در این مقاله تلاش شده است که ضمن شناخت ساختار درونی و بیرونی بودجه در سازمانهای دولتی کشور ، مدل برنامه ریزی هزینه تحت رویکرد قطعی و فازی طراحی شود. نتایج نشان می دهد که مدل ریاضی برنامه ریزی هزینه در جامعه تحقیق یک مدل آرمانی (GP) می باشد. همچنین برای بالا بردن اعتبار نتایج مدل از منطق فازی برای اندازه گیری "ابهام و نادقیقی" داده های هزینه استفاده شده است . مدل حاصل از منطق فازی برای برنامه ریزی هزینه در سازمانهای دولتی کشور یک مدل GBMF است. بدینسان با مطرح کردن "بوجه فازی " پاسخی برای سوالات زیر که از دیرباز برای برنامه ریزان مالی بدون پاسخ مانده بود ، حاصل شده است : 1- چگونه می توان "ابهام " ناشی از داده های مورد تحلیل را در برنامه ریزی هزینه اندازه گیری کمی کرد؟ 2- چگونه می توا ن تاثیر "متغییرهای مداخله گر و غیر قابل کنترل درون زا و برون زا " را در بودجه پیش بینی شده ، اندازه گیری کمی کرد؟ 3- چگونه می توان "معانی زبان طبیعی" را در برنامه ریزی هزینه دخالت داد ، به طوری که بیانگر احساسات تصمیم گیران باشد؟
اگر بپذیریم که فنون ریاضی روشهایی هستند که « باعث تخصیص بهینه منابع محدود به فعالیتهای رقیب می شوند» ، پس بجاست که در سازمانهای خصوصی و عمومی ، که پیچیدگی تنظیم بودجه و تخصیص منابع به نیازها و اهداف و مصرف امکانات مالی آینده آنها آن چنان زیاد است که با روشهای ذهنی معمول نمی توان حد مناسب رضایت را به دست آورد ، از مدلها و فنون ریاضی استفاده کرد . برای درک اهمیت برنامه ریزی ریاضی و بودجه بناچار باید مراحل و سیر تکوین جنبه های فنی بودجه نویسی را مورد مطالعه قرار داد. در مرحله اول؛ یعنی بین سالهای 1920 تا 1935 تأکید بیشتر بر نظارت بر هزینه ها بوده ، بودجه صرفاً به عنوان یک وسیله کنترل مورد استفاده قرار می گرفت . در این مرحله ، بودجه بر اساس فصول و مواد هزینه تهیه می شده است . از آنجا که محیط سازمان در این دوره ، محیطی آرام و با ثبات به شمار می آمده است ، بودجه نویسی نیز از پیچیدگی خاصی برخوردار نبود و معمولاً برای پیش بینی هزینه ها از روند گذشته و روشهای ذهنی و کیفی استفاده می شد. در دهه بعد با به وجود آمدن بودجه عملیاتی و برنامه ای ، مدیریت و اندازه گیری عملیات سازمان مورد توجه قرار گرفت . در این مرحله بودجه به عنوان ابزاری برای بهبود مدیریت مورد استفاده قرار می گرفت . در این دهه بودجه به تفکیک برنامه ها نظر داشت و بر حسب فصول و مواد هزینه تهیه می شد . از آنجا که محیط با وجود پیچیدگی بیشتر هنوز از ثبات و آرامش برخوردار بود ، استفاده از فنون آماری همانند سریهای زمانی برای پیش بینی های کوتاه مدت هزینه در تصمیم گیری مورد توجه قرار گرفت و رواج یافت . فنون مدیریت علمی و نوین پیشرفته تر شد و از « حسابداری قیمت تمام شده ، کارسنجی ، نرمها و استانداردها » در تعیین هزینه واحدعملیاتی استفاده شد. مرحله سوم ، مرحله آغاز تلاش و کوشش در جهت برنامه ریزی در بودجه بود که ادامه آن در سال 1965 به صورت سیستم بودجه طرح و برنامه تداوم یافت و آشکار گردید . در این سیستم با وجود توجه فراوان به برنامه ریزی به موازات آن ، مدیریت و نظارت نیز مورد توجه قرار می گرفت . در شکل مطلوب این سیستم ، برنامه ریزی به طور متمرکز انجام می پذیرد و مسئولیتهای مدیریت در نظارت به رده های پایین تر تفویض می گردد . در این دوره دانتزیک ( Dantzig) روش برنامه ریزی خطی خطی را به شکل کاملاً کاربردی بهبود داد و حتی شکل تجزیه آن را نیز توسعه داده و روشهای مربوط به صف ، تئوری بازی و شبیه سازی به شکل وسیع مورد استفاده قرار گرفت . محیط سازمانی نسبت به دو مرحله قبل از پیچیدگی بیشتری برخوردار شده و رقیبان نیز وارد محیط شدند و در مقابل حرکات استراتژیک و تاکتیکی سازمان واکنش نشان دادند . متغیرهای تصمیم گیری به طور تصاعدی افزایش ، و نگرش سیستمی در مدیریت رواج یافت و « انسان بودجه ای » همانند انسان سازمانی سایمون و انسان اقتصادی کلاسیکها مفهوم پیدا کرد. مرحله چهارم بودجه نویسی از زمانی آغاز شد که محیط سازمانی به یک محیط متلاطم و اشفته مبدل شد و پیچیدگی تصمیم و تغییر و تحولات بنیادی و خودجوش در محیط سازمانی ، برنامه ریزی استراتژیک را در مدیریت پدید اورد . در این دوره بودجه به عنوان ابزار و عامل استراتژیک برای رویارویی با حوادث غیر قابل پیش بینی مورد استفاده قرار گرفت . در این دهه ، در بودجه نویسی سناریوهای متعددی طراحی می شود و برای هر فعالیت ( برنامه ) که به واحدهای تصمیم گیری تعبیر می شوند ، نیز سطح ریالی و مالی مختلفی در نظر گرفته شد و بسته به نوسان مقدار بودجه به واسطه متغیرهای غیر قابل کنترل ، از سطح مورد نظر استفاده گردید . این تفکر به تدوین بودجه بر مبنای صفر در سال 1973 منجر گردید. استفاده از مدلهای ریاضی چند منظوره و چند هدفه در این دوره برای تدوین بودجه از رواج چشمگیری برخوردار گردید که از آن جمله می توان به برنامه ریزی آرمانی اشاره کرد. اینک مهمترین مدلهای قطعی ریاضی که درباره رویکردهای تئوریک بودجه ریزی تهیه شده است ، مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.
آمار یکی از ابزارهای مهم پژوهشگران به شمار می رود و فهمیدن اصطلاحات ، روشها و منطق آماری برای کسانی که از مطالب تحقیقی استفاده می کنند ، اهمیت زیادی دارد. در هر حال ، در کاربرد روشهای آماری و نتیجه گیری از شواهد آن محدودیتهای وجود دارد که باید آنها را شناخت . یک روش آماری را نباید در تحلیل داده ها به کار برد مگر اینکه پیش فرض ها و محدودیتهای اساسی که زیر بنای کاربرد آن را تشکیل می دهد به روشنی فهمیده شود. نتایج حاصل از تحلیلهای آماری از داده های اصلی دقیقتر و معتبرتر نخواهند بود. هرگاه داده های آماری از داده های اصلی دقیقتر و معتبرتر نخواهند بود . هرگاه داده های آماری نتیجه اندازه گیریهای ناپخته و غیر واقعی باشد حتی به کاربران تمامی فنون و مهارتهای لازم در مراحل بعدی موجب نخواهد شد که به نتایج واقعی و درست بینجامد . تردیدی نیست که روشها و قواعد آماری را می توان برای اثبات تقریباً هر آنچه شخص می خواهد ثابت کند مورد استناد قرار داد. پژوهشگری که جهتگیری خاصی دارد با شروع کردن از فرضیه های غلط ، به کاربردن روشهای نامناسب یا با حذف داده های مربوط می تواند به نتایج غلطی برسد. این