فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۸۱ تا ۱٬۸۰۰ مورد از کل ۵۱٬۳۹۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
به باور بارت هر متنی از به هم بافته شدن پنج رمزگان برای ایجاد دلالت های متنی شکل می گیرد: رمزگان هرمنوتیکی، رمزگان معنایی، رمزگان کنشی، رمزگان نمادین و رمزگان فرهنگی (ارجاعی). با بازگشایی این رمزگان ها می توان معنای درون متنی را دریافت کرد. در این مقاله باب شیر و گاو که مهم ترین باب سیاسی و اجتماعی کلیله و دمنه است، براساس سه رمزگان هرمنوتیک، معنایی و کنشی از رمزگان های پنج گانه بارت بررسی و تحلیل شده است. دستاورد پژوهش ناظر براین است که این داستان با داشتن لایه معنایی و رمزگانی تودرتویی، قابلیت بررسی براساس الگوی رمزگان شناسی بارت را دارد. هر سه رمزگان از نظر میزان فراوانی کمترین اختلاف را دارند و این با نوع ادبیات تمثیلی که هر لایه با دیگر لایه ها در ارتباط تنگاتنگ است، تناسب دارد و یک نشانه می تواند با هر سه رمزگان تفسیر شود. رمزگان هرمنوتیک در این روایت به صورت هرمنوتیک اصلی، شامل گفتگوی رای و برهمن و هرمنوتیک فرعی، شامل تعلیق موقّت و هرمنوتیک تأخیری است. میزان تعلیق های موقّت در این داستان بیشتر است و معمّاها در طول روایت رمزگشایی می شود؛ رای به عنوان مخاطب خاص، مسیر داستان را از پیش تعیین می کند و داستان با قطعیت گفتمان او پیش می رود. در رمزگان معنایی، داستان شامل دلالت های ضمنی است و میان عناصر داستان و کنش شخصیت ها و جنبه نمادین آنها ارتباط معنادار وجود دارد. در رمزگان کنشی، روایت شامل یک پی رفت اصلی، شامل گفتگوی آغازین رای و برهمن و همچنین پی رفت های فرعی است که در راستای بخش های سه گانه پی رفت اصلی به کار رفته اند و میان آنها رابطه اجمال و تفصیل برقرار است. مهم ترین کنش ها در این رمزگان، ترک و مرگ هستند که با فضای سیاسی داستان انطباق یافته اند.
موضوع محاکات به مثابه اُبژه هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال هفتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
159 - 182
حوزه های تخصصی:
در بررسی هایی که متوجه تبیین سرشت هنر و ادبیات است، بحث در باب موضوع محاکات همواره اهمیت ویژه ای داشته است. درواقع، ارسطو در بوطیقا با متمایز کردن «موضوع»، «شیوه» و «وسائط محاکات» آغازگر بحث و جدل هایی است که تا دوران معاصر تداوم یافته است. در این میان، موضوع محاکات به مثابه ابژه هنری، پیش از ارسطو در سنت فلسفی افلاطون نیز مطرح شده است. البته، برخلاف ارسطو که با ابتنای بحث بر پایه ایده ال تجربی می کوشد محاکات را به رسمیت بشناسد، افلاطون محاکات را به واسطه توجه به ایده آل استعلایی فاقد شأن معرفتی قلمداد می کند. بااین همه، در سیر تداوم فلسفه هنر عموماً این دیدگاه ارسطویی است که تبیین یا بازتفسیر می شود. براین اساس، عموماً اندیشمندان دوره رنسانس و سپس تر در دوران معاصر امثال لوکاچ یا اوئرباخ موضوع محاکات را از چشم اندازهای متفاوتی تشریح کرده اند. در مجموع، از آرای این اندیشمندان این گونه بر می آید که هنرمند وقتی به آفرینش اثر هنری روی می آورد، موضوع محاکات ممکن است مشتمل بر امرِ ایده آل یا آرمانی، سنّت، طبیعت، وضع امور، اصول عام طبیعت بشری یا صرفاً همان واقعیت بیرونی باشد. پژوهش حاضر، می کوشد ضمن بررسی این پیش نهاده ها در باب موضوع محاکات، قابلیت ها و کاستی های نظری آنان را واکاوی کند. در نهایت، نگارنده با پیشنهاد جهان ممکن به مثابه موضوع محاکات، دریافتی نو در این خصوص به دست می دهد که به نظر می رسد از توان تحلیلی بیشتری برخوردار باشد. به موجب چنین پیش نهادی، رویدادها و پدیدارها در ساحت جهان ممکن ادبی براساس قواعد درونی خاص آن جهان عمل می کنند و بنابراین حتی گونه های غیررئالیستی بازنمایی نیز در نهایت بر پایه اصل حقیقت نمایی قابل فهم و تفسیر هستند.
