فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۵۹۵ مورد.
ریشه شناسی چند واژه کهن از گویش های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ریشه شناسی واژگان گویش های مختلف ایرانی هم به شناخت بیشتر ویژگی های آوایی این گویش ها کمک می کند، هم به ریشه شناسی واژه های فارسی و دیگر زبان ها و گویش های ایرانی. گویش های ایرانی گنجینه عظیمی از داده های زبانی هستند که می تواند در زبان شناسی زبان های ایرانی استفاده شود. این مقاله به ریشه شناسی 12 واژه از گویش های مختلف ایرانی می پردازد. درمورد هر واژه پس از بررسی برابر یا همریشه واژه در دیگر گویش ها و زبان های ایرانی، صورت ایرانی باستان واژه بازسازی، و روند دگرگونی آوایی واژه از ایرانی باستان به گویش های ایرانی بررسی شده است. در ریشه شناسی واژه ها به ویژه بر تمایز بین صورت واژه در گویش های شمال غربی و جنوب غربی تأکید شده. واژه هایی که در این مقاله از گویش های مختلف ایرانی ریشه شناسی شده اند، شامل این واژه ها هستند:
arde/âla «کنار، پهلو، نیمه»؛ast/hast «خانه، حیاط»؛ daha «داسه»؛ gwask/bīg «بزغاله، گوساله»؛ gūn «پستان دام»؛ jeven «هاون غلات»؛ jəxūn «خرمن»؛ kahra «بزغاله»؛ kətū «سگ»؛ mâl «دام، چهارپا»؛ tâta «عمو»؛ xal «کج، خمیده».
توصیف دستگاه فعل در گویش بهبهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
" گویش بهبهانی، گویش قدیمی و غالب مردم این شهر می باشد و از جمله گروه زبان های ایرانی جنوب غربی محسوب می شود. این مقاله بطور کلی به توصیف دستگاه فعل و نقش و جای قرارگرفتن شناسه های فعلی، ضمایر پیوسته ی شخصی و روابط آنها در این گویش می پردازد. لازم یا متعدی بودن افعال در زمان های دستوری حال و گذشته، دو الگوی متفاوت دستوری را برای صرف افعال از لحاظ شناسه های فعلی، وندها یا ضمایر شخصی پیوسته و حتی ضمایر فاعلی جدا ارایه می دهد. الگوی اول شامل افعال لازم (ساخت حال و گذشته) و متعدی (ساخت حال) می شود که در صرف آنها در ساخت های مورد نظر، از الگوی دستوری مشترکی پیروی می کنند. الگوی دوم شامل افعال متعدی در ساخت های گذشته می شود. برخلاف الگوی اول در صرف این افعال، شناسه ها، ضمایر پیوسته شخصی و ضمایر فاعلی جدای ویژه ای به کاربرده می شود. این ویژگی باعث شده است که گویش بهبهانی از جمله گویش های ""ارگتیو"" به شمار آید.
"
همگرایی و دوزبانگونگی در گویش مازندرانی
حوزه های تخصصی:
گویش ها که یکی از ذخایر فرهنگی و ملی ایران محسوب می شوند در شرف زوال و نابودی
قرار گرفته اند؛ بنابراین جا دارد که پژوهشگران و سیاست گذاران آموزشی و فرهنگی آنها را مورد توجه خاص قرار دهند. با توجه به این رویکرد جدید، تلاش مقاله حاضر بر آن است که به مطالعه
و تشریح بعضی از جنبه های فرهنگی و اجتماعی که در زوال گویش مازندارنی نقش دارند بپردازد. پدیده های اجتماعی و فرهنگی بیشتر منجر به دو نوع تغییر در گویش می شوند: 1- تغییر تدریجی،
2- تغییر ناگهانی. در ابتدا با تحلیل مثالهایی از گویش مازندرانی، استدلال شد که عدم به کارگیری بعضی از عناصر واژگانی و اصطلاحات در گویش مازندارنی ناشی از تغییر شرایط زندگی بوده
که مختص به یک گویش یا یک زبان خاص نیست بلکه نشان دهنده تعامل زبان و محیط زندگی می باشد. در واقع، این پدیده تحول تدریجی هر زبان را نشان می دهد. در مرحله بعد با بررسی فرایند همگرا یی و موقعیتهای دوزبانگونگی، نشان داده می شود که بخش اعظم تغییرات گویش مازندرانی در نتیجه همگرایی آن به سمت زبان معیار حادث می شود که در نهایت امر به تغییر زبان یا زوال گویش منجر می گردد. در این رابطه ضمن تحلیل و برشمردن عوامل تغییر مورد بحث چنین نتیجه گیری شد که علاوه بر فرایندهای تجددگرایی، گاهی اِعمال بعضی از سیاستهای فرهنگی نادرست و قضاوتهای ارزشی غیر علمیِ مردم نیز می تواند موجب نابودی گویش ها گردد. با در نظر گرفتن این جنبه های گوناگون می توان امیدوار بود که با تغییر بعضی از نگرشهای کلیشه ای و اتخاذ راهکارها و تمهیدات آموزشی و فرهنگی مناسب بتوان تا حدی مانع بروز این فاجعه زبانی شد.
