فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۲۸۱ تا ۲٬۳۰۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
حوزه های تخصصی:
مسأله معنا مهم ترین بحث در علوم انسانی، زبان شناسی و معنی شناسی ست. ساختارگراها معنا را برآیندِ گزاره ها و متن می دانند. پساساختارگراها قائل به معنای ثابت برای کلمات نیستند بلکه معتقدند هر «دال» معنا را به تأخیر می اندازد و معنایش را در «دال» های دیگر می یابد بدین ترتیب با به تأخیر افتادن معنا عملاً با «مدلول» خاصی در متن مواجه نیستیم و اصولاً معنا نه درکلمه بلکه برآیندِ ارتباطات است. در پاسخ به اینکه چه چیزی سبب می شود یک واژه یا آوا دارای معنا باشد؛ تاکنون آرای گونه گونی ارائه شده مانند: نظریه ارجاعی معنا، نظریه توصیفی معنا، نظریه کارکردی معنا و... که مورد بررسی قرار خواهند گرفت. یکی از این نگرش ها نظریه معنی شناسی عمیق گراست که معنا را حقیقتی عمیق و بسیط ترین و زایاترین و بنیادی ترین جوهره کلمه می داند. هدف از این نوشتار افزون بر آنالیز نظریات گذشتگان درباره معنا، واکاوی نظریه عمیق گرایی معنایی نسبت به معنای واژه هاست که معنای جاری شده از لوگوس را یک حقیقت عمیق می داند که با حفظ و همراهیِ همواره ساحات محدود ثابت، بی نهایت ساحت متغیر معنایی می پذیرد. این مقاله پژوهشی بر آنست با نقد نظریه های موجود درباره رابطه معنا و پدیدارها و چگونگی شکل گیری معنا و سرچشمه آن، نظریه عمیق گراییِ معنا را ارائه دهد و ثابت کند که این نظریه نخستین سیستم اصالت معنا در زبان شناسی نوین را مطرح کرده است. بی گمان هر یک از نظریه های معنایی درصدد بیان نظام هایی برای تبیین معنا، رابطه معنا و پدیدارها و... هستند. بر همین اساس این امر ما را در جهت درک رابطه بین کلمه و پدیدارها و منبع معنا یاری خواهد کرد.
Islamophobic and counter-Islamophobic YouTube representations of the British Muslim Communities(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Based on David Gauntlett’s Web 2.0 approach of media audiences, this article argues that while Islamophobic discourses may be hegemonic in the British media in general, and the online media in particular, counter-Islamophobic ones have real potentials to subvert the anti-Muslims hegemony in contemporary Britain. Online media users, both as producers and consumers of mass-mediated representations, are empowered to blur the boundaries between the real and the virtual spaces in the construction of different conceptions of their own identities as well as of those of the others. To this end, comparatively, the comments of the users of two YouTube videos are analyzed and critically appraised to identify how they prosumed the different representations of Muslim communities of/in Britain. It is suggested that YouTube users contribute, from their respective subject positions, to the construction of diverse conceptualizations of their own identities and those of others as well. Their prosumed representations both entrench and defy a hierarchy of Islamophobic and Islamophallic images of Islam and Muslims in contemporary multicultural Britain.
طبقه بندی درون مایه های ضرب المثل ها و کنایات عامیانه در رمان های برگزیده محمود دولت آبادی (مطالعه موردی: کلیدر، جای خالی سلوچ و روزگار سپری شده مردم سالخورده)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محمود دولت آبادی با کاربرد شگردهای متنوع ادبی و با بهره گیری از ظرفیت های فرهنگ عامه ازجمله ضرب المثل و کنایه بر غنای آثار داستانی خود به ویژه در رمان های کلیدر، جای خالی سلوچ و روزگار سپری شده مردم سالخورده افزوده و این رمان ها را در نگاه مخاطب، جذّاب تر کرده است. در پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی، طبقه بندی درون مایه ای و محتوایی از ضرب المثل ها و کنایات به کار رفته در رمان های مذکور به دست داده شده و نقش این گونه های ادبی عامیانه در بازنمایی اندیشه های محمود دولت آبادی کاویده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که ضرب المثل ها و کنایه ها در این رمان ها دارای درون مایه های «اجتماعی و فرهنگی»، «سیاسی» و «اخلاقی و تعلیمی» هستند و با زمینه های زیبایی شناسی متن درآمیخته اند. همچنین، این گونه های ادبی عامیانه، دارای درون مایه های دینی و ایدئولوژیک است و این گونه ها، در سبک زندگی مردم عادی جامعه بازتاب دارد و در رمان های برگزیده محمود دولت آبادی به گستردگی دیده می شود
