فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱۲۷ مورد.
طراحی راهنمای برنامه ی درسی مهارت های پیش حرفه ای برای دانش آموزان با ناتوانی هوشی در دوره ی ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، طراحی راهنمای برنامه ی درسی مهارت های پیش حرفه ای برای دانش آموزان با ناتوانی هوشی در دوره ی ابتدایی است. این پژوهش به روش اکتشافی طی دو بخش اسنادی و میدانی صورت گرفت که در بخش میدانی مهارت های ضروری پیش حرفه ای با استفاده از پرسش نامه ی محقق ساخته و نظرخواهی از 315 نفر از اولیا، 140 نفر از معلمان و 52 نفر از متخصصان شناسایی شدند. نتایج نشان داد که مهارت های پیش حرفه ای مورد نیاز دانش آموزان با ناتوانی هوشی شامل شش مؤلفه ی مهارت های اجتماعی، مهارت های جسمی، مهارت های تحصیلی کاربردی، مهارت ها و عادت های کاری، مهارت های زندگی روزمره و مهارت های درک مفاهیم زمان و مکان است که مهارت های شناسایی شده به ترتیب اهمیت گنجاندن شان در برنامه ی درسی در سه دسته مهارت های الزامی، مهارت های انتخابی و مهارت های اختیاری مشخص شد. هم چنین در بخش اسنادی با مطالعه کتابخآن های مشخص شد که هدف های برنامه ی درسی مهارت های پیش حرفه ای دانش آموزان با ناتوانی هوشی باید رشد مهارت های اجتماعی، مهارت های جسمی، مهارت های تحصیلی کاربردی، مهارت ها و عادت های کاری، مهارت های زندگی روزمره و مهارت های درک مفاهیم زمان و مکان باشد. هم چنین پس از شناسایی رئوس محتوا بر اساس هدف های یاد شده، مشخص شد که سازمان دهی عمودی محتوا باید به روش دوره ی ای توسعه ی تدریجی محیط اجتماعی و سازمان دهی افقی محتوا به شیوه ی سازمان دهی چند رشته ای صورت گیرد. بهترین فعالیت، انجام فعالیت عملی در محیط های واقعی است؛ بهترین مواد و وسایل آموزشی، مواد و وسایل واقعی مورد استفاده در محیط طبیعی است؛ بهترین راهبردهای تدریس روش نمایش، روش پروژه و روش گردش علمی است. بهترین گروه بندی، آموزش در گروه های کوچک با تعداد اعضای چهار نفره دارای سطوح پیشرفت مشابه در موضوعات خاص است. مهارت های پیش حرفه ای باید در درون دروس دیگر گنجانده شود و هم زمان با ورود دانش آموزان به مدرسه، آموزش آن ها شروع شود و یک چهارم از زمان آموزش هر درس به آموزش این مهارت ها اختصاص یابد. بهترین فضا برای رشد مهارت های پیش حرفه ای دانش آموزان با ناتوانی هوشی، مدرسه محله محوراست و بهترین روش ارزشیابی، آزمون های عمل کردی است.
ارتباط دانش نظری و عملی معلمان در پارادایم های اجرای برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، بررسی ارتباط میان دانش نظری و عملی معلمان در هر یک از پارادایم های اجرای برنامه درسی است. بر مبنای سه نوع پارادایم حوزه مطالعاتی برنامه درسی که با مطمح نظر قرار دادن نسبت میان نظریه و عمل شکل گرفته است، به بیان سه نوع رابطه میان دانش نظری و دانش عملی مورد نیاز معلمان در تدریس پرداخته شده است. این سه نوع رابطه، در دل سه پارادایم برای اجرای برنامه درسی، مورد بحث قرار گرفته اند. این سه پارادایم با ترکیبی از عناوین پارادایم های حوزه مطالعات برنامه-درسی و اجرای برنامه درسی، فنی- وفادارنه، فکورانه- انطباقی و انتقادی- برآمدنی نام گذاری می شوند. هر یک از این سه رابطه، پیامدهای متفاوتی را نیز برای شکل گیری برنامه های درسی رشد و توسعه حرفه ای معلمان در بردارد. در پارادایم فنی- وفادارنه، برنامه-های رشد حرفه ای بر انتقال دانش نظری و مهارت آموزی در فنون هر چه اثر بخش تر تدریس تأکید دارد. این برنامه ها در پارادایم فکورانه- انطباقی ضمن توجه به انتقال دانش نظری بروز، رشد و پرورش تأمل عملی معلمان را مطمح نظر قرار می گیرد. برنامه های رشد حرفه ای در پارادایم انتقادی- برآمدنی نیز شکلی از پژوهش فردی یا گروهی، به خود می گیرد.
