فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲۶۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر، به واسطه تحولات فراوان در حوزه تولید و نمایش فیلم در ایران، گرایش به وجوه هنری و متفاوت در گونه های مختلف فیلم سازی، منجر به تشکیل گروه سینمایی هنر و تجربه شد. این گروه با حمایت های دولتی توانست در مدت زمانی کوتاه، خود را در میان سینماگران و مخاطبان، به عنوان پایگاهی فرهنگی برای تولید فیلم هنری، مطرح کند. مشابه چنین فرایندی را می توان در تجربه تاریخی سینمای فرانسه در دهه شصت میلادی مشاهده کرد. این پژوهش می کوشد با بهره گیری از آرای پیر بوردیو، جامعه شناس فرانسوی، به ویژه نظریه میدان وی و مفاهیم پیرامونی آن، جایگاه فرهنگی گروه سینمایی هنر و تجربه در سینمای ایران را تحلیل کند. همچنین نشان دهد که سینمای هنر و تجربه، به منزله مجرایی برای سینمای هنری و تجربی، چگونه تلاش می کند در میدان قدرت سینمای ایران، برای خود زیرمیدانی با ویژگی خودمختاری تعریف کند و در این زمینه، تا چه حد موفق بوده است.
طراحی و تدوین مدل ارتقای تولیدات سینمای دفاع مقدس با رویکرد نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، طراحی و تدوین مدل ارتقای تولیدات سینمای دفاع مقدس با استفاده از نظریه زمینه ای (Grounded Theory) است که نظریه داده بنیاد نیز می نامند. روش تحقیق، از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، کیفی است. جامعه آماری پژوهش را متخصصان حوزه فیلم، تهیه کنندگان سینما، کارگردانان، کارشناسان و مدیران فرهنگی تشکیل می دهند و 22 تن نیز براساس اشباع نظری انتخاب شده اند. ابزار گردآوری اطلاعات، مصاحبه نیمه ساختاریافته است و تجزیه و تحلیل داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی انجام شده است. یافته ها نشان می دهند که برای بهبود وضعیت سینمای دفاع مقدس، باید بسترهایی را فراهم کرد که موجب افزایش تولیدات آن می شوند. این بسترها عبارتند از ، حذف نگاه حاکمیتی از فیلمهای دفاع مقدس ، تحکیم زیر ساخت های فنی در مراحل تولید این آثار ، تقویت بودجه تولید و تامین پشتوانه پژوهشی برای نگارش فیلمنامه.
تدوین تشبیهی و برخی از نمونه های مؤثّر آن در سینمای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درک مفاهیم ضمنی و کشف ظرایف تدوین فیلم که کمتر به آن پرداخته شده است، هدف اصلی این پژوهش است. از این رو با انتقال یکی از پرکاربردترین عناصر بلاغی (تشبیه) به مطالعات سینمایی به روشن سازی چگونگی عمل کرد تدوین تشبیهی در فیلم های سینمای ایران پرداخته ایم. این پژوهش کاربردی با روش توصیفی - تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و منابع صوتی- بصری(فیلم ها) انجام گرفته است. نمونه گیری به شیوه هدف مند انجام شده و چارچوب نظری بر نظریّه فرمالیستی آیزنشتاین استوار است. در این پژوهش نخست با بیان تشبیه و تفاوت های آن با استعاره و جناس، الگوی دقیقی از آن برای بررسی در سینما ارائه و سپس به صورت عینی و عملی نمونه هایی از تدوین تشبیهی در سینمای ایران با در نظر داشتن سیر تاریخی و موضوعی بیان شده است. نتایج پژوهش نشان داد نحوه ترکیب نماها به شیوه تشبیهی تا حدّ زیادی بر کیفیّت زیبایی شناسی فیلم ها افزوده است. مضامین مختلفی چون تلاش برای بقا، بازیچه بودن قشر ضعیف جامعه، حرص و طمع حیوانی انسان، دید استثمارگرانه به زن، روابط پوشالی و دروغین میان انسان ها و... از طریق این تمهید فرمال در فیلم ها خلق شده است. کاربرد بیشتر قطع ساده در مقایسه با ترفندهایی چون دیزالو و فید و انتخاب مشبه به هایی که جزوی از بافت و زمینه داستان بوده، بیان واقع گرایانه و ساده تری از فرم تدوین تشبیهی را شکل داده است. در نظر داشتن روند تاریخی با نمونه هایی از دهه 40 تا 80 نیز به خوبی آشکار کرد با گذشت زمان پیچیدگی و ظرافت بیش تری در عرصه کاربرد تدوین تشبیهی رخ داده است.
