گویش ها که یکی از ذخایر فرهنگی و ملی ایران محسوب می شوند در شرف زوال و نابودی
قرار گرفته اند؛ بنابراین جا دارد که پژوهشگران و سیاست گذاران آموزشی و فرهنگی آنها را مورد توجه خاص قرار دهند. با توجه به این رویکرد جدید، تلاش مقاله حاضر بر آن است که به مطالعه
و تشریح بعضی از جنبه های فرهنگی و اجتماعی که در زوال گویش مازندارنی نقش دارند بپردازد. پدیده های اجتماعی و فرهنگی بیشتر منجر به دو نوع تغییر در گویش می شوند: 1- تغییر تدریجی،
2- تغییر ناگهانی. در ابتدا با تحلیل مثالهایی از گویش مازندرانی، استدلال شد که عدم به کارگیری بعضی از عناصر واژگانی و اصطلاحات در گویش مازندارنی ناشی از تغییر شرایط زندگی بوده
که مختص به یک گویش یا یک زبان خاص نیست بلکه نشان دهنده تعامل زبان و محیط زندگی می باشد. در واقع، این پدیده تحول تدریجی هر زبان را نشان می دهد. در مرحله بعد با بررسی فرایند همگرا یی و موقعیتهای دوزبانگونگی، نشان داده می شود که بخش اعظم تغییرات گویش مازندرانی در نتیجه همگرایی آن به سمت زبان معیار حادث می شود که در نهایت امر به تغییر زبان یا زوال گویش منجر می گردد. در این رابطه ضمن تحلیل و برشمردن عوامل تغییر مورد بحث چنین نتیجه گیری شد که علاوه بر فرایندهای تجددگرایی، گاهی اِعمال بعضی از سیاستهای فرهنگی نادرست و قضاوتهای ارزشی غیر علمیِ مردم نیز می تواند موجب نابودی گویش ها گردد. با در نظر گرفتن این جنبه های گوناگون می توان امیدوار بود که با تغییر بعضی از نگرشهای کلیشه ای و اتخاذ راهکارها و تمهیدات آموزشی و فرهنگی مناسب بتوان تا حدی مانع بروز این فاجعه زبانی شد.