فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۲۱ تا ۸۴۰ مورد از کل ۵۱٬۳۹۰ مورد.
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۹
۶۴-۳۷
حوزه های تخصصی:
این پژوهش بر آن است که به روش توصیفی-تحلیلی به واکاوی بنمایه ها در شعر زنان با موضوع دفاع مقدس بپردازد. انتخاب شعر زنان و بویژه زنانی که با وجود نبوغ شعری فراوان و آثار متعدد شعری در عرصه انقلاب و دفاع مقدس کمتر شناخته شده اند برای این است که ضمن نمایش برخی دیدگاههای زنانه در کاربرد بنمایه ها، فراگیری کاربرد و تشخص جریان سازی آنها در عرصه دفاع مقدس نشان داده شود. نتایج پژوهش، حاکی از تأثیر شگرف مفاهیم ارزشی دفاع مقدس و عناصر و وقایع شاخص آن بر ذهن شاعران و تجلی آنها در قالب بنمایه هایی است که نمودار ابعاد فکری و احساسات و عواطف زنانی پرشور و صاحب اندیشه است. هم چنین از رهاورد این پژوهش دریافت می شود که در اشعار این نوع، بنمایه هایی پدید آمده که منحصر به پدیده دفاع مقدس است و به دلیل بسامد کاربرد، روایتگری واقعی، تشخص تاریخی، ژرفای کهن الگویی و کارکرد نمادین آنها تا همیشه در ادب فارسی باقی خواهد ماند.
مقایسه انتقادی روایت دوگانه ترانه رعنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترانه «رعنا» یکی از ساده ترین و در عین حال سیاسی ترین ترانه های عامه سرزمین گیلان به شمار می رود. سراینده ناشناس ترانه در نظر داشت ضمن روایتی عاشقانه، در بندهایی از آن به حوادث تاریخی و اجتماعی منطقه اشاره کند. در این پژوهش به روش تحلیلی توصیفی با بهره گیری از رویکرد تاریخی ادبی به اسناد مکتوب و یافته های میدانی، کیفیت و چیستی رویداد مندرج در ترانه رعنا واکاوی شده است. یکی از ضرورت های اصلی پژوهش نیل به روایتی اصیل مبتنی بر داده های تاریخی و زبانی گویشوران منطقه است. نتایج نشان می دهد ترانه دربردارنده دو روایتِ نزدیک به زمان وقوع و روایت متأخر است. در روایت نخست، ستیز فئودال ها و نبرد بازماندگان نهضت جنگل، نظیر کردآقجان و حیدر عمواوغلی و در روایت متأخر، جنبه های عاشقانه، رمانتیک و سرکشی های رعنا برجسته شده است. در روایت های متأخر، داستان رعنا با ترانه های پیش از خود، مانند زرانگیز، سیما و طوبی درآمیخته است و ضرب آهنگی مطنطن دارد، اما در روایت نخست طنطنه کلام کم تر است و بیشتر توجه به رویداد و کنش شخصیت های اصلی روایت، یعنی نوروز، هادی، کردآقاجان و حیدر است.
تصویر و تحول: نخستین نوگرایان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این نوشتار تحلیل برخی از آثار نویسندگان نوگرا – از جمله آخوندزاده – بر اساس یک رویکرد تصویرشناختی است. پرسش اینجاست که چگونه و با چه سبک نوشتاری، نوگرایان ایرانی تمایز فرهنگی، اجتماعی و تاریخی ایران و غرب را به تصویر کشیده اند و موجب سوق دادن خواننده ایرانی به پذیرش غیریت و دگرگشتگی فرهنگی شده اند. به نظر می رسد که آخوندزاده و برخی از پیروان سبک نوشتاری او، شیفتگی خود به فرهنگ غرب را با درهم آمیختن ادبیات و نقد اجتماعی به خواننده منتقل کرده اند و در این راستا گونه های جدید ادبی را بکار گرفته اند که به خوبی با اهداف اجتماعی شان سازگار افتاده، به گونه ای که جامعه نقد بیشتر از آنکه جذب نوآوری ها و جنبه های ادبی آثار آنان شود، به محتوی و گفتمان آنان پرداخته است. در این مقاله، تلاش داریم تا با تکیه بر نظریات صاحب نظران در حوزه ادبیات تطبیقی و با الهام گرفتن از دیدگاههای متخصصین تصویرشناسی، سبک و ساختار موجود در کتاب مکتوبات آخوندزاده، و کتابچه سیاحی گوید، را مورد مطالعه و تحلیل قرار دهیم. بر این باوریم که تبیین کارکرد نقد و تصویر در آثار نخستین روشنفکران ایرانی پایان قرن نوزدهم میلادی و توضیح دلایل موفقیت آنها در انتقال تاثیرگذار پیام خود، علیرغم ضعف آَشکار گفتمان انتقادی و ایدولوژیک شان، می تواند نتیجه مطلوب این پژوهش باشد.