شناسایی عنصر مسلط در فیلم «ماهی و گربه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، عنصر مسلط در فیلم «ماهی و گربه» (1392) ساخته شهرام مکری با توجه به نظریات فرمالیست های روسی بررسی شده است. بدین منظور از مفهوم پیشنهادی یاکوبسن یعنی «عنصر مسلط» و سپس از نظرات نئوفرمالیست ها استفاده کرده و آن را برای تعین بخشی به معنا بسط داده ایم. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی بوده و در آن، از «توصیف همبستگی» برای تحلیل ارتباط میان خرده روایت ها و «رنگ» برای دستیابی به سطوحی از معنا استفاده شده است. تجزیه فیلم به نماها و تحلیل آنها در فیلم «ماهی و گربه» ما را به این نتیجه می رساند که رنگ قرمز، به عنوان یکی از مهمترین عناصر مسلط، نقش تعیین کننده ای در معنای نهایی این فیلم دارد. این عنصر، نه تنها بر سایر سازه ها و عناصر زیباشناختی، تأثیرگذار است، بلکه بین خرده روایت های فیلم- با دو انشعاب روایی در پیرنگ- هماهنگی و اتحاد برقرار می کند. بدین ترتیب، رنگ قرمز به واسطه طرح واره های تصویری در برهمکنش با سایر عناصر، مخاطب را به سوی معنای نهایی فیلم سوق می دهد. این رنگ علاوه بر تعلق به موارد ارجاعی در جهان، با توجه به ارتباط با عناصر معمایی تعلیق و هیجان، ترس و انتظار حادثه ناگوار را نیزالقا می کند.
ظرفیت های روان شناختی افسانه های ایرانی برای نگارش فیلم نامه (مطالعه موردی: افسانه یوشت فریان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بکارگیری مهم ترین نظریه های روان شناختی در حوزه مطالعه و تحلیل افسانه های ایرانی، مطالعه موردی و تحلیل کیفی فیلم نامه اقتباسی از افسانه کهن ایرانی «یوشت فریان» با بهره گیری از دیدگاه های روان شناسانه، هدف این پژوهش است. در این مقاله، درصدد پاسخ گویی به این سوالات هستیم: مهم ترین ابعاد روان شناختی افسانه ها کدامند؟ در فیلم نامه اقتباسی افسانه ملی یوشت فریان، از دیدگاه روان شناختی، چه ظرفیت هایی برای استفاده مخاطبین، فیلمسازان و فیلمنامه نویسان (بمنظور اقتباس وجود) دارد؟ شیوه پژوهش مقاله توصیفی- تحلیلی است. اما یافته ها یا دستاوردهای پژوهشی آن مبتنی بر شیوه کتابخانه ای است. در مجموع، از منظر روان کاوی، محتوای افسانه ها به دغدغه های اجتناب ناپذیر انسانی می پردازد و مخاطب را در مسیر دست و پنجه نرم کردن با چالش ها قرار داده و در چیرگی بر دشواری ها یاری می دهد: نکته مهم تر اینکه حیات افسانه های ملی با ورود به قالب های مختلف رسانه ای همچنان تداوم پیدا می کند؛ ظرفیت های روان شناختی در فیلم نامه اقتباسی از افسانه یوشت فریان نشان می دهد که برخی از نمادها مانند آنیموس، حالت برون گرایانه آنیما، سایه و نقاب- که شاخص ترین نمادها در اقتباس هستند.