اصطلاحات لهجه کازرونی (فرهنگ عامه)
منبع:
مهرسال نهم ۱۳۳۲ شماره ۵
حوزه های تخصصی:
بررسی آواشناسی گویش کوردهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از راه های حفظ زبان ها و گویش ها کوشش برای ثبت علمی دقیق آن هاست. در این مقاله سیستم آوایی گویش کوردهی به گونه ای مختصر مورد بررسی قرار می گیرد. پس از معرفی واج ها و واج گونه های گویش کوردهی، ساختار هجایی سپس فرایند های آوایی و آنگاه مشخصات زبر زنجیری گویش مورد بررسی قرار گرفته است.
نگاهی به کتاب گنجینه گویش شناسی فارسی عبدالنبی سلامی
حوزه های تخصصی:
توصیف ساختاری و دگرگونی های زبانی در گویش عربیِ مهاجران جنگ زده شهرستان کنگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهرستان کَنگان )به لهجه محلی: کَنگون) یکی از شهرستان های استان بوشهر در جنوب ایران است. زبان عربی بعد از زبان فارسی رایج ترین زبان ساکنان این شهرستان می باشد. بسیاری از ساکنان کنگان در دوران جنگ تحمیلی عراق از شهرستان های خرمشهر و آبادان (در استان خوزستان) به بوشهر مهاجرت نموده اند، و با گذشت چندین سال از مهاجرت این قوم، هنوز بسیاری از واژگان و ساختارهای صرفی و نحوی عربی قدیم را حفظ کرده اند. دامنه این پژوهش، گویشورانِ جنگ زده مهاجر از استان خوزستان به بوشهر می باشد. هدف از این پژوهش زبان شناختی، شناسایی اصول و ویژگی های گویش عربی آنان و بررسی تغییرات زبانی در زمینه مخارج حروف و دگرگونی های حاصله و شناسایی ساختار صرفی و نحوی بر اساس روشی توصیفی- میدانی می باشد. یافته ها نشان می دهد که این گویش همانند گویش های دیگر عربی زائیده زبان عربی فصیح می باشد و بیشتر الفاظ و عبارت های آن ریشه در زبان فصیح دارد، که گاهی دچار ابدال، قلب، نحت و دگرگونی های دیگری می شوند. همچنین از لحاظ قواعد و ساختارهای آن، ارتباط عمیق و گسترده این گویش با زبان عربی فصیح و گویش های قدیم عربی به وضوح خودنمایی می کند.
