فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۶۱ تا ۶۸۰ مورد از کل ۵۱٬۳۹۰ مورد.
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴۷
151 - 176
حوزه های تخصصی:
تحلیل روابط بینامتنی متونِ ادبیِ ژانرهای مختلف، یکی از راهکارهای عملی بررسی آمیختگی یا «همزیستی» انواع ادبی است. قابوس نامه و آثار نظامی به عنوان متونی کانونی در ادب فارسی، نقش رسانه ای در دادوستد فرهنگی، ادبی و تمدّنی ایران داشته اند. تأثیرپذیریِ نظامی از قابوس نامه با شواهد چشمگیر بینامتنی قابل اثبات است. از نشانه های مهم این تأثیرپذیری، رسوخِ اندیشگانی و زبانیِ قابوس نامه در آثار اوست. بررسی آثار نظامی و قابوس نامه، اهمیّت تعاملات بینامتنی را در همزیستی انواع ادبی نشان می دهد. این مقاله به روش توصیفی-تحلیلی، بینامتنیّت قابوس نامه و آثار نظامی را با ارائه شواهد، بررسی-کرده، به این نتیجه رسیده است که تعاملات بینامتنی، آشکارا نشان دهنده دادوستد انواعِ مختلف ادبی است. عنصرالمعالی و نظامی هر دو به همزیستی انواع ادبی اشراف داشته ، از این طریق گفتگویی بین انواع و آثار ادبی برقرارکرده اند. در قابوس نامه علاوه بر اختصاص باب هایی به غنا و حماسه، در مطاویِ مطالب تعلیمی نیز عناصر غنایی و حماسی به کار رفته است. نظامی نیز به فراخورِ بافتِ متنی و موقعیّتی آثارِ غیرتعلیمی خود، از عناصر تعلیمی به عنوان اجزائی جدایی ناپذیر، استفاده کرده است که از نمونه های بارز آن درج «اندرزنامه» در آثار غنایی و حماسی خود، بویژه در ادامه «ساقی نامه»هاست. فراوانی بینامتنیّتِ ضمنی(تلمیح و اشاره) و صریح(عقد) نشان گر نبوغ و خلاقیّت نظامی در استفاده از میراث منثورّ پیش از خود بویژه قابوس نامه است. وی به این میراثِ گران قدر جامه وزن، قافیه وتصاویر ادبی پوشانده، تا به آثار خود غنای محتوایی، اتّساع معنایی، انسجام متنی و جذّابیّت هنری بخشد.
تحلیل انتقادی گفتمان عرفانی در غزلیات حافظ با تکیه بر فرانقش متنی زبان در زبان شناسی سیستمی- نقشی هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۵۵)
83 - 118
حوزه های تخصصی:
یکی از روش های کارآمد برای مطالعه ی زوایای معناشناختی زبان عرفانی در متون ادبی، تحلیل گفتمان انتقادی است که رویکردی جدید از تحلیل گفتمان در مطالعات زبان شناسی به شمار می رود و به تجزیه وتحلیل متون در پیوند با زمینه و بافت فرهنگی و اجتماعی می پردازد. در پژوهش حاضر با روشی توصیفی- تحلیلی و مطابق با الگوی سه سطحی فرکلاف، به تحلیل معناشناختی زبان عرفانی حافظ پرداخته می شود. بدین منظور پس از توصیف غزل های عرفانی حافظ مطابق با چارچوب زبان شناسی سیستمی- نقشی هلیدی و با تکیه بر فرانقش متنی زبان در آن چارچوب، با عنایت به بافت درون زبانی و برون زبانی غزل ها و با تحلیلی بینامتنی، به تفسیر و تبیین ایدئولوژیک آن ها پرداخته می شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که ویژگی های عرفانی شاخص در زبان عرفانی حافظ، ویژگی هایی است که با دیگر متون عرفانی اشتراکاتی دارد و ضمن ارائه ی مختصات بینامتنی و قواعد عام گفتمان عرفانی، منعکس کننده ی دیدگاه های شخصی و ایدئولوژیک حافظ در ارتباط با اوضاع فرهنگی-اجتماعی زمانه ی اوست. دستاورد تحقیق، توجیه و تبیین علمی، نظام مند و الگومدار زبان عرفانی حافظ و بیان چگونگی و چرایی شکل گیری، تولید و درک گفتمان عرفانی او با استفاده از معیارها و ابزارهای دقیق تحلیل انتقادی گفتمان است که نتایج پژوهش را بر پایه های مستدل و موثق زبان شناسی، استوار و از برچسب کلی گویی و خطاهای حاصل از آن مبرّا می کند.
