فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۶۱ تا ۱٬۹۸۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۹
131 - 150
حوزه های تخصصی:
حدیقه سنایی از امهات متون ادب فارسی؛ و سنایی سراینده آن پایه گذار سبک نوینی در شعر از نظر موضوع و محتواست. حدیقه اگرچه یک مثنوی نسبتاً طولانی با ساختار توصیفی است، گاه مفهومی را با ایجاز کامل بیان می کند که فهم دقیق آن نیازمند شرح و تفصیل است. ازجمله بیت هایی که سنایی آن را به اجمال مطرح کرده، اما فهم و درک آن نیازمند شرح مفردات برای فهم کل بیت است، می توان به دو بیت زیر اشاره کرد: عقل را خود کسی نهد تمکین در مقامی که جبرئِیل امین کم ز گنجشکی آید از هیبت جبرِئیلی بدان همه صولت در این دو بیت که درباره ناتوانی عقل در شناخت و معرفت باری تعالی است، چند واژه مرتبط با هم دیده می شود که به دلیل ناسازگاری ظاهری فهم بیت را مشکل می سازد: عقل، جبرئیل، گنجشک، هیبت و صولت. در اینجا جبرئیل براساس فلسفه مشاء و اندیشه های سهروردی همان عقل است و صولت جبرئیل به عظمت و بزرگی او نظر دارد وقتی پیامبر(ص) از مقام خاکی به او می نگرد. گنجشک یا صعوه نیز جبرئیل است وقتی در مقام هیبت قرار دارد و پیامبراکرم از افق اعلی به او می نگرد. روش تحقیق در این مقاله همان روش اسنادی و مراجعه به متون و مستند کردن مطالب به آن است و نتیجه کلی نیز بیان عجز و ناتوانی عقل در شناخت و معرفت خداوند و برطرف شدن معمای این دوبیت است.
معنادرمانی در غزلیّات نادم قیصاری بر اساس نظریۀ ویکتور فرانکل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال بیستم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
193 - 210
حوزه های تخصصی:
«لوگوتراپی» یا معنادرمانی، برگرفته از واژه «لوگوس» یونانی است. «لوگوس» به «روح» و «معنا» اطلاق می شود و با زندگی و مفهوم آن درآمیخته است. ویکتور فرانکل بنیانگذار روش معنادرمانی، بر این باور است که معنای زندگی از جنس یافتن است نه آفریدن. به اعتقاد وی می توان دغدغه های نهایی بشر را با گسترده نمودن چشم انداز او به زندگی و جهان هستی تا اندازه ای برطرف نمود و زخم های روحی ناشی از مشکلات وجودی را التیام بخشید. نادم قیصاری به عنوان شاعر و اندیشمندی که زندگی در محیط پرتلاطم افغانستان، رنج های بسیاری بر او تحمیل کرده، در غزلیّاتش رویکردی ارزشمند نسبت به شیوه های معنابخشیدن به رنج ها، رهایی از ابهامات ذهنی و درمان زخم های روحی ناشی از مشکلات وجودی ارائه نموده که از دیدگاه مکتب معنادرمانی حائز اهمیت است. این پژوهش که با روش تحلیل محتوای غزلیّات نادم برپایه معنادرمانی فرانکل فراهم آمده، به این پرسش پاسخ داده است که توجه به معنا و مقارن های مفهومیِ نظریه فرانکل در غزل و اندیشه نادم قابل ردیابی هست؟ نتیجه بیانگر این است که پذیرش سرنوشت مقدّر، معنایابی رنج، خوداستعلایی، دین گرایی و معنادرمانی با عشق، راهکارهای نادم برای مقابله با ابهامات ذهنی، مشکلات روحی- روانی و درک بهتر زیبایی های زندگی است.
بررسی کاربرد صفت در حمله حیدری میرزا محمد باذل مشهدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
33 - 52
حوزه های تخصصی:
کتاب حمله حیدری اثر میرزا محمد باذل مشهدی، از برجسته ترین حماسه های دینی فارسی در قرن دوازدهم هجری است. این حماسه منظوم درباره غزوات پیامبر اسلام (ص) و جنگ های حضرت علی (ع) به نظم درآمده است. کاربرد صفات ازجمله روش هایی است که باذل مشهدی در شکل دادن ساختار زبان حماسی خود به آن توجه ویژه ای داشته است. کاربرد صفات در حمله حیدری ، چه به صورت هنری و چه به شکل غیرهنری، ابزاری است که شاعر برای توصیف شخصیت ها، صحنه های رزم، حیوانات، اشیا و همچنین برای نشان دادن عواطف و احساسات خود از آنها بهره برده است. این مقاله با هدف شناخت و معرفی هرچه بهتر ویژگی های آثار حماسی دینی، به صورت توصیفی تحلیلی انجام شده است و در آن به بررسی و بیان این صفت ها در دو حوزه زبانی (دستوری) و هنری (بلاغی) پرداخته می شود؛ همچنین مهم ترین کارکرد صفات در این اثر حماسی بررسی خواهد شد. نتیجه این پژوهش بیانگر آن است که باذل مشهدی ازنظر زبانی، به کاربرد صفات فاعلی، و ازنظر بلاغی، به کاربرد صفات کنایی توجه بیشتری داشته است. کارکرد این صفات به تجسم و عینیّت بخشی مطلوب تر صحنه های حماسی انجامیده است؛ امری که آن را عاملی مهم در شهرت و ماندگاری این اثر می توان برشمرد.
