فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۱٬۶۸۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر فعالیت استقامتی بر سطوح مولکول های چسبان بین سلولی و عروقی در زنان میانسال دارای اضافه وزن است. به این منظور 20 زن چاق کم تحرک با میانگین و انحراف استاندارد سن، درصد چربی بدن، وزن و شاخص توده بدنی (88/6 1/49 سال، 18/6 7/36 درصد، 10/9 56/73 کیلوگرم و 15/4 53/25 کیلوگرم بر مترمربع) انتخاب و به صورت تصادفی به گروه فعالیت ورزشی و کنترل تقسیم بندی شدند. برنامه تمرینی گروه تجربی شامل دویدن روی تردمیل به مدت 50 تا 60 دقیقه، هفته ای 5 جلسه با شدت برابر 7 مت به مدت 8 هفته اجرا شد و در شیوه زندگی گروه کنترل تغییری ایجاد نشد. مرحله اول خون گیری پس از 12 ساعت ناشتایی و 48 ساعت پس از خاتمه تمرینات در شرایط تجربی اجرا شد. از آزمون t زوجی برای بررسی اختلاف میانگین تغییرات قبل و بعد بین گروه ها و از آزمونt مستقل در سطح معنی داری (05/0 P< برای تعیین اختلاف معنی دار تغییرات بین گروه ها استفاده شد. نتایج آزمون t مستقل از متغیرهای پیش آزمون عدم تفاوت معنی دار بین گروه ها را نشان داد. (05/0 P>). سطح سرمی ICAM-1 در گروه تجربی پس از 8 هفته تمرین 18 درصد کاهش یافت (05/0P<). VCAM-1 تا 8 درصد کاهش نشان داد، ولی معنی دار نبود (05/0P>). وزن، شاخص توده بدنی و درصد چربی بدن آزمودنی ها به ترتیب 6/4، 2/6 و 10 درصد کاهش یافت (01/0 P<). بین تغییرات درصد چربی بدن با تغییرات ICAM-1 (62/0 = R، 01/0=P) رابطه معنی داری مشاهده شد. براساس نتایج پنج روز دویدن با شدت تقریبی 7 مت به مدت 8 هفته با کاهش وزن موجب افت معنی دار سطوح خونی ICAM-1 در افراد دارای اضافه وزن می شود. در نهایت اجرای فعالیت هوازی منظم علاوه بر کاهش وزن و درصد چربی بدن، افت معنی دار ICAM-1 را در پی خواهد داشت، هر چند ممکن است تغییر معنی دار VCAM-1 مشاهده نشود.
تاثیر یک دوره تمرین هوازی منتخب با چرخ کارسنج بر میزان FEV1 و FVC، تحمل فعالیتی، و میزان تنگی نفس در جانبازان شیمیایی ریوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر عبارت است از مطالعه تاثیر یک دوره برنامه تمرین هوازی منتخب با چرخ کارسنج بر میزان FEV1 و FVC، تحمل فعالیت، و میزان تنگی نفس جانبازان شیمیایی ریوی مبتلا به برونشیولیت ابلیترانس بر اثر تحمیل گاز خردل. 14 نفر از جانبازان شیمیایی ریوی که بر اثر تماس با گاز خردل دچار ضایعه ریوی در حد متوسط شدند، با میانگین سنی 08/8±89/44 سال، وزن 57/12±41/77 کیلوگرم، (FEV1)42/9±81/61 درصد پیش بین انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل (6نفر) و تجربی (8نفر) تقسیم شدند. ابتدا میزان تنگی نفس بیماران از طریق پرسش نامه ATS ارزیابی شد. بیماران مانور اسپیرومتری FVC و FEV1را انجام دادند. آزمون تحمل فعالیت (آزمون میدانی مسافت 6 دقیقه راه رفتن) در روز دیگر به اجرا درآمد. سپس، برای تعیین HRmax، آزمون بیشینه اصلاحی بروس روی نوارگردان انجام گرفت. گروه تجربی به مدت 4 هفته برنامه تمرین هوازی منتخب روی چرخ کارسنج را با شدت 70 تا 80 درصد HRmax در هر نوبت به مدت 20 تا 30 دقیقه و سه بار در هفته اجرا کردند. بعد از اتمام برنامه تمرینی از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. در تحلیل آماری داده ها، از t همبسته و مستقل استفاده شد. اختلاف معناداری آماری در سطح 05/0≥P در نظر گرفته شد. نتایج تحقیق نشان داد اجرای برنامه تمرین هوازی بر میزان FEV1 و FVC گروه تجربی اثرگذار بود و در پس آزمون با اندکی افزایش مواجه شد، اما معنادار نبود (مقادیر p به ترتیب361/0و 09/0). از سوی دیگر، تغییرات بین گروهی FEV1 و FVCبه دنبال تمرین تفاوت معناداری نداشت (مقادیرP به ترتیب 724/0و 443/0). اما به دنبال تمرین تفاوت معناداری در میانگین تحمل فعالیت گروه تجربی (000/0P=) و در مقایسه با گروه کنترل به دست آمد (000/0P=). میانگین میزان تنگی نفس گروه تجربی، در پس آزمون (000/0P=) و در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معناداری نشان داد (001/0P=). به طور خلاصه می توان گفت که برنامه تمرین منتخب، میزان FEV1 وFVC جانبازان شیمیایی ریوی را به طور معناداری دگرگون نکرد، در حالی که میزان تحمل آنان در برابر اجرای فعالیت هوازی و میزان تنگی نفس بیماران به طور معناداری بهبود پیدا کرد.