تحلیل انتقادی گفتمان انوری در قطعه والی گدا براساس رویکرد نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۵۵)
119 - 142
حوزه های تخصصی:
قطعه بستر مناسبی برای طرح انتقادهای اجتماعی است. انوری ابیوردی از شاعران معروف قرن ششم نیز در قطعه ی والی گدا، نسبت به جهالت مردم و درک نادرست آنان از شرایط سیاسی و اجتماعی و نحوه ی حکومت داری سلجوقیان واکنش نشان داده است؛ بنابراین پژوهش حاضر برمبنای تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف (1989)، در سه سطحِ توصیف، تفسیر و تبیین، چگونگی تعامل انوری با اوضاع خفقان آمیز مسلّط بر زمان خود را بررسی می کند. در این قطعه در سطح توصیف، چگونگی تبیین ایدئولوژی و فکر شاعر با ایجاد روابط همنشینی و گاهی تضاد و متناقض و برقراری ارتباط بین واژگان، تحلیل شده است. در سطح تفسیر، چگونگی استفاده از نقش اعتراضی بینامتنیت تلمیح برای بیان مقصود خود شاعر و در سطح تبیین، تقابل ایدئولوژی انوری زیرک با ایدئولوژی حاکمان در قطعه ی والی گدا و استیلای سیاسی روش پارادوکس و روش مناظره ی انوری برای اعمال قدرت غیرمستقیم تحلیل شده است.
تحلیل زمانمندی روایت در داستان های بازنویسی آذریزدی از مثنوی برای کودکان (بر اساس نظریه ژنت و نیکولایوا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درک و شناخت مخاطبان کودک از زمان، متفاوت با بزرگ سالان است؛ بنابراین نویسندگان در نگارش داستان برای این رده ی سنی و تأثیرگذاری بیشتر، باید از الگوی زمانمندی مناسب با فهم آنان استفاده کنند. بر این اساس، هدف در این پژوهش نیز بررسی زمانمندی روایت در داستان های بازنویسی آذریزدی از مثنوی برای مخاطبان کودک است. بدین منظور ابتدا نظریه ی ژنت درباره ی زمانمندی روایت و نگرش نیکولایوا به زمانمندی در داستان کودکان، در چارچوب اصلی پژوهش، بررسی شد و سپس بر مبنای آن ها، عناصر زمانمندی در سه داستان بازنویسی شده از مثنوی به روش اسنادی با این فرض که آذریزدی، مناسب با درک مخاطب کودک از زمان، نوع نگرش به کودکی و اهداف ادبیات کودک، تغییراتی در الگوی زمانمندی داستان ها ایجاد کرده است، تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان می دهد آذریزدی براساس نگرش آموزشی که به ادبیات کودک داشته است و همچنین این دیدگاه که مخاطبان کودک نیاز به توضیح بیشتر درباره ی مطالب دارند، از درنگ توصیفی در بخش شخصیت پردازی و بیان رویدادها، گذشته نگری و بسامد مکرر استفاده کرده که این امر موجب شتاب منفی در داستان های بازنویسی شده است. آذریزدی صحنه های حذف شده در مثنوی را به صورت خلاصه روایت کرده و صحنه های خلاصه را با جزئیات بیشتر بازنویسی کرده است تا اطلاعات ضروری در اختیار مخاطب کودک قرار گیرد. مقایسه ی الگوی زمانمندی داستان های بازنویسی شده با نگرش نیکولایوا نیز نشان می دهد آذریزدی بیشتر به ساختار زمانمندی داستان های کلاسیک کودک نظر داشته است تا داستان های معاصر.
خوانشی از رمان نوجوان هستی براساس رویکرد بوم فمینیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بوم نقد رویکردی جدید در مطالعات ادبی است که باتوجه به افزایش دغدغه های زیست محیطی در چند دهه ی اخیر در پی آن است تا میان ادبیات و محیط زیست پیوند برقرار نماید. اکوفمینیسم یا بوم فمینسیم نیز، شاخه ای از بوم نقد است که در پی اثبات این ادعاست که فرهنگ مردمحور در طول تاریخ به صورت توأمان به زن و طبیعت آسیب های جبران ناپذیری وارد کرده است. استدلال اصلی اکوفمینیست ها آن است که سرکوب مردسالارانه، با عناوین سود و پیشرفت، طبیعت را از بین می برد. این مقاله به روش تحلیل محتوا و با رویکرد توصیفی تحلیلی، بر آن است تا رمان هستی از فرهاد حسن زاده را از منظر اکوفمینسیم، بررسی کند و عناصر این دیدگاه را در اثر یادشده، پیش چشم بیاورد. قهرمان این اثر دختر نوجوانی است که در بحبوحه ی روزهای آغازین جنگ به همراه خانواده، مجبور به ترک شهر و دیار می شود. در این رمان شواهد و تصاویر بسیاری وجود دارد که نشان دهنده ی آسیب های جنگ تحمیلی به زنان و طبیعت است. از سوی دیگر قرائن متعددی نیز به چشم می آید که نشانگر وجه حمایتگری زنان از طبیعت و طبیعت از زنان است. این شواهد رابطه ی بین زنان، طبیعت و محیط زیست و نیز رابطه ی بین مردان، فرهنگ و جنگ را تأیید می کند.
