فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۸۱ تا ۴۰۰ مورد از کل ۱٬۹۳۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
تعلیق، مفهومی است که مرزهای آن از سطح مفهوم بودگی و شناختی صرف فراتر می رود و از حوزة نظری، به سوی حوزه های عملی با ساز و کارهایی مؤثر، متمایل است. تحدید این موضوع به زمینه های نظری صرف، آن را به یک موضوع منفعل، همچون بی نهایت موضوع دیگر که در موقعیت انفعالی بازشناسی یا بازسازی قرار دارند، تبدیل می کند. البته، این ویژگی کاربردی و عملی، منجر به نادیده گرفتن جنبه های مفهومی تعلیق نمی شود؛ زیرا هر عملی، هر چند جنبه های شناختی آن طبیعی و ناپیدا شده باشند، به ناگزیر، مبتنی بر زمینه های نظری است. بر این اساس، در این نوشتار، نخست، به طور فشرده، جنبه ها و زمینه های نظری این مفهوم بازکاوی شده است و سپس، سوره نبأ، به عنوان نمونه ای عملی تحلیل شده است. نگارندگان بر این باورند که متن قرآن کریم، یکی از بهترین گزینه های پژوهش در این زمینه است و قوی ترین و در عین حال، موجزترین جلوه های تعلیق در این متن وجود دارد. تعلیق در سوره نبأ، به گونه ای چند لایه و متراکم، متن را از شیوه های خطی معمول روایی جدا ساخته است و با ایجاد احساس شگفتی و ابهام و سرگردانی و انتظار و نیز با برانگیختن پرسش های ضمنی پیاپی، هر آنچه را لازمه یک اثر بزرگ ادبی است، در یک ساختار منسجم و در عین حال پیچیده و غیر قابل پیش بینی، فراهم آورده است.
نشانه شناسی لایه ای رمزگان ها در داستان قرآنی خلقت آدم(ع) با تأکید بر کشف الاسرار میبدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماجرای خلقت آدم(ع) ، از جمله داستان های قرآنی است که در متون تفسیری و بویژه تفسیرهای عرفانی، با ظرایف خاصی همراه می باشد. در این میان، کشف الاسرار میبدی با زبانی نمادین و تصویری، به تفسیر عرفانی این داستان می پردازد. روایت میبدی از این ماجرا، در نوبه ثالثه کشف الاسرار، لایه های درونی و دلالت های معنایی فراوانی دارد. نظر به تعدد سطوح رمزگانی در این داستان، این پژوهش به رمزگان شناسی این متن نظر داشته است. در بررسی رمزگان های یک متن، تقسیم بندی ها و نظریه های مختلفی مطرح است و این پژوهش بر اساس الگوی پنج گانه بارت انجام شده است. با توجه به ویژگی های این الگو، همچون روایت محور بودن، توجه به رمزگان های فرهنگی و ایدئولوژیکی که در متون تفسیری عرفانی جایگاه ویژه ای دارد پژوهش حاضر این الگو را اساس بررسی رمزگان ها قرار داد. محدوده این پژوهش نیز تفسیر آیات سی ام تا سی و هشتم سوره بقره در نوبه ثالثه کشف الاسرار بوده است. نتایج این بررسی، نشان می دهد در داستان خلقت آدم(ع) به روایت میبدی انواع رمزگان های هرمنوتیکی، کنشی، معنایی، نمادین و فرهنگی درخور تشخیص است. برخی از این رمزگان ها از نصّ صریح قرآن هم برداشت می شود و برخی، شاخ و برگی است که میبدی به این داستان می دهد. از بین انواع مذکور ، رمزگان هرمنوتیکی و کنشی، بیش ترین نقش را در پیشبرد فرایند داستان ایفا می کنند.
