فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۱٬۵۱۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
Evolution of languages has always been of interest to linguists. In this paper we
study the natural progress of the syllable structure from Old Persian (O.P) to
Middle Persian (Mi.P) and up to the Modern Persian (Mo.P). For this purpose all
the words containing consonant sequences are collected from specific sources of
each of these languages, and then analysed according to the syllabification
principles. Pulgram (1970) distinguishes three principles for this matter which is
stated in Hyman (2003:279).The first one, is the maximum open syllable
principle, the second, the minimum coda and maximum onset principle and the
last one is the irregular coda principle. In addition , to find the syllable structure
of the words, phonological rules are also applied. Greenberg (1978) suggests a
number of rules specifying the collocation constraint of phonemes and
phonological structure of the word, which are: Obligatory Contour Principle
(OCP), Sonority Sequencing Principle (SSP) and Syllable Contact Law (SCL).
On basis of these rules and principles the clusters are separated from sequences,
and the syllable structure of each language is acquired. Finally the progress of the
syllable structure change is studied through representing the data from all three
languages, and investigating the process taken for clusters to reach the present
time. As the data exhibits, in O.P initial consonant clusters are frequently
observed and also, through syllabification, some final syllable clusters will be
obtained. In Mi.P also both initial and final clusters fully exist, with growing
number of final ones. Initial consonant clusters are completely omitted in Mo.P
and only final clusters remain. Deletion and vowel insertion are the two most
occurring processes in these processes.
بررسی معنی شناختی حسن تعبیرات مرتبط با مرگ در غزلیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرگ واژه ای ناخوشایند و نامطلوب است و در اغلب زبان ها از گفتن صریح این واژه پرهیز، و برای اشاره به آن، از فرآیند حسن تعبیر استفاده می کنند. حسن تعبیر عبارت است از کاربرد عبارت و کلمه ای نیکو به جای واژه ا ی ناخوشایند. در این نوشتار، چگونگی سخن گفتن از مرگ در غزلیات حافظ براساس مقولة حسن تعبیر مورد بررسی قرار می گیرد. شگردهای بسیاری در ایجاد حسن تعبیر دخیل اند. مؤلفه هایی که حافظ برای ایجاد حسن تعبیر به کار می گیرد، عبارت اند از: وام واژه، واژگان کلی، عبارات اشاره ای، رد خُلف، استلزام معنایی، ترادف، متناقض نما، تلویح، لحن و قید حالت. این مؤلفه ها بیانگر غلبة شور زندگی بر مرگ در اندیشة حافظ است. قبح تعبیر هم که نقطة مقابل حسن تعبیر است، در سخن حافظ بسیار اندک است و عواملی چون شرایط نامساعد روحی، مقابله با دشمن، تذکر و هشدار و مبالغه در عشق در ایجاد آن نقش دارند.