بررسی ویژگی های اقتباس ادبی از کلیله و دمنه در داستان دو جانور. ایخنیلات نوشته آلِکسِی رِمیزوف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۳۸)
127 - 157
حوزه های تخصصی:
کلیله ودمنه یکی از آثار ماندگار و تأثیرگذار ادبی در جهان است که به زبان های مختلف ترجمه شده و حکایت ها و تمثیل هایش بارها محلّ اقتباس نویسندگان مختلف جهان بوده است. در ادبیات روسی نیز از جمله در فابل های لِف تالستوی و ایوان کریلوف نمونه های فراوانی را از این کتاب می توان جُست. آلکسی رمیزوف، یکی از نویسندگان مطرح روسی در قرن بیستم با تکیه بر سنّت اقتباس ادبی، بسیاری از مضامین و درون مایه ها و حتّی جملات آثار کهن را در داستان های خویش بازتاب داده است. او با تکیه بر کتابی مُلهم از ترجمه اسلاویِ کلیله ودمنه، اثری با نام داستان دو جانور. ایخنیلات را نوشته که در این جُستار برآنیم تا به روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و با رویکرد بررسی تطبیقی آثار نامبرده، دریابیم چه وجوه تناظر یا تشابهی میان شخصیّت ها و وقایع دو اثر وجود دارد و رویکرد نویسنده در این اقتباس ادبی چه بوده است؟ بررسی ها نشان داد که داستان رمیزوف براساس دو باب نخستین کلیله ودمنه نگاشته شده و فقط ماجرای اصلی دو شغال اِستِفانیت (کلیله) و ایخنیلات (دمنه) مدّنظرِ نویسنده بوده است. ماجراها با همان توالیِ اثر اصلی آمده اند، امّا، فقط تعداد اندکی از حکایت ها و تمثیل هایِ متن اصلی، در داستان رمیزوف نقل شده است. رمیزوف هم در مقدّمه اثرش با آوردن داستان برزویه پزشک و هم در انتهای داستان با آوردن تاریخچه پیدایش اثر، اشارات و ارجاعات آشکاری به اقتباس از کلیله ودمنه داشته است. او کوشیده است تا پیوندی میان دنیای کهن و دنیای نو با تکیه بر عنصر معاصرسازی برقرار نماید.
بررسی تحلیلی ضبط و گزارش برخی از ابیات بحث انگیز شاهنامه (از داستان بهمن تا یزدگرد شهریار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی، بزرگ ترین حماسه ملی ایران است که علی رغم روساخت ساده و زودیابش، متنی دشوار و دیریاب است و از همین رو با وجود شرح های متعدد و مقالات مستقل در تبیین برخی ابهامات آن، هنوز هم ضبط بسیاری از ابیات، مورد تردید است و هم گزارش شارحان درباره برخی از بیت ها پذیرفتنی نمی نماید. در این جستار، نگارندگان با واکاوی برخی از بیت های شاهنامه ویراسته جلال خالقی مطلق، دریافتند نارسایی ها و ابهاماتی که در شرح برخی از ابیات دیده می شود یا از عدم توجّه کافی به بافت متن ناشی شده و یا ناشی از ضبط نادرست بیت است. از این رو، در این جستار، ابتدا با تکیه بر متن شاهنامه و یاری گرفتن از ذهن و زبان فردوسی و سپس با غور در منابع برون متنی و مقایسه و نقد گزارش های شارحان در کتب و مقالات مرتبط، ضبط و گزارش چند بیت مورد بررسی انتقادی قرارگرفته و پس از بیان کاستی ها، نویسش، خوانش یا گزارش موجّه تر و درخورتری برای ابیات پیشنهاد شده است.