بازخوانی گفتمانی مبحث «انقلاب ادبی» در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال هفتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
207 - 232
حوزه های تخصصی:
طرحی که روشنفکران مشروطه برای انقلاب ادبی ریخته بودند و چهره هایی چون ع. طالقانی و ت. رفعت مجری آن شدند، بیش از آنکه غایت را در دگرگونی شکل و محتواِی شعرِ فارسی معرفی کند، موجودیت خود را در صف آرایی با شعر سنتی قرار و نشان داد. از آنجا که دو دایره گفتمان استبداد سیاسی و ادبی عرصه وسیعی را اشغال کرده بود، انقلاب ادبی در مقام گفتمانی نوپا، بقای خود را نه در تدوین مبانی نظری، بلکه در مواجهه با سنت می جست. در این گفتار برای فرارفتن از سوژه ای که در نظریه گفتمان فوکو منقاد بوده است، در ضمن بهره از نظریه لاکلا و موفه مشخصاً با مفاهیمی چون «منطق هم ارزی»، «غیریت سازی گفتمانی»، «موقعیت سوژه گی» و «سوژه ازپیش تعیین شده»، نقش سوژه ها در طرح انقلاب ادبی واکاوی خواهد شد. می توان گفت که طرفداران شعر سنتی ازجمله م. بهار و وحید دستگردی بر پایه سنن ادبی به تفسیر انقلاب ادبی در قالب «تکامل» و «ضدیّت» می پردازند تا روایتی سنتی از آن به دست دهند. بررسی دیرینه شناسانه نشان می دهد که مبحث انقلاب ادبی به انقلابات فرانسه و تجربه عثمانی و روسیه از آن برمی گردد که عبارت است از درجه صفر پدیداریِ انقلاب ادبی در سخنِ ویکتور هوگو؛ سخن هوگو نیز در ضدیّت رمانتیک با کلاسیسم شکل گرفته بود. تبارشناسی مفهوم انقلاب ادبی نیز روشن می کند که چگونه طرفداران سنن ادبی و محافظه کاران کوشیدند با استراتژی هایی چون «تخریب دلالت های معنایی در مفهوم»، «آینگی چهره های سنت» و «فصل بین میدان سیاسی و ادبی»، معانی احتمالی و پیرامونی را گسترش دهند و تعریف نوگرایان از انقلاب ادبی را به حاشیه برانند.
قلمروزدایی و قلمروگرایی در شعر معاصر: منظری دلوزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال هفتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
259 - 282
حوزه های تخصصی:
قلمروگرایی و قلمروزدایی، دوگانه کلیدی در اندیشه دلوز و گتاری است که از درون فلسفه درون ماندگار وی بیرون آمده اند. قلمروزدایی، گریز از قلمرو با اصول و روابط ثابت و متعین است، فراشدی که هرگونه قراردادهای ایدئولوژیک و ازپیش تعیین شده را نفی می کند. درمقابل، قلمروگرایی، خصلتی استعلایی و همواره میل به «بودن» دارد. این پژوهش با تکیه بر نظریه قلمروزدایی در پی پاسخ به این پرسش است که شعر معاصر به مثابه قلمروزدایی از شعر قدمایی آیا در شیوه نگرش به همه موضع گیری های فکری همچنان قلمروزدایانه است؟ بررسی شعر معاصر نشان می دهد قلمرو زدایی از شعر کهن، در شاخه نیمایی و در مقیاس وزن عروضی نسبی و مثبت بوده، اما در کلیتش و با توجه به زایایی و توانمندی در پدید آوردن فراشدهای صیرورت پذیر چون شعرسپید، موج نو و حجم، مطلق و مثبت ارزیابی می شود. با وجود این، در برخی سنت های فکری که در فرایند تاریخی صورت متقابلی به خود گرفته اند، رویکردی قلمروگرایانه دارد. به واسطه تفکر استعلایی و طبق قراردادهای ایدئولوژیک و صیرورت ناپذیر، نیما یوشیج روستا را به شهر و شعر را به فلسفه، و اخوان و نادرپور، ایرانی را به عرب برتری می دهند. این تقابل ها به روش استعلایی میل به حفظ قلمرو در سویه متعینی دارند؛ چراکه خطوط گریز و فراشدهای قلمروزدایانه برای بازپیکره بندیِ مفهومی در شعر این شاعران بسته مانده است.