توزیع رسایی در خوشة دوهمخوانیِ مرز هجا در زبان فارسی- افشین رحیمی، محرم اسلامی،(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، توزیع رسایی درخوشه های دوهمخوانی مرز دو هجای CVC-CVC در واژه های زبان فارسی مورد بررسی قرار گرفته است. محدودیت رسایی در مرز هجا بیانگر تمایل جهانی در جهت تغییر افتان رسایی همخوان ها در مرز هجا است. در این بررسی، تعداد 4202 واژه از واژه های زایای زبان فارسی که دارای ساختار هجایی CVC.CVC بودند، مطالعه شده اند. همخوان های زبان فارسی از نظر رسایی به 5 طبقة مختلف تقسیم شده و ارتباط شیب رسایی در مرز هجا و بسامد در واژگان مورد بررسی قرار گرفته است. از آنجا که بی نشانی یک ساختار باعث افزایش بسامد آن به صورت هم زمانی و در زمانی می گردد، می توان میزان بی نشانی یک ساختار را از بسامد آن دریافت. نتایج به دست آمده نشان می دهد که افتان بودن شیب رسایی در خوشه های دوهمخوانی در مرز هجاهای CVC در زبان فارسی به صورت مقوله ای عمل نکرده و ساختارها را به دو طبقة خوش ساخت و غیرخوش ساخت تقسیم نمی کند. هم چنین، در سطح واژه ها، بسامد خوشه های دوهمخوانی با کاهش شیب رسایی (از +۴ به -۴) افزایش می یابد. دلیل افزایش بسامد تمایل بیشتر همخوان های با رسایی پایین، مانند انفجاری ها و انسایشی ها، به حضور در جایگاه آغازه و عدم تمایل آنها به حضور در جایگاه پایانه می باشد. هم چنین، همخوان های رساتر، مانند سایشی ها، خیشومی ها و روان ها، تمایل بیشتری به حضور در جایگاه پایانه نسبت به جایگاه آغازه دارند. بسامد واحد (بسامد در پیکره) ساختارهایی که از همخوان های نارسای انفجاری استفاده می کنند در مقایسه با ساختارهایی که از سایر همخوان ها استفاده می کنند به شدت کاهش می یابد. استفاده از بسامد نرمال (معیار اطلاعات مشترک نقطه ای) نشان می دهد که تمایل به هم رخدادی در خوشه های با شیب رسایی افتان بیشتر از خوشه هایی با شیب رسایی خیزان نبوده و حضور گروه های مختلف رسایی در پایانه و آغازه در مرز هجا مستقل از یکدیگر صورت می گیرد. با توجه به تمایل همخوان های نارسا به حضور در جایگاه آغازه و تمایل همخوان های رسا به حضور در جایگاه پایانه و نقش مهم این تمایل در شکل گیری الگوهای مرز هجا، به نظر می رسد توصیف مبتنی بر آواشناسی ادراکی این پدیدة واج شناختی (نظریة جواز ادراکی) قابل قبول تر از توصیف این پدیده با استفاده از محدودیت های واج شناختی باشد.
نقش روابط مفهومی در توسعه و دگرگونی معنایی نشانه ها ی زبانی (مطالعه موردی نیاز در شعر حافظ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آفرینندگان متون ادبی برای بیان نگرش خود به پدیده ها، گاه معانی برخی نشانه ها را گسترش می-دهند تا آنجا که گاه این معانی را دگرگون می کنند. این نشانه ها واژگان کلیدی هستند که دسترسی به معانی آن ها دشوار به نظر می رسد. امروزه معناشناسی و روابط مفهومی میان واژگان و جملات، می تواند امکان تحلیل عینی روند گسترش یا دگرگونی معنایی نشانه ها را فراهم کند و با بررسی روابط مفهومی نشانه ها، به نگرش آفرینندگان این متون نیز دست بیابد. در میان روابط مفهومی تضاد معنایی و شمول معنایی میان واژگان و از میان روابط مفهومی میان جملات، تضمن معنایی از کارآیی ویژه ای در تحلیلِ معنای نشانه های زبانی در متن برخوردارند. برای بیان نقش روابط مفهومی درگسترش و دگرگونی معنایی نشانه های زبانی، «نیاز» در شعر حافظ برگزیده شد. یافته ها نشان می دهند؛ روابط مفهومی میان واژگان و میان جملات، پیوندهای معنایی میان؛ «زهد» و« عُجب»، «خودبینی»، «کبر»، «فریبکاری» و «ریا»، معنای «زهد» را گسترش داده چنانکه با «ریا» شمول معنایی پیدا کرده و ترکیب «زهد ریا» را پدید آورده است. معانی بافتی کلید واژگان؛ «زهد» و «ریا» و «نیاز» نشانگر آن است که حافظ در کنار روند آسیب شناسی اجتماعی و فردی «زهد»، پیوندهای پیچیده ای از دلالت ها و ارجاعات معانی ضمنی مبتنی بر تقابل میان «نیاز» و «زهد» آفریده که معنای نشانه ی «نیاز» را گسترش داده است و با پیوند و همپوشانی معنایی « نیاز» با اصطلاح «فقر عرفانی» مفهوم «زهد حافظانه» را در آن گنجانده است. بنابراین روابط مفهومی علاوه بر توان دستیابی بر نگرش شاعر، زمینه ی شناخت معانی گوناگون واژگان کلیدی متن را نیز فراهم می کند.
