بعد از یازدهم سپتامبر 2001، طالبان، جای خود را به گفتمان دموکراسی داد. طالبان که خود با غیریت سازی و به حاشیه راندن گفتمان بی قرار مجاهدین، به گفتمان مسلط تبدیل شده بود، خود به همان سرنوشت دچار شد. گفتمان دموکراسی، با مفصل بندی دال های: مردم، آزادی، حقوق بشر، حقوق زنان، مبارزه با تروریسم و مبارزه با کشت خشخاش، دقیقاً هویت خود را با نفی هویت طالبان معرفی کرد که در آن، دال های: شریعت، حکومت خدا، امنیت، محدودیت زنان، کشت خشخاش و... مفصل بندی شده بود.
با گذشت نزدیک به یک دهه از عمر دموکراسی در افغانستان، مهم ترین موانع دموکراسی در افغانستان، موانع گفتمانی است. یعنی معانی ای را که گفتمان دموکراسی به دال های: مردم، حقوق بشر، آزادی، زنان و... داده است، به سختی از سوی جامعه سنتی افغانستان، قابل پذیرش می باشد. گفتمان های رقیب، یعنی مجاهدین و طالبان، مانع هژمونیک شدن گفتمان دموکراسی در افغانستان شده اند.
بمبئی از شهرهای بسیار مهم بندری و تجاری ایالت مهار اشترای هند است. این شهر در قرن سوم قبل از میلاد جزء امپراطوری ماوریا بود. اکبرشاه، پادشاه مغولی هند بخش شمالی آن را ضمیمه ی قلمرو خود کرد. در سال 1534م پرتقالی ها آن را به تصرف خود درآوردند و در سال 1661م آن را به انگلستان واگذار نمودند. این شهر در فاصله ی سال های 1668ـ 1858م مرکز اصلی شرکت هند شرقی بریتانیا بود. آثار فراوانی از دوره ی حکومت مسلمانان و سپس حکومت انگلیسی ها در بمبئی به یادگار مانده که آن را مورد توجه گردش گرانِ سراسر جهان قرار داده است. وجود پارسیان هند و جایگاه آنان در شهر بمبئی نیز از مطالب مهم و قابل بررسی در این شهر می باشد.
یکی از مباحث عمده مورد توجه نظریه پردازان در جهان امروز، تروریسم، اهمیت، کارکرد و جایگاه ویژه آن است. تروریسم، از چالشهای جدی امنیتی در دوران جهانی شدن شمرده می شود که بر ناامنیهای جهانی افزوده است
مهاجرت نه تنها یک جا به جایی جغرافیایی و یک حرکت جمعی است بلکه متضمن گونه ای تحرک اجتماعی و فرهنگی نیز هست و مستقیم یا غیرمستقیم تابع موازین و قوانین کلی حاکم بر جامعه است.
از نظر سیاسی در طول هزار سال نهاد حکومتی هند، بر اساس یک پدیده مهاجرتی شکل گرفته است. سلاطین دهلی و دکن، گاهی ترک، گاهی افغان و زمانی نوادگان تیمور و مغول بودند و اغلب دستگاه حکومتی به وسیله شخصیت های غیر بومی و مهاجر اداره می شد.
تاریخ درباره اولین گروه های مهاجر ایرانی روایت می کند که در سده هشتم میلادی پس از انقراض حکومت ساسانیان و گسترش اسلام، زرتشتیان (پارسیان) از ایران راهی هند شدند. در دوران مختلف چه پیش و چه پس از ورود و گسترش اسلام در شبه قاره، ایرانیان از طبقات مختلف به این سرزمین مهاجرت می کردند. به سبب موقعیت ها و شرایط مختلف، مهاجرت ها گاه به صورت انفرادی و گاه به صورت گروهی و جمعی صورت می گرفت.
این مهاجرت ها در دوره هایی از تاریخ بیش تر بوده است. 1- حمله اعراب، 2- یورش های غزنویان، 3- تهاجم مغولان، 4- سیاست های عصر صفویه.
گروه هایی که از ایران به هند مهاجرت کردند: 1. دسته ی اول، اهل علم و قلم بودند. 2.گروه دوم، عرفا و صوفیان، 3.کسانی نیز بودند که به طمع جاه و مقام به این دیار کوچ کردند.
دلایل متعددی برای مهاجرت ایرانیان به هند ذکر شده است. که عبارت اند از: 1. عللی که ایرانیان را به رغبت و اختیار به سوی هند روانه می کرد. 2. عللی که ایرانیان را وادار به مهاجرت می کرد.
مرشد قلیخان، اولین نواب مرشد آباد بود که از مرکز این ایالت بر بنگال، بیهار، و اریسا حکومت می کرد. او مؤسس حکومت مستقل ایالتی محسوب می شود. مرشد قلیخان به ضرب سکه مرشد آباد پرداخت و مسجد معروف کترا را بنا کرد. او، همچنین زبان فارسی را تعالی بخشید و به صورت زبان رسمی هند در آورد. در کنار مسجد بزرگ کترا، بنای توپخانه ای وجود داشت که توپ بزرگ «جهان گشا» ـ که گفته می شود از ترکیب هشت فلز از جمله: طلا، نقره، مس، سرب، روی، جیوه، آهن و قلع ساخته شده بود - در آن جا قرار داشت. این توپ در حال حاضر در موزه ی ویکتوریا در معرض تماشای عموم است.
در این مقاله، نگارنده بر آن است که احوال، آثار و افکار مسعودبک را به عنوان حلاجی دیگر در تصوف اسلامی مورد بحث و نظر قرار دهد. بدین سبب به معرفی چهار طریقه از مهمترین طرایق صوفیه در شبه قاره پرداخته و مسعودبک را در میان طایفه ی چهارم (چشتیه) در مطالعه آورده، نتیجه می گیرد که معماران کاخ بلند تصوف، ایرانیانی بودند که به قصد گسترش دین مبین اسلام به آن سرزمین مهاجرت نموده و درفش اسلام را در لباس زبان پارسی در شبه قاره برافراشته اند. سپس مسعودبک را از نگاه تذکره نگاران نگریسته و افکار صوفیانه او را که سبب قتل وی شده است در ترازوی بررسی نهاده است و در پایان آثار منثور و منظوم وی را معرفی نموده و جایگاه او را در میان مشایخ صوفیه مشخص کرده است.