ارزیابی کیفیت ترجمه تصاویر بلاغی نور و تاریکی در قرآن در پرتو الگوی جولیان هاوس (نمونه پژوهی: آیه 40 – 35 سوره نور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، کیفیت ترجمه تصاویر بلاغی آیات 40-35 سوره نور را در گزیده ای از ترجمه های فارسی و انگلیسی از منظر رویکرد جولیان هاوس ارزیابی می کند. تصاویر بلاغی نور و تاریکی از جمله کلیدی ترین تصاویر بلاغی مرتبط با دو مفهوم خیر و شر است که معناهای ظاهری و باطنی خاص خود را دارند و در کتاب های تفسیری، معناها و برداشت های گوناگون از آنها ارائه شده است. الگوی پیشنهادی هاوس، دو وجه کاربر و کاربرد متن اصلی و مقصد را در راستای ایجاد تعادل نقشی بررسی می کند. وجه کاربر به تشخص زبانی، گویش، زمان و حوزه عملکرد و وجه کاربرد به رسانه و مشارک مربوط می شوند. انتخاب ترجمه های فارسی و انگلیسی مبتنی بر سیر گاه شمارانه و مقبولیّت و پذیرفتگی میان عوام و خواص خوانندگان، از میان گزیده ای از ترجمه های فارسی و انگلیسی بوده است. نتایج بررسی نشان می دهد همه مترجمان، ضمن توجه به صورت و ساختار زبان مقصد هم عصر خود، تصاویر بلاغی این سوره را عیناً در زبان مقصد بازآفرینی، و ترجمه ای تحت اللفظی از این تصاویر ارائه کرده اند که در راستای اهداف دین شناختی آیات این سوره قرار دارد. در مجموع، مترجمان، ترجمه ای آشکار از این تصاویر ارائه کرده اند و طبق الگوی هاوس، ترجمه های فارسی و انگلیسی بررسی شده، هیچ انحراف معنادار و محسوسی را از متن اصلی قرآن نشان نمی دهند و مترجمان در هر دوره، این تصاویر را بسته به ویژگی های زبانی فرهنگ مقصد ترجمه کرده اند. در مجموع، شاید اتخاذ رویکردی تلفیقی از الگوها، در ارزیابی کیفیت ترجمه های فارسی و انگلیسی قرآن کریم کارآمدتر باشد.
جایگاه شاه و باور مذهبی به وی در اندیشه مردم عصر صفوی با نگاهی به متون ادبیات شیعی و با تأکیر بر دیوان صائب تبریزی
منبع:
م مطالعات ادبیات شیعی سال ۱ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲
177 - 203
حوزه های تخصصی:
باور به شاه در دوره صفوی یکی از اعتقادات مهم درمیان مردم و تاثیر گذار بر کنش های اجتماعی و زندگی روزانه آن زمان بود. یکی از منابع مهم در دوران صفوی دیوان اشعار و ابیات باقی مانده شاعران این عصراست. منابع ادبی می توانند بازتابی از افکار جامعه باشند.اشعار صائب تبریزی به عنوان ملک الشعرای دربار و هم عصر سه شاه صفوی نیز شاهدی مناسب در کنارسایر دادهای تاریخی برای درک جایگاه شاه و باور به وی در میان مردم و زندگی آنها است.با توجه به مساله پژوهش که بررسی باورهای عامه به شاه ایران در متون ادبی و تاریخی این دوره علی الخصوص دیوان صائب تبریزی است تا دریابد چه درکی از شاه و جایگاه وی در میان ادیبان ، مردم و صائب تبریزی به عنوان نمونه ای از جامعه ی عصر صفوی بوده است؛ سوالات پژوهش این خواهد بود: شاه در باور مردم و صائب تبریزی دارای چه ویژگی هایی بود؟ این ویژگی هاچه تاثیری بر زندگی مردم می توانست داشته باشد؟شاه در باور مردم به عنوان شخصی مقدس، نایب ائمه، مرشد کامل طریقت، شفا دهند و مبرا از گناه شناخته میشد که اطاعت از وی واجب و فرامین وی حتی بر فرامین شرعی اولویت داشتند، ویژگی برجسته شاه عدالتش بود و بنا بر نسب قدسی که داشت امری ذاتی برای وی به حساب می آمد زندگی مردم می توانست با هر تصمیمی از شاه و حتی یک خواب وی دچار تغییر شود. این پژوهش با تکیه بر روش توصیی-تحلیلی و استناد به کتب ادبی صورت پذیرفته است.