الگوی پیشنهادی برای تطبیق نظریة جامعه شناسی با ساختار ادبی اجتماعی رمان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد جامعه شناختی رمان یکی از انواع پرکاربرد نقد ادبیات داستانی است که بر مبنای پیوند میان ساختارهای اجتماعی و ساختار ادبی، قرائتی جامعه شناسانه از متن ادبی ارائه می دهد و در عین حال، جنبه های زیبایی شناسانه اثر را نیز در نظر می گیرد. این نقد مانند سایر انواع نقد ادبی وارداتی است و در بسیاری موارد میان نظریه و متنِِ بررسی شده پیوند محکمی وجود ندارد. هدف از نگارش این مقاله ارائه الگویی کاربردی از این نقد، متناسب با ویژگی های اجتماعی ادبی رمان فارسی است که با در نظر گرفتن اصول پایه ای این نظریه و تطابق آن با دوره های اجتماعی در رمان فارسی تدوین شده است. کشف ساختارهای معنادار که فاعل جمعی دارند، کشف درون مایه های اجتماعی تکرارشونده در رمان فارسی، اهمیت شناخت جایگاه طبقاتی نویسنده و بازتاب آن بر پیرنگ و شخصیت های رمان، کشف ارتباط و تناظر میان ساختار ادبی و ساختار اجتماعی رمان، و درنهایت تحلیل و تشریح یافته ها و برقراری پیوند میان ساختار اجتماعی و ساختار ادبی ساختار پیشنهادی این مقاله است. به نظر می رسد با استفاده از این ساختار بتوان الگویی کاربردی و متناسب با رمان ایرانی بر مبنای نظریه، برای نقد جامعه شناختی رمان فارسی تدوین کرد.
نقد ادبی: از تأویل اثر تا تحلیل متن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سنت ساختارگرایی سوسوری، فرض بر این است که دستگاه زبان پس از تعریف سلبیِ نشانه های کلامی و چینش بعضی از آنها در پی یکدیگر، مدلول های معینی را در کالبد یک متن مستقل گرد می آورد و از وحدت مضمونیِ متن در برابر شرایط ناپایدار بافتی محافظت می کند. بسیاری از منتقدان عرصه ی ادبیات نیز تحت تأثیر زبان شناسی سوسوری و به پیروی از بوطیقای ساختارگرا چنین می پندارند که نقد ادبی برابر است با سخن کاوی اثر در راه تأویل آن به مقصود آفریننده اش. در این مقال اما به جای کوششی بی فرجام برای وصول به فلان مدلول در بهمان اثر سترگ ادبی، به چندوچون در این باره خواهیم پرداخت که اساساً متنیت اثر از کجا(ها)ی زبان مایه می گیرد و چرا نمی توان فرایند خوانش متن را به روال های مکانیکیِ سخن کاوی فروکاست و هدف از نقد ادبی را نیل به مضمونی بی بدیل انگاشت. در تبیین دلالت مندی پردامنه ی متن و کران گشودگی خوانش، چند نمونه ی ظاهراً ناهمگون را فراتر از نقدهای سخن کاوانه، بر پایگاهی متشکل از دیدگاه های خوانش بنیاد بارت، پاشایی و متز تحلیل خواهیم کرد تا سرانجام به الگوی تازه ای از نقد ادبی دست یابیم. بنا بر این الگو اگرچه تنها سخن سنجی اثر برای تأویل آن کافی است، اما این سنجه را تنها یکی از شرایط لازم برای تحلیل متن باید دانست. در راه چنین تحلیلی همچنین باید عوامل متنیت هر اثر را نیز با توجه به شبکه ای از روابط بینامتنی اش تحلیل کرد؛ تحلیلی که از شناسایی انواع تقابل های پنهان در پوسته ای از روابط مجازی و استعاری آغاز می شود.
«جامعه شناسی رمان خاله بازی از بلقیس سلیمانی بر مبنای نظریّه ""پی یر بوردیو""»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازخوانی آثار ادبی با رویکردهای تازه به پویایی فضای جامعه ادبی می انجامد. نقد جامعه شناسی در عرصه ادبیّات، به بررسی تأثیر متقابل ادبیّات و جامعه بر یکدیگر می پردازد و با تحلیل این تأثیر و تأثّرها، راهی نوین در برابر کسانی قرار می دهد که دغدغه اصلی ذهن آن ها شناخت انسان و جامعه جدید انسانی است. نگرش جامعه شناسانه به رمان با رویکرد جامعه شناسی زنان، منظری نسبتاً نوپدید است که از قابلیّت وگنجایی چشم گیری برای بحث های نوین و جذّاب در این زمینه برخوردار است. نگارندگان از این نظرگاه و با تکیه بر دیدگاه های «پی یر بوردیو»، نظریّه پرداز و منتقد فرانسوی، به بررسی رمان خاله بازی از بلقیس سلیمانی پرداخته اند. سلیمانی در این رمان با نگاهی واقع گرایانه و در عین حال انتقادی به مسایل اجتماعی و فرهنگی ایران، خصوصاً وضعیّت زنان در دهه شصت و قبل از آن می پردازد. روش تحقیق این مقاله، توصیفی - تحلیلی و بهره ور از دیدگاه جامعه شناسی بر پایه مکتب انتقادی پی یر بوردیو است. در رابطه دیالکتیکیِ عاملیّت و ساختارِ بوردیو در کنشِ افراد این داستان، بیشتر بازتولید ساختارهای ثابت فرهنگی وجود دارد؛ امّا در پایان رمان، شاهد تولید ساختاری جدید از سوی یکی از شخصیّت های اصلی آن هستیم. همچنین مفاهیم بازتاب یافته در رمان خاله بازی ناظر بر آن است که نویسنده آن – خواسته یا ناخواسته - با نگاهی به جامعه در بستر اسطوره ای، تاریخی، پیشامدرن، مدرن و پسامدرن و مقایسه ضمنی آن ها با یکدیگر، رابطه دیالکتیکی عاملیّت و ساختار بوردیو را تأیید می کند.
