برهان صدیقین اولین بار توسط ابن سینا با ملاک «واسطه قرار ندادن غیر وجود در اثبات واجب الوجود» مطرح شد و سپس تقریرهای گوناگونی از آن ارائه گشت. با تقویت ملاک های ارائه شده در مکاتب متأخر درباره روش یکی از تقریرات بوعلی اشکالی مطرح شده است؛ اما پس از تحلیل براهین به مقدمات و بررسی تقریرات شیخ، از لحاظ منطقی (صورت برهان) و فلسفی (ماده برهان) و با توجه به «جنبه برهانی» و «جنبه صدیقین» هر تقریر، «صدیقین بودن» برهان آوری وی ثابت میشود. در این پژوهش تقریرات مختلف ابن سینا از برهان صدیقین از جنبه های «برهانی» و «صدیقین» ارزشیابی گشته و نقدهایی که به آن تقریرات شده، بررسی میشود.
نزدیک هفتاد سال پیش، فروغی رساله گفتار در روش دکارت را ترجمه و «برای مزید فایده مقدمه ای بر آن افزود و سیر حکمت در اروپا را از عهد باستان تا زمان دکارت به اختصار باز نمود». این کتاب کوچک دکارت، معرفت شناسی را که قبلا هم مطرح بود برای بیش از سیصد سال به صورت مساله محوری و اصلی فلسفه درآورد و خود دکارت را به حق پدر فلسفه جدید نمود. فروغی در پایان ترجمه خود می نویسد: «از احتیاط ها و التماس ها که [دکارت] می کند می توان استنباط کرد که احوال مردم آن زمان چگونه بوده و کسی که می خواسته است با استقلال فکر سخن گوید چه مشکلات در پیش داشته است».شک فلسفی در مقابل جزم اندیشی و تعصب و تحجر فکری است و بدین اعتبار، جوهر فلسفه است و بدون آن فلسفه می میرد. وقتی گالیله گفت زمین به دور خورشید می گردد، پاپ و دستگاه تفتیش عقاید او گالیله را محاکمه و مرتد اعلام نمودند و به مدت سیصد و چهل و هفت سال حکم ارتداد را پس نگرفتند...
«تبشیر مسیحی» در زمرة مهم ترین وظایف کلیسا محسوب می شود. ریشه این آموزه، به فرمان عیسی(ع) پس از رستاخیز برمی گردد که به حواریون گفت: بروید و امت ها را به ملکوت خدا بشارت دهید. بنابراین، به اعتقاد مسیحیان، پیام تبشیر ملکوت خداست. کلیسا باید تا تحقق ملکوت خدا، مردم را بدان بشارت دهد. بر این اساس، جامعة مسیحی به صورت فردی و یا سازمانی فعالیت تبشیری داشته است.
هدف این مقاله، بررسی جایگاه و محدودة تبشیر در متن دینی مسیحیت است. این نوشتار، با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی، ضمن تبیین مفهوم تبشیر، دامنه و گستره تبشیر را مورد مطالعه قرار داده، نشان داده است که این آموزه در فرایند تاریخ، دستخوش تغییر و دگرگونی شده است. دستاورد تحقیق این است که به نظر می رسد، عیسی(ع) کار تبشیر را فقط در خصوص قوم بنی اسرائیل به انجام رسانده باشد و باید حواریون نیز این محدوده را مد نظر داشته باشند، اما از زمان پولس، رویکرد تبشیر به خارج از بنی اسرائیل نیز تسری پیدا کرد.
توجیه اطلاق مفاهیم و اوصاف بشری بر خدای نامحدود، مساله ای است که از دیر باز ذهن دانشمندان و فیلسوفان دینی را به خود مشغول کرده است. ویلیام آلستون یکی از برجسته ترین فیلسوفان دین در آمریکا، نظریه «کارکردگرایی» در روان شناسی فلسفی را برای توجیه این مساله، مطرح کرده و تلاش وافری کرده تا آن را در مقالات مختلف به اثبات برساند. در این نوشتار تلاش شده است که تمام مقالات آلستون در این زمینه بررسی شود.