این مقاله به بررسی جایگاه صلح و جنگ در اسلام می پردازد. گروهی از مسلمانان با استناد به آیات متعدد قرآن در مورد جهاد، بر اصالت جنگ در روابط با دیگران تأکید دارند که این نوع نگاه را می توان در بین جریانات سلفی تکفیری و وهابی جهادی و جریاناتی همچون القاعده و داعش بخوبی مشاهده کرد اما در مقابل این نگرش، بخشی از متفکران مسلمان با نقد دیدگاه مذکور بر اصالت صلح در اسلام تاکید می کنند که این مقاله به بررسی بنیان های معرفتی کلامی، عرفانی و فقهی آنها می پردازد.سؤال اصلی این پژوهش آن است که: اولویت دادن به صلح در اندیشه متفکران مسلمان مبتنی بر کدامین بنیان های نظری می باشد؟ این مقاله با روشی تحلیلی تلاش می کند به این سؤال براساس اندیشه های امام خمینی به عنوان یک اندیشمند بزرگ مسلمان، معمار و تئوریسین انقلاب اسلامی در ایران پاسخ دهد. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که اصالت صلح مثبت و همزیستی مسالمت آمیز در روابط بین المللی دارای بنیا ن های محکم انسان شناسانه، کلامی، عرفانی و فقهی در اندیشه سیاسی اسلام می باشد.
پرسشگر در قالب پی جویی موانع ساماندهی نظام اجتماعی ایران، به دنبال یافتن علل شکست فرآیندهای اصلاحطلب این جامعه، آقای قائم در پاسخ این پرسش، معتقد است که ما در دوران گذار، با جامعه مبتنی بر روابط فامیلی روبرو هستیم که این جامعه نیازمند یافتن هویت جمعی و فراگیر است و برای اینکه به این مهم دست یابد، باید با سه درد عدم خودباوری و عدم تکیه کافی بر عقلانیت و عدم تجربهاندوزی مقابله کند. نقطه آغاز کار، توجه به سنت نقد خویشتن در همه عرصهها، توسط پیشگامان جریانهای فکری میباشد و لازمه آن نهادینه کردن آزادیهای مدنی مثل آزادی بیان و اندیشه و مبارزه با تمام وجوه خشونت است، همچنین قوه قضائیه بایستی در جهت دخالت در امور حقوقی کلان جامعه و مبارزه با سوءاستفادههای سیاسی و اقتصادی دانهدرشتها تقویت شود و برای استقرار حس عدالت و باور عادلانه بودن ساختارهای اجتماعی، لازم است تا نقادی، وارد عرصه عقلانیت شود نه زمینه ساز آشوب و هرج و مرج باشد.
نفت به عنوان اصلی ترین منبع قدرت اقتصادی و سیاسی همواره در تحولات سیاسی و اجتماعی دولت های نفتی نقش تعیین کننده ای ایفا کرده است. در مقاله حاضر با بررسی مقایسه ای نقش نفت در اقتصاد ایران و نروژ در پی پاسخ به این پرسش هستیم که چرا درآمدهای نفتی در ایران منجر به توسعه اقتصادی نشده، اما در نروژ، پیشران توسعه اقتصادی بوده است؟ فرضیه ای که در پاسخ به این سوال در چارچوب مقاله حاضر مورد آزمون قرار گرفته عبارت از این است که تفاوت در سیاستگذاری و مدیریت درآمدهای نفتی بین ایران و نروژ علت آثار متفاوت آن درآمدها در توسعه اقتصادی است. یافته های مقاله نشان می دهد وابستگی ملی ایران به نفت و هزینه کردن درآمدهای ناشی از آن در چارچوب بودجه و هزینه های جاری منجر به پیامدهای ضد توسعه در ایران شده است. برعکس، در نروژ، به جای تاکید بر سرمایه ها یا منابع طبیعی، بر توسعه سرمایه های انسانی تاکید شده و از ثروت نفت به عنوان پشتوانه و موتور توسعه بهره گرفته شده است. در نروژ با جلوگیری از ورود درآمدهای نفتی به بودجه جاری و ذخیره نمودن آن در صندوق ذخیره ارزی و با مدیریت هوشمندانه، اقدام به سرمایه گذاری در خارج از کشور صورت پذیرفته است و ضمن جلوگیری از تبدیل کشور و دولت به دولتی رانتیر، از این نعمت در مسیر پیشبرد برنامه های توسعه کشور استفاده شده است.