کاربرد رمز در شعر خزعل الماجدی و نسیم شمال بر اساس نظریه زیبایی شناسی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
107 - 130
حوزه های تخصصی:
ادبیات هر دوره ای متأثّر از اوضاع و شرایطی است که با آن تعامل دارد. شعر خزعل ماجدی (متولّد 1951) و نسیم شمال (1313- 1249) نیز متأثّر از شرایطی است که از دیرباز، دشمنان برای عراق و ایران پدید آورده بودند. این دو شاعر در ابعادی گسترده و با نگرشی سلبی نگر، وضعیت جامعه خود را نقد کرده اند. نظریه زیبایی شناسی انتقادی به عنوان محصول مکتب فرانکفورت در قرن بیستم پا به عرصه وجود گذاشت و عمده ترین هدفش را می توان مخالفت با وضعیت موجود و درنهایت رهایی انسان معاصر به عنوان موجودی آزاد دانست. جریان ادبی شعر عربی و فارسی به دلیل اشتراک در شرایط اجتماعی – فکری - سیاسی، تجربه های مشترکی را رقم زد که این تحوّل تقریباً هم در محتوا و هم در فرم آثار ادبی دو ملّت قابل مشاهده است. یکی از مهم ترین عناصر شعری مشترک خزعل ماجدی - به عنوان شاعر عراقی - و نسیم شمال - شاعر ایرانی - روح و فضای انتقادی است که بر اشعارشان سایه افکنده است. شیوه به کار گرفته شده در نوشتار پیش رو، تطبیق اشعار دو شاعر ایرانی و عراقی براساس مکتب آمریکایی و برمبنای تحلیل و تفسیر کتابخانه ای است. این دو ادیب همچون نظریه پردازان مکتب فرانکفورت و نظریه زیبایی شناسی انتقادی، ایدئولوژیکی بودن هر نوع اثر ادبی و غیر ادبی را نفی می کنند و اصالتش را در استقلال آن می دانند. پژوهش حاضر بر آن است تا اصلی ترین دغدغه های فکری هردو شاعر را از چهار جنبه مشترک: رمز سیاسی، رمز اجتماعی، رمز اسطوری و رمز تاریخی که دارای بار نمادین است؛ ازنظر زیبایی شناسی انتقادی مقایسه و تحلیل کند. از تحلیل اشعار ایشان چنین استنباط می شود که ریشه تمام مشکلات ایران و جهان عرب براساس این نظریه، سلطه سیاسی حاکم است و راه ایجاد آزادی در جامعه، حذف سلطه گری در کشور است. خزعل ماجدی و نسیم شمال به طور رمزی اندیشه های ضدّ استعماری خود را بیان نموده و برای تجسّم بخشیدن به واقعیت کشور و تهییج جامعه از رمزهای اجتماعی و سیاسی و اسطوری و تاریخی کمک گرفته اند تا بدین وسیله اهداف و ارزش های مورد نظر خود را رواج دهند.
واکاوی نقش های شش گانه زبان در دیوان «الزمن الضیق» از سنیه صالح و «دیدار صبح» از طاهره صفارزاده بر پایه نظریه ارتباطی یاکوبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
131 - 151
حوزه های تخصصی:
واکاوی متون برمبنای نظریه های جدید نقد ادبی، یکی از روش های دستیابی به جنبه های ساختاری آن ها در عصر حاضر است. ازجمله این نظریه ها، مدل ارتباطی یاکوبسن، زبان شناس روسی است. یاکوبسن به مسائل ساختار زبانی در شعر توجّه داشته و شعر را جزء جدایی ناپذیر زبان شناسی دانسته است. وی ارتباط را از راه شش کارکرد عاطفی، ترغیبی، همدلی، ارجاعی، فرازبانی و ادبی زبان تعریف کرده است. پژوهش حاضر می کوشد به صورت تطبیقی و با رویکرد توصیفی - تحلیلی، به جستجوی ساختار زبان و کارکردهای اساسی آن از منظر مدل ارتباطی یاکوبسن در اشعار سنیه صالح (1935-1985) شاعر معاصر اهل سوریه و طاهره صفارزاده (1315-1387) شاعر معاصر ایرانی بپردازد. یافته ها نشان می دهد، با توجّه به ویژگی های شعری و همچنین مضامین موجود در دیوان «دیدار صبح» از صفارزاده، وجه غالب نقش های زبانی در آن به ترتیب نقش های؛ ارجاعی، ترغیبی و ادبی است، چنان که نقش های عاطفی، ادبی و ارجاعی از نقش های غالب کلامی در دیوان «الزمن الضیق» از سنیه صالح است. بررسی فرایند ارتباط در دیوان های هر دو شاعر در آشنایی بهتر و بیشتر با نگرش و عقاید و اندیشه شاعران مؤثّر افتاده است.
