فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۱٬۶۸۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش عبارت است از مقایسه تاثیر 12 هفته تمرین تناوبی هوازی با تواتر 3 و 5 جلسه در هفته بر حساس ترین شاخص التهابی پیشگویی کننده بیماری قلبی- عروقی (پروتئین واکنش دهنده C با حساسیت بالا) در موش های صحرایی. برای این منظور 56 سرموش صحرایی ماده نژاد ویستار (با وزن 93/4 ± 6/325گرم، سن 21 ماه که دست کم سه ماه از اتمام دوران باروری آن ها گذشته بود) انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه اصلی شامل گروه کنترل، گروه های تمرینی تناوبی3 و 5 جلسه ای، و زیرگروه های پیش آزمون، میان آزمون، و پس آزمون تقسیم شدند. برنامه تمرینی تناوبی به مدت 12 هفته و هفته ای 3 یا 5 جلسه تمرین با بار پیشرونده و با سرعت 12 تا 23 متر در دقیقه و مدت 10 تا 80 دقیقه اجرا شد. خون گیری در سطوح پایه و به دنبال 12 تا 14 ساعت ناشتایی در سه مرحله پیش آزمون، میان آزمون، و پس آزمون با شرایط مشابه انجام و مقادیر HS-CRP به روش ایمنوتوربیدیمتریک و شاخص های کنترلی LDL-C و HDL-C نیز با روش آنزیماتیک اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس و اندازه گیری های مکرر و آزمون های تعقیبی شفه و LSD تحلیل شد. نتایج نشان داد مقادیر درون گروه های HS-CRP گروه کنترل پس از 6 و 12 هفته افزایش معناداری داشت، در حالی که در هر دو گروه تمرینی در 6 هفته نخست تمرین، کاهش غیرمعناداری مشاهده شد که این کاهش در پایان هفته دوازدهم فقط در گروه تناوبی 5 جلسه ای به لحاظ آماری معنادار بوده است. از سوی دیگر، بررسی تفاوت HS-CRP سه گروه نشان داد این تفاوت فقط بین دو گروه تناوبی 3 و 5 جلسه ای با گروه کنترل به دنبال 12 هفته تمرین معنادار است. تغییرات مشابهی نیز در مقادیر LDL-C و HDL-C بین سه گروه مشاهده شد. با توجه به یافته های این تحقیق می توان گفت فعالیت بدنی نقش قابل توجهی در کاهش التهاب و در نتیجه پیشگیری از بیماری قلبی- عروقی دارد و در این خصوص تعداد جلسات تمرینی و تداوم تمرینات و اجرای آن به صورت منظم جزء مهمی از برنامه تمرینی محسوب می شود.
تأثیر تمرینات استقامتی و مقاومتی بر میزان فعالیت استیل کولین استراز G4 در عضلات تند و کندانقباض موش های صحرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین اثر هشت هفته تمرین استقامتی و مقاومتی بر میزان فعالیت استیل کولین استراز نوعG4 در عضلات خم کنندة دراز انگشت شست (FHL) و نعلی موش های صحرایی انجام گرفت. تعداد 24 سر موش صحرایی نر ویستار (سن 10 هفته و وزن 961/8±94/171گرم) به صورت تصادفی به سه گروه کنترل، تمرین استقامتی و مقاومتی تقسیم شدند. گروه تمرین استقامتی و مقاومتی به مدت هشت هفته و هفته ای پنج جلسه تمرینات خود را اجرا کردند. تمرینات مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان های مخصوص به ارتفاع 1متر و 26 پله با حمل یک وزنه بود. نتایج نشان داد که میزان فعالیت استیل کولین استرازG4 در عضلات تند گروه های تمرین مقاومتی و استقامتی در مقایسه با گروه کنترل به صورت معنا دار (به ترتیب 045/0=P و 015/0=P) افزایش یافت، ولی تفاوت معنا داری در میانگین میزان فعالیت استیل کولین استرازG4 بین گروه های تمرین مقاومتی و استقامتی در عضله تندانقباض مشاهده نشد (838/0=P). در عضلات کندانقباض نیز میزان فعالیت استیل کولین استرازG4 گروه تمرین مقاومتی به صورتی معنا داری بالاتر از گروه های کنترل و تمرین استقامتی بود (به ترتیب 003/0=P و 005/0=P)؛ ولی تفاوت معنا داری بین میانگین میزان فعالیت استیل کولین استرازG4 گروه های کنترل و تمرین استقامتی مشاهده نشد (958/0=P). به نظر می رسد تمرین مقاومتی پژوهش حاضر تأثیر بارزی در میزان فعالیت استیل کولین استرازG4 در هر دو نوع عضله داشته است که احتمالاً حاکی از اهمیت این نوع تمرینات در سازگاری های این عضلات باشد. پاسخ تارهای نوع تندانقباض به هر دو نوع تمرین ممکن است به دلیل تأثیرپذیری بیشتر این عضلات به محرک های تمرینی باشد.