طراحی روشی خلّاق برای آموزش شاهنامه به کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۱۸
29 - 51
حوزه های تخصصی:
آموزش ادبیات کلاسیک ،به ویژه شاهنامه، برای کودکان اهمیت بسیاری دارد. پرسش اصلی ما در این پژوهش این است که چگونه می توان با روشی جذاب کودکان را با شاهنامه آشنا کرد تا علاوه بر بهره مندی از این گنجینه ی عظیم، توانمندی های شناختی آنها نیز پرورش بیابد. برای طراحی این روش، دانش ها و روش های سه حوزه را ترکیب کرده ایم: نظریات یادگیری، روش های ارتقای خلاقیت و یافته های سابوتسکی درباره ی فواید استفاده از واقعیت جادویی برای کودکان. با تحلیل و بررسی این دانش ها دریافتیم که می توان با استفاده از بازی های جادویی به اغلب شاخص های تدریس فعال چون لذت بردن کودک از فرآیند آموزش، ارتقای توانایی حل مسأله، خلاقیت و هوش های چندگانه دست یافت. در نهایت، نام این روش را «بازی و شاهنامه» گذاشتیم. بازی ها در این روش براساس ترتیب اجرا و کارکرد آنها در تحقق اهداف این روش، تحت چهار عنوان طبقه بندی شده اند: بازی های پیش زمینه ای، بازی های مروری، بازی های تجسمی و در نهایت، بازی های نمایشی/داستانی.
معرفی ژانر تأدیب نامه های زنان و مردان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۱۸
113 - 147
حوزه های تخصصی:
تأدیب نامه هایی که از اواخر دوره صفویه تا مشروطه بر اثر رویارویی گفتمانی زنان و مردان به نگارش درآمد، از مؤلفه های صوری و محتوایی یک ژانر مجزا برخوردار است. «باهم آیی مفاهیم تأدیب و جنسیت در عنوان رساله های تأدیبی»، «باهم آیی رساله های منفرد تأدیبی در مجلدات واحد» و «نقش جنسیت نویسنده در سوگیری تربیتی رساله» از عمده ترین مشخصه های پیرامتنی و صوری رساله های تأدیبی اند. در کنار مؤلفه های صوری، «هم سویی جهان متن با عنوانِ تأدیب نامه ها»، «نقش روابط بینامتنی و بیناگفتمانی در تکوین تأدیب نامه ها»، و «منابع مشروعیت بخش گفتمان مردسالار و زن سالار» در شمار مؤلفه های محتوایی رساله های مزبور قرار می گیرند. مجموعه مشخصه های صوری و محتوایی رساله های تأدیبی آنها را از متونی که تحت عنوان ژانر تعلیمی طبقه بندی می شوند، کاملاً متمایز می سازد. متون متعلق به ژانر تأدیب نامه های زنان و مردان به جهت سبک و گفتمان از تنوعی برخوردار است که بر روی پیوستاری از گفتمان مردسالار، مردمَدار، زن مَدار و زن سالار قابل شناسایی هستند.
نقد مأخذشناسانه و سبک شناسانه قطعه ای منسوب به رودکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۲
59 - 86
حوزه های تخصصی:
رودکی از شاعرانی است که تاکنون دیوان او یافته نشده و مجموعه اشعاری که امروزه از وی در دست است از تذکره ها، فرهنگ های لغت، کتاب های بلاغی و کتاب های تاریخی جمع آوری شده است. مجموعه اشعاری که نفیسی از منابع بیان اشاره فراهم کرده، مبنای بسیاری از پژوهش هایی قرار گرفته که بعدها درباره اشعار رودکی انجام شده است. هرچند وی کوشیده است اشعار منسوب به رودکی و دیگر شاعران را از هم جدا کند، هنوز ابیاتی در دیوان رودکی وجود دارد که از لحاظ سبکی به دوره های بعدی شعر فارسی و شعر دیگر شاعران مانندتر است. در این پژوهش با بررسی تاریخی و سبک شناسی درباره رد انتساب قطعه ای از رودکی با مطلع زیر بحث می شود: مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب چه آب جویم از جوی خشک یونانی قطعه ای که در دیوان و مجموعه شعرهای رودکی به کوشش نفیسی (1341)، دانش پژوه (1374)، احمدنژاد (1375)، قادر رستم (1391) و دهقانی (1394) جزء اشعار رودکی و در مجموعه های امامی (1387) و شعار (1389) جزء اشعار منسوب به رودکی ذکر شده است. نخجوانی (1333) آن را در «دیوان قطران» آورده و رواقی (1399) نیز شاعرآن را قطران نوشته است. براساس نتایج پژوهش، قدیمی ترین منابعی که این قطعه در آن ها به رودکی و قطران نسبت داده شده، مربوط به پس از قرن یازدهم است. از لحاظ سبکی استفاده زیاد از واژه های عربی، فراوانی واژه ها و تصاویر انتزاعی، وجود عبارت های دینی، شرع گرایی و فلسفه ستیزی و تفاخر، انتساب آن را به رودکی و قطران رد می کند. این ویژگی ها نشانگر سبک شعر در قرن ششم است.
