تحقیق و تقلید از دیدگاه مولانا در مثنوی معنوی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
چکیده این مقاله به بررسی و شرح آرای تربیتی «ابنسحنون»، متفکر اسلامی قرن سوم هجری و کتاب «آداب المعلمین» وی میپردازد. اهمیت تبیین آرای تربیتی ابنسحنون و کتاب او در این است که: اولاً ـ جامعه علمی و فرهنگی ما با اولین تألیف تربیتی در تاریخ تعلیم و تربیت اسلامی آشنا میشود. ثانیا ـ کتاب ابنسحنون تصویری از فرهنگ، برنامه آموزشی، مواد درسی، دروس ضروری و اختیاری مدارس (در قرن سوم) در قیروان است. ثالثا ـ تاریخ مطمئنی از اوضاع تربیت، نوع ارتباط معلم و مربی با متعلم و متربی در مغرب به حساب میآید. رابعا ـ نوع نگرش فقهی علمای مالکی - در آن عصر - به مسایل تعلیم و تربیت، منابع مورد توجه آنان و چگونگی برداشت تربیتی آنها از احادیث پیامبر صلیاللهعلیهوآله و... روشن میگردد. ابنسحنون سواد آموزی، یادگیری قرآن، آموختن آداب دینی و پرورش بر اساس آن را از هدفهای تعلیم و تربیت دانسته و براساس بینش ویژهای که وی از معلم و شغل معلمی دارد، وظایف معلم را در محدوده تعهدها و قراردادهای مالی بین او و اولیای دانشآموزان تبیین میکند.متن
1 . مقدمه
محمدبن عبدالسلام، سحنون بن سعیدبن جیب التنوخی القیروانی، معروف به «ابن سحنون»، به سال 202 ه.ق (819 م) در قیروان تونس چشم به جهان گشود و به سال 256 ه.ق. (870 م.) در منطقه ساحل دیده از جهان فرو بست.
او در خانوادهای متدین و با فرهنگ بزرگ شد. پدرش قاضی مشهوری بود که در زمان امیر ابی العباس احمدبن الاغلب، متولی قضاوت بود و خود بر امور حسبه و مظالم مباشرت میکرد. وی استحقاق لقب «چراغ قیروان» را پیدا کرد.(1)
قیروان در عصر ابن سحنون، دارالعلم و دارالسنّه بود؛ بهگونهای که از تمام نواحی مغرب،(2) دانش پژوهان برای تحصیل علوم اسلامی به آنجا روی میآوردند. در قیروان از همان اواسط قرن اول هجری - که دعوت اسلامی از آنجا انتشار یافت - مکتبها و مدارس ابتدایی پدید آمد و معلّمان به نوآموزان، قرآن و لغت عربی و نحو و حساب میآموختند. مساجد از مهمترین مکانهایی بود که به امر آموزش و پرورش اختصاص یافته بود.(3)
در زمان ابن سحنون، معلّمی شغل بهشمار میآمده است و عدهای جز پرداختن به تدریس و تعلیم و تربیت، کار دیگری نداشتهاند. در این عصر مدارس متعدد بود؛ علاوه بر پسران، دختران نیز تحصیل میکردند. این مدارس خوابگاه داشت. خوابگاه دختران از خوابگاه پسران جدا بود و همچنین به دانش پژوهان غذا داده میشد.(4)
ابن سحنون در چنین محیط با فرهنگ و تمدّنی بزرگ شد و علوم آن روز را فرا گرفت و از علمای مصر(5) و حجاز(6)بسیار بهره برد. او فقه مالکی را نزد پدر آموخت و از روات معتبر چون عبد اللّه بن ابی حسان یحصبی، موسی بن معاویة صمادحی، عبدالعزیز بن یحیی مدنی هاشمی، عبدالمؤمن بن مستنیر جزری، ابو عبدالرحمن بقیّ بن مخلّد و ابو مصعب و سلمة بن شبیب حدیث شنید و از ابوالحسن محمدبن نصر بن حضرم فنّ مناظره را آموخت و در این فن بسیار قوی گردید.
او همچنین به فقه مالکی اشراف کامل پیدا کرد و در حیات پدرش و در کنار حلقه درسی وی، حلقه درسی فقهی در خانه شخصی خود و جامع عقبه(7) تشکیل داد و فقه مالکی را تدریس میکرد. ابوالعرب محمدبن احمد (از علمای تونس) او را کاملاً مشرف به مذهب فقهی مالک و آثار وی میداند و وثاقت او را در این زمینه ستوده است. او در عصر خویش،
یکی از علمای برجسته و مشهور بوده است و به همین علت، هنگام دیدارش از مصر، علما و بزرگان مصر به دیدار وی رفتند. مُزَنی از جمله کسانی است که پس از این دیدار، سوگند یاد کرد که کسی را داناتر و تیز هوشتر از وی نیافته است.(8)
ابن سحنون شاگردان بسیاری تربیت کرد که از آن میان ابراهیم بن عتاب خولانی، ابو محمد بن حکمون، ابن ابی الولید خطیب و ابوالقاسم طوری، متولی مظالم قیروان را میتوان نام برد.(9)
ابن سحنون برخوردار از روحیه سلحشوری و دفاع از اسلام و مسلمین بوده است؛ از این رو وی در ماجرای جنگ با رومیان از قیروان به قصرالطوب رفت و با حمایت مردم، رومیان را که به قصد تعرض به اموال مسلمانان آمده بودند، شکست داد.(10)
این دانشمند بزرگ در موضوعات مختلف مانند: اصول دین، فقه، تاریخ، سیره و تعلیم و تربیت کتاب نوشته است.
در موضوع اصول دین، کتابی به نام «اصولالدین» نگاشته که نسخه خطی آن در کتابخانه اوقاف رباط ضمن مجموعهای موجود است. در فقه، چند کتاب نوشته، به نامهای: الرسالة السحنونیة، آداب المتناظرین و النوازل (نوازلالصلاة) که در کتابخانه الازهر و دارالکتب مصر و کتابخانه کتانی در رباط موجود است. در تاریخ، کتابی در شش جزء و در سیره در بیست جزء نگاشته است.
در تعلیم و تربیت، آدابالمعلمین را نگاشته است که به سال 1348 ه.ق. (1929 م.) (یا1931 م.) توسط شرکت تونس برای نشر نسخ خطی کتب عربی(11) به کوشش حسن حسنی عبدالوهاب در تونس منتشر شد و به همت لوکونت به فرانسه ترجمه و در مجله «مطالعات اسلامی» در پاریس (به سال 1953 م.) به چاپ رسید(12) و نیز همین کتاب به کوشش احمد فؤاد الاهوانی ضمن کتاب التربیة الاسلامیة، در قاهره (1955 م.) انتشار یافت. همچنین در کتاب الفکر التربوی الاسلامی و دکتر محمد ناصر(ص 19 - 34) که در وکالة المطبوعات کویت انتشار یافته، از احمد فؤادالاهوانی عینا نقل کرده است: «بیشتر شهرت ابن سحنون، به خاطر همین کتاب او در تعلیم و تربیت است.»(13)
این کتاب به تعلیم و تربیت اسلامی کودکان اختصاص دارد. کودکان ممیزی که در مراحل ابتدای یادگیری میتوانند مهارتهایی که لازم و یا مناسب است فرا گیرند و اجمالاً با دین آشنا شوند و برای انجامدادن تکالیف دینی و اجتماعی آمادگی پیدا نمایند.
در آدابالمعلمین دیدگاه و نظام ویژهای در تعلیم و تربیت ارائه نشده است. در این کتاب حتی به اهداف آموزشی تصریح نشده است. مباحث آن از انسجام لازم برخوردار نیست، و به صورت پراکنده از قبیل: آموزش قرآن، برخی از احکام، اجیر شدن معلم برای آموزش و... مطرح شده است. در این مجموعه کوچک بیش از اندازه به مزد معلم و شرایط صحت و عدم صحت اجیر شدن او پرداخته شده و گاهی نیز مطالب تکرار گردیده است.(14)
شأن معلّم از نظر نویسنده کتاب شأن اجیر است و رسالت او به میزان قرار داد مالی بین او و اولیای کودکان است. معلم وظیفهای جز این ندارد و از آنجا که معمولاً معلّمان به این وظیفه خوب عمل نمیکنند، شهادت آنان در دادگاه مورد قبول نیست.(15)
ابن سحنون پیش از آنکه رسالت معلمی را ناشی از تعهد دینی و ملّی معلم بداند، به امر اقتصادی وابسته میسازد و چنین ترسیم میکند که میزان مسؤولیت معلم را مال و ثروت اولیای دانشآموزان و اجازه آنان تعیین میکند.
کتاب آدابالمعلمین گرچه با هدف فلسفه تعلیم و تربیت نمیتواند مطالعه شود، ولی لازم است به علل زیر مورد توجه قرار گیرد:
1 - اولین تألیف موجود مسلمانان درباره تعلیم و تربیت است، بهگونهای که در این مهم فتح بابی به حساب میآمده است و در مطرحکردن مباحث بعدی تعلیم و تربیت اسلامی تأثیر داشته است. برای نمونه، «قابسی» بیشترین استفاده را از ابن سحنون در تألیف «الرسالة المفصله لاحوال المعلمین و المتعلمین» کرده است. او در بسیاری از موارد، از کتاب ابن سحنون حرف به حرف نقل کرده است و در بعضی از موارد هم با تصرفی در عبارت، همان معنا را در کتاب خویش آورده است.(16)
2 - این کتاب بازتاب وضع فرهنگ و برنامه آموزشی زمان ابن سحنون، مواد درسی، دروس ضروری و اختیاری و وضع مدارس در قیروان است و تاریخ مطمئنی از اوضاع تربیت، نوع ارتباط معلم و مربی با متعلم و متربی در مغرب محسوب میشود.
3 - نوع نگرش فقهی علمای مالکی در آن زمان به مسائل تعلیم و تربیت، منابع مورد توجه آنان و چگونگی برداشت تربیتی آنها از منابع به دست میآید.
آرای تربیتی در این کتاب، با شیوهای فقهی و بر اساس فقه مالکی و برداشت از احادیث پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اصحاب و تابعان و تابعانِ تابعان و تکیه بر قیاس پیریزی شده است و وظایف واجب یا مستحب معلّمان، متعلّمان و اولیای نوآموزان، مستند به احادیث و کلمات بزرگان ازمذهب مالکی، بیان گردیده است و مسائل تربیتی از دید قضایی حلّ و فصل گردیده است. ابن سحنون در فقه و بویژه در تدوین این کتاب تحت تأثیر روحیه قضاوت پدرش بوده و این روحیه را در بیان مباحث تربیتی حاکم ساخته است.
سراسر این کتاب نقل از گذشتگان است و مطالب با عناوینی مانند: ما جاء فی تعلیم القرآن، ما جاء فی العدل بین الصبیان و... آغاز میشود و سلسله سند گوینده و صاحب نظر اصلی بیان میگردد. بنابراین، این کتاب تبیینی از آرای تربیتی علمای مالکی مذهب است که مورد توجه و تأیید ابن سحنون بوده است و آرای ابتکاری خود وی محسوب نمیشود.
