فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۱٬۹۳۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
تحلیل ساختاری زمان، یکی از رویکردهای جدید در حوزة نقد ادبی به حساب می آید که دریافتی جامع از ابعاد زیبایی شناختی و نظام نحوی حاکم بر داستان ها ارائه می کند. ژنت از جمله نظریه پردازانی است که با تأکید بر عنصر زمان، به بررسی مناسبات و روابط زمانی در متون روایی بر اساس مفاهیم نظم، تداوم و بسامد می پردازد. این جستار در پی آن است که با بررسی آخرین رمان احمد محمود، «درخت انجیر معابد» بر اساس نظریة ژنت، چگونگی ساختار زمانی در این روایت را با شیوه ای تحلیلی- استنباطی واکاوی کند.برآیند این واکاوی نشان می دهد که نویسنده با بنانهادن طرح روایت بر ساختاری غیرخطی، داستانی مدرن خلق می کند که عنصر زمان در آن نقشی اساسی دارد. تداعی های آگاه یا نیمه آگاه، منطبق با مؤلفه های جریان سیّال ذهن که از طریق همسانی مکانی یا کلامی روی می دهد، موجب بازگشت های مکرّر زمانی به گذشته می شود. کارکرد اغلب این گذشته نگری ها، رفع پیچیدگی متن، اشاره به گذشتة اشخاص و یا بازگشایی گره های داستانی است. بررسی تداوم داستان نشان می دهد نویسنده به خصوص در زمان گذشته، داستان را با شتاب به پیش می برد و به اقتضای طرح داستان، گاه با حذف و تلخیص بر سرعت روایت می افزاید، گاهی با صحنه نمایشی و توصیف، به تفصیل رویدادها را شرح می دهد. انواع بسامد مفرد، مکرر و بازگو در داستان کارکرد دارد و کانون روایت، سوم شخص و دانای کل است.
بررسی روایت شناسی طبقات الصوفیه بر اساس نظریة «زمان در روایت» ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت، نوعی توالی زمانی دولایه است: زمان چیزی که نقل می شود و زمان روایت. روایت شناسی یا دستور زبان روایت، رویکردی نظام مند و روش مند در بررسی ساختار روایت است که با بررسی فرم یک اثر ادبی می کوشد به نظام معنایی ای فراتر از متن دست یابد و گفتار روایی یا متن را فهم پذیر کند. بنابراین، روایت شناسی مجموعه ای از احک ام کلی درب اره سبک های روایی، نظام های حاکم بر روایت یا داست ان گویی و ساختار پیرنگ است. ژرار ژنت همراه با نظریه پردازانی مانند ولادیمیر پراپ، ای .جی. گِرِماس و تزوتان تودورف از پیشگامان این رویکرد ساختارگراست که شیوه های روایی متن ادبی را بررسی می کردند. نظام روایت شناسی ژنت متأثر از نظریه های ساختارگرایان است و آثار وی برای این نظریه پردازان ادبی و نشانه شناسان اهمیت خاصی دارد. ژنت برای توصیف و تحلیل ساختارهای متون ادبی پنج مبحث را مهم می دانست: نظم، تداوم، بسامد، وجه و لحن. این پنج عامل در چارچوب نظریه «زمان در روایت» ژرار ژنت جای می گیرد که در بحث ها و تحلیل های نقد ادبی در کشورمان، تاحدی تازه است و منتقدان ادبی در ایران کمتر به آن توجه کرده اند. یکی از آثار برجستة ادب روایی فارسی، طبقات الصوفیةخواجه عبدالله انصاری است. این اثر، متنی روایی است و می توان آن را بر اساس نظریة روایت در زمان ژنت بررسی کرد. این پژوهش با بیان نظریة ژنت به یافتن شواهد و مثال هایی از دیدگاه های او در طبقات الصوفیهپرداخته است؛ این جستار همچنین پنج مبحث زمان در روایت را شرح و واکاوی می کند. به سبب آنکه طبقات الصوفیهاز سخنان خواجه عبدالله است و نه از نوشته های او، ساختار داستانی بسیار استواری ندارد؛ اما آن را برپایة پنج مبحث نظم، تداوم، بسامد، وجه و لحن، به خوبی می توان بررسی کرد و به دستاوردهای درخور توجهی دست یافت. در نمونه های بررسی شده از طبقات الصوفیه، نوعی زمان پریشی، تغییر لحظه ای زمان در جریان، پیش بینی فرد، پرداختن به جزئیات ریز و وجود تکرار و بسامد در داستان وجود دارد. مهم ترین دستاورد این گونه پژوهش ها، بهره مندی از رویکردهای نوین نقد، تحلیل ادبی و دانش های جدید، ازجمله روایت شناسی، در بررسی متون کلاسیکی همانند طبقات الصوفیةخواجه عبدالله انصاری است.