بررسی مؤلّفه های ادب غنایی در منظومه همای و همایون خواجوی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۹۴
261 - 292
حوزه های تخصصی:
ادبیات غنایی شامل طیف وسیعی از موضوعات و قالب های شعری می شود؛ اما به طور خاص شعری است که عنصر عاطفه در آن غالب است و به طبع دارای مؤلّفه هایی است که این نوع را از انواع دیگر متمایز می سازد. مؤلّف در این پژوهش به بررسی شاخص های ادب غنایی در منظومه همای و همایون خواجوی کرمانی و توجّه شاعر به اصول بلاغی و ارتباط او با مخاطب پرداخته است و به این پرسش پاسخ می دهد که؛ کدام یک از مؤلّفه های ادب غنایی در این اثر بازتاب پیدا کرده است؟ مؤلّفه های محتوایی و صوری که این پژوهش بر پایه آن ها تدوین شده است؛ عبارت اند از: عاشقانه-عارفانه بودن، شخصی شدن «من» غنایی و درون گرایی، ترکیبات غنایی، تشبیهات و استعارات، بررسی عناصر بزم و رزم و...؛ که با بیان نمونه هایی از اشعار خواجو تطبیق داده شده است. هدف کلی پژوهش این است که این مؤلّفه ها چگونه در همای و همایون جلوه گر شده اند؟ پژوهش برآیند این است که؛ شاعر توانا به صورت و معنا و شیوه کاربرد آن ها و تأثیر آن ها برخواننده توجّه داشته و این نوع ادبی با توجّه به استفاده خواجو از عناصر رزمی و اساطیری (حماسه) و نکات اخلاقی (تعلیمی) که خاص انواع دیگر است از ارزش غنایی بسزایی برخوردار است. نمود شاخص های غنایی آن بسیار پررنگ است به طوری که شاخص های حماسی و تعلیمی را پوشش می دهد. قدرت خلاقیت شاعر و این ویژگی ها براثر، سایه غنایی افکنده و وجه آن را خاص گردانیده است.
The Effect of a Newly- Developed Context-sensitive Framework of Writing Practice on Iranian EFL Learners' Writing Performance(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
The present quasi-experimental study attempts to investigate the effectiveness of a context-sensitive framework of writing on the improvement of Iranian EFL students' writing performance. To this aim, sixty sophomores majoring in English language translation from two intact classes at Islamic Azad University of Tonekabon, Iran participated in this study. An Oxford Quick Placement Test was administered to assess the participants' degree of homogeneity and classify them in intermediate (receiving 28-36 out of 60) and upper-intermediate (receiving 37-44 out of 60) groups. Then, each group was randomly assigned into experimental and control groups. A pretest of writing was administered to all participants. The experimental groups practiced essay writing according to the context-sensitive framework. After 12 sessions, all participants took part in the post test. Paired sample t-tests and independent sample t-tests were run to examine whether there were statistically significant differences between the means of the groups. The results revealed that both the intermediate and upper- intermediate experimental groups significantly outperformed the control groups stating that the context-sensitive framework was effective to improve the students' writing performance. However, there was no significant difference between the posttest scores of intermediate and upper-intermediate experimental groups. It means that implementation of context-sensitive framework was equally effective in both experimental groups. The findings supported the use of a context-sensitive framework for promoting writing ability of Iranian EFL learners. The study has implications for writing teachers, practitioners, and learners.
نقش جغرافیای انسانی قزوین در مناسبات ایران و شبه قاره هند (متون ادبی – تاریخی فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قزوین شهری رجال پرور در طول تاریخ بعد از اسلام بوده است. تا زمان تیموریان و ایلخانان، این شهر و مناطق تابعه آن گریزگاه فراریان سیاسی و متهمان مذهبی بود. موقعیت جغرافیایی شهر سبب گردید از همان ابتدای حاکمیت صفویان، مورد توجه شاه اسماعیل و شاه تهماسب قرار گیرد. شاه تهماسب بنا به دلایل مختلف آن را به پایتختی برگزید. باتوجه به اینکه ابعاد فرهنگی – اقتصادی هر شهری تابع مرکزیت سیاسی آن است، بنابراین تمرکز حکومت و قدرت سیاسی در قزوین بر شرایط این شهر بسیار تأثیرگذار بود. بعد از انتقال پایتخت به اصفهان، قابلیت اقتصادی شهر رو به تنزل نهاد اما همچنان نقش سیاسی و فرهنگی خود را حفظ نمود. این در حالی است که به خاطر وجود علمای مذهبی، شاعران و نویسندگان و رجال صاحب منصب قزوین، نقش کلیدی در روابط فرهنگی – سیاسی و اقتصاد با خارج بخصوص شبه قاره ایفا می کرد و هم رجالی را از شهرهای دیگر جذب می نمود. در عین حال عواملی چون رسمی شدن مذهب تشیع، فشار مذهبی (تعصب) و قدرت سیاسی این خطّه، مهم ترین دلایل و بسترساز روابط فرهنگی – سیاسی ایران و دولت های خارجی بخصوص شبه قاره در این عصر بوده است. همچنین به دلیل روح تسامح مذهبی حاکم بر دربار هند نسبت به مهاجرین، هریک از آن ها نیز حلقه های فکری و فرهنگی بین ایران و سرزمین هند شدند. از سوی دیگر روابط و تعاملات تنگاتنگ سرزمین های ایران و هند در طول تاریخ، خود شاهد دیگری بر این مدعا است؛ به خصوص اینکه زبان و ادبیات فارسی در زمان تیموریان و مغولان ایران و هند از چنان حرکت و اقتداری برخوردار گردید که کلیه گزارش ها و مکاتبات حکومتی هند می بایست در کنار زبان بومی هند به فارسی نوشته می شد و شاعران هندی عهد تیموری در هندوستان غالباً دو زبانه بودند. همین امر سبب تشویق بومیان شبه قاره به فراگیری زبان فارسی گردید و به گواهی شواهد تاریخی، لغات فارسی در اغلب این نقاط، هماهنگ و هم رنگ واژه های بومی هندی شدند. روش پژوهش در این مقاله توصیفی – تحلیلی (کتابخانه ای) می باشد.