اثر تمرین شنا بر درد نوروپاتی القا شده به روش CCI در موش های صحرایی نر بالغ : مطالعه رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر اثر تمرین شنا بر آسیب ناشی از فشردگی مزمن (CCI) عصب سیاتیک در موش های صحرایی نر بالغ مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور، 40 سر موش صحرایی نژاد ویستار هشت هفته ای به پنج گروه تقسیم شدند که عبارت هستند از: گروه القای نوروپاتی با مدل CCI و تمرین شنا (CCIST)، گروه القای نوروپاتی با مدل CCI بدون تمرین شنا (CCI)، گروه سالم با تمرین شنا (ST)، گروه کنترل سالم بدون تمرین شنا و گروه شم جراحی CCI (Sham CCI). گروه های CCIST و CCI توسط زدن چهار گره شل بر روی عصب سیاتیک، با آسیب عصبی محیطی مواجه شدند. شایان ذکر است که پروتکل تمرینی شنا به مدت دو هفته (5 روز در هفته به مدت 30 تا60 دقیقه) به طول انجامید. علاوه براین، آزمون های رفتاری شامل: مطالعه هایپرآلجیزیا و آلودینیای مکانیکی و حرارتی بود که هر هفته انجام می شد . یافته های آماری نشان می دهد که هایپرآلجیزیای مکانیکی (به ترتیب P=0.023 و P=0.013) و هایپرآلجیزیای حرارتی (به ترتیب P=0.013 و P<0.001) در هفته های اول و دوم در گروه CCIST نسبت به گروه CCI اختلاف معناداری داشته اند، اما دو هفته تمرین، تأثیر معناداری بر آلودینیای مکانیکی و سرمایشی نداشته است. درمجموع، یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که انجام فعالیت ورزشی مناسب، به صورت مستقیم بر هایپرآلجیزیا اثر می گذارد و باید به عنوان یک درمان مهم توان بخشی مورد توجه قرار گیرد.
تأثیر اسیدهای آمینه شاخه دار، گلوکز کولین و محرک کولینرژیک بر خستگی و عملکرد دستگاه عصبی مرکزی بازیکنان فوتبال مرد بزرگسال طی دوهای شدید متناوب خاص فوتبال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی برخی مکانیسم های احتمالی خستگی و عملکرد دستگاه عصبی مرکزی بازیکنان فوتبال مرد بزرگسال طی دوره های شدید متناوب و ارائه راهبردهای برای بهبود عملکرد دستگاه عصبی مرکزی که موجب تاخثر در بروز خستگی مرکزی و بهبود اجرای ورزشی آنها خواهد شد به همین منظور محقق برای پاسخ به سوال اصلی تحقیق 30 بازیکن فوتبال مرد بزرگسال را به طور تصادفی به پنج گروه شش نفری تقسیم کرده و هر یک از این گروه ها را از لحاظ مصرف نوشیدنی ورزشی حاوی مکمل غذایی یا دارونما دو و نیم ساعت قبل و حین اجرای پروتکل ورزشی خاص فوتبال تحت تاثیر یکی از شرایط آزمایشی مصرف گلوکز اسیدهای آمینه شاخه دار کولین ومحرک کولینرژیک قرار داده است آزمودنی ها یک دوره دو هفته ای ( هر هفته چهار جلسه) پروتکل ورزشی خاص فوتبال را انجام دادند طی سه مرحله از سیاهرگ بازویی آزمودنی ها نمونه خون گرفته شد توام با خونگیری در همان فاصله های زمانی آزمودنی ها تست های RPE ،CWT،POMS را انجام دادند زمان فعالیت بدنی تا بروز خستگی نیز در وهله آخر پروتکل ورزشی اندازه گیری شد
تأثیر یک جلسه تمرین مقاومتی بر بیان ژن myoD در عضله کند و تندانقباض رت های نر نژاد ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سلول های ماهواره ای، سلول های جوانه ای عضلات اسکلتی محسوب می شوند که بر اثر آسیب عضلانی فعال وارد چرخه سلولی می شوند. از جمله نشانه های فعال سازی و تکثیر این سلول ها افزایش بیان ژن myoD است. تناقضاتی در پاسخ این ژن در تارهای کند و تند به تمرینات مقاومتی وجود دارد، بنابراین هدف این تحقیق ارزیابی اثر یک جلسه تمرین مقاومتی بر بیان ژن myoD در عضله اسکلتی تند و کندانقباض رت های نر نژاد ویستار است.