گرچه انتساب کتاب به محمدبن سحنون مشهور است، ولی باید توجه داشت که اصل کتاب را سحنون از پدرش نقل کرده است؛ شاهد مطلب آنکه در اول کتاب جمله «حدثنی أبی سحنون...» و در آخر کتاب هم جمله «کمل کتاب آداب المعلمین محمدبن سحنون عن أبیه» آمده و نیز در خود کتاب «قال سحنون و یا حدثنی سحنون»(17) ذکر شده است. محمدبن سحنون علاوه بر نقل کتاب آداب المعلمین، سؤالات خود از پدر و پاسخهای او را نیز آورده است و همچنین به نقل برخی از قضاوتهای او که پسر در آنها حضور داشته، پرداخته است. توجه به جملاتی نظیر جملات زیر شاهد بر این مدعی است:
«قلت له:...قال»(18) «سألته...فقال...»(19) «قال محمد:و حضرت لسحنون قضی...»(20) و «سُئل سحنون...فقال...»(21) و «کتب...الی سحنون یسأله عن...»(22)و «سمعته یقول...»(23)
همچنین گفته شده که ابن سحنون از «اسدبن فرات» در تنظیم اثر تربیتی خود الهام گرفته است. اسدبن فرات در حمله به «سیسیل» حضور داشته و در«پالرمو» کشته شده است.(24)
2 . اهداف تعلیم و تربیت
در کلمات ابن سحنون، هدف از تعلیم و تربیت، به صورت برجسته مطرح نگردیده است. اهداف مورد نظر وی را میتوان از لابلای مطالب کتابش به دست آورد و به صورت زیر بیان کرد:
1 - باید فرزندان جامعه که یادگیری برای آنان میسور میباشد، مهارت خواندن و نوشتن را پیدا کنند تا بتدریج جامعه از امّی بودن نجات یابد و با فرهنگ و متمدّن گردد و این امری است که مطلوب عقل و شرع است و از مسائل ضروری جامعه به شمار میآید.
ابن سحنون سوادآموزی را در ردیف نیازها و مسائل ضروری جامعه به حساب آورده و میگوید:
«لابد للناس من معلم یعلّم اولادهم... و لولا ذلک لکان الناس اُمیّین؛ برای مردم لازم و ضروری است که معلّمان، فرزندان آنان را تعلیم دهند و اگر چنین نباشد مردم امّی و بیسواد خواهند ماند.»(25)
2 - یادگیری قرآن و آشنا شدن با آن؛ زیرا با تعلیم قرآن میتوان از قوانین الهی در زندگی دنیوی استفاده کرد و با بهرهمندی از رحمت الهی، راه ترقی و کمال را پیدا نمود و به سوی هدف غایی رهسپار شد.
ابن سحنون در ابتدای کتابش روایاتی چند درباره تعلّم و تعلیم قرآن نقل میکند. مدلول این روایات این است که تعلیم و تعلّم قرآن فضیلت است. معلّم و دانشآموز هر دو مورد توجه و رحمت خاص خداوند میباشند و میتوانند با کمک قرآن از نردبان کمال برای رسیدن به هدف غایی صعود کنند. بدین منظور به چند روایت اشاره میکنیم:
عن رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله وسلم قال: «افضلکم من تعلّم القرآن و علّمه»(26) و عنه صلیاللهعلیهوآله ایضا قال: «ان اللّه اهلین من الناس، قیل من هم یارسول اللّه؟ قال: هم حملة القرآن، هم اهل اللّه و خاصته» و عن علیبن ابیطالب علیه السلام عن النبی صلیاللهعلیهوآله قال: «یرفع اللّه بالقرآن اقواما».
از نقل این نوع روایات در اول کتاب به خوبی استفاده میشود که ابن سحنون یادگیری قرآن و عمل به آن را یکی از اهداف مهم تعلیم و تربیت میداند.
3 - باید به دانشآموزان آداب و سخن دینی آموخت و آنان را بر اساس فرهنگ دینی تربیت کرد و با تقویت گرایشهای معنوی، بویژه گرایش خداپرستی و عادت دادن به دعا و نماز و... آنان را به دین و آداب دینی متعهد ساخت و همراه با ارشاد و هدایت به سوی خوبیها، مستمرا از آنان مراقبت کرد تا به انحراف عملی گرفتار نگردند.
ابن سحنون در موارد متعددی با تعابیری نظیر «لاّن ذلک دینهم»،(27) به لزوم آموزش آداب و سنن دینی تأکید نموده و تربیت افراد بر اساس دین را از وظایف مهم معلّم به شمار آورده ست.
عبارت زیر از ابن سحنون، هدف بودن تعلیم و تربیت دینی را روشن میسازد:
«و لیعلّمهم الأدب فانّه من الواجب للّه علیه النصیحة و حفظهم و رعایتهم».(28)
معلّم باید دانشآموزان را ادب و فرهنگ دینی بیاموزد. این وظیفهای است که خدا بر عهده او نهاده است. نصیحت و مراقبت و رعایت آنان وظیفه معلّم است.
3 . وظایف معلم
از نظر ابن سحنون، معلم وظایف مهمی به عهده دارد. این وظایف شامل دو بخش است:
اول: وظایفی که از تعهدات عام آموزشی ناشی میشود و معلم باید به آنها عمل کند؛ گرچه شرط و قرار داد خاصی بین او و اولیا نباشد، مانند آموزش قرآن، پرسش درس و نظایر آن.
دوم: وظایفی که از طریق شرط و قرارداد بین او و اولیای دانشآموزان به عهده او میآید؛ مانند تعلیم شعر، حساب و نظایر آن.
ابن سحنون از دید فقهی به تبیین وظایف معلم پرداخته و آنچه را باید معلم انجام دهد، یا ترک کند، بر شمرده است و تصمیمات و عملکردهای مجاز و غیر مجاز او را در امر تعلیم و تربیت بیان کرده است.
از نظر ابن سحنون، معلم موظف است هم به آموزش کودکان بپردازد و هم به تربیت آنها همت گمارد و نباید چنین تصور کند که وظیفه او صرفا آموزش است و نسبت به تربیت دانشآموزان تکلیفی ندارد.
ابن سحنون با آنکه کتاب خود را «آداب المعلمین» نامیده است، در کنار مسائل آموزشی، مسائل تربیتی، بویژه تربیت دینی را مطرح ساخته است؛ به این معنا که معلم، مربّی هم هست و باید به آموزش و پرورش، توأما بپردازد و بین آموزش و پرورش انفکاک و جدایی نیندازد.
اکنون به وظایف مهم آموزشی و پرورشی معلم از دیدگاه ابن سحنون میپردازیم:
1 - از وظایف اصلی معلم این است که: اعراب قرآن، هجاء، وقف، ترتیل و قرائت نیکو - بر اساس قرائت نافع- و زیبا نوشتن قرآن را به کودکان آموزش دهد تا آنان به گونه بهترین قرآن را فرا گیرند.(29)
آموزش حساب، شعر، علم صرف و نحو و علوم غریبه و خطاطی(30) و...اگر چه در صورت عدم اشتراط اولیا بر معلم لازم نیست، ولی سزاوار است که اینها را نیز به محصلان خود تعلیم دهد. ابن سحنون معلم را به آموزش این نوع مواد درسی ترغیب نموده و او را متطوع (مطوّع) مینامد.(31)
در حقیقت ابن سحنون میخواهد معلّمان، تعلیم و تربیت را صرفا برای هدف مادی و یا عمل بر آنچه بر آن الزام دارند، انجام ندهند؛ بلکه به مؤمنان ایثارگری بپیوندند که در قرآن(32) مطوّعین نامیده شدهاند. آنها که از سخاوت و ایثار، علاوه بر واجبات، با صدقات مستحب نیز فقیران را دستگیری میکنند.
معلم باید از آموزش موادی که در تربیت کودک اثر منفی دارد، مانند اشعاری که در آن فحش و ناسزا به دیگران است، پرهیز کند و همچنین آنچه گناه است و یا دانشآموز را به معصیت میکشاند نباید آموزش دهد؛ مانند قرائت غنایی و یا لحنهایی که به غنا کشیده میشود.
ابن سحنون از مالک نقل میکند(33)که قرائت دستهجمعی قرآن بدعت است. بنابراین آموزش این نوع قرائت(که ظاهرا قرائت غنایی منظور است)(34)نیز بر معلم جایز نیست.
از دیدگاه ابنسحنون، معلم مسلمانان نباید عهدهدار آموزش و کتابت قرآن به مسیحیان بشود.(35)
2 - معلم باید به دانش آموزان تعلیم دهد که چگونه حرمت قرآن را پاس دارند. آداب احترام به قرآن را به آنها گوشزد کند و آنها را از آداب نامتناسب بر حذر دارد.
ابن سحنون در این زمینه آداب زیر را مورد توجه قرار میدهد:
الف - کودک باید یاد بگیرد که بیوضو به نوشتههای قرآن دست نزند، اگر چه کتابت و قرائت قرآن بدون وضو اشکالی ندارد.(36)
ب - برای پاک کردن آیات از روی تختهسیاه و نظایر آن از پای خود استفاده نکند؛ بلکه به شیوه مناسبی که احترام قرآن محفوظ باشد، به پاک کردن اقدام کند.
ابن سحنون در این زمینه دو روش را مناسب میداند: یکی روشی است که در گذشته معمول بوده و آن عبارت است از اینکه: معلم ظرفی در کلاس درس میآورد، هر یک از دانشآموزان به نوبت، آب پاک میآورند و بر آن میریزند و نوشتههای قرآن را با آن آب، پاک میکنند؛ سپس آن آب را در گودالی از زمین میریزند تا فرو رود. روش دوم هم که خود ابن سحنون پیشنهاد میکند این است که از مندیل(پارچه پنبهای یا حریر شکل که در آن زمان وجود داشته) برای پاک کردن آیات قرآن استفاده شود.(37)
وی پاک کردن نوشتههای قرآن با آب دهان را علیرغم بیاشکال دانستن آن - به علت عدم هتک حرمت قرآن - توصیه نمیکند.(38)
ج - قرائت قرآن در حمام و خواندن آن به هنگام راه رفتن، از نظر ابن سحنون بیاحترامی به قرآن تلقی میشود و از این رو از مالک نقل میکند که گفته است: «خواندن قرآن در راه را مجاز نمیدانم، جز برای دانشآموزی که جهت یادگیری بهتر به قرائت قرآن میپردازد و همچنین قرائت قرآن در حمام را مجاز نمیدانم.»(39)
ظاهرا ابن سحنون با این نقل خواسته بگوید: بیاحترامی به قرآن در مثل قرائت به هنگام راه رفتن، بستگی به انگیزه شخص دارد؛ بنابراین در چنین موردی اگر انگیزه عمل، تعلّم قرآن باشد، نفس عمل بیاحترامی به قرآن نیست؛ ولی در مثل قرائت قرآن در حمام، چنین انگیزهای معمولاً وجود ندارد.
د - بستن قرار داد مالی و تعیین مزد برای آموزش قرآن، با حرمت قرآن منافاتی ندارد؛ بالاتر آنکه وی شأن معلمان را بسان اجیری دانسته که در برابر هزینهای که اولیای دانشآموزان میپردازند، تعلیم را عهدهدار میشوند.
