۱.
مساله شیوه حکومت و قانونگذارى، امرى نیست که در قرون اخیر مطرح شده باشد . در طول تاریخ، بحثحکومت و حاکمیت، زمینهساز مباحثات و گاهى مشاجرات و بالاخره منازعات بىشمارى شده است . در جوامع دینى، این امر به مراتب از همیتبیشترى برخوردار است . چگونگى جمع بین حق مردم و حق خدا، مهمترین بحث در حکومتهاى دین مدار است . نویسنده در این نوشتار، به تبیین هماهنگى بین این دو حق در نظام فعلى ایران پرداخته است .
بر اساس اصل اول قانون اساسى ایران، حکومت ایران، «جمهورى اسلامى» است . مقام معظم رهبرى در تعبیرات مکرر خود واژه «مردم سالارى دینى» را معادل «جمهورى اسلامى» دانستهاند . این واژه از دو کلمه «دینى» و «مردم سالارى» تشکیل شده است . در این پژوهش در پى آن هستیم تا تعریف روشنى از «دینى» و «مردم سالار» بودن نظام جمهورى اسلامى ارائه دهیم .
۲.
در اسلام آزادى اجتماعى بدون آزادى اخلاقى و معنوى میسر نیست; اسلام پس از آن که، آزادى را یک حق مسلم و یک موهبت الهى براى همه مىداند، آزادى از هوا و هوس را مهمتر از هر آزادى دیگر مىداند; زیرا حیات روح، مهمتر از حیات جسم و تن است . پیامبران نیز منادیان آزادى از اسارتهاى درون و بیرون هستند و با آمدن آنان غل و زنجیرهاى زمینگیر کننده از گردن آدمى برداشته مىشود، استعدادهایش شکوفا و به سوى کمال و معنویت پیش مىرود .
این مقاله، مبناى آزادى معنوى را اعتقاد به توحید، نبوت، معاد و کرامت انسانى شمرده و توحید را مبناى تخلق به اخلاق الله مىداند . بر اساس آموزههاى وحیانى، انسان موحد تن به عبودیت غیر نمىدهد و هیچگاه برده و اسیر دیگران نمىشود و در همه حال سعى دارد خود را از بند طواغیت درون و بیرون برهاند، اما در برابر این آموزههاى انسانساز، انسانشناسى غربى، جوهره و ماهیت انسان را، استعدادها و غرایز دنیوى او دانسته و حتى عقلانیت و تجربه را دو ابزار براى رسیدن به خواستهها و امیال آنان مىشمارد و نتیجه این روند جز آزادى مطلق و غریزه محورى نمىتواند باشد .
۳.
شریعت و فطرت دو پدیده الهىاند که همگرایى و توافق وجودى و ذاتى با هم داشته و به تعبیر آموزههاى اسلامى فطرت، شریعت متصل و شریعت، فطرت منفصل است که در حقیقت «انسانیت» آدمى را تشکیل داده است . دین براى هدایت و تامین سعادت انسان و شریعتبا هدف شکوفاسازى فطرت آدمى ظهور یافته است و «صراط مستقیم» تکامل و تعالى وجودى انسان را تشکیل مىدهند . به همین جهت، انسان باید فطرتشناسى و شریعتشناسى نماید و از سوى دیگر فطرتش را جلا یافته و پر فروغ نگه دارد و از حجابهاى ظلمانى، نجاتش دهد تا قابلیت تامه هدایتهاى شریعت را یافته و به رستگارى و فلاح نایل گردد .
۴.
آرزوى ظهور یک مصلح، در همه مذاهب، امرى مشترک و از اصول مسلم اعتقادى ادیان به شمار مىرود . انتظار موعود، نه تنها در ادیان زرتشتى، یهودى، مسیحى و اسلام وجود دارد، بلکه در کتب یونان قدیم، افسانههاى میترا، کتب قدیم چینیان، عقاید هندیان و در بین اهالى اسکاندیناوى و حتى در مصریان قدیم و بومیان وحشى مکزیک و نظایر آنها نیز مىتوان یافت . علایم و مشخصاتى که در سایر ادیان براى آن نجاتدهنده بزرگ ذکر شده، در مورد مهدى (عج)، موعود اسلام نیز قابل انطباق است . در این مقاله، با توجه به مهمترین کتاب یهود; یعنى تورات، انتظار موعود را بررسى مىکنیم .
۵.
این نوشتار به این نکته مىپردازد که نظام مدرنیته غرب، داراى یک نظام فکرى هماهنگ مىباشد که ترکیبى از مفاهیم ارزشى، بینشى و دانشى است . این نظام فکرى نیز داراى یک مؤلفه محورى و اساسى است که همه آن سه رکن و عنصر مذکور در جهت همین مؤلفه داراى معنا و جهتخاص مىگردد . به اعتقاد ما این مؤلفه محورى، اصالت دنیا و شدت حب آن است . در ادامه در صدد بیان این نکتهایم که نظام مدرنیته براى تحقق عملى و عینى این مؤلفه از محصولات و تکنولوژى کمک گرفته است . در واقع، تکنولوژى و فناورى جدید، ابزار توسعه و تکامل همان مؤلفه محورى; یعنى دنیاگرایى مىباشد . و در واقع محصولات و تکنولوژىها، نتایج و ثمرات عملى همان مؤلفه محورى است .
۶.
نوشتار حاضر با تعریف و تبیین کوتاهى از مفهوم عوام و خواص، به نقش این دو دسته در شکلگیرى حادثه عاشورا پرداخته است و عملکرد خواص بویژه خواص باطل را در فرایند تاریخى این حادثه، به طور مختصر مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است و با تقسیمبندى این دسته از افراد، نمونه هایى از رفتار آنان که تاثیر بسزایى در این حادثه داشته است را گوشزد نموده است .
۷.
محتواى نوشتار حاضر به برخى از مؤلفهها و آموزههاى اخلاقى و عرفانى پرداخته است و موارد و مصادیق منتخب به جهت تاکید آن امام همام و کاربردى بودن آن مىباشد . نخستسعى شده تا ماهیت و جایگاه انسان در نظام تکوین مشخص شده، سپس اوصافى که از منظر اولیاى دین مىتواند او را به جایگاه حقیقى خویش قرار دهد مورد بررسى قرار گرفته است . مفهوم زهد، راضى بودن به رضاى حق، معناى خوف، توکل، صبر و استقامت، غیبت و آثار زیانبار فردى و اجتماعى آن از جمله این اوصاف و مؤلفهها مىباشد .