خوانشی دیگر از بیت حافظ: «این همه شعبده خویش که می کرد اینجا/سامری پیش عصا و ید بیضا می کرد»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تأمل و دقت در زوایای سخن خواجه شیراز همواره به کشف ظرافت هایی در واژگان و معانی اشعار وی می انجامد. آنچه در این پژوهش مورد کنکاش و موشکافی واقع شده است، بیت این همه شعبده خویش که می کرد اینجا سامری پیش عصا و ید بیضا می کرد است. در این جستار یک پیشنهاد درباره نحوه خواندن این بیت، مبتنی بر استدلال و ارایه دیدگاه ها و تشریح جزئیات مرتبط با این بیت مطرح شده است و در راستای برطرف کردن پیچیدگی و تأویل های موجود پیرامون این بیت، و بر اساس فرضیه انشایی بودن مصرع دوم، و با روش تحلیلی توصیفی انجام گرفته است. یافته اصلی حاصل از آن، حکایت از تأیید فرضیه مورد نظر دارد. Abstract Angles of reflection and careful about the words and meanings of Hafez Shirazi has discovered his poems leads. What this study is to explore and analyze is the couplet: این همه شعبده خویش که می کرد اینجا سامری پیش عصا و ید بیضا می کرد meaning: It's all the black magic himselve to do, Samaritan ago cane and iodine infrount of the Mousas miracle. In this paper, a proposal on how to read these couplet, based on the reasoning and finding point of view and details related to this couplet has been proposed in order to overcome the complexity and the paraphrase on this couplet, and based on the hypothesis compositionall second verse, and descriptive analysis was performed. The deconstruction of it, confirming the hypothesis that. Keywords: analysis, description, another reading, contradictional question
دراسه أسلوبیه لقصیده "یا ست الدنیا یا بیروت" لنزار قبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
33-65
حوزه های تخصصی:
لدراسه النص الأدبی مناهج نقدیه متعدده کلٌّ یقارب النص من ناحیه خاصه والنص هو الذی یدعو الناقد إلی اختیار المنهج لأنّ کل نص رغم إمکانیه دراسته بالمناهج المختلفه إلّا أنّ مقاربته تتناسب مع منهج أکثر. الأسلوبیه منهج داخلی یرکّز علی دراسه بنیه النص، فالنص هو الوسیله والهدف فی نفس الوقت. ورغم وجهات النظر المتعدده فی مجال الدراسه الأسلوبیه إلّا أنها تصل فی النهایه إلی دراسه البنیه التی تتألّف من مستویات وإن وجدت فروق فی تصنیف المستویات إلّا أن الأهم عباره عن: المستوی الصوتی، والمستوی الترکیبی والمستوی الدلالی. والأسلوبیه بوصفها فرعاً من اللسانیات التی تری اللغه نظاماً من الرموز والعلاقات، تری النص نظاماً بنیویاً متشکّلاً من الأجزاء التی ترتبط بعضها ببعض. فی الدراسه الأسلوبیه لقصیده نزار وصلنا إلی أنّ خیارات الشاعر فی مجال الصوت والترکیب والدلاله ذات إیحاء دلالی وجمالی. والشاعر تمکّن من امتلاک أسلوبه الخاص بمیزاته الفریده التی تظهر فی اختیار الأصوات والبحر العروضی، ثم فی اختیار الأسالیب الإنشائیه والحقول الدلالیه، وأخیرا فی تجلّی رؤیته من خلال الرموز الأساطیریه.
