سرمایه فرهنگی زنان و ساختار توزیع قدرت در خانواده (مطالعه موردی: شهر شیراز) (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
پژوهش حاضر براساس این فرض انجام گرفته است که برخورداری هر چه بیشتر زنان از سرمایه فرهنگی می تواند موقعیت آن ها را در خانواده بهبود بخشد و مطالبات آن ها را بالا ببرد. جهت بررسی فرض مذکور، داده های مورد نیاز با استفاده از روش پیمایش و ابزار پرسش نامه و با انتخاب نمونه ای 385 نفری از زنان متأهل ساکن شیراز به دست آمد. روش نمونه گیری، تصادفی چند مرحله ای و تصادفی ساده بود و برای تحلیل داده ها و آزمون فرضیه ها روش های آماری ضریب همبستگی، رگرسیون چند متغیره و تحلیل مسیر استفاده شد. یافته ها نشان دهنده وجود رابطه معنا دار بین انواع سرمایه فرهنگی (نهادینه، تجسم یافته و عینیت یافته) با قدرت زنان در خانواده است؛ بدین معنا که با افزایش انواع سرمایه فرهنگی در زنان، قدرت آن ها نیز افزایش می یابد. همچنین از بین متغیرهای زمینه ای تحصیلات مرد، اشتغال زن و بعد خانواده با قدرت زنان ارتباط معناداری را نشان داده است. نتایج ضریب رگرسیونی نشان می دهد که 3 متغیر اشتغال، تعداد اعضای خانواده و سرمایه فرهنگی به ترتیبِ میزان اهمیتی که در تبیین متغیر وابسته داشته اند وارد معادله شده و در مجموع 40 درصد از واریانس متغیر وابسته را توضیح داده اند (40 / 0R2= ).Cultural capital of women and the structure of power distribution in family (Case study: Shiraz city)
The present study is based on the assumption that the more the women enjoy the cultural capital, the higher their position in the power structure of the family and the more their bargaining power will become. For evaluating the aforementioned theory, the required data were attained through survey methodology and questionnaire tool and a sample size of 385 married women residing in Shiraz was selected. The sampling method was multistage random and random and for analyzing the data and testing the theories, the statistical methods of correlation coefficient, multivariable regression, and path analysis were used. The findings show a significant relationship between the types of cultural capital (institutionalized, embodied, and objectified) and the women's power in family; which means that by increasing the types of cultural capital in women, their power would increase too. Amongst the whole underlying variables, men's education, women's employment and family dimension suggest a significant relationship with the women's power. The results of regressive coefficients show that three variables of employment, family members, and cultural capital play a role according to their importance in determining the dependent variable and in general, they describe 40% of the dependent variable of the variance (R2= 0.40).