فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۰۱ تا ۱٬۶۲۰ مورد از کل ۱٬۶۶۸ مورد.
۱۶۰۱.

مقایسه تأثیر تمرینات مقاومتی و سرعتی بر میزان انعطاف پذیری، قدرت عضله(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تمرین مقاومتی تمرین سرعتی انعطاف پذیری قدرت توان بی هوازی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تأثیر شش هفته تمرین مقاومتی و سرعتی بر برخی عوامل آمادگی جسمانی در دانشجویان مرد غیر ورزشکار بود. روش شناسی: تعداد 36 دانشجوی مرد غیر ورزشکار (میانگین سن 1/21 سال، میانگین وزن6/73 کیلوگرم و میانگین قد 76/1 سانتی متر) به طور تصادفی انتخاب و به سه گروه تمرین مقاومتی، سرعتی و کنترل تقسیم شدند. گروه های تمرین مقاومت (به شکل هرمی) و سرعتی (به شکل هرمی) هر یک برنامه تمرین ویژه خود را به مدت 6 هفته و 3 جلسه در هفته اجرا کردند. نتایج: نتایج به دست آمده از روش آماری t مستقل نشان داد که تمرین مقاومتی و سرعتی موجب تغییر معنی داری در انعطاف پذیری، قدرت و توان بی هوازی شدند (0001/0 =p) هم چنین نتایج تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که بین این دو نوع تمرین از نظر انعطاف پذیری و توان بی هوازی اختلاف معنی داری وجود نداشت (34/0= p)، اما این تفاوت در قدرت معنی دار بود (0001/0 =p). نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان چنین نتیجه گرفت که تمرینات هرمی مقاومتی و سرعتی می توانند موجب بهبود انعطاف پذیری، قدرت عضله همسترینگ و توان بی هوازی شوند، اما به نظر می رسد تمرینات مقاومتی روش موثرتری بر قدرت عضله همسترینگ باشد.
۱۶۰۲.

مقایسه برخی عوامل آنتروپومتریکی، جسمانی – حرکتی و مهارتی بازیکنان نونهال فوتبال استان خراسان جنوبی در دو سطح موفق و غیر موفق(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: عوامل آنتروپومتری عوامل جسمانی _ حرکتی عوامل مهارتی فوتبال بازیکنان موفق و غیر موفق

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر اندازه گیری برخی عوامل آنتروپومتریکی، جسمانی _حرکتی و مهارتی بازیکنان نونهال 13-10 سال فوتبال استان خراسان جنوبی در دو سطح موفق و غیر موفق است.روش شناسی: شاخص های آنتروپومتری (قد، وزن، طول و محیط ران و ساق پا) با استفاده از ابزار استاندارد اندازه گیری شد، همچنین شاخص-های سرعت با آزمون 36 متر، چابکی با آزمون 9×4 متر، و توان هوازی با آزمون20 متر شاتل ران، به عنوان شاخص های جسمانی _ حرکتی؛ ومهارت های پاس، شوت و دریبل با آزمون مور _کریستین به عنوان شاخص های مهارتی مورد اندازه گیری قرار گرفتند. آزمون های آماری کلموگروف – اسمیرنف و t مستقل در سطح معنی داری (05/0 >P) به ترتیب برای نرمال بودن و تحلیل یافته ها استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر تفاوت معنی داری بین بازیکنان موفق و غیر موفق در دو دسته ویژگی های مهارتی و جسمانی _ حرکتی نشان داد (05/0 >P). اما در ویژگی های آنتروپومتریکی تفاوت معنی داری دیده نشد (05/0 P>). بازیکنان موفق در شاخص های چابکی، دریبل، پاس و شوت به طور معنی-دار عملکرد بهتری در مقایسه با بازیکنان غیر موفق داشتند (05/0 >P). این یافته ها نشان می دهند که طیف وسیعی از آزمون ها می تواند به طور موفقیت آمیزی فوتبالیست های موفق را از همنوعان غیر موفق خود در سنین نونهالی متمایز کند.بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج بدست آمده، می توان برتر بودن در شاخص چابکی و تکنیک هایی مانند دریبل، شوت و پاس فوتبال را در موفقیت پسران سنین 10 تا 13 سال موثر دانست. لذا پیشنهاد می شود تا در فرآیند استعدادیابی در سنین زیر 13 سال تأکید بیشتری بر ویژگی های تکنیکی و جسمانی شده و از مقایسه بازیکنان بر اساس ویژگی های آنتروپومتری پرهیز شود.
۱۶۰۳.

تاثیر مصرف کوتاه مدت مکمل هیدروکسی متیل بوتیرات بر کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز متعاقب یک وهله فعالیت مقاومتی برونگرا در ورزشکاران جوان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بتاهیدرکسی بتا متیل بوتیرات لاکتات دهیدروژناز کراتین کیناز تمرین مقاومتی برونگرا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۶
مقدمه و هدف: مکمل هیدروکسی متیل بوتیرات، با کاهش تجزیه پروتئین سلول و فراهم آوردن پیش سازهای سنتز کلسترول غشای سلول، موجب حفظ و بهبود توده عضلانی می شود، اما نتایج مطالعات در خصوص اثر آن متعاقب فعالیت های بدنی متناقض است. هدف کلی این تحقیق بررسی تاثیر مصرف کوتاه مدت مکمل HMB بر CK و LDH متعاقب یک جلسه تمرین مقاومتی برونگرا در ورزشکاران پسر جوان بود. روش شناسی: از بین فوتسالیست های پسر جوان 24 نفر (با میانگین سن 79/1 ± 7/22 سال، قد 05/7 ± 3/176 سانتی متر، وزن 06/10 ± 8/75 کیلوگرم، شاخص توده بدن 59/2 ± 3/24 کیلوگرم بر متر مربع و درصد چربی 73/1 ± 1/16درصد) به صورت نمونه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه 12 نفری مکمل و دارونما تقسیم شدند. آزمودنی ها مکمل یا دارونما را روزانه به میزان 3 گرم به صورت قرص های 3 گرمی به مدت 6 روز قبل از یک جلسه تمرین مقاومتی برونگرا مصرف کردند. نمونه های خونی در 4 نوبت(قبل از شروع مصرف مکمل، قبل از پروتکل تمرینی، بلافاصله بعد از پروتکل تمرینی، 24 ساعت بعد از پروتکل تمرینی)، به منظور اندازه گیری CK وLDH گرفته شد. از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر برای بررسی تفاوت بین زمان های مختلف نمونه گیری، و آزمون تعقیبی بن فرونی استفاده شد یافته ها: نتایج نشان داد که مکمل HMB باعث کاهش معنی دار دو مارکر آسیب عضلانی (CK و LDH) بعد از تمرین مقاومتی، در گروه مکمل شده است، ولی تفاوت معنی داری بین گروه مکمل و دارونما مشاهده نشد. بحث و نتیجه گیری: مکمل HMB می تواند باعث کاهش مارکرهای آسیب عضلانی شود اما نمی توان از این مکمل به عنوان عاملی مستقل برای کاهش مارکر های آسیب عضلانی متعاقب فعالیت های شدید بدنی استفاده کرد. واژه های کلیدی: بتاهیدرکسی بتا متیل بوتیرات، لاکتات دهیدروژناز، کراتین کیناز، تمرین مقاومتی برونگرا
۱۶۰۴.

تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی بر قدرت عضلانی و ظرفیت عملکردی زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تمرین مقاومتی مولتیپل اسکلروز ظرفیت عملکردی زنان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹ تعداد دانلود : ۸
مقدمه و هدف: مولتیپل اسکلروز (MS) یک بیماری مزمن در سیستم اعصاب مرکزی است که مسیرهای حرکتی را متاثر می کند و به ضعف و خستگی عضلانی منجر می شود. هدف از این پژوهش تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی بر قدرت عضلانی و ظرفیت عملکردی زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروز بود. روش شناسی: 16 نفر از زنان مراجعه کننده به انجمن MS کردستان در پژوهش حاضر شرکت کردند و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. گروه آزمایش در یک برنامه تمرین مقاومتی به مدت 8 هفته، 3 بار در هفته با شدت 70-40 درصد یک تکرار بیشینه شرکت کردند. دو روز قبل و بعد از پروتکل تمرینی، قدرت عضلانی و ظرفیت عملکردی ارزیابی گردید. برای تحلیل داده ها از آزمون های t همبسته و مستقل در سطح معناداری05/0p≤ استفاده شد. یافته ها: نتایج آزمون t مستقل نشان داد که در پس آزمون تفاوت معنی داری بین گروه های آزمایش و گواه در قدرت پرس پا (006/0P=)، پرس سینه (004/0P=)، آزمون 6 دقیقه راه رفتن (011/0P=)، آزمون 10 متر راه رفتن (010/0P=) و آزمون برخاستن و رفتن (006/0P=) وجود داشت؛ در حالیکه، در پیش آزمون تفاوت معنی داری بین گروه های آزمایش و گواه در فاکتورهای فوق وجود نداشت (به ترتیب؛ 46/0P=، 73/0P=، 76/0P=، 60/0P= و 96/0P=). بحث و نتیجه گیری: یک دوره تمرین مقاومتی منجر به افزایش معنی دار قدرت و مسافت راه رفتن می شود؛ بنابراین، سرعت راه رفتن را افزایش می دهد. تمرین قدرتی به خوبی توسط این بیماران تحمل می شود و اثر زیانباری بر روند تشدید این بیماری ندارد.
۱۶۰۵.

تاثیر تمرین هوازی بر نیمرخ لیپیدی بیماران آرتریت روماتوئید تحت درمان دارویی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: آرتریت روماتوئید نیمرخ لیپیدی بیماری قلبی - عروقی تمرین هوازی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۵
مقدمه و هدف: مرگ و میر ناشی از بیماری های قلبی- عروقی در بیماران آرتریت روماتوئید در مقایسه با دیگر اقشار جامعه شایع تر است. ممکن است دارو درمانی و کم تحرکی این بیماران نقش مهمی در بروز این بیماری ها داشته باشد. هایپرلیپیدمی، فاکتور اصلی خطرساز قلبی- عروقی است و خطرات بالقوه بیماری های قلبی- عروقی را می توان با اندازه گیری نیمرخ لیپیدی پیش بینی کرد. بنابراین، هدف این تحقیق، بررسی آثار 8 هفته تمرین هوازی بر نیمرخ لیپیدی بیماران آرتریت روماتوئید بود. مواد و روش ها: در تحقیقی نیمه تجربی، 23 داوطلب زن مبتلا به بیماری آرتریت روماتوئید (میانگین سن 7.73± 51.96 سال، میانگین وزن 10± 72.37 کیلوگرم و میانگین شاخص توده بدنی 2.95± 28.46 کیلوگرم بر مترمربع) که بیش از 3 سال از شروع بیماری آن ها می گذشت و داروهای یکسانی مصرف می کردند (متوتروکسات و پردنیزولون) به طور هدفمند به عنوان آزمودنی انتخاب شده و سپس به صورت تصادفی به دو گروه کنترل (12 نفر) و تجربی (11 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی، هفته ای 3 جلسه در برنامه ی تمرین هوازی 8 هفته ای بر روی دوچرخه ثابت، با شدت 60 تا 70 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره، شرکت کردند. پیش و پس از 8 هفته تمرین هوازی، نمونه ی خون آزمودنی ها گرفته شد. برای بررسی تفاوت های درون گروهی از آزمون t همبسته و برای تعیین تفاوت های بین گروهی از آزمون t مستقل استفاده گردید. یافته ها: پس از 8 هفته تمرین هوازی، سطوح TG، TC، C-LDL، C-HDL/TC، C-HDL/C-LDL و BMI در گروه تجربی به طور معنی داری کاهش و C-HDL آن ها افزایش یافت (0.01 >P). در بررسی تفاوت های درون گروهی در گروه کنترل، TC، TG و C-LDL افزایش معنی دار (0.05>P)، C-HDL/TC و C-HDL/C-LDL افزایش معنی دار (0.01 >P) و C-HDL کاهشمعنی دار داشت (0.05>P)، اما تغییرات BMI معنی دار نبود. بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گرفت که تمرین هوازی با بهبود نیمرخ لیپیدی ممکن است در پیش گیری و کاهش بروز بیماری های قلبی- عروقی در بیماران آرتریت روماتوئید نقش موثری داشته باشد. با شرکت در تمرین هوازی می توان عوارض جانبی دارو درمانی و کم تحرکی بر نیمرخ لیپیدی را خنثی کرد. علاوه بر این، معلوم شد که بیماران آرتریت روماتوئید نیز مانند سایر افراد جامعه می توانند با اجرای تمرین هوازی، سلامت قلبی- عروقی خود را بهبود بخشند.
۱۶۰۶.