مقایسه، بررسی و تحلیل دو نامه از قائم مقام فراهانی و امیر نظام گروسی با تأکید بر نظریه زبان شناسی اجتماعی راجر فالر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع مقاله حاضر، مقایسه، بحث، بررسی و تحلیل ویژگی های زبانی و جامعه شناختی، دو نامه یکی از قائم مقام فراهانی، با موضوعی بین دولتی و دیگری از امیر نظام گروسی، با موضوع مشکلات داخلی کشور، است. از آن جا که این نامه ها در چارچوب نظام ارتباطی قابل بررسی اند، آن ها را با نظریه ارتباطی یاکوبسن سنجیده ایم و از لحاظ پیوند زبان با آگاهی و جامعه، از نظریه راجر فالر که در یک نگاه اجمالی رهیافتی نقادانه برای تحلیل متون ادبی با بهره گیری از داده های دانش زبان شناسی است، استفاده کرده ایم. در این نوشته، نامه ها از جهات مختلفی با هم سنجیده شده و برخی از مشابهت ها و مغایرت های آن ها، توضیح داده شده است. اطلاعات مربوط به موضوع مقاله با استفاده از روش کتابخانه ای به دست آمده و روش تحلیل این داده ها کیفی و تحلیلی بوده است. کوشیده ایم داده های تحلیل شده را در چارچوبی مشخص و زیر عنوان هایی معین قرار دهیم تا دسترسی به آن ها آسان تر صورت پذیرد. هدف از این بررسی نشان دادن طرز نگارش منشآت عصر قاجاریه و چگونگی محتوای اجتماعی و سیاسی آن ها بوده است. مهم ترین دستاورد نویسندگان این بوده است که طرز نگاه این دو نویسنده، که البته خود تابعی از طرز نگاه حکومت به مسایل داخلی و جهانی است، بر زبان آنان اثر گذاشته و سبب اختلاف آن دو شده است.
پژوهشی در اشعار نویافته جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کهن نامه ادب پارسی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۶)
165 - 195
حوزه های تخصصی:
دیوان جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی شاعر تاثیرگذار قرن ششم هجری تا کنون سه بار تصحیح شده و دو تصحیح متقدم چاپ و منتشر شده است. چاپ هایی که علی رغم کوشش فراوان مصححان، با کاستی هایی همراه است. مهمترین نقص هر سه تصحیح، افتادگی اشعار مسلم الصدور جمال از آنهاست. از جمله اشعار مهم که از دیوان این شاعر توانمند جا مانده، مثنوی ۱38 بیتی است که خطاب به شخصی به نام اوحدالدین سروده شده است . در این مقاله علاوه بر جستجو در نسخه های خطی و آثار چاپی مربوط به جمال، بویژه دیوان اشعار او و به دست دادن متن کامل مثنوی، به معرفی تنها نسخه شناخته شده آن و برشماردن علل صحت این انتساب به جمال پرداخته ایم. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که دلایلی چون؛ همسانی وزن و نیز مضمون تشبیب یکی از قصاید با مثنوی، یکسانی و شباهت برخی مصراع ها و ترکیبات، و نیز ساختار نحوی مشابه در دیوان و مثنوی را می توان در تایید صحت این انتساب ارائه داد.
بررسی مفاهیم هویت و شدن در رمان "همه چیز از هم می پاشد" اثر چینوآچه بهاز منظر تئوری دلوز(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
343 - 368
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی دگرگونی دو نسل در پذیرش یا عدم پذیرش تغییر است. این مقاله بر آن است تا تفاوت شخصیت های داستان در تاثیر پذیری از تغییر و شدن و انطباق نسل ها در مواجهه با تغییرات بنیادین فردی و هویتی را با خوانشی منطبق بر تعاریف ژیل دلوز از "شدن" ، مورد نقد و بررسی قرار دهد. مقاله پیش رو رمان " "همه چیز از هم می پاشد" " نوشته چینوآچه به را که سراسر کارزار درگیری و تقابل دو نسل در پذیرش یا عدم پذیرش تغییر، چرایی و چگونگی آن، در سرزمینی به شدت سنتی و استعمار زده مورد پژوهش قرار داده است. ژیل دلوز از مهم ترین فیلسوفان پساساختارگرای معاصر است که اندیشه های او معرف زدودن هرگونه ساختار و مرکزیت است. دلوز "شدن" را انقلابی می داند که انسان را به زندگی جدید و تفکر جدید وا می دارد. لذا با توجه به ماهیت رمان و فضای تقابل و تضادی که بر شخصیت های آن حاکم است و همچنین خوانش دلوزی آن، دو رویکرد عدم تغییر یا فردگرایی با پذیرش تغییر یا قلمروزدایی در جدال هستند. رویکرد فردیّت هر نوع سلسه مراتب را از بین می برد و وجود هیچ اصل متعالی را برای تبیین هستی نمی پذیرد. خلاف آن، رویکرد قلمروزدایی هستی را یک ساختار ناشناخته می داند که باید کشف شود.