ارائه الگوی مفهومی برنامه ریزی درسی مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات و سنجش میزان تناسب آن با نظام برنامه ریزی درسی کشور
حوزه های تخصصی:
طراحی یک الگوی نظری برنامه درسی بین¬رشته¬ای در حوزه آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده: طبقه¬بندی روابط بین¬رشته¬ای، دو مقصود را در بردارد: نخست توضیح پیشرفت تدریجی در رشته¬های علمی که منجر به باز ترکیب وحدت علوم می¬شود و دوم توصیف باروری متقابل بین رشته¬های علمی و هم¬آمیختگی آن¬ها که منجر به¬ظهور رشته¬های جدید می¬گردد. دسته¬ای دیگر سطح¬بندی، براساس میزان تداخل میان حوزه¬های رشته¬های درسی با توجه به عناصر در حال تعامل، انجام می¬شود و شامل دو دسته هستند از یک¬سو، تعامل بین مفاهیمی که گواه پردازش یک چارچوب مفهومی ابداعی هستند و از سوی دیگر اندرکنش¬های میان روش¬ها. مطابق با این دسته¬بندی، در حوزه برنامه درسی بین¬رشته¬ای هم دو نوع کلی حاکم هستند: برنامه درسی هم¬گرا یا متقارب که بر رویکرد بین¬رشته¬ای ابزاری منطبق است و گونه ادغامی یا تلفیقی برنامه درسی که منطبق بر رویکرد بین رشته¬ای نظری یا مفهومی است. بعضی از نویسندگان اصطلاح «همکارانه» را به¬جای مدل متقارب استفاده کرده و آن¬را در مقابل گونه تلفیقی یا ادغامی به¬کار برده¬اند. هدف مقاله آن است که در قالب یک مدل برنامه درسی بین-رشته¬ای و با تکیه بر دو رویکرد کلی مطالعات بین رشته¬ای (مفهومی و ابزاری) به بررسی اصول برنامه درسی بین-رشته¬ای، طراحی دروس و فعالیت¬های بین¬رشته¬ای، اجرا و آموزش در حوزه برنامه درسی آموزش عالی بپردازد. این مدل دارای بخش¬هایی چون گونه¬های برنامه درسی، اصول طراحی و سازماندهی برنامه درسی و چگونگی اجرا و ارزشیابی برنامه درسی بین¬رشته¬ای است.