بررسی میزان تروپونین قلبی و کراتین کیناز در یک جلسه تمرین استقامتی طولانی مدت در ورزشکاران برتر زن سه گانه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: خستگی قلبی فعالیت استقامتی نارسایی قلبی CK CTNT

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸
مقدمه: تروپونین قلبیT (cTnT) و تروپونین قلبی I (cTnI) پروتئین های موجود در سیستم انقباضی سلول های قلبی و شاخص های بسیار حساس و ویژه از نکروز سلول های قلبی می باشند. هدف این پژوهش مطالعه تاثیر یک جلسه تمرین شدید استقامتی بر برخی از شاخص های آسیب قلبی مثل تروپونین قلبی (cTnT ،cTnI )و کراتین کیناز( (CKو ایزوآنزیم آن ( CK-MB ) در ورزشکاران زن برتر رشته سه گانه می باشد. روش شناسی: به همین منظور ۱۰ زن برتر رشته سه گانه به صورت هدفدار انتخاب شدند. آزمودنیها مسابقه واقعی شامل ۵ کیلومتردویدن، ۲۰ کیلومتر دوچرخه سواری و ۵/۲ کیلومتر دو را طی نمودند. نمونه های خونی در۳ مرحله قبل، بلافاصله و۳ ساعت بعداز فعالیت انجام گرفت. از آنالیز واریانس با اندازه گیریهای تکراری و آزمونt همبسته برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: افزایش معنی داری در میزان cTnT سرمی مشاهده نشد . افزایش معنی داری در میزان cTnIسرمی (μg/l 025/0) ۳ ساعت بعد از فعالیت مشاهده شد(01/0.>P).ا فزایش معنی دار در میزان CK-MB بلافاصله پس از فعالیت مشاهده شد ( ng/ml۵۱۴/۳ در برابر ng/ml ۵۲۶/۵) (01/0>P). هر چند این افزایش ناپایدار بود و ۳ ساعت بعد از فعالیت به میزان پایه نزدیک شد (ng/ml۸۵۵/۴). رابطه معنی داری بین میزان cTnI و CK-MB با cTnT وجود نداشت. اما بین افزایش cTnIو CK-MB رابطه معنی دار مشاهده شد(۶۶۹/۰=r و۰۳۴/۰=P). افزایش معنی داری نیز در میزان CKبعد از 3 ساعت تمرین در تمام ورزشکاران مشاهده شد (01/0>P). بین افزایش CK و CK-MB بعد از فعالیت رابطه معنی داری وجودداشت(022/0=P و707/0 r =). بحث و نتیجه گیری : افزایش CK احتمالا در پاسخ به آسیب عضله اسکلتی بوجود می آید سطح ناپایدار cTnT نشان داد که چنین فعالیت استقامتی منجر به آسیب ساختار قلبی نمی شود و افزایش ناپایدار CK-MB می تواند در پاسخ به فشارهای فیزیولوژیکی تحمیل شده در نتیجه خستگی قلبی باشد. افزایش معنی دار cTnI می تواند در پاسخ به فشارهای همودینامیکی و فیزیولوژیکی یا خستگی قلبی پس از فعالیت استقامتی باشد.
۱۶۰۷.

اثر فعالیت هوازی بر شاخص های خطر متابولیک و BDNF در مردان میان سال(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: سندروم متابولیک BDNF تمرین هوازی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۸
  مقدمه و هدف: عامل رشد عصبی مشتق شده از مغز ( BDNF ) علاوه بر نقش نروتروفیکی، دارای آثار متابولیکی ویژه ای است. هدف از این مطالعه تعیین تاثیر تمرین هوازی بر شاخص های خطر متابولیک و BDNF بود.   روش شناسی: 21 مرد میان سال داوطلب دارای سندروم متابولیک به طور تصادفی در دو گروه شامل تمرین ( ME ) و کنترل ( MC ) تقسیم شدند. ابتدا مقادیر متوسط مصرف قند، چربی، پروتئین وکالری رژیم غذایی در زمان قبل از شروع تحقیق استخراج شدند. گروه ME در شش هفته تمرین هوازی با شدت متوسط شرکت کردند و در پیش آزمون و پایان دوره تمرین، خون گیری انجام شد. مقایسه بین گروهی داده ها در پیش آزمون با استفاده ازآزمون های تی مستقل وتحلیل کوواریانس چند متغیره (برای کنترل ثاثیر تفاوتهای تغذیه ای اولیه) و مقایسه درون گروهی در طول زمان با آزمون های Q کوکران و تی همبسته انجام شد.   یافته ها: تمرین هوازی سبب کاهش امتیاز z کل سندروم متابولیک (001/0= P )، BDNF پایه سرم (004/0= P )، حساسیت به انسولین (038/0= P )، فشار خون میانگین سرخرگی (024/0= P )، دور کمر (02/0= P )، قند خون ناشتا (018/0= P ) و تری گلیسرید (001/0= P ) شد. تمرین هوازی همچنین باعث افزایش لیپوپروتئین پرچگال (003/0= P ) شد، با این حال تغییری در مقدار انسولین وجود نداشت(05/0 < P ).   بحث و نتیجه گیری: تمرین هوازی در افراد سندروم متابولیک دارای فواید چندجانبه ای است، ولی در این افراد پاسخ BDNF به برنامه تمرین مشابه آزمودنی های سالم نیست که بیان می کند افزایش آن همیشه نمایانگر سلامتی نمی باشد.
۱۶۰۸.

بیان پروتئینی TGF-β1 در عضله اسکلتی متعاقب با تمرین تناوبی شدید و ارتباط آن با اکسیداسیون چربی درون عضلانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: TGF-β1 آدیپوزتری گلیسرید لیپاز تمرین تناوبی شدید دوره بازیافت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸
هدف: هدف از مطالعه حاضر بررسی مقادیر بافتی TGF-β1 در عضله دوقلو متعاقب تمرین تناوبی شدید و ارتباط آن با اکسیداسیون تری گلیسرید درون عضلانی بود.روش شناسی: تعداد 40 سر رت نر از نژاد ویستار (در سن 8 هفتگی) به صورت تصادفی به دو گروه کنترل (8n=) و تمرینی (32=n) تقسیم شدند. گروه تمرینی، یک جلسه تمرین تناوبی شدید شامل 10 مرحله دو دقیقه ای با شدت معادل 90 درصد سرعت حداکثرشان و با فاصله استراحت یک دقیقه بین هر تکرار را انجام دادند. تعداد 32 رت از گروه تمرینی در فواصل زمانی بلافاصله، 3، 10، 24 ساعت بعد از انجام جلسه تمرینی تشریح و عضله دوقلوی میانی جدا و نمونه خونی از قلب جمع آوری شد.مقادیر بافتی TGF-β1 و آنزیم آدیپوز تری گلیسرید لیپاز (ATGL) عضله دوقلوی میانی با روش ELISA اندازه گیری شد. تفاوت های بین گروهی با آزمون آماری آنالیز واریانس بررسی شد.یافته ها: مقادیر بافتی TGF-β1 و ATGL در عضله دو قلوی میانی گروه کنترل به ترتیب 2/1± 08/8 پیکوگرم/میلی گرم (پروتئین کل) و 01/0±95 پیکوگرم/میلی گرم )پروتئین کل) بود. مقادیر بافتی هر دو فاکتور 10 و 24 ساعت بعد از انجام تمرین شدید نسبت به گروه کنترل بالاتر بود (01/0p
۱۶۰۹.

