پژوهش های زبان شناسی
پژوهش های زبان شناسی سال پنجم پاییز و زمستان 1392 شماره 2 (پیاپی 9) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
عبارت های عام (مانند، گیاهان به آب نیاز دارند) به ویژگی های اصلی، پایدار و بی زمان کل مقوله اشاره می کنند و نقش مهمی در روند رشد پردازش مفهومی کودک ایفامی کنند. این عبارت ها نمی توانند با استفاده از یک قاعده کلی شناخته شوند و مجموعه ای از اطلاعات زبانی و فرازبانی برای شناسایی و درک آن ها نیاز است. در مطالعه حاضر، با اجرای دو آزمون، توانایی 16 آزمودنی کودک از دو گروه سنی 3-4 و 4-5 سال در درک و تولید مفاهیم عام با استفاده از امکانات صرفی و نحوی موجود در جمله مورد بررسی قرارگرفت. یافته های به دست آمده نشان داد که در هر دو آزمون صرفی و نحوی،کودکان گروه سنی 4-5 سال عملکرد بهتری در درک و تولید اسم جنس نسبت به گروه سنی 3-4 سال داشتند. همچنین، کودکان هر دو گروه سنی از امکانات صرفی بیشتر از امکانات نحوی در پردازش اسم جنس استفاده کردند.
بررسی فرایند قلب و اصل مرز اجباری در زبان فارسی براساس واج شناسی غیرخطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرایند قلب، فرایندی است که در آن توالی واج ها به دلایل متفاوتی جابه جا می شود. هدف این مقاله بررسی انگیزه اعمال فرایند قلب است و نشان می دهد که برخلاف آنچه تا به حال ثابت شده است اصل توالی رسایی در همه موارد انگیزه اعمال فرایند قلب نیست. تحلیل داده ها در چارچوب نظریه ی خودواحد و نظریه بهینگی نشان می دهد که اصل جذب و اصل مرز اجباری فرایند قلب را تحریک می کنند و سپس فرایندهای دیگری مانند ادغام مشخصه های همجوار، حذف ،کشش جبرانی و ناهمگونی فعال می شوند تا توالی های بهینه در گفتار فارسی زبانان ظاهر شوند. نتایج نشان می دهد که در میان همخوان های [+رسا] مانند روان ها، به خصوص همخوان /r/ و چاکنایی های/h/ و /?/ و همخوان های [+پیوسته] یعنی سایشی ها بیشتر جذب هسته ی هجا می شوند و بیشترین نقش را در فعال نمودن اصل مرز اجباری به عهده دارند. چارچوب تحلیلی مقاله نشان می دهد که رفتار واجی همخوان های چاکنایی در فرایند قلب رسا بودن این همخوان ها را در زبان فارسی تأیید می کند. در این مقاله علاوه بر ادغام، حذف و ناهمگونی به عنوان عملکرد اصل مرز اجباری معرفی شدند.
تحلیل مقالات نقد کتاب های زبان شناسی ایران بر اساس الگوی فراگفتمان هایلند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در چارچوب نظری فراگفتمانِ (metadiscourse) هایلند (2005) الگویی برای تحلیل تعامل میان نویسنده متن و مخاطب آن ارائه شده است. مطابق با این الگو، نویسنده از ابزارهای مختلف فراگفتمانی نظیر نگرش نماهای (attitude markers) مثبت و منفی (صفاتی نظیر شیوا، ضعیف)، تردیدنماها (hedges) (کلماتی مانند شاید)، و یقین نماها (boosters) (قیدهایی مانند حتماً) برای بیان ارزش های یک پدیده یا میزان تردید یا قطعیت خود در خصوص یک گزاره استفاده می کند. در پژوهش حاضر کوشیده ایم بر اساس الگوی نظری هایلند، تصویری عینی از گونه (genre) نقد کتاب در زبان فارسی ارائه دهیم. به این منظور چهل مقاله نقد کتابِ منتشر شده در نشریات علمی-پژوهشی زبان شناسی ایران را به عنوان پیکره پژوهش انتخاب کرده و فراوانیِ چهار متغیر کلامی شامل نگرش نمای مثبت، نگرش نمای منفی، تردیدنما و یقین نما را بررسی کرده ایم. یافته ها نشان می دهد فراوانیِ نگرش نماهای منفی در کل پیکره بیش از سایر متغیرهای کلامی است. همچنین معلوم شد که منتقدان، اغلبِ متغیرهای کلامیِ مورد نظر را در بخش پایانیِ مقالات نقد به کار می برند. یافته ها در دو گروهِ منتقدان زن و مرد نیز جالب توجه است، به طوری که فراوانیِ نگرش نماهای منفی و یقین نما در نقدهای مربوط به منتقدانِ مرد دو برابرِ متون مربوط به منتقدان زن است و به این ترتیب، رویکرد جنسیت گرا در خصوص زبان و کاربرد آن تقویت می گردد. همچنین مشخص شد که در ارزیابیِ کتاب، منتقدان زن بیش از منتقدان مرد به نویسنده کتاب توجه می کنند و برعکس، منتقدان مرد بیشتر به خودِ کتاب می پردازند.