بررسی و مقایسة چهار دورة قهرمانی شاهنامه بر اساس نقد کهن الگویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها از ناخودآگاه جمعیِ افراد در دوره های اوّلیّه نشأت گرفته است. در نظر یونگ (روانکاو سوئیسی) و پیروانش، کهن الگوها قالب ها و ظرف های از پیش تعیین شده ای دارند که در رؤیاها و اسطوره ها نمود می یابند. در پهنة ادبیّات فارسی، شاهنامة فردوسی در بر دارندة بخش عظیمی از این نمادها و کهن الگوهاست که مبتنی بر ناخوداگاه جمعی اقوامی، در طول سالیان متمادی بوده است. مقالة حاضر، کوششی برای یافتن ارتباط بین قهرمان های اسطوره ای شاهنامه، طبق نظریّات یونگ و فرای است که با روش تحلیل محتوایی(Contentanalysis) نگاشته شده است. در این پژوهش، برخی شخصیّت های اسطوره ای شاهنامه با توجّه به کارکرد و نوع کنش هاشان و نیز بر اساس سیر تحوّلات تاریخی آنها، با کهن الگوهای مورد نظر «یونگ» تطبیق یافته است. پس از مطابقت آرای یونگ و هم فکرانش بر اسطوره های مورد بررسی و مقایسة ویژگی ها و کنش های آنها با یکدیگر در دوره های مختلف، بخش های ناشناختة اسطوره ها و فرایند تغییر و تحوّل آنها تبیین شده است. در این پژوهش، اظهار نظرها بر اساس فرضیّه ارائه شده است؛ زیرا پیش فرض اصلی بر این بوده است که قهرمان های دوره های انتخابی دارای خاصیّت کهن الگویی هستند. تحقیق بر این اساس پیش رفته است و در پایان، نتیجة حاصله نشان داده است که قهرمان ها و حوادث زندگی ایشان در قالب های کهن الگویی ساخته و پرداخته شده است و فرهنگی جمعی در ساخت آنها از آغاز تا پایان دخیل بوده است. این پژوهش نشان داده که چگونه هر دورة قهرمانی، زمینه ساز تکامل ویژگی های قهرمانی دورة بعدی است؛ زیرا مراحل قهرمانی طبق آرای یونگ به صورت تدریجی تکامل می یابد. قهرمان دورة اوّل در سطح ابتدایی و نازلی قرار داشته است و دارای خصوصیّات دورة اوّل بوده است، در حالی که قهرمان دورة چهارم، نمود کاملی از قهرمان نهایی و قربانی است. همچنین در حین بررسی دوره های قهرمانی، انواع چهارگانة آنیما (طبق الگوی مورد نظر یونگ) بررسی و مشخّص شد که آنیما نیز از دورة اوّل تا چهارم از سیری تکوینی برخوردار بوده است و به تدریج تکامل یافته تا اینکه در دورة قهرمانی چهارم به اوج آگاهی و احساس یعنی مرحلة چهارم از الگوهای کارکردی خویش دست یافته است.