بدین منظور پانزده رت از انستیتو پاستور تهیه شد و در شرایط طبیعی (دما، چرخه تاریکی و روشنایی و دسترسی آزاد به آب و غذا) نگهداری و به صورت تصادفی به گروه مقاومتی (ده سر) و کنترل (پنج سر) تقسیم شدند. گروه مقاومتی یک جلسه تمرین مقاومتی را اجرا کردند، سپس 3 و 6 ساعت پس از تمرین، بی هوش و تشریح شدند. پس از آن عضلات نعلی و عضله بازکننده دراز انگشتان (EDL) خارج و برای تعیین میزان بیان ژن myoD در آنها از روشReal time RT-PCR استفاده شد. با استفاده از آزمون آماری t اطلاعات به دست آمده ارزیابی شد.
در پایان نتایج نشان داد تمرین مقاومتی بیان ژن myoD در عضله EDL را 36/2 برابر (غیرمعنادار) افزایش داد و بیان ژن myoD عضله نعلی تغییر معناداری نکرد. پس می توان گفت ژن myoD در عضله تندانقباض نسبت به عضله کندانقباض سریع تر و بیشتر تحت تأثیر تمرین مقاومتی قرار می گیرد.
بررسی آثار روش گرم کردن بر نتایج یک برنامه تمرین قدرتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حرکت پاییز ۱۳۸۰ شماره ۹
حوزه های تخصصی:
آیا گرم کردن می تواند تاثیر زیادی در میزان قدرت عضلات فرد دریک جلسه تمرین یا مسابقه به وجود آورد؟ گرم کردن اعم از فعال ، غیر فعال ،تا چه حد موجب بهره گیری بیشتر از یک برنامه ی تمرینی خاص می شود ؟ رونشدن این نکات کمک می کند تا هرچه بهتر بتوانیم از برنامه های گرم کردن در فعالیت های ورزشی وتوانبخشی بهره بگیریم .برای اجرای تحقیق 40 نفر از دانشجویان واحد عمومی تربیت بدنی به صورت تصادفی انتخاب شدند بیست نفر درگروه اول ،یعنی گروه گرم کردن فعال وبیست نفر نیزدر گروه دوم یعنی گرم کردن غیرفعال‹دو آب گرم ›جایگزین شدند.آزمون حداتکثر قدرت ایزومتریک اختیاری دستها ‹متغیروابسته› با استفاده از دینامومتر درسه مرحله اجرا شد.مرحله ی اول ، پیش آزمون سنجش حداکثر قدرت ایزومتریک دست ها برای هردو گروه درشرایط یکسان اجرا گردید.در مرحله ی دوم، پس از اعمال متغیر مستقل تحقیق‹ شیوه ی گرم کردن فعال وغیرفعال›، آزمون حداکثر قدرت دست ها انجام شد.در مرحله ی سوم،آزمودنی ها به مدت هشت هفته وهر هفته سه جلسه تمرین معین را که برای هردو گروه مشترک بود،همراه با برنامه ی گرم کردن درابتدای آن انجام دادندوسپس آزمون حداکثر قدرت ایزومتریک دست ها اجرا شد.نتایج به دستآمده توسط آزمون t، برای گروه های مستقل وپیوسته در حد آلفای 5 درصد بررسی ومعلوم شد که احتمالاً گرم کردن اعم از فعال وغیر فعال موجب افزایش ایزومتریک اختیاری دست ها در یک جلسه تمرین یا مسابقه می شود واختلاف معنی داری بین میزان افزایش ناشی از روش گرم کردن وجود ندارد واین امر در میزان قدرت به دست آمده پس از دوره ی تمرینی ،مشابه با دو روش متفاوت گرم کردن نیز صادق است.
