فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۱٬۶۹۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، مقایسة اثر برنامه های مداخله ای تمرینات تحمل وزن و مصرف منظم مکمل غذایی کلسیم بر چگالی مواد معدنی استخوان های ران کودکان بود. به این منظور نمونه ای 32 نفری از بین کودکان مهد ""راه ظفر"" با رضایت والدین به صورت داوطلبانه انتخاب شدند. این کودکان در چهار گروه مختلف به مدت پنج ماه تحت برنامه های مداخله ای قرار گرفتند. همگن بودن گروه ها از نظر کلسیم مصرفی ماهانه به وسیلة پرسشنامة مصرف کلسیم بررسی شد. جمع آوری داده ها توسط دستگاه چگالی سنجی (DEXA) انجام و برای تحلیل داده ها از آزمون های تحلیل واریانس یک متغیره و t گروه های همبسته استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد اختلاف معناداری بین کلسیم مصرفی ماهانة گروه های تحقیق وجود ندارد (192/0 = Sig و 696/1= F). نتایج مقایسة اختلاف میانگین نمره های پیش آزمون و پس آزمون BMD گردن استخوان ران در همة گروه ها معنادار بود (تمرینات تحمل وزن همراه با مصرف مکمل غذایی کلسیم، 002/0 = Sig و 919/4 = t ؛ تمرینات تحمل وزن ، 00/0 = Sig و 232/6= t؛ مصرف مکمل غذایی کلسیم، 00/0 = Sig و 86/7- = t و کنترل 002/0 = Sig و 499/5 = t). در مجموع، مقایسة نمره های BMD گروه های تحقیق نشان داد، تفاوت بین میانگین نمره های گروه ها معنادار است (019/0 = Sig و 981/3= F) و بر اساس نتایج آزمون تعقیبی توکی اختلاف معناداری بین میانگین گروه های 1 و 2 با گروه کنترل وجود داشت. این یافته ها بر اهمیت دوران کودکی و نوجوانی به عنوان سنین حساس زندگی در شکل گیری تراکم استخوان تأکید دارد و مؤید این نظریة مکانیکی در رابطه با استخوان هاست که ""استخوان ها نسبت به بار وارده به وسیلة اضافه کردن مواد معدنی پاسخ می دهند"".
تاثیر یک دوره برنامه تمرینی منتخب بر عملکرد قلبی و عروقی بزرگسالان سندرم داون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از اجرای این تحقیق بررسی تاثیر یک دوره برنامه تمرینی منتخب بر عملکرد قلبی و عروقی بزرگسالان سندرم داون بود. جامعه آماری این تحقیق نیمه تجربی شامل بیماران سندرم داون بود. این بیماران از یکی از مراکز توانبخشی افراد کم توان ذهنی انتخاب شدند. پس از مطالعه ی پرونده ی پزشکی و روان شناسی مددجویان حاضر در این مرکز 19 بیمار سندرم داون (با بهره هوشی بین 69-35) با میانگین سن 014/4 ± 684/25 سال به صورت تصادفی به دو گروه تجربی (10 نفر) و کنترل (9 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی در معرض یک دوره برنامه منتخب تمرینی 12 هفته ای (ترکیبی از تمرینات قدرتی، استقامتی، تعادلی و هوازی) قرار گرفتند. قبل و بعد از دوره ی تمرینی عملکرد قلبی (16 متغیر) افراد گروه نمونه به وسیله روش ایمپدانس کاردیوگرافی با دستگاه کاردیو اسکرین اندازه گیری شد. مقایسه داده های پیش و پس آزمون در هر گروه توسط آزمون تی وابسته انجام شد. نتایج این تحقیق نشان داد اعضا نمونه تحقیق در هشت متغیر از 16 متغیر اندازه گیری شده دارای مقادیر غیر طبیعی بودند. اما دوره ی تمرینی منتخب ارائه شده در این تحقیق توانست تاثیر معناداری بر بهبود سلامت قلبی عروقی با تاکید بر پنج متغیر محتوای مایعات سینه ای، برون ده قلبی، میانگین فشار خون سرخرگی، مقاومت منظم عروقی و شاخص مقاومت منظم عروقی در گروه تجربی ایجاد کند(P<0.05). با توجه به اینکه هیچ متغیری پس از سه ماه در گروه کنترل تغییر معنادار نکرد (P>0.05) لذا می توان چنین نتیجه گیری نمود که فعالیت ورزشی ترکیبی ارائه شده در این تحقیق توانسته است باعث بهبود معنادار عملکرد قلبی و عروقی این بیماران سندرم داون شود.
