نهضت اصلاحى و مقدس امام حسین (ع) حادثه عظیم و اثرگذارى در تاریخ اسلام مىباشد که از یک سو اوضاع سیاسى و اجتماعى موجود را دستخوش تغییرات اساسى کرده و از سوى دیگر نتایج روحى و معنوى عمیقى به جاى گذاشت .
برانگیختگى روحى و انقلاب علیه خود، بروز اخلاق متعالى در جامعه و طرد اخلاق تسلیمپذیرى و یاس، پیامدهاى مثبت قیام حسینى در جان افراد مىباشد . و از حیثسیاسى و اجتماعى، بازتاب سریع قیام امام حسین (ع)، وقوع قیامها و حرکتهاى متعددى در شهرهاى اسلامى بود که اوضاع نظام خلافت و ارکان حکومت اموى را متزلزل کرد . نویسنده در این مقاله سعى کرده استبا رویکردى تاریخى این حوادث را در قرن نخست پس از شهادت امام حسین (ع) تبیین نماید . وى ابتدا به اعتراض زید ابنارقم در مجلس ابنزیاد و نقش بسیار سازنده کاروان اسیران بهویژه امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) در گسترش و استمرار نهضتحسینى پرداخته، سپس قیام عبدالله بن عفیف ازدى، قیام مردم مدینه، قیام توابین و مختار در کوفه را به عنوان حرکتهاى متاثر از نهضت امام حسین (ع) مورد بررسى قرار داده است .
در نوشتار یادشده، نویسنده به مناسبت تحلیل واقعهی عاشورا، به تبیین مسألهی احیاگری پرداخته است. وی تعریفی از احیاگری را ارائه نموده و آن را به معنای تجدید ساختمان، چه در مجموعهی فکری و چه در مکتب اجتماعی و چه در تفکر دینی دانسته است. احیاگری زمانی ضرورت مییابد که تفکری اصیل و پایهای، آسیب دیده باشد و وجود او را ابهامات و اوهام و خرافات چه از ناحیهی حاملان آن تفکر و چه از ناحیهی دشمنان خارجی، فراگرفته باشد. در چنین زمانهای است که نیاز به احیاگری به عنوان یک ضرورت تاریخی، خود را مینمایاند. مسألهی احیاگری در کتاب و سنت، مورد تأکید و توجه جدی واقع گردیده و آن را در زمانهای دانسته که دین حق، در معرض برداشتهای سطحی و در معرض کژیها و اعوجاجها قرار گرفته باشد.
افول اندیشهی دینی و احیای بدعتها و سنتهای غلط پس از دورهی نبوی، ضرورت تام احیاگری را در سال 60 هجرت مینمایاند. زیرا جامعهی دینی گرفتار حاکمی فاسد، جبار، ستمگر و هوسران واقع شده و زبونی عوام و انحراف خواص، سبب چنین بلیّهای شده است.
در بخش دیگری به شرایط یک احیاگر، همچون دشمنشناسی، اهل مخاطره بودن، تعهد و دردمندی، دوری از عوام زدگی و مصلحت اندیشی را به عنوان عوامل و شرایط احیاگری دانسته.
سپس به این مسأله که حسین بن علی در قلهی احیاگری تاریخی دورهی اسلامی قرار دارد و اسوهی احیاگران است پرداخته شده.
لزوم تناسب عمل احیاگرانه، با عصر و زمانه نیز به بحث درآمده و نهضت حسین بن علی علیهالسلام را نهضتی که تناسب روشنی با عصر و زمانه دارد، تحلیل نموده و این نهضت را الگوی هموارهی احیاگران دنیای اسلام، تصویر نموده است، در نهایت راهکارهای لازمی را برای تحقق احیاگری در زمانهی حاضر تحلیل نموده است.
قیام کربلا، قیامى جامع الابعاد و جاودانه است که به دلیل لایهها و جنبههاى فراگیر و متکثرش تفسیرهاى مختلف مىپذیرد و مىتوان با رویکردهاى کلامى، فلسفى، عرفانى، تاریخى، فرهنگى و اجتماعى و سیاسى به آن نگریست .
بدیهى است در طول تاریخ علىرغم رویکردها و منظرهاى مختلف پردازش و تحلیل حادثه عاشورا، انحرافها و تحریفها، افراط و تفریطها و خبط و خطا نیز در تحلیل قیام عاشورا شده است که از جمله آن، افراط و تفریطهاى مربوط به تحلیل عقلانى محض یا عاشقانه و عارفانه صرف آن حادثه عظیم است و هر دو به نوبه خود پیامدهاى فکرى و اجتماعى منفى و آفات و آسیبهایى دارد .
این مقاله بر اساس پیش گفته یادشده بر آن است تا شبهه تضاد عقل و عشق در فهم شناخت، ارزیابى و تحلیل قیام حسین را نفى و تعاضد و همگرایى عقل و عشق را در نهضتحسین نشان دهد .
محتواى نوشتار حاضر به برخى از مؤلفهها و آموزههاى اخلاقى و عرفانى پرداخته است و موارد و مصادیق منتخب به جهت تاکید آن امام همام و کاربردى بودن آن مىباشد . نخستسعى شده تا ماهیت و جایگاه انسان در نظام تکوین مشخص شده، سپس اوصافى که از منظر اولیاى دین مىتواند او را به جایگاه حقیقى خویش قرار دهد مورد بررسى قرار گرفته است . مفهوم زهد، راضى بودن به رضاى حق، معناى خوف، توکل، صبر و استقامت، غیبت و آثار زیانبار فردى و اجتماعى آن از جمله این اوصاف و مؤلفهها مىباشد .