تأثیر یک برنامه تمرینی ویژه صبح و عصر بر سازگاری زمان تمرین و زمان آزمون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر مطالعه تاثیر یک برنامه تمرینی ویژه صبح و عصر بر سازگاری زمان تمرین و زمان آزمون بوده است تا تغییرات احتمالی در برخی عوامل آمادگی جسمانی و حرکتی نسبت به زمان تمرین مطالعه شود. به این منظور، زمان واکنش ساده در پاسخ به محرک دیداری، حداکثر قدرت ایزومتریک دست، توان بی هوازی پا و استقامت عضلات کمربند شانه ای، در پیش آزمون (عصر) و پس آزمون (صبح و عصر) سنجیده شده اند. در این پژوهش 20 پسر دانش آموز داوطلب که دست کم یک سال سابقه تمرین منظم کشتی داشتند، به شکل تصادفی به دو گروه تجربی 1 (زمان تمرین 9 تا 11 صبح) و گروه تجربی 2 (زمان تمرین 4 تا 6 عصر) تقسیم شدند. هر دو گروه به مدت 3 هفته و هر هفته 4 جلسه در یک برنامه تمرینی کشتی شرکت داده شدند. تحلیل واریانس چند عاملی نتایج نشان داد در هیچ کدام از عوامل مورد سنجش، سازگاری معنی داری با زمان تمرین رخ نمی دهد و این در حالی است که تفاوت معنی داری بین زمان های گوناگون سنجش زمان واکنش ساده مشاهده شد(001/0=P). همچنین، بین زمان های گوناگون اندازه گیری حداکثر قدرت ایزومتریک دست، تفاوت معنی داری به وجود نیامد (195/0 =P) . سنجش توان بی هوازی پا در زمان های مختلف ارزیابی، اختلاف معناداری نشان داد (00/0 =P)، در حالی که استقامت عضلات کمربند شانه ای تغییر بارزی نیافت (273/0=P).
تاثیر هشت هفته تمرین حرکات موزون بر غلظت کورتیزول، تستوسترون بزاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سلول های ماهواره ای، سلول های بنیادی ویژه ای هستند که در بیشتر بافت های بدن وجود دارند و به عنوان سلول های ذخیره عمل می کنند. این سلول ها در پاسخ به آسیب های مکانیکی و شیمیایی تکثیر شده و موجب رشد، جایگزینی و ترمیم در بافت می شوند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر هشت هفته فعالیت ورزشی منتخب و مکمل استروژن بر سلول های ماهواره ای در رت های تخمدان برداری شده از نژاد اسپراگوداولی بود. این تحقیق از نوع آزمایشی است و آزمودنی های آن 35 سر رت از نژاد اسپراگوداولی با وزن 20 ±200 گرم بود. در ابتدا آزمودنی ها تحت عمل تخمدان برداری قرار گرفتند و پس از یک ماه بهبودی کامل به طور تصادفی به چهار گروه کنترل،فعالیت ورزشی،مکمل استروژن، فعالیت ورزشی به همراه مکمل استروژن تقسیم شدند. دو گروهی که فعالیت ورزشی را به تنهایی یا همراه با مکمل استروژن انجام می دادند، یک فعالیت ورزشی منتخب را سه روز در هفته به مدت 8 هفته و با شدت حدود 80-70 درصد Vo2max اجرا کردند. در این مدت گروه مکمل استروژن و فعالیت ورزشی به همراه مکمل استروژن در ابتدای هر هفته 6/0 میلی لیتر استروژن را به صورت تزریق زیر جلدی دریافت می کردند. در انتهای هفته هشتم پس از کشتن رت ها به روش اخلاقی و خارج ساختن عضله نعلی، رنگ آمیزی آن با CD56 انجام گرفت و با استفاده از میکروسکوپ نوری تعداد سلول های ماهواره ای شمارش شد. از تحلیل واریانس یک طرفه برای تجزیه و تحلیل اطلاعات استفاده شد. نتایج نشان داد در گروه فعالیت ورزشی ، تعداد سلول های ماهواره ای 5/1 برابر افزایش یافت. درحالی که در گروه هایی که فعالیت ورزشی را به همراه مکمل استروژن یا مکمل استروژن را به تنهایی دریافت می کردند، به ترتیب کاهش 68 و9/73 درصدی مشاهده شد. همچنین نتایج حاکی از آن است که تغییرات مشاهده شده در تعداد سلول های ماهواره ای فقط در گروه فعالیت ورزشی از لحاظ آماری معنادار بود. تمرینات استقامتی می تواند تکثیرسلول های ماهواره ای عضله نعلی رت ها را افزایش دهد. این فعالیت ها بر عملکرد ژنتیکی فیبرهای عضلانی،تغییر ساختار آنها و سوخت و ساز و تقویت آزادسازی فاکتورهای رشد تاثیر می گذارند که از طریق سیستم پاراکرین عمل می کند و موجب فعالیت سلول های ماهواره ای می شود. فعالیت سلول ها نیز پیش نیازی برای افزایش عملکرد و حجم عضله محسوب می شود.