مقایسه ساختاری و محتوایی مقدمه داستان بیژن و منیژه با مقدمه رستم و اسفندیار در شاهنامه
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ششم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۹
116 - 137
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی تفاوت ها و اشتراکات ساختاری و محتوایی مقدمه های دو داستان بیژن و منیژه و رستم و اسفندیار در شاهنامه فردوسی پرداخته می شود. هدف از این مقاله پی بردن به این نکته است که با وجود تمایزِ داستان رزمی-تراژدی رستم و اسفندیار با داستان عاشقانه بیژن و منیژه؛ چرا فردوسی برخی واژه ها، ترکیبات و مفاهیم در مقدمه این داستان ها را به صورت مشابه و نزدیک به هم به کار برده است. مسأله اتفاقی بودن یا هدف مند بودن این اشتراکات؛ نگاهِ ویژه به سبک و علاقه مندی فردوسی به مضامین و موضوعات به کاربرده در درآمدهای این دو داستان و نیز دستیابی به چند دلیل برجسته درباره ماندگاری ابیات این مقدمه های داستانی از فرضیات مطرح شده در این پژوهش است. در این مقاله به روش تحلیل بنیادی و مقایسه کمی و کیفی به کمک منابع موجود کتابخانه ای سعی شده است تا ابعاد مختلف موضوع، واکاوی شود. پس از مقدمه و کلیات کار و بیان مسأله و پیشینه پژوهش، تحلیل و بررسی مجزای هر مقدمه با شرح و تفسیر مختصری از ابیات آمده است. در ادامه وجوه تمایز و شباهت این دو مقدمه بیان شده است. در پایان بحث نیز ضمن پاسخ به مسائل و فرضیه های طرح شده، درمی یابیم که با وجود تفاوت های چندبُعدی این دو مقدمه؛ فردوسی احتمالاً به دلایلی همچون ایجاد انگیزه و جذب مخاطب، استقلال محتوایی در درآمدهای داستانی و تازگی و دوری از کهنگی سخن در هر برهه از زمان، به سرودن مقدمه های شاهنامه با وجوه اشتراکی قابل تأمل همت گماشته است.
واژگان نظامی نویافته و ناشناخته در آداب الحرب و الشجاعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
101 - 114
حوزه های تخصصی:
آداب الحرب و الشجاعه اثری ارزشمند به زبان فارسی با موضوع نظامی و آداب جنگاوری است که در اوایل قرن هفت به نثری ساده و روان به رشته تحریر درآمد. این کتاب هم ازنظر قدمت متن و هم از دید زبان شناسی اعتباری برجسته دارد و کهن ترین متن فارسی شناخته شده در موضوع نامبرده است؛ نیز با توجه به اینکه در شبه قاره هند تألیف شده است، واژه ها و اصطلاحات هندی دارد؛ بنابراین بدیهی است که توجه ویژه به این کتاب ازنظر واژه شناسی و معنی شناسی ضرورتی انکارناپذیر دارد. با مطالعه کتاب با رویکرد واژه شناسی مشخص شد که بسیاری از واژه ها تاکنون ناشناخته باقی مانده و در هیچ منبعی درباره آنها توضیحاتی نیامده است؛ ولی به دلیل گستردگی اصطلاحات ناشناخته این کتاب، ثبت و بررسی همه آنها کاری زمان بر و دشوار است؛ بنابراین در این پژوهش، برخی از واژه های نظامی، استخراج، بررسی، معرفی و تحلیل می شوند. روش کار در مرحله اول، مطالعه آداب الحرب و الشجاعه و استخراج واژه های ناشناخته و ثبت نشده در حوزه مسائل گفته شده است. در مرحله بعد به روش مطالعه کتابخانه ای و جست وجو در پیکره ها و نرم افزارهای گوناگون مرتبط و با ابزار یادداشت برداری، شواهد موجود گردآوری شد. در مرحله نهایی، برخی از واژگان، بررسی و تحلیل شدند که درباره آنها توضیحاتی بیان می شود و هویّت شان آشکار خواهد شد. برخی نیز به دلیل آشکاربودن معانی آنها یا نبود اطلاعات کافی، که بیش از پنجاه واژه است، فقط معرفی شدند. درکل، همه این واژه ها نویافته هستند و تاکنون هیچ یک در فرهنگ لغتی ثبت نشده اند و در اینجا برای نخستین بار معرفی می شوند.
گفتمان کاوی داستان فریدون و ضحاک برپایه تاریخ گرایی نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد ادبی واکاوی لایه های معنایی متن برپایه نظریه هایی است که بیشتر، از حوزه های دیگر علوم انسانی گرفته شده است. یکی از تازه ترین نظریه ها در این زمینه تاریخ گرایی نوین است که در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد میلادی، استیون گرینبلَت آن را پایه گذاری کرد. برخلاف تاریخ گرایی سنتی که از تأثیر یک سویه تاریخ بر ادبیات سخن می گوید، تاریخ گرایی نوین به تأثیر متقابل ادبیات و تاریخ بر یکدیگر باور دارد. این پژوهش داستان فریدون و ضحاک را برپایه تاریخ گرایی نوین و با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و اسنادی، با رویکردی توصیفی تحلیلی بررسی و تحلیل و معنای تازه ای از آن ارائه کرده است. دستاورد پژوهش نشان می دهد که کشمکش گفتمان ایرانی (فریدون و کاوه) با گفتمان انیرانی در این داستان بر سر قدرت است که سرانجام به غلبه گفتمان ایرانی می انجامد. شخصیت های این داستان هریک نماینده گفتمانی در جامعه داستان هستند. در آغاز، گفتمان انیرانی گفتمان مسلّط و در قدرت، و گفتمان ایرانی در حاشیه و خارج از قدرت است؛ اما در پایان داستان، وضعیت دگرگون می شود. پیرنگ داستان حاصل کشمکش گفتمان ایرانی و انیرانی بر سر قدرت است.