بررسی تطبیقی شبکۀ مفهومی و عناصر روایی دو رمان ژانر جنگ: وداع با اسلحه اثر ارنست همینگوی و زمین سوخته اثر احمد محمود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژانرجنگ، نوعی ادبی است که بیش از آن که به جنگ و گفتمان غالبِ برآمده از پیامدهای تاریک و شوم آن بپردازد، ماهیت ادبیات ضد جنگ دارد و پیام آن صلح و دوستی است. دو رمان وداع با اسلحه، اثر ارنست همینگوی و زمین سوخته اثر احمد محمود، دو نمونه مناسب از ادبیات ضد جنگ در دو بافت موقعیتی متفاوت از دو نویسنده ایرانی و آمریکایی هستند که آیینه شفافِ نابسامانی های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه درگیر جنگ به شمار می روند. بررسی تطبیقی این دو رمان و تحلیلِ شبکه مفهومی، عناصرساختاری و روایی آن ها، ما را به سنجش تطبیقی پیرنگ داستانی، کاربرد عناصر زبانی و سبکی و فرم و ساختار این دو رمان هدایت می کند. به رغم توانایی و قابلیت این دو رمان در ارائه هنرمندانه رویدادهای مربوط به جنگ، شیوه متفاوت روایت در رویکرد روایی دو نویسنده، شبکه مفهومی و درون مایه های آن ها و نیز عناصر ساختاری و پردازش داستانی و فرم، به اضطراب متن در زمین سوخته و وقار وآرامش در متن وداع با اسلحه انجامیده است و ازاین رو، اگرچه زمین سوخته، نمونه بومیِ درخور اعتنایی از ژانر جنگ به شمار می رود ولی وداع ب ااسلحه بر بلندای نوع ادبی رمان و در مرتبه ای فراتر از ژانر جنگ ایستاده است.
نگاره «گفتگویی با دانته درباره کمدی الهی»: استعاره کلاژ در بازنمود ادبیات جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنچه با نام «ادبیات جهان» از سوی نویسندگان و کارشناسان ادبی به خوانندگان نشان داده می شود، بیش از آنکه دربردانده نمونه های برگزیده ادبی از کشورهای گوناگون به گونه ای برابر و بدون مرزبندی های فرهنگی و سیاسی باشد، گلچینی است از نویسندگان و نوشته های ادبی کشورهایی که بنا بر تلاش های ملی و جهانی خود توانسته اند به جهانیان شناسانده شوند. این رویکرد گزینشی در شناسایی «ادبیات جهان» که به ویژه از سمت باختر آغاز گردیده و توان فراوانی در پاسداشت برتری خود نشان داده، در بنیان، همانند بکارگیری شگرد کُلاژ در شیوه نگارگری «پاره گفتگو» است، به گونه ای که آفرینش و گسترش جستار «ادبیات جهان» و پرورش آن در دوران تاریخی و ادبی گوناگون را می توان همچون آفرینش یک نگاره کلاژ دانست و این هنر را در چارچوب ادبیات هچون یک استعاره از ادبیات جهان پنداشت. این پژوهش، با رویکردی میان رشته ای، با واکاوی ساختار و درون مایه ادبی نگاره «گفتگویی با دانته درباره کمدی الهی» از سه هنرمند چینی-تایوانی، در سبک کلاژ، تلاش دارد در سایه انگاره های «کارناوال» از باختین و «دورخوانی» از فرانکو مورِتی، که از انگاره های پرکاربرد در روشن سازی جستار «ادبیات جهان» هستند، به کالبدشکافی چرایی گزینش چهره های ادبی آن بپردازد و به گونه ای کارکرد استادان، ناشران، مترجمان و کارشناسان ادبی در برپاسازی «ادبیات جهان» را بررسی کند.