مقایسة اثر تمرینات قدرتی سنتی با تمرینات قدرتی همراه با انسداد عروق بر عملکرد عضلانی و استقامت قلبی – عروقی در دختران جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، مقایسة اثر تمرینات مقاومتی همراه با انسداد عروق با تمرینات مقاومتی سنتی بر عملکرد عضلانی و استقامت قلبی – عروقی دختران جوان بود. به این منظور 43 دختر جوان به سه گروه تمرین مقاومتی سنتی (تمرین با شدت 1RM 80% - 70، 14 نفر)، تمرین مقاومتی همراه با انسداد عروق (تمرین با شدت 1RM 30%-20 همراه با بستن تورنیکت لاستیکی به دور قسمت پروگزیمال ران، 16 نفر) و گروه کنترل (13 نفر) تقسیم شدند. تمرین شامل سه حرکت باز شدن زانو، پرس پا و هاک پا در چهار ست تا حد خستگی به مدت هشت هفته بود. قبل و بعد از تمرینات، آزمون های قدرت عضلانی، استقامت عضلانی، توان بی هوازی، توان انفجاری و استقامت قلبی– عروقی به عمل آمد. داده ها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و نرم افزار SPSS 16 تجزیه و تحلیل شد. نتایج حاکی از افزایش معنی دار قدرت عضلانی، استقامت عضلانی و توان انفجاری (05 /0 P<) در گروه های تمرین در مقایسه با گروه کنترل بود. بین گروه های تجربی تفاوت معنی داری وجود نداشت. همچنین در استقامت قلبی – عروقی و توان بی هوازی بین سه گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05 /0P>). می توان گفت تمرینات مقاومتی با انسداد عروق با شدت کم اثری مشابه تمرینات مقاومتی سنتی شدید بر قدرت عضلانی، استقامت عضلانی و توان انفجاری عضلات پا در دختران جوان دارد. بنابراین می توان این تمرینات را به طور موفقیت آمیزی جایگزین تمرینات مقاومتی سنتی در دختران جوان کرد
تاثیر یک دوره تمرینات نوتوانی قلبی بر آستانة بی هوازی و شاخص های همودینامیکی در بیماران مبتلا به اختلال عروق کرونر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عملکرد قلبی در حین فعالیت ورزشی نقش مهمی در ظرفیت ورزشی دارد. هدف از این تحقیق بررسی تغییرات همودینامیکی جریان خون در آستانة بی هوازی و نقش آن در ظرفیت ورزشی است. 24 بیمار مبتلا به اختلال عروق کرونر به صورت داوطلبانه به دو گروه تجربی (12=n) و کنترل (12=n) تقسیم شدند. گروه تجربی در تمرینات نوتوانی قلبی به مدت 8 هفته، 3 بار در هفته با شدت 70 تا 85 درصد ضربان قلب بیشینه و 40 تا 60 درصد از یک تکرار بیشینه شرکت کردند. تغییرات همودینامیکی در آستانة بی هوازی در ابتدا و 48 ساعت پس از پایان برنامه با روش امپدانس کاردیوگرافی بررسی شد. نتایج نشان داد که تمرین موجب افزایش معنی دار آستانه بی هوازی، اکسیژن مصرفی فلات و برخی از پاسخ های همودینامیکی در آستانه بی هوازی می شود. نتایج نشان داد که تمرینات نوتوانی قلبی با بهبود پاسخ های همودینامیکی موجب بهبود آستانة بی هوازی در بیماران مبتلا به اختلال عروق کرونر می شود.
بررسی اثر تمرینات هوازی زیر بیشینه بر کارایی سوخت و سازی و هزینه انرژی استراحتی بیماران فلج مغزی اسپاستیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر مقایسه هزینه انرژی استراحتی و کارایی سوخت و سازی بیماران فلج مغزی اسپاستیک با میانگین سن 11 سال, قبل و بعد از یک دوره تمرینات هوازی و مقایسه این شاخصها با افراد سالم بوده است. 15 کودک فلج مغزی اسپاستیک داییلژی داوطلبانه در یک برنامه ورزشی توانبخشی شرکت کردند و 18 کودک سالم همتایشان (گروه کنترل) نیز به صورت تصادفی برگزیده شدند. گروه تجربی (cp) برنامه تمرینات هوازی را به مدت 3 ماه بطور سه جلسه در هفته با شدت کار 2.5 ± HRR % معادل شدت متوسط bpm 144 را اجرا کردند. متغیرها مطابق پروتکل اصلاح شده مک مستر روی چرخ کارسنج نتتوری در شرایط آزمایشگاهی با دمای 21 درجه سانتیگراد و رطوبت محیطی 61 درصد مورد اندازه¬گیری قرار گرفتند. پس از دوره تمرینی اندازه¬گیری متغیرها تکرار گردید و با استفاده از روش آماری MANOVA مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. متعاقب اجرای تمرینات سه ماهاهه, ضربان های قلب استراحت و زیر بیشنه و شدت اجرای فعالیت (%HRR) به میزان قابل توجهی کاهش یافت. این متغیرها در بیماران در هر دو شرایط پیش و پس آزمون به میزان معنی داری بیش از گروه سالم بود (P<%0.5) . هزینه انرژی استراحتی گروه های بیمار و سالم تقریبا یکسان بود. میزان اکسیژن مصرفی متناسب با بازده کار (Vo2/workload) در پس آزمون بیماران به میزان معنی داری کاهش یافت (P<%0.5). همچنین هزینه اکسیژن پس آزمون تحت بازده کار 45 وات روی چرخ کارسنج بطور بارز کاهش یافت ( 1.8 ± 18.02 در برابر ½ ±20.34 میلی لیتر کیلوگرم در دقیقه), که از افزایش کارایی متابولیکی حکایت می کنند. نتیجه¬گیری: ضربان های قلب استراحت و زیر بیشینه بیماران فلج مغزی بیش از افراد سالم است که هزینه انرژی ورزش بالاتر و سطح پایین توانایی قلبی _ عروقی آنان حکایت می کند. با این وجود, فعالیت های ورزش درمانی به افزایش کارایی سوخت و سازی بیماران منجر می گردد. این دگرگونی فیزیولوژیک در بیماران فلج مغزی اسپاتیک علیرغم محدودیت عملکرد دستگاه عصبی _ عضلانی و تحمل پایین شدت¬های بالاتر تمرین, از جنبه های بالینی قابل توجه است.