بررسی دلالت های ضمنی در مثنوی با توجه به تناسب واژگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دلالت ضمنی یکی از رویکردهای نشانه شناسی است که با معناهای پنهان و ژرف ساخت متون به مثابه کلیت های نظام مند سروُکار دارد و درپی آن است تا با تکیه بر بافت کاربردی واژه و ویژگی های مخاطب، از ظاهر نظام های نشانه ای عبور کند و به لایه های زیرین متن دست یابد. مثنوی به دلیل ساختار تأویل پذیر و تودرتو، قابلیت بررسی از این دیدگاه را دارد و با واکاوی دلالت های ضمنیِ آن می توان به انسجام و وحدت اندام وار و نیز مفاهیم پنهان بسیاری پی برد. هدف این پژوهش، تبیین چگونگی دلالت های ضمنیِ برآمده از تناسب الفاظ در مثنوی است؛ ازاین رو در پژوهش حاضر با روش تحلیل محتوا از دیدگاه نشانه شناسی گفتمانی، برخی از دلالت های ضمنی مثنوی از دو منظر بررسی و تحلیل می شود. یافته های پژوهش بیانگر آن است که دلالت ضمنیِ برآمده از تناسب الفاظ در مثنوی به دو شکل دیده می شود: در شکل اول، باهم آیی و تناسبِ واژگان برجسته یک رویداد یا داستان دینی و تاریخی مشهور در محور هم نشینیِ بیت، تداعی کننده آن رویداد برای مخاطب و القاکننده معنای ضمنی دیگری است که با ظاهر بیت و زمینه اصلی بحث در محور عمودی شعر نیز هماهنگی دارد. در شکل دوم، شاعر، واژگان و فرازهای برجسته از داستانی مشهور و مرتبط را با کلام خود می آمیزد؛ ولی این نشانه های زبانی، معنای ثانویّه ای به بیت نمی بخشد؛ بلکه حضور آن واژگان در تعدادی از ابیات متوالی، مخاطب را به دلالت ضمنیِ موجود در کلیّت ابیات رهنمون می کند.
تحلیل انسجام و پیوستگی دو حکایت متوالی از باب دوم گلستان بر اساس الگوی انسجام غیر ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۳
177 - 213
حوزه های تخصصی:
از جمله مباحثی که همواره درباره گلستان سعدی مطرح می شود، مبحث بود یا نبود ساختار و سیستم در متن گلستان است. عده ای، حکایات گلستان را فاقد نظم و ارتباط معنایی می دانند و گروهی دیگر معتقد به معماری سنجیده، متقارن و نظام مند گلستان هستند. امروزه کاربست موفقیت آمیز نظریه زبانشناسی نقش گرا در مطالعه متون ادب پارسی، مسیر جدیدی را برای ساختارشناسی گلستان گشوده است. در این جستار با کاربرد نظریه زبان شناسی نقش گرا و استخدام الگوی «انسجام غیرساختاری»، هماهنگی انسجامی و پیوستگیِ بین دو حکایت از باب دوم گلستان بررسی شده است. هدف از این پژوهش این است که با تحلیل روابط معنایی بین عناصر سازنده این دو حکایت، درجه انسجام و پیوستگی آن ها سنجیده شود. بر این اساس، معلوم می شود که آیا اساساً سعدی در چینش حکایات، نیّت و مقصود خاصی را در نظر داشته است یا خیر؟ نتایج این مطالعه حاکی از تعدّد گره های معنایی، تعامل زنجیره های کانونی و هماهنگی انسجامی چشمگیر میان این دو حکایتِ ظاهراً مجزّاست. کاربست الگوی انسجام غیرساختاری سبب آشکار شدن نیّت سعدی در سازماندهی موضوع، درون مایه، صحنه آرایی، کنشگران و پیرنگ پیوسته در دو حکایت گردید. بافتار درون زبانی و برون زبانی هر حکایت با حکایت دیگر کاملاً قرینه است. در مجموع، ارتباط عناصر و تعامل بین مقوله های این دو حکایت، گفتمانی واحد را می آفریند؛ بنابراین، حاصل کاربرد نظریه زبان شناسی نقش گرا این امکان را فراهم می سازد تا به صورت کمّی و به دور از هرگونه کلّی گویی و اظهار نظر ذوقی-سلیقه ای، هماهنگی انسجامی و پیوستگیِ بین حکایت های هر باب گلستان را آشکار کنیم.
