روابط تیموریان با مغولان جغتایی به علت برخورداری از برخی مؤلفه ها یکی از نادرترین نوع روابط در میان دولت های اسلامی حاکم بر ایران است زیرا با سقوط خلافت عباسی این اولین بار بود که یک حکومت اسلامی تا این حد مشروعیت خود را مبتنی بر حقانیتی کرده بود که از یک دولت کافر نشات می گرفت.این نوع رابطه موجب شد که حکومت تیموری حتی در سال های اقتدار که تدارک عملیات چین انجام می شد نتواند یا نخواهد با حمله به سرزمین جغتائیان و براندازی خانات جغتایی پایه مستقلی برای حکومت خود فراهم کند.از طرفی دیگر پذیرش تیموریان در اردوگاه مغول همواره بنا به ضرورتهای خاص ناشی از ضعف نظامی بوده است.لذا هر از چند گاهی که فرصت پیش می آمد مغولان تلاش می کردند سرزمین از دست رفته خود توسط تیموریان را باز ستانند این مساله موجب شد تیموریان به طرق مختلف خاصه از طریق دیپلماسی تلاش نمایند موقعیت خود را در برخورد با مغولان حفظ نمایند.هدف این مقاله بررسی اهداف،استراتژی و چگونگی روابط تیموریان با مغولان جغتایی است.
شیخ محمد خیابانی و رئیسعلی دلواری قهرمانان مبارزات ضد بیگانه در شرایط سخت و دشوار بیثباتی سیاسی اواخر سلسله قاجاریه بودند. این گزارش مروری گذرا بر دلیرمردیهای این دو فرزند پاک وطن دارد.
سازمان مجاهدین خلق ایران در 1344توسط محمد حنیفنژاد تشکیل شد. این سازمان تا زمان سرنگونی سلسله پهلوی با آن مبارزه کرد و پس از سقوط رژیم شاه، به مبارزه سیاسی با نظام جمهوری اسلامی پرداخت. بعد از 30خرداد 1360، این سازمان به مشی مسلحانه روی آورد و براندازی جمهوری اسلامی را هدف خود قرار داد. بنیانگذاران این سازمان محمد حنیفنژاد، سعید محسن و علیاصغر بدیعزادگان از فعالان مسلمان جبهه ملی دوم ایران بودند که پس از تشکیل نهضت آزادی از فعالان یا هواداران آن سازمان شدند.
یکی از منابع مهم و ارزشمند تاریخنگاری، عکس است که همیشه در شناخت و درک عمیق دورههای تاریخی و مقایسه با حال وگذشته عکس و همچنین در نگاه مقایسهای به نوشتهها و سفر نامهها کمک زیادی کرده است. یکی از منابع ارزشمند دوره قاجار، عکسهای هولستر است که نمود تاریخ زنده دوره قاجار است.
پس از ورود برخی از علمای شیعه به حوزه سیاست در دوره شاه تهماسب اول، مرحله جدیدی در مناسبات علما و فقهای شیعی آغاز شد. این مناسبات اگرچه در دوره شاه اسماعیل دوم با وقفه ای کوتاه مدت مواجه گردید، ولی هیچ گاه قطع نشد و در طی دوره صفوی تداوم یافت. مسئله این است که آن بخش از علما و فقهای شیعه که در دوره شاه تهماسب وارد صحنه سیاسی شده بودند و حتی شاه برخی از آن ها (از جمله محقق کرکی) را اختیاری در امور سیاسی بخشیده بود و از جنبه نظری نیز همان طور که منابع اشاره کرده اند به حق علما برای حکومت اذعان داشته است، چرا و تحت چه شرایطی از دوره عباس اول تا پایان دوره عباس دوم به رغم تداوم همکاری با صفویان نتوانستند جایگاهی را که محقق کرکی کسب کرده بود، باز یابند. در این مقاله با روش تحقیق تاریخی و با تکیه بر منابع اصلی به بررسی موضوع پرداخته و تلاش شده است به مسائل مطرح شده پاسخ داده شود.
بر اساس یافته های تحقیق در زمان شاه عباس اول مناسبات بین علما و دستگاه قدرت در مدار مشخصی قرار گرفت و شاه با تضعیف نیروهای قزلباش، قدرت را در دستان خود متمرکز ساخت و نیز از مداخله علما در امور سیاسی ممانعت به عمل آورد. شاه عباس هیچ گونه مداخله ای را که قدرت مطلقه اش را با چالش مواجه کند، نمی پذیرفت. علما نیز شرایط جدید را پذیرفته و علاوه بر همکاری عملی با شاه، به تأیید مشروعیت حکومت او مبادرت ورزیدند و این روند تقریباً تا پایان دوره شاه عباس دوم تداوم یافت و این شاه نیز هم چون جدش کوشید با قدرت مطلق حکومت کرده و در عین حال علما را در خدمت خود و حکومت صفوی نگه دارد و از آنها در نیل به اهداف سیاسی بهره مند گردد.