرا، این مقاله تلاش می کند تا چرایی تغییرات تاکتیکی در سیاست خارجی ایران در دوره های مختلف را توضیح دهد و فهم مناسبی از روابط تعارض آمیز و غیرتعارض آمیز ایران و غرب را به دست آورد.