Nominalization in the Writing of Novice vs. Experienced Members of Academic Communities: A Comparative Discourse Analysis(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
The language register used in academic communities has the special features of density, complexity, and abstractness which are associated with nominalization with which new members of the communities might not be familiar. To explore the possible distance between novice and established members regarding their awareness of this grammatical feature, the present study investigated the employment of nominalization in the writings of Iranian graduate students (both MA and PhD students) and experienced figures in applied linguistics. Forty five research articles in the discipline by the three groups of writers served as the corpus of the study. A rigorous analysis began by identifying and outlining nominalization instances manually through and per all rhetorical sections of the articles. The occurrences of the two types of nominal expressions was counted and normalized. So as to detect the possible significant differences between the samples, chi-square tests were run. The results revealed that the experienced writers used significantly more nominalization in their writings. However, although the total nominal expressions used in MA texts were more than those used in PhD texts, the difference turned out not to be significant. There were also similarities and variations in the ranking patterns of the two types of nominalization in four rhetorical sections of the three groups of the articles. It can be concluded that the differences might reflect the distance between the novice and the established authors regarding their awareness of the importance of nominalization in academic writing. The implications of the study for EAP courses were also discussed.
ویژگی های آکوستیکی تکیه در زبان تاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به منظور بررسی ویژگی های آکوستیکی تکیه در زبان تاتی، یک جفت کمینه انتخاب شد که در یکی تکیه روی هجای اول کلمه و در دیگری بر روی هجای آخر قرار داشت. این جفت کمینه در جمله های پرسشی و خبری توسط گویشوران بومی تات زبان خوانده شد. با استفاده از نرم افزارPRAAT برای هر جمله، شبکه ای متنی ساخته شد؛ به طوری که مرز واکه ها مشخص شد. سپس مقادیر دیرش، فرکانس پایه، انرژی و فرکانس سازه های اول و دوم واکه های موردنظر در هجای تکیه بر و بدون تکیه محاسبه شد. نتایج آزمون تولیدی نشان داد، تفاوت مقدار میانگین دیرش، فرکانس پایه و انرژی در هجای تکیه بر و بدون تکیه معنی دار است و تفاوت فرکانس های اول و دوم تفاوتی نداشت. این بدان معناست که مهم ترین همبسته های آکوستیکی تکیه در زبان تاتی دیرش، فرکانس پایه و انرژی اند. همچنین منحنی تغییرات فرکانس پایه در این زبان نشان داد که الگوی فرکانس پایه در انتهای جملات خبریL% و در انتهای جملات سوالی H% است.
Компьютерный сленг в лингвистическом описании (بررسی اصطلاحات حرفه ای در حوزه رایانه از دیدگاه زبانشناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حوزه فناوری های رایانه ای، زبان ویژه خود را می سازد. امروزه این حوزه هم به شکل سیستمی غنی از واژگان تخصصی و هم به شکل اصطلاحات حرفه ای نمود پیدا کرده است. در این مقاله به تاریخچه استفاده از اصطلاح «زبان حرفه ای» (Сленг) که از دهه هشتاد سده بیستم در روسیه رواج گسترده ای یافته، پرداخته شده است. در حوزه رایانه، مجموعه اصطلاحات حرفه ای بخش چندلایه ای از واژگان را تشکیل می دهند که می توان آن ها را با استفاده از شیوه تعیین ساختار حوزه معنایی ارائه نمود. ۲۷۸ واحد واژگانی از اصطلاحات حرفه ای در حوزه رایانه که با روش نمونه برداری مستمر از فرهنگ لغت «اصطلاحات حرفه ای جوانان: فرهنگ تفسیری» ت. گ. نیکیتینا استخراج شده اند، در پنج گروه موضوعی توزیع شده اند: ۱- برنامه ها و عملکردها؛ ۲- سیستم ها، سمبل ها و نشانه ها؛ ۳- اعمال و فرمان ها؛ ۴- قطعات و تجهیزات؛ ۵- انسان. در مقاله با استفاده از داده های درصدی، حوزه معنایی واژگان رایانه ای را تعیین می نماییم. گروه چهارم که تجهیزات رایانه را توصیف می کند در جایگاه اول، و اعمال و فرمان ها (گروه سه) که بخش مهمی برای کاربران به شمار می آیند، در جایگاه دوم قرار می گیرند. گروه اول در جایگاه سوم قرار می گیرد و درصد قابل توجهی را به خود اختصاص می دهد؛ زیرا هدایت عمل را تشریح می کند. گروه دوم که سهمی حدود ۹ درصدی در حوزه معنایی واژگان رایانه ای دارد و بی شک از اجزای مهم سیستم مورد اشاره به شمار می آید، جایگاه چهارم را به خود اختصاص می دهد. در جایگاه آخر، گروه «انسان» که این سیستم را به کار می اندازد، قرار می گیرد. به این ترتیب، به کمک ساختار حوزه معنایی، ویژگی های خاص مجموعه واژگانی اصطلاحات حرفه ای حوزه رایانه تعیین می گردد.