بررسی تقابل عشق و مرگ در ساختار شعر فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختارشناسی شعر از پایه های اولیه ی شناخت اصولی و عمیق در هر شعر ماندگاری است. تبیین و تحلیل یک شعر، مدیون تناسب ها و تقابل های بنیادینی است که پایه ریز ساختار نظام مند آن شعر می باشد. دقت در کشف و بررسی مجموعه یاین تقابل ها و تناسب های شعری است که ما را به تحلیل درستو نقادانه یک اثر ادبی رهنمون می گردد. به میزانی که شبکه ی تناسب ها و تقابل ها در یک شعر برجسته و مایه «انگیزش» همدیگر شوند، آن شعر نیز دارای نظامی ساختمندتر خواهد بود.در شناخت و تحلیل اشعار فروغ فرخزاد، بی نیاز از شناخت ساختار شعری او نیستیم. ساختار شعر او نیز بر مبنای شبکه ای از تناسب ها و تقابل های بنیادینی استوار گشته است که آن چنان که بعد خواهد آمد «تقابل دوگانه عشق و مرگ» از اصول پایدار آن می باشد. مفهوم عشق و مفاهیم وابسته ی آن در شعر فروغ فارغ از مفهوم مرگ و متعلقات آن قابل توضیح و بررسی نیست. به عبارتی دیگر،در این مقالهما بر آنیم که مفهوم عشق و تصاویر و عواطفی که از آن نشأت می گیرد، تنها در تقابل با مفهوم مرگ و تصاویر و عواطف خاص آن قابل شناخت و در نهایت تحلیل و بررسی است. از رهگذر این تقابل دوگانه بنیادین است که ساختار تصاویر شعری او قوام می گیرد. باید توجه داشت که هرگونه نگاه نقادانه ای به شعر فرخزاد بی نیاز از توجه عمیق به این تقابل همیشگی مفاهیم عشق و مرگ در شعر ممکن نمی گردد.
بررسی روابط بینامتنی مینوی خرد و دیباچه شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خوانش دقیق و درک عمیق یک متن، بدون در نظر گرفتن متون پیشین و هم زمان با آن، امکان پذیر نیست و هیچ اثری از آثار پیش از خود مستقل نیست. موضوع ارتباط یک متن با متون دیگر، نخستین بار مورد توجّه باختین قرار گرفت و سپس توسّط ژولیا کریستوا و ژرار ژنت، گسترش یافت. شباهت و همانندی روایت ها و خرده روایت های شاهنامه با دیگر آثار پیش از آن و هم چنین شباهت دیدگاه های فلسفی و دینی مطرح شده در شاهنامه، به ویژه در دیباچه آن، با برخی متون پیش از آن هم چون اوستا، کارنامه اردشیر بابکان، یادگار زریران، یادگار بزرگمهر، بندهش، مینوی خرد و دیگر آثار و روایات حماسی و ملّی، وجود بینامتنیت میان این آثار را تأیید می کند و به شناختن آن ها و بازخوانی شاهنامه از طریق آن ها، کمک می کند. در این مقاله، با مقایسه محتوایی دیباچه شاهنامه فردوسی و متن ترجمه شده مینوی خرد به فارسی، به روابط بینامتنی این دو اثر از منظر نظریه ژنت پرداخته شده و نتیجه این بررسی نشان می دهد که بی شک، مینوی خرد یکی از پیش متن های اصلی حکیم فردوسی در سرایش شاهنامه بوده است.
رویکردهای روان درمانبخش مولانا در حکایت پادشاه و کنیزک مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان های مثنوی معنویبه صورت چندبعدی بیان شده است؛ به گونه ای که یک داستان آن را از چندین بعد می توان تحلیل کرد. یکی از این داستان ها، حکایت مشهور پادشاه و کنیزک است. این داستان تاکنون از جوانب مختلفی مانند اخلاق پزشکی و عشق بررسی شده؛ اما به بعد مهم درمان روان شناسانة داستان کمتر توجه شده است. به همین سبب در این پژوهش، نگارندگان با بررسی داستان پادشاه و کنیزک، سعی کرده اند تا روش های درمان کنیزک را با رویکردهای روان درمانی معاصر، تطبیق دهند. تحلیل روان شناسانة داستان پادشاه و کنیزک نشان می دهد این داستان آمیزه ای از رویکردهای روان شناسی مشاوره ای، شرطی سازی، تداعی گرایی، روان تحلیلی و نظریه های عشق است و در آن روش های درمانی حساسیت زدایی منظم، سطح آستانه و عشق درمانی به طور هدفمند در هم آمیخته است. یافته های پژوهش گویای نبوغ مولوی در تلفیق رویکردهای مختلف روان درمانی و ایجاد روشی یکپارچه برای درمان است که می تواند برای استفادة متخصصان روان درمان سودمند باشد.