تجزیه و تحلیل داستان حضرت یوسف (ع) در قرآن کریم براساس نظریة پراپ و گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگرچه مطالعة منظم طرح داستان توسط صورت گرایان و به خصوص با بررسی پراپ وارد دنیای ادبیات گردید، پس از پراپ روایت شناسان ساختارگرا از جمله گریماس در تلاش بودند تا ضمن رفع ایرادات مطالعة پراپ، به الگویی جامع برای مطالعة روایت ها دست یابند. پژوهش حاضر ضمن بررسی داستان حضرت یوسف (ع) برمبنای دیدگاه پراپ و گریماس در متن قرآن تلاش دارد به این سؤالات پاسخ دهد که: آیا یافته های پراپ با داستان های قرآن مطابقت دارد؟ آیا می توان زنجیره های سه گانة گریماس را در داستان های قرآن هم یافت؟ آیا پس از تحلیل داستان حضرت یوسف (ع) به عنوان نمونه ای از قصص قرآن می توان گفت میزان کارایی کدام دیدگاه در تحلیل قصص قرآن بیشتر است؟ داده ها از ترجمة محمدرضا صفوی از قرآن جمع آوری و سپس به روش توصیفی- تحلیلی مورد بررسی گرفته است. نتایج حاکی از این است که: 1. دیدگاه پراپ اگرچه قابلیت زیادی در تحلیل داستان ها دارد، ولی تحلیل داستان های قرآن برمبنای آن مستلزم ایجاد تغییراتی اساسی در آن است؛ 2. زنجیره های گریماس با توجه به این که وابسته به نوعی خاص از متون روایی نیستند، در داستان های قرآن کریم هم یافت می شوند؛ 3. با توجه به تحلیل داستان حضرت یوسف (ع) به عنوان نمونه ای از قصص قرآن می توان گفت میزان کارایی دیدگاه گریماس نسبت به دیدگاه پراپ در تحلیل قصص قرآن بیشتر است.
مدی مساهمة القارئ فی الدراسات النقدیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
إنَّ القارئ بکونه أحد الأضلاع الثلاثة للنقد الأدبى یعیش جنبا إلی جنب للضلعین الآخرین، أﻯ الکاتب و العمل الأدب ى ف ى الأوساط النقدیة، و له دور هام ف ى توجیه آراء الکتّاب و النقّاد، حیث یعده بعض النقاد من ناحیة مستهلک الأثر و من ناحیة أخری منتجا، لما له من آراء جدیدة فیه، و یقسمون النص الأدبی إلی مکتوب و مقروء، فإذا رأینا أصحاب بعض المدارس النقدیة یهتمون فى دراساتهم النقدیة بالکاتب أو الأثر، فهناک عدد کثیر منهم یهتمون بالقارئ و استجابته اهتماما عظیما، و یعدّون القارئ و ثقافته، و ذوقه، و مدی تأثره بالعمل معیارا لتقییم الآثار الأدبیة و تمییز جیدها من ردیئها، حیث أصبحت الیوم نظریَّتَا «استجابة القارئ» و «موت المؤلف» کنواة لتلک الدراسات المهتمة بالمتلقِّى. و إننا قد بیّنا مدی مساهمة القارئ فی تقییم الآثار الأدبیة بعد دراسة آراءالمخالفین الذین یعتبرون الأثر المعیار الوحید و المدافعین عن هذه النظریة، أنه لایمکن الاعتماد علی وجهة نظر القارئ مادام شخصیا ذاتیا یمثل الفرد الواحد، إلا بعد أن تزود بمعلومات تساعده علی فهم الأدب و غرض الأدیب. فدراستنا هذه تحاول للإجابة عن سؤالین: ما هی حقوق الکاتب فی حقل الدراسات النقدیة و قیمة أثره الأدبی؟ و ما هی مکانة القارئ فی عملیة النقد الأدبی؟ فإذا ما ترک الدارس طریق الإفراط، لوجد أن هناک أصولا و قواعد تساعده لتحدید مکانتهما دون أن یفضل أحدهما علی الآخر، و الطریق للوصول إلی هذه الأصول هو دراسةالآراءالمتباینة فی هذا المجال، و من ثم بیان وجهة نظرنا و هی إنه من ناحیة لایمکن أن یُنکَر دور القارئ فی توجیه الأدباء و من ناحیة أخری یجب أن لایُقتصر همّنا علی القارئ باعتباره المقیاس الوحید ف ى الدراسات النقدیة، إذإن الأثر الفنی تعبیر عن عواطف الفنان، و هو قد یوافق میول القراء و قد یخالفها.