تحلیل مفهوم معنی و شوق زندگی در مثنوی معنوی با تأکید بر نظریه ویکتور فرانکل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
281 - 304
حوزه های تخصصی:
مولانا در مثنوی معنوی به دنبال ایجاد انگیزه و شوق به زندگی همراه با معنویت است. او می کوشد موانع رسیدن به معنویت را از پیش پای سالک بردارد. تحمل رنج ها، مسئولیت پذیری، عشق راستین، اعتقاد راسخ به خدا راهکارهای رسیدن به معنویت است. دیدگاه عرفانی او با روان شناسی معناگرای ویکتور فرانکل همسو بود. از این رو در پژوهش حاضر با روش توصیفی – تحلیلی از نوع کتابخانه ای به تحلیل مفهوم معنی و شوق زندگی در مثنوی معنوی براساس نظریه معنادرمانی فرانکل پرداخته شده است. در این پژوهش مؤلفه های رنج، تحمل پذیری، مسئولیت پذیری، عشق و دین داری نظریه فرانکل در مثنوی معنوی تبیین و تفسیر شد. یافته ها نشان داد که معنادرمانی و عرفان با هدف شوق در زندگی جز با عشق الهی و تحمل مشکلات این راه پر خطر اتفاق نمی افتد و اگر آدمی در آن به خطا و گناهی دچار شود با توکل به خدا باز به طریق حقیقت بازمی گردد.
تأثیر بافت موقعیتی در معناشناسی وصف های هنری اشعار حافظ موسوی و سعاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از ابزارهای کارآمد زبان شناسی نقش گرا که به بررسی عوامل مؤثر در استنباط معانی می پردازد؛ بافت موقعیتی1 است که رابطه واژگان و جملات را با مصادیق خارج از نظام زبان بررسی می کند. بررسی این بافت منجر به درک معانی شگردهای ادبی از جمله وصف های هنری می گردد. وصف های هنری2 همان کاربست هنریِ صفت در کلام است که به سبب قرار گرفتن در بافت کلام ادبی، دلالت های متفاوت پیدا می کند. در این پژوهش با روش توصیفی_تحلیلی و با استناد به مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی بر آن شدیم تا با توجه به نظریه زبان شناسی نقش گرای هلیدی، به معناشناسی وصف های هنری اشعار حافظ موسوی (1333ش) شاعر معاصر ایرانی و ودیع سعاده (1948م) شاعر معاصر لبنانی بپردازیم. نتایج پژوهش بیانگر آن است که مدلول های وصف های هنری اشعار دو شاعر به دو دسته تاریک و روشن قابل تقسیم است که بسامد مدلول های تاریک در اشعار به سبب ترسیم موضوعات اجتماعی بیش از مدلول های روشن است؛ اگرچه غالباً روزنه ای از امید در سراسر اشعار دو شاعر نمایان است. روایی بودن و افعالِ متناسب با آن از بارزترین ویژگی های سبکی وصف های هنری اشعار دو شاعر است. انتخاب شاعر به عنوان مشارک اصلی بندها باعث حضور مستقیم آن ها در فضای اشعار شده است. وجه اخباری در بندها پربسامد بوده و القاگر مفهوم احتمال و تداول در قالب عنصر وجهی وابسته سازی است؛ زیرا دو شاعر وصف های هنری را چون عرصه ای برای بیان شرح حال خود و جامعه برگزیده اند. .