اثر تمرینات استقامتی بر سایتوکین های پیش التهابی و مقاومت به انسولین در مردان چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر تمرینات استقامتی بر میزان سایتوکین های پیش التهابی و شاخص مقاومت به انسولین در مردان چاق بود. به همین منظور 16 نفر از استادان و کارکنان غیر فعال دانشگاه تربیت معلم سبزوار یا دامنه سنی 35 تا 48 سال به صورت داوطلبانه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند : گروه تمرین استقامتی چاق ، گروه کنترل چاق. یک گروه 8 نفری نیز تحت عنوان گروه کنترل لاغر برای مقایسه با گروه کنترل چاق به صورت داوطلبانه انتخاب شدند . از همه آزمودنی ها در حالت ناشتایی خونگیری به عمل آمد. سپس گروه آزمایش به مدت 13 هفته و هر هفته 3 جلسه تحت تاثیر تمرینات استقامتی قرار گرفتند . برنامه تمرینات استقامتی شامل دویدن مداوم با شدت 75 تا 85 درصد حداکثر ضربان قلب بود. نتایج نشان داد که تمرینات استقامتی موجب کاهش معنی دار سطوح پایه TNF-a و IL-6 و نیز شاخص مقاومت به انسولین می شود. به علاوه مشخص شد که در حالت پایه ، غلظت های سرمی TNF-a و IL-6 و شاخص مقاومت به انسولین در مردان چاق به طور معنی داری بیشتر از مردان لاغر بود. همچنین همبستگی مثبت و معنی داری بین TNF-a پلاسما با شاخص مقاومت به انسولین و میزان IL-6 پلاسما با شاخص مقاومت به انسولین در کل آزمودنی ها مشاهده شد . بنابراین می توان گفت که انجام تمرینات استقامتی موجب کاهش سایتوکین های پیش التهابی در مردان چاق می گردد. این کاهش می تواند با بهبود مقاومت به انسولین در این مردان همراه باشد.
اثرات شدت تمرین بر شاخص های التهاب سیستمیک مردان چاق کم تحرک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چاقی در نتیجه کم تحرکی، از مشکلات اصلی سلامتی به شمار می رود. شدت فعالیتی که موجب جلوگیری از افزایش وزن و تعدیل عوامل التهابی شود، مشخص نشده است. برای مقایسه اثرات شدت تمرین بر شاخص های التهاب سیستمیک و رابطه آن با درصد چربی بدن و نیم رخ لیپیدی مردان چاق کم تحرک، 36 آزمودنی از جامعه آماری افراد چاق کم-تحرک با میانگین و انحراف استاندارد سن، درصد چربی، وزن و شاخص توده بدنی (26/1± 4/20سال، 95/3±6/26 درصد، 16/9±4/93 کیلوگرم و 81/2±6/30 کیلوگرم بر مترمربع) انتخاب و به صورت تصادفی به چهار گروه تقسیم بندی شدند. برنامه تمرین استقامتی طی چهار ماه، سه جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 60- 45 دقیقه اجرا شد. گروه تجربی 1 برنامه تمرینی را با شدت 45-40% ، گروه تجربی 2 با شدت 65- 60% و گروه تجربی 3 با شدت 85-80% ضربان قلب ذخیره اجرا کردند. مرحله اول خون گیری پس از 12 ساعت ناشتایی و در پایان، 48 ساعت پس از از خاتمه تمرینات در شرایط تجربی اجرا شد. پس از تحلیل داده ها مشخص شد غلظت hs-CRP و فیبرینوژن در گروه تجربی 3 (پرشدت) به طور معنی داری کاهش یافته است (به ترتیب 28%، 03/0 P= و 17% ، 03/0P=). سطوح hs-CRP در گروه تجربی 1 (کم شدت) و گروه تجربی 2 (شدت متوسط) نیز به ترتیب 13% و 11% کاهش یافت که از نظر آماری معنی دار نبود (05/0P>). کاهش مقادیر استراحتی فیبرینوژن در گروه های تمرینی کم شدت و شدت متوسط (به ترتیب 5% و 9%) معنی دار نبود (05/0P>). همبستگی تغییرات بین قبل و بعد CRP و فیبرینوژن با تغییرات ترکیب بدنی و نیم رخ لیپیدی، رابطه معنی داری نشان نداد (05/0P>). در نهایت، تمرین با شدت های مختلف، بهبود ترکیب بدن و چاقی مرکزی را به دنبال دارد، اما برای بهبود سطوح hs-CRP و فیبرینوژن سرم، تمرین باید در شدت های بالاتر اجرا شود. از سوی دیگر، احتمالاً تغییر سطوح شاخص های التهابی با تغییرات درصد چربی بدن در افراد جوان همسو نیست.