آسیب شناسی و نارسایی های درس نامه های نقد ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی و آسیب شناسیِ چهار منبع از در س نامه های نقد ادبی تألیفِ استادان شمیسا، امامی، تسلیمی و شایگان فر، پرداخته می شود. این درس نامه با وجود فواید فراوانی همچون ملموس کردنِ مباحثِ نظریه های ادبی و نیز نقد عملی بر پایه متون ادبیِ فارسی ، نارسایی ها و ایراداتی هم دارند که امید است این نواقص با نقد و بررسی، رفع شوند. عمده این نارسایی ها و آسیب ها عبارتند از: 1) عدم تمایز میان نقد ادبی و نظریه ادبی؛ 2) فهم دیگرگون برخی نظریه های ادبی؛ 3) بی ارتباطیِ بین مقدماتِ درس نامه ها و مباحث مربوط به نظریه های ادبی؛ 4) گنجاندن بوطیقای ادبیِ پُست مدرنیسم در لوای نقد و نظریه ادبی؛ 5) تبیین و کاربستِ عملیِ غیر ضرورِ برخی نظریه ها؛ 6) تبیین غیر انتقادی برخی نظریه ها؛ 7) ارزیابیِ نادرست برخی نظریه ها؛ 8) بی توجهی به ادبیات معاصر به عنوان شاهد مثال ِتحلیلی برای نظریه های ادبی؛ 9) کم توّجهی به ادبیات داستانی (به ویژه ادبیات داستانیِ معاصر) در مقایسه با شعر.
نقد کهن الگویی سفرِ قهرمان در داستان هفت خان اسفندیار بر اساس نظریّة ژوزف کمپبل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع این نوشتار، تحلیل نمادهای داستان هفت خان اسفندیار، بر اساس نظریّة فرآیند فردیّت یونگ است که در نظریّة تک اسطورة ژوزف کمپبل، نمود یافته است. کمپبل برای سفر قهرمانان اساطیری، به منظور دست یافتن به فردیّت، الگویی در نظر گرفته که از سه مرحلة اصلی عزیمت، تشرّف و بازگشت تشکیل شده است. در این مقاله، سفر اسفندیار در هفت خان با این الگو و مراحل خردتر آن سنجیده و نشان داده شده است. خودآگاهِ ایرانی در هیأت اسفندیار، در پی توران که ناخودآگاهِ اوست، به آن سرزمین سفر می کند. اسفندیار که نمادی از کهن الگوی قهرمان است، می کوشد تا با ناخودآگاهِ درون بوحدت برسد. او به یاری پیرِ فرزانه و امدادهای غیبی، نخست در هفت وادی، سایه را با خود هم راه می کند و سپس با ورود به آستانِ تشرّف و غلبه بر نفسِ امّاره، با سه آنیمای درون بوحدت می رسد و با برکتی که از این سفر بدست می آورد، به سویِ جامعة خویش بازمی گردد تا با در دست گرفتنِ قدرتِ وعده داده شده از سویِ خودآگاه، به اصلاح و تحوّل جامعه بپردازد. این که اسفندیار بعدها به رویارویی با رستم برمی خیزد و قدم در راه بی بازگشت می گذارد، بیان گر این واقعیّت است که در سفر مثالیش نتوانسته با ناخودآگاه بِیگانگی برسد. بی بهرگیِ او از فرایند فردیّت و سیر ناقص او در روندِ کمال، موجب می شود تا بر تخت شاهی ننشیند و در نیمة راه زندگی، جان بسپارد.
بررسی و تحلیل گونه های هنجارگریزی در غزل های امیرحسن سجزی دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقش ادبی یکی از مهم ترین نقش های زبان است. جهت گیری پیام در نقش ادبی بر خود پیام متمرکز می شود و باعث برجستگی آن بر زبان هنجار می گردد. طبق الگوی لیچ(1969)، انحراف یا هنجارگریزی از زبان هنجار در هشت گونه شامل هنجارگریزی واژگانی، دستوری، آوایی، نوشتاری، معنایی، گویشی، سبکی و زمانی صورت می گیرد. پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی در چارچوب مکتب ساخت گرایی و بر مبنای الگوی هنجارگریزی لیچ به بررسی انواع هنجارگریزی های به کار رفته در شعر امیرحسن سجزی پرداخته است .یافته های پژوهش نشان می دهد که هنجارگریزی معنایی مهم ترین و پربسامدترین شیوه ای است که شاعر در جهت برجسته سازی زبان خود و بیان مفاهیم عمیق عرفانی از آن بهره جسته است. پس از آن هنجارگریزی های آوایی و دستوری که به منظور حفظ جلوه های موسیقیایی شعر به کار رفته اند، قرار دارند. همچنین، کاربرد هنجارگریزی گویشی و استفاده اندک از هنجارگریزی سبکی به ترتیب نشان دهنده وابستگی شاعر به پیوندهای بومی خود و در عین حال پایبندی وی به سبک رسمی گفتار می باشد.
تحلیل نابهنجاری شخصیتی در رمان «قلعه مرغی؛ روزگار هرمی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان «قلعه مرغی؛ روزگار هرمی» نوشته سلمان امین، یکی از رمان های موفق جامعه گراست که به یکی از معضلات اجتماعی خاص، یعنی بیکاری و عواقب آن توجه کرده است. این جستار بر مبنای نظریة «فرصت» رابرت مرتون (1910- 2003) انواع نابهنجاری های رفتاری و شخصیتی را در رمان مزبور واکاوی کرده است. مطابق نظریة مرتون، مشکلات اجتماعی نتیجه گسست میان اهداف پسندیدة جامعه و راه های دست یابی به آن است. جامعه با تعریف اهداف ارزنده برای اعضای مرتبط با خود، راهکارها و راهبردهای خویش را نیز عرضه می کند؛ لیک آنگاه که میان اهداف و وسیله نهادینه شدة تحقق آن فاصله ایجاد گردد، انحراف و نابهنجاری رخ می دهد. بر اساس این الگوی نظری، رمان «قلعه مرغی؛ روزگار هرمی» تصویری از جامعه ای ارائه می دهد که اهدافی یکسان و مقبول برای همه مشخص کرده است، اما استفاده از روش های تحقق آنها، به پایگاه و طبقه اجتماعی افراد بستگی دارد؛ چنانکه شخصیت اصلی رمان با عصیانگری پرومته ای خویش، به کشف راه های جدید روی می آورد، اما سرانجام چاره ای جز فراموشی اهداف و انزوا نمی بیند.
بررسی روایت شناسانة طوطی نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی متون ادبی از منظر روایتشناسی می تواند موجب شناخت بیشتری از ابعاد گوناگون متن گردد و لایه های پنهان آن را برای خواننده آشکار سازد. طوطی نامهیکی از مشهورترین کتاب های داستانی در ادبیات فارسی است که ضیاء نخشبی آن را در قرن هشتم بر اساس قصه هایی که ظاهراً اصلی سانسکریت داشته، به نثر سادة فارسی بازنویسی کرده است. در مقالة حاضر، بر اساس نظریة روایی ژنت این متن تحلیل و بررسی شده است. در این متن، با یک راوی برون داستانی(نویسنده) و یک راوی درون داستانی(طوطی) مواجه هستیم و بیشترین میزان مشارکت در امر روایتگری بر عهدة راوی درون داستانی است. کانونی شدگی و کانونی گری در این متن، از دو جنبة راوی برون داستانی و راوی درون داستانی بررسی شده است. در طوطی نامهبا زمان های تقویمی روبه رو نیستیم و زمان عموماً به صورت کلی مطرح می شود.در برخی از بخش های متن، نویسنده با حذف و کوتاه کردن برخی توصیفات، سعی در فشرده سازی زمان دارد و نیز در روایت های طوطی نامهترتیب زمانی حوادث رعایت شده است. مکان در طوطی نامهبه دو صورت مکان های کلی و مکان های خاص بیان شده است. از منظر اندیشه و فضای فکری، در طوطی نامهبا یک اندیشة غالب روبه رو هستیم و متنی تک صدا داریم و هنگامی که رفتاری در تضاد با اندیشة حاکم در متن، از سوی یکی از شخصیت ها سر می زند، منجر به سرکوب و نابودی وی می شود.
مؤلفه های روایت در سه شعر بلند «اخوان ثالث»با تأکید بر دیدگاه «ژرار ژنت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«روایت شناسی» دانشی جدید و نتیجه انقلاب ساختارگرایی در عرصه داستان است. در تحلیل ساختارگرایانه «روایت»، سازوکارهای درونی متن ادبی بررسی می گردند؛ تا واحدهای ساختاری بنیادین کشف شوند. هدف پژوهش حاضر، تحلیل و بررسی ساختار «روایت» در سه شعر بلند رواییِ «مهدی اخوان ثالث»: «قصه شهر سنگستان»، «اژدها عفریته ای منحوس» و «خوان هشتم» است. در این مقاله تلاش گردیده است، تا بر اساس دیدگاه «ژرار ژنت» به بررسی مؤلفه های روایی؛ یعنی «زمان دستوری»، «وجه» و «صدا» پرداخته شود و بر آن است تا یکی از جنبه های تحولِ منظومه های رواییِ معاصر برشمرده شود. نتیجه این بررسی نشان می دهد: «اخوان» در سرودن اشعار رواییِ خود، از ظرفیت های«روایت» و «روایت گری» بهترین استفاده را نموده است. روایت های او به شکل لحظه ای و خطی بیان نشده؛ بلکه اغلب با «رجوع به گذشته» شکل گرفته اند. وی از «شتاب مثبت» و «ثابت» بهره می برد. بسامد حاکم بر این سه منظومه، «بسامد مفرد» است. افعال و کنش های هر سه اثر روایی، در زمان گذشته روی داده است. «فاصله» در دو منظومه اخوان، چشمگیر است؛ زیرا راویان آن ها «داخل در روایت خود» هستند.
بررسی ساخت های گفتمان مدار سورة قصص بر اساس الگوی ون لیوون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر متن به شرطی در بازتولید اندیشة مدنظر خود نقش مهمی ایفا می کند که بتواند به گفتمان هایی که کارگزاران اجتماعی را در افکار عمومی هژمونی می سازد، دسترسی یابد. نظریة گفتمان مدار ون لیوون (2008م) یکی از رویکردهای تحلیل گفتمان است که همراه با مقوله های جامعه شناختی-معنایی و با تأکید بر اهمیت کارگزاران اجتماعی گفتمان، لایه های پنهان زبان را در متون شفاهی و کتبی می کاود و روابط زیرین هر گفتمان را آشکار می سازد. این شاخه از تحلیل می تواند جایگاه ویژه ای در مطالعات قرآنی پیدا کند؛ چراکه ساخت های گفتمان مدار قرآن کریم و میزان رازگونگی آن ها به خوبی نشان می دهد که ایدئولوژی پنهان در پس همة آن ها کم وبیش یکسان است. پژوهش حاضر در تلاش است با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی و با استناد به الگوی گفتمان مدار ون لیوون، نظام گفتمانی سورة قصص را مورد تحلیل قرار دهد. علت انتخاب سورة قصص این است که این سوره به علت روایت فشردة زندگی حضرت موسی (ع)، از کارگزاران اجتماعی و کنش های گفتاری قابل توجهی برخوردار است؛ لذا تحلیل گفتمان آن با نظریة ون لیوون کاملا منطبق است. بررسی ها نشان از آن دارد که در این سوره، مؤلفه های گفتمانی مبتنی بر اظهار (بسامد 916) در مقایسه با مؤلفه های مبتنی بر پوشیدگی (بسامد245) از بسامد بالایی برخوردار است؛ و این بدان معناست که خداوند در یک خلاقیت سبکی، مخاطب را با نام افراد، گرو هها، مکان ها و زمان هایی که کارگزاران اجتماعی در آن نقش فعال دارند، آشنا می سازد. همچنین به ترتیب شیوة تعیین نقش (بسامد475)، تعیین نوع اشاره (بسامد353) و تعیین ماهیت (بسامد88) بیشترین بازنمایی را در انواع اظهارِ کارگزاران اجتماعی در این سوره داراست.
بررسی «ازخودبیگانگی زن» در جامعه پدرسالار داستان های کوتاه «زویا پیر زاد» و «هیفاء بیطار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد جامعه شناختی، یکی از روش های نقد ادبی، است که در تحلیل متون ادبی معاصر کاربرد دارد؛ بر این اساس، رمان و داستان، حوزه های مناسبی برای انجام مطالعات جامعه شناختی به شمار می رود. در دوران معاصر، نویسندگان بزرگی از بانوان به نگارش رمان و داستان اقدام نموده اند و با پرداختن به موضوعات اجتماعی، سعی داشته اند مشکلات و مسائل زنان جامعة خود را مطرح کنند. بی شک یکی از مهم ترین موتیف های ادبیّات زنانِ نویسنده، پرداختن به مسئلة هویت زنان و بیگانگی آنان در جامعه و به ویژه جامعة پدرسالاری است. در این نوشتار، سعی شده است موضوع ازخودبیگانگی زن در جامعة پدرسالاری با رویکردی جامعه شناختی و به روش توصیفی - تحلیلی، در چند داستان کوتاه از دو نویسندة معاصر ایرانی و سوری (زویا پیر زاد و هیفاء بیطار) بررسی و تحلیل شود. نتایج حاصله از بررسی داستان های این دو نویسنده (آن ها)، حاکی از آن است که در جامعة پدرسالاری، علاوه بر عقاید غلط حاکم و نوع نگرش جامعه نسبت به زن، شیوه های رفتاری زنان و عدم آگاهی از حقوق و جایگاه انسانی خود در جامعه، از دلایل اصلی سلطة مرد بر زندگی زن و از بین بردن حقوق مادّی و معنوی وی و سرانجام ازخودبیگانگی او محسوب می گردد. ازخودبیگانگی، بر کیفیّت زندگی زن تأثیر می گذارد و باعث می شود که زن، معناداری و احساس رضایتمندی و شادکامی را در زندگی کمتر تجربه کند. این دو نویسنده، سعی داشته اند شرایط زندگی زنان جامعة خود را نشان دهند و نوعی آگاهی و بیداری در زنان ایجاد نمایند.
روایت، ابزار تعلیم در گلستان (رویکردی روایت شناختی به باب نخست گلستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت در نهاد آثار ادبی نهفته است و عنصری پیش برنده در تبیین نقش ادبی و هنری هر اثر ادبی است. هرچه اثر ادبی وجه داستانی قوی تری داشته باشد، روایت در آن پُرمایه تر و فعال تر است. گلستانسعدی اثری تعلیمی است که وجهی داستانی دارد؛ به همین سبب روایت و شگردهای روایت در آن پویا و اثرگذار است. این پژوهش با مطالعة کتابخانه ای و یادداشت برداری می کوشد با تأکید بر نظریه های ساختارگرایان معروف (مانند تولان، ژنت، بارت)، تأثیرگذاری روایت را در تبیین مفاهیم تربیتی و اخلاقی گلستانبررسی کند و از مهم ترین اصول نظری ساختارگرایان در شناخت ساختار گلستانبهره برد. این پژوهش نقش درونمایه را در پربار کردن کیفیت و تنوع ساختار کُنش ها و رخدادهای روایی در حکایت های باب اول گلستانبررسی می کند. همچنین این مقاله بیانگر این مطلب است که سعدی به سبب برخورداری از فهم ادبی توانسته است حکایت های گلستانرا بر پایه ها و اصول و کُنش هایی بُنیان گذاری کند که قرن ها بعد در داستان نویسی و داستان کوتاه نویسی پایه و مبنای نگارش نوین قرار گرفته است. نظام باورهای سعدی ، بر گرداگرد گزاره شناخت هستی در پیرامون او شکل گرفته است که آنها را از راه تمثیل به مخاطب منتقل می کند؛ بنابراین گفتمان چیره بر حکایت ها یک گفتمان تعلیمی است .
تحلیل روان شناسی اسطوره قهرمان و رویین تنی در داستان رستم و اسفندیار بر اساس نظریه های آدلر و رادن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم روان شناسی و شاخه هایش ابزاری است که می توان با کمک آن بسیاری از رفتارهای انسان امروزی یا انسان در بستر تاریخ را بررسی کرد. با استمداد از این علم می توان به زوایای پیچیدة ذهن شخصیت های داستانی پی برد و دربارة روان شناسی فردی آنها به طرح نظریه پرداخت. مقالة حاضر سعی دارد با کمک تحلیل روان شناسی، ظاهر و ژرفای روان دو پهلوان نامی شاهنامه(رستم و اسفندیار) را به صورت توصیفی و تحلیلی گزارش کند. هر دو پهلوان، اسطوره قهرمانی هستند که برای ستیز با طبیعت و عوامل مختلف آن به کارکردهای خارق العاده مجهز می شوند. آدلر بر آن است ساخت و پرداخت این اسطوره قهرمان ها را می توان جبران نوعی حقارت بشر در مقابل جبر طبیعت و محیط دانست و عبور هر دو پهلوان از موانع دشوار محیطی و طبیعی را نیز به این مسئله مربوط کرد. رادن در تحول اسطورة قهرمان، 4 دوره را از هم متمایز می کند. طبق تحقیق او اسطورة رستم و اسفندیار را می توان تحول «دورة دوقلوها» نامید. بحث دیگر مربوط به اسطوره قهرمان اسفندیار و پایان غم بار اوست که به عقدة کمبود محبت اسفندیار مربوط می شود. با استناد به شاهنامهاین مطلب اثبات شده است که بی بهرگی از محبت پدر و خویشاوندان اسفندیار او را به ورطة نیستی می کشاند.
الزمن الروائی فی روایة ""رماد الشرق"" لواسینی الأعرج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یعد الزمن أحد المکونات الأساسیة فی الخطاب الروائی ویسهم فی تشیید النص فنیاً وجمالیاً. وحظیت دراسة الزمن الروائی باهتمام النقاد والدارسین منذ دراسات الشکلانیین الروس. ولم یعد الزمن فی الروایة العربیة الحدیثة قائماً على التسلسل المنطقی والتعاقبی کالروایة الکلاسیکیة بل اتجهت الروایة إلى انحراف السیر الزمنی ولا یخضع بناء الحدث الروائی لمنطق السببیة، لهذا نرى أنه یقوم الروائیون الجدد بتحول الزمن الروائی فی أعمالهم الأدبیة. وواسینی الأعرج واحد من هولاء الروائیین، ولعبة الحرکة بین زمن الحکایة وزمن الخطاب فی روایاته تؤدی إلى تکسیر مسار الزمن الخطی وتحرک عمله الروائی. یعتمد هذا البحث على المنهج الوصفی- التحلیلی ویستفید من آراء جیرار جنیت لدراسة الزمن الروائی فی روایة ""رماد الشرق"" للروائی الجزائری ""واسینی الأعرج"" وهی روایة فی الجزئین: ""خریف نیویورک الأخیر"" و""الذئب الذی نبت فی البراری"". وتهدف الدراسة إلى کشف خصوصیة الزمن الروائی عند الکاتب فی هذه الروایة وتبیین کیفیة الابداع فی هذا المکون. ومن النتائج التی وصلت الیها الدراسة هی: یتم عدم التطابق بین نظام السرد ونظام القصة عن طریق الاسترجاع والاستباق وهذا یحدث المفارقات الزمانیة فی الروایة خاصةً تقنیة الاسترجاع تکاد تشکل ظاهرة غالبة فی الروایة وکثیراً ما یسترجع الراوی أحداث الماضی مؤکداً أن معطیات الماضی کانت سبباً فی مشاکل الحاضر. وبما أن روایة ""رماد الشرق"" تغطی فترة زمنیة طویلة للسرد لهذا یوظف الروائی تقنیات مختلفة لابطاء السرد وتسریع السرد أی لایجاد التنویع فی الایقاع الزمنی فی الوهلة الأولى ثم کسر رتابة النص.
نشانه شناسی تخیل و استعاره در داستان «نشانی» احمدرضا احمدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله قصد دارد تا با تحلیل نشانه ها در داستان «نشانی» احمدرضا احمدی، به واکاوی عناصر تخیل و استعاره بپردازد. احمدی از شاعران و نویسندگان دهة چهل ایران است. او همزمان با شاعری در زمینة ادبیات کودک فعالیت خود را آغاز کرد. اولین کتاب کودک او در سال 1348 نوشته شد و تا امروز هم به نوشتن ادامه می دهد. آثار او در زمینة ادبیات کودک از فضایی متفاوت سخن می گوید. مطالعة آثار احمدرضا احمدی نشانی هایی را در چشم خواننده برجسته می سازد و از همین رو، بررسی نشانه شناسیک آن را برمی انگیزد. نشانه شناسی، مطالعة هر چیزی است که بر چیز دیگر اشاره دارد و این نشانه ها می توانند به شکل کلمات، تصاویر، اصوات، اطوار و اشیا ظاهر شوند. با خواندن آثار احمدی و از جمله این داستان ، نشان داری تخیل، خودنمایی می کند. مطالعات انجام شده در آثار احمدی نشان داد که تخیل در آثار او، تخیل مدرن و فانتاسیک است و همین طور به دلیل همگامی تخیل و استعاره و ابهام، خواننده در محور جانشینی با استعاره به معنای مدرن و ابهام و گشودگی متن روبه روست. این مقاله به تخیل و استعاره ای می پردازد که رمانتیک ها و سمبولیست ها بدان اشاره دارند و در پی آن به رمزگشایی این نشانه ها بر پایة نظریة لیکاف خواهد پرداخت
جامعه شناسی و روان شناسی جنگ در ترجمة تاریخ یمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جامعه شناسی و روان شناسی جنگ، از عرصه های جدید پژوهشی است که اثرهای ناپسند جنگ را بر جوامع بررسی می کند. محقّقان و پژوهشگران، کمتر در این باره سخن گفته اند. این موضوع در این جستار با استفاده از کتاب ترجمة تاریخ یمینی، نوشته ابوالشرف ناصح بن ظفر جرفادقانی در سال 603 هجری، توصیف و تحلیل شده است. این اثر ترجمة تاریخ عتبیاز ابونصر محمّد بن عبدالجبّار عتبی در سال 427 هجری است. مشاهده درد و رنج بسیار مردم، نابودی منابع انسانی، مادی و معنوی جوامع، ایجاد مشکلات و سختی های برخاسته از جنگ و اجبار آنها بر مردم، پژوهشگران را بر آن داشت تا در این باره بررسی و تحقیق کنند. علت های شروع جنگ در عصر غزنویان برپایة نتایج این تحقیق و از دیدگاه جامعه شناسی عبارت است از: کسب قدرت، غیرت، طمع، تلافی کردن، خشم و نفرت، غارت، مسائل دینی و مذهبی. هم چنین از اثرات اجتماعی جنگ ها به تغییر و تحوّل در جمعیت و اقتصاد و آشکارشدن ارزش ها می توان اشاره کرد. جنگ از دیدگاه روان شناسی به اختلال روانی، استرس، اضطراب و ترس، نفرت، سوءظن و حسادت، مکر، اسارت و گاهی حتی مرگ نیز می انجامید. دنیا همیشه میدان جنگ بوده است و خواهد بود؛ البته به وسیلة مطالعه و انس با آثار بزرگان علمی و فرهنگی، چگونگی رفتار در رویارویی با حوادث زمان را می توان فراگرفت و موانعی بر سر راه غارتگران و چپاولگران قرار داد. برای این پژوهش از منابع علمی تاریخی و ادبی و روایی بهره گرفته شد. این جستار با روش فیش برداری و بیان مطلب به صورت مستقیم و سپس تحلیل آن به انجام رسید.
تحلیل روانشناختی تیپ شخصیّتی «پادشاه» در داستان پادشاه و کنیزک مثنوی بر مبنای الگوی اناگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اناگرام یکی از الگوهای مهم شناخت شخصیّت در روانشناسی نوین است که با به کارگیری آن می توان نوع تیپ شخصیّتی هر فرد را از میان تیپ های نه گانه بازشناخت. مولوی در مثنویهمانند یک هنرمند سترگ به خلق شخصیّت ها پرداخته است و همچون روانشناسی چیره دست از لایه های درونی شخصیّت های داستان های خود آگاه است. یکی از داستان های مهم و برجستة ادبی تعلیمی در مجموعة حکایت های دویست و چندگانة مثنوی، داستان «پادشاه و کنیزک» است که پادشاه نقش اوّل یا شخصیّت اصلی این داستان را اجرا می کند. مولوی با شیوه های مختلفی که در شخصیّت پردازی به کار برده، مسیر شناخت نوع شخصیّت پادشاه را بر اساس الگوی اناگرام هموار ساخته است. فضای کلی داستان، گفتار، اعمال، رفتار و ارتباط پادشاه با شخصیّت های دیگر و نیز جایگاه فردی و اجتماعی او، زمینة این نوع بررسی و تحلیل را فراهم کرده است. این جستار به شیوة تحلیلی توصیفی بر آن است تا ویژگی های شخصیّتی پادشاه را بر اساس تیپ هشتم الگوی اناگرام که همان تیپ «حاکم، رئیس و کنترل گر» (Challenger) است، با استناد به محتوای داستان پادشاه و کنیزک بررسی و تحلیل کند و یافته ها را به صورت شکل و جدول ارائه نماید.
نقدی ساختگرایانه بر تقابل های معنایی رمان «گلاب خانم» اثر قاسمعلی فراست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان از ابتدای تاریخ به ویژگی بنیادین تقابل های دوتایی اعتقاد داشته است. شاید به همین دلیل، نویسندگان رمان، در ساختار روایی داستان هایشان از این امر خواسته یا ناخواسته بهره برده اند. این موضوع، به طور ویژه، مورد توجّه نظریه پردازان ساختگرا واقع گردیده است. یکی از مقولات عمده نقد ساختارگرا، تحلیل محتوا از طریق معنای تقابل های دوگانه است که توسط گاستون باشلار در نقد آثار ادبی، بویژه در روایت وارد شده است. یکی از حوزه های روایت، داستان های مربوط به جنگ است که دغدغه اصلی اش پرداختن به محتواست و خود، حاصل تجربه تنگاتنگ انسان با موضوع تقابل ها است. در نتیجه به نحو فزاینده ای، تحت تأثیر این روش نقد ساختگرا قرار گرفته است. نقد ساختگرایانه کمک می کند تا این گونه آثار که در بافت متنی خود، محتوا و دلالت های معنایی گسترده ای را پنهان ساخته اند، به خوبی تحلیل شوند. رمان «گلاب خانم» اثر قاسمعلی فراست نمونه ای از رمان های جنگ است که در ساختار روایی خود از این مقوله بهره برده و به همین دلیل، گزینه تحلیل و نقد این مقاله است؛ از این رو، ابتدا مبانی نظری مرتبط با موضوع تبیین می گردد، سپس ضمن واکاوی نمونه های متنی، تقابل های محتوایی مستخرج از بافت داستان، به کمک عناصر روایت تحلیل می شود.