بازتاب دین های گونه گون در شبیه خوانی اسلامی
منبع:
مطالعات ادبیات شیعی سال ۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳
95 - 131
حوزه های تخصصی:
گرچه شبیه خوانی در میان آگاهان جهان به عنوان تنها نمایش جهان اسلام یا منسجم ترین و مهم ترین نمایش شیعیان ایران زبان زد شده است، روایت هایش به روی دادهای اسلامی محدود نماند. شبیه خوانی ایران به ویژه در زمان بالندگی و پویایی دوره ی ناصری آرام آرام از ماجرای شهادت حضرت علی و عاشورای سال 61 هجری فراتر رفت و شهادت و زندگی دیگر امامان و جنگ های پیامبر و زندگی یارانش را در بر گرفت. سپس شرایطی تازه، ضرورت شکل گیری شبیه نامه هایی با روایت های نوین را پدید آورد و شبیه نویسی را به دوره ای تازه کشاند. وام گیری روایت هایی از کتاب های مقدس و زندگی مردمان دیگر دین ها و شکل دهی آن ها در فرم شبیه خوانی در این دوره روی داد و چنان گسترش یافت که دامنه ی روایت به شخصیت های هم دوره ی شبیه سازان نیز رسید. پدیدآوران شبیه، ایرانی مسلمان بودند ولی نیم نگاهی به ادیان و تمدن های دیگر نیز داشتند و می کوشیدند توجه تماشاگران غیرمسلمان را همانند هم کیشان خویش به اجرای شان بکشانند؛ گویی شبیه سرایان در پی ارتباطی گسترده تر بودند. آن ها می توانستند هر روایت دیگر را (حتا در زمان دیگر و جایی دیگر) با شگرد گریز به ماجرای کربلا پیوند بزنند تا تماشاگران دریابند که «کل یوم عاشورا و کل عرض کرب بلا». شخصیت های یهودی و مسیحی و هندو و نیز دین های مانوی و زردشتی حضوری پررنگ تر نسبت به دیگر ادیان در شبیه خوانی دارند. بنا بر این شبیه خوانی ایرانی-اسلامی در دوره ی گسترش برخلاف نمایش های مذهبی اروپا به پی روان دین اجراگران محدود نبود بل که همانند نهادی تئاتری و نه صرفاً ایدئولوژیک یا آیینی به ارتباطی گسترده با تماشاگران گوناگون می پرداخت.
خوانش تطبیقی پدیدۀ استعمار در رمان بیوتن و بادبادک باز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این جستار، پدیده استعمار در رمان بادبادک باز، نوشته خالد حسینی و بیوتن، اثر رضا امیرخانی از منظر مطالعه تطبیقی ادبیات موردبررسی قرار گرفت. این دو رمان که برخاسته از فرهنگ شرق هستند یک نقطه اتصال قوی دارند و آن، امتداد زندگی شخص اول کتاب، امیر و ارمیا، در غرب (امریکا) است. مهاجرت به امریکا برای هر دوی آنها، مهاجرتی اجباری است که طی آن، نویسنده به پدیده استعمار و مظاهر آن می پردازد. همبستگی فرهنگی این آثار و شکل گیری آنها در خط سیری موازی، سبب بروز مؤلفه های همسان و به تبع آن، انتخاب این دو اثر برای تطبیق شد. در این پژوهش که به شیوه توصیفی-تحلیلی و به روش کتابخانه ای و سند کاوی انجام شده است با مطالعه تطبیقی و مقایسه ای دو اثر، مهاجرت قهرمان از وطن که با نوعی از خود بیگانگی همراه است و نقش استعمار در ایجاد این الیناسیون مورد بحث واقع شد. هدف این پژوهش آن است که از رهگذر خوانش تطبیقی پدیده استعمار، دریافت تازه ای از مفاهیم و ریشه های شکل گیری آثار ارائه بدهد. در پژوهش پیش رو، پدیده استعمار در این دو رمان، از منظر مطالعه تطبیقی ادبیات، مورد بررسی قرار گرفت و هشت مؤلفه اصلی و دو مؤلفه فرعیِ مربوط به آن، توصیف و تحلیل شد که عبارتند از: سفر شخصیت از شرق به غرب، وطن (ریشه عمیق شخصیت اصلی رمان در وطن)، حضور عنصر یاریگر (کشته استعمار)، نوستالژی، فرهنگ (پاکدامنی شخصیت)، وجهه دوگانه مذهب، الیناسیون و نفی سرمایه داری.