وظائف السّرد البولیفونی فی روایه "الحرب فی برّ مصر" لیوسف القَعید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
67-89
حوزه های تخصصی:
إنَّ السرد البولیفونی هو نسق سردی حدیث قد اهتمّ به بعضُ الروائیین منذ فتره ما بعد الحداثه فی أواخر السبعینیات إلی العقود الراهنه. فی هذا النهج یستخدم الروائی عده رواه للتعبیر عن القصه وما فیها من قیم فنیّه وجمالیات ویتجنّب استخدام راوٍ واحد. تحظی دراسه هذا النهج بأهمیهٍ بالغهٍ لأجل التعرّف على الروایات المصممه على غرار الأسالیب الملائمه لعصر الدیمقراطیه والحضاره؛ وهی التی تم استخدامها تزامناً مع تطوّر المجتمعات وتحوّلها الاجتماعی والسیاسی لنقل وظائف فعاله للقارئ. قد قام یوسف القعید (1944)، الروائی المصری المرموق بتوظیف هذه الطریقه فی عدد من روایاته تلبیه لحاجاته الإبداعیه. یهدف هذا المقال مستخدماً المنهج الوصفی- التحلیلی إلی دراسه وظائف السرد البولیفونی فی روایه "الحرب فی برّ مصر" لیوسف القعید. توصلت الدراسه إلی أنّه تمّ استخدام هذا الأسلوب فی الروایه للحثّ علی ثلاث وظائف أساسیه، وهی الصراع الدرامی والموضوعی، والشمولیه والإفصاح، وخلق المساواه وإقامه حوار متکافئ بین الشخصیات الروائیه، واختار القعید هذا النهج السردی فی حبکه القصه نظراً للإشکالیه العالقه فی المجتمع المصری التقلیدی معتزما رفض الاستبدادیه فی عرض الرُؤی بحیث تکون جمیع الشخصیات حاضرهً بالتساوی فی مضمار السرد، ومن ناحیه أخرى لیتمکّن القارئ من الوعی والوقوف علی أزمه الدیمقراطیه فی المجتمع العربی بشکل ملحوظ وواقعی.
Islamophobic and counter-Islamophobic YouTube representations of the British Muslim Communities(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Based on David Gauntlett’s Web 2.0 approach of media audiences, this article argues that while Islamophobic discourses may be hegemonic in the British media in general, and the online media in particular, counter-Islamophobic ones have real potentials to subvert the anti-Muslims hegemony in contemporary Britain. Online media users, both as producers and consumers of mass-mediated representations, are empowered to blur the boundaries between the real and the virtual spaces in the construction of different conceptions of their own identities as well as of those of the others. To this end, comparatively, the comments of the users of two YouTube videos are analyzed and critically appraised to identify how they prosumed the different representations of Muslim communities of/in Britain. It is suggested that YouTube users contribute, from their respective subject positions, to the construction of diverse conceptualizations of their own identities and those of others as well. Their prosumed representations both entrench and defy a hierarchy of Islamophobic and Islamophallic images of Islam and Muslims in contemporary multicultural Britain.
وجه نمادین رنگ ها در جریان شعر سوسیالیستی افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نمادها در تصویرآفرینی و انتقال مفاهیم شعری نقشی ویژه دارند. رنگ ها نیز در شعر گاه برای بیان احساسات و عواطفی همچون خشم، ترس، عشق و... وجهی نمادین می یابند. شاعران، در معناآفرینی گاه رنگ ها را در معنای واقعی و برای بیان زیبایی های حسی به کار می گیرند و گاه، نظر به وجه نمادین آنها، مفاهیم انتزاعی را ترسیم می کنند. در جریان شعر سوسیالیستی افغانستان نیز شاعران، با نگاهی عمیق به پدیده های هستی و آگاهی از مفاهیم متنوع و نمادین رنگ ها، در بیان آرمان ها و خواسته های خویش از رنگ های مختلف بهره برده اند. در پژوهش حاضر، تلاش شده تا به روش توصیفی تحلیلی جایگاه نمادین رنگ در جریان شعر سوسیالیستی افغانستان واکاوی شود. نتایج نشان می دهد کاربرد نمادین رنگ ها در این جریان شعری برجسته است؛ چنانکه رنگ سرخ نماد بارز آزادی و اندیشه کمونیستی و سیاه نماد خفقان و استبداد حاکم بر جامعه است و شاعران این جریان راه برون رفت از نماد سیاه را در رنگ سرخ جسته اند. رنگ سفید نیز در این جریان شعری نماد بارز صلح و پیروزی است. رنگ های دیگر همچون سبز، آبی و زرد نیز که در زمره رنگ های اصلی بیشترین بسامد را دارند در کنار سایر رنگ ها، از عناصر مهم نمادآفرینی در جریان شعر سوسیالیستی به شمار می روند.