هویت شرح حال نویسی در برنامه درسی ملی – مطالعه ی ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، کاوش هویت شرح حال نویسی در سند برنامه درسی ملی بود. روش تحقی ق، ترکیبی اکتشافی متوالی از نوع ابزارسازی بوده است که در قسمت کیفی مطالعه ی موردی و در بخش کمّی تحلیل محتوای کمی بوده است. جامعه ی آماری در بخش کیفی، شامل کتاب ها و اسناد مرتبط به هویت خود شرح حال نویسی و در بخش کمّی سند برنامه درسی ملی بوده است. نتایج بخش کیفی شامل استخراج 19 مضمون پایه بوده که بر اساس آن 5 مضمون سازمان دهنده برای هویت شرح حال نویسی به عنوان مفهوم مضمون کل یا فراگیر درنظر گرفته شد که روایی آن مورد تایید اعضای هیأت علمی گروه های برنامه ریزی درسی، فلسفه ی تعلیم و تربیت و روان شناسی تربیتی دانشگاه بوعلی سینا قرار گرفت که تعداد کل آن ها 12 نفر بودند. سپس بر اساس ابزار ساخته شده ی سند برنامه درسی توسط تیم پژوهش مورد تحلیل مضمونی قرار گرفته و توسط اساتید دانشگاه بوعلی نظرخواهی و میزان توافق ثبت شده است. برای تجزیه وتحلیل داده ها در بخش کمّی از شاخص های آمار توصیفی فراوانی و درصد استفاده شده است. نتایج نشان داد که در سند برنامه درسی ملی به مؤلفه ی معماری خود 27/26 درصد؛ مؤلفه ی خودتنظیمی 57/24 درصد، تجربه زیسته 33/20 درصد، خودتعریفی 43/14 درصد و تخیل با 40/14 درصد تأکید شده است. و در مجموع بر هویت خود شرح حال نویسی به میزان 97/19 درصد تأکید شده است.
نقش و کارکرد ارزشیابی در مراحل تدوین برنامه درسی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: ارزشیابی برنامه درسی دارای قدمتی به اندازه فرآیند تعلیم و تربیت است. مفهوم ارزشیابی آنقدر گسترده است که انواع مختلفی از فعالیتهای ارزشیابی را که هدف مشترک همه آنها بررسی وضعیت برنامه درسی در موقعیت اجرایی خاص است، دربر میگیرد؛ بنابراین، روشها و راهبردهای ارزشیابی نیز متفاوت خواهند بود. هدف از این مقاله بررسی تفاوت روندهای ارزشیابی براساس شش مقوله مرحله تدوین برنامه، موضوع مورد ارزشیابی، معیار، نوع دادهها، روش خلاصهکردن دادهها و نقش بود. در مورد هر مقوله، گروه تدوین بر وظیفه خاصی تمرکز دارد. از این رو در هر مرحله، انواع خاصی از ارزشیابی مورد نیاز است تا اجرای موفقیت آمیز و استفاده از برنامه جدید را حمایت کند.
نتیجه گیری: هیچ مبنای نظری پذیرفته شده ای برای تجربیات اندوختهشده تعیین حداقل الزامات ارزشیابی که بایستی در تشخیص کارآیی کاربرد وسیع برنامه جدید در نظام آموزشی به کار رود، وجود ندارد و هر نظامی می بایست استانداردهای ارزشیابی را براساس شرایط خود تعیین کند.
تاملی بر تمرکزگرایی، تمرکززدایی و رجعت مجدد به تمرکزگرایی و تبیین دلالت های آنها برای نظام برنامه درسی ایران: منظری جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از دوره نسبتاً طولانی تمرکزگرایی و با آغاز تجارب تمرکززدایی از دهه 70 به این سو، تمایل دولتها به نظامهای متمرکز و غیرمتمرکز در حال نوسان بوده است. از آنجایی که تمرکززدایی عمدتاً ریشه در عرصه های سیاسی و اقتصادی دارد، بنابراین تمرکززدایی از این عرصه ها به نظام های برنامه درسی و آموزشی رخنه کرده است. مشکلاتی نظیر کمبود نیروی انسانی متخصص، جهانی شدن و مقاومت از طرف معلمان موجب توجه دوباره دولتها به تمرکزگرایی به منظور ارتقای کیفیت آموزش و رفع این مشکلات شده است. در این مقاله ضمن تبیین تمرکزگرایی و تمرکززدایی، خاصه در عرصه آموزش و پرورش و نظام برنامه درسی، به علل عمده انحراف از هدف اصلی تمرکززدایی، از جمله توجه بیش از حد به مسائل حاشیه ای آن نظیر مسائل مالی، اجرایی و مدیریتی (مواجهه سخت) و توجه کمتر به مسائل کیفی و محتوایی آموزشی و برنامه درسی (مواجهه نرم) اشاره شده است. این دو نوع مواجهه عملاً در تمرکززدایی نظام آموزشی و برنامه درسی پدیدار شده و برداشتهایی غلط و نادقیق از تمرکززدایی و تمرکزگرایی به دنبال داشته است. در پی آن استدلال شده که فهم ویژگیهای درست هر دو نظام و در نتیجه، مواجهه سنجیده و درست با آنها می تواند به روند اصلاح برنامه درسی یاری رساند. و در نهایت، دلالتهای تمرکزگرایی، تمرکززدایی و رجعت مجدد به تمرکزگرایی در مورد نظام برنامه درسی ایران، با توجه به زمینه های تاریخی و فرهنگی منحصر به فرد آن در بخش بحث و نتیجه گیری این نوشتار تشریح شده است.