بحران رشد شخصیت در «درخت گلابی» نوشته گلی ترقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال هفتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
183 - 206
حوزه های تخصصی:
گلی ترقی در داستان «درخت گلابی» از مجموعه جایی دیگر (1379)، روایتی اول شخص از زبان یک نویسنده و استاد دانشگاه را ارائه می کند که در آن تقلا های او برای عبور از رکود علمی و همچنین مواجهه با گذشته و مرور دستاورد ها و از دست رفته ها به تصویر کشیده می شود. در پس زمینه این تقلا ها، باغ دماوند و درخت گلابی وجود دارند که به شکل نمادین، تضاد شکوفایی و ایستاییِ درون راوی-شخصیت را نشان می دهند. مقاله پیش رو روایت شخصیتِ محوری داستان را با مبانی نظریه روانی-اجتماعی اریک اریکسون مورد خوانش قرار می دهد تا بحران رشد شخصیت موجود در آن را تحلیل کند. اهمیت این بررسی در تبیین ریشه انگیزه ها و احساسات راوی-شخصیت و درک هر چه بهتر در هم تنیدگی دغدغه های اجتماعی و روانی در گذر از بحران های شخصیتی اوست. از آنجاکه راوی در نزدیکی شصت سالگی است، محدوده ای که می توان آن را اواخر میان سالی و آغاز دوره پس از آن دانست، مراحل هفتم و هشتم رشد اریکسون که مشخصه آنها عبور از دوگانه های «زایندگی در برابر رکود» و «یکپارچگی نفس در برابر نا امیدی» به منظور کسب فضائل اخلاقی «مراقبت» و «خرد» است، در تحلیل شخصیت او مورد استفاده قرار می گیرند. این پژوهش نتیجه می گیرد در حالی که راوی-شخصیت در عبور از مرحله هفتم و کسب فضیلت مراقبت موفق است، در جدال برای کسب یکپارچگی نفس و خرد، تاحدی ناموفق است، اگر چه در پایان داستان تلاش های او برای کسب آنها مشهود است.
نقد و تحلیل بوم گرایی رمان کلیدر با نگاهی به هویّت اکولوژیکی شخصیّت ها در تأثیرپذیری از گفتمان قدرت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد بوم گرا به مطالعه رابطه بین ادبیات و محیط فیزیکی می پردازد و دغدغه های زیست محیطی را در زمینه های اجتماعی و سیاسی آن بررسی می کند. در این نقد ما با روش توصیفی- تحلیلی دغدغه های زیست محیطی شخصیت های رمان کلیدر دولت آبادی را در ارتباط با طبیعت بررسی و تحلیل خواهیم کرد تا تأثیر گفتمان قدرت را بر هویت اکولوژیکی شخصیت ها نشان دهیم؛ زیرا شخصیت های کلیدر هنگامی که در موقعیت های گفتمان استبدادی قدرت قرار می گیرند، رفتارهای خاصی در آنان شکل می گیرد و باعث سوژه شدگی شان می گردد که در هرکدام به نحوی نمود می یابد؛ در کلمیشی با تن دادن وی به یکجانشینی، ترس زیست محیطی و فاصله گرفتن از هویت بیابانی اش، در بلقیس با بحران روحی و هویت باختگی، در گل محمد با کفرگویی، ترس زیست محیطی، سازگار نبودن وی با خسّت اقلیمی که به آن کوچانده شده و کشتن امنیه ها، در بیگ محمد با ترس زیست محیطی و مهاجرت از آ نجا، در خان عمو با کفرگویی و راهزنی و در خان محمد با تأمل در عناصر طبیعت و گفتگو با آن و توجه به بعد باشندگی خود. با تحلیل شخصیت ها در کلیدر در ارتباط با محیط زیست به تأثیرپذیری از گفتمان قدرت به این نتایج دست یافتیم که گفتمان استبدادی قدرت باعث شکل گیری حقیقتی برساخته در شخصیت های رمان و شیء شدگی آنان گردیده و آنها را از هویّت اکولوژیکی و حقیقت درونی شان که در ارتباط با طبیعت ساخته شده، دور کرده و استقلال و عقلانیت فردمبنایانه را از آنان گرفته است. درواقع تغییر محیط زیستشان باعث تغییر خودِ آنان نیز گردیده و معرفتی ضدّگفتمانی در آنان ایجاد کرده که هم زاده قدرت است و هم قدرت زا.