پردازش مبتداسازی در جملات فارسی توسط فارسی آموزان غیرایرانی (تحلیلی بر پایه نظریه پردازش درونداد ون پتن)
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۳
307 - 336
حوزه های تخصصی:
اهمیت مفهوم درونداد به طور گسترده در حوزه های مختلف زبان دوم آموزی شناخته شده است. تحقیقات زیادی به منظور بررسی نحوه پردازش درونداد، ویژگی های مختلف تسهیل کننده درونداد و کارآمدی آموزش هایی که مستقیماً درونداد را دستکاری می کنند، انجام شده است. در میان این حوزه های پژوهشی مرتبط با درونداد، لازم است تا در ابتدا ماهیت پردازش درونداد را درک کنیم. به همین دلیل، هدف از انجام پژوهش توصیفی تحلیلی حاضر، بررسی دو اصل مهم (اصل اولین اسم و اصل دوم احتمال رخداد) طبق مدل پردازش درونداد ون پتن (2015) در فارسی آموزان سطح میانی، فوق میانی و پیشرفته است. در این پژوهش در پی آنیم تا بدانیم این دو اصل به چه میزان پردازش درونداد را در 30 فارسی آموز سطح میانی، فوق میانی و پیشرفته با ملیت های مختلف که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند، تبیین می کند. به دلیل عدم دسترسی به فارسی آموزان بیشتر، فارسی آموزان در هر سطح 10 نفر بودند. به این منظور، از شرکت کنندگان 14 جمله پرسیده شد و از آنها خواسته شد تا فاعل و مفعول را در هر جمله شناسایی کنند. تحلیل توصیفی یافته های پژوهش نشان داد دو اصل «اولین اسم» و «احتمال رخداد» بر درک معنا و پردازش درونداد در فارسی آموزان سطح میانی بیشتر از سطح فوق میانی و پیشرفته تأثیر می گذارد و این نتیجه مطابق با نظریه پردازش درونداد ون پتن است. علاوه بر این، دریافتیم که شک و تردید در پاسخ ها در سطوح اولیه بیشتر از سطوح پیشرفته است که این می تواند ریشه در سطح مهارت و تسلط فارسی آموزان داشته باشد. در نهایت، پیشنهاداتی جهت انجام پژوهش های آتی ارائه شد.
سنگ و کوه در اساطیر و «خسرو و شیرین» نظامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۶
86 - 100
حوزه های تخصصی:
کهن الکوی سنگ در ادب فارسی نماد نفوذناپذیری و سختی و کوه نماد پایداری و استقامت است. بن مایه چند وجهی سنگ، در فرهنگ و ادبیات هم جنبه مثبت دارد و هم جنبه منفی. هم باعث زایش است؛ هم عامل نابودی. این پژوهش با هدف بررسی کهن الگوی سنگ و کوه در اساطیر و در «خسرو و شیرین» نظامی و به شیوه توصیفی- تحلیلی به چگونگی کاربرد آن ها می پردازد. مثال هایی از «خسرو و شیرین» نظامی با بررسی ریشه اساطیری آن مطرح می گردد. ابزار اصلی گردآوری اطلاعات برگه نویسی از منابع کتابخانه ای است. در این پژوهش مشخص شد که بسامد استفاده از واژه سنگ و کوه در منظومه «خسرو و شیرین» زیاد است. در این داستان واژه سنگ کاربرد فراوان و کلیدی دارد؛ هم در ساخت آرایه های ادبی و هم در بخش های مختلف. بررسی و تحلیل نقش اسطوره ای قهرمانان اصلی این داستان نیز بدون در نظر گرفتن دو عنصر سنگ و کوه کامل نیست؛ تولد رازآمیز شبدیز، زندگی شیرین در بنایی از سنگ با دسیسه زنان قصر خسرو، سنگ تراشی فرهاد برای ایجاد جوی شیر و رساندن نوشیدنی مطلوب شیرین به او و کندن کوه در عشق شیرین از این موارد است که جنبه اساطیری دارد.
ساختار و مضامین لیلو(لالایی) های بلوچی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ مهر و آبان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
۱۳۰-۹۷
حوزه های تخصصی:
لالایی ها نوعی از ترانه های مهم در ادبیات عامه هر قومی به شمار می آیند که سینه به سینه از نسل های گذشته به امروز رسیده اند. در بلوچی به این نوع ترانه ها «لیلو» یا «لولی» می گویند. در جستار پیش رو به بررسی لیلوها در زبان بلوچی پرداخته ایم و هدف از این تحقیق، معرفی این اشعار عامه و تحلیل آن ها از دو منظر ساختار و درون مایه است. نگارنده با گردآوری مهم ترین لالایی های رایج در بلوچستان، ضمن معرفی این گونه سروده ها، نخست به بررسی وزن، قالب، قافیه و ردیف و سپس به تحلیل مهم ترین مضامین و کارکردها و پیوند آن ها با زندگی اجتماعی، مفاهیم دینی، وضعیت زندگی و باورهای گویشوران بلوچی پرداخته است. قالب همه لیلوها، «بلوچیِ سنتی» است و از نظر وزن غالباً عروضی و در بحر قریب هستند. برخی از مضامین به کاررفته در آن ها عبارت اند از: بیان آرزوهای مادر برای فرزند، دعا برای بچه، آرام بخشی، کم کردن بی قراری های کودک، تشویق به شادی و نوازشگری کودک، جنگ در برابر دشمن، تشبیه کودک به قهرمانان قومی، بیان نوع خوراک کودک، داماد گرفتن با مهریه سنگین، مهمان نوازی و دعا برای مادران بی اولاد که بچه دار شوند. شیوه بررسی در این مقاله، مطالعات میدانی و روش توصیفی تحلیلی براساس شصت لالایی است. تاکنون درباره تحلیل ساختاری و محتوایی لالایی های بلوچی پژوهشی انجام نشده است. بنابراین انجام پژوهش برای شناخت این بخشِ ناشناخته از ادبیات عامه مردم بلوچستان ضروری به نظر می رسد.