تأثیرگذاری هنر مدرن بر ادبیات نوگرا و بازی های ویدیویی (مطالعه موردی رمان «اولیسِ» جیمز جویس و بازی «دارک سولزِ» هیدتکا میازاکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازی های رایانه ای به جهت تازه تاسیس بودن و هم پوشانی بسیار با سینما و ادبیات، دو جنبه متفاوت از خود را نمایش می دهند که درخور مطالعات تطبیقی است. در این مقاله عناصر هنر مدرن و تاریخ ادبیات نوگرا در شکل گیری بازی های ویدیویی بررسی می شوند و سپس موارد مشابه در رمان « یولسیس» از جیمز جویس و بازی های «دارک سولز» از هیدتکا میازاکی مورد تحلیل و تطبیق قرار می گیرند. هدف پژوهش بررسی تاثیرگذاری ویژگی های هنر مدرن بر ادبیات نوگرا و بازی های ویدیویی و همچنین بیان تغییر ماهیت عناصر مشترک آنها است. هدف فرعی پژوهش مقایسه این بازی ها با دیگر عناوین رسانه بازی های رایانه ای و پاسخ به این سوال است که: چگونه بازی ها و بطور کلی رسانه های جدید هم می توانند در بطن خود هویتی کلاسیک و مدرن را شکل دهند؟ و جایگاه بازی های مورد مطالعه در این عرصه کجا قرار دارد؟ روش تحقیق تحلیلی و تطبیقی است. یافته های پژوهش مبین این است که رمان اولیس از « جیمز جویس» و بازی های مجموعه «دارک سولز» از هیدتکا میازاکی در عناصر «رد روش روایی رمان»، «رد قهرمان سنتی»، «رد حادثه پردازی»، «تجربه های جدید زبانی»، «رهایی از زمان و آزادی زمان»، «اهمیت دادن به تداعی معانی»، «اهمیت ندادن به متعارفات»، «تمایل به توهم و خیال»، «شرکت دادن خواننده در رمان»، «طرح مساله حقیقت» و «بحث از عقاید و فلسفه ها» مشابهت و تطابق دارند.
بررسی تطبیقی بازنمایی استعمار در رمان های «الصبار» و «سمفونی مردگان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مردم خاورمیانه –از جمله مردم ایران و فلسطین- در قرن بیستم با جریان مدرنیته روبرو شدند. آنها در این تقابل، وضعیت نسبتا همسانی داشتند؛ چراکه آن ها از یک سو، وارث سنت هایی سخت تنیده و کهن -چون پدرسالاری- بودند و از سویی دیگر با جریانی عصیان گر رویارو شدند که همه چیز را در خود می بلعید و می برد. در عرصه سیاست نیز با استعمار مواجه شدند که به انحاء مختلف سعی در بهره بری از سرزمین شان داشت. سنت ( به شکل خاص سنتِ پدرسالاری)، مدرنیته و استعمار سه بن مایه اصلی داستان های سمفونی مردگان از عباس معروفی و الصبار از سحر خلیفه اند. بررسی تطبیقی این دو اثر داستانی، تجربه تاریخی مشترک دو ملت ایران و فلسطین را در مواجهه با مدرنیته نشان می دهد و ماهیت استعمار و نظام سلطه را عریان می کند و از ضعف ها و قوت های سنت و مدرنیته پرده برمی دارد. از این رو، در پژوهش حاضر سعی شده که نمودهای استعمار، نظام سلطه در دو رمان تحلیل شود و پیوند این دو با جوامع سنتی (خانواده، روشنفکران و بازاری ها) تبیین گردد. نتایج پژوهش نشان دهنده این است که در هر دو داستان، سنت پدرسالاری، چون عنصری همگام با استعمار و استبداد به تصویر کشیده شده است. نویسندگان دو داستان، نظام سرمایه داری را دنباله استعمار دانسته اند و تجربه های همسانی را از استثمارگری های این نظام در خاورمیانه، روایت کرده اند. در هر دو داستان، قهرمان، جوانی شاعر است که با یاری دیگر شخصیت ها -خاصه، زنان- در برابر استبداد و استعمار می ایستد.
بررسی عوامل ظهور و گسترش ادبیات چپ مارکسیستی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ورود اندیشه چپ مارکسیستی در آغاز قرن چهاردهم هجری به ایران، آفرینشگر دگرگونی های ژرف و دامنه داری در تمامی شاخصه های فرهنگی ایران، بویژه ادبیات بوده است. محصول این جریان فکری، ادبیات نوظهوری مبتنی بر اندیشه های مارکسیسم – لنینیسم بود که بسرعت در ایران رشد و گسترش یافت. چنانکه اکثر نویسندگان، شاعران و مترجمان، به این مکتب فکری گرایش یافتند و بخش عمده ای از آثار مهم ادبی که بدنه ادبیات معاصر ایران را تشکیل می دهند، تحت تأثیر آموزه های چپ مارکسیستی خلق شد. در راستای پاسخ به این پرسش که چه عواملی باعث رشد و گسترش ادبیات چپ در ایران شدند، پژوهش حاضر دو عامل کلی زیربنای فکری و بسترهای اجتماعی را مطرح می کند و با تکیه بر شواهد تاریخی سعی می کند نشان دهد عواملی چند، ازجمله زمینه های اجتماعی برخاسته از انقلاب مشروطه، پیروزی انقلاب اکتبر، تغییر مناسبات ایران با کشور قدرتمند همسایه و فعالیت گسترده احزاب چپ، زمینه ظهور و گسترش ایدئولوژی مارکسیسم – لنینیسم را بعنوان زیربنای فکری ادبیات چپ، در ایران فراهم آوردند. از سوی دیگر با استناد به شواهد ادبی سعی بر اثبات این مدعا می شود که همسویی و تطابق شاخصه های ادبیات چپ مانند: واقع گرایی، اعتراض، نوگرایی و ... با نیازهای ادبی جامعه ایران که در فرایند تحول ساختاری خود به ادبیاتی نوین و پیشرو نیاز داشت، بستر اجتماعی رشد و گسترش ادبیات چپ در ایران را مهیا کرد.
