برنامه ریزی و آمایش فضا
مدرس علوم انسانی- برنامه ریزی و آمایش فضا دوره شانزدهم بهار 1391 شماره 1 (پیاپی 75) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
مطالعه مناطق مرزی از جمله موضوعاتی است که در سالهای اخیر در تحقیقات توسعه ای اعم از تحقیقات سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و اکولوژیک توجه بسیاری به آن صورت گرفته است. یکی از ویژگیهای اصلی مناطق مرزی، دوری از مرکز کشور و به تبع آن دوری از کانون های قدرت سیاسی، اقتصادی و تصمیم گیری است. این مساله جغرافیایی که بیشتراز طبیعت مناطق مرزی ناشی می شود، پیامدهای نامطلوبی را برای مناطق مرزی به همراه دارد، که مهمترین آن محرومیت شدید و قرار نگرفتن این مناطق در مسیر امواج توسعه است.دولت ها برای حل این مشکل راهکارهای مختلفی را مد نظر قرار می دهند. ایجاد بازارچه های مشترک مرزی از شناخته شده ترین روشهای توسعه مناطق مرزی به شمار می رود و امروزه بیشترکشورها جهان تلاش می کنند برای توسعه مناطق مرزی، برقراری عدالت اقتصادی و اجتماعی و گسترش همکاری های متقابل منطقه ای، اقدام به تاسیس چنین بازارچه های نمایند. ضمن اینکه ایجاد اشتغال، کاهش قاچاق کالا،افزایش درآمد مردم منطقه و تحول فضای کالبدی نیز از جمله مزایای دیگر فعالیت این بازارچه ها محسوب می شود. در این تحقیق به تحلیل بازتابهای سیاسی- فضایی بازارچه مرزی باشماق مریوان در استان کردستان پرداخته شده است. گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای و میدانی انجام شده و اطلاعات با استفاده از نرم افزار Spss و با روش توصیفی و تحلیلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. سوال اصلی این پژوهش آن است که آیا فعالیت بازارچه مرزی باشماق بازتابهای سیاسی،اقتصادی و کالبدی مثبتی برای منطقه به همراه داشته است. ازاینرو تلاش شده تا اثرات اقتصادی - سیاسی بازارچه مرزی باشماق مریوان در دو مقطع قبل از تأسیس و بعد از آن بر مناطق مرزی اطراف بازارچه مورد ارزیابی قرار گیرد. نتایج به دست آمده حاکی از این واقعیت است که بازارچه مرزی باشماق توانسته است اثرات اقتصادی - سیاسی مثبتی مانند ایجاد و توسعه زیر ساختها، افزایش اشتغال،کاهش قاچاق و گسترش همکاریهای منطقه ای بین استانهای کرد نشین دو سوی مرز را به همراه داشته باشد.
تأثیر هویت مکانی بر همگرایی ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکان به عنوان کانون علم جغرافیا، مفهومی درآمیخته با فرآیندهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و بُنمایههای طبیعی است که گوناگونی و درهمتنیدگی بلندمدت آنها در جهتدهی و معنابخشی به کوشش و منش انسانهای ساکن در آن نقش بنیادی داشته است. برهمکُنشی مکان و هویت انسانهای ساکن در آن از دیرباز کانون توجه جغرافیدانان در قالب مفاهیمی مانند جبر جغرافیایی (محیطی)، ادراک محیطی، جغرافیای رفتاری و ... بوده است. طی چند دههی اخیر، برخاسته از تهدیدات ناشی از کشمکشهای هویتی و کوشش برای پاسداشتِ همبستگی ملی و پیوستگی سرزمینی، مفاهیمی همانند هویت مکانی، حس و تعلق مکانی در فرآیند همگرایی ملی و نمادسازیهای مکانیِ واحدهای سیاسی، توجه روزافزونی به خود جلب کردهاند. نوشتار حاضر با رویکردی تبیینی، سویههای مختلف پیوستگی و درهمتنیدگی مکان و هویت را در روند و همگرایی ملی مورد بررسی قرار داده است.