طرح واره های تصویری آیات دال بر ثواب و عقاب در پرتو نظریه جانسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معناشناختی از شاخه های دانش زبان شناسی شناختی بوده که هدف اصلی آن ایجاد ارتباط میان مفاهیم انتزاعی و ذهنی از طریق الگوگیری از افعال فیزیکی انسان است. در این راستا یکی از شیوه های مهم، استفاده از طرح واره های تصویری است که نخستین بار توسط مارک جانسون مطرح و تبیین شد. طرح واره تصویری در تأثیرپذیری روابط تعاملی انسان با مفاهیم انتزاعی نقش بسزایی در فهم مخاطب ایفا می کند. در قرآن کریم مفاهیم انتزاعی بسیاری همچون غیب، مرگ، روح، انواع عذاب ها، انواع ثواب ها به کار رفته است؛ تطبیق نظریه طرح واره تصویری بر این آیات، در القای پیام آیه به مخاطب نقش مؤثری دارد. پژوهش پیش رو با روش توصیفی-تحلیلی نگاشته شده است. هدف این پژوهش بیان نقش برجسته طرح واره های تصویری به عنوان یکی از ابزارهای معناشناختی در مفاهیم انتزاعیِ موجود در قرآن و ملموس کردن این مفاهیم برای مخاطب است. آیات دال بر ثواب و عقاب به عنوان نمونه ای از مفاهیم انتزاعی در قرآن جهت بررسیِ تحلیلی، با محوریت طرح واره های تصویری برگزیده شده است. در داده های موجود از آیات ثواب و عقاب، طرح واره حجمی هم در آیات دال بر ثواب و هم در آیات دال بر عقاب پربسامدترین طرح واره بود؛ پس از آن طرح واره حرکتی و سپس طرح واره قدرتی نمونه هایی را به خود اختصاص داده بودند؛ این نکته بیانگر این است که طرح واره حجمی در ملموس کردن مفاهیم انتزاعی نقش بسزایی دارد. با بهره گیری از طرح واره های تصویری، بسیاری از مفاهیم انتزاعی در آیات الهی، همچون روح، وحی، غیب و... برای مخاطب ملموس و عینی می شود که در این صورت فهم عمیق تر و شفاف تری از قرآن حاصل می شود.
تحلیل سروده های مدهوش گلپایگانی بر اساس نظریه «منش و میدان» از پی یر بوردیو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۰
116 - 148
حوزه های تخصصی:
در جامعه شناسی ادبیات که دانشی میان رشته ای است، به ادبیات به عنوان مقوله ای نگریسته می شود که تحولات زندگی اجتماعی برآن تأثیر می گذارد. صاحب نظران در این حوزه هرگونه آثار هنری و متون متعددی را که بازتاب دهنده جامعه باشد، مورد بررسی قرار می دهند. نظریه «منش و میدان» از پی یر بوردیو یکی از روی کردهای جامعه شناسی است که در آن، ابعاد مختلف جامعه به عنوان میدان و نهادینه شدن اموری به تبعیت از میدان، به عنوان منش در ابعاد گسترده ای مورد توجه قرار می گیرد. این رویکرد جامعه شناسانه می تواند به کمک مطالعات میان رشته ای در متون ادبی بازتاب داده شود. در پژوهش حاضر، سعی بر آن است تا به روش توصیفی- تحلیلی میدان های موجود در سروده های مدهوش گلپایگانی و منش هایی که در میدان های اجتماعی از خود نشان می دهد، کاویده شود تا به این پرسش ها پاسخ داده شود که این شاعر با توجه به شرایط جامعه اش تحت تأثیر چه میدان هایی قرار می گیرد و بر اساس آن، چه منش هایی را در سروده های خود منعکس می کند؟. نتایج حاکی از آن است که مدهوش گلپایگانی با توجه به میدان های اجتماعی «رونق امور فرهنگی، هنری و ادبی»، «نفوذ روحانیت» و «پیشرفت جامعه»، منش های متعدد معناداری را بروز می دهد که در سروده هایش در قالب مضامین و سبک شخصی وی به چشم می آید.
روایت شناسی «سمفونی مردگان» عباس معروفی براساس نظریه سیمپسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به شیوه تحلیلی- توصیفی می کوشد تا دیدگاه روایتگری را در رمان عباس معروفی با عنوان «سمفونی مردگان» بررسی کند. این مطالعه براساس الگوی پیشنهادی سیمپسون 1993م. صورت می گیرد که در آن روایت و دیدگاه روایی به شکلی نظام یافته و روشمند بررسی می شوند. ابتدا تلاش بر آن است که دریابیم راوی در این داستان براساس الگوی سیمپسون، از چه نوعی است و سپس بررسی کنیم که آیا وجهیّت داستان مثبت، منفی و یا خنثی است. فرض ما براین است که راوی سوم شخص و وجهیّت داستان در متن براساس تقسیم بندی های سیمپسون، مثبت است. در این تحقیق داده ها بر اساس گفته ها و ابزارهای تحلیلی بیان شده در نظریه مذکور، مورد بررسی قرار گرفته است. با مطالعه این پژوهش درمی یابیم که راوی میان اول شخص و سوم شخص در تغییر است که هرکدام در پیشبرد روایت تأثیرداشته است. وجهیت غالب در متن داستان براساس تقسیم بندی های سیمپسون، مثبت است که نشان از تعهّد و اعتمادبه نفس راوی درباره ماجراهای داستان و دیدگاه قاطع او در مورد جهل و تعصب درتقابل با روشنفکری وآگاهی است. نظام وجهی به کاررفته در رمان امری و التزامی است که بااستفاده از فعل های وجهی-واژگانی، کلمات احساسی مانند صفات و قیود ارزیابی کننده، افعال گزارشی که بیانگر افکار و کنش هاست و جملات تعمیم دهنده، آن را نشان داده است. البته در برخی قسمت های داستان وجهیت منفی است که حاکی از تردید و دودلی شخصیت های داستان است.