تأثیر آموزش شنا بر ویژگی های شخصیتی دانشجویان دختر غیر ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف: شخصیت از بنیادی ترین مفاهیم روان شناسی است که با تجارب مختلف تحت تأثیر قرار می گیرد. برخوردار بودن از شخصیت مطلوب یک دیدگاه ایده ال و مورد توجه برای دانشجویان هر کشوری است. بنابراین هدف از این پژوهش، بررسی اثر دوره آموزشی شنا بر ویژگی های شخصیتی دانشجویان بود. روش ها: این پژوهش از نوع نیمه تجربی بوده و طرح تحقیق آن از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. آزمودنی های تحقیق عبارت بودند از 60 دانشجوی دختر غیر ورزشکار که در سال تحصیلی 89-90 در دانشگاه علم و صنعت تهران مشغول به تحصیل بودند که از طریق نمونه گیری داوطلبانه و با استفاده از پرسش نامه مشخصات فردی انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایشی قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری تحقیق پرسش نامه شخصیتی برن رویتر بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره در سطح معنی داری 05/0 α< استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد آموزش شنا بر هر شش صفت شخصیتی مورد بررسی تأثیر معنی دار دارد. این دوره سبب افزایش صفات شخصیتی اعتماد به نفس، برون گرایی، اجتماعی بودن و کاهش صفات شخصیتی میل به عصبی بودن، برتری جویی و با خود بودن آزمودنی های گروه آزمایشی شده است. نتیجه گیری: با توجه به این که زندگی دانشگاهی با استرس های متعدد و پیچیده ای عجین شده است، به نظر می رسد توانایی مقابله با این استرس ها به وسیله کسب توانمندی های روان شناختی از طریق مشارکت در فعالیت جذاب و مفرح شنا امکان پذیر خواهد بود. بنابراین پیشنهاد می شود به منظور تأمین و حفظ سلامت روان شناختی و برخورداری از ویژگی های مطلوب شخصیتی از آموزش شنا به عنوان یک راه کار مؤثر استفاده شود.
اسفنگوزین - 1- فسفات : یک عامل رشدی در هایپرتروفی به دنبال تمرینات مقاومتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسفنگوزین-1-فسفات(S1P) یک اسفنگولیپید بیواکتیو مشتق از پلاکت ها می باشد که در تنظیم، تکثیر، تمایز، هایپرتروفی، مقابله با مرگ برنامه ریزی شدة سلولی و فعال سازی سلول های ماهواره ای نقش دارد. هدف این تحقیق بررسی اسفنگوزین-1-فسفات(S1P) به عنوان یک فاکتور رشدی در پاسخ به تمرین مقاومتی در موش صحرایی نر نژاد ویستار است. در این تحقیق از 12 موش صحرایی 8 هفته ای نر نژاد ویستار (250-190گرم) استفاده شد. بعد از یک هفته آشناسازی، حیوانات به صورت تصادفی به گروه های کنترل(12N=) و تجربی (12N=) تقسیم شدند. نردبان مقاومتی یک متری با فاصلة میله های 2 سانتی متری با شیب 85 درجه به عنوان وسیلة تمرین مقاومتی و وزنه های متصل شده به دم حیوان به عنوان مقاومت استفاده شد. مقدار S1P در لایه کلروفرم به وسیلة دستگاه HPLC اندازه گیری شد. به منظور بررسی بیان ژن از تکنیک Real-Time PCR استفاده شد. بیان ژن های S1P1، S1P2، S1P3، MyoD، Myogenin در عضله تندانقباض تاکنندة بلند انگشت پا (FHL) و عضلة کندانقباض نعلی (SOL) بررسی شد. نتایج نشان داد تمرین مقاومتی محتوای S1P پلاسما (001 /0=p) را در مقایسه با گروه کنترل افزایش داد. به علاوه، تمرین مقاومتی موجب افزایش بیان ژن گیرندة S1P1 در عضلة FHL (001 /0=p) و SOL (000 /0=p) ، S1P2 در عضلة FHL (000 /0=p) و SOL(603 /0=p) ، S1P3 در عضلة FHL (021 /0=p) و SOL (009 /0=p) ، MyoD در عضلة FHL (000 /0=p) و SOL (001 /0=p) ، میوژنین در عضله FHL (000 /0=p) و SOL (000 /0=p) گروه تمرینی نسبت به گروه کنترل شد. همبستگی مثبت معناداری بین مقدار S1P پلاسمایی گروه تمرین کرده و بیان ژن MyoD مشاهده شد. همبستگی معناداری بین بیان ژن گیرندةS1P1 و بیان ژن MyoD در هیچ یک از گروه ها و عضلات مشاهده نشد(05 /0p>)، اما همبستگی مثبت و معناداری بین بیان ژن گیرندةS1P1 و بیان ژن میوژنین مشاهده شد. همبستگی مثبت و معناداری بین بیان ژن گیرندةS1P2 و بیان ژن MyoD وجود دارد. همبستگی مثبت و معناداری بین بیان ژن گیرندةS1P3 و بیان ژن MyoD مشاهده شد. تمرین مقاومتی می تواند مقدارS1P در سطح پلاسما و گیرنده های سطح سلولی آن را افزایش دهد. با توجه به نقش ساختاری و عملکردی این اسفنگولیپید و گیرنده هایش و افزایش آنها به دنبال یک دوره تمرین مقاومتی، شاید یکی از مسیرهای سیگنال دهی در سازگاری عضلانی محسوب شود.
بررسی تاثیر هشت هفته تمرین هوازی بر FEV1 و FVC ریوی و رابطه آن با BMI در کارکنان مرد چاق شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تاثیر هشت هفته تمرین هوازی بر حجم هوای بازدمی با فشار در ثانیه اول(FEV1)و ظرفیت حیاتی اجباری (FVC) ریوی و رابطه آن با شاخص توده بدن (BMI) در کارکنان مرد چاق شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب است. نخست آزمودنی ها برگه علاقه مندی پرسش نامه تعیین سلامتی و رضایت نامه را تکمیل کردند بدین منظور40 آزمودنی در دو گروه چاق نوع یک با میانگین سنی 5/2±47 سال قد 15/172 سانتی متر وزن5/2 ±87/78 کیلوگرم و شاخص توده بدن 5/3±56/26 کیلوگرم بر متر مربع و گروه چاق نوع دو با میانگین سنی 7±90/46 سال قد3±175 سانتی متر وزن4±17/100کیلو گرم و شاخص توده بدن 4±69/32 کیلوگرم بر متر مربع به صورت تصادفی انتخاب شدند. برای اجرای پژوهش وزن قد شاخص توده بدن و شاخص های اسپیرومتری (FVC و FEV1) اندازه گیری شد. پس از ثبت این اطلاعات به مدت 8 هفته دوگروه چاق نوع یک و دو تمرینات هوازی را با شدت 55 درصد VO2 max اجرا کردند که تا پایان هفته هشتم80 درصد VO2 max توان هوازی را انجام دادند که در این تحقیق شامل دویدن است. مجدداً از کلیه آزمودنی ها پس آزمون گرفته شد. نتایج پژوهش نشان داد بین نتایج FVC وFEV1 در مرحله پیش آزمون و پس آزمون در دوگروه چاق نوع یک و دو تفاوت معنی داری وجود دارد(05/0> P ). بعد از هشت هفته تمرین منتخب بین نتایج FVC و FEV1 در هر دو گروه تفاوت معنی داری وجود ندارد. بین شاخص توده بدن در دوگروه مذکور و شاخص های ریوی FVC و FEV1 رابطه معنی داری وجود دارد (05/0> P).