نگاهی دوباره به پسوند نام آواساز /-ast/ در فارسی دری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پسوند نام آواساز /-ast/ از پسوندهای کهنی است که در متون دری حوزة خراسان به کار رفته است. جلال متینی، علی رواقی، نجیب مایل هروی و دیگران، با استناد به شواهد گویشی خراسانی، این پسوند را پسوندی خراسانی دانسته اند. پس از ایشان، حسن حاتمی به وجود صورت دیگری از این پسوند در گویش کازرونی اشاره کرده است؛ بی آنکه به پیشینه یا ریشة آن بپردازد. در مقالة حاضر، نگارندگان کوشیده اند ضمن ارائة شواهدی از کاربرد این پسوند در گویش های خوزستان و متون کهن فارسی، فرضیه ای درمورد چگونگی شکل گیری آن ارائه کنند. طبق این فرضیه، پسوند مذکور در پسوند اسم مصدرساز /-išt/ ریشه دارد؛ به نظر می رسد که پسوند اخیر (-išt) در برهه ای خاص به طور وسیع در ساخت نام آواها به کار رفته است. ازسوی دیگر، در «قرآن قدس» که از متون حوزة گویشی جنوب ایران (سیستان) است، شواهدی از کاربرد /-ast/ یا /-ist/ در مقام پسوند اسم مصدرساز دیده می شود. ظاهراً این شواهد شاذ، حلقة پیوند تاریخی پسوند نام آواساز خراسانی (-ast) و پسوند نام آواساز جنوبی (-ešt) هستند.
بهنجارسازی فضای واکه ای زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترسیم واکه ها در فضای F1*F2 نه تنها از نظر صوت شناختی تولیدی بلکه از نظر رویکردهای ادراکی نیز از اصلی ترین ابعاد در بیان کیفیت واکه ای محسوب می شوند. در ترسیم فضای واکه ای مشکل اصلی ای که اکثر محققان با آن روبرو هستند این است که ارزش های سازه های اندازه گیری شده برای یک واکه یکسان تولید شده توسط افراد مختلف، متفاوت است. جهت حذف تنوعات سازه ای ناشی از منابع ایجاد تغییر در سازه ها همچون تفاوت های فیزیولوژیکی میان گویندگان، موضوع بهنجار سازی واکه ای مطرح می شود. انتخاب میان تکنیک های بهنجار سازی اگرچه بسته به طبیعت و هدف بررسی می تواند متفاوت باشد ولی همان طور که همگی زبان شناسان بر آن توافق دارند فرایند بهنجار سازی و عملکرد آن یک امر وابسته به زبان است و یک فرایند بهنجار سازی نمی تواند موثرترین فرایند در همه ی زبان ها محسوب شود. از این رو در این بررسی جهت بهنجار کردن داده های زبان فارسی به ارزیابی شیوه های مختلف بهنجار سازی در زبان فارسی بر اساس دو معیار الف) تکنیک محاسبه میزان همپوشانی و ب) تکنیک تحلیل تشخیصی پرداخته می شود. شاخصه الف با هدف شناسایی مقیاسی که نسبت به سایرین بهتر بتواند اثر شخص را حذف کند اعمال می شود و معیار ب در جهت حفظ اطلاعات واجی و به منظور ارزیابی قدرت تفکیکی یک تکنیک در جهت جداسازی بسامد های سازه ای بهنجار سازی شده به گروه های متمایز آوایی تعریف می شود. این تحقیق تکنیک نری را به عنوان مطلوب ترین شیوه بهنجارسازی جهت حذف و یا کمینه کردن تاثیرات فیزیولوژیکی با حفظ تمایزات واجی در زبان فارسی معرفی می کند. همچنین فضای واکه ای زنان چه در حالت تکیه دار و چه بی تکیه بزرگتر از مردان نمایش داده شده است.