قدرت، تخیل و واقعیت در دهه اول سینمای پیتر واتکینز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سینما همواره هنر و رسانه ای مؤثر بر کنش اجتماعی بوده و به همین دلیل، قدرت ها از آن بهره برداری کرده اند. گرایش اصلی مجموعه قدرت های صاحب سرمایه اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، معطوف به یکسان سازی ، دستکاری ، سلطه بر سرنوشت سینما و «فرایند ساخت» سینماگر و سینمای اوست. اما سینما به مثابه تخیل هنری، با واقعیت و فرایند بازنمایی نیز ارتباط دارد. لذا در دیالکتیک میان «سینما به مثابه هنر تخیل» و «سینما به مثابه مهارت دستکاری رسانه ای»، مرزها مبهم و نامطمئن هستند و آثار برخی سینماگران به دیالکتیکی متفاوت میان واقعیت و بازنمایی می انجامد. پیتر واتکینز فیلم سازی است که سینمای او نمونه بارز مبارزه با جریان سلطه گر سینمایی است. او فیلم سازی را از سینمای آماتور شروع کرد، بعد از ورود به سینمای حرفه ای از جریان اصلی جدا شد و در پی آن، مورد سانسور و تخریب قرار گرفت. با مطالعه اسنادی دهه اول فیلم سازی او می توان به فهمی بهتر از ساز وکارهای این دو گونه از دیالکتیک، یعنی «تخیل مستقل هنری» در برابر «فیلم سازی در جهت منافع قدرت ها» رسید. این مقاله نشان می دهد که تخیل واتکینزی در سه محور: قالب، روند و ایدئولوژی، در تقابل با تخیل جریان اصلی سینمایی قرار دارد. این تقابل به سینمایی انسانی شکل می دهد که ضمن حفظ تخیل زیبایی شناختی فیلم، هدف آن بهبود بخشیدن به واقعیت است. این نظر یا هدف، برای نمونه، از این راه ها عملی می شود: تأکید بر فیلم بودن فیلم، سیّالیت زمانی- مکانی، مشارکت دهی مردم عادی، حذف سلسله مراتب فیلم سازی، آگاهی بخشی، آموزش پیش از وقوع فاجعه، مسئله محوری، شفافیت در ابراز عقاید شخصی، فاصله گیری از ساختار روایی و ایجاد زمینه توافق با مخاطب.
تحلیل ساختارگرایانه از گونه انیمیشن موزیکال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژانر(گونه) فیلم، در مجموعه ای از قوانین و توافقات مشترک بین سه گروه مخاطب، فیلمساز و منتقد برای طبقه بندی انواع فیلم شکل می گیرد. این قوانین هرکدام به نحوی در شکل گیری فیلم تاثیرگذارند. با مروری بر تاریخچه انیمیشن های ژانر موزیکال به سادگی می توان دریافت، این نوع انیمیشن به دلیل پتانسیل های خاص خود مورد استقبال بینندگان واقع شده است. پژوهش حاضر با بررسی و تحلیل نظریه های مختلف، شاخصه های بارز ژانر انیمیشن موزیکال را شناسایی و در ادامه، دو اثر متفاوت از این ژانر را در چارچوب تدوین شده، تحلیل می کند تا از این طریق، بخشی از کمبودهای مباحث تئوریک این ژانر را در ایران جبران کند و به دنبال اثبات این فرضیه است که مشخصه های ژانر موزیکال بر اساس پنج سطح روایت، شخصیت و بازیگری، موسیقی، ترانه و آواز و تصویر قابل تبیین است.
فلسفه فیلم از دیدگاه ژان فرانسوا لیوتار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژان فرانسوا لیوتار چهار مقاله با موضوع سینما و مطالعات فیلم طی سال های 1973 تا 1995 نگاشته است که سپهر اندیشه او در این زمینه را تشکیل می دهند. این مقاله ها عبارت اند از: «ناسینما» (1973)؛ «ناخودآگاه در مقام میزانسن» (1977)؛ «دو دگردیسی امر اغواگر در سینما» (1979)؛ «ایده یک فیلم سلطه گر» (1995). گرچه دیدگاه فلسفی لیوتار در مقالات فوق منعکس است، لیکن ما در این پژوهش نظریه او را عطف به نظریه مونتاژ آیزنشتاین، توسعه می دهیم. این شیوه در کتاب هیولای هستی: سفری با هایدگر در راه سینمای ترس آگاهانه نیز به کار گرفته شده تا آرای هایدگر در تدوین نظریه ای سینمایی مبنی بر تجلی جلوه های ترس آگاهی، به مثابه رویداد حقیقت، تبیین شود.
بررسی تطبیقی ویژگی های رئالیسم و ناتورالیسم در قلمرو سبک فیلم ( مطالعه موردی : فیلم های «جدایی نادر از سیمین» و «ابد و یک روز»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، تبیین وجوه تمایز رئالیسم و ناتورالیسم ، به عنوان دو سبک عمده ، در حوزه هنر سینما است. برای این منظور، نخست زمینه های تاریخی شکل گیری این دو مکتب و مضامین محوری آن ها را مرور می کنیم. سپس با استفاده از رهیافت مطالعه موردی مقایسه ای، نسبت دو فیلم از سینمای ایران («جدایی نادر از سیمین» و «ابد و یک روز») را برای نمونه با ویژگی های درون مایه ای و زیبایی شناختی دو سبک مذکور بررسی می نماییم تا معلوم کنیم که: تمایزات درون مایه ای این دو سبک سینمایی ، چگونه خود را در ویژگی های شکلی این فیلم ها نمایان می کنند؟ در این پژوهش از روش تحلیل متن برای مقایسه ویژگی رمزگان های نظام سبکی متفاوت این دو فیلم، به همین منظور استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که :عوامل دخیل در ساختار روایی فیلم ناتورالیستی، در مقایسه با فیلم رئالیستی، از جمله عناصر مؤثر در شکل گیری سبک و خلق فرم سینمایی(نظیر موقعیت استقرار دوربین، عمق میدان وضوح تصویر، مقیاس بصری نماها، شیوه تدوین و طول زمانی نماها) از ویژگی های متفاوت و متمایزی در این دو سبک برخوردارند.