پاسخ های قلبی – عروقی و متابولیکی و ارتباط آنها با زمان خستگی در ورزش فزاینده دست و ورزش فزاینده پا در کاراته کاران حرفه ای جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ورزش دست در مقایسه با ورزش پا در پاسخ به نوع و شدت تمرینات، تفاوت های فیزیولوژیک وجود دارد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی و مقایسه پاسخ های لاکتات خون، ضربان قلب، فشار خون و هم چنین بررسی ارتباط این شاخص ها با زمان خستگی در ورزش فزاینده دست و ورزش فزاینده پا بود. به این منظور 8 کاراته کار جوان با میانگین سنی 2/21±9/18 سال در تحقیق شرکت کردند. آزمودنی های تحقیق، دو آزمون ورزشی فزاینده را روی دوچرخه کارسنج دستی و دوچرخه کارسنج پایی پیشرفته مونارک (مدل E838)، با فاصله استراحت یک هفته ای اجرا کردند. شاخص های قلبی و عروقی (ضربان قلب بیشینه و فشار خون) و زمان خستگی بی درنگ پس از پایان هر آزمون اندازه گیری و ثبت شد. هم چنین نمونه های خونی پس از پایان آزمون های ورزشی دست و پا جمع آوری و غلظت های لاکتات خون (میلی گرم /دسی لیتر) با استفاده از روش آنزیمی Enzymatic lactate reagrent اندازه گیری شد. یافته های تحقیق اختلاف معنی داری در مقادیر لاکتات خون و فشار خون، بین آزمون های ورزشی دست و پا نشان نداد (به ترتیب 22/0 = p و 15/0 = p)، اما حداکثر ضربان قلب به طور معنی داری در آزمون پا بیش تر از آزمون دست بود (02/0 = p). هم چنین ارتباط بین مقادیر لاکتات خون، بیشینه ضربان قلب، فشار خون سیستول با زمان خستگی برای آزمون دست به ترتیب 88/0 = r، 68/0 = r، 76/0 = r و برای آزمون پا 71/0 = r، 57/0 = r، 49/0 = r به دست آمد. در مجموع، نتایج تحقیق حاضر نشان داد که بین ورزش فزاینده دست و ورزش فزاینده پا، اختلاف معنی داری در مقادیر لاکتات خون و فشار خون سیستول وجود ندارد اما مقادیر بیشینه ضربان قلب بین این دو به طور معنی داری متفاوت است. بنابراین در تدوین برنامه های ورزشی با ارزیابی عملکرد ورزشکاران بر مبنای ضربان قلب باید این معیار به طور جداگانه برای ورزش های دستی و پایی در نظر گرفته شود.
تاثیر تمرینات ریتمیک بر عمق بخشی آرام سازی جودوکاران تیم ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی ارتباط بین آرام سازی و تمرینات ریتمیک با نظر به ساز و کارهای انعطاف پذیری – کارکردی سیستم عصبی، از موضوع هایی می باشد که در تحقیقات اخیر به آن اشاره شده است. هدف از تحقیق پیش رو، بررسی تاثیر تمرینات ریتمیک بر عمق بخشی آرام سازی جودو کاران تیم ملی بود. 30 ورزشکار مرد از تیم ملی جودو، در سه گروه ده نفرة کنترل، تجربی 1( گروه تمرینات آرام سازی) و تجربی 2 (گروه تمرینات آرام سازی و ریتمیک)، در این تحقیق مشارکت داشتند. بر اساس یک دورة اجرایی سه ماهه (دو دورة شش هفته ای که در شش هفتة اول، تمرینات آرام سازی برای دو گروه تجربی 1 و 2 در نظر گرفته شد و در شش هفتة دوم، برای گروه کنترل همانند دورة قبل، تمرینی در نظر گرفته نشد و برای دیگر گروه ها، تمرینات آرام سازی و ریتمیک به اجرا در آمد)، با استفاده از شاخص اندازه گیری EMG، داده ها ثبت شد و با به کارگیری آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه و اندازه گیری های مکرر، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از آزمون فرضیه ها، بیانگر این بود که بین آرام سازی گروه ها، اختلاف معنی داری وجود دارد. به عبارتی می توان گفت دوره های تمرینی و همچنین تمرین ریتمیک، در ارتقا آرام سازی تأثیر بسزایی دارد. یافته ها با توجه به فرضیه های اخیر و دیدگاه هایی که در زمینة تمرینات ریتمیک و آرام سازی مطرح اند، مورد بحث قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان داد که تمرینات ریتمیک آرام سازی را توسعه می دهد و موجب عمق بخشی آن می شود.
تأثیر یک برنامة 10 هفته ای تمرینات اصلاحی منتخب بر ناهنجاری کایفوز وضعیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عارضة کایفوز، یکی از رایج ترین ناهنجاری های وضعیتی و از علل مهم تأثیرگذار بر پاتولوژی یک چهارم فوقانی بدن است که متخصصان اغلب با تجویز تمرینات اصلاحی رایج (براساس تئوری های کندال)، مبتلایان را مدیریت می کنند. با وجود این، شواهد علمی معتبر در زمینة میزان اثربخشی مطلوب این تمرینات، اندک است. هدف از این تحقیق، بررسی تأثیر یک برنامة 10 هفته ای تمرینات اصلاحی منتخب (رایج) بر ناهنجاری کایفوز وضعیتی بود. به این منظور، 20 فرد (10مرد و 10زن) دارای ناهنجاری کایفوز وضعیتی بزرگ تر از 42 درجه با میانگین سنی 55/1±93/20 سال، وزن 32/12±37/62 کیلوگرم و قد 72/10±62/170 سانتی متر به صورت هدفمند انتخاب شدند تا در برنامة تمرینات اصلاحی شرکت کنند. از خط کش منعطف برای اندازه گیری میزان زاویة کایفوز آزمودنی ها استفاده شد و میانگین آن در پیش آزمون و پس آزمون به ترتیب برابر با 67/2±27/46 و 06/2±14/42 به دست آمد. یافته های تحقیق با استفاده از روش های آمار توصیفی و مقایسه ای (آزمون آماری تی زوجی) تجزیه و تحلیل شد و نتایج نشان داد که با وجود کاهش معنادار میزان زاویة کایفوز آزمودنی ها پس از شرکت در برنامه تمرینات اصلاحی، این تمرینات از اثربخشی مورد انتظار برخوردار نیستند که به نظر می رسد این مسئله ناشی از تاکید بر تمرینات اصلاحی موضعی و عدم توجه به دیگر ناهنجاری های مرتبط با عارضة کایفوز است.