تبیین نقش شورای اسلامی شهر در توزیع فضایی قدرت سیاسی در ایران با تاکید بر نظریه سرمایه اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نحوه اعمال اراده سیاسی و چگونگی توزیع قدرت سیاسی در سطح فضای درون یک واحد سیاسی یا ناحیه سیاسی، از مهمترین مباحث جغرافیای سیاسی است که تحت عنوان نظام سیاسی یا نظام فرمانروایی مطرح می گردد. مطالعه حاضر توزیع فضایی قدرت سیاسی از طریق شورای اسلامی شهر در ایران با استفاده از روش تحقیق توصیفی - تحلیلی و نظریه سرمایه اجتماعی می باشد. تحلیل داده های مطالعه نشان می دهد، با وجود تاکید سرمایه اجتماعی به همکاری، مشارکت و اعتماد میان نهادهای مردمی و مردم محلی که سبب پویایی بیشتر جامعه می شود و مردم خود امور محلی را انجام می دهند، وجود قوانین مبهم و نظام اداری متمرکز منجر به عدم کارایی مناسب شوراهای اسلامی شده و حوزه عمل و اختیارات آنها را محدود می کند. در این شرایط به جای توزیع قدرت در دست نهادهای مردمی همچون شوراها، شورایاری ها و شهرداری ها، قدرت در دست حکومت مرکزی متمرکز خواهد بود و این نهادهای مردمی به جای تمرکززدایی به حمایت خواهی از دولت و تمرکزگرایی شدیدتر قدرت در دست دولت مرکزی دامن می زنند. از این رو می توان گفت که، هماهنگی سیاستی برای تدوین توسعه راهبردی شهر ها در شرایط کنونی باید از طریق مکانیزم های هماهنگی و همکاری با استفاده از موارد زیر صورت گیرد که عبارتند از: مشارکت تعداد زیاد شهروندان و گروه های ذی نفع شهری از جمله بخش عمومی و خصوصی، همکاری تا حد امکان در صورت بندی و اجرای راهبرد ها، گستردگی کم موضوعات سیاسی در سیاست گذاری، مرز های بسیار باز برای شهروندان و مشارکت آنها به صورت مشاوره افقی، آزادی عمل اندک دولت از جامعه.
تحلیل نابرابریهای فضایی در استان خراسان رضوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله تبیین نابرابریهای فضایی از نظر توسعه در استان خراسان رضوی است. ابتدا مدل مفهومی تحقیق با استفاده از 36 شاخص اجتماعی و اقتصادی و زیر بنایی در سطح 19 شهرستان ساخته و سپس شاخصها بدلیل اثرات متضاد، همسو و بدلیل مقیاسهای متفاوت، به منظور کاهش تفاوتها استاندارد شدند. نتایج حاصل از کاربرد مدل تحلیل عاملی منجر به شکل گیری 5 عامل شد که دو عامل بیش از 56% کل تغییرات واریانسها را تبیین و باقیمانده به دلیل تبیین کمتر از 10% کل واریانس از مطالعه حذف شدند. با توجه به رابطه بین متغیرها (در سطح بالاتر از 5/0 و عاملها) ، این دو عامل به نامهای 1- توسعه اجتماعی- اقتصادی و 2- توسعه اقتصادی نامگذاری شدند. نتیجهی شاخصها برای شهرستانها محاسبه و در محور مختصات (X,Y) ترسیم شد که با ترکیب دو عامل فوق یک منطقه بندی جدیدی بدست آمد، و شهرستانها به 5 گروه طبقه بندی شد. شهرستان مشهد یک گروه خاص پیشرو در برخورداری از عامل اول و کلات در پایین ترین سطح دسته بندی شدند. این الگو می تواند بعنوان مبنای برنامهریزی قرار گیرد تا علاوه بر تعیین فضاهای نابرابر،اولویت توسعه آنها را نیز به همراه شاخص های نیازمند به تقویت جهت توسعه تعیین نماید.
توسعه گردشگری داخلی و آزادسازی حمل و نقل هوایی (مقایسه ایران و هند)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حملونقل هوایی از کسبوکارهای اصلی در صنعت گردشگری به حساب می آید و تجربه کشورهای مختلف نشان می دهد که تحول آن تأثیر عمدهای بر توسعه گردشگری داشته است. یکی از مهم ترین عوامل موثر در تحول حملونقل هوایی داخلی اجرای سیاست های آزادسازی بوده که خود ریشه در نظریههای طرفدار اقتصاد آزاد دارد. آزادسازی حملونقل هوایی داخلی از اواخر دهه 1970 آغاز شد و از طریق برداشتن محدودیت ها موجبات رشد و توسعه حملونقل هوایی را فراهم آورد. در این مطالعه با استفاده از روش طولی-تطبیقی به بررسی تأثیر آزادسازی حملونقل هوایی داخلی بر توسعه گردشگری داخلی پرداخته شده است. بدین منظور روند آزادسازی حملونقل هوایی داخلی کشورهای ایران با هند و همچنین توسعه حملونقل هوایی و گردشگری داخلی این کشورها مورد مقایسه قرار گرفته است. یافتهها نشان می دهد که آزادسازی حملونقل هوایی داخلی در هند با کمک به حرکت در مسیر توسعه حملونقل هوایی داخلی در این کشور سبب شده تا گردشگری داخلی هند بتواند از افزایش آمد و شدها در جهت توسعه خود بهرهبرداری نماید. در سوی دیگر عدم پیروی از الگوهای آزادسازی حملونقل هوایی داخلی در ایران موجب گردیده تا در عمل صنعت گردشگری در سطح داخلی نتواند از حملونقل هوایی در جهت توسعه خود استفاده نماید.