شعر عملی: احضار تن، اصالت صدا ، قید حضور در فعل پیکره ی تام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۵۴)
97 - 120
حوزه های تخصصی:
شعر عملی: احضار تن، اصالت صدا، قید حضور در فعل پیکره ی تام لیلی گله داران * چکیده در آغاز، شعر هنر شفاهی قائم به سرایش و خوانش بود. میراثی که سینه به سینه نقل می شد و از زبان به حافظه سپرده و دوباره بر زبان جاری می شد. ابداع خط سیلابیک توسط سومریان (هزاره ی چهارم ق.م) دستاوردهایی داشت ازجمله: مفاهیم منتزع و غیرملموس اندیشیده و نوشته شدند، کتابت و نگارش شروع شد و شیوع یافت و سیر تکوینی شعر از این زمان به بعد گام به گام دور شدن از شفاهیت تا استیلای تام کتابت بود. شعر عملی به عنوان شعر پسااجرایی با رویکردی ریشه شناختی و هستی شناسانه ازطریق بررسی شعر میان رودان، یونان باستان، پاره ای از رویکردهای مارینتی در فوتوریسم، شعر فضایی آنتونن آرتو و شعر اجرایی دهه ی هشتاد آمریکا، مؤلفه های برگرفته، تکمیلی، نوین و پیشنهادی خود را ارائه می دهد؛ ازاین رو با توجه به تفاوت بنیادین و ماهوی شعر عملی با شعر اجرایی و شبهاتی که وجه اشتراک اجرایی آن ها به وجود می آورد، این مقاله ضمن معرفی شعر عملی به این می پردازد که چه تفاوت هایی میان شعر عملی و شعر اجرایی وجود دارد؟ نتایج به دست آمده در این مقاله ی توصیفی (مستخرج از رساله ی متکی به روش توصیفی- تجربی) مبیّن آن است که شعر عملی، اجرای شعر مکتوب نیست؛ بلکه سروده ای غیرقابل تفکیک از ساختار اجرایی و مؤلفه های بی بدیل تن، صدا و حضور است که در پیکره ای تام و غیرقابل تفکیک از اجزایش، به یک باره و یک جا خلق می شود تا ازطریق اجرا، ذات شعر را در محضر مخاطب تجسد مجدد بخشد. از دستاوردهای ادبی شعر عملی، بسط و توسعه ی صنایع ادبی و ابداع آرایه های نوین شعری است که فن بیان جدیدی را نیز پیشنهاد می دهد. * استادیار گروه ادبیات نمایشی دانشگاه هنر شیراز l_galehdaran@shirazartu.ac.ir تاریخ دریافت مقاله: 12/11/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 25/4/1401
رده بندی فرمالیستی آیرونی در داستان های کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۵
95 - 131
حوزه های تخصصی:
هیچ تعریفی قابلیت اشتمال بر تمام وجوه آیرونی را ندارد. از منظر این پژوهش، آیرونی ( Irony ) مستلزم حضور سه شخص است: آیرونیست ( Ironist )، قربانی، و ناظر آیرونی. آیرونیست با کلام یا با کنش خود به صورت آگاهانه (به قصد فریب) یا ناآگاهانه، به مدلولی اشاره می کند؛ ولی قربانی، عکس آن را برداشت می کند. ناظر آیرونی، کسی (اغلب خواننده ای) است که به برداشت نادرست قربانی، آگاهی دارد و به آن می خندد. در واقع، آیرونی قائم به دال هایی چندمدلولی (چندپهلوبودن جملات، چندمعنابودن کلمات، چنداستنباطی بودن کنش ها و موقعیت ها) است که برخی از مدلول های آن با یکدیگر در تضادند. روش پژوهش پیشِ رو تحلیلی-توصیفی و حوزه مطالعه آن، داستان های کودک است. هدف از این پژوهش، ریخت شناسی انواع آیرونی از منظر نوع رمزگان، جایگاه قربانی، بینامتنیت، شفافیت، و چگالی است. در همین راستا، این مقاله با رهیافتی صورتگرا در پی پاسخ به چگونگی شکل گیری آیرونی در داستان های کودک است.
تحلیل روابط بینامتنی عرفانی دستورالجمهور با کتاب عوارف المعارف براساس نظریه ژرار ژنت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
بینامتنیت، تولید متن از طریق تعامل با متون پیشینیان یا معاصر خود است که مشارکت آن متن ها در متن مورد نظر به صورت صریح، غیرصریح و ضمنی از متنی در متن دیگر صورت می گیرد. ژرار ژنت از برجسته ترین محققان عرصه بینامتنیت است که بخش عمده ای از مطالعات خود را روی طبیعتِ گفتمان روایی متمرکز می کند. مقاله حاضر با توجه این دیدگاه او، بینامتنیت در دستور الجمهور را مورد بررسی قرار داده و پس از مطالعه مبانی نظری با عوارف المعارف سهروردی، منطبق نموده است. درواقع عوارف المعارف سهروردی را در جایگاه پیش متن و دستور الجمهور شیخ خرقانی را به عنوان پس متن مورد ارزیابی قرار داده و به این نتیجه می رسد که شیخ خرقانی از عوارف المعارف تاثیر گرفته است. همچنین بیشترین بینامتنیت در دستورالجمهور از عوارف المعارف، به صورت ضمنی (وام گیری و الهام گونه) بوده و گاهی خرقانی به صورت غیرصریح به عوارف المعارف نظر دارد و نیز شیخ خرقانی در فضای عرفانی- فکری مشابهی با سهروردی قرار داشته و این نزدیکی باعث ایجاد اشتراکات و مشابهت های مفهومی در اثر شده است. نتیجه مطرح شده به روش کتاب خانه ای و به شیوه تحلیلی-توصیفی، بینامتنیت موجود در اثر را به اثبات می رساند.