ارتباط عوامل شناختی فردی و خانوادگی با ابعاد درک مطلب خواندن دانش آموزان چهارم ابتدایی شرکت کننده در مطالعه پرلز 2006(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، ارتباط عوامل شناختی فردی (خودپنداره خواندن و نگرش به خواندن) و عوامل شناختی خانوادگی (فعالیت-های خواندن خارج از مدرسه و سواد والدین) با ابعاد تفسیر و استنباط مستقیم درک مطلب دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی براساس مطالعه پرلز 2006 بررسی شده است. نمونه آماری شامل 5411 دانش آموز (2500 دختر و 2911 پسر) پایه چهارم ابتدایی با میانگین سنی 2/10 بوده که در آزمون پرلز 2006 شرکت کرده بودند. مقیاس های مورد مطالعه شامل خودپنداره خواندن و نگرش به خواندن با استفاده از پرسشنامه دانش آموز و فعالیت های خواندن خارج از مدرسه و سواد والدین با استفاده از پرسش نامه زمینه یابی یادگیری و نیز نمره درک مطلب خواندن در دو بعد تفسیر و استنباط مستقیم بود. به روش تحلیل رگرسیون چندگانه سلسله مراتبی و با استفاده از رویه پیشرونده داده ها تحلیل شدند. نتایج نشان می دهد که تمام متغیرهای شناختی با ابعاد درک مطلب دانش آموزان رابطه مثبت و معناداری دارند (01/0>P). در بین متغیرها، سواد والدین بیشترین واریانس درک مطلب دانش آموزان را تبیین می کرد و پس از آن متغیرهای خودپنداره خواندن، نگرش به خواندن و فعالیت های خواندن خارج از مدرسه قرار داشتند.
تغییر برنامه درسی آموزش عالی: (مورد: برنامه درسی دوره کارشناسی ارشد برنامه ریزی آموزشی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تغییر برنامه درسی آموزش عالی (برنامه درسی رشته برنامه ریزی آموزشی در چهار عنصر محوری برنامه درسی شامل هدف، محتوا، فرصت های یاددهی - یادگیری و ارزشیابی صورت گرفت. جامعه آماری پژوهش، اعضای هیئت علمی و دانشجویان شش دانشگاه دولتی بودند که رشته برنامه ریزی آموزشی را در سطح کارشناسی ارشد داشتند. با استفاده از نمونه گیری تصادفی خوشه ای، دانشگاه های تهران، علامه طباطبایی، اصفهان و مازندران جهت اجرای تحقیق انتخاب و32 نفر اعضای هیأت علمی و93 نفر دانشجویان کارشناسی ارشد مورد بررسی قرار گرفتند. روش پژوهش توصیفی و از نوع پیمایشی و ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته بود. جهت بررسی عنصر هدف، اهداف اصلی دوره مندرج در سند مصوب ""مشخصات کلّی برنامه ی درسی و سرفصل دروس""، برای عنصر محتوا ضرورت وجود دروس، تعداد واحدها و سرفصل آن مندرج در سند مصوب و جهت عناصر فرصت های یاددهی- یادگیری و ارزشیابی وضعیت موجود این دو مؤلفه بر اساس برنامه درسی اجرا شده مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج پژوهش حاضر بیانگر آن بود که از دیدگاه اساتید اهداف اصلی دوره، دارای مطلوبیت نسبی بوده و تغییر در این عنصر ضروری نمی باشد؛ در حالی که دانشجویان خواستار تغییر اهداف اصلی دوره بودند. در مورد عنصر