استفاده از مؤلفه ها و مفاهیم سینمایی در طراحی معماری با مضمون حرکت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات میان رشته ای ارتباطات و رسانه دوره دوم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳
152 - 174
حوزه های تخصصی:
با توجه به این که سینما، یکی از مهم ترین رخدادهای رسانه ای قرن بیستم تلقی شده و موضوع حرکت و مطالعه علمی و هنری آن، یکی از معاصرترین گرایش ها در طراحی پروژه های معماری است، کشف عمیق تر ارتباط زمینه های بینابینی سینما و معماری ضرورت بیشتری می یابد . در این مقاله، روشی جدید در طراحی معماری، با عنوان «معماری سینمایی» ارائه می شود . پس از توصیف عناصر و مفاهیم سینمایی، مصادیق معماری برای هر کدام از آن ها بیان شده، سپس با ارائه تصاویری در هر عنوان، حلقه های ارتباط دهنده از سینما به معماری به عنوان فرضیه پیشنهاد می شود . درنهایت این فرضیات در اختیار دیگر پژوهشگران معماری و سینما ( از جمله دانشجویان این دو رشته ) قرار گرفته تا میزان انتقال حس حرکت از تصاویر، سنجیده شود . نتایج این پژوهش نشان می دهد که این فرضیات، دارای ظرفیتی قابل توجه به منظور طراحی و به طور خاص ایجاد حس حرکت در معماری است .
ابژه غایب و نگاه مخاطب: ابژه غایب ژاک لکان و نقد روانکاوانه فیلم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصویر بر میل نگریستن مخاطب مبتنی است. فیلم داستانی با امکانات بصری خود، میل به تماشا را به سمت موضوع اصلی روایت می برد؛ به این معنا که موضوع را در قالب ابژه ای بصری ارائه می کند، آن را تماشایی می سازد تا پاسخگوی تمنای نگریستن مخاطب باشد . این ابژه بصری، بسته به مطلوب میل متنی فیلم، می تواند- از چهره و شمایل کاراکتری خاص گرفته تا مکان ها، اشیا و عناصر بصری تجریدی که یک مفهوم خاص را نمادین می کنند- صورت های گوناگون بپذیرد. با وجود این،گروهی از فیلم ها، از جمله فیلم هایی که به امور دینی می پردازند و اشخاص مقدس را به تصویر می کشند، ابژه مورد تمنا؛ یعنی کاراکتر مقدس را از تصویر حذف و تمنای نگریستن مخاطب را حول محور غیاب شمایل او سازمان دهی می کنند. [1] این امر، موقعیت ویژه ای در مورد مخاطب و وضعیت روانی او در مواجهه با تصویر ایجاد می کند که توضیح و تحلیل آن، در چارچوب نقد روانکاوانه لکانی با محوریت ابژه a ، مدّنظر پژوهش حاضر است؛ به این صورت که پس از توضیح مفاهیمی همچون میل متنی، نگاه و ابژه a ضمن یک قیاس تطبیقی، وضعیت مخاطب و رویارویی با ابژه حاضر و غایب؛ و در نهایت، تاثیر غیاب ابژه بر مخاطب، بررسی می شود. <br clear="all" />
جریان های «آلترناتیو» در سینمای جهان و ایران (مطالعه موردی جشنواره فیلم عمّار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی جریان های آلترناتیو (بدیل) در سینمای جهان و ایران پرداخته و به صورت موردی، به آثار به نمایش درآمده در جشنواره فیلم عمّار می پردازد. برای ورود به بحث، ابتدا سه موج سینمای آلترناتیو در تاریخ سینمای جهان به طور اجمالی، بررسی می شود: سینمای مستقل ایالات متحده، سینمای آوانگارد فرانسه و سینمای سوم آرژانتین. شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و هنری که در پس زمینه ظهور هر یک از این موج ها وجود داشته، واکاوی می شود تا نسبت آنها با گونه های سینمای آلترناتیو ایران پس از انقلاب اسلامی سنجیده شود. چارچوب نظری مقاله مبتنی بر نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت است که با ترکیب اقتصاد سیاسی، تحلیل متنی و تحلیل اثرات اجتماعی و ایدئولوژیک، رویکردی انتقادی و فرا رشته ای به محصولات و جریان های فرهنگی- هنری دارد. در این مقاله در کنار روش