تأثیر دو نوع برنامة تمرین مقاومتی و استقامتی بر سطوح BDNF و کورتیزول موش های صحرایی نر جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با افزایش نسبت افراد میانسال در جامعه و به موازات آن اختلال های شناختی و زوال عقلی ناشی از فشارهای زندگی، فعالیت ورزشی، یکی از راه حل های مناسب برای جلوگیری از اختلال در سیستم عصبی مرکزی محسوب می شود، به همین دلیل هدف پژوهش حاضر مقایسة دو نوع فعالیت ورزشی استقامتی و مقاومتی به مدت 8 هفته بر BDNF بود. به این منظور 150 سر موش صحرایی در تمرینات استقامتی (دویدن با سرعت m/min 25 – 10) و تمرینات مقاومتی (بالا بردن وزنه از نردبان مخصوص با شدت 104 تا 126 درصد وزن بدن حیوان) شرکت کردند. نمونه ها در آغاز دورة تمرینی، 24 ساعت پس از آخرین جلسة تمرین در هفتة چهارم و 24 ساعت، 3 و 5 روز پس از آخرین جلسة تمرین در هفتة هشتم جمع آوری شدند. به-منظور جمع آوری خون سرخرگی، خونگیری مستقیم از بطن چپ انجام گرفت. سپس خون گرفته شده در لوله های آزمایش حاوی آپروتینین ریخته شد و پس از 10 دقیقه قرار گرفتن در محیط آزمایشگاه به کمک سانتریفیوژ، سرم ها جدا شده و بلافاصله در دمای 80- درجة سانتی گراد به منظور انجام آزمایش های بعدی نگهداری شد. از آزمون های آماری کلموگروف – اسمیرنف، آنالیز واریانس مکرر چندعاملی و آنالیز واریانس یک عاملی برای مقایسة میانگین ها و برای بررسی ارتباط بین BDNF و کورتیزول از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. در هفته های چهارم و هشتم BDNF به طور معناداری در گروه مقاومتی افزایش یافت (به-ترتیب 014 /0 = P و 047 /0 = P) ، این افزایش در گروه استقامتی معنادار نبود (05 /0P>).ودرفواصل سه وپنج روز بعداز آخرین جلسه تمرین BDNF درگروه مقاومتی کاهش غیرمعنادارنسبت به گروه کنترل نشان داد (05 /0P>)، ولی در گروه استقامتی نسبت به گروه کنترل افزایش معنادار به دست آمد (به ترتیب 032 /0 = P و 023 /0 = P) . در هفتة هشتم، سه و پنج روز پس از آخرین جلسة تمرین سطوح کورتیزول به طور معناداری در گروه تمرین استقامتی افزایش یافت (به ترتیب 046 /0 = P و 02 /0 = P و 044 /0 = P) . در تمامی مراحل نمونه گیری ارتباط معناداری بین BDNF و کورتیزول مشاهده نشد. باتوجه به نتایج پژوهش حاضر، به نظر می رسد که شدت و مدت اجرای برنامة تمرینی بر میزان سطوح BDNF تأثیر می گذارد و تمرین با شدت متوسط منجر به بالا رفتن سطوح BDNF می شود ولی تمرینات شدید بنا به دلایلی که شاید افزایش سطوح کورتیزول یکی از آنها باشد، افزایش سطوح BDNF را مهار می کند. از طرفی در طول دورة تمرینی، تمرینات مقاومتی نسبت به تمرینات استقامتی موجب افزایش بیشتر سطوح BDNF می شوند.
تأثیر تمرین تناوبی زیربیشینه شنای کرال سینه در شرایط ها یپوکسی روی آنزیم های cpk و idh خون، ظرفیت هوازی و رکورد مردان جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حرکت بهار ۱۳۸۲ شماره ۱۵