بررسی و تحلیل نقش دلاله در داستان زال و رودابه از شاهنامه فردوسی با رویکرد به مؤلفه های مددکاری فردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در متون حماسی، دلاله یا میانجی زنی است که شخصیت های اصلی را در برابر مشکلات راهنمایی می کند و موجب رشد و تعالی آن ها در ابعاد جسمانی و روانی می شود. در دنیای امروز، این نقش برای مددکاران در زندگی روزمره تعریف شده است. وجه اصلی شباهت دلاله و مددکار، یاری رسانی به افراد نیازمند است. در این تحقیق که با استفاده از منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی پرداخته شده، نقش دلاله در داستان زال و رودابه از شاهنامه فردوسی، با رویکرد به شخصیت سیندخت و مبانی نظری مددکاری فردی کاویده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که اصلی ترین رسالت سیندخت در داستان، تضمین پیوند میان زال و رودابه و فراهم آوردن بسترهای لازم برای زاده شدن رستم و جهت دهی به مسیر حماسه است. همچنین، او با شخصیت شناسی دقیق و آسیب شناسی مشکل و بحران پیش آمده، مانع از شکل گیری نبردی خونین میان ایرانیان و حکومت کابل شده است. در این داستان، بازخوانی خویشکاری های سیندخت، مبین حضور چشم گیر زنان در عرصه های سیاسی- اجتماعی (نقش فراجنسیتی و ورای هنجارهای موجود) و نیز، نقش آفرینی در مسائل عاشقانه (نقش سنتی) است. سیندخت نماینده زنی پویا و تأثیرگذار در بهبود مناسبات بینا فردی و اجتماعی است. افزون بر سیندخت، زن نامه رسان هم در آغاز داستان، زال و رودابه را به هم نزدیک کرده و دل آن ها را به هم پیوند زده است.
نشانه های آیینی در حماسه ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آگاهی ما از فرهنگ ها و تمدن های گذشته معمولاً از دوره های تاریخی فراتر نمی رود؛ ازاین رو، شگفت نخواهد بود که در ابتدای زندگی برخی ملت ها، با آراء و عقایدی برخورد کنیم که پیشرفته به نظر می آید. این، دلیل هوش و ذکاوت برتر آن ملت نیست، بلکه ما از دوره ای از حیات اجتماعی آن ها اطلاع داریم که ابتدای تاریخ است و در این دوره است که به نظر می رسد آن ها نسبت به هم زمانان خود افکاری پیشرفته تر و تمدن و فرهنگی مشخص تر دارند. زندگی قوم ایرانی چنین است. نگارنده در این مقاله می کوشد از طریق بازیافت نشانه های مکتب های فکری و اخلاقی (کیش توتم، نیاپرستی، مهرپرستی و دوگانگی) در حماسه ملی (شاهنامه فردوسی) این فرضیه را اثبات کند.
تحلیل جایگاه دیو در مرزبان نامه از منظر آموزه های دین زرتشت و اسلام و باورهای عامیانه
حوزه های تخصصی:
در بین متون کهن ادبیات فارسی، شواهدی از رسوخ و نفوذ اساطیر کهن ملل می توان یافت که حاکی از تأثر نویسنده یا شاعر اثر از آن اساطیر است. آنگاه که اقوال نویسنده در متن از دیدگاه اسطوره شناختی مورد بررسی قرار می گیرد؛ کم کم این تأثیرپذیری ها خود را نشان می دهند زیرا فردی که از نظرگاه علم الأساطیر به مطالعه متون – کلاسیک و معاصر- بپردازد، در صورت وجود تأثر صاحب اثر از یک کهن الگو یا عنصر اسطوره ای، متوجه این عامل در اثر خواهد شد. در داستان دیو گاوپای و دانای دینی – که در باب چهارم مرزبان نامه ثبت شده- نیز همین عناصر دیده می شود. وجود شخصیتی منفی به نام دیو- که خود از زمان تغییرات دین زرتشتی در بین ایرانیان، جایگاه والایش را از دست داده و بر اساس آموزه های زرتشت، دارای جایگاه پست و منفور شده، از یک سو و گاو پای بودن آن از سوی دیگر، نیز خبر دادن متن مرزبان نامه از استیلایی که دیوان ابتدا بر محیط داشته اند و همچنین، گرد آمدن تمامی آنان به فرمان دیوگاوپای، همگی عناصری هستند که از دیدگاه علم الأساطیر و خوانش متون کهن و اعتقادات دین اسلام و زرتشت و نیز باورهای عامیانه ، قابل ردیابی می باشد. لذا در این پژوهش بر آن بوده ایم تا تاثیر اساطیر و معتقدات ایرانیان زرتشتی و مسلمان دراین متن را تببین کنیم .