آیا ورزشکاران نخبه بیش از غیرورزشکاران مستعد اختلال تغذیه اند؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر برآورد شیوع اختلال تغذیه، بررسی نارضایتی از شکل بدن و فشار اجتماعی برای تغییر وزن در زنان ورزشکار نخبه و زنان دانشجوی غیرورزشکار است. به این منظور 618 آزمودنی بین سنین 18- 30 سال در این پژوهش شرکت کردند. 211 ورزشکار نخبه (پنج رشتة ورزشی) و 407 غیرورزشکار، پرسشنامه ها را دریافت کردند. این مجموعه شامل پرسشنامة جمعیت شناسی، پرسشنامة بررسی سابقة فعالیت ورزشی، پرسشنامة نگرش غذایی و مقیاس تصویری شکل بدن بود. به علاوه، قد و وزن آزمودنی ها به منظور مقایسة BMI واقعی، ادراک شده و دلخواه اندازه گیری شد. یافته های این مطالعه نشان داد شیوع اختلال تغذیه در زنان ورزشکار نخبه بیش از زنان غیرورزشکار است. به علاوه، در مورد BMI، نارضایتی از شکل بدن و فشار اجتماعی برای تغییر وزن تفاوت معنی داری بین زنان ورزشکار و غیرورزشکار مشاهده شد (05/0 p<). همچنین، نارضایتی از شکل بدن در زنان غیرورزشکار با اختلال تغذیه همبستگی مثبت نشان داد (05/0 p <). این یافته ها نشان می دهد علت بروز اختلال تغذیه می تواند در ورزشکاران و غیرورزشکاران متفاوت باشد. در مورد ورزشکاران نخبه اختلال تغذیه ممکن است بازتاب منطقی تمایل به داشتن شکل بدنی خاص برای افزایش عملکرد باشد؛ بنابراین برای برخی از ورزشکاران اختلال تغذیه می تواند ارمغان فعالیت ورزشی باشد نه عوامل روان شناختی.
تاثیر سه نوع برنامه گرم کردن با حرکات پویا، کشش پویا و ماساژ بر میزان توان انفجاری دوندگان مرد سرعتی
تأثیر یک دوره تمرین هوازی به همراه مصرف شیر بر میزان GLUT4، گلوکز و انسولین در پسران نابالغ دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، تعیین اثر هشت هفته تمرین هوازی به همراه مصرف شیر بر میزان GLUT4، گلوکز و انسولین در پسران نابالغ دارای اضافه وزن بود. به این منظور، 28 پسر نابالغ (8 تا 10سال) دچار اضافه وزن(BMI) براساس پرسشنامة تغذیه ای، قابلیت های ورزشی، شاخص توده بدنی، صحت و سلامت بدنی از بین داوطلبان انتخاب شدند. سپس آزمودنی ها به طور تصادفی به چهار گروه تمرین، شیر، تمرین + شیر و کنترل تقسیم شدند. برنامة تمرینی به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته و با شدت 60 - 45 درصد حداکثر ضربان قلب انجام گرفت. گروه های دریافت کنندة مکمل شیر 236 میلی لیتر شیر در روز مصرف کردند. خونگیری در شرایط 14 ساعت ناشتایی، قبل و بعد از 8 هفته برای ارزیابی سطوح GLUT4، گلوکز و انسولین انجام گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس عاملی صورت پذیرفت. یافته های نشان داد بعد از 8 هفته میزان GLUT4 در گروه های تمرین(001 /0p=)، تمرین + شیر(005 /0p=) و شیر (002 /0p=) افزایش معنادار یافت. میزان گلوکز و انسولین در گروه های تمرین (به ترتیب 058 /0p= و001 /0p=)، تمرین + شیر (به ترتیب 001 /0p= و003 /0p=) و شیر (به ترتیب 002 /0p= و001 /0p=) کاهش داشت که این تغییرات به جز در گلوکز گروه تمرین در دیگر گروه ها معنادار بود. بنابراین به نظر می رسد یک دوره تمرین هوازی همراه با مصرف شیر، موجب بهبود هموستاز گلوکز، کاهش سطح انسولین و افزایش GLUT4 در پسران نابالغ دچار اضافه وزن می شود.