تحلیل ستیزِ قدرت در شاهنامه (خاندان گشتاسپ) و سرود نیبلونگن از دیدگاه دیرینه شناسی و تبارشناسی فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیدگاه فوکو قدرت بر همه سازوکارهای تبادلات اجتماعی تسلط دارد و با حقیقت پیوند دارد. قدرت در هر جامعه و در هر دوره گفتمان های خاصی را به منزله حقیقت تولید می کند تا براساس طرح سراسربین فوکو سوژه ها را نظارت، رام و هنجارمند کند و هویت ببخشد. فرایند قدرت با قدرت های گفتمانی، پنهانی و انضباطی (تبارشناسی) بر جزئی ترین کردارهایِ سوژه ها نظارت دارد. در این مسیر در برهه هایِ زمانی و مکانی گفتمان هایی تولید می شوند که فضایِ متخاصم و منازعاتِ معنایی ایجاد می کنند (دیرینه شناسی). از این دیدگاه جُستار حاضر با توجه به وجود زیرساخت ها، واحدهای گفتمان ساز، کارکردهای گفتمانی و به ویژه گفتمانِ قدرت در داستان خاندان گشتاسپ و سرود نیبلونگن به تحلیل و تطبیق می پردازد تا شیوه تولید گفتمان قدرت و نسبت خاستگاه هایِ گفتمان ساز آن و نقش انسان در آن ها را بررسی کند. این پژوهش تحلیلی _ توصیفی و تطبیقی است؛ نشان می دهد ساختار اصلی داستان گشتاسپ را گفتمان های هویت دینی سیاسی، هویت سیاسی و هویت شاه ایرانی شکل داده اند. ساختار اصلیِ سرود نیبلونگن را گفتمان های هویت دینی سیاسی، هویت سیاسی، هویت شاه آلمانی و هویت طبقاتی (وزیر) شکل داده اند. در پایان نتیجه می گیرد گفتمان هویت دینی _ سیاسی با واحدهای گفتمان سازِ مقدس بودن و جادو، غلبه گفتمانی دارد و بر روی هویتِ گفتمان های دیگر تأثیرگذار است. قدرتمندترین و با دانش ترین شخصیت ها گشتاسپ و کریمهیلده هستند زیرا با روابطِ قدرت هنجارزده نشدند، عقایدِ شخصیت های دیگر را با عقاید خود همراه کردند؛ اسفندیار و زیگفرید هم ابتدا با روابطِ قدرت هنجارزده نشدند ولی بعد با مناسبات حاکم همسو شدند.
نقد و تحلیل روایت در اصلی ترین درون مایه های هزار و یک شب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
داستان پردازی و روایت، یکی از شیوه های درک بهتر محیط اطراف و به طور کلی درک بهتر جهان هستی است. هدف این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده، مطالعه درون مایه داستان بر اساس ویژگی های ساختاری، یعنی گشایش روایی است. از دنیای پر رمز و راز هزارویک شب، چشمگیرترین درون مایه ها گزینش شده و سپس گشایش در درون مایه های انتخابی شرح داده شده است. ناگفته پیداست که گزینش این درون مایه ها بدان معنا نیست که درون مایه دیگری در این اثر وجود ندارد، بلکه انتخاب درون مایه های دلدادگی، جرم و جنایت، گشت و گذار، وهم و اخلاق در بیشتر داستان های هزارویک شب نمودی بارزتر دارد. نتیجه تحقیق بیانگر اینست که داستان های دلدادگی و عاشقانه بیشترین درون مایه ها را شامل می شود. در واقع شاید بتوان گفت مرتبط با درون مایه حکایت اصلی و جامع داستان که بر پایه خیانت به عشق آغاز می شود، عشق و دلدادگی بسامد بالایی در این پژوهش دارد.