تحلیل محتوای نشریه فیزیولوژی ورزشی پژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تحلیل محتوای نشریه فیزیولوژی ورزشی در بازه زمانی (1395 1388) بود. تحلیل محتوا به صورت کمى و به لحاظ پراکندگى موضوعى انجام شد . پس از مراجعه به نسخه بایگانی شماره های منتشر شده نشریه و ورود داده های کمی خام در برگه کدگذاری، شاخص های آماری توصیفی توسط نرم افزار اس. پی. اس. اس محاسبه شد و جدول های توزیع فراوانی تنظیم گردید. نتایج نشان می دهد که از مجموع 263 مقاله بررسی شده به لحاظ حوزه مطالعاتی، 3/64 درصد در حوزه سلامت، 4/22 درصد در حوزه ورزش قهرمانی و 3/13 درصد در سایر مباحث بوده است. از نظر روش پژوهش نیز 9/9 درصد مقالات توصیفی، 8/76 درصد نیمه تجربی، 5/12 درصد تجربی و 8/0 درصد مربوط به سایر روش ها بوده اند. بررسی آزمودنی ها بیانگر آن است که از نظر سن، جوانان با 4/57 درصد دارای بیشترین سهم هستند و کمترین سهم از آن کودکان و سالمندان می باشد. همچنین، از نظر وضعیت سلامت به ترتیب افراد سالم (7/40 درصد) و بیمار (11 درصد) دارای بیشترین و کمترین فراوانی هستند. به لحاظ متغیر وابسته نیز قلب و عروق و تنفس (4/30 درصد) دارای بیشترین فراوانی بوده و تغذیه ورزشی (9/4 درصد) کمترین فراوانی را به خود اختصاص داده است. براساس یافته ها می توان نتیجه گیری کرد که بیشترین سهم مقالات منتشر شده در نشریه فیزیولوژی ورزشی به لحاظ حوزه مطالعاتی در حوزه سلامت و به لحاظ روش پژوهش در حوزه مطالعات نیمه تجربی است. به لحاظ آزمودنی ها نیز به طور عمده، مطالعات روی افراد سالم، غیرورزشکار و گروه سنی جوانان انجام شده است. درمجموع، با توجه به عدم توازن مطالعات انجام شده در حیطه های گوناگون فیزیولوژی ورزشی، تعیین اولویت های پژوهشی برای این نشریه ضروری به نظر می رسد.
تأثیر تمرین مقاومتی بر پاسخ حاد هورمون تستوسترون و رشد در افراد زیر 18 و بالای 18 سال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تمرین مقاومتی، یک محرک قوی برای افزایش حاد غلظت هورمونهای در گردش خون نظیر هورمون رشد و تستوسترون است. انجام تمرینات مقاومتی در دوران بلوغ و قبل از آن باعث تغییر در غلظت این هورمونها خواهد شد. هدف از این مطالعه تعیین پاسخ های متابولیک و هورمونی نسبت به تمرین مقاومتی به منظور توسعه عملکرد ورزشی در افراد زیر 18 سال و مقایسه آن با افراد بالای 18 سال است. در این پژوهش پاسخ های هورمونی حاد GHو T در 10 نفر مرد با میانگین سنی 16سال و10 نفر مرد با میانگین سنی 8/21 نسبت به انجام تمرین مقاومتی مورد بررسی قرار گرفت. پروتکل تمرین شامل انجام دو حرکت پرس سینه و اسکات پا با 75 درصد 1RM به صورت 3 ست و 10 -12 تکرار و با فاصله استراحت 3 دقیقه بین ستها و تمرینات بود. نمونه های خون قبل و بلافاصله بعد از تمرین جمع آوری شد.یافته ها نشان داد GH,T در هردو گروه بعد از تمرین افزایش معنی داری دارد. ولی غلظت این هورمونها بعد از تمرین در مقایسه بین گروهی تفاوت معنی داری نشان نداد. نتایج بیانگر آن است که علی رغم وجود افزایش معنی دار در پاسخ حاد GH,T در اثر انجام تمرین مقاومتی تفاوت معنی داری بین دوگروه مشاهده نشد. این امر نشان می دهد پاسخ این هورمونها در افراد زیر 18 سال و بالای 18 سال در اثر انجام تمرینات مقاومتی می تواند مشابه باشد. احتمالاً این افراد با انجام تمرین مقاومتی بتوانند همانند افراد بالای 18 سال قدرت و حجم عضلانی را افزایش دهند عملکرد ورزشی خود را بهبود بخشند.