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر به بررسی تاثیر تمرینات زیربیشنیه شنای کرال سینه در شرایط هایپوکسی روی آنزیم های CPK و LDH خون ظرفیت هوازی و رکورد مردان جوان شناگر بادامنه سنی 20 تا 25 ساله می پردازد 38 نفر از دانشجویان رشته تربیت بدنی که با فن شنا آشنایی داشتند به طور تصافی انتخاب و به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند گروه تجربی به مدت دو ماه سه جلسه در هفته و 45 تا 60 دقیقه در هر جلسه به تمرینات تناوبی زیر بیشینه با شدت 60 تا 65% حداکثر ضربان قلب ذخیره در شرایط هاپیوکسی هر شش تناوب دست یک نفس گیری پرداختند گروه کنترل همان تمرینات را با الگوی تنفس طبیعی هر دو تناوب دست یک نفس گیری انجام دادند در اتبدا و پس از اتمام دوره تمرین آنزیم های CPK و LDH توسط دستگاه اتوآنالایزر توان هوازی به طور غیر مستقیم آزمون استراند و رکورد شنای سی متر اندازه گیری شد به منظور مقایسه داده ها در هر گوره از آزمون t وابسته و مستقل استفاده شد نتایج نشان داد تمرین در شرایط هایپوکسی افزایش معنی داری 05/0>p در آنزیم های CPK و LDH به ترتیب 45/16% و 12/16% توان هوازی به مقدار 07/13% و بهبود رکورد 30 متر شناگران به میزان 95/14% نسبت به تمرین در شرایط طبیعی در بردارد یافته های این تحقیق نشان داد این شیوه تمرین تغییرات مثبتی در قابلیت های بی هوازی ظرفیت و بهبود عملکرد شناگران ایجاد می کند
ورزش و علم: ورزش های هوازی و غیر هوازی: با تأکید بر فواید ورزش های هوازی
حوزه های تخصصی:
ارتباط تغییرات هورمون کورتیزول و پروتئین های انتقال دهنده پلاسما متعاقب فعالیت بدنی شدید هوازی در دوندگان جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق بررسی ارتباط تغییرات هورمون کورتیزول و پروتئینهای انتقال دهنده پلاسما متعاقب فعالیت بدنی شدید هوازی در دوندگان جوان بود. 16 نفر دونده مرد جوان به صورت داوطلب با میانگین سنی2± 8/21 سال، قد 26/5 ± 175سانتی متر، وزن 21/2± 17/64 کیلو گرم، در این تحقیق شرکت نمودند. نمونه های خونی قبل، بلافاصله و 3 ساعت پس از پایان فعالیت بدنی شدید هوازی (آزمون بالک) جمع آوری شد. برای تجزیه و تحلیل آماری از روش تحلیل واریانس یکطرفه با اندازه گیریهای مکرر و آزمون تعقیبی توکی و برای بررسی ارتباط بین متغیرها، از ضریب همبستگی پیرسون در سطح معنی داری 05/0P< استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که بلافاصله پس از پایان فعالیت بدنی شدید هوازی، سطوح کورتیزول، آلبومین، گلوبولین و هموگلوبین سرم به طور معنی داری افزایش یافتند (05/0P< ) اما هماتوکریت سرم تغییر معنی داری نداشت. در پایان دوره بازیافت (3 ساعت پس از فعالیت بدنی) سطوح کورتیزول سرم به طور معنی داری به پایینتر از مقادیر اولیه کاهش یافت (05/0P< )، همچنین سطوح آلبومین و هموگلوبولین سرم به طور معنی داری به مقادیر اولیه برگشت نمودند (05/0P< ) در حالی که گلوبولین سرم در همان سطح افزایش یافته باقی ماند (05/0P> ). بین تغییرات کورتیزول سرم و پروتئینهای انتقال دهنده پلاسما، بلافاصله و 3 ساعت پس از پایان فعالیت بدنی شدید هوازی ارتباط معناداری مشاهده نشد (05/0P> ). در مجموع، افزایش غلظت کورتیزول سرم و پروتئینهای انتقال دهنده پلاسما در دوندگان جوان، احتمالاً به دلیل ویژگی نوع فعالیت بدنی، شدت فعالیت و انتقال مواد پلاسمایی باشد.