لهجه های محلی ایران
حوزه های تخصصی:
گویش کمزاری جزیره لارک: آزمون ملاک های رده شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به منظور آزمودن ملاک های رده شناسی آوایی، واجی، صرفی، نحوی و معنایی بر داد ه های گردآوری شده از گویش کمزاری جزیره لارک، واقع در جنوب غربی خلیج فارس نگارش یافته است. پژوهش حاضر از آن رو اهمیت دارد که تا کنون هیچ گونه توصیف زبان شناختی از گویش کمزاری جزیره لارک ارائه نشده و این امر در شرایطی روی داده است که گویش کمزاری یک گویش ایرانی در خطر است که در مرز شبه جزیره عربی، یعنی در محلی که به لحاظ جمعیتی تحت سیطره زبان عربی قرار دارد، به آن تکلم می گردد. داده های مقاله حاضر، در یک پژوهش میدانی که در پاییز سال 1387 در جزیره لارک صورت گرفت، توسط نگارنده جمع آوری شده است. برای گردآوری داده های گویشی 33 مصاحبه با دوازده گویشور صورت گرفت. مصاحبه ها بر اساس چهار نوع پرسش نامه مختلف که بر مبنای اولویت های ساختاری و واژگانی متفاوتی سامان یافته اند انجام شد. از جمله ویژگی های آوا ـ واج شناختی مهم این گویش، به وجود آواهای لثوی سایشی کناری، برگشتی روان، کامی روان و کامی خیشومی می توان اشاره کرد. الگوی هجایی در کمزاری و فارسی نو همانند است. توالی مضاف ـ مضافٌ الیه و موصوف ـ صفت و استفاده از پیش اضافه ها، وجود پسوند نشان گذار و اشاره در کمزاری، از شواهد به دست آمده در این پژوهش است. فعل بی زمان در کمزاری به کار نمی رود و در این گویش مطابقه بین عدد و معدود برقرار است. در کمزاری تمایز جنس دستوری دیده نمی شود. نمایه اعداد از دو تا ده بین کمزاری و دیگر گویش های ایرانی تفاوت نشان نمی دهد، بااین حال صورت به کاررفته برای عدد یک در این گویش با دیگر گویش های ایرانی تفاوت دارد. بررسی ساخت های خویشاوندی بیشترین شباهت را بین کمزاری وگویش های لری نشان می دهد.
فرهنگ نگاری گویشی (مطالعه موردی: بررسی فرهنگ نگاری در گیلکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایران، از سرزمین هایی است که از دیرباز، زبان ها و گویش های بسیاری در آن رواج داشته است؛ ولی با وجود این تنوع زبانی در کشورمان، عمر پژوهش درباره زبان های ایرانی، چندان طولانی نیست و به صورت اساسی و تخصصی، از یک سده تجاوز نمی کند. در مواردی نیز هنوز مطالعه علمی درباره زبان ها یا گویش ها شروع نشده و آگاهی ما از برخی زبان ها و گویش های ایرانی، اندک است. یکی از روش های مورد استفاده برای معرفی زبان یا گویشی خاص، تدوین فرهنگ لغت برای آن است. به طور کلی، هر مجموعه ای از واژه های گرد آمده را می توان فرهنگ نامید؛ اما برای معرفی زبان ، چنین فرهنگ هایی مورد نظر نیستند؛ بلکه آن هایی هستند که به روشی علمی و دقیق نوشته شده باشند. سابقه فرهنگ نویسی برای زبان فارسی در کشور ما نشان می دهد که فاصله ما با فرهنگی درست و علمی، بسیار زیاد و این مسئله درباره گویش های ایرانی، بسیار متفاوت است؛ زیرا برای بسیاری از گویش ها، فرهنگ لغتی تدوین نشده و یا اگر تدوین شده باشد، برای متخصصان حوزه زبان شناسی، قابل استفاده نیست و تنها تعدادی از گویشوران، از آن ها لذت می برند. نوشتن فرهنگ لغت هایی که واژه های یک گویش را به طور دقیق معرفی کند و برای اهل زبان و متخصصان، قابل استفاده باشد، به اصولی نیازمند است که با پیروی از آن می توان فرهنگ لغاتی کم عیب تر نوشت. در این مقاله کوشیده ایم برخی اصول ضروری در حوزه فرهنگ نگاری گویشی را ذکر و بررسی کنیم و برای نشان دادن اهمیت این کار، مطالعه موردی و آسیب شناسی در حوزه فرهنگ نگاری برای زبان گیلکی صورت گرفته است. از بخش های این مقاله می توان اصول فرهنگ نگاری گویشی، فرهنگ نگاری برای زبان گیلکی و آسیب شناسی فرهنگ های گیلکی را نام برد.
