علوم اجتماعی (دانشگاه فردوسی مشهد)
علوم اجتماعی فردوسی مشهد پاییز و زمستان 1390 شماره 2 (پیاپی 16) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش کیفی، بررسی اوقات فراغت به عنوان بستری برای شکل گیری هویت دانش آموزان دبیرستانی شهر شیراز است. بیست تن از دانش آموزان سال سوم دبیرستان از مدارس مختلف شهر شیراز در این مطالعه شرکت کردند. تحلیل داده ها با بهره گیری از روش شناسی کیفی نظریه زمینه ای، هفت مقوله و یک مقوله هسته به دست داد. این مقولات عبارتند از: فضای مجازی در حال چیره شدن، فراغت خطرساز، گزینش هم ذات پندارانه: رسانه های داخلی و خارجی، شکل گیری ذایقه موسیقی پاپ، گزینش مکان: چانه زنی برای هویت، مطالعه: کسب معرفت از منابع جدید، ورزش: اهمیت بدن. مقوله هسته نیز عبارت است از بازاندیشی و منابع فراسنتی هویت یابی در اوقات فراغت. به طور کلی یافته ها نشان دادند که بستر و منابع فراسنتی فراغت از قبیل تکنولوژی های اطلاعاتی و ارتباطی، فضاهای رسانه ای، تحولات بازار موسیقی و همچنین خط مشی های محلی- جهانی ورزشی در کنار شرایطی از قبیل فضای گروه دوستی، خاستگاه اقتصادی-اجتماعی و بافت محل سکونت، منجر به بازاندیشی در هویت مشارکت کنندگان شده است.
تحول هرمنوتیک؛ بررسی مقایسه ای هرمنوتیک دیلتای و ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دوره ای که با گسترش و شکوفایی علوم طبیعی تصور بر این بود که علوم انسانی نیز باید با مدل برداری از این علوم به حل مشکلات خود اقدام کند، برخی از فلاسفه با مخالفت با این نظر در صدد ارایه روش هایی انحصاری برای علوم انسانی برآمدند. در اعتقاد مخالفانِ گُرته برداری از علوم طبیعی، روش های علوم انسانی می بایست متناسب با موضوعات مورد بحث در این علوم باشد. یکی از منتقدین پیروی از علوم طبیعی در حوزه علوم انسانی دیلتای بود. دیلتای با این اعتقاد که به دلیل تفاوت ماهوی موضوعات مطرح در علوم انسانی با پدیده های طبیعی نمی توان از روش های این علوم در علوم انسانی سود جست، روش هرمنوتیک را برای علوم انسانی پیشنهاد کرد. دیلتای موضوعات مورد بحث در علوم انسانی را پدیده های انسانی می دانست که واجد معنا هستند؛ لذا روش های مقبول در این علوم می بایست به کشف این معانی یاری رساند. معنای مورد نظر دیلتای قصد، انگیزه، اراده و انتظار عاملان اجتماعی از انجام اعمال خود است. وی روش روان شناسی وصفی را برای فهم معانی پدیده های انسانی پیشنهاد می دهد. اما هرمنوتیک در بستر رشد و توسعه خود تحولاتی را از سر گذراند؛ تا جایی که از متاخران هرمنوتیک، ریکور با قطع ارتباط آثار انسانی از فاعلِ خود، کشف معنای اثر - که معنای نسبت داده شده از سوی مفسر است- و نه معنای ذهن فاعل را وظیفه هرمنوتیک دانست. این نظر نسبیت فهم ها را نتیجه خواهد داد؛ چرا که به تعداد مفسران می توان فهم داشت. این مقال سر آن دارد تا با تقابل دو فیلسوف هرمنوتیک از دو نسل آن و ارایه نظرات آنان ضمن آشناسازی خواننده با روش هرمنوتیک تحولات هرمنوتیک را در بستر تاریخی نشان دهد.
رابطه دولت و جامعه مدنی در ایران از منظر جامعه شناسی تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به تحلیل نظری این مسئله پرداخته ایم که: چگونه اعمال سیطره بر نهاد مالکیت، وابستگی به نظام ایل تباری، اتخاذ یک فلسفه سیاسی خاص و نیز ممانعت از شکل گیری نهاد ثابت اشرافیت توسط دولت ها در ایران، بر روند شکل گیری جامعه مدنی تاثیر گذارده است. در تبیین این مسئله بر مبنای مدل نظری یورگن هابرماس رابطه دولت و نهاد مالکیت بررسی گردیده و در کنار آن از نظریه استبداد شرقی در گذشته تاریخ ایران و نیز نظریه دولت خودکامه بوروکراتیک به ویژه در دوره معاصر استفاده شده است. بر اساس این نگاه و ارجاع به روایت های تاریخی به این نتیجه دست یافته ایم که نهاد دولت بیش از سایر عوامل و پدیده های اجتماعی؛ از طریق درانحصار گرفتن نهاد مالکیت، نگاه قیم مآبانه به افراد جامعه، ایل تباری اغلب دولت ها و نیز متزلزل ساختن اشرافیت ها، زمینه های بلامنازع سلطه خود را بر جامعه فراهم ساخته و از پیدایی و به رسمیت شناختن نهادهای حایل دولت و جامعه که بستر ساز شکل گیری حوزه عمومی هستند ممانعت نموده است.