اثر تمرین هوازی بر غلظت گرلین و لپتین پلاسمایی زنان چاق و با وزن طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گرلین و لپتین دو هورمونی هستند که در تنظیم تعادل انرژی نقش دارند. هدف این مطالعه عبارت است از مقایسه اثر یک دوره تمرین هوازی بر غلظت ایزوفرم های گرلین پلاسما در زنان چاق و با وزن طبیعی. در این تحقیق هر یک از گروه های چاق (18=n، 83/5±3/44 سال و 6/1±5/30 BMI=) و وزن طبیعی (18=n، 03/6±5/41 سال و 3/1±24 BMI=) به طور تصادفی به دو گروه تمرین و شاهد تقسیم شدند. گروه های تمرین فعالیت دویدن را به مدت 8 هفته و در هر هفته 4 جلسه با شدت 75ـ65% حداکثر ضربان قلب ذخیره انجام دادند. گرلین آسیل دار و غیرآسیل دار، لپتین (روش الایزا) و وزن بدن و میزان آمادگی هوازی افراد (max2VO)، در وضعیت پایه و پس از 8 هفته تمرین اندازه گیری شدند. با استفاده از تحلیل واریانس یک طرفه، نتایج نشان داد 8 هفته تمرین هوازی اثر معناداری بر تغییرات گرلین آسیل دار نداشته است. در گروه چاق تمرین کرده افزایش گرلین غیرآسیل دار پلاسمایی و کاهش وزن بدن در مقایسه با سایر گروه ها معنا دار بود (001/0≥P). همچنین، سطوح لپتین نیز در گروه چاق تمرین کرده نسبت به سایر گروه ها کاهش معناداری داشت (02/0≥P). بنابراین، به نظر می رسد سطوح گرلین غیر آسیل دار و لپتین پلاسمایی در شرایط کاهش وزن ناشی از فعالیت بدنی هوازی به ترتیب افزایش و کاهش می یابند.
ارتباط بین آمادگی قلبی تنفسی با انعطاف پذیری شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی ارتباط بین آمادگی قلبی تنفسی با انعطاف پذیری شناختی در دانشجویان بود. بدین منظور، از بین دانشجویان تربیت بدنی دانشگاه کردستان و افرادی که براساس پرسش نامه مربوطه صلاحیت لازم را داشتند، 38 نفر (با میانگین سنی 60/1±23/22 سال؛ وزن 88/6±82/70 کیلوگرم) به صورت تصادفی انتخاب شدند. برای برآورد آمادگی قلبی تنفسی، حداکثر اکسیژن مصرفی شرکت کنندگان با استفاده از "تست بروس" اندازه گیری گردید و برای ارزیابی انعطاف پذیری شناختی از "آزمون رایانه ای مرتب کردن کارت های ویسکانسین" بهره گرفته شد. تجزیه و تحلیل آماری داده ها توسط روش های آماری توصیفی و آزمون ضریب هم بستگی پیرسون بیانگر آن است که هم بستگی معناداری بین حداکثر اکسیژن مصرفی با متغیرهای آزمون مرتب کردن کارت های ویسکانسین مشاهده نمی شود. این یافته ها نشان می دهد که بین آمادگی قلبی تنفسی و انعطاف پذیری شناختی در دانشجویان ارتباط معناداری وجود ندارد.