نظم و کارکرد گفتمان فلسفه ستیزانه خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات در مقام رسانه، حاوی قدرتی غیرمستقیم و هژمونیک است. این ویژگی در همه انواع ادبی ملل وجود دارد. منتهی شدت و ضعف تأثیرگذاری به اقتضای عواملی همچون دوره، موضوع و ژانر متفاوت است. یکی از موضوعاتی که در اشعار اغلب شاعران کلاسیک فارسی نمود یافته و تأثیر بسزایی بر مخاطبان، و بر جریان فکری ایرانیان گذاشته است، بحث های کلامی مبنی بر عقل ستیزی به صورت خاص و فلسفه گریزی یا فلسفه ستیزی در معنای عام آن است. از میان اشعار شاعران کلاسیک فارسی یکی از قصاید خاقانی با مطلعِ «چشم بر پرده امل منهید/ جرم بر کرده ازل منهید» در فلسفه ستیزی جایگاه ویژه ای دارد. در این نوشتار پس از معرفی نظم گفتمانی قصیده مذکور، هژمونی برآمده از آن نظم گفتمانی، در دو سطح «دلالت های معنایی» و «جنبه فنی رسانه» در درک شیوه های اعمال قدرت هژمونیک و درنهایت آسیب شناسی آنها بررسی شده است. اساس تبیین نظم گفتمانی و هژمونی برآمده از دلالت های سطح معنایی، برخی از مفاهیم نظریه تحلیل گفتمان انتقادی «لاکلاو» و «موفه»، و مبنای بررسی کارکرد هژمونیک شعر در سطحِ فنی رسانه، سخنان «جان ب. تامپسون» است
تحلیل چرایی تقابل گفتمان محمدرضا شفیعی کدکنی با یدالله رؤیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در آثار مکتوب محمدرضا شفیعی کدکنی در باب شعر معاصر، همواره تقابلی واضح و روشن با جریان شعر حجم و به خصوص یدالله رؤیایی دیده می شود که این تقایل به شکل های مختلف نمود پیدا کرده است. از حذف عامدانة این جریان در بررسی های تکوینی گرفته تا طعن و کنایه به شعرهای یدالله رؤیایی و استفاده از استعاره های نیش دار در تحلیل های مرتبط با این جریان شعری. در این پژوهش پس از نشان دادن نمونه هایی از این تقابل، به این سؤال پرداخته شده است که دلیل این تقابل آگاهانه و همیشگی چه بوده است؟ و چرا شفیعی کدکنی این گونه در طول سالیان متوالی نقد و نظراتش درباب شعر معاصر را به گونه ای ارائه می کند که یکی از مصداق های بارزش رؤیایی و جریان شعر حجم است؟ در این تحقیق سه عامل اصلی ارائه شده که در ایجاد این موضع گیری نقش داشته است: 1- تفاوت دیدگاه شفیعی کدکنی با رؤیایی در زمینه های زیبایی شناسی شعری و هنری؛ 2- دیدگاه خاص شفیعی کدکنی نسبت به شاعرانی چون رؤیایی و پیروان آنها؛ 3- تفاوت ایدئولوژیک بین این دو (تعهدمدار و تعهدگریز).
نگرشی تحلیلی بر سرعت روایت در رمان های جای خالی سلوچ و موسم الهجرة إلی الشّمال با تکیه بر نظریّة روایت شناسی ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از تکنیک های اصلی در تحلیل رمان، بررسی و نقد روایت پردازی داستان با توجّه به نظریّة روایت شناسی ژرار ژنت، منتقد ساختارگرای فرانسوی است. او زمان را یکی از مؤلّفه های اصلی پیشبرد هر روایت دانسته است و زمان دستوری را بر پایة سه مؤلفة زمانیِ نظم، تداوم و بسامد بنا نهاده است. در این جستار، به روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد بیشتر به مقولة تداوم زمان روایی دیدگاه ژنت، رمان های «جای خالی سلوچ» اثر محمود دولت آبادی و «موسم الهجرة إلی الشّمال» اثر طیّب صالح، مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته شده است تا اهمیّت به کارگیری عنصر زمان، وابسته ها و هم بسته های آن به عنوان یکی از بنیان های روایت، بررسی و تحلیل شود. نتایج این پژوهش، بیانگر این است که رمان «جای خالی سلوچ»، در مجموع از سرعت روایتی متوسّطی برخوردار است؛ زیرا نویسنده از مؤلّفه های افزایندة سرعت (حذف یا گزینش، شتاب مثبت و زمان پریشی از نوع آینده نگر) و عوامل کاهندة آن (درنگ توصیفی، شتاب منفی، افزودن اپیزود، عمل ذهنی و زمان پریشی از نوع گذشته نگر) به شکل متوازن و متعادلی بهره برده است، امّا در رمان «موسم الهجرة إلی الشّمال» به علّت فراوانی توصیف ها، افزودن اپیزود و استفاده بیش از اندازة شخصیّت های رمان از عنصر زمان پریشی از نوع گذشته نگر، سرعت روایت کُند و در برخی جاها متوقّف شده است. با این حال، هر دو رمان پُر از جنب و جوش، هیجان، تحرّک و پویایی، دلهره، اضطراب و کشمکش های متعدّد درونی و بیرونی هستند و همین مسئله تا حدود زیادی، کُندی سرعت روایت را در آنها جبران کرده است.