تغییرات مقادیر سرمی اینترلوکین 15 و نیمرخ لیپیدی، متعاقب مداخله تمرین هوازی با شدت متوسط در مردان میان سال مبتلا به سندروم متابولیک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تمرین هوازی اینترلوکین-15 سندروم متابولیک نیمرخ لیپیدی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷ تعداد دانلود : ۶
مقدمه و هدف: تقویت جذب گلوکز در بدن توسط اینترلوکین 15 و اختلالات متابولیکی مرتبط با آن در بیماران مبتلا به سندروم متابولیک احتمالا با مداخله فعالیت ورزشی هوازی دستخوش تغییراتی گردد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر یک دوره تمرین هوازی بر سطوح IL-15 و شاخص های خطر متابولیک می باشد.مواد و روش ها: تعداد 20 مرد مبتلا به سندروم متابولیک بصورت داوطلبانه انتخاب و بطور تصادفی در دو گروه 10 نفری کنترل و تمرین قرار گرفتند. برنامه تمرین شامل 12 هفته تمرین هوازی با  3 جلسه در هفته و هرجلسه شامل 45 دقیقه تمرین با شدت 70-60 درصد ضربان قلب اوج بود. خون گیری در مراحل قبل و بعد از مداخله تمرین جهت اندازه گیری متغیرهای خونی شامل IL-15، HDL، LDL، تری گلیسرید، کلسترول تام و گلوکز خون انجام شد. داده ها بوسیله آزمون های آماری تی وابسته و مستقل در سطح معنی داری 0.05 تحلیل شد.یافته ها: در همه متغیرها بین دو گروه تفاوت معناداری وجود داشت. در گروه تمرین مقادیر IL-15، HDL، حداکثر اکسیژن بیشینه در پس آزمون نسبت به پیش آزمون افزایش معنادار داشت (0.05>P). در وزن بدن،  شاخص توده بودنی، دور کمر، فشار خون میانگین، کلسترول تام، تری گلیسرید، LDL، قند خون و شاخص مقاومت به انسولین کاهش معنادار مشاهده شد (0.05>P).بحث و نتیجه گیری: 12 هفته برنامه تمرین هوازی با شدت متوسط را می توان برای کنترل عوامل خطر متابولیک در بیماران دارای سندروم متابولیک بعنوان یک روش غیرداروئی پیشنهاد نمود.
۱۶۱۰.

تأثیر یک دوز مصرف مکمل کافئین بر لیپولیز به دنبال فعالیت استقامتی بیشینه در زنان تمرین کرده(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: کافئین لیپاز کورتیزول فعالیت ورزشی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷ تعداد دانلود : ۹
مقدمه و هدف: برخی مطالعات قبلی حاکی از آنند که مکمل سازی کوتاه مدت کافئین ممکن است بر عملکرد ورزشی و افزایش اکسیداسیون چربی تأثیر داشته باشد. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثرات حاد مصرف مکمل کافئین بر لیپولیز و عملکرد استقامتی بیشینه در زنان تمرین کرده بود. روش شناسی: ۹ زن تمرین کرده (با میانگین سنی ۸/۲±۳/۲۲ سال، وزن: ۱/۸±۷/۶۱ کیلوگرم،  قد۷/۶±۷/۱۶۷ سانتی متر و شاخص توده بدنی ۲/۲±۲۲ کیلوگرم بر متر مربع) به صورت داوطلبانه و در یک طرح کارآزمایی بالینی متقاطع، در سه جلسه و به صورت تصادفی تحت دریافت mg/kg/d ۶ مکمل کافئین ،mg/kg/d  ۶ مکمل کافئین+ mg/kg/d ۳ کربوهیدرات و یا دارونما (دریافت ۲۵۰ میلی گرم مالتوز) قرار گرفتند. در هر جلسه، دریافت مکمل یا دارونما به صورت کپسول و یک ساعت قبل از اجرای آزمون بروس انجام گرفت. بین جلسات نیز یک هفته فاصله به منظور پاکسازی در نظر گرفته شد. در هر جلسه ۳ نوبت خون گیری: ساعت ۸ صبح و در حالت ناشتا (قبل از دریافت مکمل)، یک ساعت پس از دریافت مکمل (و بلافاصله پس از اتمام آزمون بروس) و یک ساعت پس از اتمام آزمون بروس انجام گرفت. یافته ها: تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که هیچ یک از متغیرهای نیمرخ لیپیدی (TG،CHOL،HDL،LDL) هورمون کورتیزول و لیپاز حساس به هورمون (HSL)، تحت تأثیر یک دوز دریافت مکمل کافئین یا ترکیب کافئین کربوهیدرات قرار نگرفتند، و تغییرات ایجاد شده در هر یک از این متغیرها ناشی از فعالیت شدید هوازی بود و نه دریافت مکمل. از طرف دیگر زمان رسیدن به خستگی طی فعالیت بروس و حداکثر اکسیژن مصرفی آزمودنی ها تحت تأثیر دریافت مکمل قرار نگرفت. بحث و نتیجه گیری: یافته های حاضر در کل بیانگر آن است که مصرف یک دوز مکمل کافئین یا کافئین –کربوهیدرات منجر به تغییرات معناداری در متابولیسم چربی ها و عملکرد هوازی نمی گردد.  
۱۶۱۱.