3 - از وظایف مهم معلم، آموزش دین و تربیت دینی است.ابن سحنون موارد زیر را در این زمینه بیان میکند:
الف - معلم باید وضو و آداب و شرایط مربوط به آن را به نوآموزان یاد بدهد.(40)
ب - نمازهای یومیه و ارکان و واجبات و آداب و شرایط آن را اعم از: تکبیر، قرائت، رکوع، سجود، تشهد و... آموزش دهد و در هفت سالگی به اجرای آنها امر کند و همچنین مسؤولیت معلم ایجاب میکند دانشآموزانی را که ده ساله شده و هنوز نمازخوان نشدهاند، تأدیب نماید.(41)
در اینکه آموزش، بویژه آموزش دینی از چه سنی آغاز میشود، ابن سحنون کلام صریحی ندارد؛ ولی از کلام فوق میتوان به دست آورد که او تعلیم نماز و مقدمات آن و پرهیز از نجاست را پیش از 7 سالگی میداند و معتقد است اولیا موظفند فرزند ممیز خود را که میتواند از معلم چیزی یاد بگیرد نزد او بفرستند تا تعلیم ببیند و این تمییز برای بچهها معمولاً بین 5 تا 7 سالگی حاصل میشود. مؤید این امر آن است که ابن سحنون از مالک نقل میکند که نوآموزان چون احتراز از نجاست ندارند، در مسجد آموزش نبینند.(42) از آنجا که معمولاً دانشآموزان در هفت سالگی احتراز از نجاست را یاد میگرفتهاند، بنابراین پیش از هفت سال آموزش میدیدهاند.
ج - معلم باید شناخت و آگاهیهای لازم را در باره خدای متعال از همان دوران کودکی به دانشآموزان خود یاد بدهد و آنان را با عظمت و کبریاییاش آشنا سازد و دعا و راز و نیاز با او را تعلیم داده، سعی کند آنان با خدا ارتباط برقرار سازند و او را با عظمت یاد نمایند و به وی عشق بورزند.(43)
د - از مهمترین وظایف معلم این است که دانشآموزان خویش را با مسائل اخلاقی آشنا سازد و آنها را نصیحت و ارشاد نماید و عملاً اخلاق پسندیده دینی را در آنها پدید آورد و به طور مستمر و شایسته مراقب آنها باشد تا به انحرافات اخلاقی و کج رفتاری دچار نشوند.(44)
ه - آموزش نماز میت و دعا برای اموات نیز جزو وظایف آموزش دینی معلم است. همچنین شایسته است معلم نمازهای فجر، وتر، عید فطر، عید قربان، باران و خسوف را که از آداب دینی و سنن پیامبر صلیاللهعلیهوآله است، به کودکان تعلیم دهد و آنان که نماز استسقا و دعا را یاد گرفتهاند، با خود به نماز و دعا ببرد تا در تضرّع الی اللّه حضور داشته باشند.(45)
و - معلم باید اصل تساوی در آموزش را رعایت کند، یعنی بین کودکانی که اولیای آنها از بزرگان، محترمین و ثروتمنداناند و آنان که چنین نیستند، فرقی قایل نشود.(46) پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود:«ایّما مؤدّب ولی ثلاثة صبیّة من هذه الاُمّة فلم یعلّمهم بالسویة، فقیرهم مع غنیّهم و غنیّهم مع فقیر هم، حُشر یوم القیامة مع الخائنین.»(47)
ابن سحنون این حدیث را زیر عنوان «ما جاء فی العدل بین الصبیان» میآورد و سپس از حسن نقل میکند که گفته است:
«اگر معلم قرار داد اجرت بکند و عدالت را بین کودکان رعایت ننماید، جزو ظلمه محسوب میشود.»
او با نقل این کلام بعد از حدیث نبوی، برداشت خود و حسن را از تعلیم بالسویه که در حدیث آمده بیان میکند؛ یعنی میخواهد بگوید:
تعلیم بالسویّه به مفهوم رعایت عدالت در تعلیم است و این در شرایطی است که اولیای کودکان اجرت علی السویة به معلم بپردازند. ولی در شرایطی که تساوی در اجرت نباشد، رعایت تساوی در تعلیم لازم نیست.
به نظر میرسد، این برداشت از حدیث نبوی درست نیست؛ زیرا اولاً: در حدیث، سخن از عدالت در تعلیم نیست؛ بلکه تساوی در تعلیم است. ثانیا: اجرت مساوی مطرح نیست. ثالثا: اصلأ حدیث در مورد شرایط نامساوی است؛ زیرا تساوی تعلیم در بین فقیر و غنی در روایت تصریح شده است و مسلم است که تساوی تعلیم در شرایط مساوی فقر و غنی چیزی نیست که قابل ذکر و مورد تأکید قرار گیرد.
ز - از آنجا که اختلاط دانشآموزان دختر و پسر(بویژه آنان که در سنین بالاتری قرار دارند) در کلاس درس ممکن است زمینه فساد اخلاقی و گناه را برای آنان فراهم سازد، معلم وظیفه دارد که کلاسهای دختران و پسران را جداگانه برگزار نماید. سحنون میگوید:
«اُکره للمعلم ان یعلم الجواری و یخلّطهن مع الغلمان لان ذلک فساد لهم»(48)
گرچه ظاهر تعبیر «اُکره» این است که اختلاط دختر و پسر در کلاس درس مکروه است، ولی با توجه به تعلیل «لان ذلک فساد لهم» میتوان گفت که مراد او عدم جواز اختلاط است، نه جواز همراه با کراهت.
4 - معلم باید برنامه ریزی کند و بر اساس نظام معقولی به تعلیم و تربیت بپردازد. زمان تحصیلی دانشآموزان را از اوقات تعطیلی و فراغتشان متمایز سازد. دانشآموزان بدانند در چه ساعتی، چه درسی دارند؛ مثلاً برای قرائت قرآن وقت مشخصی و برای کتابت و نوشتن وقت معیّن دیگری و برای حساب، شعر، نحو و... هر یک ساعت مناسبی - از بر آمدن آفتاب تا نزدیک ظهر - در نظر گیرد و با نظم و برنامهریزی مشخص برای آموزش دانشآموزان و ایجاد مهارتهای لازم در آنها استفاده کند و نگذارد وقتشان بیهوده سپری شود.(49)
اوقات تعطیلی دانشآموزان از نظر ابن سحنون، جمعه است و در اعیادی مثل عید فطر، قربان و نظایر آن یک روز تعطیل میشود. البته معلم در شرایطی میتواند سه تا پنج روز هم تعطیل نماید.(50)
5 - معلمی که عهدهدار تعلیم و تربیت میشود، در اوقات درسی دانشآموزان نباید به کار دیگری بپردازد؛ زیرا وی اجیر اولیای دانشآموزان است و این مقدار از وقت برای خود او نیست. ابن سحنون بر این اساس میگوید:
«معلّم نباید در وقت درس، برای تشییع جنازه و یا عیادت مریض، کلاس را ترک کند(51) و نیز حق ندارد در این محدوده زمانی برای خود، کتاب فقه یا غیر آن بنویسد.(52) البته هنگامی که دانشآموزان مشغول نوشتن و یا املا گفتن بعضی برای بعض دیگرند و مراقبت و نظارت معلم را نیاز ندارند؛ پرداختن به کار عملی دیگر و یا بیکار ماندن معلم منافاتی با اجیر بودن او برای تدریس ندارد.»(53)
همچنین ابن سحنون معتقد است از آنجا که تعلیم به عهده خود معلم گذارده شده، نباید از دانشآموز دیگر که به درس او لطمه میزند و یا فایدهای برای او ندارد، استفاده کند. بلکه حتی اگر برای معلم عذری پیش آید و نتواند خود(موقتا) تدریس نماید، باید فرد دیگری که مانند خود اوست انتخاب نماید و به وی اجرت بپردازد.(54)
نظر فقهی ابن سحنون مبنی بر أجیر بودن معلم، موجب گردیده که وی در مورد دانشآموزی که کاملاً اعراب سورهای را نشناخته و مهارت نوشتن آن را پیدا نکرده است، معتقد شود که بر معلم جایز نیست انتقال از آن سوره به سوره دیگر، مگر آنکه پدر یا ولی دانشآموز اجازه دهد. این اجازه هم خود مشروط بر این است که اجرت معلم از مال خود دانشآموز پرداخت نشود.(55)
6 - از وظایف معلم آن است که از دانشآموزان، در مدرسه مراقبت کند(56) تا غیر از فراگیری درس و مطالعه و آداب لازم به چیز دیگری نپردازند و اگر احیانا دانشآموزی به مدرسه نیامد، به ولی او خبر دهد و یا دانشآموزی را در پی او بفرستد. فرستادن دانشآموزی در پی دانشآموز غایب در صورتی برای معلم مجاز است که ولی آن دانشآموز اجازه چنین امری را به معلم داده باشد و یا جایی که دانشآموز به آنجا فرستاده میشود نزدیک باشد و وقت زیادی را از وی نگیرد؛(57) زیرا معلم در محدوده تعلیم و تربیت، اختیار دانشآموزان را دارد و بیش از آن مشروط به اجازه اولیای آنان است.
بر اساس این بینش فقهی ابن سحنون میگوید: معلم نباید به دانشآموزان دستوری بدهد که جنبه تعلیم و تربیت ندارد و یا او را برای کارهای شخصی خود به جایی بفرستد.(58)
7 - معلم مجاز است برای آموزش و ایجاد مهارتهای لازم در دانشآموزان، یکی از آنان را مبصر کلاس کند و این در صورتی است که برای خود او نیز مفید باشد.(59)و همچنین معلم میتواند اجازه دهد که دانشآموزان به کارهایی غیر از درس مشغول شوند؛ مانند اینکه برای دیگران نامه بنویسند، کتابی را استنساخ کنند و یا کارهای دیگری را انجام دهند که برای یادگیری آنان مؤثر است.
8 - در نظر ابن سحنون، تنبیه کیفر گناه و کار زشت تلقی نمیشود بلکه تنبیه، یک روش تربیتی است که معلم وظیفه دارد برای یادگیری بهتر دانشآموزان و تربیت صحیح و یا جلوگیری از آزار یکدیگر به کار گیرد و این در صورتی است که تنبیه برای این امور مفید و مؤثر افتد؛ در غیر این صورت معلّم مجاز نیست دانشآموزان را تنبیه کند. در صورت تأثیر و سودمندی نیز بیش از سه ضربه معمولی جایز نیست، مگر در مورد دانشآموزی که به کسی آزار رسانده است و مال کسی را گرفته است و به نحوی ستم روا داشته است که در این صورت معلم بعد از نصیحت وی بر عدم اذیت و آزار دیگران و با اجازه پدر او میتواند حداکثر ده ضربه به وی بزند و به هیچ وجه بیش از آن جایز نیست و در صورت تخلف، معلم معصیت کرده و در قیامت قصاص میشود.(60)
معلم در صورتی میتواند به تأدیب دانشآموز آزار دهنده اقدام کند که اذیت و آزار وی به دیگری اثبات شود. راه اثبات آن از نظر ابن سحنون یکی از سه طریق زیر است:
1 - تعداد زیادی از دانشآموزان علیه او شهادت دهند به گونهای که علم حاصل شود.