اثر 8 هفته تمرین استقامتی با مدت های مختلف بر سطوح فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز در پلاسمای موش های صحرایی نر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) پروتئین دایمر 119 اسیدآمینه ای به وزن KDa5/13 است که از نظر ساختاری شبیهِ فاکتور رشد عصبی است. هدف از اجرای این پژوهش بررسی اثر 8 هفته تمرین استقامتی با مدت های مختلف روی سطوح BDNF پلاسما در موش های صحرایی نر نژاد ویستار بود. برای این منظور 40 سر موش نر 8 هفته ای با میانگین وزن 10 ± 189 گرم از انستیتو پاستور شمال ایران تهیه، و به طور تصادفی در گروه های کنترل، شم و دو گروه تمرینی تقسیم شدند. گروه های تمرینی به مدت 8 هفته، هر هفته 5 روز با شدت 20 متر بر دقیقه با مدت های 30 و 60 دقیقه و شیب صفر درجه روی نوارگردان ویژه جوندگان تمرین کردند. داده ها به روش آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی LSD تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که سطوح BDNF پلاسما در گروه های تمرینی ( گروه 30 دقیقه 036/0P=؛ گروه 60 دقیقه 048/0P=) در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری (05/0< p) افزایش یافت. نتایج این تحقیق نشان می دهد که تمرینات استقامتی به مدت 30 دقیقه و 60 دقیقه، هر دو، سبب افزایش سطوح BDNF پلاسما می شود و بین دو مدت تفاوتی معنی دار وجود ندارد. بنابراین پیشنهاد می شود که در افزایش سطوح BDNF پلاسما در پاسخ به تمرین ورزشی، بین مدت های مختلف تمرین تفاوتی معنی دار وجود ندارد.
ارتباط بین اضافه وزن و چاقی با وضعیت اجتماعی اقتصادی دانش آموزان دختر تهرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پاسخ عوامل (شاخص های) آمادگی جسمانی به توالی های زمانی تمرین در دوره های رشدی مختلف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پاسخ به تمرین بین افراد در دامنه های سنی مختلف متفاوت است، اما آیا تفاوت های کمّی با توجه به توالی های تمرینی در پاسخ شاخص های آمادگی جسمانی بین کودکان، نوجوانان و جوانان در مراحل مختلف تمرین وجود دارد یا خیر؟ به همین منظور تحقیق حاضر درصدد آن است تا ضمن بررسی این پاسخ ها، تأثیر سن را به عنوان یک عامل رشدی بر آنها ارزیابی کند. 36 آزمودنی پسر در سه دامنه سنی 8 تا 10 سال، 12 تا 14 سال و 17 تا 19 سال به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و در دامنه های سنی گروه کودکان 5/0±83/8 سال، نوجوانان 5/0±5/12 سال و جوانان 6/0±3/16 سال قرار گرفتند. برنامه تمرین شامل تمرینات استقامتی، قدرتی و انعطاف پذیری به صورت 3 جلسه تمرین در هفته به مدت 12 هفته اجرا شد. چابکی، سرعت حرکت، توان انفجاری، هماهنگی، استقامت عضلانی، تعادل، استقامت قلبی تنفسی و انعطاف پذیری قبل و بعد از شش هفته اول برنامه تمرینی (پس آزمون 1) و در شش هفته دوم برنامه تمرینی (پس آزمون 2) در آزمودنی ها اندازه گیری شد. تجزیه وتحلیل میانگین تغییرات داده ها با استفاده از آنالیز واریانس مکرر و آنالیز واریانس یکسویه با آزمون تعقیبی بن فرونی در سطح معناداری 05/0P≤ انجام گرفت. براساس نتایج تحقیق حاضر بهبود بیشتر شاخص های جسمانی به صورت تغییرات درون گروهی در هر سه گروه به ویژه در پس آزمون 1 ایجاد شد. به علاوه تغییرات بین گروهی در شاخص های جسمانی به ویژه در گروه نوجوانان مشاهده شد (05/0P≤). بهبود بیشتر شاخص های جسمانی به صورت تغییرات درون گروهی در هر سه گروه به ویژه در پس آزمون 1 احتمالاً به دلیل تجربیات حرکتی کمتر در اوایل تمرین بود، همچنین تغییرات بین گروهی در شاخص های جسمانی در پس آزمون 2 به ویژه در گروه نوجوانان احتمالاً به دلیل استرس مضاعف ورزش با استرس رشدی همراه است که در این دوره تجربه می کنند.
تأثیر دو جلسه تمرین در مقایسه با یک جلسه تمرین در روز بر غلظت ایونوگلوبولین a و پروتئین تام بزاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حرکت پاییز ۱۳۸۵ شماره ۲۹
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر دو جلسه تمرین در مقایسه با یک جلسه تمرین در روز بر غلظت ایمونوگلوبولین A و پروتئین تام بزاقی در دختران نخبه ژیمناست بوده است . به این منظور 11 ژیمناست دختر نخبه با میانگین سنی 2±11 سال ، قد 11±145 سانتی متر و وزن 8±34 کیلوگرم تمرینات منتخب ژیمناستیک را طی 2 مرحله اجرا کردند. مرحله اول شامل 1 جلسه تمرین در روز بود که در ساعت 8-6 عصر به اجرا درآمد. مرحله دوم شامل 2 جلسه تمرین در روز بود که جلسه اول در ساعت 5/10-5/8 صبح و جلسه دوم ساعت 8-6 عصر انجام شد. نمونه گیری های بزاقی طی 3 مرحله قبل ، بلافاصله و 2 ساعت پس از فعالیت انجام شد. ایمونوگلوبولین A به روش نفلومتری و پروتئین تام به روش برادفورد اندازه گیری شدند. غلظت ایمونوگلوبولین A پس از فعالیت تغییر معنی داری نداشت و لیکن غلظت پروتئین تام متعاقب 1 و 2 جلسه تمرین افزایش معنی داری یافت . نتایج تحقیق نشان داد که تغییرات در غلظت ایمونوگلوبولین A متاثر از حجم تمرین نیست ولی پروتئین تام تحت تاثیر حجم تمرین تغییر می کند.