تحلیل جایگاه دیو در مرزبان نامه از منظر آموزه های دین زرتشت و اسلام و باورهای عامیانه
حوزه های تخصصی:
در بین متون کهن ادبیات فارسی، شواهدی از رسوخ و نفوذ اساطیر کهن ملل می توان یافت که حاکی از تأثر نویسنده یا شاعر اثر از آن اساطیر است. آنگاه که اقوال نویسنده در متن از دیدگاه اسطوره شناختی مورد بررسی قرار می گیرد؛ کم کم این تأثیرپذیری ها خود را نشان می دهند زیرا فردی که از نظرگاه علم الأساطیر به مطالعه متون – کلاسیک و معاصر- بپردازد، در صورت وجود تأثر صاحب اثر از یک کهن الگو یا عنصر اسطوره ای، متوجه این عامل در اثر خواهد شد. در داستان دیو گاوپای و دانای دینی – که در باب چهارم مرزبان نامه ثبت شده- نیز همین عناصر دیده می شود. وجود شخصیتی منفی به نام دیو- که خود از زمان تغییرات دین زرتشتی در بین ایرانیان، جایگاه والایش را از دست داده و بر اساس آموزه های زرتشت، دارای جایگاه پست و منفور شده، از یک سو و گاو پای بودن آن از سوی دیگر، نیز خبر دادن متن مرزبان نامه از استیلایی که دیوان ابتدا بر محیط داشته اند و همچنین، گرد آمدن تمامی آنان به فرمان دیوگاوپای، همگی عناصری هستند که از دیدگاه علم الأساطیر و خوانش متون کهن و اعتقادات دین اسلام و زرتشت و نیز باورهای عامیانه ، قابل ردیابی می باشد. لذا در این پژوهش بر آن بوده ایم تا تاثیر اساطیر و معتقدات ایرانیان زرتشتی و مسلمان دراین متن را تببین کنیم .
تحلیل محتوای وصیت نامه های شهدای گیلانی دفاع مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
269 - 294
حوزه های تخصصی:
شهدای دفاع مقدّس نقش مهمی در حفظ مرزهای جغرافیایی و عقیدتی و هویّتی و در نتیجه، تداوم حیات جامعه ایرانی ایفا نمودند؛ بنابراین، مطالعه و بررسی اندیشه ها و آرمان های شهدا می تواند موجب بازتولید عناصر هویّتی و فرهنگی و ارزش های جامعه باشد. وصیّت نامه ها بازتابی است از مجموعه اندیشه ها و باورها و عقاید و مطالبات و آرزوهای شهدا که به عنوان میراث مقدّس مکتوب بر جای مانده و شایسته توجه و مطالعه است. در این مطالعه تلاش شد تا با استفاده از روش تحلیل محتوا ضمن بررسی محتوایی تعداد 97 وصیّت نامه شهید گیلانی دفاع مقدّس، برجسته ترین و مهم ترین مضامین مورد اشاره در وصیّت نامه ها احصا و مورد بررسی قرار گیرد. با تحلیل محتوای وصیّت نامه های شهدای گیلان، 17 مقوله استخراج گردید و این مقوله ها در قالب سه مقوله کلان تعریف گردیدند؛ در مجموع، وصیّت نامه شهدای گیلانی شامل سه دسته مضامین مذهبی و اعتقادی، سیاسی- اقتصادی و اجتماعی- فرهنگی است. در میان مضامین مذهبی و اعتقادی، امام حسین (ع) و مهدویّت و در میان مضامین سیاسی- اقتصادی، امام خمینی (ره) ، ولایت فقیه و مبارزه با ابرقدرت های جهانی و در میان مضامین اجتماعی- فرهنگی، خانواده و وحدت و همگرایی اجتماعی، از جمله پربسامدترین مقوله های مورد اشاره در وصیّت نامه های شهدای گیلانی به شمار می روند.
متن شناسیِ خاورزمین نامه؛ ولایت نامه منثور شیعی
منبع:
م مطالعات ادبیات شیعی سال ۱ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲
149 - 176
حوزه های تخصصی:
سیمای حضرت علی در شعر و ادب فارسی یکی از تابناک ترین جلوه های بشری را یافته است. جایگاهی والا و باشکوه که از آن حضرت ترسیم شده، گواه روشن پیوند عمیق عاطفی است که میان خاندان عترت با شاعران فارسی گو در طول تاریخ ادبیات فارسی برقرار بوده است. در این میان آن دسته از متونی که به توصیف بهادری و جنگاوری آن حضرت ویژه شده، جایگاهی درخور دارد. خاورزمین نامه؛ گزیده ای منثور از خاوران نامه، یکی از این گونه آثار است که مدت ها به شیوه نقالی روایت شده و در آغاز قرن چهاردهم صورت کتابت پذیرفته است. پژوهش پیش رو می کوشد با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی و از خلال نشان دادن پاره ای از ویژگی های ادبی این ولایت نامه منثور، به تبیین و برجسته سازی ویژگی های مهم آن در حوزه فرهنگ عامه و نیز میزان تاثیرپذیری آن از حماسه ملی ایران بپردازد و از این رهگذر خصایص فرهنگی و مذهبی آن را بنمایاند. بر همین بنیاد دریافتیم که خاورزمین نامه به مثابه یکی از ولایت نامه های منثور گمنام شیعی، که با وجود دارا بودن سیر روایی نسبتاً ضعیف، عناصر ایدئولوژیک و اسطوره ای از قبیل: ترفندهای عیاری، پیکرگردانی، باورهای نجومی و کرامات دینی را به گونه-ای هنری و در عین حال عامه پسند گرد آورده است. این اثر گرچه تقلیدی از خاوران نامه ابن حسام است، اما در استفاده از عناصر فولکلوریک و زبان عوام، نمودهایی آشکارتر از اصل کتاب یافته است.