2 - آزار دهنده، خود، اعتراف کند.
3 - دانشآموزانی که به صدق و راستگویی معروف و مشهورند، شهادت بدهند.(61)
ابن سحنون در لزوم توجه و احترام و ارزشی که باید برای دانشآموزان صادق قائل شد، میگوید: به گفته آنها باید اعتماد کرد و شهادت آنها را نه تنها در این موارد بلکه در موارد جرح و قتل نیز باید پذیرفت.(62)
بن سحنون، بازی بیش از حد دانشآموز را از مواردی ذکر میکند که تأدیب برای جلوگیری از آن جایز است.(63)
ابن سحنون در مورد تأدیب به چند نکته دیگر نیز تصریح دارد:
الف - معلم برای تأدیب دانشآموزان، تنها میتواند بدون افراط از تازیانه استفاده کند و استفاده از تخته و عصا ممنوع است و در صورت تخلف دیه و قصاص دارد.(64)
ب - معلم مجاز است، تأدیب بعضی از دانشآموزان را به بعضی دیگر واگذار کند ولی باید مراقبت کند تا به سر و صورت و بیش از سه ضربه زده نشود.(65)
ج - تأدیب در مورد خود معلم هم قابل اجرا است و این در صورتی است که تعهّد تعلیم و تربیت بدهد. ولی عملاً یا نتواند دانشآموزان را بخوبی تعلیم دهد و یا به وظیفه شرعی خویش در امر تعلیم و تربیت، عمل نکند و در نتیجه، دانشآموزان چیزی را فرا نگیرند. در این فرض، علاوه بر آنکه معلم از حقوق مالی محروم میگردد، تأدیب هم میشود؛ زیرا بر اساس قرار داد خود با اولیا عمل نکرده است و اگر ناتوانی و یا انجام ندادن وظیفهاش بین مردم معروف باشد و تفریطش در امر تدریس آشکار، از شغل معلمی نیز بر کنار میگردد.(66)
4 . حقوق مالی معلم
در نظر ابن سحنون، اولیای دانشآموزان موظفند هزینه تحصیل فرزندان خود را بدهند حتی اگر فرزندی، خود دارای ثروت باشد، پدر وی عهدهدار آن است؛ زیرا از نظر فقهی تعلیم و تربیت فرزند، به مانند لباس و نفقه بر پدر واجب است.
بنابراین، پرداخت حقالتدریس به معلم و تأمین خوابگاه وی و نظایر آن به عهده اولیای دانشآموزان است.
ابن سحنون در این زمینه فروعی را به شرح زیر مطرح کرده است:
الف - اگر معلم برای یک سال اجیر شود اولیا باید تمام اجرت معلم را بپردازند، اگر چه دانشآموزان به علت سفر و یا غیر آن در کلاس حاضر نشوند.
ب - اگر پدر بمیرد، اجاره باطل میشود و هزینه ما بقی سال، از مال خود دانشآموز پرداخت میگردد.
ج - در صورت مرگ یکی از اولیای دانشآموزان - چنانچه قراردادی امضا کرده باشند - نایب و وصی او مالالاجارة را کماکان پرداخت میکند و باید بر اساس قرار داد عمل شود.
د - میزان اجرت معلم بر اساس فهم دانشآموزان و مقدار زحمتی که برای معلّم دارند، تعیین میشود.(67)
ه - اگر معلم برای یکسال اجیر شود، اجاره منزل او به عهده اولیای دانشآموزان است.(68)
و - ختم قرآن اجرت مشخصی دارد و در صورتی که معلم، قرآن را بر دانشآموز ختم کند حق مطالبه تمام آن را دارد و اگر ثلث قرآن را تمام کند، حق مطالبه اجرت آن را به مقدار ثلث دارد، ولی اگر کمتر باشد حق مطالبه اجرت ندارد. بر این اساس، دانشآموزی که مقداری از قرآن را پیش معلمی بخواند و سپس نزد معلم دوم برود، معلم دوم در صورتی میتواند اجرت بگیرد که آن مقدار که پیش معلم اول خوانده بوده به اندازهای نباشد که اجرت به آن تعلق گرفته باشد؛ یعنی کمتر
از ثلث باشد و یا اگر بیش از ثلث است، اجرت به میزان ثلث، از آنِ معلم اول است و معلم دوم در صورتی حق اجرت دارد که به اندازه ثلث تعلیم دهد.
ز - گرفتن هدیه از دانشآموزان برای معلمی که بدون شرط و قرار داد به تعلیم میپردازد، جایز است، ولی حق سؤال ندارد و تهدید و تطمیع دانشآموزان برای آوردن هدایا و عیدی به هیچ وجه جایز نیست و نیز معلّمی که در برابر اجرت معلوم و وقت مشخصی به تعلیم میپردازد، گرفتن هدایا در غیر از اعیاد و جشن فارغ التحصیلی، بدون احراز اذن اولیا جایز نیست.
لازم به توجه است که در زمان ابن سحنون، مسجد محل درس بود و نیازی به اجاره کردن مکانی ویژه درس احساس نمیشد؛ مگر برای دانشآموزان ابتدایی زیر هفت سال که چون اجتناب از نجاست ندارند، نباید معلم، آنان را در مسجد جمع کند و به آنها تعلیم دهد. ابن سحنون از مالک نقل میکند که - علاوه بر علّت یاد شده - مسجد جای تعلیم نیست بلکه مکان عبادت است؛ پس تدریس در مسجد جایز نیست.(69)
در پایان، نظر ابن سحنون را در مورد اجیر کردن معلم برای تعلیم فقه و فرایض و بستن قرار داد مالی با اولیای دانشآموزان متذکر میشویم:
ابن سحنون در آغاز به نقل از مالک بستن عقد اجاره را در مورد تعلیم فقه و فرایض جایز نمیداند(70) و بعد از آن نظر برخی از علمای اندلس را نقل میکند که بستن عقد اجاره را بر تعلیم فقه، فرایض، شعر و نحو، همانند عقد اجاره بر تعلیم قرآن، جایز میدانند. سپس میگوید: مالک و اصحاب ما آن را درست نمیدانند؛ زیرا قرآن با مواد درسی دیگر از دو جهت متفاوت است و به همین علت اجاره بر تعلیم قرآن جایز ولی بر تعلیم دیگر دروس جایز نیست.
الف - تعلیم قرآن غایت معلوم و مشخصی دارد و دانشآموز به یادگیری قرائت قرآن، حفظ و مهارت نوشتن آن نایل میشود، ولی غایت در تعلیم علوم، دیگر مجهول است و دلیل آن، اختلاف علما در فقه و سایر علوم است.
ب - مدت تعلیم قرآن مشخص و معلوم است؛ ولی مدت تعلیم علوم دیگر معلوم نیست؛ در حالی که معلوم بودن مدت از شرایط صحت عقد اجاره است.(71)
منشأ این نوع نظرها، بینشی است که ابن سحنون از معلم و کار معلّمی ارائه میدهد. او بر این باور است که اساس مسؤولیتهای معلم را عقد اجاره مشخص میکند و معلم، جدای از آن تعهدات، مسؤولیت چندانی ندارد.
5 . نتیجه
از بررسی کتاب «آداب المعلمین» ابن سحنون و آرای تربیتی وی به این نتیجه رسیدیم که:
1 ـ در قرن سوم هجری، تعلیم و تربیت در جامعه اسلامی به شیوه فقهی وجود داشته است و اصول و روشهای تعلیم و تربیت را از فقه به دست میآوردهاند.
2 ـ برنامهریزی آموزشی و تعیین مواد درسی ضروری و اختیاری برای تحصیل کودکان با اهداف سوادآموزی، یادگیری قرآن و آموختن آداب و سنن دینی انجام میشده است.
3 ـ تعلیم و تربیت در قرن سوم هجری، وظیفه اولیا و معلمان بوده است و اقتصاد و قراردادهای شخصی، نقش مؤثری داشته است و دولت در این زمینه سرمایه گذاری نمیکرده است.
4 ـ در نظام تربیتی ابن سحنون، کودکان در کنار تحصیل با مهارتهایی که میتوانست زمینه شغلی برای آنان ایجاد کند، آشنا میشدند و برنامهریزی به گونهای با اشراف معلم انجام میشد که کودکان و جوانان بیشتر بهرهبرداری را از وقت داشته باشند و فرصتها را از دست ندهند.
از وضع آموزش و پرورش قرن سوم بررسی به عمل آمد و تجربیات آن عصر منتقل گردید. امروز، آگاهی از آن تجربیات و بررسی نقاط ضعف و قوت آن، میتواند عاملی برای پیشرفت در تعلیم و تربیت باشد.
منابع و پی نوشت ها
______________________________
1. تاریخ التربیه فیالشرق و الغرب، الدکتور محمد منیر مرسی، ص34، عالم الکتب، قاهره،
2. «مغرب»، شبه جزیره بزرگی که در شمال غربی آفریقا است شامل مراکش، الجزایر، تونس و اسپانیا.
3. التربیة و التعلیم فی ظل الاسلام. ص67، مؤتمر التربیة الاسلامیة، مرکز التالیف المقاصدی، بیروت.
4. ر.ک. آداب المعلمین، ابن سحنون، ص 8 و10، .
5. تاریخ التربیة فی الشرق والغرب، ص304.
6. تاریخ تعلیم و تربیت در اسلام، ترجمه کوشافر، ص30.
7. تاریخ تعلیم و تربیت اسلامی، ترجمه کوشافر، ص30.
8. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج3، ص666
9. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج3، ص666.
10. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج3، ص666.
11. تاریخ التربیة فی الشرق و الغرب، الدکتور محمد منیر مرسی، ص304.
12. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج3، ص667.
13. تاریخ التربیة فی الشرق والغرب، ص305.
14. آداب المعلمین، ص13،14،15،16،...
15. آداب المعلمین، ص5و6.
16. ر. ک. رسالة قابسی، «والتربیة فی الاسلام او التعلیم فی رای القابسی» از احمد فؤادالاهواتی، و «تاریخ التربیة فی الشرق و الغرب» از محمد منیر مرسی و...
17. آداب المعلمین، ص10،11،12،13،15.
18. آداب المعلمین، ص4،5،6،7،8،9.
19. همان ص5.
20. همان ص5.
21. همان ص12،14.
22. همان ص12.
23. همان، ص14.
24. تاریخ تعلیم و تربیت در اسلام، ترجمه کوشافر، ص53.
25. آداب المعلمین، ص2.
26. - همان، ص1.
27. همان، ص9،10،11.
28. همان، ص9.
29. آدابالمعلمین، ص8.
30. همان، ص16.
31. همان، ص8.
32. توبه، 79.
33. آداب المعلمین،ص9.
34. احتمال دارد با آنچه امروز آن را تواشیح مینامند، منطبق باشد.
35. همان، ص11.
36. همان، ص11.
37. همان،ص3و4.
38. همان، ص4.
39. همان، ص11.
40. همان، ص10و11.