عرفان سوررئالیزه: خوانشِ سکولار سنت عرفانی در شعر ادونیس (تحلیل بینامتنی شعر «تحولات عاشق»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر «تحولات عاشق» ادونیس عرصه ترکیب و تلفیق متون متعدد دینی و عرفانی است. این شعر مبتنی بر مفاهیم بنیادین معرفتی در رابطه سنت و تجدد است و در آن، مواجهه ای پیچیده و بدیع با متون عرفانی صورت می گیرد و معنای متن از رهگذر چنین چالش و رویاروییِ متون و مقولات گذشته و مدرن شکل می گیرد. این تحقیق از راه صورت بندی مفهوم نوینِ «عرفان سوررئالیزه» نحوه ارتباط این شعر با متون متعدد و متکثرِ پیشینِ آن را تبیین کرده است. پژوهش حاضر می کوشد با رهیافت تحلیل انتقادی، از راه تحلیل مؤلفه های مفهوم «عرفان سوررئالیزه»، شعر «تحولات عاشق» را بررسی و نقد کند. نتایج نشان می دهد که تقابل تودرتوی متون مختلف در این شعر بیانگر شکل گیری نگاه معرفتیِ جدیدی است که عاشق را از جوهر روحانی در جهان گذشته به غرایز نفسانی در جهان مدرن متحول می سازد. این تفکر با سلب صفات ربانی از طبیعت و نفی کیفیات مرموز، انسان را به عوامل نفسانی تقلیل می دهد.
سیاوش و اسطوره بازگشت جاودانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان سیاوش در شاهنامه به خاطر قرار گرفتن در متن حماسه، داشتن ریشه اسطوره ای و برخورداری از عناصر دراماتیک و تراژیک می تواند با بهره گیری از رویکردهای نو واکاوی و تحلیل شود. یکی از این رویکردها نظریه «بازگشت جاودانه» میرچا الیاده است. الیاده برای خدایان میرنده ویژگی هایی مطرح می کند؛ از جمله اینکه اصل و منشأ آنها مشخص نیست، در جوانی بدون ارتکاب گناه کشته می شوند، مرگ آنها منشأ تحولات و تغییرات بسیار می گردد، و پس از مرگشان نیز به خاطر نیاز انسان ها آیین های رازآموزی پیرامون مرگ آنها شکل می گیرد. با توجّه به ویژگی هایی که در متون اسطوره ای، حماسی و تاریخی برای سیاوش و آیین های پس از مرگ او ذکر شده است، می توان نتیجه گرفت که سیاوش یکی از همین ایزدان است که نمادی از صیرورت روان بشر شده است؛ زیرا روح او، خسته از زمان، با بازگشت به زمان ازلی از نو متولد می شود و این بازگشت جاودانه برای معتقدان به آیین سیاوش، با هر بار شرکت در مراسم سوگ او رخ می دهد و شرکت کنندگان در این آیین رازآموزی نیز هرکدام سیاوش دیگری می شوند.
ریخت شناسی همای نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همای نامه از منظومه های پهلوانی نه چندان شناخته شدة متعلّق به قرن ششم یا هفتم ادب فارسی، از نویسنده ای ناشناس است. پشتوانة نظری این پژوهش، روش «ولادیمیر پراپ»، «آرتور آسا برگر» و «پل ریکور» از ساخت گرایان معروف در ریخت شناسی داستان ها و قصّه های عامیانه، اساطیری و پهلوانی است. نتایج تحلیل نشان می دهد که این داستان دربردارندة وضعیّت آغازین، روی دادهای ناشی از کم بود و شرارت و پایانی خوش برای قهرمان تشکیل یافته است. می توان توالی کنش ها در منظومه را بر مبنای عناصر مهمّ شخصیّت، انگیزش، کارکرد، حرکت و تکرار، ریخت شناسی کرد. هفت شخص این داستان با در نظر گرفتن چند وجهی بودن شخصیّت آنان، شامل اشخاص یادشده در نظریة پراپ است؛ با این تفاوت که به جای «قهرمان دروغین»، شخصیّت «جانشین قهرمان» حضور دارد. تعداد عناوین کارکردهای اصلی با تکرار، هشتاد و سه کارکرد است، با این تأکید که بعضی از آن ها در مقایسه با نظریة پراپ تازه است و در تعدادی کارکردها با عنوان مشابه، مفاهیم جدید ارائه شده است. کارکرد «جنگ» و «پیروزی» بیش ترین عناصر تکرارشوندة داستان است و حرکت ها از ترکیب سه شیوة حرکت های داستانی و الگوی حرکت «برگر» بهره برده است. بنابراین، می توان به نمونه ای از ساختار منظومه های پهلوانی بخصوص عاشقانه- پهلوانی (رمانس پهلوانی) دست یافت و آن را در آثار مشابه جست وجو کرد.
