یکی از اصول مهم تاریخ نگاری انتقادی، بررسی صحت و سقم منابع تاریخی است. کلاوس. یو. هاخ مایر در مطالعه ای انتقادی با تقسیم منابع تاریخی هر دوره به دو دسته منابع روایی و آثار باقیه (Überreste) نشان داده است که منابع روایی در دوره مورد مطالعه او (آل بویه) دارای ضعف هایی چون: اشکال و انحراف در انتقال مطالب، اصالت مؤلف و جانبداری هستند؛ از این روی عمده پژوهش هایی که تاکنون از سوی محققانی چون بوسه و کبیر در باره این دوره انجام شده اند کامل نیستند. هاخ مایر معتقد است باید گزارش های منابع روایی با استفاده از آثار باقیه که خود به سه دسته آثار باقیه انتزاعی، آثار باقیه شیئی و آثار باقیه نوشتاری تقسیم می شوند، مورد اصلاح قرار گیرند یا تکمیل شوند. او با بررسی مجموعه رسایل صابی که یکی از چهار مجموعه رسایل برجای مانده از دیوان انشای دوران بوییان است، می کوشد ارزش این دسته از منابع را که به گمان وی در رده سوم آثار باقیه یعنی رده نوشتاری طبقه بندی می شوند برای تاریخ نگاری و تکمیل منابع روایی نشان دهد.
مجمع التواریخ، اثری دربارة تاریخ ایران در دورة پس از سقوط صفویه است که در
سال 1207 در هند نوشته شده است. آخرین فقرات اطلاعاتی این اثر مربوط به تاریخ ایران
در اوایل قرن سیزدهم است، اما مطالب آن بیشتر از منظر مطالع? تاریخ خاندان مرعشی و
تاریخ ایران در سال های مقارن با سقوط صفویه تا اوایل ده? هشتاد قرن دوازدهم هجری
قمری اهمیت دارد. میرزا محمد خلیل، نویسندة آن اثر، از سادات مرعشی مهاجر به هند
است. بنا بر این، به اثر مزبور می بایست به عنوان کتابی تاریخی که توسط یک مهاجر ایرانی
به هند نوشته شده است، نگریست. در مقال? حاضر به مجمع التواریخ از این منظر نگریسته
شده است. این نوع نگاه به شناخت بهتر ما از این اثر و نویسندة آن کمک خواهد کرد. نگاه
مزبور دو زمینه برای تبیین ویژگی های مختلف اثر نامبرده در اختیار ما قرار خواهد داد که
یکی ایرانی و دیگری هندی است. در نوشته های برخی از محققانی که قبل از این
مجمع التواریخ را مورد بررسی قرار داده اند، از این منظر به آن اثر نگریسته نشده و
ویژگی هایی مانند دوگانگی نثر آن اثر از نظر دور مانده و یا نویسندة یکی از منابع مهم
اطلاعاتی آن، یعنی میر محمدعلی فاضل که او هم از مهاجران ایرانی به هند بوده است،
شناسایی نشده است. در این مقاله، افزون بر چشم انداز خاصی که برای تفسیر و تحلیل