41. همان، ص10و11.
42. همان، ص11.
43. همان، ص11.
44. همان، ص9.
45. همان، ص11.
46. همان، ص11.
47. همان، ص3.
48. همان، ص12.
49. همان، ص7،8،9.
50. همان، ص6.
51. همان، ص7.
52. همان، ص8.
53. همان، ص13.
54. همان، ص7.
55. همان، ص9.
56. همان، ص7.
57. همان، ص6-7.
58. همان، ص10.
59. همان، ص13.
60. همان، ص4-5.
61 و 62. همان، ص12.
62. همان، ص5.
63. همان، ص16و17.
64. همان، ص8.
65. همان، ص15-16.
66. همان، ص12-13.
67. همان، ص16.
68. همان، ص11.
69. همان، ص16.
70. همان، ص17.
محمدبن عبدالسلام، سحنون بن سعیدبن جیب التنوخی القیروانی، معروف به «ابن سحنون»، به سال 202 ه.ق (819 م) در قیروان تونس چشم به جهان گشود و به سال 256 ه.ق. (870 م.) در منطقه ساحل دیده از جهان فرو بست.
او در خانوادهای متدین و با فرهنگ بزرگ شد. پدرش قاضی مشهوری بود که در زمان امیر ابی العباس احمدبن الاغلب، متولی قضاوت بود و خود بر امور حسبه و مظالم مباشرت میکرد. وی استحقاق لقب «چراغ قیروان» را پیدا کرد.(1)
قیروان در عصر ابن سحنون، دارالعلم و دارالسنّه بود؛ بهگونهای که از تمام نواحی مغرب،(2) دانش پژوهان برای تحصیل علوم اسلامی به آنجا روی میآوردند. در قیروان از همان اواسط قرن اول هجری - که دعوت اسلامی از آنجا انتشار یافت - مکتبها و مدارس ابتدایی پدید آمد و معلّمان به نوآموزان، قرآن و لغت عربی و نحو و حساب میآموختند. مساجد از مهمترین مکانهایی بود که به امر آموزش و پرورش اختصاص یافته بود.(3)
در زمان ابن سحنون، معلّمی شغل بهشمار میآمده است و عدهای جز پرداختن به تدریس و تعلیم و تربیت، کار دیگری نداشتهاند. در این عصر مدارس متعدد بود؛ علاوه بر پسران، دختران نیز تحصیل میکردند. این مدارس خوابگاه داشت. خوابگاه دختران از خوابگاه پسران جدا بود و همچنین به دانش پژوهان غذا داده میشد.(4)
ابن سحنون در چنین محیط با فرهنگ و تمدّنی بزرگ شد و علوم آن روز را فرا گرفت و از علمای مصر(5) و حجاز(6)بسیار بهره برد. او فقه مالکی را نزد پدر آموخت و از روات معتبر چون عبد اللّه بن ابی حسان یحصبی، موسی بن معاویة صمادحی، عبدالعزیز بن یحیی مدنی هاشمی، عبدالمؤمن بن مستنیر جزری، ابو عبدالرحمن بقیّ بن مخلّد و ابو مصعب و سلمة بن شبیب حدیث شنید و از ابوالحسن محمدبن نصر بن حضرم فنّ مناظره را آموخت و در این فن بسیار قوی گردید.
او همچنین به فقه مالکی اشراف کامل پیدا کرد و در حیات پدرش و در کنار حلقه درسی وی، حلقه درسی فقهی در خانه شخصی خود و جامع عقبه(7) تشکیل داد و فقه مالکی را تدریس میکرد. ابوالعرب محمدبن احمد (از علمای تونس) او را کاملاً مشرف به مذهب فقهی مالک و آثار وی میداند و وثاقت او را در این زمینه ستوده است. او در عصر خویش،
یکی از علمای برجسته و مشهور بوده است و به همین علت، هنگام دیدارش از مصر، علما و بزرگان مصر به دیدار وی رفتند. مُزَنی از جمله کسانی است که پس از این دیدار، سوگند یاد کرد که کسی را داناتر و تیز هوشتر از وی نیافته است.(8)
ابن سحنون شاگردان بسیاری تربیت کرد که از آن میان ابراهیم بن عتاب خولانی، ابو محمد بن حکمون، ابن ابی الولید خطیب و ابوالقاسم طوری، متولی مظالم قیروان را میتوان نام برد.(9)
ابن سحنون برخوردار از روحیه سلحشوری و دفاع از اسلام و مسلمین بوده است؛ از این رو وی در ماجرای جنگ با رومیان از قیروان به قصرالطوب رفت و با حمایت مردم، رومیان را که به قصد تعرض به اموال مسلمانان آمده بودند، شکست داد.(10)
این دانشمند بزرگ در موضوعات مختلف مانند: اصول دین، فقه، تاریخ، سیره و تعلیم و تربیت کتاب نوشته است.
در موضوع اصول دین، کتابی به نام «اصولالدین» نگاشته که نسخه خطی آن در کتابخانه اوقاف رباط ضمن مجموعهای موجود است. در فقه، چند کتاب نوشته، به نامهای: الرسالة السحنونیة، آداب المتناظرین و النوازل (نوازلالصلاة) که در کتابخانه الازهر و دارالکتب مصر و کتابخانه کتانی در رباط موجود است. در تاریخ، کتابی در شش جزء و در سیره در بیست جزء نگاشته است.
در تعلیم و تربیت، آدابالمعلمین را نگاشته است که به سال 1348 ه.ق. (1929 م.) (یا1931 م.) توسط شرکت تونس برای نشر نسخ خطی کتب عربی(11) به کوشش حسن حسنی عبدالوهاب در تونس منتشر شد و به همت لوکونت به فرانسه ترجمه و در مجله «مطالعات اسلامی» در پاریس (به سال 1953 م.) به چاپ رسید(12) و نیز همین کتاب به کوشش احمد فؤاد الاهوانی ضمن کتاب التربیة الاسلامیة، در قاهره (1955 م.) انتشار یافت. همچنین در کتاب الفکر التربوی الاسلامی و دکتر محمد ناصر(ص 19 - 34) که در وکالة المطبوعات کویت انتشار یافته، از احمد فؤادالاهوانی عینا نقل کرده است: «بیشتر شهرت ابن سحنون، به خاطر همین کتاب او در تعلیم و تربیت است.»(13)
این کتاب به تعلیم و تربیت اسلامی کودکان اختصاص دارد. کودکان ممیزی که در مراحل ابتدای یادگیری میتوانند مهارتهایی که لازم و یا مناسب است فرا گیرند و اجمالاً با دین آشنا شوند و برای انجامدادن تکالیف دینی و اجتماعی آمادگی پیدا نمایند.
در آدابالمعلمین دیدگاه و نظام ویژهای در تعلیم و تربیت ارائه نشده است. در این کتاب حتی به اهداف آموزشی تصریح نشده است. مباحث آن از انسجام لازم برخوردار نیست، و به صورت پراکنده از قبیل: آموزش قرآن، برخی از احکام، اجیر شدن معلم برای آموزش و... مطرح شده است. در این مجموعه کوچک بیش از اندازه به مزد معلم و شرایط صحت و عدم صحت اجیر شدن او پرداخته شده و گاهی نیز مطالب تکرار گردیده است.(14)
شأن معلّم از نظر نویسنده کتاب شأن اجیر است و رسالت او به میزان قرار داد مالی بین او و اولیای کودکان است. معلم وظیفهای جز این ندارد و از آنجا که معمولاً معلّمان به این وظیفه خوب عمل نمیکنند، شهادت آنان در دادگاه مورد قبول نیست.(15)
ابن سحنون پیش از آنکه رسالت معلمی را ناشی از تعهد دینی و ملّی معلم بداند، به امر اقتصادی وابسته میسازد و چنین ترسیم میکند که میزان مسؤولیت معلم را مال و ثروت اولیای دانشآموزان و اجازه آنان تعیین میکند.
کتاب آدابالمعلمین گرچه با هدف فلسفه تعلیم و تربیت نمیتواند مطالعه شود، ولی لازم است به علل زیر مورد توجه قرار گیرد:
1 - اولین تألیف موجود مسلمانان درباره تعلیم و تربیت است، بهگونهای که در این مهم فتح بابی به حساب میآمده است و در مطرحکردن مباحث بعدی تعلیم و تربیت اسلامی تأثیر داشته است. برای نمونه، «قابسی» بیشترین استفاده را از ابن سحنون در تألیف «الرسالة المفصله لاحوال المعلمین و المتعلمین» کرده است. او در بسیاری از موارد، از کتاب ابن سحنون حرف به حرف نقل کرده است و در بعضی از موارد هم با تصرفی در عبارت، همان معنا را در کتاب خویش آورده است.(16)
2 - این کتاب بازتاب وضع فرهنگ و برنامه آموزشی زمان ابن سحنون، مواد درسی، دروس ضروری و اختیاری و وضع مدارس در قیروان است و تاریخ مطمئنی از اوضاع تربیت، نوع ارتباط معلم و مربی با متعلم و متربی در مغرب محسوب میشود.
3 - نوع نگرش فقهی علمای مالکی در آن زمان به مسائل تعلیم و تربیت، منابع مورد توجه آنان و چگونگی برداشت تربیتی آنها از منابع به دست میآید.
آرای تربیتی در این کتاب، با شیوهای فقهی و بر اساس فقه مالکی و برداشت از احادیث پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اصحاب و تابعان و تابعانِ تابعان و تکیه بر قیاس پیریزی شده است و وظایف واجب یا مستحب معلّمان، متعلّمان و اولیای نوآموزان، مستند به احادیث و کلمات بزرگان ازمذهب مالکی، بیان گردیده است و مسائل تربیتی از دید قضایی حلّ و فصل گردیده است. ابن سحنون در فقه و بویژه در تدوین این کتاب تحت تأثیر روحیه قضاوت پدرش بوده و این روحیه را در بیان مباحث تربیتی حاکم ساخته است.
سراسر این کتاب نقل از گذشتگان است و مطالب با عناوینی مانند: ما جاء فی تعلیم القرآن، ما جاء فی العدل بین الصبیان و... آغاز میشود و سلسله سند گوینده و صاحب نظر اصلی بیان میگردد. بنابراین، این کتاب تبیینی از آرای تربیتی علمای مالکی مذهب است که مورد توجه و تأیید ابن سحنون بوده است و آرای ابتکاری خود وی محسوب نمیشود.