بررسی، تحلیل و نقد حماسی های دینی از قرن یازدهم تا چهاردهم هجری قمری با تأکید بر اردیبهشت نامه، شهنشاه نامه، مقامات حسینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کهن نامه ادب پارسی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۶)
117 - 163
حوزه های تخصصی:
به پیروی از حماسه های اولیّه، گونه دیگری از حماسه شکل گرفت که با نام حماسه های ثانویه یا مصنوع از آن ها یاد می شود؛ گونه ای از انواع حماسه که به تقلید از حماسه های اولیّه شکل گرفته،حماسه دینی یا مذهبی است که سرایندگان آنها بر اساس جنگ هایی که در تاریخ اسلام ،بویژه روزگار نخستین ظهور اسلام، روی داده، به تبعیّت از متون حماسی،به شرح دلاوری های یکی از شخصیت های برجسته تاریخ اسلام که نزد بیشتر مسلمانان جایگاه والایی داشته،پرداخته اند. سرایش چنین منظومه هایی از قرن پنجم آغاز شده لیکن در روزگار صفویّه به دلیل شرایط سیاسی و اجتماعی رواج و ادامه یافته است به گونه ای که در فاصله قرن یازدهم تا چهاردهم فقط در منطقه اصفهان بیش از بیست منظومه حماسی دینی احصاء شده که هنوز به قلمروهای پژوهشی راه نیافته اند.پژوهش حاضر ضمن تبیین جنبه های مختلف حماسه های دینی با روش توصیفی- تحلیلی، به تحلیل و نقد حوزه های گوناگون سه منظومه (نسخه های خطی) اردیبهشت نامه سروش اصفهانی و شهنشاه نامه میرزا جعفر اصفهانی و مقامات حسینی، اثر محمداکبر اصفهانی قائنی به عنوان نمونه های حماسه های دینی پرداخته-است.حاصل پژوهش نشان می دهد سرایندگان آثار به دستگاه زبانی و بلاغی چندان توجه نکرده اند به نحوی که گاهی مختصّات حماسی و غنایی درهم آمیخته شده است؛دستگاه معنایی و محتوایی بسیار مورد توجّه سرایندگان بوده و کوشیده اند متن را محملی برای بیان دریافت های دینی و اعتقادی خویش که آمیزه ای از تاریخ و توان شاعر است، قرار دهند.در این میان اردیبهشت نامه و شهنشاه نامه دارای بسیاری از مؤلفه های حماسه هستند لکن مقامات حسینی غیر از وزن،فاقد بسیاری از مؤلفه های حماسی به نظر می رسد.
بررسی زبانی اشعار درویش عباس گزی و فهلویات شیخ صفی الدین اردبیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کهن نامه ادب پارسی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۶)
433 - 455
حوزه های تخصصی:
گویش گزی یکی از مهمترین گویش های برجا مانده از پهلوی اشکانی یا پهلوانیک در نواحی مرکزی ایران است که همواره هدف پژوهش بسیاری از محققان داخلی و خارجی قرار گرفته است. دیوان درویش عباس گزی قدیمترین و مهمترین اثر شعری در این زبان است که می تواند منبع موثری در شناخت عمیقتر در بررسی های زبانی این گویش واقع شود. در این تحقیق به بررسی اشعار درویش عباس گزی و فهلویات شیخ صفی الدین اردبیلی در سه سطح واجی، واژگانی و نحوی پرداخته شده است. زبان گزی و آذری کهن، بازماندگان زبان های ایرانی نو و در یک مجموعه زبانی هستند که می توانند به لحاظ زبان شناسی مورد مقایسه قرار گیرند. یافته های این پژوهش شباهت های بسیاری میان کیفیت آوایی و واژگانی دو شاعر نشان می دهد؛ مانند تحول واج «ژ» به «ی» در هر دوگویش. هرچند تفاوت هایی در ساخت آوایی و نحوی سروده های درویش عباس و شیخ صفی دیده می شود. سخنان برجای مانده از دو متفکر، غالباً به صورت شعر و دارای منطق شعری(و در تنگنای وزن و قافیه) است. علاوه بر این هر دو شاعر در این اشعار متاثر از ساختار زبان فارسی هستند. به طوری که بسیاری از واژه ها، ترکیب ها و الگوی دستوری برگرفته از فارسی است.