مقایسه تأثیر هشت هفته تمرین زیربیشینه در شرایط هایپوکسی نورموباریک و شرایط طبیعی بر آنژیوژنز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای بررسی تأثیر هشت هفته تمرین در شرایط هایپوکسی نورموباریک بر غلظت VEGF سرم (به عنوان مهم ترین شاخص آنژیوژنز یا رگ زایی)، 24 نفر از دانشجویان داوطلب مرد غیرورزشکار در این تحقیق شرکت کردند. آزمودنی ها براساس حداکثر اکسیژن مصرفی در سه گروه هشت نفره شامل: تمرین در شرایط هایپوکسی مطابق با ارتفاع 4200 متر، تمرین در شرایط نورموکسی و گروه کنترل تقسیم شدند. برنامه تمرین ورزشی روی دوچرخه کارسنج برای هر دو گروه تجربی )با شدت Vo2max 75% - 55% به طور فزاینده به مدت 45 دقیقه) یکسان سازی شده بود، فقط گروه هایپوکسی تمرین را در شرایط هایپوکسی 12% انجام دادند. برنامه تمرینی سه جلسه در هفته، به مدت هشت هفته بود. خون گیری در ابتدا و انتهای هفته هشتم در حالت ناشتا انجام شد. شاخص خستگی آزمودنی ها از طریق آزمون وینگیت و VO2max از طریق دستگاه گاز آنالیزر اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس دو طرفه و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. نتایج نشان داد هشت هفته تمرین در شرایط هایپوکسی- نورموباریک تغییر معنی داری در غلظت VEGF سرم (افزایش44 درصد) و VO2max (افزایش 14%) گروه هایپوکسی، در مقایسه با دو گروه دیگر اجاد می کند. غلظت VEGF سرم در گروه نورموکسی، در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری افزایش یافت، در حالی که هشت هفته تمرین در شرایط هایپوکسی یا نورموکسی هیچ تغییری در شاخص خستگی گروه ها ایجاد نکرد. بدین ترتیب، با وجوداینکه تمرینات استقامتی موجب بهبود VO2max وآنژیوژنز می شود، تمرین استقامتی در شرایط هایپوکسی می تواند این بهبود را تسریع کند.
بررسی میزان تماشای تلویزیون و انجام بازی های رایانه ای پسران چاق و کم وزن و رابطه آن با آمادگی جسمانی، سطح فعالیت بدنی و ترکیب بدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی میزان تماشای تلویزیون و انجام بازی های رایانه ای پسران چاق و کم وزن و تعیین رابطه آن با آمادگی جسمانی، سطح فعالیت بدنی وترکیب بدنی آنان بود. به این منظور 482 نفر از دانش آموزان 9 تا 15 ساله مدارس دولتی (286 نفر) و غیرانتفاعی (196 نفر) در تحقیق شرکت کردند. نمونه گیری در دو مرحله انجام شد؛ در ابتدا نمونه گیری خوشه ای – تصادفی صورت گرفت و تعدادی از مدارس با توجه به موقعیت جغرافیایی انتخاب شدند، سپس دانش آموزان از کلاس های مختلف به صورت تصادفی انتخاب و در تحقیق شرکت داده شدند. قد، وزن و شاخص توده بدنی آزمودنی ها به ترتیب 1/13±149 سانتی متر، 05/14± 32/45 کیلوگرم و 04/4 ±85/19 کیلوگرم بر مترمربع بود. اطلاعات مربوط به تماشای تلویزیون و انجام بازی های رایانه ای به همراه سطح فعالیت بدنی آزمودنی ها از طریق پرسشنامه جمع آوری شد. برای تعیین رده های وزنی (چاقی، اضافه وزن، وزن قابل قبول و کم وزنی) از Cut off-BMI و صدک های آن استفاده شد. علاوه بر این، میزان آمادگی جسمانی با استفاده از آزمون ایفرد ارزیابی شد. برای تجزیه و تحلیل یافته ها از ضریب همبستگی کندال، آزمون کروسکال والیس و آزمون یومان ویتنی استفاده شد. نتایج نشان داد بین میزان تماشای تلویزیون و انجام بازی های رایانه ای در پسران دانش آموز چاق و کم وزن تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0 P<)، به طوری که پسران چاق به نسبت پسران کم وزن اوقات بیشتری صرف تماشای تلویزیون و انجام بازی های رایانه ای می کنند. همچنین یافته ها نشان داد بین میزان تماشای تلویزیون و انجام بازی های رایانه ای و سطح فعالیت بدنی، توده چربی، توده بدون چربی و شاخص توده بدنی رابطه معنی داری وجود دارد (05/0 P<)، اما بین میزان آمادگی جسمانی و میزان تماشای تلویزیون و انجام بازی های رایانه ای رابطه معنی داری مشاهده نشد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که سطوح بالای تماشای تلویزیون و انجام بازی های رایانه ای با اضافه وزن و چاقی در کودکان همراه است و احتمالاً محدود ساختن زمان تماشای تلویزیون و انجام رایانه ای در جلوگیری از افزایش وزن کودکان مفید است.