تأثیر چهار هفته تمرین تناوبی شدید (HIT) بر برخی شاخص های هوازی و بی هوازی زنان تیم ملی بسکتبال ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمرینات تناوبی شدید (HIT) رویکرد مؤثری در بهبود آمادگی در کوتاه مدت است. اثر این گونه تمرینات بر سازگاری های عملکردی، فیزیولوژیکی در ورزشکاران نخبه هنوز نامشخص است. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر چهار هفته اجرای HIT بر برخی متغیرهای عملکردی و فیزیولوژیکی انجام گرفت. بدین منظور 14 نفر از بازیکنان داوطلب تیم ملی زنان بسکتبال ایران (با میانگین سن=24/3 ± 0/23 سال، وزن=50/8 ± 6/63 کیلوگرم و شاخص توده بدنی= 15/3 ± 8/21 کیلوگرم بر متر مربع) انتخاب و به گونه تصادفی به دو گروه تجربی (7n=) و کنترل (7n=) تقسیم شدند. پیش و پس از تمرینات ،آزمودنی ها،1. آزمون فزاینده همراه با تجزیه و تحلیل گازهای تنفسی برای تعیین برخی از متغیرهای فیزیولوژیکی و 2. یک وهله آزمون وینگیت را برای تعیین حداکثر توان (PPO ) و میانگین توان (MPO) اجرا کردند. هر دو گروه، برنامه تمرین بسکتبال مشابهی را به مدت چهار هفته دنبال کردند، در حالی که گروه تجربی در کنار برنامه تمرین بسکتبال، پروتکل دویدن سرعتی بی هوازی (RAST) را به عنوان یک پروتکل HIT، دو جلسه در هفته اجرا کردند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آنالیز کوواریانس (ANCOVA )، در سطح معناداری05/0p< و با نرم افزار Spss16، انجام گرفت. نتایج آزمون ANCOVA نشان داد گروه تجربی افزایش معناداری در VO2max(001/0p=)،vLT(011/0 p=)،vVO2max(001/0 p=) و حداکثر نبض اکسیژن (001/0p=) داشتند. اجرای HIT نیز موجب افزایش معنادار حداکثر توان (03/0p=) و میانگین توان (02/0p=) شد. یافته های حاضر نشان داد، برنامه تمرینات تناوبی شدید با دوره های استراحت کوتاه می تواند موجب افزایش اجرای هوازی و بی هوازی در کوتاه مدت شود.
تاثیر مکمل گیری کوتاه مدت کراتین و کراتین همراه با کربوهیدرات بر عملکرد بی هوازی فوتبالیست های جوان
اثر تعاملی مصرف مکمل ویتامین E و تمرین هوازی بر CK، LDH، و لاکتات خون مردان غیرورزشکار پس از فعالیت درمانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اثر تعاملی مصرف مکملهای ضداکسایشی و فعالیتهای هوازی بر میزان فشار اکسایشی وارد بر بدن، هنوز به خوبی مشخص نیست. از این رو، در این پژوهش اثر تعاملی مصرف مکمل ویتامین E و تمرین هوازی با شدت 55 تا 75 درصد ضربان قلب ذخیره بر برخی شاخصهای فشار اکسایشی بررسی می شود. به این منظور، 40 دانشجوی سالم، غیرسیگاری و غیرورزشکار داوطلب، با میانگین سن 5/1±3/21 سال، میانگین قد 4/5±176 سانتی متر، و میانگین وزن 14±2/74 کیلوگرم در 4 گروه 10 نفره به ترتیب زیر تقسیم شدند:
گروه 1: ویتامین E + تمرین هوازی،
گروه 2: تمرین هوازی + دارونما،
گروه 3: ویتامین E، و
گروه 4: دارونما.