توصیفی-تحلیلی، از روش مصاحبه عمیق با خبرگان این حوزه و مشاهده مشارکتی در کارگاه های مربوط به سینمای آلترناتیواستفاده شده است. این مقاله معلوم می کند که نه تنها سینمای ایران- به واسطه تحولات و دگرگونی های ناشی از انقلاب اسلامی- به یک «سینمای آلترناتیو» در سینمای جهان تبدیل شده، بلکه درون این سینما نیز جریان های آلترناتیو جدیدی ظهور کرده اند که به دنبال متمایز کردن خود- نه تنها از سینمای جهان، بلکه از جریان اصلی سینمای ایران- هستند. جشنواره فیلم «عمّار» به عنوان نمونه ای از این گونه جریان ها، در پژوهش حاضر بررسی و وجوه اشتراک و افتراق آن با سایر جریان های آلترناتیو سینمای جهان تبیین شده است.
بصری شدن رپ فارسی در فضای مجازی (مطالعه موردی فضای اینستاگرام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال چهارم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱۳
107-144
حوزه های تخصصی:
در این مقاله ما به دنبال بررسی موسیقی رپ فارسی خارج از محدوده های موسیقیایی آن هستیم. رپ فارسی فقط به تولید موسیقی خلاصه نمی شود، بلکه با وجود زیرزمینی بودن آن و اینکه امکان حضور در رسانه های ملی و کنسرت ها برای رپرها وجود ندارد، تنها فضای مجازی است که می تواند شکاف بین رپر و مخاطب را پر کند. شبکه مجازی چون اینستاگرام به رپ فارسی اجازه می دهد تا چیزی فراتر از حد انتظار را از خود نشان دهد. در فضای اینستاگرام، ما با حجم انبوهی از تصاویر بارگذاری شده مواجه هستیم که فرهنگ بصری رپ فارسی را نشان می دهند. فرهنگ بصری رپ در شرایطی شکل می گیرد که شهر ایرانی اجازه تجربه دیده شدن را به رپ فارسی نمی دهد و کوچ کردن آن به خیابان های اینستاگرامی نشان از اهمیت وجه بصری در کنار وجه شنیداری برای رپ فارسی است. بر این اساس، هدف مقاله حاضر بررسی چگونگی بصری شدن رپ فارسی در فضای مجازی و شکل گیری رژیم بصری رپ فارسی است. برای این منظور از روش شناختی کیفی استفاده شده است. تصاویر تولید شده در صفحات اینستاگرام رپرها، مخاطبان و همچنین صفحات عمومی درباره رپ فارسی بررسی شده اند. در نتیجه ، فرایند بازنشر تصویر در ساختار اینستاگرام توسط رپ فارسی سبب شده است تا رپ فارسی بتواند برای خود تاریخ سازی کند و با تولید خبر به همراه چرخش اطلاعات تبدیل به موضوعی برای فکر و بحث کردن شود.
ابژه غایب و نگاه مخاطب: ابژه غایب ژاک لکان و نقد روانکاوانه فیلم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصویر بر میل نگریستن مخاطب مبتنی است. فیلم داستانی با امکانات بصری خود، میل به تماشا را به سمت موضوع اصلی روایت می برد؛ به این معنا که موضوع را در قالب ابژه ای بصری ارائه می کند، آن را تماشایی می سازد تا پاسخگوی تمنای نگریستن مخاطب باشد . این ابژه بصری، بسته به مطلوب میل متنی فیلم، می تواند- از چهره و شمایل کاراکتری خاص گرفته تا مکان ها، اشیا و عناصر بصری تجریدی که یک مفهوم خاص را نمادین می کنند- صورت های گوناگون بپذیرد. با وجود این،گروهی از فیلم ها، از جمله فیلم هایی که به امور دینی می پردازند و اشخاص مقدس را به تصویر می کشند، ابژه مورد تمنا؛ یعنی کاراکتر مقدس را از تصویر حذف و تمنای نگریستن مخاطب را حول محور غیاب شمایل او سازمان دهی می کنند.ین امر، موقعیت ویژه ای در مورد مخاطب و وضعیت روانی او در مواجهه با تصویر ایجاد می کند که توضیح و تحلیل آن، در چارچوب نقد روانکاوانه لکانی با محوریت ابژه a ، مدّنظر پژوهش حاضر است؛ به این صورت که پس از توضیح مفاهیمی همچون میل متنی، نگاه و ابژه a ضمن یک قیاس تطبیقی، وضعیت مخاطب و رویارویی با ابژه حاضر و غایب؛ و در نهایت، تاثیر غیاب ابژه بر مخاطب، بررسی می شود.