رویکرد روایت شناسی به شخصیت و سرنمون ازلی با تکیه بر داستان های شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت از شاخص های برجسته و از عناصر بسیار مهم در داستان، حماسه، اسطوره و بنیاد هرگونه جمله خبری است. تمامی دلالت های زبانی برای این که بتوانند به بهترین صورت پیام را از فرستنده به خواننده برسانند ازروایت استفاده می کنند. یکی از مسائل قابل مطالعه در روایت شناسی بررسی شخصیت است؛ به همین منظور در این مقاله ابتدا دیدگاه های مختلف درباره شخصیت به خصوص دیدگاه ساختارگرایان بیان، سپس به بررسی شخصیت در داستان های حماسی و غنایی شاهنامه پرداخته می شود و بر اساس کنش های شخصیت ها، الگویی تازه برای بررسی این داستان ها ارائه می گردد؛ در ادامه نیز نمونه ازلی ای که این ساختارها بر اساس آن ساخته شده اند، مطرح می شود.
در داستان های روایی حماسی و مبتنی بر جنگ بر اساس کنش شخصیت ها، سه شخصیت حضور دارد: یاری شونده، یاری کننده و مخالف. سرنمون این ساختار شخصیت نیز برگرفته از «اسطوره آفرینش» است. شخصیت یاری شونده برابر با اهورامزدا، مخالف با اهریمن و یاری کننده معادل موجودات و به خصوص انسان است. داستان های روایی غنایی نیز مبتنی بر چهار شخصیت عاشق، معشوق، یاری کننده و مخالف اند و سرنمون آنها داستان «هدایت» است. معشوق با خداوند، عاشق با انسان، یاری گر با پیامبر و مخالف با شیطان همخوانی دارد
بررسی نمودهای منفی آنیما در ادبیات و اسطوره ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبق نظریه کارل گوستاو یونگ، هر مردی در ناخودآگاه جمعی خود، تصویری ابدی از زن دارد که ته نشستِ همه تجارب از زن در میراث روانی یک مرد در طول اعصار به شمار می آید. یونگ این تصویر را آنیما می نامد. تنها صورت درک کهن الگو گونة نمادین آن است. کهن الگوی آنیما نیز به گونه ای نمادین، در خودآگاه انسان متجلّی می شود؛ این نماد جهان شمول، همانند سایر کهن الگوها، در هر آنچه با کاهش سطح خودآگاه ذهن همراه است، از جمله رؤیاها، خیال پردازی ها، اسطوره ها، ادبیات و... وارد خودآگاه می شود و نمود می یابد. آثار ادبی سرشار از تصویرهای کهن الگویی و از جمله تصویر آنیما هستند. «قاتل عشّاق»، «تخیّلات شهوانی» و «زودرنجی مردان»، که سه نمود از نمودهای منفی کهن الگوی آنیما در نظریة یونگ به شمار می روند، در ادبیّات، اسطوره ها و فرهنگ ایران به صورت های گوناگون تجلی یافته اند و ما در این مقاله، این نمودها را با نمونه هایی، تحلیل و ارزیابی می کنیم. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته و برای گردآوری اطّلاعات از روش کتابخانه ای استفاده شده است.