طرح پژوهشی عبارت بود از مصرف روزانه 400 میلی گرم مکمل ویتامین E و تمرین هوازی، 3 روز در هفته و با شدت 55 تا 75 درصد ضربان قلب ذخیره به مدت 8 هفته به همراه یک وهله فعالیت درمانده ساز قبل و بعد از برنامه که هر دو پروتکل روی چرخ کارسنج انجام شد. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش، قبل و بعد از فعالیت درمانده ساز، از آزمودنیها نمونه خون گرفته شد. اطلاعات به دست آمده با آزمونهای آماری تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون t همبسته تجزیه و تحلیل شد.
نتایج نشان داد انجام تمرینهای هوازی به همراه مصرف مکمل ویتامین E در میزان لاکتات خون زمان استراحت و پس از ورزش درمانده ساز تغییر معنا داری ایجاد می کند، اما در مقادیر آنزیمهای CK و LDH چهار گروه تفاوت معنا داری ایجاد نمی کند. با توجه به نتایج به دست آمده، به نظر می رسد مصرف مکمل ویتامین E و 8 هفته فعالیت هوازی در لاکتات خون افراد غیرورزشکار موجب تغییر معنا دار می شود اما بر شاخصهای فشار اکسایشی بدن تاثیر قابل ملاحظه ای ندارد و احتمالاً به برنامه ای با شدت، زمان و مقادیر ویتامین E متفاوت نیاز است تا سازگاریهای آنزیمی دیده شود.
عوامل همبسته با کوه گرفتگی حاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش یافتن عوامل مرتبط با بروز کوه گرفتگی حاد (AMS) است. بدین منظور، 218 کوه پیمای داوطلب زن و مرد (سن: 9/10±0/37 سال) در ارتفاع 4200 متری بررسی شدند. پس از گذشت 5/0 تا 2 ساعت از ورود آزمودنی ها به این ارتفاع، اشباع اکسیژن خون سرخرگی آنها در شرایط استراحت (SPO2%) اندازه گیری شد. پس از تلاش برای صعود به قله، بدترین نشانه های AMS آزمودنی ها مجدداً طی اقامت در ارتفاع 4200 متر، با استفاده از پرسشنامه لیک لوییس ثبت شد. آزمون مربع کای نشان داد آزمودنی-هایی که مستعد ابتلا به AMS نبودند (001/0>p)، در طول سال، دست کم سه شب را در ارتفاع بالاتر از 3000 متر سپری کرده بودند (01/0>p)، سابقه صعود به ارتفاع بالاتر از 5000 متر داشتند (001/0>p) و طی 2 ماه پیش از صعود، دست کم یک بار به ارتفاع بالاتر از 3000 متر صعود کرده بودند (05/0>p). همچنین، این افراد در بدو ورود به ارتفاع 4200 متری، SPO2% بالاتری داشتند (001/0>p) و بروز AMS در آنها، به طور معنی داری کمتر از سایر آزمودنی ها بود. سن، جنس، جرم بدن، شاخص توده بدنی، حجم تمرینات بدنی در هفته و سرعت صعود، ارتباط معنی داری با بروز AMS نداشت. در نتیجه، بالاتر بودن SPO2% در بدو ورود به ارتفاع، سازگاری پیشین با ارتفاع، و سابقه صعود به ارتفاعات، عواملی هستند که احتمال بروز AMS را در کوه پیمایانی که قصد صعود به ارتفاعات بالاتر از 4000 متر دارند، کاهش می دهند.