بازنمایی رویکرد درمانی چند وجهی در فیلم هایی با محوریت سوءمصرف مواد در سینمای ایران
منبع:
تحقیقات رسانه بهار ۱۳۹۷ شماره ۱
7-19
حوزه های تخصصی:
هدف رسانه تصویری (فیلم) شکستن ساختارهای ذهنی متعارف است که نقش مهمی در نشان دادن مسائل فردی و اجتماعی ایفا می کند. از معضلات عمده جوامع امروز اعتیاد است که پژوهش حاضر به بازنمایی رویکرد درمانی چندوجهی در فیلم های با محوریت اعتیاد در سینمای ایران پرداخته است. پژوهش توصیفی-تحلیلی حاضر به شیوه نمونه گیری غیراحتمالی و هدفمند ۱۱۱۷ صحنه از فیلم های گوناگون را در ابعاد هفتگانه رفتار، هیجان، حواس، تصاویرذهنی، شناخت، روابط بین فردی، دارویی/زیستی/بهداشتی به شیوه تحلیل محتوا مورد بررسی قرار داد. نتایج نشان دادند از بین صحنه های بررسی شده، مرهم با ۶/۲۱% در بعد رفتار، مرهم با ۵/۱۹% در بعد هیجان؛ فرار از کمپ(۱) با ۷/۱۸% در بعد حواس، فرار از کمپ(۱) با ۱/۱۴% در بعد تصویر سازی، شاخ به شاخ با ۷/۱۸% در بعد شناخت، شمعی در باد با ۳۳% در بعد روابط بین فردی، و فرار از کمپ(۲) با ۵/۳۰% در بعد زیستی بالاترین درصدها را داشته اند. سنتوری بطور متعادل به همه هفت بعد مورد نظر پرداخته است. بر این اساس یافته ها حاکی از آنست که فیلم های سینمایی با محوریت اعتیاد با رویکرد روان درمانی چند وجهی همخوانی دارند و می توان از آن برای رواندرمانی با فیلم استفاده نمود.
عوامل مؤثر بر بازاریابی فیلم های سینمایی ایرانی از طریق رسانه های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صنعت سینمای ایران می تواند از فرصت رسانه های پرمخاطب اجتماعی برای بازاریابیِ محصولات تولیدی خود بهره ببرد. در این مقاله، برای شناسایی عوامل تأثیرگذار بر بازاریابی فیلم هایی سینمایی ایرانی از طریق رسانه های اجتماعی از روش دلفی در سه راند استفاده شد. 18 نفر از خبرگان حوزه های ارتباطات، اقتصاد رسانه و بازاریابی در پنل دلفی عضو بودند. درنهایت عوامل فنی شامل «امنیت رسانه های اجتماعی» و «کیفیت گرافیکی رسانه های اجتماعی»، عوامل محتوایی شامل «کیفیت فیلم»، «جذابیت تیزر یا آنونس بارگذاری شده»، «پست کردن دیالوگ های جذاب»، «نظرات کسانی که فیلم را دیده اند»، «نظرات منتقدین و اهالی سینما» و «حضور ستارگان سینما»، عوامل فرایندی شامل «انتخاب صحیح رسانه اجتماعی»، «شهرت رسانه اجتماعی»، «بازاریابی دهان به دهان»، «تشکیل گروه های علاقه مند به فیلم»، «تعامل و ارتباط با کاربران»، «ایجاد صفحه اجتماعی در زمان ساخت فیلم»، «شناخت مخاطب»، «پخش پشت صحنه و حواشی فیلم» و «تبلیغ توسط طرفدارها» و عوامل مرتبط با مدیریت پیام شامل «انتشار اطلاعات مناسب و صحیح» مورد اجماع نظر کارشناسان واقع شد.