محتوا، اساتید و دانشجویان معتقدند که تقریباً تمامی دروس این رشته بایستی حفظ شود و با تعداد واحدهای موجود این دروس نیز موافق بودند. اما از دیدگاه اساتید و دانشجویان مؤلفه اهداف دروس از وضعیت مطلوبی برخوردار نبوده و خواستار تغییر در این مؤلفه محتوای برنامه درسی بودند. در مؤلفه سرفصل دروس نیز به استثناء درس پایان نامه اساتید و دانشجویان بر این باورند که تغییر در تمامی دروس ضروری است. در مورد عنصر ارزشیابی از دیدگاه اساتید به غیر از درس پایان نامه بقیه دروس نیازمند بازنگری و تغییر بود؛ در حالی که دیدگاه دانشجویان در این عنصر همه دروس نیازمند تغییر بودند.
ارزش یابی استلزامات و اقتضائات اجرایی برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله نشان داده می شود که «آن چه برای اجرای برنامه درسی ملی درنظر گرفته شده» با «آن چه تجربه ملی و جهانی برای اجرای این گونه برنامه ها نشان می دهد» به چه میزان «انطباق» دارد. در این مقاله نشان داده شد که اجرای برنامه های درسی کلان با چهار سطح تصمیم گیری همراه است: تعریف دیدگاه، تعیین رویکرد، انتخاب روش و تدوین سبک اجرای برنامه درسی. گرچه شکل های مختلفی از عمل در هر مورد وجود دارد، که تجربه انبوه شده گذشتگان توفیق برخی از آن ها را در موقعیت ها و با اهداف خاص تایید می کند، اما این تجربه سبب نشده تا برای اجرای برنامه درسی ملی، دست اندرکاران متعهد به آن عمل نمایند. متولیان برنامه درسی ملی دیدگاه تفکیکی، رویکرد مهندسی، روش تدریجی و سبک اجرای برنامه با پذیرش قسمتی از برنامه جاری را مناسب اجرای برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران دیده اند. هم چنین، با آن که اجرای برنامه مستلزم کسب توافق ذی نفعان، تامین نیروی انسانی، تدارک امکانات و نظارت است؛ اما در شرح اجرای برنامه درسی ملی آن طور که باید به چهار مقوله مذکور توجه نشده است. بر این اساس، گرچه برای تنظیم و تدوین «استلزامات و اقتضائات اجرایی برنامه درسی ملی» تجربه گران بهای دو تغییر عمده نظام آموزشی و برنامه های درسی ایران در دو حکومت معاصر این کشور، علاوه بر تجربه جهانی، در اختیار بوده است؛ اما به نظر می رسد دست اندرکاران به شکلی مستقل از آن تجربه، به تدبیر امور همت گماشته و به تولید برنامه پرداخته اند.
الگوی برنامه ی درسی مذاکره ای - ره یافتی نو برای تمرکز زدایی از آموزش متوسطه
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی از نگارش این مقاله، معرفی برنامه درسی مذاکره ای و تصریح نقش آن در تمرکززدایی از آموزش متوسطه می باشد. براساس الگوی برنامه درسی مذاکره ای، مشارکت دانش آموزان در فعالیتهای مدرسه، محدود به امور اجرایی نمی شود؛ بلکه به دانش آموزان اجازه داده می شود تا در حوزه های سیاست گذاری، تصمیم گیری و قانونگذاری نیز شرکت کنند. از این رو در این الگو امکان بیشتری برای تمرکز زدایی از نظام آموزش متوسطه فراهم می آید.