نتیجه گیریها بویژه خطرناکند زیرا مطالعات آماری غالباً به عنوان سند مورد استفاده قرار می گیرند . نباید از روشهای اماری در یک تحقیق استفاده شود مگر اینکه تحلیل داده ها را با معناتر و روشن تر سازد. هرگز نباید از امار به عنوان پرده پشت پنجره برای تحت تأثیر قرار دادن خواننده استفاده کرد. آمار خدمتگزار منطق است نه ارباب آن ؛ وسیله تحقیق است نه هدف آن . آمار برای صحت و درستی یک تحقیق هیچ کمکی نمی کند مگر اینکه فرضیه های اساسی آن معتبر ، داده های آن به درستی جمع آوری ، ثبت و تنظیم شده و بالاخره تحلیل و تعبیر و تفسیر آن منطقی باشد. بدین جهت است که محقق رفتاری هیچ گاه نتایج تحقیق را برای تعیین میزان پایایی تحقیق خود آزمون نمی کند بلکه داده های جمع اوری شده را برای تعیین اعتبار تحقیق خود مورد استفاده قرار می دهد. به منظور بررسی میزان اعتبار تحقیقات از نوع پرسشنامه و مصاحبه ، تحقیقی توسط نگارنده ، انجام گرفته است که نشان می دهد متوسط اعتبار برای نگارنده انجام گرفته ست که نشان می دهد متوسط اعتبار برای یک نمونه 20 تایی از تحقیقات پرسشنامه ای 87% بوده است در حالی که متوسط اعتبار برای همین تعداد تحقیق مصاحبه ای 6/75% بوده است . نتایج این تحقیق نشان می دهد که در ایران احتمالاً استفاده از پرسشنامه برای تحقیقات از مصاحبه مفیدتر است . علت آن شاید عدم مهارت کافی مصاحبه کنندگان باشد . البته نباید فراموش کرد که این توصیه در خصوص آن دسته از تحقیقات صادق است که قابل انجام به هر دو شیوه هستند و گرنه استفاده از مصاحبه در برخی از تحقیقات منحصر بفرد است . فرضیات پژوهشی در مدیریت به دو دسته تقسیم می گردند : دسته اول ؛ فرضیاتی هستند که به کمک فنونی غیر از آمار آزمون می گردند ؛ به عناون مثال ، اگر فرضیه ای در مورد چگونگی کاهش هزینه در سازمان باشد و این فرضیه به کمک یک تکنیک تحقیق در عملیات ( مثل برنامه ریزی خطی ) صحت یا سقم آن آزمون گرد، یک فرضیه غیر آماری است. دسته دوم ؛ فرضیاتی را شامل می گردد که صرفاً آزمون آنها به کمک فنون آماری امکانپذیر است. ما این دسته از فرضیات را فرضیات را فرضیات رفتاری واین گونه تحقیقات را پژوهشهای رفتاری می نامیم. قصد ما در این مقاله آن است که به بررسی این فرضیات و چگونگی تبدیل آنها به فرضیات آماری بپردازیم. تبدیل آنها به فرضیات آماری بپردازیم. تبدیل فرضیه پژوهشی به فرضیات آماری به عنوان یک گلوگاه در روش تحقیق مطرح است . واقعیت این است که تبدیل فرضیه پژوهشی به فرضیات آماری به اندازه تعریف خود فرضیه پژوهشی اهمیت دارد. خطای در تبدبل فرضیات ممکن است محقق را در انتخاب تکنیک مناسب آماری و یا تحلیل نتایج تحقیق به بیراهه بکشاند . آنچه اهمیت طرح این موضوع را دو چندان می سازد، ناتوان و نارسا بودن روشهای جاری برای تبدیل فرضیات است . در این مقاله سعی خواهد شد ، ضمن بیان مشکلات روشهای فعلی ، قاعده ای برای طرف کردن این گلوگاه ارائه گردد. در نهایت فنون مناسب آمار استنباطی برای استفاده محققان رفتاری معرفی خواهند شد. شاید بدین وسیله پژوهشکران مدیریتی – رفتاری در استفاده از آمار و جنگل فنون آن مطمئن تر گام بردارند.