غربی زدایی سینما؛ لزوم بازاندیشی در شیوه های اندیشیدن، نظریه پردازی و فیلم سازی غیرغربی (با تأکید بر سینمای عباس کیارستمی)*(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال چهارم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۴
111-148
حوزه های تخصصی:
در دهه پنجاه میلادی، فیلم های متمایز غیرغربی، توجه بسیاری از مردم جهان را به خود جلب کرد. ازآن پس، رویکردهای مطالعاتی متفاوتی برای شناخت و تحلیل این فیلم ها و نیز مقاومت در برابر سینمای غرب به وجود آمد، ازجمله می توان به «سینمای سوم»[1]، «سینمای دیاسپوریک»[2]، «سینمای پسااستعماری»[3]، «نظریه امپریالیسم رسانه ای»[4] و... اشاره کرد. نگارندگان معتقدند این رهیافت ها در طی زمان، با توجه به تغییرات سیاسی، اقتصادی، ارتباطی به خصوص بالا رفتن سواد رسانه ای [5] ، ایجاد و گسترش شبکه های توزیع رسانه ای و... دیگر آن کارآمدی سابق را ندارند. در این مقاله کوشش شده با مرور و کنکاش در این رویکردها، آن ها را نقد، و با بررسی وضع موجود در جریان های مختلف مطالعات سینمایی، لزوم بازاندیشی در این رویکردها را تبیین کنیم. در این پژوهش نظری، که با روش مونتاژ و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته، در پی آنیم که لزوم عبور از دوقطبی رایج غرب/دیگری[6] را که مبنای نظری جریان های پیشین مقاومت در برابر غرب در طول تاریخ سینما است، یادآوری کنیم و نشان دهیم غربی زدایی مطالعات فیلم[7] به عنوان روشی نوخاسته برای مقاومت در برابر سینمای غرب چگونه هدف خود را مرکززدایی[8] از غرب قرار داده است نه طرد غرب یا جابه جایی مرکزها. با غربی زدایی مطالعات فیلم درمی یابیم سینمای غرب نیز سینمایی است در کنار سینماهای دیگر که هویت و ارزش دارد و در دنیای چندکانونی و چندفرهنگی حاضر می تواند حضوری زایا، پویا و عادلانه داشته باشد. نظریه پردازان معاصر فیلم قبل از نقد و تحلیل هر فیلم لازم است زمینه فرهنگی آن را بشناسند تا بتوانند به درک نزدیکی از هویت خاص آن نائل آیند. در این پژوهش سینمای عباس کیارستمی از منظر غربی زدایی بررسی شده است. کیارستمی با تکنیک هایی همچون کندی ریتم، نماهای طولانی، استفاده حداقلی از موسیقی و دیگر تکنیک ها، توانسته است تفاوت فیلم های خود را با فیلم های غربی به رخ بکشد؛ همچنین با الهام شعر ایرانی (کهن و معاصر)، نمایش های آیینی (همچون تعزیه)، و دیگر آثار فرهنگی ایرانی اسلامی، توانسته است به سینمایی دست یابد که هدفش، برخلاف سینمای رایج که سرگرمی است، وادار کردن مخاطب به اندیشیدن است. * این مقاله مستخرج از پایان نامه دکتری سید عماد حسینی با عنوان «رهیافت غیرغربی به مطالعات فیلم» در دانشگاه هنر اصفهان است. [1] Third Cinema [2] Diasporia cinema [3] Post colonialism cinema [4] Media imperialism theory [5] Media literacy [6] West/Other [7] De-Westernizing Film Studies [8] Decentralization
بررسی تأثیر تکنولوژی دیجیتال بر زیبایی شناسی بیان در سینما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با ورود فناوری دیجیتال به سینما، جهانی شبیه سازی شده خلق شد تا آن چه را که وجود نداشت صورت ببخشد. سینمای دیجیتال تبارشناسی خاص خود را داراست؛ نظامی از وانموده ها که مخاطب آنها را باور می کند. پژوهش حاضر، این نظام وانموده ها را مورد بررسی قرار می دهد. سوال اصلی پژوهش آن است که فناوری دیجیتال چگونه جهانی از وانموده ها را خلق کرد که خود به صورت نظامی از رمزگان های بصری درآمدند؟ این رمزگان ها گاه هیچ مرجعی در جهان واقعی ندارند (مانند فرشته ای با دو بال بلند) و گاه امکان تصویرسازی آن ها در برابر دوربین وجود ندارد (مانند غرق شدن تایتانیک). نگارندگان این مقاله تلاش دارند تا با نگاهی به تاریخ شکل گیری سینمای دیجیتال، اهمیت و تأثیر این رویکرد نوین را در سینمای امروز از نظر ساختارهای زیباشناختی جلوه های ویژه مورد بررسی قرار دهند. به همین دلیل این مقاله، پژوهشی تحلیلی-توصیفی است که با نگاه به اسناد کتابخانه ای و بررسی فیلم های شاخص شکل گرفته است. فیلم ها به صورت تصادفی و بر اساس میزان تاثیرگذاری آن ها در زمان پخش جهانی شان انتخاب شده است. نتیجه آن که سینمای دیجیتال، نوعی نگاه زیبایی شناسانه پدید می آورد که در آن وانموده ها بر نگاه مخاطب تسلط می یابند. بر این اساس می توان گفت دنیای امروز را نوعی متافیزیک دیجیتال رقم می زند.