صفت تفضیلی در حوزه ی کسره ی اضافه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، ضمن معرفی حوزه ی کسره ی اضافه و پذیرش تحلیل معظمی (1385)، با قائل شدن به گروه درجه در زبان فارسی، به مقایسه ی دو فرضیه در خصوص ساخت درجه در صفات تفضیلی این زبان می پردازیم. بر خلاف نظر کندی (1999) که معتقد است گروه درجه [DegP] در درون فرافکن مستقل خود گروه صفتی را به عنوان متمم میپذیرد، به پیروی از جکنداف (1977)، هلان (1981)، هایم (1985)، مک کاولی (1994) و هازوت (1995) گروه درجه را در جایگاه مخصص گروه صفتی در زبان فارسی در نظر می گیریم که هسته ی صفت، گروه حرف اضافه ای با هسته ی ""از"" را به عنوان متمم خود پذیرفته است. آنگاه با قائل شدن به این که هسته ی گروه درجه دارای مشخصه ی قوی و تفسیر نا پذیر [Adj] هست، در نحو آشکار هسته ی گروه صفتی را به خود جذب می کند تا مشخصه ی [Adj] خود را بازبینی و حذف کند. بدین ترتیب فرافکن درجه، خود در درون فرافکن گروه صفتی قرار میگیرد و همراه با آن وارد حوزه ی اضافه می شود.
ضمیر فاعلی عام در زبان فارسی: مقایسه ای بین زبان های ضمیرانداز ثابت و نسبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر به یکی از ویژگی های مهم زبان فارسی که آن را از زبان های ضمیرانداز نسبی(partial NSL) متمایز می کند می پردازیم. براساس پارامترهای ضمیراندازی ریتسی (1982) که بیشتر با تمرکز بر تهی بودن ضمیر فاعلی شخصی و تأکید بر مفهوم ارجاعیت (referentiality) ارائه شده است انتظار می رود زبان های ضمیرانداز ثابت (consistent NSL) در هرنوع بافتی ضمیراندازی را مجاز بدانند. درمقاله حاضر خلاف این پیش بینی در یکی از زبان های ضمیرانداز ثابت یعنی زبان فارسی به تصویر کشیده می شود و با استفاده از داده های زبانی نشان داده می شود هرچند به نظر می رسد فاعل تهی در زبان های ضمیرانداز ثابت نسبت به زبان های ضمیرانداز نسبی معمول تر باشد، در خصوص ضمیر فاعلیِ غیر شخصی سوم شخص مفرد وضعیت برعکس است. به صورت خاص در زبان فارسی همانند دیگر زبان های ضمیرانداز ثابت، برخلاف زبان های ضمیرانداز نسبی فاعل ناملفوظ سوم شخص با خوانش عام (generic) یافت نمی شود. در این مقاله به تبعیت از رویکرد هولمبرگ (2010) سعی داریم با اصلاح پارامترهای ریتسی (1982) و جایگزینی مفهوم ارجاعیت با معرفگی (definiteness) تمایز زبان فارسی با زبان های ضمیرانداز نسبی را بالاخص در بکارگیری ضمیر آشکار و غیرآشکار غیرشخصی از نوع عام تبیین نماییم.
نقش ممیز عدد در گروه حرف تعریف کردی کلهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، نقش ممیز عدد در درون گروه حرف تعریف کردی کلهری را به عنوان یک زبان ممیزی بررسی می کنیم. ممیزها عناصری هستند که به عنوان متمم عدد با اسامی قابل شمارش به کار می روند. فرافکن حاصل از این هسته نقشی در درون گروه حرف تعریف پایین تر از گروه سوری ضعیف و بالاتر از گروه شمار جای می گیرد. برای تبیین نقش این عناصر ابتدا الگوهای چیرچیا (1998)، بورر (2005) و گبهارت (2009) را به عنوان سه مدل مسلط موجود در این زمینه ارائه کرده، همراه با توصیف ممیزهای عدد کردی کلهری از این سه دیدگاه کفایت آنها را دربرابر این داده های جدید می آزماییم. براساس مدل چیرچیا، در زبانهای ممیزی دلالت اسامی توده وار بوده و لذا به علت جمع بسته نشدن اسامی به تنهایی، از ممیزها برای جمع بستن اسامی استفاده می شود. وجود اسامی قابل شمارش و تکواژ جمع در زبان کردی و اختیاری بودن ممیزها حاکی از نادرستی این دیدگاه است. بورر (2005) براین عقیده است که تکواژ شمار و ممیزها نقش انفراد را داشته و در توزیع تکمیلی هستند. نظر به حضور همزمان ممیز و نشانه جمع در گروه حرف تعریف کردی کلهری، کارایی این دیدگاه در توصیف داده های این زبان نیز رد می شود. سرانجام نشان می دهیم که چنانچه به پیروی از گبهارت قائل به آن باشیم که ممیزهای عدد حاوی مشخصه هایی مانند [کمیّت] و [انفراد] بوده و درمقابل، تکواژهای جمع دارای مشخصه [گروه] باشند قادریم ضمن توصیف ممیزها در این زبان، توزیع آنها را نیز در درون گروه های حرف تعریف تبیین کنیم.