تصحیح واژه «عاطار» در یکی از اخوانیّات منتجب الدین بدیع جوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۴
303 - 321
حوزه های تخصصی:
کتاب «عتبه الکتبه» مجموعه مراسلات دیوانی و مکاتبات اخوانی عهد سلطان سنجر سلجوقی با انشای منتجب الدین بدیع جوینی است. این کتاب نخستین بار به اهتمام علامه قزوینی و استاد اقبال آشتیانی به شیوه قیاسی، تصحیح گردید و در سال 1329ه.ش. چاپ شد. به دلیل دشواری های تصحیح قیاسی و تک نسخه بودن اثر، تصحیح و ضبط برخی واژه ها در این چاپ از کتاب به درستی صورت نگرفته است. یکی از این ضبط های نادرست، واژه «عاطار» است. نتیجه پژوهش پیش رو که به شیوه توصیفی- تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای و نسخه خطی «عتبه الکتبه» انجام شده است نشان می دهد که هم مصححان «عتبه الکتبه» در خوانش واژه «عاطار» اشتباه کرده اند و هم شارحان کتاب، با استناد و اعتماد به تصحیح قزوینی-اقبال، در شرح این واژه به خطا رفته اند یا به معنادارنبودن آن اذعان کرده اند. در حقیقت، این واژه که در ادبیات فارسی و عربی سابقه و معنی ندارد، با تحریف کلمه آغازین تمثیل عربی «مِمّا طارَ بِهِ عنقاءُ مُغرب» به متن «عتبه الکتبه» راه یافته است.
سعدی واقعی و سعدی مستتر در دیباچه گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴۸
103 - 113
حوزه های تخصصی:
در روایتپژوهی، بحث مؤلفههای ششگانه الگوی ارتباط روایی همیشه مسأله برانگیز بوده است. این مؤلفهها به صدای روایت مربوط میشوند که یا بیرونی است یا درونی. سعدی در بیرونیترین جایگاه است که بوستان و گلستان را نگاشته است. اما شیخ شیراز مؤلف مستتر هم هست که واسطِ سعدی واقعی و سعدی روایت گر است و تصویر برساخته در ذهنیت خواننده از شیخ شیرازی واقعی است. حال، صدای سعدی روایت گر، گلستان و به طریق اولی، دیباچه را به خواننده/روایتگیر انتقال میدهد. وانگهی، صدای سعدی شیرازی میتواند حاکی از ایدئولوژی وی در مقام مؤلف واقعی هم باشد. اما، بوستان و گلستان بلندگوی اعلان مواضع سعدی واقعی نیست، بلکه سعدی واقعی این نظرگاه را از رهگذر ابزارهای متنی تبیین میکند. دقیقتر، از طریق سعدی نویسنده یا مستتر بهتر میتوان درباره ایدئولوژی سعدی شیرازی واقعی سخن گفت. این مقاله، جایگاه سعدی واقعی و مستتر/نویسنده را در دیباچه گلستان بررسی میکند. توسل به سعدی نویسنده ممکن است راه حلی برای بحث درباره تضادها و تناقض ها و گفته های منسوب به سعدی واقعی محسوب شود، چه از این نظر، گلستان و بوستان دیگر آثار از آن سعدی نویسنده محور است تا سعدی واقعی که در تذکره ها ذکر شده است.