بررسی تأثیر هشت هفته تمرین پیلاتس و مصرف عصاره عناب بر شاخص های سندرم متابولیک در زنان میانسال(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مکمل عصاره عناب تمرین پیلاتس سندرم متابولیک زنان میانسال

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷ تعداد دانلود : ۸
مقدمه و هدف: سندرم متابولیک شامل مجموعه ای از عوامل خطرساز است که احتمال بروز بیماری های قلبی عروقی را افزایش می دهد. فعالیت  بدنی و تغذیه مناسب به عنوان راهکاری موثر برای کاهش عوامل خطرساز سندرم متابولیک است. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین پیلاتس و مصرف عصاره عناب بر شاخص های سندرم متابولیک در زنان میانسال بود.مواد و روش ها: 40 زن میانسال یائسه به طور تصادفی به گروه های تمرین پیلاتس، عصاره عناب، گروه تمرین پیلاتس با عصاره عناب و گروه کنترل تقسیم شدند. در گروه هایی که عصاره عناب مصرف کردند،  پودر عناب روزانه 200 میلی گرم به ازای کیلوگرم وزن بدن به همراه یک لیوان آب به مدت هشت هفته مصرف شد. برنامه تمرینی، شامل تمرینات پیلاتس به مدت 8 هفته و 3 جلسه در هفته انجام شد. تفاوت درون گروهی با روش تی وابسته و تفاوت بین گروهی با تحلیل واریانس یک طرفه ارزیابی شد. سطح معنی داری برای انجام محاسبات 0.05=a در نظر گرفته شد.یافته ها: در گروه تمرینات پیلاتس و مصرف عصاره عناب LDL (P < span lang="FA">=0.005) ،HDL (P < span lang="FA">=0.001) ،TG (P < span lang="FA">=0.002)، فشارخون دیاستولی (0.02=P < span lang="FA">) و دور کمر (0.001=P < span lang="FA">) کاهش معنی داری داشت، اما قندخون ناشتا (0.06=P < span lang="FA">)، TC (P < span lang="FA">=0.008) و فشارخون سیستولی (0.1=P < span lang="FA">) تغییر معنی داری نداشتند.بحث و نتیجه گیری: به طور کلی به نظر می رسد هشت هفته تمرین پیلاتس با مصرف عصاره عناب در کاهش اندازه دور کمر، بهبود فشارخون و برخی از شاخص  های سندرم متابولیک تاثیر مثبتی داشته باشد.
۱۶۱۲.

اثر شش هفته تمرینات پیلاتس همراه با موسیقی بر تعادل و تمرکز زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: پیلاتس ام اس تعادل تمرکز موسیقی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷ تعداد دانلود : ۱۰
مقدمه و هدف: بیماران مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) مشکلاتی را در تعادل و تمرکز تجربه می کنند. هدف کلی در این پژوهش بررسی اثر یک دوره شش هفته ای تمرینات پیلاتس و موسیقی بر تعادل و تمرکز بیماران ام اس بود.مواد و روش ها: نمونه های تحقیق حاضر 29 زن مبتلا به ام اس، 20-50 سال با درجه ناتوانی بین 2-5 بودند که با توجه به آزمون قدرت همگن شدند. پیش آزمون با استفاده از دستگاه تعادل سنج ایستا، آزمون تعادل زمان راه رفتن و نشستن و آزمون تمرکز انجام شد و آزمودنی ها در سه گروه قرار گرفتند. گروه آزمایشی اول به مدت 6 هفته سه جلسه ای یک ساعته به انجام تمرینات پیلاتس پرداختند. تمرینات در نوبت صبح و زیر نظر مربی پیلاتس انجام شد. هر جلسه تمرین به سه قسمت گرم کردن (15-10دقیقه)، انجام تمرینات پیلاتس (40-35 دقیقه) و بازگشت به حالت اولیه (10 دقیقه) تقسیم شد. گروه دوم آزمایش، تمرینات مذکور را با موسیقی انجام دادند. افراد گروه کنترل در دوره تمرینات فقط به فعالیت های روزانه خود پرداختند. پس از پایان دوره تمرینی آزمودنی ها در پس آزمون شرکت کردند. از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی LSD به منظور مقایسه گروه ها و مشخص شدن محل اختلاف در سطح معنی داری 0.05>P استفاده شد.یافته ها: تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که بین گروه های آزمایشی و کنترل در متغیرهای تعادل ایستا، پویا و تمرکز تفاوت معنی دار آماری با برتری گروه های آزمایشی وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد بین برنامه تمرینی پیلاتس و پیلاتس به همراه موسیقی تفاوت معنی داری در هیچ کدام از متغیرها وجود ندارد.بحث و نتیجه گیری: به طور کلی می توان نتیجه گرفت هنگام استفاده از برنامه های تمرینی پیلاتس و پیلاتس به همراه موسیقی کیفیت و نوع تمرینات طراحی شده در جلسه های تمرینی پیلاتس از اهمیت ویژه ای برخوردار است و در استفاده مناسب از موسیقی باید دقت لازم انجام شود.
۱۶۱۳.

مقایسه تأثیر سه روش برگشت به حالت اولیه (شنای ملایم ، نشستن و ماساژ) بر ضربان قلب و لاکتات خون شناگران بزرگسال(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: لاکتات برگشت به حالت اولیه ضربان قلب شنای ملایم ماساژ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹ تعداد دانلود : ۷
هدف: هدف از این پژوهش بررسی و مقایسه تاثیر برگشت به حالت اولیه فعال(شنای ملایم) و غیر فعال(نشستن و ماساژ) بر سطح لاکتات خون و ضربان قلب شناگران بزرگسال بود. مواد و روش ها: 14 شناگر با میانگین سن12/4 ± 5/24 سالکه بصورت تصادفی ساده انتخاب شدند. آزمودنی ها پس از شنای 100 متر کرال سینه، در سه روز مختلف با فاصله زمانی 48 ساعت، بعد از انجام هر آزمون یک برنامه برگشت به حالت اولیه 12 دقیقه ای ویژه را انجام می دادند(برگشت به حالت اولیه فعال: شنای ملایم و دو روش غیر فعال: نشستن و ماساژ). سطح لاکتات خون و ضربان قلب قبل و بعد از فعالیت و دقیقه 12 برگشت به حالت اولیه اندازه گیری می شد. برای تحلیل داده های آماری از آزمون رتبه ای ویلکاکسون و فریدمن با سطح معنی داری 0.05 >P استفاده شد. یافته ها: برگشت به حالت اولیه غیرفعال(نشستن) بر سطح لاکتات خون آزمودنی ها اثر معنا دار ندارد (0.064= P). برگش ت ب ه حالت اولیه غیر فعال(نشستن و ماساژ) و فعال (شنای ملایم) بر تعداد ضربان قلب آزمودنی ها اثر معنا دار دارد (0.001= P=0.001 ،P و 0.002= P). برگشت به حالت اولیه غیر فعال(ماساژ) و فعال(شنای ملایم) بر سطح لاکتات خون آزم ودنی ه ا اث ر معن ا دار دارد (0.001= P و 0.001= P). بین روش های مختلف برگشت به حالت اولیه بر سطح لاکتات خون و تعداد ضربان قلب آزمودنی ها تف اوت معنادار وجود دارد (0.03= P = 0.018 ،P). بحث و نتیجه گیری: با توجه به تأثیر معنادار و بیشتر شنای ملایم بر کاهش سطح لاکتات خون و همچنین تأثیر معنادار و مفیدتر ماساژ بر کاهش تعداد ضربان قلب، به مربیان و ورزشکاران توصیه می شود برای برگشت بحالت اولیه سریعتر از این روش ها استفاده کنند. 
۱۶۱۴.