فهرست پایان نامه های کارشناسی ارشد و دکتری در زمینه گویشهای ایران (بخش تکمیلی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابیانه و گویش آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گویش ابیانه ای یکی از گویش های مرکزی ایران به شمار می رود و مانند دیگر گویش های مرکزی دارای ویژگی های منحصربه فردِ آوایی، صرفی (ساخت واژی) و نحوی است و در حوزه واژگان نیز نسبت به فارسی معیار، متفاوت و قابل بررسی است. در مقاله حاضر پس از مقدمه ای کوتاه درباره ابیانه، به برخی از ویژگی های آوایی، ساخت واژی و نحوی این گویش پرداخته می شود. پس از تحلیل داده های گویشی، مشاهده شد که یکی از ویژگی های بارز و قابل تأمل این گویش در مقایسه با فارسی معیار (تهرانی)، متفاوت بودن جای تکیه یا به عبارت دیگر جلوتر بودن آن است. بررسی فرایندهای دیگر از قبیل حذف آوای پایانی و تغییرات تاریخی چند آوا در مقایسه با فارسی میانه از جمله موارد دیگری است که به آن پرداخته شده است. هم چنین در حوزه ساخت واژه درباره تفاوت هایی از قبیل تمایز جنس مذکر و مؤنث ، شمار، صرف افعال لازم و متعدی، ضمایر متصل و منفصل، ترکیبات وصفی و اضافی نسبت به فارسی معیار بحث شده است. در حوزه نحو نیز تحلیلی در باب آرایش واژه ها در انواع جملات مانند خبری (اِسنادی و غیر اِسنادی)، پرسشی (استفهامی و غیراستفهامی)، امری (مثبت و منفی) و جایگاه اجزای جمله در آنها و مبحث حروف اضافه به صورت پس اضافه، نشانه مفعولی «را» و پیش اضافه ارائه شده است.
ساخت های کنایی در گویش هورامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر به بررسی ساختهای کنایی در گویش هورامی میپردازد. گویش هورامی در ساختهای گذشتة ساده از الگوی حالت کنایی گسسته بهره میگیرد. این گویش علاوه بر استفاده از سازکار مضاعفسازی واژهبست ، برای نشان دادن الگوی حالت کنایی از سازکار دیگری نیز بهره میگیرد که منحصر به این گویش است و در سایر گویشهای کردی دیده نمیشود. در ساختهای برآمده از سازکار دوم بیان الگوی کنایی، سازه ها ی فاعل و مفعول مستقیم به ترتیب دستخوش فرایندهای تأکید و مبتداسازی می شوند؛ بدین ترتیب این ساختها نسبت به ساخت هایی که از سازکار مضاعفسازی واژه بست بهره می گیرند، خوانش معنایی نشاندارتری دارند. ترتیب سازه های به کار رفته در ساخت های کنایی نشاندار همواره ثابت است؛ سازة مفعول مستقیم در موضع آغازین این ساختها ظاهر میشود، در جایگاه بعدی سازة فاعل که همواره میزبان تکواژ حالت نمای غیرفاعلی است قرار می گیرد و در پایان جایگاه پایانی جمله را فعل گذشتة ساده از آن خود می کند. پژوهش حاضر دو هدف عمده را در دستور کار خود دارد: نخست بررسی و توصیف ساختهای کنایی بینشان و نشان دار در گویش هورامی و بیان ویژگیهای بنیادین هریک از آنها و دوم تلاش برای ارائة تبیین نحوی از مراحل فرایند اشتقاق نحوی ساختهای کنایی نشاندار بر پایة مفاهیم نظری برنامة کمینهگرا. تبیین نحوی ارائه شده در این مقاله از مفاهیم جدید مطرح شده در چارچوب برنامة کمینهگرا بهره می گیرند؛ نظیر فرضیة گروه متممساز گسسته و فرافکن های بیشینة تأکید و مبتدا .