سوالات اصلی این مقاله عبارتند از: چگونه می توان برنامه درسی متوسطه را به گونه ای طراحی نمود که امکان مذاکره و چالش های فکری بین دانش آموزان در خصوص عناصر برنامه درسی فراهم آید و چگونه از این طریق می توان زمینه تمرکززدایی از آموزش متوسطه را فراهم آورد؟
به منظور پاسخگویی به این سوالات، ابتدا ملاکهای مورد نیاز در طراحی عناصر برنامه درسی مذاکره ای، به منظور فراهم کردن امکان تعامل و رایزنی میان دانش آموزان و سایر عناصر ذیربط نظیر مدیران، برنامه ریزان و ... تصریح می شود، آنگاه نقش برنامه درسی مذاکره ای درتمرکززدایی از نظام آموزش و پرورش متوسطه مورد بررسی قرار می گیرد.
جایگاه پرورش خلاقیت در برنامه درسی قصد شده آموزش و پرورش دوره ابتدایی جمهوری اسلامی ایران: هست ها و باید ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی جایگاه پرورش خلاقیت در برنامه درسی قصد شده آموزش و پرورش در دوره ابتدایی انجام شد . روش پژوهش ، تلفیقی از دو نوع مطالعه ی مقایسه ای و تحلیل محتوا بود . در این راستا ، از طریق روش تحلیل محتوی ؛ میزان توجه مستقیم و غیر مستقیم در اسناد فرادست دوره ابتدایی آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران به مقوله پرورش خلاقیت بررسی و از طریق روش مقایسه ای ، ارتباط و همسویی اهداف در قالب برنامه درسی قصد شده و از طریق اسناد فرادست مورد مطالعه قرار گرفت . در فرایند تحلیل محتوی ، واحد زمینه ، گزاره های اسناد فرادست نظام تعلیم و تربیت کشور و واحد ثبت مضمون بر گرفته از گزاره های اسناد فرادست بود . منظور اشراف جامع به کلیت محتوایی اسناد فرادست مورد بررسی ، تمامی محتوای اسناد به صورت کامل و از طریق تمام شماری مطالعه شد. یافته ها نشان داد که میزان توجه به مقوله خلاقیت و پرورش آن برای فراگیران در دوره ابتدایی در تمامی اسناد پایین بوده و کم ترین میزان توجه در سند برنامه درسی ملی بوده است . بازنگری در مجموعه اسناد فرادست نظام برنامه درسی دوره ی ابتدایی و انسجام و یکپارچگی برنامه در مسیر نیل به تمامی غایت ها در قالبی خلاقانه برای کودکان ؛ از موارد پیشنهادی در این مقاله است .