بررسی پارادوکس و کارکردهای آن در بیان تجربه وحدت وجود در شعر عهد تیموری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴۵
125 - 148
حوزه های تخصصی:
عرفا برای تبیین اندیشه ها و تجارب عرفانی و انتقال این مفاهیم به دیگران و اقناع مخاطبان خویش، از ظرفیت های هنری زبان در قالب بیان پارادوکسی و متناقض نمایی بهره برده اند. عارفان تجارب عرفانی خود را فراتر از حدّ تقریر و توصیف می دانند و عده ای نیز بیان و توصیف آن را حتی ناممکن می شمارند. این حقایق و معارف بنا به احوال سالک، بسیار متفاوت و متغیر خواهند بود؛ اما آنچه هست اینکه چرا بازتاب این موارد در ساخت زبان به راحتی امکان پذیر نیست و اصولاً چرا پس از بازتاب زبانی آن ها، گزاره های حاصل، غیر قابل درک به نظر می رسند و در برخورد اول گاه متناقض و خلاف عادت جلوه می کنند که می توان متناقض گونگی را از ویژگی تجربه عرفانی محسوب نمود. شعر عرفانی و هنری حوزه هرات عهد تیموری، یکی از شاهکارهای ادب عرفانی در ادوار گذشته به شمار می رود که در گسترش و رونق بخشیدن عرفان تعلیمی نقش بارز دارد که متاسفانه جلوه های مفاهیم عرفانی و ابزار بیانی آن، کم تر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است و شهرت آن بیشتر در تجلی هنر است. این پژوهش، کارکرد پارادکس را به عنوان یک ابزار بیانی زبان عرفان تبیین نموده و نقش آن را در بازخوانی تجربه وحدت وجود در شعر عرفانی حوزه هرات برجسته ساخته است. حاصل بدست آمده از این تحقیق، عبارت از آن است که ابزار بیانی متناقض نما، با توجه به تناقض نمائی تجربه .وحدت وجود و شرایط گوینده و مخاطب جامعه عهد تیموری در حوزه هرات، یکی از بهترین و زیباترین شیوه بیان هنرمندانه و عارفانه است.
تحلیل رفتار شخصیّت های اصلی داستان « زال و رودابه» بر اساس الگوی «سفر قهرمان»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۸
131 - 152
حوزه های تخصصی:
«سفر قهرمان» نظریه مشهور جوزف کمپبل است که با تأثیر از نظرات یونگ و با بهره گیری از نظرات ون جنپ بنا نهاده شده است. کمپبل سه مرحله جدایی، تشرّف و بازگشت را به همراه زیرمجموعه هایشان برای الگوی خود در نظر گرفته است. این الگو و الگوهای دیگری که با تأثیر از آن پدید آمده اند پایه و مبنای نقد کهن الگویی است. در این مقاله داستان «زال و رودابه» شاهنامه فردوسی بر اساس این الگو به روش تحلیلی و توصیفی بررسی شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که داستان زال و رودابه، در کلیّات با الگوی سفر قهرمان جوزف کمپبل تطابق دارد اما در جزئیات و زیرمجموعه ها با الگوی ذکر شده اختلافاتی دارد. در این داستان مرحله زیرمجموعه «شکم نهنگ» دیده نمی شود، در مرحله تشرّف «وسوسه گری» وجود ندارد که بازدارنده زال از ادامه سفر باشد و در مرحله بازگشت مورد یا مواردی برای امتناع از بازگشت، فرار جادویی، رسیدن کمک و عبور از آستان بازگشت، دیده نمی شود.
نقد و آسیب شناسی ضرب المثل «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو» با تاکید بر رویکرد ساخت شکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال دهم مرداد و شهریور ۱۴۰۱ شماره ۴۵
140-107
حوزه های تخصصی:
ضرب المثلها از عناصر فرهنگی غالب در جوامع هستند که علاوهبر اقناع سازی و هدایت ذهنی مخاطبان، میتوانند جریانهای فکری و فرهنگی را تقویت کنند. خصلت کاربردی، همچنین انباشت معنایی و نیز دلالتهای وسیع و فراگیر در ضرب المثلها، موجب میشود تا تأثیرگذاری و نفوذ آنها زیاد باشد و ایستادگی و مقاومت فکری مخاطبان در برابر آنها شکل ضرب المثلی است که میتواند در »خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو«نگیرد. قلمروهای جامعه شناختی، اقتصادی، تاریخی و ... قابل نقد و تفسیر باشد. ساختار تقابلی، زبان موسیقایی و همچنین کنش های پیدا و پنهانی چون شرط، امر، تحذیر، تهدید در ژرف ساخت، باعث تأثیرگذاری و اشتهار این ضرب المثل شده است. پیشفرض مقاله این است که با توجه به رویکرد ساختارشکنی و اصرار این نظریه بر معکوس کردن جفت های متقابل، میتوان به خوانشی متفاوت از این ضرب المثل دست یافت. خوانشی که با جابه جایی اقتدار و مرکزیت ، خلاقیت و استعداد مترتب بر آن را در تقابل با »فردگرایی« قطب های دوگانه ساختاری، برجسته و تمجید میکند. در این مقاله تلاش می شود تا با کاربست نظریه » جمع گرایی « ساخت شکنی و همچنین تحلیل کیفی و آسیب شناختی، به قرائتی دیگرگون و البته امروزیتر از این ضرب المثل دست یافت. ضرورت تغییر در ساخت و بافت این ضرب المثل، نشان دهنده تحرک و پویایی فرهنگی جامعه امروز ماست.