نشانه شناسی جنسیت در فیلم سینمایی «بانو»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به مطالعه نشانه شناسانه جنسیت در یکی از آثار مهم سینمایی داریوش مهرجویی پرداخته است. از آنجاکه یکی از مباحث مهم در متون رسانه ای و آثار سینمایی، ترکیب جنسیت و مباحث پیرامون زنان از سوی سینماگران مؤلف است، مطالعه جنسیت در سینما به منزله پدیده ای اجتماعی-فرهنگی می تواند راهگشای پژوهشگران علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی باشد. براین اساس، پژوهش حاضر که در سنت مطالعات فرهنگی در حوزه مطالعات ارتباطات، انتقادی و شناخت واقعی فرهنگ قرار می گیرد، در پی پاسخ به این پرسش است که، داریوش مهرجویی جنسیت و به تبع آن دوگانه زنانه و مردانه را در فیلم بانو چگونه بازنمایی کرده است؟ از آنجا که هدف این مقاله، آشکار کردن لایه های رمزگذاری شده از معناست که در ساختار رسانه ای سینما و در قالب متون سینمایی روایت می شود، بنابراین روش انجام آن، تحلیل نشانه شناختی است. از سوی دیگر به دلیل آنکه آثار سینمایی از طریق بازنمایی ارزش های حاکم به تولید ایدئولوژی و معنا می پردازد، رمزگشایی بازنمایی جنسیت در سینما، نیازمند تحلیل نشانه شناسانه از متن است. یافته ها نشان می دهد که شخصیت محوری زن (جنس مؤنث) بانو، به مثابه زنی مدرن، کم حرف و تحصیل کرده، واجد تمایلات و رگه های فرهیختگی و فمینیستی و در عین حال از طبقه بالای اجتماع، بازنمایی شده است. همچنین در این فیلم، ایدئولوژی مردسالارانه، مردان را فارغ از طبقه اجتماعی، خودخواه، خودرأی، مستبد، قدرت طلب، دارای نقشی حمایت کننده و در عین حال سلطه جویانه برای زنان، تصمیم گیرنده، نمایش می دهد.
ظرفیت سنجی ژانر تراژدی برای نمایشی کردن روایت عاشورا به منظور نگارش فیلمنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تراژدی، یکی از مهم ترین گونه های نمایشی است که به بیان جدی ترین و مهم ترین مسائل بشری می پردازد. در تراژدی انسان با همه توان و مقاومتش در مقابل قدرت هایی شگرف قرار می گیرد که او را به سمت سرنوشتی مبهم سوق می دهند و در ازای رنجی که بر انسان تحمیل می کنند؛ شناخت و آگاهی ارزانی می دارند. نمایش های تراژیک با بازنمایی سرنوشت های فاجعه بار زمینه را برای پالایش روحی مخاطب و پندآموزی او فراهم می کنند. این قابلیت تراژدی ما را بر آن می دارد تا در مورد نمایشی سازی روایت های دینی سوگ انجام که هدفشان تعلیم و تزکیه است، در قالب تراژدی فکر کنیم. روایت های دینی، بخشی از گنجینه ادبی و فرهنگی ما هستند. این روایت ها شامل قصه های قرآنی، داستان های مذهبی و تاریخ انبیا و اولیاست . پژوهش حاضر به شناسایی ظرفیت های ژانر تراژدی برای نمایشی سازی روایت های دینی سوگ انجام پرداخته است و نتایج نشان می دهد که ژانر تراژدی با همه مؤلفه های خود چون کنش قهرمان برای کشف حقیقت که منجر به پالایش روحی می شود- هامارتیا (به معنای شیفتگی مهلک و نه به معنای ارسطویی مرسوم آن)، کاتارسیس و بازشناخت- بستر خوبی را برای نمایشی سازی روایت های دینی سوگ انجام چون حادثه عاشورا فراهم می آورد.