گرچه انتساب کتاب به محمدبن سحنون مشهور است، ولی باید توجه داشت که اصل کتاب را سحنون از پدرش نقل کرده است؛ شاهد مطلب آنکه در اول کتاب جمله «حدثنی أبی سحنون...» و در آخر کتاب هم جمله «کمل کتاب آداب المعلمین محمدبن سحنون عن أبیه» آمده و نیز در خود کتاب «قال سحنون و یا حدثنی سحنون»(17) ذکر شده است. محمدبن سحنون علاوه بر نقل کتاب آداب المعلمین، سؤالات خود از پدر و پاسخهای او را نیز آورده است و همچنین به نقل برخی از قضاوتهای او که پسر در آنها حضور داشته، پرداخته است. توجه به جملاتی نظیر جملات زیر شاهد بر این مدعی است:
«قلت له:...قال»(18) «سألته...فقال...»(19) «قال محمد:و حضرت لسحنون قضی...»(20) و «سُئل سحنون...فقال...»(21) و «کتب...الی سحنون یسأله عن...»(22)و «سمعته یقول...»(23)
همچنین گفته شده که ابن سحنون از «اسدبن فرات» در تنظیم اثر تربیتی خود الهام گرفته است. اسدبن فرات در حمله به «سیسیل» حضور داشته و در«پالرمو» کشته شده است.(24)
2 . اهداف تعلیم و تربیت
در کلمات ابن سحنون، هدف از تعلیم و تربیت، به صورت برجسته مطرح نگردیده است. اهداف مورد نظر وی را میتوان از لابلای مطالب کتابش به دست آورد و به صورت زیر بیان کرد:
1 - باید فرزندان جامعه که یادگیری برای آنان میسور میباشد، مهارت خواندن و نوشتن را پیدا کنند تا بتدریج جامعه از امّی بودن نجات یابد و با فرهنگ و متمدّن گردد و این امری است که مطلوب عقل و شرع است و از مسائل ضروری جامعه به شمار میآید.
ابن سحنون سوادآموزی را در ردیف نیازها و مسائل ضروری جامعه به حساب آورده و میگوید:
«لابد للناس من معلم یعلّم اولادهم... و لولا ذلک لکان الناس اُمیّین؛ برای مردم لازم و ضروری است که معلّمان، فرزندان آنان را تعلیم دهند و اگر چنین نباشد مردم امّی و بیسواد خواهند ماند.»(25)
2 - یادگیری قرآن و آشنا شدن با آن؛ زیرا با تعلیم قرآن میتوان از قوانین الهی در زندگی دنیوی استفاده کرد و با بهرهمندی از رحمت الهی، راه ترقی و کمال را پیدا نمود و به سوی هدف غایی رهسپار شد.
ابن سحنون در ابتدای کتابش روایاتی چند درباره تعلّم و تعلیم قرآن نقل میکند. مدلول این روایات این است که تعلیم و تعلّم قرآن فضیلت است. معلّم و دانشآموز هر دو مورد توجه و رحمت خاص خداوند میباشند و میتوانند با کمک قرآن از نردبان کمال برای رسیدن به هدف غایی صعود کنند. بدین منظور به چند روایت اشاره میکنیم:
عن رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله وسلم قال: «افضلکم من تعلّم القرآن و علّمه»(26) و عنه صلیاللهعلیهوآله ایضا قال: «ان اللّه اهلین من الناس، قیل من هم یارسول اللّه؟ قال: هم حملة القرآن، هم اهل اللّه و خاصته» و عن علیبن ابیطالب علیه السلام عن النبی صلیاللهعلیهوآله قال: «یرفع اللّه بالقرآن اقواما».
از نقل این نوع روایات در اول کتاب به خوبی استفاده میشود که ابن سحنون یادگیری قرآن و عمل به آن را یکی از اهداف مهم تعلیم و تربیت میداند.
3 - باید به دانشآموزان آداب و سخن دینی آموخت و آنان را بر اساس فرهنگ دینی تربیت کرد و با تقویت گرایشهای معنوی، بویژه گرایش خداپرستی و عادت دادن به دعا و نماز و... آنان را به دین و آداب دینی متعهد ساخت و همراه با ارشاد و هدایت به سوی خوبیها، مستمرا از آنان مراقبت کرد تا به انحراف عملی گرفتار نگردند.
ابن سحنون در موارد متعددی با تعابیری نظیر «لاّن ذلک دینهم»،(27) به لزوم آموزش آداب و سنن دینی تأکید نموده و تربیت افراد بر اساس دین را از وظایف مهم معلّم به شمار آورده ست.
عبارت زیر از ابن سحنون، هدف بودن تعلیم و تربیت دینی را روشن میسازد:
«و لیعلّمهم الأدب فانّه من الواجب للّه علیه النصیحة و حفظهم و رعایتهم».(28)
معلّم باید دانشآموزان را ادب و فرهنگ دینی بیاموزد. این وظیفهای است که خدا بر عهده او نهاده است. نصیحت و مراقبت و رعایت آنان وظیفه معلّم است.
3 . وظایف معلم
از نظر ابن سحنون، معلم وظایف مهمی به عهده دارد. این وظایف شامل دو بخش است:
اول: وظایفی که از تعهدات عام آموزشی ناشی میشود و معلم باید به آنها عمل کند؛ گرچه شرط و قرار داد خاصی بین او و اولیا نباشد، مانند آموزش قرآن، پرسش درس و نظایر آن.
دوم: وظایفی که از طریق شرط و قرارداد بین او و اولیای دانشآموزان به عهده او میآید؛ مانند تعلیم شعر، حساب و نظایر آن.
ابن سحنون از دید فقهی به تبیین وظایف معلم پرداخته و آنچه را باید معلم انجام دهد، یا ترک کند، بر شمرده است و تصمیمات و عملکردهای مجاز و غیر مجاز او را در امر تعلیم و تربیت بیان کرده است.
از نظر ابن سحنون، معلم موظف است هم به آموزش کودکان بپردازد و هم به تربیت آنها همت گمارد و نباید چنین تصور کند که وظیفه او صرفا آموزش است و نسبت به تربیت دانشآموزان تکلیفی ندارد.
ابن سحنون با آنکه کتاب خود را «آداب المعلمین» نامیده است، در کنار مسائل آموزشی، مسائل تربیتی، بویژه تربیت دینی را مطرح ساخته است؛ به این معنا که معلم، مربّی هم هست و باید به آموزش و پرورش، توأما بپردازد و بین آموزش و پرورش انفکاک و جدایی نیندازد.
اکنون به وظایف مهم آموزشی و پرورشی معلم از دیدگاه ابن سحنون میپردازیم:
1 - از وظایف اصلی معلم این است که: اعراب قرآن، هجاء، وقف، ترتیل و قرائت نیکو - بر اساس قرائت نافع- و زیبا نوشتن قرآن را به کودکان آموزش دهد تا آنان به گونه بهترین قرآن را فرا گیرند.(29)
آموزش حساب، شعر، علم صرف و نحو و علوم غریبه و خطاطی(30) و...اگر چه در صورت عدم اشتراط اولیا بر معلم لازم نیست، ولی سزاوار است که اینها را نیز به محصلان خود تعلیم دهد. ابن سحنون معلم را به آموزش این نوع مواد درسی ترغیب نموده و او را متطوع (مطوّع) مینامد.(31)
در حقیقت ابن سحنون میخواهد معلّمان، تعلیم و تربیت را صرفا برای هدف مادی و یا عمل بر آنچه بر آن الزام دارند، انجام ندهند؛ بلکه به مؤمنان ایثارگری بپیوندند که در قرآن(32) مطوّعین نامیده شدهاند. آنها که از سخاوت و ایثار، علاوه بر واجبات، با صدقات مستحب نیز فقیران را دستگیری میکنند.
معلم باید از آموزش موادی که در تربیت کودک اثر منفی دارد، مانند اشعاری که در آن فحش و ناسزا به دیگران است، پرهیز کند و همچنین آنچه گناه است و یا دانشآموز را به معصیت میکشاند نباید آموزش دهد؛ مانند قرائت غنایی و یا لحنهایی که به غنا کشیده میشود.
ابن سحنون از مالک نقل میکند(33)که قرائت دستهجمعی قرآن بدعت است. بنابراین آموزش این نوع قرائت(که ظاهرا قرائت غنایی منظور است)(34)نیز بر معلم جایز نیست.
از دیدگاه ابنسحنون، معلم مسلمانان نباید عهدهدار آموزش و کتابت قرآن به مسیحیان بشود.(35)
2 - معلم باید به دانش آموزان تعلیم دهد که چگونه حرمت قرآن را پاس دارند. آداب احترام به قرآن را به آنها گوشزد کند و آنها را از آداب نامتناسب بر حذر دارد.
ابن سحنون در این زمینه آداب زیر را مورد توجه قرار میدهد:
الف - کودک باید یاد بگیرد که بیوضو به نوشتههای قرآن دست نزند، اگر چه کتابت و قرائت قرآن بدون وضو اشکالی ندارد.(36)
ب - برای پاک کردن آیات از روی تختهسیاه و نظایر آن از پای خود استفاده نکند؛ بلکه به شیوه مناسبی که احترام قرآن محفوظ باشد، به پاک کردن اقدام کند.
ابن سحنون در این زمینه دو روش را مناسب میداند: یکی روشی است که در گذشته معمول بوده و آن عبارت است از اینکه: معلم ظرفی در کلاس درس میآورد، هر یک از دانشآموزان به نوبت، آب پاک میآورند و بر آن میریزند و نوشتههای قرآن را با آن آب، پاک میکنند؛ سپس آن آب را در گودالی از زمین میریزند تا فرو رود. روش دوم هم که خود ابن سحنون پیشنهاد میکند این است که از مندیل(پارچه پنبهای یا حریر شکل که در آن زمان وجود داشته) برای پاک کردن آیات قرآن استفاده شود.(37)
وی پاک کردن نوشتههای قرآن با آب دهان را علیرغم بیاشکال دانستن آن - به علت عدم هتک حرمت قرآن - توصیه نمیکند.(38)
ج - قرائت قرآن در حمام و خواندن آن به هنگام راه رفتن، از نظر ابن سحنون بیاحترامی به قرآن تلقی میشود و از این رو از مالک نقل میکند که گفته است: «خواندن قرآن در راه را مجاز نمیدانم، جز برای دانشآموزی که جهت یادگیری بهتر به قرائت قرآن میپردازد و همچنین قرائت قرآن در حمام را مجاز نمیدانم.»(39)
ظاهرا ابن سحنون با این نقل خواسته بگوید: بیاحترامی به قرآن در مثل قرائت به هنگام راه رفتن، بستگی به انگیزه شخص دارد؛ بنابراین در چنین موردی اگر انگیزه عمل، تعلّم قرآن باشد، نفس عمل بیاحترامی به قرآن نیست؛ ولی در مثل قرائت قرآن در حمام، چنین انگیزهای معمولاً وجود ندارد.
د - بستن قرار داد مالی و تعیین مزد برای آموزش قرآن، با حرمت قرآن منافاتی ندارد؛ بالاتر آنکه وی شأن معلمان را بسان اجیری دانسته که در برابر هزینهای که اولیای دانشآموزان میپردازند، تعلیم را عهدهدار میشوند.