اصول برنامه ریزی
دانش مورد نیازِ آموزگاران برای تدریس ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی دانش مورد نیاز آموزگاران برای تدریس ریاضی، از موضوع های جدی پژوهشی در حوزه آموزش معلمان ریاضی است، زیرا همة درس های دورة ابتدایی را تدریس می کنند و علاوه بر دانش ها و مهارت های ضروری برای یک معلم عمومی، نیارمند آموزش های تخصصی برای تدریس ریاضی نیز هستند. بدین سبب، آموزش های حرفه ای و ضمن خدمت آموزگاران، با معلمان موضوعی، تفاوت بسیاری دارد، زیرا این آموزش ها در حالی که شامل دانش ها و مهارت های زیربنایی و عمومیِ مربوط به معلمی است، به نوع خاصی از دانش ها و مهارت های موضوعی هم که بتواند به گونه ای کارآمد، با دانش ها و مهارت های عمومی آن ها تلفیق شود، نیازمندند. این مقاله، مطالعه ای را ارائه می دهد که به قصد شناخت دانش های مورد نیاز آموزگاران برای تدریس ریاضی به منظور بهبود دانش حرفه ای و تدریسی ریاضی آنان، تدوین شد که در آن، 30 آموزگار از شهر تهران، در آن شرکت کردند. هم زمانی این مطالعه با تعییرات همه جانبه در دوره ابتدایی، زمینه مناسبی ایجاد نمود تا از منظرهایی واقع-بینانه و ملموس، به انواع دانش های مورد نیاز شرکت کنندگان، پرداخته شود، زیرا مسأله بازآموزیِ محتوای کتاب های تازه تألیف و روش های ارائه آن، چالشی واقعی برای آموزگاران بود. به همین منظور، ابتدا بر اساس مؤلفه های مدل ارایه شده توسط کرینر(2011)، پنج پرسش نامه طراحی، آزمایش و اجرای نهایی شد. هدف از این پرسش نامه ها و ضرورت پرداختن به آن ها در واقع، بررسی میزان اهمیت هر یک از این مؤلفه ها در برنامه های ارتقای حرفه ای آموزگاران برای تدریس ریاضی بود. سپس، از طریق برگزاری یک جلسه هم اندیشی، بدون در نظر گرفتن هیچ مؤلفه ای برای ارتقای حرفه ای آموزگاران برای تدریس ریاضی، نظرات آنان نسبت به انواع دانش های ضروری برای چنین ارتقایی به بحث گذاشته شد و در آخر، مدل پیشنهادی برای دانش مورد نیاز آموزگاران برای تدریس ریاضی تبیین شد.
ضرورت و راه کارهای بهبود برنامه درسی دروس عمومی دوره کارشناسی از دیدگاه دانشجویان و اعضای هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
حوزه های تخصصی:
گامی در مسیر انتخاب محتوا در حوزه تخصصی برنامه درسی
حوزه های تخصصی:
گذری بر مفاهیم و پایه های نظری وعملی برنامه درسی Null (مغفول) در آموزش پزشکی
حوزه های تخصصی:
زمینه: توجه به برنامه Null کمک می کند که ما محتاطانه و با اطمینان انتخاب محتوا و جایگزین های آن را انجام دهیم. همچنین اهداف آموزشی خود را دوباره آزمون کنیم و اهدافی را گزینش نماییم که در محتوا مشخص باشند و بدرخشند و نهایتا توجه به برنامه مغفول دید ما را تیز و دقیق می کند که مبادا در روند برنامه ریزی محتوای آموزشی دچار اشکال و اهمال گردیم.
هدف: در این مقاله سعی بر این است نگاهی دوباره به مفهوم برنامه درسی مغفول افکنده شود و به این سوال که چرا مراکز آموزشی بعضی از مباحث را تدریس نمی کنند، تا حدودی پاسخ داده شود. همچنین برخی از روشهای دریافت و کشف این برنامه معرفی گردنند. در حیطه های نظری، عملی و پژوهشی، کاربرد مفهوم مغفول پیچیدگیهایی دارد که این مقاله در پی روشن کردن بعضی از این زوایا است. البته اینکه این مفهوم چگونه تعریف وتبیین گردد تاثیر بسزایی در روشن شدن حیطه های ذکر شده خواهد داشت.
روش کار: این بررسی با مرور منابع مربوط انجام شده است. در مراجعه به متون از یک سو منابع خاص برنامه درسی و از سوی دیگر منابع مربوط به حوزه آموزش پزشکی دنبال شده اند.
یافته ها و نتیجه گیری: برنامه درسی مغفول از جمله مفاهیم جدید در عرصه مطالعات برنامه درسی است که فهم و شناخت آن با پیچیدگی هایی مواجه است. با وجود این، امکان شناخت آن در واقعیت های نظام آموزش پزشکی وجود دارد و تلاش در این راه می تواند به بهبود امور کمک کند.