بررسی دستورزبان روایت در داستان رستم و اسفندیار بر اساس نظریه آلژیرداس گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
177 - 196
حوزه های تخصصی:
تحلیل ساختاری آثار ادبی به دلیل بررسی عناصر درون متنی و کشف الگوی حاکم بر آن ها، به درک و دریافت شایسته تر آثار ادبی منجر می شود و با کمک نتایج حاصل از این تحلیل ها می توان به شگردهای خلق آثار مختلف دست یافت و الگوهای مناسب تحلیل هر اثر را کشف کرد. یکی از روش های تحلیل ساختاری آثار ادبی، الگوی روایی آلژیرداس گریماس است. کاربرد فرایندها و الگوهای روایت شناسی و نشانه – معنا شناسی گریماس در شناسایی ساختار کلی روایت و هم چنین تحلیل متون منثور و منظوم فارسی امری ضروری به نظر می رسد و می توان در متون مختلف با نگاهی نقادانه در پی اثبات یا رد این الگوها در جریان تولید معنا نتایج قابل ملاحظه ای ارائه داد. بسیاری از داستان های شاهنامه بر اساس نظریه گریماس بررسی شده اند. شماری از این داستان ها، در برگیرنده جلوه های جادو و جادوگری هستند و در این زمینه نیز مطالعات فراوانی صورت گرفته؛ اما تا کنون پژوهشی در خصوص دستور زبان روایت جادو و جادوگری در شاهنامه انجام نشده. هدف از این پژوهش، بررسی ساختار طرح و تحلیل الگوهای کنشی و شناخت سازوکارها و عناصر شکل گیری تولید معنا در روایت جادو و جادوگری در داستان رستم و اسفندیار و بررسی چگونگی تأثیر جادو بر ساختارهای این روایت است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد آن جا که پای کنش گران غیرانسانی (جادویی) به داستان های شاهنامه باز می شود، این کنش گرها نقشی اصلی در شکل گیری و پیش برد روایت ایفا می کنند و کنش گران انسانی را به حاشیه می رانند و در حقیقت یک دستورزبان ویژه برای آثار حاوی جادو، خلق می کنند. کشف و شناخت این دستورزبان خاص و ویژگی های منحصر به فرد سبک نویسنده، می تواند محققین را یاری کند تا بتوانند سره یا ناسره بودن برخی از آن چه به صاحب اثر نسبت داده شده است را ثابت کنند
تحلیل رفتار شخصیّت های اصلی داستان « زال و رودابه» بر اساس الگوی «سفر قهرمان»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۸
131 - 152
حوزه های تخصصی:
«سفر قهرمان» نظریه مشهور جوزف کمپبل است که با تأثیر از نظرات یونگ و با بهره گیری از نظرات ون جنپ بنا نهاده شده است. کمپبل سه مرحله جدایی، تشرّف و بازگشت را به همراه زیرمجموعه هایشان برای الگوی خود در نظر گرفته است. این الگو و الگوهای دیگری که با تأثیر از آن پدید آمده اند پایه و مبنای نقد کهن الگویی است. در این مقاله داستان «زال و رودابه» شاهنامه فردوسی بر اساس این الگو به روش تحلیلی و توصیفی بررسی شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که داستان زال و رودابه، در کلیّات با الگوی سفر قهرمان جوزف کمپبل تطابق دارد اما در جزئیات و زیرمجموعه ها با الگوی ذکر شده اختلافاتی دارد. در این داستان مرحله زیرمجموعه «شکم نهنگ» دیده نمی شود، در مرحله تشرّف «وسوسه گری» وجود ندارد که بازدارنده زال از ادامه سفر باشد و در مرحله بازگشت مورد یا مواردی برای امتناع از بازگشت، فرار جادویی، رسیدن کمک و عبور از آستان بازگشت، دیده نمی شود.