مقایسه تأثیر تمرین های مقاومتی با استراحت فعال و غیرفعال بر آمادگی هوازی و بی هوازی بازیکنان فوتبال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مقایسه تأثیر تمرین مقاومتی با استراحت فعال و غیرفعال بر آمادگی هوازی و بیهوازی بازیکنان فوتبال بود. 61 بازیکن فوتبال جوانان )ب(
66/22±0/ 16 کیلوگرم، سن 68 /66±8/ 688 سانتیمتر، وزن 78 /86±1/ سپاهان اصفهان به صورت تصادفی به دو گروه تمرین مقاومتی با استراحت فعال ( قد 16
66 سال و چربی بدن ±0/ 16 کیلوگرم، سن 66 ±1/ 686 سانتیمتر، وزن 10 /78±1/ 20 درصد( و گروه استراحت غیرفعال )قد 77 /68±6/ سال و چربی بدن 60
در پیش و پسآزمون انجام AT و RAST، استقامت عضلانی، هاف ،Tmax ، 20/07±6/80 درصد( تقسیم شدند. آزمون حداکثر اکسیژن مصرفی، قدرت بیشینه
شد. برنامه تمرین به مدت 6 هفته و هفتهای 2 جلسه با 60 حرکت و از 80 الی 70 درصد قدرت بیشینه انجام شد. با این تفاوت که گروه استراحت فعال 8 نوبت
فعالیت 20 تکراری را در 80 ثانیه انجام میداد و فاصله بین 80 ثانیهها با 2 نوبت فعالیت 60 تکراری تکمیل میشد، اما گروه استراحت غیرفعال 6 نوبت فعالیت 20
تکراری در 80 ثانیه و 80 ثانیه استراحت غیرفعال بین نوبتها داشتند. پساز تعیین نرمالیتی از طریق آزمون کلموگروف- اسمیرنوف و آزمون همگنی تجانس
استفاده شد. پساز دوره تمرینی، اختلاف معناداری در تمام متغیرها بهجز توان بیهوازی اوج در α ≥ واریانس از آزمون تی وابسته و مستقل با سطح اطمینان 0.05
عملکرد آزمون هاف، استقامت عضلانی در حرکت پرس سینه و ،Tmax ،vVo2max ،AT گروه استراحت فعال پیدا شد، ولی در گروه استراحت غیرفعال فقط
استقامت عضلانی ،vVo2max ،AT ،Tmax ،Vo2max قدرت عضلانی در حرکت پرس پا افزایش یافت. نتایج بینگروهی تفاوت معناداری بین دو گروه در
در حرکت پرس پا و میانگین توان بیهوازی به سود گروه استراحت فعال نشان داد. درمجموع نتایج نشان داد که تمرین مقاومتی با استراحت فعال نسبت به تمرین
مقاومتی با استراحت غیرفعال سبب بهبود بیشتر در آمادگی هوازی و گاه بهبود بیشتر در آمادگی بیهوازی بازیکن فوتبال میشود
شیوع چاقی و اضافه وزن، سطح فعالیت بدنی و نگرش تغذیه ای دختران دانش آموز 10 و 11 ساله ی شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چاقی و اضافه وزن در کودکان و نوجوانان در دهه های اخیر روند صعودی داشته و مشکل عمده ای برای سلامتی عمومی در بسیاری از کشور ها است. چاقی در کودکان و نوجوانان دلیل بسیاری از بیماری ها از جمله دیابت نوع دوم، افزایش فشار خون و غیره ... در دوران بزرگسالی می شود.از طرف دیگر، فعالیت بدنی را می توان به عنوان مهم ترین عامل مصرف انرژی تلقی کردکه نقش ارزشمندی در تنظیم وزن بدن دارد. از این رو مطالعه حاضر به بررسی شیوع چاقی و اضافه وزن در کودکان 10 و 11 ساله و سطح فعالیت بدنی و نگرش تغذیه ای آنان پرداخته است. در این مطالعه که در سال تحصیلی 86-1385 انجام شد، تعداد 2005 دانش آموز دختر 10 و 11 ساله از طریق نمونه گیری تصادفی- خوشه ای از مدارس ابتدائی دولتی شهر اهواز انتخاب شدند. وزن، قد و BMI بر اساس روش استاندارد اندازهگیری شد. برای تعیین چاقی و شیوع اضافه وزن از صدک های شاخص تودة بدنی (BMI، cut off) استفاده گردید و معیار چاقی برابر با BMI≥ صدک 95 و اضافه وزن برابر با صدک 95> BMI ≥ صدک 85، در نظر گرفته شد. سطح فعالیت بدنی و نگرش تغذیه ای کودکان با استفاده از پرسشنامه فعالیت بدنی بک و همکاران(1982) و پرسشنامه نگرش تغذیه ای دوست محمدیان و همکاران(1384)، تعیین شد. ضریب پایایی پرسشنامه به ترتیب به روش آلفای کرونباخ 69 /0 و 89/0 گزارش گردید. نتایج تحقیق نشان داد که شیوع اضافه وزن و چاقی در دانشآموزان 10 ساله 47/14 و 38/9 درصد و در دانشآموزان 11 ساله 44/17 و 66/11 درصد است. همچنین یافته های تحقیق نشان داد که بین میانگین امتیاز فعالیت بدنی و همچنین نگرش تغذیه ای در گروه های مختلف BMI تفاوت معنی دار وجود دارد (0001/0>p ). گروه چاق در هر دو رده سنی، فعالیت بدنی کمتری نسبت به سه گروه دیگر داشت. همچنیین نگرش تغذیه ای در گروه چاق 10 ساله و اضافه وزن 11 ساله ضعیف تر از سایر گروه ها بود.
نتایج نشان داد که شیوع اضافه وزن و چاقی در دختران دانش آموز 10 و 11 ساله اهواز نسبت به سایر نقاط کشور بالا بوده است که در این زمینه کنترل و انجام اقدامات پیشگیری کننده مانند تدوین برنامه های آموزشی جهت بالا بردن نگرش تغذیه ای کودکان و اولیاء آنها و تشویق آنان به انجام فعالیت های بدنی می تواند در ارتقاء سطح سلامت مؤثر باشد.