از ققنوس شکسپیر تا سیمرغ عطار: بررسی گذار از عالم محسوس به عالم مثال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پوفسور آی. ای. ریچاردز از چهره های تأثیرگذار در نقد و نظریه ادبی سده بیستم است که در سخنرانی به وجوه معنایی منظومه کوتاه شکسپیر و بیان چند مصراع از منطق الطیر عطار درباره ققنوس اشاره می کند. همین اشاره مختصر، نگارنده را برآن داشت تا در این مقاله به وجوه شباهت و تمایز میان دو اثر عطار و شکسپیر در توجه به مضمون سیر و سلوک عارفانه بپردازد. شیوه اصلی پژوهش حاضر مبتنی بر تحلیل کیفی محتوای دو اثر و همچنین مضمون شناسی تطبیقی است. شعر شکسپیر درباره مجلس عزایی است که پرندگان برای دو عاشق و معشوق یعنی قمری و ققنوس تدارک دیده اند که به تازگی درگذشته اند. عامل پیوند شعر شکسپیر به سنت عرفان فارسی، نوعی معرفت عرفانی است که از طریق کشف و شهود به دست می آید و نه از رهگذر آگاهی و استدلال منطقی. مهم ترین وجه شباهت میان دو اثر، یکی شدن سی مرغ در منظومه عطار و قمری با ققنوس در شعر شکسپیر است. مهم ترین وجه تمایز نیز این است که مرغان در منظومه عطار، سیر و سلوکی عارفانه را برای وصال با سیمرغ آغاز می کنند، اما در شعر شکسپیر، نه سیر و سلوک، بلکه عشق پاک و افلاطونی میان ققنوس و قمری در جریان است. دیگر اینکه هر دو اثر به مفهوم خرد توجه نشان می دهند: خرد از این سیر و سلوک و از این یگانگی و فناپذیری عاشق و معشوق، حیرت می کند. با این همه، مهم ترین وجه مشترک این است که هم سی مرغ و هم قمری و ققنوس برای آنکه بقا و دوام یابند، باید فنا شوند: سی مرغ، بقای خود را در سیمرغ؛ و قمری و ققنوس بقای خود را در ققنوس تازه تولدیافته می بینند. در نهایت، وحدت وجود در عرفان اسلامی با عشق افلاطونی تناظر و همسانی کلی پیدا می کند: هر دو از عالم محسوس درمی گذرند و به جهان مثالی وارد می شوند.
بررسی تطبیقی سبک شناختی لایه ایدئولوژیک اشعار سیمین بهبهانی و گلرخسار صفی آوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۸
147 - 182
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، ایدئولوژی را در سطوح سه گانه زبانی (واژگانی، نحوی، بلاغی) در شعر سیمین بهبهانی شاعر ایرانی (1306-1393 ﻫ.ش.) و گلرخسار صفی آوا شاعر تاجیکستانی (تولد 1326 ﻫ.ش.)، بررسی و مقایسه می کند. شعر هر دو، با ایدئولوژی های حاکم بر فضای روشنفکری زمانه همراه است؛ در شعر بهبهانی، ایدئولوژی فمینیستی آشکارتر است و با واژگان امروزی، زبانی زنانه و نگاهی تازه، تشخص یافته است. اما صفی آوا، احساسات زنانه را چندان آشکارا بیان نمی کند؛ مضامین زنانه در شعر او راه یافته اند، اما این، وجه غالب نیست؛ شعر او بیشتر، با ناسیونالیسم نشان دار شده است. بازتاب ایدئولوژی در لایه های زبانی هر دو هست؛ اما صراحت صفی آوا بیشتر و ایدئولوژی در لایه واژگانی شعر او پررنگ تر است. در شعر بهبهانی ایدئولوژی عمدتاً، در لایه های نحوی و بلاغی است و به شعر او فردیتی هنری بخشیده است. از این منظر شعر صفی آوا کلیشه وار، مانده است.