بررسی تطبیقی جلوه معشوق در منظومه های عاشقانه ناظر و منظور و مهر و مشتری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
11 - 26
حوزه های تخصصی:
اشعار عاشقانه بر سه پایه اصلی عشق، عاشق و معشوق استوار هستند و در این بین، معشوق، اصلی ترین شخصیت شعر عاشقانه است. به گونه ای که حضور پررنگ او را در همه دوره های شعر فارسی می توان مشاهده کرد. وحشی بافقی (ف991ه.ق) و عصار تبریزی (ف792ه.ق)، از برجسته ترین شاعران ادب غنایی به شمار می روند که تا حدودی سیمای معشوق در اشعارشان به شیوه ای متفاوت با معشوق در سایر دوره های شعر فارسی ترسیم شده است. در این جستار با به کارگیری شیوه توصیفی تحلیلی، جلوه معشوق در منظومه های عاشقانه ناظر و منظور و مهر و مشتری به صورت تطبیقی در پنج بخش: تأکید بر جنسیّت معشوق، القاب و نام ها، وصفِ زیبایی های ظاهری، خصوصیّات رفتاری و انواع صُورِ خیال، تجزیه و تحلیل شده است. نتیجه جستار حاکی از آن است که در شعر هر دو شاعر، هم به خصوصیات ظاهری و هم خصوصیات رفتاری معشوق توجه کامل شده است و آشکارترین تفاوت آن با ادوار قبل و بعد، بی پروا بودن شاعر در وصفِ معشوق مذکر، نوع مواجهه عاشق با برخی خصوصیات رفتاریِ معشوق و همچنین بازتاب مکتب واسوخت در اشعار آن هاست.
اهمیت بلاغی ساختارهای نحوی در قصاید سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
89 - 102
حوزه های تخصصی:
هدف از نوشتن این مقاله غور در شگردهای سنایی در خلق زبان تعلیمی در قصاید اوست. ازاین رو، بعد از مقدمه ای کوتاه در مورد «بلاغت خطابی» و طرح چشم اندازی نظری در این مورد، به طرح برخی شگردهای نحوی سنایی در ایجاد «زبان خطابی» و بلاغت تعلیمی می پردازیم. بی شک، هنر سنایی در کاربرد الگوهای نحوی خلاصه نمی شود و از طرفی، طرح تمام الگوهای نحوی سنایی مجال گسترده ای می طلبد، اما در اینجا به بعضی الگوهای نحوی به ویژه کاربرد جملات شرطی و ساختار جمله های پایه و پیرو در قصاید او می پردازیم که شاکله زبان خطابی و آرایش موسیقایی بسیاری از قصاید او به شمار می رود. سنایی از طریق جمله های شرطی و ساختار جمله های پایه و پیرو، آمریت خود را در مقام واعظ اخلاق به نمایش می گذارد. گذشته از این، این ساختارها در موسیقی شعر او نیز نقش مؤثری دارند. ازاین رو، با تمرکز بر چند قصیده سنایی تلاش می شود الگوهای نحوی که سنایی برای ایجاد اقتدار در زبان وعظ و افزایش تأثیر کلام به کار گرفته است، معرفی شود.
تحلیل سبک شناختی حکایتی از تذکرهالاولیا عطار نیشابوری با رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سبک شناسی گفتمانی متأثر از تحلیل گفتمان انتقادی و زبان شناسی نقش گراست که در متن های ادبی از سطح جمله فراتر می رودو متن را در بافت موقعیت تحلیل می کند. در این شیوه علاوه بر تحلیل های سبک شناسی سنتی، محتوا، تأثیرگذاری افکار، ایدئولوژی و فضای آفرینش متن تبیین و بررسی می شود. این پژو هش به روش توصیفی – تحلیلی برای کشف و شناخت لایه های گوناگون تذکرهالاولیا به عنوان اثرعرفانی برجسته، رابطه لایه های متن و زبان و ایدئولوژی نویسنده را بررسی می کند. نتایج پژوهش نشان می دهدکه در لایه واژگان کاربرد واژگان دینی تحت تاثیر ایدئولوژی متن یعنی زهد و آخرت گرایی است وخواننده را به گفتمان زاهدانه ارجاع می دهد؛ بسامد فراوان وجوه اخباری و امری و افعال معلوم قطعیت و جزمیّت متن را در لایه نحوی در پی داشته است و در لایه کاربردشناسی وجه شناختی تصریحی و ترغیبی در قالب جملات اخباری فراوان بکاررفته است که نشان دهنده آگاهی، باور و شناخت نویسنده از موضوعاتی است که مطرح می کند و در واقع خواسته ها واحساسات درونی، دغدغه مندی های خود را در خلال حکایات به خوانندگان گوشزد می کند؛ کلان لایه این حکایت ترغیب و تشویق آحاد مردم به ترک دنیا و پرهیز از نفسانیات است و بن ایدئولوژی آن زهد و آخرت گرایی است و وجه غالب گفتمان زاهدانه است.