تعالی شخصیت انسان در اشعار سیمین بهبهانی بر پایه نظریه اریک فروم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۱ شماره ۹۱
235 - 261
حوزه های تخصصی:
انسان در عصر حاضر به دلیل رشد صنعت و تکنولوژی از معیارها و ارزش های اخلاقی فاصله گرفته است، بنابراین، برای تعالی نیاز دارد از هر آنچه می تواند به تقویت این مهم یاری رساند، بهره بگیرد. اریک فروم روان شناسی را جدا از اصول اخلاقی نمی داند؛ از این رو، منش و شخصیت انسان در زندگی را ترکیبی از جهت گیری های غیربارور که شامل گیرنده، استثماری، بازاری و مال اندوز و جهت گیری بارور و خودانگیخته می داند. وی به گونه ای افراطی به ارزش و مقام انسان ارج می نهد، زیرا تحت تفکر اومانیسم به اصالت و محوریت انسان در زندگی معتقد است. انسان در اشعار بهبهانی جایگاه والایی دارد، زیرا وی به وجود واجب الوجود ایمان داشته و به آن به عنوان مرجع قدرتی فراتر از انسان معتقد است. هدف از این جستار تحلیل جهت گیری های شخصیت (بارور و غیربارور) در رویکرد روان شناختی- جامعه شناختی اریک فروم در اشعار سیمین بهبهانی برای شناخت هرچه بیشتر شخصیت و افکار اوست. روش تحقیق در این پژوهش تحلیلی- توصیفی است. بهبهانی و فروم جایگاه انسان در هستی، تکامل، سعادت و رسیدن او به خیر و تعالی را در نظر دارند، اما تفاوت بارز میان آن ها انسان محوربودن فروم و دین محور بودن بهبهانی است.
کارکرد شایعه سازی در فرهنگ سیاسی عامه در دوره قاجاریه، عصر پیشامشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شایعه سازی درباره نخبگان حاکم در عصر پیشامشروطه، بخش مهمی از فرهنگ سیاسی توده ها را تشکیل می داد. از همین رو، شناخت جایگاه شایعه پردازی در کنش سیاسی فرودستان و کارکرد آن در مواجهه با سلطه اهمیت بسیاری دارد. پرسش اینجاست که پراکندن شایعات در کدام یک از رویکردهای اصلی رفتار سیاسی عامه کاربرد می یافت و کدام یک از قلمروهای سلطه را به چالش می کشید؟ فرض ما این است که شایعه سازی در هر سه رویکرد اصلی کنش سیاسی فرودستان شامل نفی روایت رسمی، خنثی سازی راهبردهای زمامداران در شکل دادن به این روایت و برقراری گفت وگوی تلویحی با قدرت کارکرد داشت. همچنین، در موارد نادر بلوا و شورش، زمینه را برای اعتراض آشکار مهیا می کرد. پراکندن شایعات، اقتدار و مهابت نیروهای نظامی حکومت را به مناقشه می انداخت و ادعای برتری ذاتی نخبگان مسلط بر توده ها را خدشه دار می کرد. همچنین پای بندی اجزای حکومت قاجاریه را به شریعت نفی می کرد و به این ترتیب هر سه قلمرو مادی، منزلتی و ایدئولوژیک سلطه با ساختن شایعات به چالش کشیده می شد. همچنین توده ها با ساختن شایعاتی تلاش می کردند نخبگان مسلط را تهدید یا سرزنش کنند. برخی از این شایعات نیز احساس توده ها را تا آستانه شورش و بلوا تحریک و زمینه را برای اعتراض های خشونت بار فراهم می کردند. از سویی فرودستان امیدها و آرزوهای خود را به شایعه بدیل می کردند تا برای کاستن از بهره کشی ها بسترسازی کنند. چارچوب نظری پژوهش، نظریه روایت های نهانی از جیمز سی. اسکات است که تلاش کرده ساختارهای مشابه مقاومت فرودستان در برابر سلطه را شناسایی و تشریح کند.