نسبت عقل و شرع در حکمت سینوی و فلسفه آکوئینی و پیامدهای آن برای رابطه دین و سیاست (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
مسئله اصلی درجهان اسلام همواره مسئله نسبت «عقل و شرع» بوده است. برهمین اساس، دراین پژوهش با مفروض گرفتن نظریه لئو اشتراوس درباب آنچه «فلسفه قدما»، بافقدان «سیاست» ارسطو درجهان اسلام و متقابلا «قوانین» افلاطون درمسیحیت قرون وسطی، می نامد با مقایسه اندیشه ابن سینا و آکوئیناس درباب نسبت عقل و شرع/وحی، بحث را معطوف به حکمت عملی آنها خواهیم کرد تا روشن سازیم رابطه دین و سیاست چه وضعیتی پیدا می کند و چه نتایجی بر آن مترتب است. پرسش ما این است که در اندیشه ابن سینا و آکوئیناس عقل و شرع/وحی چه نسبتی دارند و تبعات آن درباب نسبت دین و سیاست درحوزه سیاسی چیست؟ فرضیه پژوهش این است که «ابن سینا با تقسیم فلسفه به دو شاخه عملی و نظری، با غالب شدن خوانش افلاطونی در حوزه سیاسی، عقل را محدود به حکمت نظری به عوان جستجوی سعادت اخروی کرد و شرع را به عنوان جستجوی سعادت دنیوی حاکم بر حوزه سیاست کرد. درنتیجه، ابن سینا نوعی هماهنگی در عین مفارقت میان عقل و شرع برقرار کرد و منجر به تابع قرار گرفتن سیاست نسبت به دین شد وبه تبع آن سیاست خارجی دولت هم تابعی از مفروضات دینی شد. در مقابل، آکوئیناس با وارد کردن معرفتشناسی ارسطویی، بحث عقل و وحی را در نوعی هماهنگی، در عین استقلال، در حکمت نظری و عملی قرار داد که مکمل یکدیگرند و در حوزه سیاست، عقل قانونگذار و قانون الهی مکمل آن در نظر گرفته شد.دنتیجه،اینایدهآکوئیناسمنجر به استقلال سیاست از دین شد ودرحوزه روابط خارجی نیز بازتاب یافت.»The Relation between Reason and Religious Law in the Avicenna's Wisdom and Aquinas' Philosophy and its impact on the Relation of Religion and Politics
The major problem in the Islamic world has been always the relation between religious law and reason. Assuming Leo Strauss's theory about what he called 'Classical Political Philosophy,' with Aristotle's 'lack of politics' in the Islamic world and Plato's 'laws' in the Christianity at the middle ages, and with comparing the thoughts of Avicenna and Aquinas about this relation, this paper attempts to address 'Practical Wisdom' to light the relation between religion and politics and its results. The research question is: what is the relation between reason and religious law/revelation, and what is its impact on practical wisdom. The hypothesis is that Avicenna limited the reason to the theoretical wisdom as pursuing Happiness in the hereafter by dividing the wisdom to practical and theoretical, with the domination of Plato's understanding in practical wisdom, led to a situation in which politics follow the religion. On the contrary, by entering Aristotle's epistemology, Aquinas place reason and revelation in theoretical and practical wisdom, which complement each other, with a kind of coordination and independence; and in the realm of practical wisdom, the legislator's reason and god's law complete that. As a result, Aquinas's idea led to the separation of politics and religion.