العولمه الثقافیّه والتّهجین اللغوی فی الرّوایه الجزائریّه والإیرانیّه روایتا مملکه الفراشه وعشق وچیزهای دیگر أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
105 - 134
حوزه های تخصصی:
لقد اتسعت رقعه تأثیر العولمه الثقافیّه عقب الثوره المعلوماتیّه فی العقود الأخیره ممّا ترکت لمساتها فی شتى مناحی الحیاه ومن ضمنها الناحیه اللغویّه حیث أدّى الأمر إلى تفشّی ظاهره التّهجین اللّغوی فی مختلف المجالات العلمیّه والثقافیّه بما فیها الروایه الإیرانیّه والجزائریّه. نتعرّض فی هذا المقال لإشکالیه العولمه الثقافیه والتّهجین اللغوی فی روایتی "مملکه الفراشه" و"عشق وچیزهای دیگر" لکونهما نموذجتین بارزتین من الأعمال السردیّه الهجینه وذلک فی ضوء نظریّه العولمه التحولیّه وعلى أساس المنهج الوصفی والتحلیلیّ المقارن. تدلّ النتائج على أنّ التهجین اللغوی الناتج عن العولمه الثقافیه ظهر فی الخطاب السردی لروایتی مملکه الفراشه وعشق وچیزهای دیگر بنوعیه الاسم والجمله غیر أن التّهجین اللّغوی عن طریق الاسم هو أبرز نوع التهجین الذی تجلّت مظاهرها فی هاتین الروایتین. حسب بیانات التحلیل الإحصائی، مکوّن تغییر أسماء الشخوص وتشویهها بإجمالی 33٪ وتکرار 465 هو المکوّن الأکثر تواجداً وتوظیفاً فی روایه مملکه الفراشه ثم یأتی مکوّن استحضار أسماء الأعلام والمشاهیر الأجانب بإجمالی 25% وتکرار 352. أما بالنسبه لروایه عشق وچیزهای دیگر، مکوّن أسماء نمط الحیاه بإجمالی 49٪ وتکرار 220 احتلّ المرتبه الأولى وهو المکوّن الأکثر حضوراً واستخداماً فی هذه الروایه، ثم یلیه مکون أسماء الشّخوص الهجینه بإجمالی 27% وتکرار 122. کما یظهر البحث أنّ الاختلاف الأساسی بین هاتین الروایتین بالنسبه للتهجین اللغوی یکمن فی نوع اللغه المستخدمه ثم کمیه تهجین الأسماء من قبل الکاتبین حیث "الأعرج" کان الأکثر حرصاً على استخدام اللّغه الفرنسیّه وتهجین أسماء الشّخوص وتشویهها بینما اقتصر "مستور" على توظیف الإنجلیزیّه فحسب وهو لم یکن بقدر الأعرج حریصاً على تغییر أسماء الشّخوص وتشویهها.
تحلیل ودراسه مسرحیّه القبعه والنبی لغسّان کنفانی علی ضوء عناصر التغریب البریختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
135 - 155
حوزه های تخصصی:
یُعتَبر غسان کنفانی من أشهر الکتّاب الفلسطینیین والمناضلین حیث أنارت کتبه وقصصه ومسرحیاته خاصّه، طریق کل من حذا حذوه، وصار قدوه ونموذجا لکل کاتب یمت بصله ما إلی فلسطین والمقاومه. مسرحیّه القبعه والنبی هی من أهم مسرحیاته التی تتکون من ثمان شخصیات وشخصیّه المتهم تُعد الشخصیه البطَله بینها، إذ هی تُمثّل نفس غسان المناضل أیضا. نَظَراً لما جاء فی هذه المسرحیه من بُنیَه وعناصر وکأنّما یرید الکاتب فیها أن یخاطب الجمهور والمجتمع ویشارکهم فی استمرارها، لذلک رأینا أن ندرس هذه المسرحیّه ونطبقها علی منهج وعناصر برتولت بریخت (بریشت) الألمانی الشهیر الذی مثل مدرسه تقف بوجه المدرسه الأرسطاطلیسیه، حیث أخذت المسرح من بعده یطلق علیه المسرح البریختی، والمسرحیات التی تطلب انتبهاه المتفرجین ومشارکتهم فیها ولا تسلیتهم فقط بل تستنهضهم، توظف هذه الورقه المنهج الوصفی – التحلیلی، علی ضوء عناصر برتولت بریخت، فما وصلت إلیها هذه الورقه هی مشارکه المخاطب بقضایا المسرحیه الهامه، بحیث یستطیع المشاهد أن یحلل السیناریوهات الموجوده، وأن لا یَکون المخاطب مُستَأنِساً ولا مندَمجاً مع شخصیات مسرحیه؛ عاطفیاً ومعنویاً، بل یحفز المتفرج ولکل مخاطبه تفعل هذا الدور تلک التقنیات الموظفه التی رسمها علی خشبه المسرح برتولت بریشت.