تأثیر راهبردهای خودتنظیمی بر سطوح سرمی GDNF، عملکرد شناختی و اکتساب مهارت شوت سه گام هندبال(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: راهبردهای خودتنظیمی سطح سرمی GDNF عملکرد شناختی اکتساب شوت سه گام هندبال

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶ تعداد دانلود : ۶
مقدمه و هدف: فعالیت ورزشی و رفتاری که باعث افزایش GDNF در مغز شوند، می توانند شکل پذیری مغز را حفظ و موجب تسهیل یادگیری شوند. همچنین فرایندهای تصمیم گیری در محیط آموزشی که با میزان استفاده فراگیران از راهبردهای خودتنظیمی یادگیری مرتبط است به آموزش مهارت ورزشی کمک می کند. در این مطالعه تأثیر راهبردهای خودتنظیمی بر سطوح سرمی GDNF، عملکرد شناختی و اکتساب مهارت شوت سه گام هندبال بررسی شد.مواد و روش ها: 42 پسر با دامنه سنی 18 تا 24 سال غیرفعال به صورت تصادفی، به عنوان نمونه انتخاب و به سه گروه خودتنظیم، کنترل با تمرین و کنترل بدون تمرین تقسیم شدند. آزمودنی ها در 15 جلسه به فعالیت شوت سه گام هندبال طبق آزمون هندبال زین پرداختند. 48 ساعت قبل و بعد از پیش آزمون و پس آزمون خون گیری و سنجش عملکرد شناختی به صورت آزمون استروپ انجام شد. عامل خونی GDNF به روش الایزا سنجیده شد. تحلیل آماری با آزمون های مربوطه با نرم افزار SPSS  نسخه 22 در سطح معناداری 0.05>P  انجام شد.یافته ها: راهبردهای خودتنظیمی بر سطوح سرمی GDNF (P=0.67) و همچنین بر عملکرد شناختی تأثیر معناداری نداشت (0.07=P < span lang="AR-SA">) اما بر اکتساب مهارت شوت سه گام هندبال تأثیر معناداری داشت (0.01˂P < span lang="AR-SA">)، همچنین، با توجه به نتایج تحلیل واریانس یک راهه برای مقایسه تغییرات در سه گروه در شاخص مهارت شوت سه گام هندبال پس از انجام پروتکل تمرینی بین گروه ها نیز تفاوت معنا داری نشان داد (0.01˂P < span lang="AR-SA">) که با توجه به نتایج آزمون تعقیبی شفه، بین گروه خودتنظیم با کنترل بدون تمرین و کنترل با تمرین تفاوت معناداری وجود داشت (0.01˂P < span lang="AR-SA">). اما بین سایر گروه ها تفاوت میانگین معنادار نبود.بحث و نتیجه گیری: استفاده از راهبردهای خودتنظیمی در آموزش مهارت شوت سه گام هندبال مؤثر است. توصیه می شود مربیان در جلسات آموزشی، از راهبردهای خودتنظیمی استفاده کنند و ورزشکاران بالاخص افراد مبتدی برای یادگیری بیشتر و بهتر مهارت ها و بهبود سطح عملکرد خود از راهبردهای خودتنظیمی استفاده کنند.
۱۶۱۵.

تأثیر مکمل سازی کوتاه مدت سیر بر مارکر آسیب لیپیدی مالون دی آلدئید پس از فعالیت ورزشی وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مکمل سازی کوتاه مدت سیر آسیب لیپید فعالیت ورزشی وامانده ساز

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶ تعداد دانلود : ۸
مقدمه وهدف: امروزه استفاده از مکمل های گیاهی جهت جلوگیری از تولید رادیکال های آزاد بیشتر رواج شده است. هدف از مطالعه حاضر، تأثیر مکمل سازی کوتاه مدت سیر بر آسیب لیپیدی پس از فعالیت ورزشی وامانده سازدر مردان غیر ورزشکار بود. روش شناسی: 20 مرد غیر ورزشکار با میانگین و انحراف استاندارد سنی: 35/1±05/21 سال، وزن: 30/7±15/67 کیلوگرم، قد: 92/6±20/179 سانتی متر و شاخص توده بدنی 95/2±02/22 کیلوگرم بر متر مربع در قالب یک طرح نیمه تجربی- دوسویه کور، به صورت تصادفی در دو گروه دریافت کننده قرص سیر و شبه دارو(قرص سیر 500 میلی گرمی یا دکستروز به مدت 14 روز ) قرار گرفتند. همه ی آزمودنی ها پس از مکمل دهی، آزمون وامانده ساز بروس را انجام دادند. نمونه های خونی طی سه مرحله( قبل و بعد از مکمل دهی وپس از فعالیت ورزشی) جهت اندازه گیری میزان پلاسمایی مالون دی آلدئیدگرفته شد. جهت تجزیه و تحلیل آماری از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر وآزمون تعقیبی بونفرونی وآزمون تی مستقل در سطح معنی داری 05/0 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که اثر مراحل اندازه گیری در گروه سیر(175/0 = p و 923/1 = F) معنی دارنبود، اما در گروه کنترل (001/0 =p و 321/60 = F) تفاوت معنی داری مشاهده شد که نتایج آزمون تعقیبی نشان دهنده تفاوت معنی دار بین مرحله 2 و 3 (قیل و بعد از فعالیت ورزشی وامانده ساز) در گروه کنترل می باشد. بنابراین مکمل سازی کوتاه مدت سیر برشاخص پلاسمایی مالون دی آلدئید در حالت پایه هیچ گونه تاثیری نگذاشت. ولی این مکمل سازی توانست از افزایش مالون دی آلدئید پس از انجام فعالیت ورزشی وامانده ساز بکاهد. بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج تحقیق می توان از مکمل سازی سیر برای کاهش آسیب های اکسایشی ناشی از فعالیت های ورزشی شدید استفاده کرد. با این وجود با توجه به مطالعات اندک صورت گرفته در این زمینه، نیاز به تحقیقات بیشتری می باشد.
۱۶۱۶.