بازشناسی نوع دستوری واژه «یعنی» در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساخت موقعیت فاعل: مطالعه موردی مجهول غیر شخصی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
A Study on Morpho-Syntactic Patterns: A Cohesive Device in Some Persian Live Sport Radio and TV Talks(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Morpho-syntactic patterns device encompasses a subcategory of the cohesive devices that assists hearers to have an adequate mental representation for understanding speech. This article investigates the morpho-syntactic patterns employed in some Persian live sport radio and TV programs adapting Dooley and Levinsohn’s theoretical and analytical framework. The research data includes around 30,000 words extracted from 20 live sport radio and TV recorded programs. The morpho-syntactic patterns functionality is presented via comparing their frequency using descriptive statistics. The t-test is run to evaluate whether the differences in the utilization of morpho-syntactic patterns used in live radio and TV talks is significant or not. The results show that such patterns in Persian can be studied in the same way as Dooley and Levinsohn’s perspective, among which consistency of inflectional categories receives the most frequency while echoic utterances do the least. The consistency of inflectional categories catches a meaningful difference between its applications in the research data. Furthermore, there are not significant differences between the application of echoic utterances and discourse-pragmatic structuring in the corpora. Finally, morpho-syntactic patterns device, generally speaking, is reported as not having any significant relation in its applications in Persian live radio and TV talks under study.
نشانگرهای تعدیل در کنفرانس های مطبوعاتی سیاسی رئیس جمهور دورة دهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانگر تعدیل، یک راهبرد بلاغی است که سخنگو آن را در جهت عدم تعهد به گفته ای یا عضویت کامل در گروهی، یعنی تعدیل محتوا یا به منظور تعدیل نیروی غیر بیانی گفته به کار می برد. نشانگر تعدیل را باید به عنوان یک عمل عمدی تلقی کرد که سخنگو با انتخاب یک ابزار زبانی، ورای محتوای گزاره ای پیام، بر تعبیر گفته تأثیر می گذارد؛ چنان که محتوا یا نیروی آن را اصلاح می کند. نشانگرهای تعدیل علی رغم فقدان معنی واژگانی مشخص، دارای معنی نقشی و کاربردشناختی قدرتمندی هستند. مقالة حاضر به روش توصیفی- تحلیلی و با هدف تعریف و معرفی کاربردهای نشانگرهای تعدیل بر اساس الگوی فریزر (2009) و درنهایت، تحلیلی موردی از این کاردبردها در گفتمان سیاسی از کنفرانس های مطبوعاتی داخلی رئیس جمهور (دورة دهم) با رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی به نگارش درآمده است. یافته های تحلیل موردی نشان می دهد که رئیس جمهور (دورة دهم) در راستای پایبندی به زبان دیپلماتیک از نشانگرهای تعدیل، به عنوان یکی از تدابیر ماهرانه در گفتار سیاسی در جهت ابهام و طفره، بهره برده است و نشانگرهای مجهول و ضمایر مبهم بیش از سایر انواع نشانگرها در گفتمان او مشاهده می شود.
تحلیل حوزه های معنایی اشعار باقی مانده از رابعه بنت کعب قزداری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابعه بنت کعب قزداری، براساس اسناد موجود، نخستین شاعر زن پارسی گوی است. پژوهش ها دربارة او بیشتر به زندگی او معطوف بوده تا شعرش. نگارندگان در این پژوهش با روشی زبان شناختی، یعنی تحلیل حوزه های معنایی، به بررسی علمی شعر او می پردازند. نظریة حوزه های معنایی یکی از نظریات برجسته در معنی شناسی ساختگراست، که خود زیرمجموعة زبان شناسی ساختگرا قلمداد می شود. تحلیل حوزه های معنایی شعر رابعه گامی است به سوی سبک شناسی لایه های فکری او. در این پژوهش چندوچون آن دسته از حوزه های معنایی شعر رابعه که بالقوه مشخصة سبکی اند آشکار می شود. از قِبَل این فرآورده، زنانه یا مردانه بودن زبان رابعه، عارفانه یا غیرعارفانه بودن شعر او، و متمایزبودن یا نبودن وصف عشق در شعر او در مقایسه با شعر هم عصرانش نیز مشخص می شود.
بررسی تغییرات نحوی در روند ترجمة قرآن کریم به زبان فارسی بر مبنای نظریة ایکس تیره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر در چارچوب نظریة ایکس تیره2 به بررسی تغییرات نحوی در ترجمة قرآن کریم از زبان عربی به زبان فارسی پرداخته و متن مبدأ و متون مقصد را با یکدیگر مقایسه کرده است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی نوع گروه های نحوی در متن قرآن کریم و بررسی نوع و میزان تغییرات این گروه ها در روند ترجمه و مقایسة متن عربی و دو ترجمة فارسی آن است.