3 - از وظایف مهم معلم، آموزش دین و تربیت دینی است.ابن سحنون موارد زیر را در این زمینه بیان میکند:
الف - معلم باید وضو و آداب و شرایط مربوط به آن را به نوآموزان یاد بدهد.(40)
ب - نمازهای یومیه و ارکان و واجبات و آداب و شرایط آن را اعم از: تکبیر، قرائت، رکوع، سجود، تشهد و... آموزش دهد و در هفت سالگی به اجرای آنها امر کند و همچنین مسؤولیت معلم ایجاب میکند دانشآموزانی را که ده ساله شده و هنوز نمازخوان نشدهاند، تأدیب نماید.(41)
در اینکه آموزش، بویژه آموزش دینی از چه سنی آغاز میشود، ابن سحنون کلام صریحی ندارد؛ ولی از کلام فوق میتوان به دست آورد که او تعلیم نماز و مقدمات آن و پرهیز از نجاست را پیش از 7 سالگی میداند و معتقد است اولیا موظفند فرزند ممیز خود را که میتواند از معلم چیزی یاد بگیرد نزد او بفرستند تا تعلیم ببیند و این تمییز برای بچهها معمولاً بین 5 تا 7 سالگی حاصل میشود. مؤید این امر آن است که ابن سحنون از مالک نقل میکند که نوآموزان چون احتراز از نجاست ندارند، در مسجد آموزش نبینند.(42) از آنجا که معمولاً دانشآموزان در هفت سالگی احتراز از نجاست را یاد میگرفتهاند، بنابراین پیش از هفت سال آموزش میدیدهاند.
ج - معلم باید شناخت و آگاهیهای لازم را در باره خدای متعال از همان دوران کودکی به دانشآموزان خود یاد بدهد و آنان را با عظمت و کبریاییاش آشنا سازد و دعا و راز و نیاز با او را تعلیم داده، سعی کند آنان با خدا ارتباط برقرار سازند و او را با عظمت یاد نمایند و به وی عشق بورزند.(43)
د - از مهمترین وظایف معلم این است که دانشآموزان خویش را با مسائل اخلاقی آشنا سازد و آنها را نصیحت و ارشاد نماید و عملاً اخلاق پسندیده دینی را در آنها پدید آورد و به طور مستمر و شایسته مراقب آنها باشد تا به انحرافات اخلاقی و کج رفتاری دچار نشوند.(44)
ه - آموزش نماز میت و دعا برای اموات نیز جزو وظایف آموزش دینی معلم است. همچنین شایسته است معلم نمازهای فجر، وتر، عید فطر، عید قربان، باران و خسوف را که از آداب دینی و سنن پیامبر صلیاللهعلیهوآله است، به کودکان تعلیم دهد و آنان که نماز استسقا و دعا را یاد گرفتهاند، با خود به نماز و دعا ببرد تا در تضرّع الی اللّه حضور داشته باشند.(45)
و - معلم باید اصل تساوی در آموزش را رعایت کند، یعنی بین کودکانی که اولیای آنها از بزرگان، محترمین و ثروتمنداناند و آنان که چنین نیستند، فرقی قایل نشود.(46) پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود:«ایّما مؤدّب ولی ثلاثة صبیّة من هذه الاُمّة فلم یعلّمهم بالسویة، فقیرهم مع غنیّهم و غنیّهم مع فقیر هم، حُشر یوم القیامة مع الخائنین.»(47)
ابن سحنون این حدیث را زیر عنوان «ما جاء فی العدل بین الصبیان» میآورد و سپس از حسن نقل میکند که گفته است:
«اگر معلم قرار داد اجرت بکند و عدالت را بین کودکان رعایت ننماید، جزو ظلمه محسوب میشود.»
او با نقل این کلام بعد از حدیث نبوی، برداشت خود و حسن را از تعلیم بالسویه که در حدیث آمده بیان میکند؛ یعنی میخواهد بگوید:
تعلیم بالسویّه به مفهوم رعایت عدالت در تعلیم است و این در شرایطی است که اولیای کودکان اجرت علی السویة به معلم بپردازند. ولی در شرایطی که تساوی در اجرت نباشد، رعایت تساوی در تعلیم لازم نیست.
به نظر میرسد، این برداشت از حدیث نبوی درست نیست؛ زیرا اولاً: در حدیث، سخن از عدالت در تعلیم نیست؛ بلکه تساوی در تعلیم است. ثانیا: اجرت مساوی مطرح نیست. ثالثا: اصلأ حدیث در مورد شرایط نامساوی است؛ زیرا تساوی تعلیم در بین فقیر و غنی در روایت تصریح شده است و مسلم است که تساوی تعلیم در شرایط مساوی فقر و غنی چیزی نیست که قابل ذکر و مورد تأکید قرار گیرد.
ز - از آنجا که اختلاط دانشآموزان دختر و پسر(بویژه آنان که در سنین بالاتری قرار دارند) در کلاس درس ممکن است زمینه فساد اخلاقی و گناه را برای آنان فراهم سازد، معلم وظیفه دارد که کلاسهای دختران و پسران را جداگانه برگزار نماید. سحنون میگوید:
«اُکره للمعلم ان یعلم الجواری و یخلّطهن مع الغلمان لان ذلک فساد لهم»(48)
گرچه ظاهر تعبیر «اُکره» این است که اختلاط دختر و پسر در کلاس درس مکروه است، ولی با توجه به تعلیل «لان ذلک فساد لهم» میتوان گفت که مراد او عدم جواز اختلاط است، نه جواز همراه با کراهت.
4 - معلم باید برنامه ریزی کند و بر اساس نظام معقولی به تعلیم و تربیت بپردازد. زمان تحصیلی دانشآموزان را از اوقات تعطیلی و فراغتشان متمایز سازد. دانشآموزان بدانند در چه ساعتی، چه درسی دارند؛ مثلاً برای قرائت قرآن وقت مشخصی و برای کتابت و نوشتن وقت معیّن دیگری و برای حساب، شعر، نحو و... هر یک ساعت مناسبی - از بر آمدن آفتاب تا نزدیک ظهر - در نظر گیرد و با نظم و برنامهریزی مشخص برای آموزش دانشآموزان و ایجاد مهارتهای لازم در آنها استفاده کند و نگذارد وقتشان بیهوده سپری شود.(49)
اوقات تعطیلی دانشآموزان از نظر ابن سحنون، جمعه است و در اعیادی مثل عید فطر، قربان و نظایر آن یک روز تعطیل میشود. البته معلم در شرایطی میتواند سه تا پنج روز هم تعطیل نماید.(50)
5 - معلمی که عهدهدار تعلیم و تربیت میشود، در اوقات درسی دانشآموزان نباید به کار دیگری بپردازد؛ زیرا وی اجیر اولیای دانشآموزان است و این مقدار از وقت برای خود او نیست. ابن سحنون بر این اساس میگوید:
«معلّم نباید در وقت درس، برای تشییع جنازه و یا عیادت مریض، کلاس را ترک کند(51) و نیز حق ندارد در این محدوده زمانی برای خود، کتاب فقه یا غیر آن بنویسد.(52) البته هنگامی که دانشآموزان مشغول نوشتن و یا املا گفتن بعضی برای بعض دیگرند و مراقبت و نظارت معلم را نیاز ندارند؛ پرداختن به کار عملی دیگر و یا بیکار ماندن معلم منافاتی با اجیر بودن او برای تدریس ندارد.»(53)
همچنین ابن سحنون معتقد است از آنجا که تعلیم به عهده خود معلم گذارده شده، نباید از دانشآموز دیگر که به درس او لطمه میزند و یا فایدهای برای او ندارد، استفاده کند. بلکه حتی اگر برای معلم عذری پیش آید و نتواند خود(موقتا) تدریس نماید، باید فرد دیگری که مانند خود اوست انتخاب نماید و به وی اجرت بپردازد.(54)
نظر فقهی ابن سحنون مبنی بر أجیر بودن معلم، موجب گردیده که وی در مورد دانشآموزی که کاملاً اعراب سورهای را نشناخته و مهارت نوشتن آن را پیدا نکرده است، معتقد شود که بر معلم جایز نیست انتقال از آن سوره به سوره دیگر، مگر آنکه پدر یا ولی دانشآموز اجازه دهد. این اجازه هم خود مشروط بر این است که اجرت معلم از مال خود دانشآموز پرداخت نشود.(55)
6 - از وظایف معلم آن است که از دانشآموزان، در مدرسه مراقبت کند(56) تا غیر از فراگیری درس و مطالعه و آداب لازم به چیز دیگری نپردازند و اگر احیانا دانشآموزی به مدرسه نیامد، به ولی او خبر دهد و یا دانشآموزی را در پی او بفرستد. فرستادن دانشآموزی در پی دانشآموز غایب در صورتی برای معلم مجاز است که ولی آن دانشآموز اجازه چنین امری را به معلم داده باشد و یا جایی که دانشآموز به آنجا فرستاده میشود نزدیک باشد و وقت زیادی را از وی نگیرد؛(57) زیرا معلم در محدوده تعلیم و تربیت، اختیار دانشآموزان را دارد و بیش از آن مشروط به اجازه اولیای آنان است.
بر اساس این بینش فقهی ابن سحنون میگوید: معلم نباید به دانشآموزان دستوری بدهد که جنبه تعلیم و تربیت ندارد و یا او را برای کارهای شخصی خود به جایی بفرستد.(58)
7 - معلم مجاز است برای آموزش و ایجاد مهارتهای لازم در دانشآموزان، یکی از آنان را مبصر کلاس کند و این در صورتی است که برای خود او نیز مفید باشد.(59)و همچنین معلم میتواند اجازه دهد که دانشآموزان به کارهایی غیر از درس مشغول شوند؛ مانند اینکه برای دیگران نامه بنویسند، کتابی را استنساخ کنند و یا کارهای دیگری را انجام دهند که برای یادگیری آنان مؤثر است.
8 - در نظر ابن سحنون، تنبیه کیفر گناه و کار زشت تلقی نمیشود بلکه تنبیه، یک روش تربیتی است که معلم وظیفه دارد برای یادگیری بهتر دانشآموزان و تربیت صحیح و یا جلوگیری از آزار یکدیگر به کار گیرد و این در صورتی است که تنبیه برای این امور مفید و مؤثر افتد؛ در غیر این صورت معلّم مجاز نیست دانشآموزان را تنبیه کند. در صورت تأثیر و سودمندی نیز بیش از سه ضربه معمولی جایز نیست، مگر در مورد دانشآموزی که به کسی آزار رسانده است و مال کسی را گرفته است و به نحوی ستم روا داشته است که در این صورت معلم بعد از نصیحت وی بر عدم اذیت و آزار دیگران و با اجازه پدر او میتواند حداکثر ده ضربه به وی بزند و به هیچ وجه بیش از آن جایز نیست و در صورت تخلف، معلم معصیت کرده و در قیامت قصاص میشود.(60)
معلم در صورتی میتواند به تأدیب دانشآموز آزار دهنده اقدام کند که اذیت و آزار وی به دیگری اثبات شود. راه اثبات آن از نظر ابن سحنون یکی از سه طریق زیر است:
1 - تعداد زیادی از دانشآموزان علیه او شهادت دهند به گونهای که علم حاصل شود.
2 - آزار دهنده، خود، اعتراف کند.