سبک زندگی جوانان ساکن شهر مشهد و رابطه آن با سرمایه فرهنگی و اقتصادی والدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سبک زندگی دارای سه بعد رفتاری، نگرشی و ترجیحات، انگیزه مصرف است. بعد رفتاری سبک زندگی جوانان در پیمایشی از 402 جوان ساکن شهر مشهد با هشت شاخص شامل: مصرف فرهنگی،مدیریت بدن، رفتار سیاسی، رفتار انحرافی، توجه به آرایش و خودآرایی، مصرف لباس و کفش، مصرف خوراک و دین داری با ابزار پرسش نامه مورد سنجش قرار گرفت وبا توجه به اینکه مساله اصلی مقاله حاضر سنجش رابطه سبک زندگی و سرمایه فرهنگی و اقتصادی والدین بود، این رابطه مورد تایید قرار گرفت لازم به ذکر است که بیشترین تمایز سبک زندگی بین قشر بالا(هم سرمایه فرهنگی و هم سرمایه اقتصادی زیاد) و قشر پایین (سرمایه فرهنگی و اقتصادی کم) مشاهده شد.
بررسی نقش محرومیت نسبی در ایجاد رفتار جمعی جوانان شهر کرمانشاه براساس نظریه تعامل گرائی بلومر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به دنبال بررسی نقش محرومیت نسبی در ایجاد رفتارهای جمعی در میان جوانان شهر کرمانشاه است که براساس نظریه تعامل گرایی بلومر تبیین می شود. بلومر از جمله معروف ترین جامعه شناسان در عرصه مطالعات رفتارهای جمعی است که در قالب رهیافت تعامل گرایی به تشریح این رفتارها پرداخته است. وی براین باور است که رشد رفتارهای جمعی از پنج مرحله می گذرد که به صورت اجمال عبارتند از: انگیزش اجتماعی، تشکل واحدهای پیوند دهنده، تعهد پیوستگی، ایدئولوژی و تاکتیک های عملیاتی. این پژوهش با استفاده از روش پیمایش و از طریق ابزار پرسش نامه انجام شد. جامعه آماری مورد مطالعه جوانان بین سنین 19 تا 35 سال شهر کرمانشاه می باشد. تعداد 400 نفر جوان، از جامعه آماری به شیوه تصادفی سیستماتیک برای مطالعه انتخاب شدند. از اعتبار صوری و سازه برای روایی و آلفای کرونباخ برای پایایی ابزار تحقیق استفاده به عمل آمد و از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون برای آزمون فرضیات و تکنیک رگرسیون لجستیک برای سنجش مدل تحقیق استفاده شد. براساس یافته های تحقیق، محرومیت نسبی می تواند به عنوان یک عامل کلیدی در ایجاد و شکل دهی رفتارهای جمعی در میان جوانان موثر باشد. عواملی چون توانایی های ارزشی و انتظارات ارزشی نیز از طرفی در محرومیت نسبی جوانان و از طرفی هم در ایجاد و شکل گیری رفتارهای جمعی نقش دارند. نتایج حاصل از تحلیل لجستیک نشان می دهد که متغیر محرومیت نسبی، توانایی های ارزشی و انتظارات ارزشی توانسته اند 74/51 از احتمال ورود جوانان به رفتارهای جمعی را به صورت صحیح پیش بینی کند.
بررسی نقش تعدیل گری متغیر اهمیت مسؤولیت اجتماعی بر رابطه بین مسؤولیت اجتماعی و تعهد سازمانی؛ نمونه مورد مطالعه: شرکت های صنایع غذایی شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسؤولیت پذیری اجتماعی از جمله مهم ترین عناصر فلسفه وجودی سازمان ها شناخته شده است، به نحوی که اهمیت دادن به رعایت آن توسط سازمان ها در چارچوب نظریه هویت اجتماعی، نه تنها احتمال ارتقاء تعهد سازمانی را به همراه دارد، بلکه رضایت ذینفعان خارج از سازمان را برای مشروعیت بخشیدن به سازمان تقویت می کند. مقاله حاضر به تبیین نقش تعدیل گری این متغیر در ابعاد چهار گانه مسؤولیت اجتماعی پرداخته است. در این راستا، صنعت مواد غذایی به عنوان جامعه مورد مطالعه انتخاب گردید که با مشارکت 105 عضو در قالب نمونه آماری و استفاده از پرسش نامه جهت جمع آوری داده ها انجام پذیرفت. پردازش حاصل از داده ها با استفاده از مدل رگرسیون سلسله مرتبی حاکی از آن است که نقش تعدیل گری متغیر مورد مطالعه بر رابطه بین ابعاد چهارگانه مسؤولیت اجتماعی (کارکنان، مشتریان، دولت و ذینفعان اجتماعی و غیر-اجتماعی) مورد تایید است، این یافته بدان معناست که تاکید بر اهمیت مسؤولیت اجتماعی و رعایت آن از سوی سازمان ها می تواند از کارکردی مثبت بر عملکرد سازمان ها برخوردار باشد به نحوی که به طور معناداری تعهد سازمانی کارکنان را تحت تاثیر خود قرار می دهد.