فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۵۲۵ مورد.
حوزه های تخصصی:
این پژوهش پسوند «-گر» زبان فارسی را از نظر ساختواژی و معنایی بر پایه داده هایی از دو گویش زبان کردی بررسی می کند. در گویش سورانی این پسوند به صورت «-کَر» به کارمی رود. در گویش هَورامی، ستاک حال فعل کردن، «-کَر» و در گویش سورانی، «-کَ» است. سورانی یک پسوند «-َر» ()، مشابه پسوند -er انگلیسی، نیز دارد که نقش عمده اش ساخت اسم فاعل و اسم ابزار است.
در مورد ساختواژه «-گر»، در این نوشتار دو فرضیه مطرح شده است: نخست اینکه این وند از دو تکواژ مقیّد درست شده است (ستاک حال فعل کردن+پسوند «-َر»، هر دو در سورانی)؛ دوم اینکه این وند خود به تنهایی ستاک حال فعل کردن در هَورامی است. سپس این دو فرضیه بر پایه معنی شناسی واژگانی لیبر (2004) و (2009) (اسکلت معنایی، بدنه معنایی، مشخّصه های معنایی و اصل هم نمایگی) به روش توصیفی-تحلیلی ارزیابی و این دستاورد حاصل شده که پسوند «-گَر»، از افزوده شدن پسوند «–َر» به ستاک حال فعل کردن یعنی «-کَ» به دست آمده است.
گویش روستای اردکول و متون کهن فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فراهم آوردن داده های زبانی برای تدوین فرهنگی که جامع تمام واژه های زبان فارسی باشد، سال هاست که مورد توجه سازمان های فرهنگی ـ پژوهشی و برخی از پژوهندگان زبان و ادب فارسی قرار گرفته است. بی تردید تداوم این سنت پسندیده فرهنگی و رفع کاستی ها و نقائص فرهنگ های موجود، نیازمند بررسی دقیق تمام متون فارسی، اعمّ از خطی و چاپی، و همچنین گردآوری گویش های مختلف زبان فارسی است. در همین راستا، این مقاله می کوشد با استفاده از واژه های موجود در گویش روستای اردکول، از روستاهای بخش زیرکوه قاین، معنی تعدادی از واژه های کمیاب و مبهم به کار رفته در متون کهن فارسی را تعیین کند. این واژه ها در فرهنگ های موجود ثبت نشده، یا صورت و معنی ضبط شده برای آنها ناقص و مشکوک است.
تحول «داغ دیدن» از فعل ساده به مرکب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه، اصطلاح «داغ دیدن» به معنی مصیبت دیدن و درباره مرگ عزیزان، به ویژه فرزند به کار میرود. با توجه به شواهدی از متون ادبی و تاریخی مانند تاریخ بیهقی (قرن پنجم) و تاریخ الوزرای ابو الرجای قمی (قرن ششم)، به نظر میرسد این ترکیب در گذشته، به معنی دیدنِِ داغ بوده است؛ به عبارت دقیق تر، در گذشته، «داغ دیدن» فعل ساده بوده و «داغ»، مفعول فعل «دیدن» به شمار می رفته است. از قرن یازدهم هجری به بعد، «داغ دیدن» به معنی مصیبت دیدن و مرگ عزیزان، در شعر شاعرانی مانند صائب و دیگران، زیاد به کار رفته است.