تاثیر تمرینات پیلاتس در خانه و زیر نور آفتاب بر عملکرد قلبی تنفسی و برخی عوامل آمادگی جسمانی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تمرین پیلاتس در خانه تمرین زیر نور آفتاب ویتامین دی ظرفیت عملکردی مولتیپل اسکلروسیس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶ تعداد دانلود : ۷
مقدمه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) یک بیماری ناتوان کننده سیستم عصبی است که سبب ضعف عضلانی و اختلال در عملکرد جسمانی از جمله راه رفتن و تعادل می شود. هدف مطالعه حاضر مقایسه تمرین پیلاتس درخانه و زیر نور آفتاب بر میزان استقامت قلبی تنفسی، قدرت و استقامت عضلانی، تعادل، هماهنگی و ویتامین دی بیماران مولتیپل اسکلروزیس بود.مواد و روش ها: از میان زنان مبتلا به ام اس تعداد 44 نفر به صورت تصادفی انتخاب و به سه گروه تمرین در خانه، تمرین زیر نور آفتاب و کنترل تقسیم شدند. گروه های تمرینی 8 هفته تمرین پیلاتس را بین ساعت 8 تا 10 صبح به صورت انفرادی (از طریق DVD) در خانه یا زیر نورآفتاب انجام دادند. استقامت قلبی تنفسی و استقامت عضلانی، قدرت بالاتنه و پایین تنه، تعادل، هماهنگی و سطح ویتامین دی بیماران پیش و پس از تمرینات اندازه گیری شد و داده ها با استفاده از روش آماری کوواریانس تحلیل شدند.یافته ها: هشت هفته تمرین پیلاتس در خانه و زیر نور آفتاب باعث افزایش استقامت قلبی تنفسی و استقامت عضلانی، قدرت بالاتنه و پایین تنه، هماهنگی و سطح ویتامین دی و بهبود تعادل بیماران شد (0.05>P < span lang="FA">). نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که تمرین زیر نورآفتاب در مقایسه با تمرین در خانه باعث افزایش بیشتر در قدرت عضلانی بالاتنه و پایین تنه، تعادل و ویتامین دی بیماران شد. اما تغییرات در میزان استقامت قلبی تنفسی، استقامت عضلانی و هماهنگی بین دو گروه تمرینی از نظر آماری معنی دار نبود (0.05).بحث و نتیجه گیری: به طور کلی تمرین پیلاتس در خانه و زیر نورآفتاب باعث افزایش ظرفیت عملکردی زنان مبتلا به ام اس شده و جهت اثرگذاری بیشتر، تمرین زیر نورآفتاب به علت کاهش عوارض جسمانی بیماری توصیه می شود.
۱۶۱۷.

اثر یک دوره تمرینات کراس فیت بر سطح سرمی فتوئین B و پروفایل لیپیدی در زنان مبتلا به دیابت نوع 2(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تمرین کراس فیت فتوئین B پروفایل لیپیدی زنان دیابتی نوع 2

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶ تعداد دانلود : ۹
مقدمه و هدف: اهداف سودمند تمرینات کراس فیت دوره کوتاه زمان اجرای آن است، که باعث دستاوردهای سلامتی بیشتری نسبت به تمرینات سنتی برای بیماران دیابت نوع 2 می شود. هدف تحقیق حاضر تعیین  اثر یک دوره تمرینات کراس فیت بر سطح سرمی فتوئین B و پروفایل لیپیدی در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 بود.مواد و روش ها: در تحقیق نیمه تجربی حاضر 30 زن مبتلا به دیابت نوع 2 به طور تصادفی به دو گروه کراس فیت (سن: 3.93±40.75 سال؛ شاخص توده بدن: 2.31±29.49 کیلوگرم بر مترمربع؛ قندخون ناشتا 6.20±168.67 میلی گرم بر دسی لیتر) و کنترل (سن: 3.11±41.55 سال؛ شاخص توده بدن: 2.45±30.55 کیلوگرم بر مترمربع؛ قندخون ناشتا 6.25±164.46 میلی گرم بر دسی لیتر) تقسیم شدند. تمرینات کراس فیت (شدت تمرین در 4 هفته اول با 75-70 درصد ضربان قلب ذخیره و از هفته 8-5 با 80-75 درصد ضربان قلب ذخیره) به صورت یک روز در میان (سه جلسه در هفته، هر جلسه تمرین شامل 6-3 ایستگاه تمرینی کراس فیت بود. حرکات مورد استفاده در این ایستگاه ها از حرکات چند مفصلی و فول بادی بودند) و به مدت هشت هفته انجام شد. نمونه گیری خون به صورت ناشتا و 48 ساعت قبل و پس از مداخله تمرین اندازه گیری شد. شدت تمرینات به وسیله ضربان قلب کنترل شد. مقایسه درون گروهی از آزمون تی وابسته و مقایسه بین گروهی از آزمون تحلیل کوواریانس، با سطح معنی داری 0.05≥P < span lang="FA"> با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد. یافته ها: پس از هشت هفته تمرین کراس فیت کاهش معنی داری در سطح فتوئین B سرمی (0.036=P < span lang="FA">)، کلسترول تام (0.001>P < span lang="FA">)، لیپوپروتئین کم چگال (0.001>P < span lang="FA">) و افزایش معنی داری در لیپوپروتئین پرچگال (0.001>P ) گروه تمرین نسبت به گروه کنترل مشاهده شد. بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج می توان گفت که کاهش فتوئین B به عنوان یک بیومارکر مرتبط با دیس لیپیدمی در ارتباط با بهبود پروفایل لیپیدی ناشی از سازگاری به تمرینات کراس فیت می باشد.
۱۶۱۸.