تأثیر مصرف کوتاه مدت عصاره زنجبیل بر کوفتگی عضلانی تأخیری پس از یک جلسه تمرین در دختران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کوفتگی عضلانی تأخیری، اغلب پس از تمرینات ناآشنا رخ می دهد و موجب دور شدن ورزشکار یا فرد مبتدی از ورزش می شود. دستیابی به روشی آسان و بی ضرر برای پیشگیری از این عارضه یا درمان آن، از دغدغه های مربیان و ورزشکاران است. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر مصرف کوتاه مدت عصاره زنجبیل بر کوفتگی عضلانی تأخیری پس از تمرینات برون گرا در دختران دانشجوی غیر ورزشکار بود. به این منظور، 45 دانشجوی دختر غیرورزشکار با میانگین سن 48/2 ±02/22 سال، میانگین قد67/5±3/159سانتی متر ، میانگین وزن 8±14/57 کیلوگرم و میانگین شاخص توده بدن (BMI) 99/2±55/22 کیلوگرم بر مترمربع از میان داوطلبان به عنوان نمونه انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه، شامل گروه تجربی اول (مصرف زنجبیل، یک ساعت پیش از آغاز تمرین)، گروه تجربی دوم (مصرف زنجبیل بی درنگ پس از پایان تمرین) و گروه کنترل (دارونما) تقسیم شدند. پروتکل تمرین به شکل 20 دقیقه پله زدن با شدت 15 گام در دقیقه در چهار مرحله پنج دقیقه ای و یک دقیقه استراحت بعد از هر مرحله در نظر گرفته شد. نمونه های خونی، به منظور سنجش مقادیر اینترلوکین-6(IL-6) و کراتین کیناز(CK) در زمان های پیش از آغاز آزمون و 1، 24 و 48 ساعت پس از پایان آزمون اندازه گیری شد. علاوه بر نمونه خونی، شدت احساس درد عضلانی نیز در زمان های یادشده اندازه گیری شد. نتایج نشان داد در تغییرات IL-6 بین سه گروه دارونما، گروه تجربی اول و دوم تفاوت معنی داری وجود دارد) 04/0 .(P=همچنین مشخص شد تفاوت معنی داری در تغییرات CK در بین سه گروه وجود دارد )01/0 (P=و این تفاوت تنها بین گروه کنترل با گروه های دیگر معنی دار بود) 032/0 .(P=از طرف دیگر مصرف زنجبیل، قبل و بعد از تمرین، هیچ تأثیر معنی داری بر احساس درد در عضلات نداشت )12/0 .(P=با توجه به یافته های این پژوهش شاید بتوان گفت به منظور جلوگیری از افزایش سطوح IL-6 و CK، مصرف زنجبیل قبل از اجرای فعالیت ورزشی ( پیشگیری) نسبت به مصرف آن پس از فعالیت ورزشی (درمان) سودمند است.
تأثیر یک جلسه تمرین فزاینده هوازی بر سیستم ایمنی خون ورزشکاران جوان و بزرگسال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حرکت پاییز ۱۳۸۲ شماره ۱۷
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تاثیر یک جلسه فعالیت فزاینده هوازی بر زیررده های گلبول های سفید خون ورزشکاران جوان و بزرگسال شهرستان نهاوند بود آزمودنی های تحقیق 15 ورزشکار مرد جوان داوطلب با میانگین سنی 30/1+33/14 سال و 15 ورزشکار مرد بزرگسال داوطلب بامیانگین سنی 08/1+15/24 سال بودند که در آزمون استاندارد بروس فعالیت فزاینده هوازی تا سر حد خستگی شرکت کردند در این تحقیق که ازنوع نیمه تجربی و آزمایشگاهی بود از آزمودنی ها در سه مرحله قبل بلافاصله و یک ساعت پس از انجام آزمون نمونه گیری خون بعمل آمد نمونه های خون برای تعیین میزان عوامل ایمنی خون ( نوتروفیل و لنفوسیت و منوسیت و ائوزینوفیل و بازوفیل ) در آزمایشگاهه پزشکی مورد آزمایش قرار گرفتند تجزیه و تحلیل داده های تحقیق با استفاده از تحلیل واریانس اندازه گیری های تکراری و آزمون مقایسه های چندگانه به روش کمترین تفاوت معنی دار در سطح 05/0< P در نرم افزار SPSS-9 انجام گرفت به طور کلی نتایج نشانداد که تمرین فزاینده هوازی تا سرحد خستگی یک عامل استرس زا و سرکوب گر سیستم ایمنی به شمار می رود و تغییرات سیستم ایمنی خون در جوانان و بزرگسالان ورزشکار بغیر از لکوسیت ها و نوتروفیل ها در دیگر عوامل مشابه است
تأثیر یک دوره تمرین استقامتی منتخب بر سایتوکاین ها و سلول های ایمنی پلاسمای خون زنان فعال پس از یک جلسه فعالیت وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق به منظور بررسی تأثیر سازگاری یک دوره تمرین استقامتی منتخب بر سایتوکاین ها و سلول های ایمنی پلاسمای خون زنان فعال پس از یک جلسه فعالیت وامانده ساز انجام شده است. در این تحقیق یک برنامه تمرینی تا مرز واماندگی آزمایش شد تا تأثیر این فعالیت بر سایتوکاین ها و سلول های ایمنی بررسی شود. نمونه آماری20 نفر دانشجوی دختر تربیت بدنی بودند که در دو گروه تجربی وکنترل قرار گرفتند. گروه تجربی دارای میانگین وزن 99/6 ±25/57 کیلوگرم، قد 