بررسی و تحلیل متون مهاجرت فارسی با رویکرد روایت شناسی پسااستعماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات مهاجرت فارسی بخش مهمی از ادبیات معاصر ایران را تشکیل می دهد که از ژانر روایت برای بیان مسائل و دغدغه های مهاجران در سرزمین میزبان استفاده می کند. این پژوهش با استفاده از رویکرد ترکیبی روایت شناسی و مطالعات پسااستعماری در تحلیل نوع ادبی رمان مهاجرت فارسی درپی پاسخ به این پرسش است که آیا می توان متون مهاجرت فارسی را نوعی روایت پسااستعماری دانست و برای بررسی و تحلیل آن از ترکیب روایت شناسی با نظریه پسااستعماری، به تبیین نوع خاصی از روایت شناسی به نام روایت شناسی پسااستعماری دست زد؟ فرض پژوهش بر این است که ادبیات مهاجرت فارسی با توجه به مفاهیم متعدد پسااستعماری مطرح شده در آن، گونه ای روایت پسااستعماری است که در دفاع از گروه اقلیت و به حاشیه رانده شده مهاجران در سرزمین میزبان و دادن قدرت و توانایی سخن گفتن به آنها، با استفاده از واژگان و قالب توانمند روایت، در فضایی موسوم به فضای سوم، به دست نویسنده پسااستعماری مهاجر نوشته می شود. نویسنده مهاجر با انتخاب موضوع ""مهاجرت"" در روایت خود، همه تلاش خود را برای به مرکزآوردن فرد به حاشیه رانده شده مهاجر، مطرح کردن خواست ها، علایق و روایت ویژه او به کار می بندد.
بازنمود هویت زنانه در مجموعه داستان حتی وقتی می خندیم فریبا وفی با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله کوشیده است تا با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان نورمن فرکلاف به بررسی مجموعه داستان های کوتاه فریبا وفی با عنوان حتی وقتی می خندیم بپردازد. در رویکرد فرکلاف یک متن در سه سطح مختلف بررسی می شود. این سه سطح عبارت اند از: 1. سطح توصیف که مبتنی بر تحلیل صوری، دستوری، واژگان، ضمایر، وجه افعال و قیود است. 2. سطح تفسیر که متن را براساس بافت موقعیت و عوامل بینامتنی تحلیل می کند. 3. سطح تبیین که به توضیح چرایی تولید متن و بررسی گفتمان غالب و ایدئولوژی و قدرت حاکم بر متن می پردازد. نگارنده پس از تحلیل متن داستان ها در هر سه سطح به نکات زیر دست یافته است: 1. توصیف ها و به کارگیری واژگان «زن» و «شوهر» و بسامد بالای وجه اخباری در افعال و قیود، نشان دهنده پایبندی نویسنده به حقیقت گزاره های داستان است؛ 2. کاربرد فراوان ضمیر «ما» مبین هم ذات پنداری نویسنده با همه زنان است. 3. در سطح تفسیر این مجموعه تحت تأثیر دیدگاه های فمینیستی نویسندگانی چون ویرجینیا وولف و سیمون دوبووار به وضعیت موجود زندگی زنان معترض است. 4. در سطح تبیین روشن می شود که دنیای زنانه داستان ها به طرز معناداری وابسته به مردان و قدرت پدرسالار است. زنان داستان های کوتاه فریبا وفی گرچه در دنیای امروز زندگی می کنند و از نظر ظاهری از قیدوبندهای جامعه سنتی رها شده اند، درواقع ازنظر روحی و اجتماعی تحت سلطه مردان و سنت های مردسالارند، به طوری که هویتشان در گرو حضور یک مرد مانند شوهر، برادر و نظیر آن است.
متناقض نمای «ناطقِ اَخرس» مولانا و تأثیر هرمنوتیکی آن بر کثرت آفرینندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفایی که سکوت را یگانه راه «گفتن» از خدا می دانند، بیشترین سخن عرفانی را گفته اند. مولانا از «پرگفتارترین خموشان» در پاسخ به چرایی این عملکرد، کثرت آفرینش را ثمره «گفتن» از بحر معنا می داند. بحری که شرط ورودش خموشی است و پس از وصل هم، مقایسه فهم بسیط و پیشامفهومی بحر در مقابل برونداد نارسای زبانی، باعث حیرت و ادامه سکوت است؛ اما «ماهیان» بحر به «ناطقِ اَخرس» موصوف اند. گادامر با متافیزیک زدایی از «کلمه درونی» آگوستین (بحر معانی مولانا) جهان روایی هرمنوتیک را حاصل تقابل دو نطق می داند: نطق درونی که سراسر موضوع یا اسکلتِ خالیِ اندیشه است و نطق بیرونی، که گفتاری است همواره عقب مانده از «قصد» درونی؛ جبران این عقب ماندگی، جستجوی دائم کلمه مناسب (تفکّر) و گفتگوهای گونه گون برای بیان حداکثری ما فی الضمیر (پرکردن اسکلت خالی اندیشه) و حاصل آن خصوصاً در امور «بی تصویر» و «رازآلود» عرفانی، تصویرگری، تمثیل آوری و شرح و بسط کلام و درنتیجه، کثرت آفرینش است