3 - دانشآموزانی که به صدق و راستگویی معروف و مشهورند، شهادت بدهند.(61)
ابن سحنون در لزوم توجه و احترام و ارزشی که باید برای دانشآموزان صادق قائل شد، میگوید: به گفته آنها باید اعتماد کرد و شهادت آنها را نه تنها در این موارد بلکه در موارد جرح و قتل نیز باید پذیرفت.(62)
بن سحنون، بازی بیش از حد دانشآموز را از مواردی ذکر میکند که تأدیب برای جلوگیری از آن جایز است.(63)
ابن سحنون در مورد تأدیب به چند نکته دیگر نیز تصریح دارد:
الف - معلم برای تأدیب دانشآموزان، تنها میتواند بدون افراط از تازیانه استفاده کند و استفاده از تخته و عصا ممنوع است و در صورت تخلف دیه و قصاص دارد.(64)
ب - معلم مجاز است، تأدیب بعضی از دانشآموزان را به بعضی دیگر واگذار کند ولی باید مراقبت کند تا به سر و صورت و بیش از سه ضربه زده نشود.(65)
ج - تأدیب در مورد خود معلم هم قابل اجرا است و این در صورتی است که تعهّد تعلیم و تربیت بدهد. ولی عملاً یا نتواند دانشآموزان را بخوبی تعلیم دهد و یا به وظیفه شرعی خویش در امر تعلیم و تربیت، عمل نکند و در نتیجه، دانشآموزان چیزی را فرا نگیرند. در این فرض، علاوه بر آنکه معلم از حقوق مالی محروم میگردد، تأدیب هم میشود؛ زیرا بر اساس قرار داد خود با اولیا عمل نکرده است و اگر ناتوانی و یا انجام ندادن وظیفهاش بین مردم معروف باشد و تفریطش در امر تدریس آشکار، از شغل معلمی نیز بر کنار میگردد.(66)
4 . حقوق مالی معلم
در نظر ابن سحنون، اولیای دانشآموزان موظفند هزینه تحصیل فرزندان خود را بدهند حتی اگر فرزندی، خود دارای ثروت باشد، پدر وی عهدهدار آن است؛ زیرا از نظر فقهی تعلیم و تربیت فرزند، به مانند لباس و نفقه بر پدر واجب است.
بنابراین، پرداخت حقالتدریس به معلم و تأمین خوابگاه وی و نظایر آن به عهده اولیای دانشآموزان است.
ابن سحنون در این زمینه فروعی را به شرح زیر مطرح کرده است:
الف - اگر معلم برای یک سال اجیر شود اولیا باید تمام اجرت معلم را بپردازند، اگر چه دانشآموزان به علت سفر و یا غیر آن در کلاس حاضر نشوند.
ب - اگر پدر بمیرد، اجاره باطل میشود و هزینه ما بقی سال، از مال خود دانشآموز پرداخت میگردد.
ج - در صورت مرگ یکی از اولیای دانشآموزان - چنانچه قراردادی امضا کرده باشند - نایب و وصی او مالالاجارة را کماکان پرداخت میکند و باید بر اساس قرار داد عمل شود.
د - میزان اجرت معلم بر اساس فهم دانشآموزان و مقدار زحمتی که برای معلّم دارند، تعیین میشود.(67)
ه - اگر معلم برای یکسال اجیر شود، اجاره منزل او به عهده اولیای دانشآموزان است.(68)
و - ختم قرآن اجرت مشخصی دارد و در صورتی که معلم، قرآن را بر دانشآموز ختم کند حق مطالبه تمام آن را دارد و اگر ثلث قرآن را تمام کند، حق مطالبه اجرت آن را به مقدار ثلث دارد، ولی اگر کمتر باشد حق مطالبه اجرت ندارد. بر این اساس، دانشآموزی که مقداری از قرآن را پیش معلمی بخواند و سپس نزد معلم دوم برود، معلم دوم در صورتی میتواند اجرت بگیرد که آن مقدار که پیش معلم اول خوانده بوده به اندازهای نباشد که اجرت به آن تعلق گرفته باشد؛ یعنی کمتر
از ثلث باشد و یا اگر بیش از ثلث است، اجرت به میزان ثلث، از آنِ معلم اول است و معلم دوم در صورتی حق اجرت دارد که به اندازه ثلث تعلیم دهد.
ز - گرفتن هدیه از دانشآموزان برای معلمی که بدون شرط و قرار داد به تعلیم میپردازد، جایز است، ولی حق سؤال ندارد و تهدید و تطمیع دانشآموزان برای آوردن هدایا و عیدی به هیچ وجه جایز نیست و نیز معلّمی که در برابر اجرت معلوم و وقت مشخصی به تعلیم میپردازد، گرفتن هدایا در غیر از اعیاد و جشن فارغ التحصیلی، بدون احراز اذن اولیا جایز نیست.
لازم به توجه است که در زمان ابن سحنون، مسجد محل درس بود و نیازی به اجاره کردن مکانی ویژه درس احساس نمیشد؛ مگر برای دانشآموزان ابتدایی زیر هفت سال که چون اجتناب از نجاست ندارند، نباید معلم، آنان را در مسجد جمع کند و به آنها تعلیم دهد. ابن سحنون از مالک نقل میکند که - علاوه بر علّت یاد شده - مسجد جای تعلیم نیست بلکه مکان عبادت است؛ پس تدریس در مسجد جایز نیست.(69)
در پایان، نظر ابن سحنون را در مورد اجیر کردن معلم برای تعلیم فقه و فرایض و بستن قرار داد مالی با اولیای دانشآموزان متذکر میشویم:
ابن سحنون در آغاز به نقل از مالک بستن عقد اجاره را در مورد تعلیم فقه و فرایض جایز نمیداند(70) و بعد از آن نظر برخی از علمای اندلس را نقل میکند که بستن عقد اجاره را بر تعلیم فقه، فرایض، شعر و نحو، همانند عقد اجاره بر تعلیم قرآن، جایز میدانند. سپس میگوید: مالک و اصحاب ما آن را درست نمیدانند؛ زیرا قرآن با مواد درسی دیگر از دو جهت متفاوت است و به همین علت اجاره بر تعلیم قرآن جایز ولی بر تعلیم دیگر دروس جایز نیست.
الف - تعلیم قرآن غایت معلوم و مشخصی دارد و دانشآموز به یادگیری قرائت قرآن، حفظ و مهارت نوشتن آن نایل میشود، ولی غایت در تعلیم علوم، دیگر مجهول است و دلیل آن، اختلاف علما در فقه و سایر علوم است.
ب - مدت تعلیم قرآن مشخص و معلوم است؛ ولی مدت تعلیم علوم دیگر معلوم نیست؛ در حالی که معلوم بودن مدت از شرایط صحت عقد اجاره است.(71)
منشأ این نوع نظرها، بینشی است که ابن سحنون از معلم و کار معلّمی ارائه میدهد. او بر این باور است که اساس مسؤولیتهای معلم را عقد اجاره مشخص میکند و معلم، جدای از آن تعهدات، مسؤولیت چندانی ندارد.
5 . نتیجه
از بررسی کتاب «آداب المعلمین» ابن سحنون و آرای تربیتی وی به این نتیجه رسیدیم که:
1 ـ در قرن سوم هجری، تعلیم و تربیت در جامعه اسلامی به شیوه فقهی وجود داشته است و اصول و روشهای تعلیم و تربیت را از فقه به دست میآوردهاند.
2 ـ برنامهریزی آموزشی و تعیین مواد درسی ضروری و اختیاری برای تحصیل کودکان با اهداف سوادآموزی، یادگیری قرآن و آموختن آداب و سنن دینی انجام میشده است.
3 ـ تعلیم و تربیت در قرن سوم هجری، وظیفه اولیا و معلمان بوده است و اقتصاد و قراردادهای شخصی، نقش مؤثری داشته است و دولت در این زمینه سرمایه گذاری نمیکرده است.
4 ـ در نظام تربیتی ابن سحنون، کودکان در کنار تحصیل با مهارتهایی که میتوانست زمینه شغلی برای آنان ایجاد کند، آشنا میشدند و برنامهریزی به گونهای با اشراف معلم انجام میشد که کودکان و جوانان بیشتر بهرهبرداری را از وقت داشته باشند و فرصتها را از دست ندهند.
از وضع آموزش و پرورش قرن سوم بررسی به عمل آمد و تجربیات آن عصر منتقل گردید. امروز، آگاهی از آن تجربیات و بررسی نقاط ضعف و قوت آن، میتواند عاملی برای پیشرفت در تعلیم و تربیت باشد.
منابع و پی نوشت ها
______________________________
1. تاریخ التربیه فیالشرق و الغرب، الدکتور محمد منیر مرسی، ص34، عالم الکتب، قاهره،
2. «مغرب»، شبه جزیره بزرگی که در شمال غربی آفریقا است شامل مراکش، الجزایر، تونس و اسپانیا.
3. التربیة و التعلیم فی ظل الاسلام. ص67، مؤتمر التربیة الاسلامیة، مرکز التالیف المقاصدی، بیروت.
4. ر.ک. آداب المعلمین، ابن سحنون، ص 8 و10، .
5. تاریخ التربیة فی الشرق والغرب، ص304.
6. تاریخ تعلیم و تربیت در اسلام، ترجمه کوشافر، ص30.
7. تاریخ تعلیم و تربیت اسلامی، ترجمه کوشافر، ص30.
8. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج3، ص666
9. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج3، ص666.
10. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج3، ص666.
11. تاریخ التربیة فی الشرق و الغرب، الدکتور محمد منیر مرسی، ص304.
12. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج3، ص667.
13. تاریخ التربیة فی الشرق والغرب، ص305.
14. آداب المعلمین، ص13،14،15،16،...
15. آداب المعلمین، ص5و6.
16. ر. ک. رسالة قابسی، «والتربیة فی الاسلام او التعلیم فی رای القابسی» از احمد فؤادالاهواتی، و «تاریخ التربیة فی الشرق و الغرب» از محمد منیر مرسی و...
17. آداب المعلمین، ص10،11،12،13،15.
18. آداب المعلمین، ص4،5،6،7،8،9.
19. همان ص5.
20. همان ص5.
21. همان ص12،14.
22. همان ص12.
23. همان، ص14.
24. تاریخ تعلیم و تربیت در اسلام، ترجمه کوشافر، ص53.
25. آداب المعلمین، ص2.
26. - همان، ص1.
27. همان، ص9،10،11.
28. همان، ص9.
29. آدابالمعلمین، ص8.
30. همان، ص16.
31. همان، ص8.
32. توبه، 79.
33. آداب المعلمین،ص9.
34. احتمال دارد با آنچه امروز آن را تواشیح مینامند، منطبق باشد.
35. همان، ص11.
36. همان، ص11.
37. همان،ص3و4.
38. همان، ص4.
39. همان، ص11.
40. همان، ص10و11.
41. همان، ص10و11.
42. همان، ص11.
43. همان، ص11.
44. همان، ص9.
45. همان، ص11.
46. همان، ص11.
47. همان، ص3.
48. همان، ص12.
49. همان، ص7،8،9.
50. همان، ص6.
51. همان، ص7.
52. همان، ص8.
53. همان، ص13.
54. همان، ص7.
55. همان، ص9.
56. همان، ص7.
57. همان، ص6-7.
58. همان، ص10.
59. همان، ص13.
60. همان، ص4-5.
61 و 62. همان، ص12.
62. همان، ص5.
63. همان، ص16و17.
64. همان، ص8.
65. همان، ص15-16.
66. همان، ص12-13.
67. همان، ص16.
68. همان، ص11.
69. همان، ص16.
70. همان، ص17.