نظریة ادراکات اعتباری از نوآوری های محمد حسین طباطبایی است که به رغم ارتباطی که با پیشینة مباحث فلسفی در جهان اسلام دارد، در نوع خود ابتکاری وابداعی است. این مقاله تلاش می کند تا دیدگاه ارزش شناسی طباطبایی را در قالب برخی مسائل مربوط به این حوزه بررسی نماید. جایگاه وجودی ارزش، ارتباط ارزش و واقع، نحوة تولید ارزشها و اطلاق و نسبیت ارزشها، از جمله مسائلی است که مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
تعامل یا تعارض تلقى معنوى و پیشرفت صنعتى انسان جدید، یکى از چالشهاى قرنهاى اخیر است. پیچیدگى این مسأله، ناشى از پررمز و راز بودن خود انسان است. تردیدى نیست که با ارتقاى صنعت جهان، معنویت جهانیان رو به افول نهاد. این که چرا علم جدید، چنین ثمرهاى در پى داشت و زیربناى فکرى آنچه بود، باید به طور دقیق بررسى شود. در کتابى که در این نوشتار خلاصه و ارزیابى شده، این فرآیند و برآیند آن مورد کاوش قرار گرفته است.
کتاب ماجراى معنویت در دوران جدید از گالیله تا فروید، فرایند حذف معنویت در جوامع غربى را از دیرباز مورد بررسى قرار داده است. شهریار زمانى در این کتاب، با بیان نظریات بزرگان مغرب زمین، دلیل بىارتباطى غرب امروز با خدا را مرحله به مرحله توضیح مىدهد، و از هر مقطع زمانى بعد از قرن وسطى، در این باره، نتیجهگیرى خاص به عمل مىآورد. روند این بررسى در کلیات، ضربه کیهانى، ضربه فلسفى، ضربه زیستشناسى و ضربه روانشناسى به شرح زیر، خلاصه شده است.
فلسفه سیاسى مبتنى بر حکمت متعالیه از نوع فلسفههاى سیاسى اخلاقگرا، غایت مدار و در نتیجه فضیلت محور است. ترسیم مکتب هدایت در عرصه سیاست در تقابل با مکتب قدرت، نگاه ابزارى به دنیا و معیشت آدمیان در جهت تقرّب به خدا، خدامحورى در تقابل با تفکر انسان خود سامان و خود بسنده، تأکید بر مختار بودن انسان و در نتیجه برقرارى تناسب میان نوع نظام سیاسى و محتواى باطنى مردم، اصل رهبرى الهى در مراتب سهگانه انبیا، اوصیا و اولیا و اصرار بر تحقق فضایل اخلاقى در سطوح رهبرى، نظام سیاسى، قوانین، نهادها، ساختارها، مردم و عملکردها از اهم شاخصهاى سیاست فضیلتگرا و متعالیه است که در مقاله حاضر به آنها پرداخته شده است.
مسئله ثبات یا تغیّر گزارههاى اخلاقى - سیاسى در علوم مختلفى همچون فلسفه، اصول فقه، کلام و... از منظرهاى متفاوتى بحث و بررسى شده است. در این مقاله تلاش شده ضمن بررسى منابع گزارههاى اخلاقى - سیاسى (حکمت عملى)، مفاهیمى همچون عقل عملى، مشهورات، سیره عقلا و رابطه «باید با هست» مورد کنکاش قرار گیرد تا زمینه مناسبى براى تقریب ذهن به مسئله ثبات یا تغیّر این گزارهها فراهم گردد. در نهایت، گزارههاى اخلاقى - سیاسى به گزارههایى که ناشى از سیره عقلا و حکم عقل است، تقسیم شده است که قسم نخست، خاص و نسبى و قسم دوم، عام و جهانْ شمول تلقى شدهاند.