ساختار تصریفی فعل در بلوچی سرحدی گرنچین
حوزه های تخصصی:
بلوچی سرحدّی رایج در منطقه گرنچین زیر شاخه ای از بلوچی غربی (رخشانی) است که عناصر ساختواژی مختلفی در ساختار فعل به کار می برد. هدف از پژوهش حاضر ارائه توصیفی همزمانی از ساختار تصریفی فعل در قالب صورت های خودایستا و ناخودایستا در بلوچی سرحدّی گرنچین است. داده های پژوهش از طریق ضبط گفتار آزاد و مصاحبه با 10 گویشور بومی بیسواد با میانگین سنی 50-80 سال گرد آوری شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد در ساختار فعل خودایستای بلوچی سرحدّی چهار عنصر ساختواژی می توان یافت: (1) جزء فعلی ، (2) ستاک فعلی در قالب ستاک حال یا ستاک گذشته، (3) وند ها به صورت پیشوندی (پیشوند وجوه امری و التزامی، پشوند نفی و پیشوند نهی) و پسوندی (پسوند زمان گذشته، پسوند سببی، و شناسه های شخصی )، و (4) فعل ربطی اسنادی که به دو صورت کامل و پی بستی (کوتاه) به کار می رود. صورت های فعل ناخودایستای بلوچی سرحدّی شامل مصدر ، وجه وصفی (اسم فاعل و اسم مفعول ) و اسم مصدر است، که همه از ستاک فعل و پسوندهای خاصی ساخته می شوند.
ضمیر فاعلی عام در زبان فارسی: مقایسه ای بین زبان های ضمیرانداز ثابت و نسبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر به یکی از ویژگی های مهم زبان فارسی که آن را از زبان های ضمیرانداز نسبی(partial NSL) متمایز می کند می پردازیم. براساس پارامترهای ضمیراندازی ریتسی (1982) که بیشتر با تمرکز بر تهی بودن ضمیر فاعلی شخصی و تأکید بر مفهوم ارجاعیت (referentiality) ارائه شده است انتظار می رود زبان های ضمیرانداز ثابت (consistent NSL) در هرنوع بافتی ضمیراندازی را مجاز بدانند. درمقاله حاضر خلاف این پیش بینی در یکی از زبان های ضمیرانداز ثابت یعنی زبان فارسی به تصویر کشیده می شود و با استفاده از داده های زبانی نشان داده می شود هرچند به نظر می رسد فاعل تهی در زبان های ضمیرانداز ثابت نسبت به زبان های ضمیرانداز نسبی معمول تر باشد، در خصوص ضمیر فاعلیِ غیر شخصی سوم شخص مفرد وضعیت برعکس است. به صورت خاص در زبان فارسی همانند دیگر زبان های ضمیرانداز ثابت، برخلاف زبان های ضمیرانداز نسبی فاعل ناملفوظ سوم شخص با خوانش عام (generic) یافت نمی شود. در این مقاله به تبعیت از رویکرد هولمبرگ (2010) سعی داریم با اصلاح پارامترهای ریتسی (1982) و جایگزینی مفهوم ارجاعیت با معرفگی (definiteness) تمایز زبان فارسی با زبان های ضمیرانداز نسبی را بالاخص در بکارگیری ضمیر آشکار و غیرآشکار غیرشخصی از نوع عام تبیین نماییم.
کلمات مرکّب راجی براساس طبقه بندی بیستو و اسکالیس
حوزه های تخصصی:
یکی از طبیعی ترین روش های گسترش و تقویت واژگان در اکثر زبان های مطالعه شده، روش ترکیب است. هدف این مقاله بررسی فرایند ترکیب در زبان راجی به عنوان یکی از ابزارهای مهم توسعه واژگانی، براساس طبقه بندی بیستو و اسکالیس است.زبان راجی به شاخه مرکزی از دسته زبان های شمال غربی تعلّق دارد که روزگاری دراز در یک قلمرو گسترده مرکزیّت داشته و امروزه نشانه های آن در بخشی از مرکز ایران همچون دلیجان، محلات و نراق دیده می شود. براساس این طبقه بندی، کلمات مرکب زبان راجی را در سه گروه همپایه ، توصیفی و تابعی و هر گروه را در دو دستة برون مرکز و درون مرکز و هر دسته درون مرکز را براساس راست هسته یا چپ هسته بودن تقسیم بندی می کنیم.