پاسخ های هورمونی، شاخص های آسیب سلولی و غلظت اسیدهای آمینة پلاسما به دنبال فعالیت مقاومتی حاد همراه با مصرف مکمل BCAA(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر حاد تمرین مقاومتی همراه با مکمل اسید آمینة شاخه دار بر غلظت اسیدهای آمینة پلاسما، پاسخ های هورمونی و شاخص های آسیب عضلانی در زنان جوان سالم بود. 10 دانشجوی فعال دختر که حداقل دو جلسه فعالیت ورزشی منظم در طول هفته داشته و سابقة مصرف هیچ نوع مکملی نداشتند، به صورت داوطلب در یک طرح مقطعی دوسوکور شرکت کردند. طرح تحقیق در دو جلسه با فاصلة 6 هفته انجام گرفت. فعالیت مقاومتی شامل هفت حرکت (دو حرکت پایین تنه و پنج حرکت بالاتنه) با شدت 50 درصد 1RM در 5 ست، 15-12 تکرار بود. درهر جلسه نیمی از آزمودنی ها به صورت تصادفی مکمل (5 /4 گرم BCAA به صورت محلول) و نیمی دیگر دارونما (به همان مقدار دکستروز) مصرف کردند. نمونه های خونی قبل از فعالیت (ناشتا)، بلافاصله بعد از فعالیت، 3 ساعت بعد از فعالیت و همچنین در روز بعد (مشابه نمونة اول) جمع آوری شد. نتایج نشان داد مکمل سازی BCAA موجب افزایش چشمگیر اسیدهای آمینة شاخه دار پس از فعالیت شد (05 /0 P<). همچنین پس از فعالیت و سه ساعت پس از آن، افزایش معناداری در مقادیر لوسین و ایزولوسین در شرایط مصرف مکمل (در مقایسه با شرایط دارونما) دیده شد (05 /0 P<). این در حالی بود که متیونین در هر دو شرایط، بلافاصله پس از فعالیت کاهش یافت (05 /0 P<)، اما گلوتامین و فنیل الانین تنها در شرایط مکمل و آن هم بلافاصله پس از فعالیت کاهش معناداری داشتند. علاوه بر این، لاکتات دهیدروژناز (05 /0 P>) و کراتین کیناز (05 /0 P<) به عنوان شاخص های آسیب سلولی در هر دو شرایط
به دنبال فعالیت افزایش یافتند. تغییرات هورمون های انسولین و کورتیزول نیز در هر دو شرایط مکمل و دارونما الگوی مشابهی داشت. به نظر می رسد تنها یک بار مصرف مکمل قبل از شروع فعالیت مقاومتی حاد بر غلظت اسیدهای آمینة شاخه دار پلاسما تأثیر مثبتی داشته باشد، درحالی که مکمل موجب کاهش غلظت گلوتامین، فنیل الانین و متیونین شد. در هر حال، شاخص های آسیب سلولی (LDH ، CK) و هورمون های انسولین و کورتیزول تحت تأثیر دریافت قبل از فعالیت مکمل قرار نگرفتند.
تأثیر یک دوره مکمل دهی عصارة دارچین بر پاسخ nAChR عضلة اسکلتی موش های صحرایی سالمند به فعالیت حاد وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مصرف مکمل های حاوی آنتی اکسیدان در بهبود عملکرد در دوران سالمندی اهمیت زیادی دارد. هدف این تحقیق، بررسی تأثیر یک دوره مکمل دهی عصاره دارچین بر پاسخ گیرندة نیکوتینی استیل کولین (nAChR)پس از یک جلسه فعالیت وامانده ساز در موش های صحرایی سالمند بود. 32 سر موش سالمند نژاد ویستار به طور تصادفی در چهار گروه ورزش وامانده ساز، دارچین، دارچین– ورزش و کنترل تقسیم شدند. موش ها در گروه دارچین و دارچین- ورزش mg/kg/day 200 عصارة دارچین به مدت 14 روز به صورت گاواژ دریافت کردند. در گروه ورزش و دارچین– ورزش، موش ها ابتدا با سرعت m/min 10 برای گرم کردن روی تردمیل راه رفتند و سپس هر دو دقیقه، m/min 2 به سرعت تردمیل اضافه شد تا سرعت به m/min 28 رسید. پس از بیهوشی، عضله SOL و EDL در حالت استراحت، بلافاصله و چهار ساعت بعد خارج شد. از روش هموژن کردن و سپس وسترن بلات برای شناسایی تغییر متغیرها استفاده شدند. داده ها با استفاده از آزمون تی مستقل و تحلیل واریانس یکطرفه (One Way ANOVA) در سطح معناداری (05/0 ≥P ) تجزیه وتحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که میزان nAChR بلافاصله و چهار ساعت بعد در عضله SOL، در همه گروه ها به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل بود (05/0˂ P). با وجود این در عضله EDL این افزایش معنادار نبود (05/0 ≤P). به نظر می رسد که مکمل دهی عصاره دارچین و فعالیت استقامتی، روش مناسبی برای کاهش توسعة سارکوپنیا و افزایش سنتز nAChR در افراد سالمند باشد.