71/2 ± 45/161 سانتی متر و حداکثر اکسیژن مصرفی 75/2 ± 18/34 (میلی لیتر بر کیلوگرم در دقیقه) بودند. گروه کنترل دارای میانگین وزن 82/3 ± 69/54 کیلوگرم، قد 86/4 ± 81/159 سانتی متر و حداکثر اکسیژن مصرفی 79/3 ± 1/34 (میلی لیتر بر کیلوگرم در دقیقه) بودند. ابتدا هر یک از آزمودنی ها فعالیت وامانده ساز را انجام دادند. سپس آزمودنی ها به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت هشت هفته یک دوره تمرین استقامتی دویدن فزاینده را انجام داد. پس از هشت هفته هر دو گروه بار دیگر فعالیت وامانده ساز را انجام دادند. قبل و پس از واماندگی در دو مرحله، از آزمودنی ها نمونه خون گرفته شد. در بخش آمار توصیفی از میانگین و جداول و در بخش آمار استنباطی از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر استفاده شد. یافته های تحقیق نشان می دهد انجام یک دوره تمرین استقامتی، پس از فعالیت وامانده ساز سبب تغییر در غلظت IL1 و TNFα نمی شود، اما در تعداد و درصد سلول های ایمنی با آنتی ژن CD8 و CD4 تغییراتی ایجاد می کند. فعالیت استقامتی منتخب، باعث تقویت و سازگاری مثبت در بخش سلولی دستگاه ایمنی ذاتی گروه تجربی شده به طوری که کاهش تعداد سلول های ایمنی با آنتی ژن CD4 در گروه تجربی کمتر از گروه کنترل و افزایش سلول های ایمنی با آنتی ژن CD8، در گروه تجربی بیشتر از گروه کنترل بوده است.
اثر ویتامین E بر استرس اکسایشی زمان استراحت و پس از ورزش وامانده ساز در دانشجویان ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حرکت پاییز ۱۳۸۴ شماره ۲۵
حوزههای تخصصی:
آسیب اکسایشی به DNA و RNA پروتئین ها و لیپیدها توسط رادیکال های آزاد را استرس اکسایشی می گویند. هدف این تحقیق بررسی اثر مکمل ویتامین E بر استرس اکسایشی زمان استراحت و پس از ورزش وامانده ساز در دانشجویان ورزشکار بود. بدین منظور 20 دانشجوی تربیت بدنی به روش غیر تصادفی انتخاب و به دو گروه دریافت کننده مکمل ویتامین E و دارونما تقسیم شدند. آزمودنی ها به مدت 8 هفته از کپسول های 450 میلی گرم ویتامین E یا لاکتوز استفاده کردند . نمونه های خونی قبل و بعد از مصرف ویتامین Eو لاکتوز ، در حالت استراحت و پس از ورزش وامانده ساز گرفته شد . شاخص های استرس اکسایشی یعنی مالون دی آلوئید، پروتئین کربونیل شده و کراتین کیناز نیز اندازه گیری شد . اثر ویتامین E بر توان هوازی نیز به عنوان عملکرد استقامتی مورد بررسی قرار گرفت . تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون T مستقل نشان داد که ویتامین E تغییر معنی داری در CP و CK زمان استراحت و پس از ورزش وامانده ساز و توان هوازی ایجاد نمی کند ، ولی احتمالا MDA پس از ورزش وامانده ساز را کاهش می دهد . در مجموع نتایج این تحقیق نشان می دهد که ویتامین E تغییر معنی داری در پروتئین کربونیل شده ، کراتین کیناز و عملکرد استقامتی ایجاد نمی کند و ممکن است پراکسیداسیون لیپید را کاهش دهد . ورزشکاران استقامتی نیازی به مصرف مکمل E ندارند.
بررسی تأثیر برنامه هشت هفته ای تمرینات هوازی بر چربی های خون مردان مبتلا به پرفشاری خونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حرکت پاییز ۱۳۸۵ شماره ۲۹
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، بررسی تاثیر برنامه هفته ای تمرینات هوازی بر کاهش لیپیدهای سرم خون بیماران پر فشار خون مرد است . به همین منظور 20 بیمار مبتلا به فشار خون بیش از 90/140 میلی متر جیوه با دامنه سنی 65 - 25 سال در تحقیق حاضر شرکت کردند. این بیماران به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند. گروه تجربی در تمرینات هفته ای شرکت کردند، اما گروه کنترل در هیچ مداخله ای شرکت نداشتند و فقط از مراقبت های رایج پزشکی استفاده کردند. از هر دو گروه تجربی و کنترل در قبل و بعد از شروع برنامه تمرینی ، پیش و پس آزمون به منظور اندازه گیری چربی های خون به عمل آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و روش آماری یک متغیره (uni variate) استفاده شد. کلیه عملیات آماری در آلفای درصد و فاصله اطمینان درصد معنی دار است . نتایج تحقیق نشان داد که TG، TC، LDL پس از 8 هفته تمرین به طور معنی داری کاهش یافتند (05/0< P )، اما HDL نه تنها افزایش معنی داری نشان نداد، بلکه کاهش یافت (05/0 P> ). در گروه کنترل هیچ یک از متغیرهای مذکور تغییر معنی داری را نشان نداد (05/0 > P ).