ارزیابی کارایی شاخص های ژئومورفومتریک به روش وود در طبقه بندی لندفرم های مناطق خشک (مطالعة موردی: منطقة مرنجاب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت لندفرم ها و نحوة پراکنش فضایی به منظور درک و ارزیابی تحول لندفرم ها، مطالعات پایداری دامنه ای و برنامه ریزی منطقه ای آن ها از نیازهای اساسی در علم ژئومورفولوژی کاربردی و سایر علوم محیطی است. لندفرم ها دست کم دو ویژگی اساسی دارند: حاصل عملکرد فرایندهای ژئومورفولوژیک و زمین شناختی گذشته هستند؛ مرزهایی مشخص برای تعیین قلمرو حاکمیت فرایندهای ژئومورفولوژیک حاکم کنونی هستند.
در این تحقیق، کارایی روش وود در شناسایی و طبقه بندی لندفرم های منطقة خشک کویر مرنجاب ارزیابی شده و پس از استخراج پارامترهای مرفومتریک شیب زمین، انحنای عرضی و انحناهای حداقل و حداکثر از مدل رقومی ارتفاع ترکیب این شاخص ها، با نوسان شیب 1 و نوسان انحنا 0.01 انجام شده است. نتایج طبقه بندی عوارض مرفومتریک منطقة کویر مرنجاب نشان می دهد سطوح دشتی و صاف با 8/49 درصد بیشترین سطح را به خود اختصاص داده و خط الرأس و دره ها در ردة بعدی قرار دارند. با توجه به اینکه این تحقیق بر رویکرد اتوماسیون در استخراج عناصر مرفومتریک سطح زمین با استفاده از روش وود تأکید دارد، نتایج تحقیق نشان می دهد روش وود در زمینة ژئومرفومتری عمومی کارایی لازم را در استخراج طبقات اصلی مرفومرمتریک منطقة کویر مرنجاب داشته و کلاس های اصلی را در یک سطح پیوسته با استفاده از مدل رقومی ارتفاع SRTM استخراج کرده است. ولی در زمینة ژئومرفومتری خاص و استخراج لندفرم های مجزا، نیازمند توسعه و بهبود کارایی است.
تأثیر ارتقای سطح سیاسی فضایی بر گسترش توریسم: استان اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با شکل گیری احساس هویت مستقل در یک ملت و طی فرایند شکل گیری دولت در یک سرزمین مشخص، نظام سیاسی(حکومت) شکل می گیرد. حکومت به منظور حاکمیت بر پهنه قلمروی سرزمینی و افزایش قلمرو مؤثر ملی، ساختار فضایی کشور را به قلمروهای کوچک تر تقسیم و بسته به الگوی حکومتی مدیریت کلان خود را اعمال می کند که همواره ماهیت و کارکرد این تقسیمات سیاسی فضایی مرزها و عملکرد یک فضای جغرافیایی را با تغییرات اساسی مواجه می سازد. در این راستا شکل گیری استان اردبیل با انتزاع از استان آذربایجان شرقی و ایفای نقش های جدید در مدیریت سیاسی کشور به عنوان قلمروی جدید در این مقاله مورد بررسی قرار می گیرد، با این تأکید که با توجه به تشکیل استان اردبیل توجه به ظرفیت های توسعه افزایش یافته و به ویژه در بخش گردشگری منجر به افزایش میزان توسعه در استان شده است. این مقاله حول این سؤال اصلی که «آیا ارتقای سطح اداری استان اردبیل به گسترش توریسم منجر شده است یا نه؟» انجام شده است.
شیوه تحقیق از نوع تحلیلی - استنباطی است و در این زمینه با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و استخراج آمار و اطلاعات بخش های مختلف گردشگری طی دو دوره قبل و بعد از ارتقای سطح سیاسی تأثیر این عامل بر گردشگری مورد مطالعه و مقایسه قرار گرفته است.
روش تجزیه و تحلیل اطلاعات و داده های موجود در استان با استفاده از نرم افزار spss و با به کارگیری آمار موجود در جداول مختلف طی آزمون های pearson و آزمون T سنجش شده است. نتایج حاصل از مجموع تجزیه و تحلیل ها، نشان از تفاوت معنا دار بین بخش های مرتبط با گردشگری از قبیل راه های ارتباطی و مواصلاتی، مراکز اقامتگاهی و دیگر پارامترهای مربوط به توریسم در استان طی سال های قبل و بعد از ارتقای سطح سیاسی در استان دارد.