با توجه به محدودیت عقلایی ، که هر انسان به تنهایی دچار آن است ، شاید همکاری و تشریک مساعی گروهی تنها راه دستیابی به یک سیستم تصمیم گیری منطقی ، منظم ، جامع و کامل باشد . سازمانهای مدرن امروزی چنان وسیع و پیچیده شده اند که مدیریت آنها از عهده یک فرد به تنهایی بر نمی آید و مدیر مجبور است در تصمیم گیری ها و اداره امور سازمان ، از دیگران کمک بگیرد . پیچیدگی تصمیمیات مدیریت باعث خواهد شد که مدیر برای تصمیم گیری بهتر ، از افراد متعهد و با موقعیتهای شغلی مختلف و تخصصهای گوناگون دعوت به عمل اورد . در جایی که از نظر پست و مقام ، تفاوتهایی میان اعضای گروه وجود دارد ، احتمال اینکه عضو با نفوذی اعضای دیگر را تحت تسلط و نفوذ خود قرار دهد ، بسیار زیاد است . کنش متقابل ارتباطی در یک تصمیم گیری گروهی در مقایسه با تصمیم فردی می تواند هم موجب افزایش و هم موجب کاهش کیفیت تصمیم گردد. وقتی اعضای یک گروه عملاً رو در روی هم قرار می گیرند و به کنش متقابل با هم می پردازند ، می توانند ضمن عیبجویی از همدیگر ، دیگران را نیز برای انطباق دادن با خود ، تحت فشار قرار دهند . به علاوه موقعیت افرادی که ار تخصص بالا و یا از سن و تجربه زیاد برخوردارند به افراد کم تجربه و جوان فرصت ارائه نظر نخواهد داد. یکی دیگر از مشکلات تصمیم گیری گروهی ، پدیده تکفردی است . این مشکل هنگامی که تأکید بر یکپارچگی و انسجام گروهی ، حالت افراطی به خود می گیرد و احساس شدید و قوی « مادیون » در ان ایجاد می شود به وجود می اید. از روشهای متعددی برای موثر کردن تصمیم گیری چون توفان مغزی ، روش دلفی و تکنیک گروه اسمی استفاده شده است. اگر چه استفاده از این فنون تا حدودی مشکلات تصمیم گیریهای گروهی را حل کرده است ولی بکارگیری آنها به جهت زمان و هزینه ، خالی از اشکال نیست . به علاوه در دنیای پیچیده و متلاطم امروزی پیچیدگی تصمیمات به حدی است که عملاً استفاده از روشهای ذکر شده غیر ممکن می شود و نیاز به یک روش جامع بیش از پیش احساس می گردد. فرایند تحلیل سلسسله مراتبی (AHP) یکی از معروفترین فنون تصمیم گیری چند منظوره است که اولین بار توسط توماس . ال . ساعتی عراقی الاصل در دهه 1970 ابداع گردید . این روش در هنگامی که عمل تصمیم گیری با چند گزینه رقیب و معیار تصمیم گیری روبرو است می تواند استفاده گردد. معیارهای مطرح شده می توانند کمّی و کیفی باشند . اساس این روش تصمیم گیری بر مقایسات زوجی نهفته است . تصمیم گیرنده با فراهم آوردن درخت سلسله مراتب تصمیم ، آغاز می کند . درخت سلسله مراتب تصمیم ، عوامل مورد مقایسه و گزینه های رقیب مورد ارزیابی در تصمیم را نشان می دهد . سپس یک سری مقایسات زوجی انجام می گیرد . این مقیسات وزن هر یک از فاکتورها را در راستای گزینه های رقیب مشخص می سازد . در نهایت منطق AHP به گونه ای ماتریسهای حاصل از مقایسات زوجی را با همدیگر تلفیق می سازد که تصمیم بهینه حاصل آید. AHP در آغاز برای تصمیم گیریهای انفرادی در یک محیط متلاطم و فازی ارائه شد . سپس در دهه هشتاد به چگونگی استفاده از آن در تصمیم گیری های گروهی پرداخته شد . استفاده از AHP در تصمیم گیریهای گروهی باعث خواهد شد که نه تنها مزایای فنون تصمیم گیری گروهی حفظ شود بلکه معایب آنها ( همانند سرعت ، هزینه و تکفکری ) برطرف شود. در این مقاله تلاش خواهد شد که به کاربرد AHP در هماهنگ کردن تصمیمات اعضای گروه پرداخته شود . AHP به تصمیم گیرنده عالی کمک خواهد کرد که به گونه ای تصمیمات تمام اعضای گروه را با همدیگر ترکیب کند که تصمیم بهینه در برگیرنده نظریات همه اعضا باشد . در این مقاله مراحل تصمیم گیری گروهی به کمک AHP با استفاده از یک مثال تشریح خواهد شد؛ در اینمثال فرض خواهد شد که گروه از یک کمیته سه نفره تشکیل می شود و مدیریت سازمان می خواهد از تصمیمات آنها برای انتخاب یک سیستم کامپیوتری جدید استفاده کند.