بررسی روان شناختی زنانگی در اشعار فروغ فرخزاد
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
42 - 21
حوزه های تخصصی:
یونگ معتقد است که فرد برای رسیدن به رشد روانی و فردیت شخصیت خود از سه مرحله ی کهن الگویی کلان (سایه، آنیما/ آنیموس و خویشتن) عبور می کند و در هر مرحله با گذر از سطوح کهن الگوی به امکانات بیشتری از یکپارچگی روانی دست می یابد. در این پژوهش، نمادهای رشد مرحله دوم فردیت با تأکید بر کهن الگوی آنیما، در اشعار فروغ فرخزاد، بررسی و تحلیل شده است. نمادهای چهار مرحله ی رشد آنیما که با چهار شخصیت اسطوره ای حوا، هلن، مریم و سوفیا نمادین شده اند، در تمام دفتر های شعری فروغ فرخزاد حضور دارند، اما بسامد آن ها همزمان با رشد روانی شاعر تغییر می کند. در سه دفتر اول، بسامد ظرفیت های روانی حوا و هلن و در دو دفتر پایانی بسامد ظرفیت های مریم و سوفیا بیشتر است. فروغ در شعر خود توانست رشد آنیما را تا متعالی ترین سطح آن نشان دهد و در عین حال هرگز سطوح پست تر آن را سرکوب نکرد. به همین دلیل در دو دفتر پایانی نه تنها شاهد حضور مریم و سوفیا هستیم، بلکه ردّپایی از حوا و هلن نیز در پس زمینه ی شعر او دیده می شود. اشعار فروغ فرخزاد بازتاب دهنده ی رشد و یکپارچگی روانی شاعر در حوزه ی آنیماست. وی توانست پرده از چهره های مختلف و متناقض کهن الگوی آنیما برگیرد و زنانگی را لااقل در شعرش از غریزی ترین تا متعالی ترین خصیصه هایش بیان کند و به عنوان یکی از هنرمندان اصیل امروز، تمامیت آنیما را به نمایش گذارد.
نقش روزنامه کاوه در تاریخ ادبیات نگاری فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴۷
201 - 215
حوزه های تخصصی:
وقتی از سنت تاریخ ادبیات نگاری فارسی سخن به میان می آید، غالباً نظرها معطوف می شود به ترجمه کتاب های تاریخ ادبیاتی اروپاییان که رویکردها، روش ها و تمهیدات نوینی را در اختیار مورخان ادبی فارسی زبان قرار دادند. بنابراین، اولاً کتاب و ثانیاً ترجمه دو متغیر اصلی در انتقال میراث مغرب زمین به قلمرو زبان فارسی قلمداد می شود. حال آن که اولاً خیلی زودتر از آن که ترجمه کتاب ها چشم مورخان ادبی را به روی جهان های تازه بگشاید، مقالات مطبوعاتی این نقش مهم را بر عهده گرفتند و ثانیاً کوشندگان این حوزه در سه خانواده ژانری ترجمه، تألیف و ترجمه – تألیف فعالیت می کردند. در این میان روزنامه کاوه به اعتبار مشارکت و مساهمت نویسندگانی مثل محمد قزوینی، سید حسن تقی زاده، ابراهیم پور داوود، ادوارد براون، کریستن سن و دیگران بیش از دیگر مطبوعاتی بودند که به این بحث می پرداختند. پرسش اصلی مقاله در همین نقطه شکل می گیرد: سهم مقالات تاریخ ابیاتی که در روزنامه کاوه منتشر می شد، چه نقشی در انتقال میراث غربی داشت و چگونه؟ پرسش های دیگری نظیر این که کدام چهره ها اثرگذارتر بودند و نسبت آثار این ها با گفتمان های مسلط جامعه آن روزگار چگونه بود؟
بازخوانی سیر دگردیسی اسطوره اسب در گذر از حماسه به عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
271 - 290
حوزه های تخصصی:
اسب به عنوان توتم ایرانیان، اسطوره ای است که در متون آیینی- ادبی ادوار مختلف، حضوری چشمگیر داشته، اسطوره ای پرتکرار محسوب می شود. اسب به دلیل بهره مندی از طبیعتی دوگانه، در اساطیر و همچنین آموزه های عرفانی، هم سمبل و نمادی از مضامین اهورایی و هم اهریمنی است که به دلیل محبوبیت آن در میان اقوام ایرانی، بیشتر به عنوان اسطوره ای نیک و مینوی شناخته می شود. این مقاله با روش تحلیل- محتوا در پی بررسی سیر دگردیسی اسطوره اسب در گذر از عصر حماسی به دوره عرفانی است که نتایج پژوهش نشان می دهد اسب در متون حماسی و پهلوانی، دارای نقش و جایگاه ویژه ای است که نیمه پنهان و تکمیل کننده پهلوانان محسوب می شود و یاریگر آنان در تمام مراحل زندگی است. پس از گذر از عصر حماسی، اسب همچنان در متون عرفانی، نمادی از مضامین عالی است؛ اما به دلیل داشتن طبیعت سرکش، به عنوان نمادی از نفس نیز به کار رفته است؛ اما همین نفس، چون اسبی تعلیم پذیر، قابلیت رام شدن دارد که می توان با ریاضت و تمرین، آن را مطیع و رام ساخت.