برخی از کاستی ها در رازهایی از گلشن راز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گلشن راز شیخ محمود شبستری از آثار مشهور عرفانی است. شبستری این اثر عرفانی را تحت تأثیر عرفان ابن عربی در قرن هشتم سروده است. بازتاب فکر و اندیشه و شعر شبستری در این اثر را می توان آشکارا در منابع بعد از او دید؛ به همین سبب در گذر زمان، نزدیک به پنجاه شرح و حاشیه بر آن نوشته اند. دکتر محمدرضا برزگر خالقی نیز اخیراً به شرح و توضیح گلشن راز پرداخته و آن را رازهایی از گلشن راز نام گذاری کرده است. نوشتار حاضر بر آن است که به معرفی اجمالی شاعر و کتاب و مسلک عرفانی شبستری بپردازد. هدف عمده این مقاله گزارش کاستی ها و نقص های مندرج در کار برزگر خالقی است. اثر برزگر خالقی از سه بخش عمده تشکیل شده است: مقدمه، متن گلشن راز و شرح و توضیحات برزگر خالقی؛ برزگر خالقی به تصحیح متن نپرداخته و کوشیده است با زبانی ساده و به طور فشرده و مختصر به شرح ابیات گلشن راز بپردازد. برزگر خالقی در بخشِ شرح و توضیحات توانسته است مسائل مبهم و شطح گونه را تاحدّی معنی کند و معنی مقبول و متناسب دینی از آن به خواننده ارائه دهد؛ شارحان سنتی نگرشی مریدگونه در برابر شبستری و ابن عربی داشته اند؛ اما او برخلاف آنان چنین نگرشی ندارد. با این حال، گاهی به نظر می رسد می توان بر معنی درج شده در بخش توضیح و شرح برزگر خالقی نقادانه نگریست و از آنها خرده گرفت. این نوشتار تاحدّ امکان و مجال محدود، آنها را بیان کرده است. روش تحقیق در این مقاله، مقایسه ای، توصیفی و تحلیلی است که از شیوه های اسنادی، کتابخانه ای و یادداشت برداری در گردآوری آن بهره برده شد.
بازخوانی انسجام ساختاری سوره یوسف در پرتو نظریه نظم متقارن (با تاکید بر دیدگاه جواد انور قریشی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی - قرآنی سال دهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
119 - 100
حوزه های تخصصی:
اغلب اندیشمندان غربی قائل بر گسسته بودن محتوای قرآن هستند اما برخی از اندیشمندان این اجماع را نپذیرفته و تلاش نموده تا انسجام ساختاری متن قرآن را اثبات نمایند. مقاله حاضر با درپیش گرفتن روش توصیفی تحلیلی، به بررسی رویکرد «جواد انور قریشی»، قرآن پژوه معاصر خواهد پرداخت. وی با تکیه بر نظریه نظم متقارن به تحلیل بلاغی سوره یوسف می پردازد. اندیشه نظم متقارن نشان خواهد داد که متن قرآن منسجم است و هر آیه، در جای درست خود قرار گرفته است. این مقاله، نخست به معرفی مفهوم نظم متقارن پرداخته و پس از آن نظم کامل سوره یوسف را از دیدگاه جواد انور قریشی بیان کرده و به نقد و بررسی آن می پردازد. انور قریشی سوره یوسف را به بیست و یک بخش تقسیم می نماید و به صورت معکوس میان بخش های سوره ارتباط برقرار کرده و یک مدل کلی و فراگیر را از ارتباط بخش های سوره ارائه می کند. وی معتقد است که خواب پادشاه مصر به عنوان یازدهیم بخش، در مرکز ساختار سوره یوسف قرار می گیرد و ده بخش انتهایی سوره یوسف بازظهوری از ده بخش ابتدایی سوره می باشد. ازجمله نقدهایی که بر کار وی وارد است؛ می توان به عدم ذکر مبانی تقسیم بندی و پریشانگی در تقسیم بندی آیات اشاره کرد. از نتایج این پژوهش اثبات ساختار منظم سوره یوسف در قالب نظریه «نظم متقارن» می باشد.
واکاوی ترجمه اصطلاحات بر پایه صافی فرهنگی (موردپژوهی: ترجمه عربی سلیم عبدالأمیر حمدان از رمان های شازده احتجاب و آینه های دردار هوشنگ گلشیری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الگوی تحلیل انتقادی ترجمه که ترجمه را بر پایه مفهوم «تصفیه» بازتعریف می کند بر پایه نظریه زبان شناسی سازگانی نقش گرای هلیدی (1978) بنا شده و یک رویداد ارتباطی را از صافی های زبانی، فرهنگی و ایدئولوژیکی می گذراند. حال به گونه ویژه، هرگاه مترجم نیاز به کاربرد صافی فرهنگی احساس کند، می توان انتظار داشت که نتیجه کار او به طور نسبی به سوی ترجمه پذیرفتنی گرایش پیدا می کند. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی-تحلیلی در پی آن است که شیوه کاربرد صافی فرهنگی را در ترجمه عربی سلیم عبدالأمیر حمدان از دو رمان «شازده احتجاب/ الأمیر احتجاب» و «آینه های دردار/ مرایا الذات» هوشنگ گلشیری که سرشار از تعبیرهای اصطلاحی است، ارزیابی کند و نشان دهد نحوه کاربرد صافی فرهنگی از سوی مترجم این دو اثر به چه میزان با ویژگی های بافتی در نظام مقصد تناسب دارد. به این منظور راهکارهای کلی مترجم در ترجمه این دو رمان را به چهار بخش تقسیم کردیم: 1- رویکرد سلبی (حذف عبارت اصطلاحی)، 2-کاربرد صافی فرهنگی با به کارگیری راهکار «معادل یابی»، 3- کاربرد صافی فرهنگی با به کارگیری راهکار «معادل سازی» و 4- انتقال لفظ گرا (ترجمه تحت اللفظی) اصطلاح مبدأ به زبان مقصد. یافته های پژوهش نشان از آن دارد که مترجم، بافت فرهنگی تقریباً مشابهی را در نظام مقصد پیاده کرده است و از میان راهکارهای به کار گرفته، معادل یابی فرهنگی (2/59 درصد) پربسامدترین و حذف (3/2 درصد) کم بسامدترین مقدار را به خود اختصاص داده است.