بررسی سطح فعالیت بدنی، عادت های تغذیه ای و شیوع سندرم متابولیک در کارکنان شهرداری رشت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: عوامل خطرساز قلبی-عروقی پروفایل لیپیدی فشار خون رژیم غذایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶ تعداد دانلود : ۹
مقدمه و هدف: هدف از پژوهش حاضر، بررسی شیوع سندرم متابولیک در کارکنان شهرداری رشت و مقایسه سطح فعالیت بدنی، عوامل خطرساز متابولیکی و عادت های تغذیه ای آن ها با کارکنان غیر مبتلا بود. مواد و روش ها: در این پژوهش 1007 نفر از کارکنان شهرداری شرکت کردند (سن: 9.2±43.3 سال، 800 مرد، 207 زن). قد، وزن، شاخص توده بدن، درصد چربی، دور کمر و فشارخون آن ها اندازه گیری شد. برای بررسی سطح فعالیت بدنی از پرسشنامه بِک و عادت های تغذیه ای از یک پرسشنامه استاندارد ملی استفاده شد. تشخیص ابتلا به سندرم متابولیک با استفاده از شاخص فدراسیون بین المللی دیابت (IDF) صورت گرفت. از آزمون کروسکال- والیس و یومن- ویتنی جهت تجزیه وتحلیل داده ها در سطح معناداری 0.05>P استفاده شد.یافته ها: نتاج آماری نشان داد ارتباط معنی داری بین سطح فعالیت بدنی و میزان ابتلا به سندرم متابولیک وجود دارد (10.4=p < span lang="AR-SA">=0.005, X2)؛ به طوری که درصد افراد مبتلا به سندرم متابولیک در سطح فعالیت بدنی بالا، متوسط و خفیف به ترتیب 10.4، 15.4 و 21.5 بود. در سطح بالای فعالیت بدنی، مقادیر TG و HDL مردان، WC زنان و FBS هر دو جنس تفاوتی با کارکنان غیر مبتلا نداشت (0.05 )؛ در حالی که این عوامل در سطح متوسط و خفیف فعالیت به طور معنی داری نسبت به کارکنان غیرمبتلا در سطح بالاتری بود. (0.05>P < span lang="AR-SA">). همچنین، ابتلا به سندرم متابولیک با مصرف هفتگی میوه و ماهی یک ارتباط معکوس (0.05>P < span lang="AR-SA">) و با مصرف غذای سرخ کرده در سه وعده روزانه ارتباط مستقیم داشت (0.01>P < span lang="AR-SA">). بحث و نتیجه گیری: خطر شیوع سندرم متابولیک در کارکنانی که از سطح فعالیت بدنی بالاتری برخوردار بوده کمتر است و داشتن سطح فعالیت بدنی بالا می تواند یک راهکار موثر در کنترل برخی از اجزای سندرم متابولیک نظیر TG و FBS و WC باشد. همچنین، علاوه بر بهبود سطح فعالیت بدنی، افزایش مصرف میوه ها و ماهی می تواند در کاهش خطر ابتلا به سندرم متابولیک کارکنان موثر باشد.
۱۶۱۹.

تأثیر یک جلسه فعالیت مقاومتی بر بیان mRNA نوروتروفین-4/5 و گیرنده تیروزین کینازB در عضلات کند و تند انقباض موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نوروتروفین-5/4 گیرنده تیروزین کیناز B تمرین مقاومتی عضلات تند و کند

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۹
  مقدمه و هدف: فرض شده است که نوروتروفین-4/5 و گیرنده تیروزین کیناز B در سازگاری هماهنگ دستگاه عصبی عضلانی به افزایش فعالیت درگیر هستند. هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر یک جلسه تمرین مقاومتی بر بیان mRNA نوروتروفین-4/5 و گیرنده تیروزین کیناز B در عضلات کند و تند انقباض موش های صحرایی بود.   روش شناسی: در این تحقیق، تعداد 16 سر موش نر ویستار به طور تصادفی در دو گروه 8 تایی [تمرین مقاومتی ( T ) و کنترل ( C) ] قرار گرفتند. تمرین مقاومتی شامل بالارفتن از یک نردبان یک متری بود، همراه با وزنه هایی که به دم حیوانات بسته شده بود. 24 ساعت بعد از جلسه تمرینی اصلی حیوانات دو گروه T و C بیهوش شده و عضلات نعلی و خم کننده بلند انگشتان آنها جدا شد. برای اندازه گیری بیان ژن های نوروتروفین-4/5 و گیرنده تیروزین کیناز B از Quantitative Real time RT-PCR استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و روش آماری t-test استفاده شد. سطح معنی داری نیز 05/0 ≥ p در نظر گرفته شد.   یافته ها: نتایج نشان داد که یک جلسه تمرین مقاومتی باعث کاهش معنی دار بیان mRNA نوروتروفین-4/5 در عضله نعلی شد (05/0 ≥ p )؛ در حالی که، هیچ تغییری در عضله خم کننده بلند انگشتان دیده نشد (05/0 < p ). همچنین، داده ها نشان داد که یک جلسه تمرین مقاومتی تاثیری بر بیان mRNA گیرنده تیروزین کیناز B در هر دو عضله نعلی و خم کننده بلند انگشتان نداشت (05/0 < p ).   بحث و نتیجه گیری: کاهش بیان mRNA نوروتروفین-4/5 در عضله نعلی احتمالاً به خاطر ارتباط این نورورتروفین با بیان زنجیره سنگین مایوزین نوع کند می باشد. همچنین، عدم تغییر بیان mRNA گیرنده تیروزین کیناز B در هر دو عضله به نقش احتمالی گیرنده دیگر نوروتروفین-4/5 یعنی گیرنده 75 P اشاره دارد.
۱۶۲۰.

اثر تمرین مقاومتی فزاینده بر اسپرماتوژنز و هورمون های تولید مثلی در موش های نر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هورمون مرد باروری تمرین مقاومتی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷ تعداد دانلود : ۸
مقدمه: مطالعات زیادی در مورد اثرات تمرین استقامتی بر سیستم تولید مثل مردان وجود دارد. به هرحال، اثرات تمرین مقاومتی بر باروری و سیستم تولید مثل مردان روشن نیست. هدف: بنابراین، هدف این مطالعه بررسی اثرات تمرین مقاومتی بر کارکرد تولید مثل مردان بود. روش شناسی: بیست سر موش نر نژاد اسپراگ داولی به طور تصادفی به دو گروه 10 تایی کنترل و تمرین مقاومتی تقسیم شدند. برنامه تمرین مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان با حمل بار آویزان به دم حیوان بود (5 روز در هفته، 3 نوبت 4 تکراری). در طول 8 هفته تمرین وزنه ها به تدریج افزایش یافت و این میزان در هفته آخر به 200 درصد وزن بدن حیوان رسید. موش ها در گروه های مجزا بیهوش شدند و نمونه گیری انجام شد. غلظت های سرمی هورمون لوتئینی، تستوسترون، هورمون محرک فولیکول و پرولاکتین به روش رادیوایمنواسی اندازه گیری شد. نیمرخ منی شناسی تمام موش ها بر طبق روش نمره دهی جانسون ارزیابی گردید. آنالیز آماری با آزمون تی مستقل انجام شد. یافته ها: بعد از 8 هفته تمرین، موش های تمرین کرده کاهش معنی داری را در کیفیت اسپرماتوژنز در مقایسه با موش های گروه کنترل نشان دادند (05/0>P). در گروه تمرین تغییر معنی داری در سطوح هورمون های جنسی (تستوسترون، هورمون لوتئینی، هورمون محرک فولیکول و پرولاکتین) مشاهده نشد (05/0P>). نتیجه گیری: این نتایج پیشنهاد می کند که تمرین مقاومتی فزاینده ممکن است دارای اثرات تنظیمی منفی بر سیستم تولید مثلی مردان باشد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان