فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۱٬۹۳۱ مورد.
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۳
۱۷۷-۱۴۵
حوزه های تخصصی:
سبک فرزندپروری یکی از رویکردهای قابل توجه در رشته روانشناسی است که در آن به بررسی اهمیت نقش والدین و شیوه ارتباط آنان با فرزندان می پردازد. دایانا بامریند، در دهه 1960 سبک فرزندپروری را به چهار نوع اقتدارگرایانه، مستبدانه، آسان گیرانه و مسامحه انگارانه تقسیم کرده و در هرکدام به شیوه ای متمایز به نحوه ارتباط والدین با فرزندان پرداخته است. جلال آل احمد یکی از نویسندگان تأثیرگذار در ادبیات داستانی معاصر است که در کتاب مدیر مدرسه با زبانی طنز و درعین حال گزنده، به توصیف و بررسی شیوه آموزش و تعلیم و تربیت کودکان و نقش والدین در بهبود مهارت اجتماعی آنان پرداخته است. در پژوهش حاضر با شیوه توصیفی-تحلیلی به بررسی سبک فرزندپروری در داستان مدیر مدرسه از آل احمد پرداخته ایم. نتیجه پژوهش نشان می دهد که این داستان از میان چهار سبک ارائه شده بامریند، براساس سبک فرزندپروری مستبدانه قابل بررسی است و مؤلفه های موجود در آن ما را به نتایج سودمندی در زمینه ویژگی های تربیتی و آموزشی در حوزه ادبیات داستانی ایران می رساند و همچنین می تواند بستری برای مطالعات میان رشته ای ازجمله روانشناسی و ادبیات کودک و نوجوان باشد.
تجدد ادبی در عصر مشروطه و مسئله میراث ادبی کلاسیک (تحلیل از منظر نظریۀ جامعۀ کوتاه مدت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱
۱۸۲-۱۴۳
حوزه های تخصصی:
با وقوع انقلاب مشروطه بحث در ضرورت تحول فرهنگی و نوسازی ادبی و کیفیت آن رونق گرفت. یکی از محورهای مهم این بحث تعیین نسبت ادبیات کهن ایران با وضع جدید بود. نوگرایان این عصر، سنت ادبی را فاقد زایندگی می دیدند و به جای تلاش برای بازخوانی، به حذف آن کمر بستند. در مقابل، سنت گرایان با تقدیس سنت، نگاهی پرستش گرایانه را پی گرفتند که هرگونه نقد بر سنت کلاسیک را تقبیح می کرد. در این مقاله، پس از ارائه گزارشی تاریخی، سرفصل های نقد جریان نوگرا بر سنت کلاسیک فهرست شده است. این سرفصل ها عبارت اند از: زبانِ تاریخ گذشته، نخبه گرایی، نگاه محدود و منطقه ای، ناتوانی در قبال مقتضیات و نیازهای جهان جدید، توجیه کردن قدرت استبدادی، بی توجهی به کارکرد اجتماعی ادبیات و ماهیت غیرانقلابی و سازش کارانه. سپس این نگاه تخریب گرانه از منظر نظریه جامعه کوتاه مدت تحلیل شده است. این تحلیل نشان می دهد که نقد بی رحمانه تجددگرایان، مصداق بی توجهی به ضرورت انباشت سرمایه است. ضمن این که از فقدان مقوله نقد و نقش حیاتی آن در توسعه و پیشرفت فرهنگی حکایت دارد. همچنین این نقادان به ماهیت استبدادی حکومت که هیچ بدیلی برای آن متصور نبود توجهی نداشتند؛ همان طور که از نقش کلیدی نهاد قدرت در حیات اقتصادی جامعه فرهنگی غافل بودند.
نقدی بر تعامل شعر و فلسفه: جایگاه شعر در دنیای فکری امروز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۳
38-1
حوزه های تخصصی:
بحث های افلاطون پیرامون جایگاه شعر به جدالی درازدامن میان فلسفه و شعر انجامید. افلاطون معتقد بود شعر در مقابل فلسفه، حقیقت را بیان نمی کند و اساساً نمی تواند به حقیقت دست یابد، دروغ می گوید و می تواند موجب گمراهی شود. دیدگاهی که تا قرن ها به دفاع شعر از ماهیت خود انجامید و منجر شد شعر، ابزاری برای بیان مسائل اخلاقی، عقیدتی و سیاسی شود و بدین ترتیب نشان دهد اگر نمی تواند به حقیقت دست یابد، حداقل می تواند موجب تعلیم و تربیت گردد. اما در دوران جدید، زمانی که ماهیت «حقیقت» و «واقعیت» مورد پرسش واقع شده، دفاع فلسفه از شعر، به دفاع از جایگاه اندیشگیِ شعر انجامیده است. امروزه شعر، در کنار فلسفه و علم، رسانه ای است که روایتی از واقعیت را بازتاب می دهد، روایتی که همچون سایر رسانه ها، نوعی بازنمایی از واقعیت است. این پژوهش در نظر دارد با بررسی آراء افلاطون و نقدهایی که در دهه های اخیر بر مبانی اندیشگی او وارد آمده و نیز نقد دیدگاه برخی پژوهشگران ایرانی در زمینه تعامل جدید فلسفه و شعر، به تبیین نسبت شعر و فلسفه با حقیقت و واقعیت و بحث در زمینه جایگاه شعر در دنیای فکری امروز بپردازد.
تصویر حجمی؛ بررسی بوطیقای تصویری شعر حجم در سبک هندی (مطالعه موردی: اشعار بیدل دهلوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۳
۱۰۵-۶۷
حوزه های تخصصی:
یکی از اصلی ترین گزاره ها در فهم حجم گرایی این است که این جریان هیچ ادعایی مبنی بر تازه بودن بوطیقای تصویری خود ندارد. در بیانیه حجم گرایی به صراحت به وجود موارد مشابه در شعر کلاسیک فارسی اذعان و اشاره شده است. رؤیایی نیز به عنوان رهبر جریان حجم، بارها در یادداشت های خود به این موضوع اشاره کرده است که حجم گرایی تجربه ای جدید نیست، بلکه حاصل تمرکز بر شکل خاصی از تصویرپردازی و نگاه است. از سوی دیگر ذهنی گرایی شعر حجم هنگام ساخت تصاویر حجمی، شباهت معناداری با مدلی از تصویرپردازی انتزاعی شاعران سبک هندی، به ویژه بیدل دهلوی دارد. در این مقاله پس از تعریف و توضیح اصطلاحِ تصویر حجمی، نمونه هایی از این شکلِ تصویرپردازی در شعر حجم تحلیل شده است، سپس با تحلیل نمونه هایی از این مدل تصویرپردازی در شعر بیدل، نشان داده شده که تصویرحجمی یکی از ویژگی های سبکی مشترک شعر یدالله رؤیایی و بیدل دهلوی است.
نقش رویکرد بن مایه شناسی در تعیین نوع ادبی روایت های داستانی (مطالعۀ موردی: داراب نامه، قران حبشی و مسیب نامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱
73-35
حوزه های تخصصی:
دانش انواع ادبی از رویکردهای درون متنی باسابقه و تأثیرگذاری است که از گذشته برای طبقه بندی متون در نظر گرفته می شده و دگرگونی هایی را نیز تاکنون از سر گذرانده است، امّا پیشینه کاربرد نظریّه انواع در پژوهش های ادبی ایران به یک سده نمی رسد و هنوز اطلاق موجّه آن به صورت فراگیر در بسیاری از حوزه ها و جریان های ادبی با ابهام و چالش روبه رو بوده است. برای مثال، در طبقه بندی روایت های داستانی کهن، این پرسش مطرح می شود که: بر چه اساس و با چه استدلالی می توان نوع ادبی مسلّط در متون یادشده را اثبات کرد؟ فقدان پژوهش و نقد جدّی در پاسخ به این پرسش، سبب شده تا طیّ دهه ها، پژوهشگران بدون هیچ روشنگری علمی و روشمندی، داستان های کهن فارسی را با توسّل به اصطلاحات ادبی خودساخته، غیرعلمی و بعضاً گنگ معرّفی کنند و این امر در حالی است که اصطلاحات رایج نه تنها دلالتی جامع و مانع بر مشخّصات محتوایی و زبانی این گونه روایات ندارند، بلکه گاه حتّی آن ها را در تعلیق نوعی نگاه می دارند یا دچار هم پوشانی چندگانه نوعی می کنند. از آن جایی که یکی از کارکردهای رویکرد بن مایه شناسی، تعیین نوع ادبی متون است، در پژوهش حاضر تلاش شده تا در پیوند با انواع ارسطویی، از این استعداد بالقوّه که تاکنون از نظرها دور مانده است، بهره برده شود و برای نخستین بار، به روش استقرایی و با تکیه بر جامعه آماری بن مایه های متنوّع سه روایت داستانی ابوطاهر طرسوسی، تعلّق نوع ادبی آن ها به حماسه اثبات شود. دانش انواع ادبی از رویکردهای درون متنی باسابقه و تأثیرگذاری است که از گذشته برای طبقه بندی متون در نظر گرفته می شده و دگرگونی هایی را نیز تاکنون از سر گذرانده است، امّا پیشینه کاربرد نظریّه انواع در پژوهش های ادبی ایران به یک سده نمی رسد و هنوز اطلاق موجّه آن به صورت فراگیر در بسیاری از حوزه ها و جریان های ادبی با ابهام و چالش روبه رو بوده است. برای مثال، در طبقه بندی روایت های داستانی کهن، این پرسش مطرح می شود که: بر چه اساس و با چه استدلالی می توان نوع ادبی مسلّط در متون یادشده را اثبات کرد؟ فقدان پژوهش و نقد جدّی در پاسخ به این پرسش، سبب شده تا طیّ دهه ها، پژوهشگران بدون هیچ روشنگری علمی و روشمندی، داستان های کهن فارسی را با توسّل به اصطلاحات ادبی خودساخته، غیرعلمی و بعضاً گنگ معرّفی کنند و این امر در حالی است که اصطلاحات رایج نه تنها دلالتی جامع و مانع بر مشخّصات محتوایی و زبانی این گونه روایات ندارند، بلکه گاه حتّی آن ها را در تعلیق نوعی نگاه می دارند یا دچار هم پوشانی چندگانه نوعی می کنند. از آن جایی که یکی از کارکردهای رویکرد بن مایه شناسی، تعیین نوع ادبی متون است، در پژوهش حاضر تلاش شده تا در پیوند با انواع ارسطویی، از این استعداد بالقوّه که تاکنون از نظرها دور مانده است، بهره برده شود و برای نخستین بار، به روش استقرایی و با تکیه بر جامعه آماری بن مایه های متنوّع سه روایت داستانی ابوطاهر طرسوسی، تعلّق نوع ادبی آن ها به حماسه اثبات شود.
آیا فرای در نقد اتیکال ایتوس را نادیده گرفته است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱
109-75
حوزه های تخصصی:
فرای متأثر از نگرش های تفسیری قرون وسطی و متعهد به آموزه های اصحاب نقد نو و تکیه بر روش شناختی ساختارگرا، نظریات بدیعی درباره چگونگی تحلیل ساختار اثر ادبی به دست داده است. او در بوطیقای ادبی خود، معنای اثر ادبی را برساخته ای از عناصر و مؤلفه هایی می داند که از زوایای چهارگانه وجه، سمبول، آرکی تایپ و ژانر می توان به آن دست یافت. در چنین چارچوبی، او مؤلفه های ایتوس، میتوس و دایانویا را عناصر اساسی برسازنده معنا بر می شمارد. اما در این میان، به نظر می رسد به شکلی درخور به ایتوس پرداخته نشده است. در این جستار ابتدا با واکاوی لوازم و عواقب نظری آنچه فرای بدان پای بند است، می کوشیم پاسخی برای این مسئله به دست دهیم که اولاً، چرا در نقد اتیکال، که الزاماً مبتنی بر ایتوس است، ایتوس کنار گذاشته می شود. در ادامه، ضمن تبیین روش شناختیِ تحلیل فرای، ایتوسِ وانهاده شده به چه شکلی در چارچوب نظری فرای نمایان می شود. در پایان مشخص می شود که ایتوس نه به واسطه ملاحظات روش شناختی، بلکه به سبب ملاحظات غایت شناختی بخشی از چارچوب نظری فرای را تشکیل می دهد.
نقد منظوم در بین منتقدان شبه قاره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۲
۱۲۶-۸۹
حوزه های تخصصی:
موضوع نقد ادبی در شبه قاره از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده است و منتقدان بسیاری به نوشتن نقد به برخی آثار اعم از نظم و نثر پرداخته اند. بسیاری از منتقدان و آثارشان معرفی و یا حتی منتشر شده اند، اما برخی همچنان به صورت خطی در کتابخانه های مختلف نگهداری می شوند. عموماً نقدهای نوشته شده به صورت نثر هستند، ولی در لابه لای آثار موجود نقدهایی نیز به صورت منظوم نوشته شده که در نوع خود جالب توجّه است. شیدای فتحپوری، منیر لاهوری و عبدالباقی صهبایی از منتقدان برجسته شبه قاره هستند که سعی در تجربه نقد در قالب نظم داشته اند که به نظر می رسد تا حد قابل توجّهی موفق بوده اند. اگرچه منظوم بودن نقد آن ها باعث به وجود آمدن محدودیت هایی شده است. با وجود آثار بسیار ارزشمندی که در زمینه سابقه نقد ادبی در شبه قاره تألیف شده، با شناسایی و کشف آثار مختلف و نویافته در این زمینه، هر روز دامنه نقد ادبی در شبه قاره گسترده تر و آشکارتر می شود و نشان می دهد این مقوله از اهمیت بالایی در بین ادیبان، علما و نویسندگان آن دیار برخوردار بوده است. در این مقاله ابتدا به معرفی نقدهای منظوم پرداختیم و در ادامه به انگیزه های برخی از این منتقدان در نوشتن نقد خود اشاره و سپس این نقدها را بررسی و تحلیل کردیم.
بازآفرینی؛ محدودیت و تکرار یا امکان و دیگر بودگی درنگی بر بازآفرینی در ادبیات کودک و نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۰
۴۲-۱
حوزه های تخصصی:
بازآفرینی، خلاقانه ترین امکان در ساحت/ کنش اقتباس است. سیاق و جنس مواجهه نویسنده یا بازآفرین، هضم، استحاله و از آن خود کردن متن/ متون اصلی و پیشین، امکان آفرینشی دیگرگون و متفاوت را رقم می زند. از این منظر، متن بازآفریده، دومی است، اما درجه دوم نیست، بلکه تکرار و دیگر بودگی را توأمان داراست . پژوهش حاضر با ارائه تعاریف، ظرفیت ها و امکان های بازآفرینی، دلایل ایستایی، سکون و محدودیت بازآفرینی در ادبیات کودک و نوجوان ایران را واکاوی و تحلیل می کند و نشان می دهد که تلقی از سنت به مثابه امری سپری شده، جهت گیری تعلیمی - اخلاقی در خلق متون، بی توجهی به متون مختلف فلسفی، اسطوره ای، دینی، تاریخی و...، آگاه نبودن به اهمیت داستان/ رمان به مثابه امکانی برای دگرگونی تجربه، لذت بخشی و رشد تفکر خلاق کودک و نوجوان، و مخاطب را به مثابه ابژه نسلی؛ مفعول و منفعل دانستن، بازآفرینی در ایران را به تغییر زاویه دید، شخصیت های داستان، مکان و زمان، لحن، پایان بندی و... تقلیل داده است. پژوهش حاضر پس از تحلیل دلایل این ایستایی و درجا زدن ها، با مقایسه چند رمان نوجوان بازآفریده غیرایرانی و ایرانی، گستردگی، ظرفیت و لایه لایه بودن (تودرتویی) و درهم تنیدگی التقاطی رمان های بازآفریده غربی را نشان می دهد. رمان هایی که توأمان از متون و آبشخورهای متنوع فکری، معرفتی و هنری در حد یک گزاره، تمثیل، ایده و یا تم اصلی استفاده کرده اند.
تعابیر شبه روان کاوانه در خواب گزاری های فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۹
106-75
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به مقایسه تطبیقی اصول خواب گزاری سنّتی ایرانی با خواب گزاری روان کاوانه، با تأکید بر آرای زیگموند فروید، می پردازد. عمده مطالعاتی که تا به امروز در باب متون خواب گزاری اسلامی صورت گرفته، به بررسی جنبه های تاریخی، ادبی، نسخه شناختی، فلسفی و اجتماعیِ این متون اختصاص داشته است. باوجوداین، شماری از محققان، اشارات گذرایی به دقت های روان کاوانه قدما کرده اند. در این پژوهش، علاوه بر گردآوری این اشارات، برای بسیاری از مصطلحات روان کاوانه در زمینه تفسیر رؤیا، شواهدی از خواب گزاری های فارسی نقل شده است. این مواد و یافته ها، نشان گر همسانی فراوان میان روان کاوانیِ نوین و خواب گزاری کهن، چه دراصول و چه در فروع و جزئیات، است. برای نمونه، اصول فلسفی و حرفه ای مشابهی نزد اصحاب خواب گزاری و اصحاب روان کاوی ملاحظه شده است؛ و یا شرح کارکردهای رؤیا و تبیین فرایندهای تولید رؤیا، در هر دو مکتب، مشابهت چشم گیری دارد. نگارنده به پیروی از روان کاوی لَکانی، به مبحث انواع استعاره و مَجاز ورود کرده و نهایتاً برخی مضامین استعاری نادر را در شعر دَری، مأخذیابی کرده است.
رده بندی فرمالیستی داستان های ضدجنگ در ادبیات کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۰
۱۴۵-۹۳
حوزه های تخصصی:
ادبیات ضدّجنگ زیرمجموعه ای از ادبیات صلح است. صلح به دو صورت سلبی و ایجابی بازنمایی می شود. صلح ایجابی، بر پایه مفهوم جهان وطن گراییِ اخلاقی تعریف می شود و صلح سلبی، در تضاد با مفهوم جنگ. بر همین اساس، داستان های جهان وطن گرا، آرمان شهر را بازنمایی می کنند و داستان های ضدّجنگ، ویران شهر را. داده های این پژوهش کتاب های تصویری ضدّجنگ گروه سنی «ب» و «ج» است. مقاله پیش ِرو با روش تحلیلی توصیفی و براساس رهیافتی صورت گرا، در پی پاسخ به چگونگی تمهیدات مشترک (الگوهای صوری مشترک) در داستان های ضدّجنگ کودک است. نتیجه پژوهش نشان می دهد، بسته به این که عنصر غالبِ داستان مبتنی بر کدام بخش از فرایند سه گانه «آغاز، میان و پایان جنگ» باشد، داستان های ضدّجنگ به سه دسته تقسیم می شوند: آغاز محور، میان محور، پایان محور. هر یک از این سه دسته براساس تمهیداتی که به کار می گیرند، به زیرمجموعه هایی دیگر تقسیم می شوند. استقبال از ژانر نوظهور ادبیات ضدّجنگ و خلأ پژوهش های داخلی و خارجیِ بسنده درباره ادبیات صلح کودک، ضرورت پژوهش را مسجل می نماید. مقاله حاضر برای نخستین بار ادبیات جنگ ستیز کودک را با رهیافتی صورتگرا رده بندی می کند و در این زمینه نگارنده تاکنون، چه در پژوهش های داخلی و چه خارجی، دسته بندی مشابهی را رؤیت نکرده است.
فُرم محاکات: بازاندیشی در ساحت مغفول نظریه محاکات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۸
۴۳-۱
حوزه های تخصصی:
محاکات به مثابه یکی از دیدگاه های بنیادین درباره سرشت هنر و ادبیات، از عهد یونان باستان تا قرن هجدهم میلادی همواره در فلسفه هنر نظریه ای مسلط به شمار می رفته است. در دوره معاصر نیز اندیشمندانی نظیر اوئرباخ، ژرار و نیز پیروان مکتب شیکاگو هر یک از منظری خاص قرائت تازه ای از آن به دست داده اند. با این همه، محاکات اساساً به عنوان نظریه ای ضدفرمالیستی محسوب می شود که به سبب پای بندی به اصل ارجاع، وضع امورِ جهانِ واقع در کانون توجّهات آن قرار دارد. براساس این تلقی، نظریه محاکات متضمّن آن است که صدق و کذب آثار هنری/ ادبی را براساس اصل تطابق و توجه به کارکرد ارجاعی زبان در آثار هنری بررسی کند. به همین دلیل است که محاکات در نظام فکری افلاطون منتهی به موضع ضدّ هنری او می شود. به هر روی، پژوهش حاضر از بطن سنت محاکاتی در فلسفه هنر برآمده و با تکیه بر اصول موضوعه نظریه محاکات کوشیده است تا ضمن بررسی خاستگاه های این دیدگاه، استدلال هایی اقامه کند که به موجب آن تقلید چنانچه متوجه فرم و نه موضوع محاکات باشد، این نظریه قابلیّت آن را دارد که در خوانشی نو به مثابه درآمدی بر نظریه فرمالیستی و نه الزاماً نظریه ای بدیل یا رقیب با آن درآید. در این پژوهش، روشن می شود که محاکات در معنای خاص آن، در مرتبه نخست مستلزم انتزاع فرم وضع امور است. فرم انتزاع شده در مرتبه دوم براساس مادّه هنری (که در هنر کلامی زبان و نشانه های آن است) از نو پیکره بندی می شود و صورت جدیدی پیدا می کند. به این منوال، صدق و کذب اثر هنری در این صورت نه از طریق ارجاع بیرون متنی به جهان خارج که از طریق بررسی نظام درونی اثر ممکن است؛ موضوعی که مستلزم قول به خودبسندگی اثر هنری که از آموزه های بنیادین فرمالیسم است نیز تواند بود.
بازنمایی کارکردهای طنز در فلسفه برای کودکان (فبک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۸
118-85
حوزه های تخصصی:
فلسفه برای کودکان (فبک)، از رویکردهای مهم و فراگیر در آموزش تفکر به کودکان قلمداد می شود که در آن از روش های گوناگونی همچون بازی، فیلم و انیمیشن، مباحثه و داستان در جهت تعلیم اندیشیدن به روش فلسفی به کودکان استفاده می شود. یکی از شگردهایی که می تواند به عنوان ابزاری کارآمد در تحقق اهداف این برنامه مورد استفاده قرار بگیرد، مقوله «طنز» است. طنز از سویی با مباحث مورد توجه فلسفه برای کودکان، همچون دموکراسی، فضایل اخلاقی، تفکر خلاق و انتقادی، تعامل اجتماعی، گفتمان و تجربیات روزمره کودکان، پیوند برقرار می کند و از سویی به فرهنگ و روحیه طنزپذیر ایرانیان نزدیک است و به این دلیل، کارکرد مثبت و تأثیرگذاری در برنامه فلسفه برای کودکان خواهد داشت. طنز همچنین می تواند با نقشی که در شخصیت پردازی، رهاسازی و بازرمزگردانی نشانه ها در داستان های فبک ایفا می کند، در بالا بردن غنای ادبی این نوع داستان ها، جذب کودکان مخاطب و تأثیرپذیری آن ها از داستان های فلسفی، موفق عمل کند و بدون ایجاد اختلال در کارکردهای فبک، در محقق کردن اهداف این برنامه سهیم باشد.
بازشناسی معنای بومی گرایی در ادبیات داستانی معاصر ایران (1285 -1400)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۹
۳۹-۱
حوزه های تخصصی:
بومی گرایی اصطلاحی مدرن است که درپی روند استقلال و رهایی کشورهای استعمارزده شرقی از سلطه کشورهای استعمارگر غربی پدید آمد و هم زمان به حوزه های مختلفی ازجمله ادبیات داستانی راه یافت. با بررسی تعاریف متنوع این اصطلاح و شیوه کاربست آن ها در انواع پژوهش های ادبی، می توان دریافت که انتخاب هر یک از این تعاریف به سادگی می تواند روند پژوهش و نتایج آن را دچار تغییر یا انحراف کند. به دیگر سخن، نبود تعریفی دقیق و کاربردی از بومی گرایی را می توان مهم ترین چالش و کاستی پژوهش های مربوط به این حوزه دانست. به منظور دست یافتن به چنین تعریفی، این مقاله به روش توصیفی و تحلیلی، به واکاوی و ریشه یابی معنای بومی گرایی در ادبیات داستانی ایران از زمان مشروطه تا 1400 خورشیدی پرداخته است. بدین شیوه که در آغاز تحقیق، همه پیش فرض ها درباره بومی گرایی نادیده گرفته شد؛ سپس این اصطلاح از جنبه های اجتماعی، فکری و ادبی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که بومی گرایی با بومی نویسی و سایر مفاهیم مشابه از نظر معنا و کارکرد تفاوت دارد. همچنین در بازتعریف این اصطلاح، به عنوان مهم ترین دستاورد تحقیق، مشخص شد که بومی گرایی در ادبیات داستانی واکنشی دووجهی است که به طور هم زمان به مؤلفه های بومی و استعماری می پردازد.
دوره بندی ادبیات انقلاب بر اساس تقسیم بندی سه گانه یورگن روله با نگاهی به مسئله گسست یا عدم گسست بینامتنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۹
۱۵۲-۱۰۷
حوزه های تخصصی:
از مسائل مهمی که موجب تغییرات گسترده، در شئون مختلف سیاسی اجتماعی جامعه می شود، «انقلاب» است. انقلاب در دوره بندی هنر و ادبیات، چنان تأثیر مهمی دارد که ادبیات برخی کشورها را، به «ادبیات قبل یا بعد از انقلاب» تقسیم می کنند. یکی از مهم ترین نظریه ها درمورد رابطه ادبیات با انقلاب، نظریه یورگن روله است. مقاله حاضر می کوشد بر مبنای تقسیم بندی روله، به دوره بندی ادبیات انقلاب اسلامی به طور کلی، و همچنین بررسی امکان یا عدم امکان گسست بینامتنیت در انقلاب ها بپردازد. بدین منظور، ابتدا به تعریف بینامتنیت پرداخته شده و در ادامه برای طبقه بندی ادبیات انقلاب اسلامی، از دوره بندی سه گانه یورگن روله (= دوره احساسات، دوره تردید و دوره گسست)، بهره برده شده است. در پایان، گسست یا عدم گسست بینامتنیت در انقلاب بررسی شده است. این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی نوشته شده است، برای تأیید بیشتر نظریه روله، از نظریه های گوناگون زبان شناسی، نظریه «واقعیت مندی» هارولد بلوم و دیگر نظریه های مرتبط کمک گرفته است و نتیجه می گیرد که می توان از تقسیم بندی روله به عنوان ملاکی برای دوره بندی آثار ادبیات انقلاب اسلامی بهره برد؛ علاوه براین اگرچه انقلاب ها، موجب گسست بینامتنی می شوند، اما این گسست شامل همه اجزای سنت نمی شود، زیرا جریان آهسته و پیوسته سنت، ریشه دارتر از آن است که حوادث سیاسی و اجتماعی دوره یا نظامی خاص، بتواند موجب نابودی کامل آن شود.
فقر مبانی نظری در گرایش های زبان و ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۸
۲۳۸-۲۰۵
حوزه های تخصصی:
گرایش های مصوب رشته زبان و ادبیات فارسی در کنار برخی فایده ها، اشکالاتی بنیادین نیز دارند. مهم ترین اشکالشان فقر مبانی نظری در تعریف این گرایش هاست. همین فقدانِ بنیان های نظریِ مشخص و روشمند، موجب دخالت برخی مبانی و پیش فرض های ناآگاهانه در هدف گذاری این گرایش ها و تعریف برنامه های درسی آن ها شده است. در مقاله حاضر با مرور برخی از این گرایش ها به بحث درباره این مبانی غیرروشمند و مشکلات و آسیب های آن ها پرداخته ایم. مهم ترین این موارد عبارت اند از: فهم متعارف از ادبیات و مفاهیم وابسته، تغییر ماهیت برخی دروس و گرایش ها در اثر سلطه ادبیات عامیانه، تقلیل گرایی در نگاه به متون و موضوعات به سبب تأکید سطحی بر بومی سازی، و تکیه بر رویکرد تک رشته ای. این موارد پیوندی نزدیک با یکدیگر دارند؛ یعنی وجود یکی از آن ها (به ویژه تکیه بر فهم متعارف از ادبیات) در یک گرایش، کم و بیش دیگر اشکالات را نیز در آن گرایش ایجاد کرده است. این مبانی غیرروشمند، بیش از همه بر ضعف نگاه پژوهشی در ادبیات دانشگاهی اثرگذارند و به فاصله گرفتن از نگاه انتقادی و مسئله محور در این گرایش ها دامن زده اند. در این مقاله بر برخی دیگر از معیارها همچون توجه به رویکرد میان رشته ای برای گسترش روشمند و پژوهش محور رشته ادبیات نیز تأکید شده است.
واسازی داستان اسکندر و فغستان براساس دیدگاه دیگربودگی جنسیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۹
74-41
حوزه های تخصصی:
فارغ از پیام آشکار که بر پوسته هر متنی به نمایش درمی آید، گاهی گفتمان دیگری در ضمیر محتوا وجود دارد که نیت سازندگان متن را در حمایت از پوسته به چالش می کشد. در پرتو دگر خوانی و واسازی آثار، هزارتوهای تاریک، روشن و مفاهیم تازه ای ارائه می شوند. دو روایت فردوسی و ثعالبی از داستان «اسکندر و دختر پادشاه هند»، با تفاوتی معنادار در پایان بندی، داستانی آشنا از پیوند زناشویی دختر زیبای مغلوب با پادشاه فاتح است، اما در بررسی گفتمان ثانویه، سازوکارهای اِعمال قدرت بر بدن برجسته می شوند. این سازوکارها برخلاف تصور رایج، تنها تعذیب نیستند، بلکه علم النظر یا جمال شناسی نیز نوعی شبکه مراقبت تلقی می شود که با ورود زن از عرصه «دیگری» (خانه پدری) به حیطه «خود» (خانه همسر) پایان نمی یابد؛ بالعکس، زن آن هنگام که از آزمون بدن مندی که نهاد قدرت آن را تدارک دیده است، سربلند بیرون می آید، با عدول از هنجارهای جامعه پذیری، به مثابه تهدیدی برای تمامیت خواهی نظام حاکم به شمار می رود و طرد می شود. در این مقاله به شیوه تحلیلی توصیفی و با نگاه جامعه شناسانه، عناصر موجود در داستان مذکور واسازی شده اند و با بهره گیری از آرای اندیشمندان این عرصه به ویژه میشل فوکو به روابط متقابل سه عنصر «زیبایی»، «دانش»، و «قدرت» پرداخته شده است.
بررسی ویژگی ها، انگیزه ها و علل اجتماعی سیاسی پدیده هتاکی در ادبیات دوره مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۸
۱۵۷-۱۱۹
حوزه های تخصصی:
یکی از ویژگی های مهم ادبیات دوران مشروطه عنصر تندزبانی است که از آن به «ناشکیبایی زبانی» تعبیر می کنیم. این ویژگی در دو ساحت بروز می کند: یکی خشونت درون گروهی (یعنی هتاکی های ادیبان نسبت به یکدیگر) و دیگری برون گروهی (یعنی هتاکی به افراد و نهادهای خارج از حوزه ادبیات). هجو و تندزبانی در ادبیات کلاسیک ایران نیز وجود داشته است، اما این پدیده در ادبیات عصر مشروطه چند ویژگی دارد: اول هدف آن که از مباحث شخصی و حوزه خصوصی به عرصه اجتماع کشیده و به تندزبانیِ سیاسی بدل می شود. دوم عرصه انتشار آن که از دیوان های اشعار به روزنامه ها و نشریه های عمومی منتقل می شود. سوم، وجود نوعی شعر غیررسمی و بداهه است که شخص هجاگو قصد قطعی برای انتشار و عمومیت دادن به آن نداشته، اما به دلایل مختلف منتشر شده است. در این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و با ارائه نمونه های متعددی از خشونت لفظی در هر دو ساحت ذکرشده، تصویری از وضعیت ادبی عصر مشروطه ارائه می دهیم. سپس با بررسی وضعیت سیاسی اجتماعی این دوران، انگیزه ها و علل بروز پدیده خشونت ادبی را می کاویم. نتیجه این تحقیق نشان می دهد که اختلاف سیاسی، رقابت بر سر پایگاه اجتماعی، بی توجهی به صورت و ساختار شعر و ضعف در زبان ادبی و برجسته کردن رذیلت های اخلاقی طرف مقابل انگیزه های بروز تندزبانی در این دوره هستند. همچنین بی ثباتی سیاسی و رواج هرج و مرج، بی اعتنایی به اصل مدارا و اصرار بر تعصب، علل اجتماعی و سیاسی رواج این پدیده هستند.
تحلیل نقش و جایگاه بن مایه خیر و شر در روند تصویرسازی نگاره های خان هفتم رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۸
۲۰۳-۱۵۹
حوزه های تخصصی:
نبرد خیر و شر یکی از بن مایه های اصلی شاهنامه است. بن مایه ها به سبب خاصیت تکرار شوندگی و تشخص یافتگی در شبکه های تصویری و رواییِ متن، نقش شاخص و پایه ای دارند، به همین جهت، در اضافه کردن لایه های معنایی به متن، یاری می رسانند. عرصه رویارویی خیر و شر در شاهنامه و ادب حماسی به زندگی اجتماعی انسان ها وارد شده و به شکل داستان های حماسی و پهلوانی و در قالب بن مایه ها در متن، پدیدار می شود. در فرایند تصویرسازی متن، بن مایه ها، دستمایه نگارگر، جهت تولید تصویر می شوند و عناصرِ تصویری، مطابق با بن مایه های به کار رفته در متن ادبی، در ترکیب بندی قرار می گیرند و کارکرد نماد و نشانه را می یابند. پرداختن به این مسئله که در فرایند تصویرسازی یک روایت حماسی، بن مایه های ادبی چه نقشی در شکل دهی به روایتِ تصویری دارند، از مسائل مطرح شده در این جستار است. این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ به این سؤال است که نقشِ بن مایه هایِ ادبی خان هفتم رستم در تصویر سازی نگاره های مصور شده و تبدیل متن شاهنامه به متنِ تصویری چیست؟ و نگارگر از چه شگردهایی جهت ظهور و بروز این بن مایه ها در تصویر، بهره برده است؟ این پژوهش با ماهیت تحقیق کیفی و با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، انجام خواهد شد و شیوه گردآوری اطلاعات به صورت اسنادی و کتابخانه ای خواهد بود. نتایج تحقیق نشان می دهد که نمادها و نشانه های تصویری در نگاره ها، هم راستا با ظهور و بروز بن مایه در متن آشکار می شوند. این ترجمان تصویری از متن ادبی سبب می شود که نگارگران در ترکیب بندی و پلان بندی اثر، براساس اولویت استفاده از بن مایه های به کار رفته در پی رنگ ادبی، از این عناصر استفاده کنند.
نقد و بررسی ترجمه اسامی خاص به فارسی در ادبیات فانتزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۹
۲۱۹-۱۹۳
حوزه های تخصصی:
اسامی خاص در ادبیات نقش های مختلفی ایفا می کنند. این نقش در ادبیات فانتزی که معمولاً دارای جهان ثانویه مخصوص به خود است پررنگ تر است و این اسامی در این جهان خیالی نقش های متنوعی پیدا می کنند. نقد و بررسی چگونگی ترجمه این اسامی، افق تازه ای برای مترجمان فراهم می آورد. در همین راستا، پژوهش حاضر با هدف نقد ترجمه فارسی اسامی خاص در پنج رمان شاخص ژانر فانتزی طراحی شد. پژوهشگران ابتدا اسامی خاص را در متون رمان ها شناسایی و نقش های ثانویه این اسامی را مطابق مدل گیبکا (2018) مشخص کردند. سپس با بررسی ترجمه فارسی اسامی خاص، به بررسی و نقد راهکارهای ترجمه ای پرداختند و در نهایت مشخص شد که برخلاف نگاه غالب، عدم ترجمه اسامی خاص در متون ادبی، همواره بهترین راهکار ترجمه ای نیست و با مد نظر قرار دادن نقش های ثانویه اسامی خاص، مترجم می تواند راهکارهای ترجمه ای دیگر را جایگزین کند. پس از بررسی داده های پژوهشی مشخص شد که راهکار ترجمه هرگز موجب ازبین رفتن نقش معنایی نشد، درحالی که راهکار عدم ترجمه در مواردی موجب شد که این نقش در متن مقصد از بین برود. از طرفی عدم ترجمه هرگز موجب از بین رفتن نقش بومی سازی نشد. درنتیجه انتخاب راهکار ترجمه با توجه به نقش های ثانویه اسامی خاص، سبب حفظ این نقش ها در متن مقصد خواهد شد.
«اقتدارستیزی» یا «اقتدارگرایی»؟ امکان یا امتناع؟ نقد و بررسی کتاب نگاهی تازه به نظریه ادبی نوشته عیسی امن خانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۰
۹۲-۴۳
حوزه های تخصصی:
نقد و نظریه ادبی، به واسطه رویکرد بینارشته ای خود، غالباً منطوی بر مفاهیم ادبی، فلسفی، اجتماعی، تاریخی و... است. همین امر موجب پیچیدگی و سخت فهمی نظریه ها، و کاربرد و کاربست آن ها در متون ادبی می شود. کتاب نگاهی تازه به نظریه ادبی (1400) نوشته عیسی امن خانی، پژوهشی اصیل و انتقادی است که با رویکردی نو و با لسانی ساده، قصد دارد تا به تبیین و تنقیح نظریه های ادبی، سرچشمه های آن و همچنین کاربست این نظریه ها در متون ادبی، اهتمام جوید. مهم ترین اصل و فرض کتاب این است که نظریه های ادبی به واسطه «اقتدارستیزی خود بنیاد» پدید آمده اند و ظهور و پیدایش هر «نظریه» ناشی از «موازی کاری» و «تقابل» آن با نظریه (های) رقیب است. لذا فرض بنیادین کتاب مبتنی بر پیدایش «اقتدارستیزانه» نظریه هاست و بر همین اساس مؤلف محترم کل نظریه های ادبی را به سه رویکرد نظریه های مؤلف/سوژه محور؛ نظریه های مؤلف/سوژه ستیز و نظریه های ساختار ستیز، تقسیم می کند و براساس «عنصر غالب» و «شباهت خانوادگیِ» هر نظریه، آن را در یکی از سه رویکرد مذکور طبقه بندی می کند. رویکرد نوبنیاد کتاب، ضمن ارزشمندی و اصالت، که برخاسته از ذهن نو جو، نقّاد و متفطن نویسنده است، با این حال در فرایند کتابت، دچار ساده سازی و تقلیل گرایی های مکرر، اعمال محدودیت، و درنهایت «تناقض های بنیادین» شده است که در ادامه مقاله به طور مبسوط به تبیین وجوه متفاوت آن خواهیم پرداخت. مقاله حاضر ضمن خوانش و بررسی دقیق کتاب مذکور، پیشنهاد و نشان می دهد که نویسنده محترم، در چاپ های بعدی حتی ا لامکان به نکاتی چون درسنامه بودن کتاب، انعطاف پذیری بیشتر در مرزبندی میان نظریه ها، اجتناب از اعمال محدودیت در مقولات، جامع نگری و پرهیز از ساده سازی و تقلیل گرایی توجه داشته باشد.