بررسی تأثیر مصرف مکمل گلیسرولی پس از کاهش سریع وزن بر حجم پلاسما، درصد جذب آب و توان هوازی کشتی گیران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر مصرف مکمل گلیسرولی پس از کاهش سریع وزن به بازگشت حجم پلاسما، درصد جذب آب و توان هوازی بود. 9 کشتی گیر داوطلب (میانگین سنی6/1±20 سال، وزن5/1±65 کیلوگرم و قد 9/3± 171 سانتی متر) انتخاب شدند. آزمودنی های این پژوهش طی سه هفته متوالی و با آرایش تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. آزمودنی ها با استفاده از سونا به مقدار 3 درصد وزن بدن آب زدایی داشتند، سپس با استفاده از یکی از سه نوع محلول الف) الکترولیت ـ کربوهیدرات؛ ب) الکترولیت – کربوهیدرات – گلیسرول و ج) آب ، 130 درصد مایع از دست رفته آبگیری شدند. حجم پلاسما، درصد جذب آب و توان هوازی (آزمون بالک) ، 30 دقیقه پیش از آب زدایی،30 دقیقه پس از آب زدایی و 16 ساعت پس از آب زدایی اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس دوطرفه با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در مرحله آب زدایی نتایج نشان داد حجم پلاسما و توان هوازی در هر سه گروه گلیسرول، الکترولیت و کنترل به ترتیب 13 و 8 درصد کاهش یافت(05/0>p). در مرحله آبگیری، حجم پلاسما درگروه گلیسرول- الکترولیت-کربوهیدرات 13درصد، در گروه الکترولیت 11درصد و در گروه کنترل 7درصد به طور معنی داری افزایش یافت. توان هوازی درگروه آبگیری با محلول گلیسرول- الکترولیت - کربوهیدرات نسبت به دو گروه دیگر و درصد جذب آب نیز درگروه گلیسرول- الکترولیت-کربوهیدرات 69درصد، در گروه الکترولیت 57درصد و در گروه کنترل 50درصد به طور معنی داری افزایش یافت(5./0>p). نتایج تحقیق حاضر نشان داد که آب زدایی، بر عوامل فیزیولوژیکی و عملکردی ورزشکاران تأثیر منفی دارد. مصرف مکمل گلیسرول- الکترولیت-کربوهیدرات ممکن است موجب افزایش حجم پلاسما، افزایش جذب مایع و توان هوازی به سطح قبل از آب زدایی شود.
پاسخ مزمن حجم ها و ظرفیت های ریوی به کورتیزول سرم در کشتی گیران جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، بررسی پاسخ درازمدت حجم ها و ظرفیت های ریوی به غلظت های سرمی کورتیزول در کشتی گیران جوان بود. در این پژوهش، 24 کشتی گیر آماتور جوان و داوطلب سالم با میانگین سن 8/0± 9/23 سال، قد 7/5 ± 64/180، وزن 3/7 ± 3/76 کیلوگرم و شاخص توده بدنی 5/8 ± 4/23 شرکت داشتند. آزمودنی های تحقیق، تمرینات خاص کشتی را به شکل فزاینده و تا شدت 85 درصد حداکثر ضربان قلب تمرین، 3 جلسه در هفته و به مدت 12 هفته انجام دادند. از کشتی گیران جوان در وضعیت پایه، 6 هفته اول تمرینات تا شدت 75 درصد ضربان قلب تمرین، 6 هفته دوم تمرینات تا شدت 85 درصد ضربان قلب تمرین و هفته اول بازگشت به حالت اولیه آزمون های ریوی به عمل آمد. نمونه های خون جمع آوری و غلظت های کورتیزول سرم آنها با روش ELISA اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که تغییرات کورتیزول سرم، متغیرهای عملکرد ریوی FEV1 (001/0 = P، مراحل اول و دوم تمرینات)، FVC (001/0=P، مراحل اول و دوم تمرینات)، FIV1 (001/0 = P، مرحله دوم تمرینات)، VC (037/0=P، مراحل اول و دوم تمرینات) ، وTV/TI (0001/0 =P، مرحله دوم تمرینات) را طی تمرینات شدید کشتی به طور معنی داری تحت تاثیر قرارداد، به طوری که به ازای تغییر هر واحد از سطح کورتیزول، این متغیرهای ریوی به طور معنی داری تغییر یافتند. در مجموع، نتایج تحقیق نشان می دهد که متعاقب 12 هفته تمرینات شدید کشتی، برخی از حجم ها و ظرفیت های تنفسی کشتی گیران جوان تحت تاثیر تغییرات غلظت کورتیزول سرم، تغییر می یابند. و این نوع یافته ها تاکنون گزارش نشده است.