در این مطالعه، بررسی علمی و کاربرد گروه های نحوی در فرآیند ترجمه عبارت است از: مقایسة کاربرد گروه های محتوایی3 اسمی و فعلی، مقایسة کاربرد گروه های نقشی4 تصریف، متمم نما و حرف تعریف در متن مبدأ و دو متن ترجمة آن به فارسی. از این رو ساخت های نحوی دو زبان با یکدیگر، مقایسه و تفاوت های ساختاری آن ها مشخص می گردد و آنچه در این مطالعه مورد نظر است، بررسی پیکره ای قرآن، شناسایی مقوله ها و تعیین نوع تغییر و تبدیل آن ها به یکدیگر در ترجمه های فارسی آن ها است تا چگونگی نوع و میزان تغییرات دستوری یا تغییرات معنایی در مسیر ترجمة قرآن به زبان فارسی مشخص شود.
جمله واره های متممی در کوردی سورانی و سلسله مراتب مرجع گزینی متمم ها(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
کارآیی انگارة صرف واژگانی؛ تحلیلی براساس داده های زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به دنبال بررسی نظام ساختواژی زبان فارسی در چارچوب انگاره صرف واژگانی- مطرح شده توسط کیپارسکی- است. هدف از انجام این پژوهش بررسی میزان کارایی این انگاره در تحلیل داده های زبان فارسی است. بدین منظور، پس از معرفی این انگاره در قالب سه پرسش به تحلیل داده هایی پرداخته می شود که در نگاه نخست انطباق چندانی با انگاره موردنظرِ این مقاله ندارند. در ادامه به کمک معیارهای مختلف نحوی، معنایی و شناختی آشکار می شود که اغلب داده ها نهایتاً نوعی همسویی و انطباق با انگاره موردنظر نشان می دهند. تأکید می شود که میزان کارایی این انگاره در تحلیل داده های زبان انگلیسی- زبانی که انگاره براساس آن بنا شده بیشتر از کارایی آن در زبان فارسی است. افزون بر این، نگارنده در جهت رفع نقصی که انگاره کیپارسکی در تحلیل گروه واژه ها در زبان فارسی دارد، پیشنهادِ وجود حلقه ای ارتباطی داده است که بتواند نمایانگر نوعی حرکت چرخه ای یا رفت و برگشتی میان دو سطح واژگان و نحو زبان باشد؛ زیرا خاستگاه اولیه گروه واژه ها سطح نحو زبان است که پس از واژگانی شدن بار دیگر به سطح نحو بازمی گردند. به نظر می رسد وجود این حلقه، ضریب کارآمدیِ الگوی کیپارسکی را افزایش می دهد.
عوامل مؤثر بر تناوب سببی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از زبان شناسان، ساخت موضوعی و تظاهر موضوع ها را در تناوب های سببی/ خودانگیخته ازمنظر رویکردهای واژگان گرا بررسی کرده اند. در مقاله حاضر، انشعاب های مختلف رویکردهای واژگان گرا را بررسی، نقد و مقایسه می کنیم و سپس فرضیه اصلی این رویکردها را مورد آزمایش قرار می دهیم. در این رویکردها، فرض این است که ویژگی های معنایی و واژگانی فعل تعیین کننده ساخت موضوعی و تناوب موضوعی است. در این مقاله، مبتنی بر داده های زبان فارسی نشان می دهیم که ویژگی های معنایی فعل نقشی اساسی در تعیین تناوب موضوعی ایفا می کنند؛ اما نمی توانیم شرکت یا شرکت نکردن فعل در تناوب سببی را تنها به محتوای واژگانی فعل نسبت دهیم. به طور کلی، یافته های این پژوهش بر نتایج پژوهش های پیشین سایه تردید می افکنند و نشان می دهند که عوامل دیگری ورای ویژگی های واژگانی فعل در تعیین ساخت موضوعی و شرکت فعل در تناوب سببی ایفای نقش می کنند. در این ارتباط، هدف دیگر این مقاله تعیین عوامل مؤثر بر شرکت افعال زبان فارسی در تناوب سببی است.ازمیان این عوامل می توانیم به عوامل بافتی، همچون ویژگی معنایی موضوع های فعل و سازه های غیرموضوع و همچنین دانش دایرة المعارفی که در سطح بازنمون منطقی در تعامل با یکدیگرند، اشاره کنیم.