روش برنامه ریزی اولویتی تشریح شده در ذیل ، در حال حاضر توسط وزارت حمل و نقل و ارتباطات کانادا اجرا می شود . این شیوه برنامه ریزی در آغاز برای سرمایه گذاری در بزرگراه های بین شهرها طراحی شد ، اما امروزه توان بکارگیری در نواحی شهری و حمل و نقل عمومی را نیز پیدا کرده است . مقاله حاضر ، یک زمینه کلی از شیوه مورد نظرارائه می دهد. این مقاله همچنین نشان می دهد که تا چه اندازه مدل سازی برنامه ریزی خطی برای تجزیه و تحلیل هزینه – منفعت می تواند مفید واقع گردد. این شیوه توجه دقیقی به « بده – بستان » میان زمان شروع سرمایه گذاری در بهبودها دارد. مدل همچنین برای نرخهای برگشت مختلف جهت تنزیل منافع و هزینه ها تهیه شده است . این مقاله کاربرد برنامه ریزی خطی را ، در حالی که رفتار شقوق مختلف ، بودجه های محلی و تعهدات در تصمیم گیری دخیلند ، نیز تشریح می کند . مقاله ، همچنین رفتار منافع مشترک یا مرتبط بهم بهبودها را بحث می کند . سرانجام ، در این مقاله شیوه محاسبه منافع کلیدی – زمان مصرفی و هزینه های عملیاتی وسایل حمل و نقل معرفی می شود . این شیوه تغییرات حجم ترافیک را بطور ساعتی در سرتاسر سال در نظر گرفته و از اطلاعات موجود بهعنوان داده سیستم استفاده می کند. انتخاب پروژه های حمل و نقل برای ساخت ، یک مسأله عمده برای همه مراکز حمل ونقل بشمار می رود و مشکلات اصولاً با توجه بهعوامل زیر پیچیده تر می شوند: الف – افزایش بی شائبه در تعداد تسهیلات موجود که مستلزم هزینه نگهداری روزمره است . ب- کاهش نسبی در بودجه های حمل و نقل ، به خاطر افزایش تقاضا برای منافع مالی جهت آموزش ، خدمات ، بهداشت و رفاه عمومی . ج- افزایش روز افزون تقاضا برای تسهیلات حمل ونقل . در رویارویی با این مشکل ، ایالات ان تاریو در کانادا ، یک متدلوژی برنامه ریزی اولویتی برای تسهیلات جاده سازی و حمل و نقل عمومی تدارک دیده است . این متدلوژی در حال حاضر کاربرد پیدا کرده است و بکار گرفته می شود . نتیجه جالب بکارگیری متدلوژی این بود که به عنوان یک ابزار مدیریتی برای سازماندهی سرمایه گذاری در تسهیلات حمل ونقل مورد استفاده قرار گرفت و همچنینپیوستگی بین مطالعات برنامه ریزی ، طراحی و فعالیتهای ساخت را فراهم کرد. هدف از این مقاله ارائه خلاصه ای از جنبه های فنی متدلوژی ، اشاره به انعطاف پذیری روش برای دخالت دادن متغیرهای سیاست گذاری و اتخاذ تصمیم در خصوص پروژه های وابسته به هم ، مستقل و مشابه آن است . این مقاله همچنین محاسن و معایب تکنیک برنامه ریزی اولویتی را بحث می کند.
آشنایی نزدیک با علوم مدیریت و آمار از یک سو و مشاهده عدم توجه کافی به کاربرد صحیح آمار استنباطی در تجزیه و تحلیل نتایج به دست آمده از تحقیقات از سوی دیگر ، نویسنده را بر آن داشت که به تهیه این مقاله و ارائه راهنماییهای لازم در خصوص کاربرد آمار استنباطی در علوم رفتاری و بویژه مدیریت بپردازد. امید است که رهگشای محققان عزیز باشد.
همه تصمیماتی که مدیران صنایع اتخاذ می کنند ، شقوق مختلفی دارد که ممکن است در تعارض با یکدیگر باشند . هر کدام ازاین نوع تصمیمات تحت تأثیر مفروضات تصمیم گیرنده و ارزیاب هستند ، بگونه ای که مشکل موجود در این نوع تصمیمات به مفروضات و تأثیرات آنها بستگی دارد . هر شق ممکن در سرمایه گذاری تحت تأثیر « عدم اطمینان » است که وقتی این عدم اطمینان در کل مسأله با هم ترکیب می شود ، حالت فزاینده ای را پیدا می کند و عدم اطمینان را یه صورت موضوع حساس و بحرانی در می آورد . به این لحاظ است که « مخاطره » وارد موضوع می شود و لازم است که مدیران ازابزارها و فنون جدید و مناسبی برای ارزشیابی و سنجش پروژه های سرمایه گذاری استفاده کنند. روشی وجود دارد که به مدیران کمک می کند تا به سرعت بتوانند تصمیمات کلیدی سرمایه گذاری را با بدست آوردن اندازه واقعی مخاطره اتخاذ کنند. با استفاده از این ابزار است که ارزیاب می تواند به راحتی مخاطره را برای سرمایه گذاری خود و بازیافت آن اندازه گیری کند و سپس آن طرحی را که با اهداف سازمان تجانس بیشتری دارد ، انتخاب کند.