نگاهی به داستان ها و حکایات تمثیلی در بوستان
حوزه های تخصصی:
با توجه به اینکه بیان مطالب در قالب حکایت و داستان تأثیرگذارتر و دلنشین تر است، سعدی در بوستان برای نقل آموزه ها و مطالب عالی اخلاقی و حکمی از حکایات تمثیلی بهره برده است. برای شناخت بهتر آثار ادبی باید به واکاوی آن ها پرداخت، به همین دلیل ضرورت دارد حکایت های تمثیلی بوستان تحلیل و بررسی شود. در این پژوهش برآنیم تا با روش تحلیلی توصیفی و با هدف شناخت حکایت های تمثیلی بوستان به این پرسش پاسخ داده شود که سعدی چگونه و با چه هدفی از تمثیل بهره برده است و حکایات تمثیلی تا چه اندازه به زیبایی مطلب افزوده و در انتقال مفاهیم مؤثر بوده اند. نتایج نشان می دهد که سعدی در آفریدن حکایت های تمثیلی و ارائه شاهد و مثال های مناسب و متنوع موفق بوده است و مطالب ارزنده مورد نظر خود را در قالب داستان های کوتاه تمثیلی به گونه ای بیان نموده، که بر خوانندگان بسیار تأثیرگذار باشد. بیان آموزه های اخلاقی در قالب داستان افزون بر التذاذ ادبی، سبب ماندگاری آن ها نیز شده است.
بررسی تمثیل و کارکرد آن در مثنوی نه سپهر امیرخسرو دهلوی
حوزه های تخصصی:
تمثیل یکی از پرکاربردترین عناصر خیال است که اگرچه بیشترین بروز آن در سبک هندی دیده می شود، شاعران آغازین دوره های شعر فارسی نیز از آن بهره جسته اند. با توجه به اهمیت تمثیل و کارکردهای مختلف آن در یک اثر ادبی، بررسی آثار هر شاعر از این دیدگاه ضروری است. این پژوهش درپی پاسخ به این پرسش است که: کارکرد تمثیل در مثنوی نه سپهر امیر خسرو دهلوی چگونه است؟ هدف این پژوهش بررسی مثنوی نه سپهر او به عنوان اثری خلاقانه و کمترشناخته شده از دیدگاه تمثیل است تا از این رهگذر اثر درخشان امیرخسرو که خود گنجینه ای از تمثیل های برگرفته از سه فرهنگ اسلامی-ایرانی و هندی مجموعه ای از ترکیبات تازه و نیز دائرهالمعارفی از اصطلاحات، مفردات و ترکیبات موسیقی است وهنوز نسخه چاپی و تصحیح شده ای از آن موجود نیست، مورد عنایت بیشتری قرار بگیرد، بنابراین مطالعه دقیق این اثر و بررسی کارکرد تمثیل در آن ضرورت دارد. روش این پژوهش کتابخانه ای و شیوه آن تحلیلی-توصیفی می باشد.
اهمیت آموزش و ارزشیابی واژگان در یادگیری زبان دوم/خارجی
حوزه های تخصصی:
برای یادگیری زبان تسلط بر چهار مهارت اصلی زبانی مهم است. پایه و اساس این مهارت ها یاددهی و یادگیری واژه است. زیرا واژگان مهم ترین بخش زبان آموزی است. آنچه در دنیای امروز بسیار اهمیت دارد، انتقال معناست که نیازمند بهره مندی از دانش واژگانی است. یکی از دلایل آموزش واژه، گسترش مفهومی دایره واژگان و همچنین جهانی شدن و گسترش ارتباطات جهانی است. در دوره های آموزشی می کوشند بخش واژگان به نحو کارآمدی طراحی بشود و شامل ارزشیابی دانش واژگانی زبان آموزان نیز باشد. در آموزش واژگان، انتخاب لغاتی که باید آموزش داده شوند، شیوه تدریس آنها و ارزشیابی دانش واژگانی و روند رشد یادگیری واژه مهم اند. پیشرفت مهارت های زبانی بر اساس نتایج آزمون ها مورد سنجش قرار می گیرد. ارزشیابی صحیح واژگان نقاط قوت و ضعف موجود در آموزش مهارت های زبانی و میزان آمادگی زبان آموزان را برای کسب آموزش های بعدی روشن می سازد. در این مقاله با روش تحقیق کتابخانه ای و موردی با تکیه بر تجربه کار در آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان، اهمیت آموزش واژه برای کسب مهارت های زبانی نشان داده شده و همچنین به اهمیت ارزشیابی و سنجشِ میزان یادگیری زبان آموزان، به عنوان نمایانگر موفقیت یا عدم موفقیت برنامه ی آموزشی، پرداخته می شود. در پایان به این نتیجه می رسیم که یکی از مهم ترین حوزه های آموزش، آموزش واژگان و بالا بردن دایره لغات زبان آموز است که باید با استفاده از هر چهار مهارت زبانی به آن دست یافت.
نگاهی به ترکیبات ساده وصفی و اضافی در زبان های فارسی و چینی (رویکردی آموزشی)
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۲
105 - 123
حوزه های تخصصی:
ترکیبات وصفی یکی از ابزار های زبانی مهم برای ابراز احساسات و برقراری ارتباط هستد اما در اکثر زبان ها نحوه استفاده و ساختار دستور زبانی آن یکسان نیست. با یک بررسی در مورد نحوه کاربرد ترکیبات وصفی و اضافی در دو زبان فارسی و چینی متوجه خواهیم شد که ساختار ترکیب های وصفی و اضافی با هم تفاوت های بارزی دارند و دستور زبان و ویژگی های بیان مفاهیم در این دو زبان کاملا متفاوت می باشد. تحقیق حاضرضمن معرفی انواع ترکیبات وصفی و اضافی در دو زبان و با استفاده از روش توصیفی و تطبیقی به کاوش در مورد تفاوت های ترتیب و ساختار ترکیب های وصفی و اضافی در این دو زبان پرداخته است. بررسی ها نشان می دهد در زبان فارسی ترکیب وصفی «موصوف + صفت» می باشد در صورتی که در زبان چینی «صفت+ موصوف» ترکیب وصفی را می سازد. بررسی های مبتنی بر تجربه تدریس به زبان آموزان چینی نشان می دهد که گرچه آنها ساختار ترکیبات وصفی دوتایی را متوجه می شوند، اما در مواجهه با ترکیبات وصفی و اضافی طولانی به دلیل تفاوت دستور زبانی با ابهام روبرو هستند و اکثراً اشتباه به کار می برند. چینی آموزان فارسی زبان نیز در هنگام استفاده از ترکیبات وصفی و اضافی از دستور زبان فارسی برای ساخت ترکیبات وصفی و اضافی چینی استفاده نموده و در انتقال معانی دچار مشکل می شوند. یافته های این تحقیق نشان می دهد که توضیح و تأکید بر تفاوت های دستوری دو زبان و زیر هم نوشتن کلمات هر دو زبان و نیز تکرار و تمرین و ارائه مثال های مختلف از ترکیبات کوتاه تا بلند در حین تدریس توسط مدرس های زبان باعث تسلط زبان آموز درساخت این ترکیبات می شوند.
بازتاب اندیشه جان گرایی در رمان باد نوبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در پی آن است که دیدگاههای اسطوره ای درباره مقوله روان و پدیده جان گرایی را در رمان «باد نوبان» واکاوی کند. این رمان دربردارنده بسیاری از باورهای عامیانه رایج در مناطق جنوبی ایران است؛ از جمله برگزاری مراسم زار که به مناسبت مهارِ تأثیر مخرّب ارواح در زندگی افراد اجرا می شود. در اعتقادات عامیانه، روح به عنوان موجودی فعال در زندگی انسان قادر است سودبخش یا آسیب رسان باشد. بدین منظور همواره ترفندهایی از جانب آدمیان برای دوری جستن از این آسیب های احتمالی در نظر گرفته می شده است. این رمان بر پایه همین باورها نگاشته شده است. در این مقاله، به روش تحلیل کیفی محتوا، با بررسی بینش اسطوره ای، ارتباط ارواح با حیات زندگان در رمان مورد نظر تبیین شده است. یکی از این اعتقادات یکی انگاشتن روح و باد است که پیشینه بسی کهن دارد. این باور در زبان و اعتقادات مردمی نیز انعکاس یافته است. همچنین ارتباط بین روح و آینه و دلیل پرمخاطره بودن انعکاس تصویر شخص در هر شیء نمایانده شده است. ارواحِ طبیعت همچون روح دریا به عنوان یکی از بنیادهای جان گرایی در اعتقادات عامیانه در این رمان نقشی بارز دارد؛ نیز شیوه برقراری ارتباط پیران و اشخاص صاحب صلاحیت با ارواح که ریشه در شمنیسم دارد عنصر مهم دیگری در روایت این داستان است که بدان پرداخته شده است.